بیگ بنگ: ساليان سال تصور فيزيکدان ها آن بود که فضا سه بعدي است، اما از ابتداي قرن بيستم اين تصور شروع به تغيير کرد. در ابتدا اين نظريه مطرح شد که شايد فضا چهاربعدي باشد، ولي با گذشت زمان تعداد ابعاد فضا باز هم بيشتر شد تا اينکه امروزه بهترين نظريه هاي مطرح در فيزيک، فضا را ده بعدي مي دانند. در اين تصوير، جهان ما با سه بعد فضايي، تنها يک جهان از ميان جهان هاي بي شمار شناور در پهنه کائنات است.

1115ايده وجود ابعاد بالاتر جهان، از تلاش فيزيکدان ها براي کشف نيروي واحد و بنيادين کائنات ريشه گرفته است. از دهه 1920 ميلادي فيزيکدان ها دريافته بودند که چنانچه فضا – زمان به جاي چهاربعدي، پنج بعدي باشد، مي توان نظريه اي واحد ارائه داد که نظريه ها الکترومغناطيس و گرانش را تواماً دربربگيرد. اين کار تا حدي شبيه آن است که از تپه مجاور ميدان جنگ بالا رفته و از ارتفاع (يعني بعد سوم)، صحنه دو بُعدي جنگ را نظاره کنيم. تنها در اين صورت است که به ارتباط پنهان موجود مابين بخش هاي مختلف عمليات پي برده و در خواهيم يافت که چگونه نيروهاي به ظاهر مختلف درگير در صحنه جنگ، همگي به صورتي واحد و منسجم عمل مي کنند.

طي سال هاي اخير، ابعاد باز هم بيشتري وارد صحنه اين نبرد شده اند، در سال 1984 انقلاب ابرريسمان ها به وقوع پيوست، این نظریه تمامی جهان را متشکل از ريسمان هاي انرژي مي داند که در 9 بعد مکاني و يک بعد زماني درحال ارتعاش هستند. سپس ادوارد ويتن از موسسه مطالعات پيشرفته پرينستون امريکا و «پائول تاونسند» از دانشگاه کمبريج در سال 1995، بُعد فضايي ديگري را نيز به نظريه ريسمان ها اضافه کرده و نظريه ديگري به نام نظريه M را ارائه کردند. اين نظريه در واقع تعميمي از نسخه هاي متفاوت نظريه ريسمان بود.

اما به رغم موفقيت هاي ارزنده نظريه M، اين نظريه نيز نتوانست تفاوت هاي موجود ميان نسخه هاي مختلف نظريه هاي ريسمان را حذف کند و دقیقا پس از قرن ها بالاخره سر و کله يک فيزيکدان پرشهامت با ارائه ی نظریه F پيدا شد که معتقد است با افزودن يک بعد زماني جديد به معادله هاي توصيف کننده کائنات مي‌توان بسياري از مسائل لاينحل موجود در فيزيک امروز را حل کرد. اين فيزيکدان جسور کسي نيست جز «کامران وفا» فيزيکدان برجسته ايراني دانشگاه هاروارد که به همراه رابرت برندنبرگر این نظریه را نخستین بار مطرح کردند. نظريه F با افزودن يک بعد جديد به نظريه M، تصويري 12 بعدي را ازکائنات ارائه مي دهد، نظريه پردازان نیز مشتاقانه از نظريه F استقبال کردند، چرا که اين نظريه با بعد اضافي خود، مسائل باقي مانده در نظريه M را به خوبي حل مي کند. اما از آنجايي که بعد اضافي مطرح شده در نظريه F، نه يک بعد مکاني بلکه يک بعد زماني است، بنابراين نظريه مزبور، پيامدها و چالش هاي فلسفي عميقي را نيز با خود به ميدان آورده است.

دکتر کامران وفا، بیان گذار نظریه F
دکتر کامران وفا، بیان گذار نظریه F

«داف» در مورد دوازدهمين بعد زمان گونه نظريه F مي گويد؛ «اغلب نظريه پردازان از ايده وجود بيش از يک بعد زماني در هستي چندان استقبال نمي کنند چراکه از درون چنين ايده اي، مسائل عجيب و غريب بسياري سر در خواهند آورد.» علت اين امر نيز کاملاً واضح است. اگر زمان همانند يک خط راست يک بعدي باشد، در اين صورت هر لحظه زماني روي اين خط، يا قبل از يک لحظه مفروض ديگر قرار مي گيرد يا بعد از آن. بدين ترتيب، آينده و گذشته به خوبي قابل تعريف خواهند بود و هر مجموعه اي از رويدادها الزاماً توالي مشخصي خواهند داشت. اما با افزودن يک بعد زماني ديگر، خط زمان تبديل به صفحه زمان خواهد شد. اما در چنين جهاني چگونه مي توان آينده و گذشته را مشخص کرد؟ چگونه مي توان ارتباط مابين رويدادهاي هستي را مشخص کرد، در حالي که نحوه ارتباط ميان علت و معلول اساساً براي ما ناشناخته خواهد بود؟

اما همان طور که «داف» هم مي گويد، مسائل فيزيکي موجود در جهاني با بيش از يک بُعد زماني، حتي از اين هم پيچيده تر خواهند بود چراکه ابعاد زماني، تفاوتي اساسي نسبت به ابعاد مکاني دارند؛ بعد زمان همواره به جاي علامت مثبت، با علامت منفي در معادلات ظاهر مي شود و به همين دليل هم با وارد کردن ابعاد زماني جديد به معادله ها، سروکله انواع و اقسام پديده هاي عجيب و غريب ديگر هم به طور خود به خودي در معادلات پيدا مي شود، پديده هايي نظير امکان سفر با سرعتي فراتر از سرعت نور، فوتون هايي با جرم منفي، رويدادهايي که مجموع احتمال وقوع تمامي حالت هاي ممکن آنها به يک نمي رسد و…

«داف» اذعان دارد ممکن است رياضياتي که ما اکنون براي توصيف جهان به کار مي بريم، براي چنين کاري بيش از حد پيش پا افتاده باشد. بنابراين شايد روش ها و رهيافت هاي موجود براي تبيين رفتار جهاني با ابعاد زماني چندگانه نيز بيش از حد ساده انگارانه باشد اما به هر حال چون فعلاً ابزار ديگري جز همين ابزار موجود در اختيار نداريم، پس شايد ناگزير باشيم بعد زماني جديد مطرح شده در نظريه «وفا» را صرفاً به عنوان يک سازوکار رياضي صرف و نه نماينده يک هويت واقعي در نظر بگيريم. بدين ترتيب مي توان بدون درگير شدن با پيامدهاي فلسفي اين نظريه، از مزاياي رياضي آن بهره مند شد.

در واقع بعد زماني جديد مطرح شده توسط «وفا» ويژگي هاي آنچنان اسرارآميزي به جهان مي دهد که فيزيکدان ها را از واقعي پنداشتن آن نگران مي کند. به عنوان مثال، در حالي که در نظريه يازده بعدي M، اصل نسبيت اينشتين همچنان پابرجاست، در نظريه دوازده بعدي «وفا» اين اصل اعتبار خود ر ا از دست مي دهد (براساس اصل نسبيت، قوانين فيزيک براي تمامي ناظران يکسان است). همين امر يکي از عواملي است که فيزيکدان ها را در پذيرش بعد زماني جديد دچار ترديد مي کند. «فرانک ويلچک»از موسسه مطالعات پيشرفته پرينستون مي گويد؛ «اين بعد جديد را نمي توان همانند يک بعد زماني معمولي در نظر گرفت.» «داف» نيز با اين مساله موافق است. او نيز در اين باره مي گويد؛ «اگرچه اين بعد شباهت هايي با بعد زمان دارد اما نمي توان آن را به عنوان يک بعد زماني اضافي واقعي پذيرفت.»

Space_time_continuumاما خود «کامران وفا» به گونه اي ديگر مي انديشد. هرچند او نيز قبول دارد که بُعد زماني اضافي از بسياري جهات به يک ابزار رياضي انتزاعي شبيه تر است تا به يک هويت فيزيکي واقعي، ولي در عين حال معتقد است که چنين برداشتي در آينده نزديک تغيير خواهد کرد. «وفا» در اين باره مي گويد؛ «در حال حاضر شايد به نظريه F صرفاً به عنوان يک سازوکار رياضي مناسب تر براي تبيين رفتار کائنات نگاه شود، اما فراموش نکنيم که در تاريخ فيزيک، همواره پشت سر سازوکارهاي رياضي جديد، پديده هاي فيزيکي جديدي نيز کشف شده اند.» «وفا» در اين مورد به عنوان مثال به کوارک ها اشاره مي کند. تا همين چند دهه قبل به کوارک ها صرفاً به عنوان يک سازوکار رياضي براي تبيين رفتار ذراتي نظير پروتون ها نگاه مي شد اما امروزه اغلب فيزيکدان ها معتقدند که کوارک ها واقعاً در جهان وجود دارند. ممکن است مشابه چنين سرنوشتي در انتظار بعد زماني جديد و اسرارآميز نظريه F نيز باشد.

اما اگر اين بعد زماني اضافي واقعاً وجود داشته باشد پس چرا تاکنون متوجه حضور آن نشده ايم؟ يک احتمال آن است که اين بعد زماني نيز همانند هفت بعد مکاني ناپيداي ديگر، آنچنان در خود پيچيده باشند که به چشم ما نمي آيند. اگر چنين باشد، تنها راه براي بازکردن اين بعد زماني درهم پيچيده، متمرکز کردن مقدار عظيمي از انرژي در حجمي بسيار کوچک خواهد بود، کاري که در صورت موفقيت آميز بودن، نتايج شگرفي در پي خواهد داشت.

«وفا» در اين باره مي گويد؛ «اگر بتوان اين بُعد زماني اضافي را از هم باز کرد، در آن صورت اشيا ديگر آن گونه که اکنون تصور مي کنيم در زمان حرکت نخواهند کرد.» براي فهم بهتر اين مساله به اين نکته توجه داشته باشيد که در بعد مکان مي توان تواماً به جلو و عقب، بالا و پايين و چپ و راست حرکت کرد و اين در حالي است که در حالت معمول در بعد زمان تنها مي توان به سوي آينده حرکت کرد. اما همان طور که «ويلچک» هم مي گويد، چنانچه بيش از يک بعد زماني وجود داشته باشد در آن صورت حتي مي توان در درون يک لحظه نيز به مسافرتي ابدي پرداخت، سفري در امتداد عمود بر جهت سير زمان.

بدين ترتيب اگر چنانچه از وقوع رويدادي ناگوار در آينده باخبر شديم مي توان با حرکت در درون يک لحظه (به جاي حرکت در امتداد لحظه ها و در جهت سير زمان)، از مواجه شدن با واقعه مزبور اجتناب کرد.البته بايد گفت که تمرکز انرژي آنچنان عظيمي که بتواند بُعد زماني اضافي و درهم پيچيده نظريه F را از هم باز کند، کاري فوق العاده دشوار خواهد بود. به همين دليل هم برخي فيزيکدان ها معتقدند تنها نقاطي در جهان ما که امکان ظهور آثار اين بعد اضافي در آنجاها وجود دارد، قلب سياهچاله ها هستند. در ضمن، بسياري از کيهان شناسان بر اين باورند که گذشته از جهان ما، جهان هاي بي شمار ديگري نيز در پهنه کائنات وجود دارند و هريک از اين جهان ها ممکن است تعداد ابعاد مکاني و زماني کاملاً متفاوتي نسبت به جهان ما داشته باشند.

اما واقعاً زندگي در جهاني با ابعاد زماني چندگانه چگونه خواهد بود؟ «ويلچک» مي گويد؛ «پاسخ اين سوال، بسيار حيرت انگيز است» و ادامه مي دهد؛ «آيا وجود چنين جهاني غيرممکن است؟ نه، فکر نمي کنم چراکه مي توان معادلات توصيف کننده چنين جهاني را نوشت. اما آيا پاسخ اين معادلات، جهاني شبيه به جهان ما خواهد بود؟ من که بعيد مي دانم.»

سایت علمی بیگ بنگ/ با تشکر از: شهاب شعري مقدم

منابع: New Scientist,1 Nov.1997F theory

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

32 دیدگاه

  1. زمان بعد ندارد و احساس ما در مکان به زمان بعد داده است یعنی ثانیه و دقیقه و ساعت و ماه و سال واینها واحد زمان هستند و بعد زمان قابل تعریف بطور طبیعی نیست

  2. با سلام
    در ادامه بحث جلسه گذشته صرف نظر از جهان بینی افلاطون و ارسطو و حکیمان و متفکرین اسلامی و ایرانی در پیرامون مفاهیم مکان و زمان در اینجا از نیوتون و لایب نیتز شروع میکنم . این دو متفکر و اندیشمند و خیال پرداز هر کدام مستقل و جدا از دیگری زمان و مکان را به عنوان دو پدیده کلی و جدا از هم به واحد های بسیار ریز و کوچک تجزیه نمودند و از آنجائی که نتوانستند مقدار این اجزاء بسیار ریز ( اینفینیتیاسمال ) را از لحاظ عددی محاسبه و مقدار آنرا تعیین کنند، به آنها لقب دلتا ( یکی از الف های زبان یونانی ) دادند و محاسبات اینتگرال و دیفرنسیال را صورت بخشیدند. اولی به معنای جمع کردن، ترکیب نمودن و بهم پیوستن و کل را حاصل کردن و دومی به معنای تفریق نمودن، تجزیه کردن و از هم جدا نمودن که کل محو شود. یکی بر وزن ” قطره قطره جمع گردد و آنگهی دریا شود” و دومی بر وزن ” قطره قطره بخار شود وآنگهی کف دریا خشک گردد “. تا اینکه فیزیک دان آلمانی به نام پلانک با استفاده از ثابت نور و جاذبه و ثابت خویش توانست مقدار عددی آن واحدهای بسیار ریز زمان و مکان ( حتی جرم و انرژی ” ، را محاسبه نموده و آنها را با رغم و عدد بیان دارد. طبق این محاسبات کوچکترین واحد و جزء زمان برابر است با ده بتوان منهای چهل و سه ثانیه و کوچکترین کسر طول ( این محاسبه برای دو بعد دیگر زمان هم یکی می باشد ) برابر است با ده به توان منهای سی و پنج متر. بنابراین کوچکترین واحد مکان برابر با حجم یک کره و شعاع آن برابر با طول پلانک. این اندازه ها افق های دور دست کاربرد فرمولهای ریاضی فیزیک را تعیین میکند و در محدوده درونی این افقها که در عمق و ژرفای واقعیت عینی قرار دارند، علم فیزیک به سرحد شناخت علمی خویش میرسد و در پیرامون پایین تر از این افق عمقی نمی تواند نظریه علمی بیان دارد. در ابعاد وسیع کیهانی نسبیت عام افق دور دست بیرونی را تعیین میکند که طبق آن دید علمی نمی تواند پرده مکانزمان را بشکافد و بیرون از آن را مشاهده نماید. گوئی که انسان بین این دو حصار مادی بطور جاودانه به حبس در آمده باشد. مولانا با کشف و شهود عارفانه خویس، رهایی از این حبس را در قالب یک بیت چنین بیان داشته : جهات حد و حصارند و به بیرون از آن راهی نیست، اما عشق این راه را بار ها طی نموده است.
    حالا ببینیم که پلانک چطور فقط نیمی از حقیقت را با دید محاسباتی خویش دیده و نیمی از حقیقت در مقابل آگاهی علمی او پنهان باقی مانده است. این محاسبات در ذهن ما این حقیقت را القاء می نمایند که زمان و مکان پیوسته نیستند بلکه از ذرات تشکیل شده اند، اما از طرف دیگر این محاسبات به نمی گویند که فاصله خالی بین ذرات مکانی و زمانی چیست و چه مقداری است. طبق باور و خیال من فاصله خالی بین دو ذره زمان یک ذره ” بیزمانی ” وجود دارد طوریکه این ذره با یکی از ذرات زمان یک جفت واحد
    ” زمانی و بیزمانی ” به صورت دو قطب متضاد تشکیل می دهد و این دو قطب بهم پیوسته بوده غیر قابل جدا شدن.طول زمانی ذره بیزمانی برابر است با طول زمانی ذره زمان و مساویست با زمان پلانک. حرکت دیالکتیکی این دو ذره در تبدیل شدن متقابل آنها به هم دیگر خلاصه می شود و سرعت تبدیل شدن برابر است با مقدار معکوس زمان پلانک، یعنی ده به توان چهل و سه بار در ثانیه. طوریکه می دانیم واحد نوسان و یا فرکانس هِرتز می باشد که خود چیزی نیست غیر از معکوس زمان. بنا براین در افق درونی پلانک لحظات بسیار ریز زمان و بیزمانی در حال نوسان به سر میبرند. در مورد ذرات ” مکان و بیمکانی ” هم همین فرکانس و نوسان حکم فرماست. در زیر لرزش مکان و بیمکانی و زمان و بیزمانی لرزش دیگه ای قرار دارد که تعیین مقدار عددی واحد های متضاد آن و نوسان آن غیر ممکن می باشد. این لرزش حاصل تبدیل متقابل ضدین فلسفی “هستی و نیستی ” محض میباشد که بنیانگذار این اندیشه هگل فیلسوف آلمانی می باشد، البته او تبدیل هستی و نیستی را با استفاده از فعل ” شدن ” و قوانین تفکر یا منطق بیان داشته و نه از طریق محاسبات ریاضی که از این راه طوریکه بیان شد غیر ممکن می باشد. لرزش بنیادی زمان و مکان و زوجین متضاد آنها واحدهای جرم و انرژی را به لرزش در میآورند که متعاقب آن قالب ها و نظم های مادی و روحی و روانی ( نظم های کمی و کیفی ، سخت افزاری و نرم افزاری ) ایجاد و تخریب می شوند. البته برنامه و طرح ایجاد این قالب های کثیر و فراوان از پیش در طرح مطلق اولیه پیش بینی و تعیین شده اند، لذا لرزش زمان مکان علت و عامل ظهور این نظم ها و قالب ها نیستند بلکه نقش بنا را ایفا میکنند. معمار مطلق از پیش طبق حکم قضا و قَدر طرح خلقت و آفرینش را ریخته و مبداء و غایت هر چیزی را تعیین نموده است. علت و عامل زندگی هم نه روح می باشد و نه روان بلکه لرزش دیگری که زیر لرزش فلسفی قرار دارد و عمیق ترین لایه وجود و هستی مادی و روحی و روانی را تشکیل میدهد. البته نفوذ به این لایه از طریق مشاهدات و آزمایشات و تجربه علمی مطلقا غیر ممکن است و تنها باور و کشف و شهود عارفان و شاعرانه می تواند یک تصویر را از آن ارائه دهد که ایمان انسان را به وجود آفریننده و خالق تقویت نماید، البته نه با تعصبات دینی و مذهبی، بلکه با خیال عاشقانه و یا عشق خیالی. زیر لایه لرزان فلسفی و لایه لرزان زمانمکان و بیزمانی و مکانی می توان یک واحد را تصور کرد که دارای دو قطب متضاد بوده و نوسان آن در مقایسه با نوسانات سطح بالا تر آنقدر زیاد می باشد که یک لرزش ایستا و ثابت برقرار میگردد و واحدهای متضاد نمیتوانند به کثرت رسیده و واحدهای منحصر به فرد را ایجاد کنند. من در افکار و خیال خویش این ضدین را ” جان و بیجانی ” نامیده ام که دَم زندگی و علت و عامل آن بوده و از تمامی ذرات موجودات زنده و غیر زنده عبور کرده و پیوستگی خودرا در هر لحظه حفظ میکند.
    لذا قالب و نظم زنده ای که تخریب شود و به تحلیل رود، جان او از آن نظم نپریده و جدا نشده است بلکه ذرات وجودی آن نظم در آن اقیانوس پیوسته جان و بیجانی حرکت خود را تحت لرزش زمان مکان ادامه می دهند. نتیجه اینکه تمامی انسان ها بطور مساوی و پیوسته از آن لایه لرزان ایستا به یک سهم بر خوردارند. مرگ و زندگی در پهنه آن ثابت جاودانه صورت می گیرد. اگر فرصت شد در مورد زندگی های بعد از مرگ را که هر کدام با وقوع مه بانگ بعدی به ظهور خواهند رسید، بحث را ادامه خواهیم داد. در این سفر همراه من باشید و من هم همراه شما عزیزان.

  3. من با اینکه بسیار به مباحث علمی خصوصا فیزیک علاقه مندم، ولی متاسفانه نتونستم در زمینه فیزیک دست آورد مناسبی داشته باشم و کارم طراحی سایت و اپلیکیشن شده(که البته این کار رو هم عاشقانه دوس دارم). اینو ازین جهت گفتم که باید اعتراف کنم این مطلب یکی از جذابترین مطالبی بود که تا امروز توی دنیای مجازی خوندم(حداقل توی ایران). به امید اینکه هرروز شاهد بیشتر شدن علاقه مندان به این حوزه باشیم، چون به عقیده من چیزی مهم تر از بحث در زمینه اصل آفرینش در سرتاسر تاریخ وجود نداشته.ِ
    با افتخار توی این سایت از دکمه های Ctrl+D استفاده کردم.

  4. ممنون از مطالب بسیار به روز و مفیدتون .
    ایا امکان این رو دارید تا مستقیما در این مورد با پروفسور کامران وفا مصاحبه هایی برگذار کنید ؟
    باز هم ممنون از شما و سایت متفاوتتون

  5. بنظرمن ابعاد بالاتر فضا همان نیروها هستند یعنی ما اثر ابعاد بیشتر را با نیروها درک می کنیم مثلا بعد پنجم همان نیروی الکترو مغناطیس بعد ششم همان گرانش و …

    1. سلام اونا نیرو های بنیادی هستن و چطور می تونین نیروی هسته ای ضعیف رو یه بعد درنظر بگیرین (شاید هم حق با شما باشه)?

  6. انسان روز به روز به وسیله افکار و ابزار ذهنی تجهیز میشه شکی نیست
    اما سوالی که ذهنه منو درگیر میکنه
    امروز به وسیله معادلات ریاضی و فیزیک به این بعدها به صورت نظریه اشاره میشه و جواب کاملا قطعی از خروجی کار نیست
    پس چجوری تمدن های خیلی کهن از یه بازه زمانی اسرار امیز به این موضوعات به قطعیت اشاره میکنن؟
    تخیلات موجب اشارات درستشون شده یا چیزی فراتر از علم؟

  7. ممنون از ارائه این مطلب مفید و جذاب
    بنظر من خیلی مسائل علمی اثبات شده اما خطرناک! ممکنه وجود داشته باشه که از دید عموم مخفیه و هر از گاهی بصورت یه نمایش خیمه شب بازی یه نمه یچی رو نشون میدن اونم بصورت انتزاعی!، شاید؟ نه؟ معلموم نیست که، که چه داند.

    1. سلام شما از نظریه پردازان توطئه هستین همونایی که فکر می کنن زمین مسطحه و همه دارن دروغ میگن فکر می کنم شما خیلی خیلی بد بین هستین

  8. پر بیراه نیست وجود ابعاد بیشتر زمانی ولی ذهن ما قادر به درک اون نیست و بنظرم بیش از یکمدل بعد زمانی پیکانی شکل رو به جلو رو درک نمیکنه , همین یگ بعد زمان هم خارج از مغز ما بطور مطلق وجود نداره بنظرم ازمایشها نشون داده ادراک زمان تو سنین مختلف متفاوته ,زمان و ذهن ما سخت برهم تاثیر گذارند ,بنظر من تنها ذهن انسان این مدل زمان و ادراک میکنه و گاها دستکاری میکنه در جهت حفظ گونه ,بالاتر از این شاید ما قبل از جهش هامون همچین زمانی رو درک نمیکردیم و حالا بعد از تکاملبطور نسبی قادر به ادراک این زمان خطی پیش چ شدیم ,اگه درست باشه قطعا در خلال جهش های بعدی ابعاد جدیدی از زمان رو هم شاید درک کردیم

  9. تا حالا براتون پیش اومده که تو یه روز چیزی براتون اتفاق میافته که احساس کنید قبلا تجربش کردین و این لحظه چقدر براتون آشناست ولی هر چی فکر میکنید بقیه ماجرا رو یادتون نمیاد آیا ممکنه واقعا زمان چندبعدی باشه و ما حضور واقعی تو این لحظه نداشته باشیم بلکه این تنها نمایشی از آنچه قبلا گذشته باشه .درک عظمت هستی سخته!!

    1. دوست عزیز ما در لحظه در بی نهایت بعد که زمان های متفاوتی دارند وجود داریم وبه همین دلیل بعضی از اتفاقات که در بعدی دیگر اتفاق افتاده و ما اون هارو در اون بعد تجربه کردیم برامون اشنا به نظر میاد که این امر هم به علت بعضی از اختلالاتی هست که در بعد های دیگر یا جهان های موازی صورت میگیره.

    2. سلام این اتفاق دژاوو نامیده میشه و مربوط به عملکرد مغزه و هیچ ربطی به ابعاد اضافی نداره،این اتفاق میتونه خیلی دلیل داشته باشه که هیچ کدومش به ابعاد اضافی ربطی نداره و یکی از این دلایل که گروهی از محققان کشف کردند اینه که این اتفاق به دلیل این میفته که چون بخش غیر ارادی مغز سریع تر پیام های بینایی رو نسبت به بخش ارادی پردازش میکنه (چون در اغلب موارد همزمان انجام میشه) همین عمل باعث میشه که ما دوبار یک اطلاعات رو از یک مکان بگیریم و چون مغز گیج میشه فکر میکنه قبلا در اون محل بوده و برای بعضی افرادی که کلا نمی فهمن در این مقاله چی نوشته و الکی نظر میدن (شایعه پراکنی و فریب عمومی می کنن) واقعا متاسفم.

  10. من نه متخصص ام نه کارشناس نه چیز دیگه ای.فقط نظرمو میگم.من میگم جهان های دیگری نیز وجود داره مثلا دو دنیا با دوتا کره زمین و دوتا بعد از ما،شاید اینطور هم نباشه ولی زمان چیز مبهمیه اثبات نشده اس.از سایتتون متشکرم.چون خیلی با بقیه سایتا فرق داره موفق باشید

  11. به نظر من زمان یک بعدی است و در طبیعت و ماده رو به جلو است در غیر این صورت تکامل دچار مشکل میشد تنها موجودات مادی که دارای یک بعد ناشناخته هستند میتوانند از این قاعده مستثنی شوند و علاوه حرکت به جلو حرکت به عقب در زمان هم داشته باشند یکی از این موجودات انسان است واین بر اثر همان بعد ناشناخته انسان است دلایل زیادی برای این امر در زندگی روز مره ما وجود دارد مثل مسیری که هر روز برای رفتن به محل کار طی میکنیم در حالی که مشغول به تفکر در مورد مسائل دیگر هستیم چگونه محل کار خود را پیدا میکنیم چون بارها این مسیر را در گذشته طی کرده ایم به همین دلیل ما در طی این سفر میلیاردها بار بین گذشته و حال سفر میکنیم تا به محل کاربرسیم چون سرعت این سفر هزاران برابر سرعت نور است ما متوجه آن نمیشویم و این فرآیندها به خاطرهمان بعد ناشناخته انسان است البته در علم پزشکی اسم این فرایند را حافظه گذاشته اند ولی حافظه یک اسم قراردادی است وهنوز ماهیت آن مشخص نشده است. منتظر کامنت های بعدی من در مورد انسان و زمان باشید.

    1. سلام من با تمام این متنی که نوشتین مخالفم چون بسیاری از عادت های روزانمون از رانندگی گرفته تا پیاده روی مربوط به بخش عقده های قاعده ای  (به انگلیسی: Basal ganglia)  مغز هستش که این بخش در مغز اثر حیوانات با مغز انسان مشترکه و هیچ ربطی به ابعاد پنهان جهان نداره واقعا نمیدونم چطوری دوتا چیز کلا نامربوط رو به هم ربط دادین

  12. بنظر من هم واقعا بعد زمان وجود داره و زمانی میرسه که ما میتونیم راحت به اینده سفر کنیم نه از لحاظ جسمی بلکه از لحاظ روح و فکرمون و من حتی دیدم ادمایی رو که روحشون رو به یک زمان دیگه یا یک مکان دیگه میبرن و به این نظریه دانشمند عزیزمون ایمان دارم

  13. با علم و دانش کنونی درک حقایق هستی خارج از قدرت انسان ست .حداقل فعلا .روزی خواهد رسید که آیندگان نظریات بزرگان علم رو مانند انیشتین را پیش پا افتاده و کودکانه بخوانند.بایستی زمان چند بعدی باشد تا بشریت بتواند به منشا خدایی و خلقت دست پیدا کند .عمر نهایتا صد ساله وحرکت با سرعت نور انسان را به جایی نخواهد رساند .اینجاست که بعدهای زمانی به کار انسان میاید و هستی و پیدایشش را روشن میسازد .البته آنهم باز میلیونها سال طول خواهد کشید

    1. با عرض سلام و تقدیم احترام
      به نظر من پیچیده اندیشیدن منجر به شناخت روشن نمی شود، بلکه ساده اندیشی علمی. جهان ها معلق در فضا نیستند و از یک تکینگی، تجرد فیزیکی و یا پلاسمای نوری بسیار ریز و داغ، متراکم و سنگین و واحد ایجاد نشده اند، بلکه هر کدام از جهان ها از تکینگی منحصر به فرد خود به وجود آمده اند و آنهم طبق یک طرح مطلق از پیش تعیین شده. اشتباه هی که علم کیهان شناسی در حال حاظر مرتکب آن است، این است که پیدایش نظریه عام توسط انشتاین، اصل مطلق بودن زمان و مکان نیوتون توسط طرفداران نسبیت مکانزمان یکباره کان لم یکن یا منتفی شده تلقی شد. اصل مطلق بودن زمان صحیح می باشد، اما
      تعاریفی که نیوتن در کتاب معروف خود به نام اصول ریاضی فلسفه طبیعی از آن ها ارائه داده است اشتباه می باشد. اصل نسبی بودن زمانمکان انشتاین و اصل مطلق بودن زمان و مکان نیوتن هر دو درست اند، اما هر کدام نیمی از حقیقت را بیان داشته و نیمی دیگر در اندیشه و افکار آنان پنهان مانده است. این دو اصل علمی روی هم حقیقت مطلق را در مورد زمان و مکان بیان میکنند و نه به تنهایی. به نظر من برای شناخت کامل واقعیت و حقیقت به ابعاد اضافی مکان و زمان نیازی نیست. محیط جهان ها با وجود اینکه محدود ند میتوانند مطلق هم باشند و مطلق بودن در اینجا به معنای است که این محیط ها مشمول حال تغییر و تحول و فرسودگی و بزرگ و کوچک شدن و از سر جای خود جابجا شدن نیستند بلکه ثابت و جادوانه. جنس این محیط ها مادی نیست بلکه از جنس سطوح هندسی و تصورات ذهنی، با این وجود این محیط ها غیر قابل نفوذ و عبور توسط ذرات جرم و انرژی می باشند. مکان مطلق این محیط ها یک زمان مطلقا ایستاست که مشمول حال گذر کردن نیست. مقدار عددی چنین زمانی را می توان برابر صفر ثانیه دانست که با مفهوم بی زمانی تطابقت داشته باشد.
      در عوض زمانمکان نسبی با جرم و انرژی محدود محتوای گیتی را تشکیل میدهند و با همدیگر در حال کنش و واکنش بسر میبرند و دارای آغاز و پایان و آنم نه یک بار بلکه آغاز و پایان های متعدد. طبق باور من ( باور از این لحاظ که در زمینه جهان های متعدد و موازی نمی توانیم با قاطعیت علمی و از طریق مشاهده و تجربه به شناخت برسیم، بلکه از طریق باور و تخیل ) کیهان ها در بین امکانات بی نهایت، همگی دارای یک فرم و یک محتوای مطلقا یکسان و مساوی می باشند و پدیده مه بانگ در مراکز آنها مطلقا هم زمان و هم روش صورت گرفته است.
      در مورد یکی بودن ماهیت میدانهای الکترو مغناطیس و میدانهای جاذبه میتوان راه دیگری را در پیش گرفت که شاید ساده تر از فرض ابعاد بیشتر برای زمان و مکان باشد و آنهم به شرح زیر :
      طبق نظریه نسبیت عام جرم و انرژی زمانمکان نسبی اطراف خود را انحنا میبخشند و آن را به چاله تبیدیل میکنند و از این طریق چنین چاله ای دارای استعداد جاذبه میشود. حال تصور کنیم که ذرات اتمی ( در اینجا از کوارک ها صرف نظر میکنم که بحث زیاد نشود ) مثل الکترون و پروتون و نوترون با جرم نا چیز خویش زمانمکان اطراف خود را بطور ناچیز به چاله تبدیل کنند و چون الکترون و پروتون دارای بار منفی و مثبت الکتریکی اند، میتوان تصور کرد که چاله های اطراف آنها دو نوع باشد، یکی مقعر و دیگری محدب. در یکی از این چاله ها قله در مرکز و دامنه پخش شده در محیط و در چاله دیگر دامنه متمرکز شده در مرکز و قله پخش شده در محیط.زمانمکان اطراف نوترون این دو چاله اثرات برآمدگی و فرورفتگی یکدیگر را خنثی کرده و متعاقب آن تخت می شود. در علم کیهان شناسی در ابعاد کیهانی از مکانزمان بسته و کروی و باز زین اسبی و تخت استفاده می شود. در مورد ماهیت بار الکتریکی علم فیزیک تا کنون تعریف روشنی ارائه نداده است، گرچه مکانیک کوانتایی با استفاده از مفاهیم بار مثبت و منفی پدیده الکترو مغناطیس و ساختمان اتم و اجزای تشکیل دهنده آنرا با دقت خارالقعادهای تشریح کرده است و ما با کاربردهای متنوع در زندگی روز مره خود آشنائی داریم، اما ماهیت بار الکتریکی و میدان الکتریکی و مغناطیسی حاصل از آن هنوز یک معمای حل نشده می باشد. فرمول بندی قانون کولمب اقتباسی بود از فرمول بندی قانون جاذبه نیوتن. انشتین مفهوم نیرو در آنرا با انحنای زمانمکان عوض کرد. در فرمول ریاضی قانون کولمب هم می توان نیرو را بر داشت و جای آن انحنای زمانمکان گذاشت و در سمت راست فرمول بجای بار مثبت و منفی، چاله ها را گذاشت. البته این عمل کار ساده ای نیست و به بینش عمیق ریاضی فیزیک نیاز دارد و نه پیچیدگی اندیشه. زمانیکه این فرمول خلق شد آنگاه ماهیت میدان الکترو مغناطیس و میدان جاذبه یکی شده و مفهوم نیرو هم از مکانیک کوانتایی رخت بر خواهد بست، البته هیچگونه ضدیتی با این مفهوم زیبا مورد تایید من نخواهد بود. هدف رسیدن به وحدت مادی در عالم فیزیک است. در این زمینه سوال را میتوان چنین طرح کرد : آیا زمانمکان نسبی و انرژی و جرم یک واحد می باشند که در قالب چهار جنبه به ظهور رسیده اند؟ استعداد خارقالعاده انشتاین در پاسخ گویی این سوال این بود که این چهار راه مستقل را به دو شاهراه به سمت وحدت تبدیل نمود. و به زبان ریاضی بیان داشت : زمان چیزی نیست غیر از بعد چهارم مکان و انرژی و جرم هم دو چیز متفاوت نیستند بلکه معادل هم و یکی اند. البته انشتاین با اندیشه های متفکرین قبل از خود آشنائی کامل داشت، غیر از اندیشه های ماکسول در پیرامون الکترو مغناطیس با اندیشه فیزیکدانان اروپائی دیگر از قبیل بولتزمن و پلا نک آشنائی داشت که اولی معدل بودن انرژی و دما را و دومی معدل بودن انرژی و فرکانس را فرمول بندی نموده و دو ثابت دیگر موجود در طبیعت را کشف کرده بودند. در مورد افق دید پلانک و تعیین واحد های بسیار ریز زمان و مکان اگر فرصت شد بحث را ادامه خواهیم داد. مهم این است که در مورد این واحد ها تا کنون نیمی از حقیقت زمان و مکان بیان شده است و نه تمام حقیقت. امیدوارم سر خوانندگان عزیز را بدرد نیِآورده باشم.

  14. به نظر من زمان هم بعد داره البته میگم صد در صد داره فقط ما توانایی درکشو نداریم ایا در باره ی طی الزمان شنیدن سفر در دنیایی موازی

  15. بعد از تماشای فیلم “بین ستاره ای” من هم به این نتیجه رسیدم که زمان هم می تونه مثل فضا دارای چند بعد باشه و البته من معتقدم که چنین چیزی واقعیت داره.

  16. سلام وقت بخیر
    امروز دختر 3.5 ساله ام از من پرسید که چرا صدای فکرهایی که تو سرم هستند را نمی تونیم بشنویم!
    به نظر شما چه جوابی میتونم بهش بدم؟

    1. من متخصص نیستم و فقط نظر شخصی ام رو میگم، امیدوارم کمک باشه
      بهش بگید همونطور که صدای ما از فاصله‌ای به بعد (مثلا 100 متر) شنیده نمیشه
      صدای توی سر ما هم اینقدر ضعبه که از سرمون بیرون نمیاد
      اگر هم جواب واقعی و علمی اش رو میخواهید به نظرم صدای داخل سر انسان ها نتیجه صوت نیست بلکه نتیجه سیگنال های الکتریکی سلول های مغز ما هستش

    2. آقا گمراه نکنین بچه رو
      روش تولید صدا و دریافت آن توسط گوش و تفسیر توسط مغز
      روش تولید فکر توسط مغز
      سعی کنید اینارو با روش کودکانه بهشون توضیح بدین

  17. ممنون از مطالب بسیار به روز و مفیدتون .
    ایا امکان این رو دارید تا مستقیما در این مورد با پروفسور کامران وفا مصاحبه هایی برگذار کنید ؟
    باز هم ممنون از شما و سایت متفاوتتون