بیگ بنگ: نام کلب اکبر (Canis Major) در اصل فقط برای شعرای یمانی (شباهنگ) به عنوان درخشندهترین ستاره آسمان شب به کار میرفته که یکی از سگهای جبار بوده است. مصریان باستان طلوع شعرای یمانی به همراه خورشید را به عنوان اول سال جدید جشن میگرفتند، زیرا این زمان مصادف با سییلابهای سالانه و تجدید باروری زمین در منطقه رود نیل بوده است. زمان رسیدن به نصف النهار 26 بهمن و مساحت آن 380 درجه مربع میباشد.
آلفای این صورت فلکی که همان شعری یمانی و یا ستاره سگ میباشد ستاره ای است سفید آبی با طیف A1 V ، که فاصله آن تا ما فقط 8.8 سال نوری است. این ستاره بسیار نزدیک (پنجمین ستاره نزدیک به منظومه خورشیدی) ، با توجه به میزان انرژی خروجیاش که 25 برابر خورشید ماست درخشانترین ستاره آسمان شب است، ضمن اینکه قدر ظاهری آن منهای 1.46 و دارای همدمی نزدیک ، کم فروغ بصورت کوتولهای سفید (به نام توله سگ) است که هر پنجاه سال یک بار آن را دور میزند. در شرایط خوب رصدی میتوان همدم آن را از درون تلسکوپ دید.
اجرام عمقی آسمان
در چهار درجهای شعرای یمانی خوشه باز M41 قرار گرفته که به صورت ستارهای از قدر ششم و مات با چشم غیر مسلح به نظر میرسد. این خوشه شامل پنجاه ستاره از قدر هفتم در محوطهای به ابعاد ماه بدر است.
در افسانه
از آن جایی که صورت فلکی جبار در افسانه ها شکارچی است طبیعی به نظر می آید که سگ ها از آن او باشند. در آسمان سگ بزرگ و سگ کوچک هر دو به فاصله اندک، شکارچی را دنبال می کنند. صورت فلکی سگ بزرگ از زمان های باستان نزد یونانیان شناخته شده بود. اما ایشان نتوانستند در ابتداسگ کوچک را یک صورت فلکی مجزا تمیز دهند. همین دلیل است بر این که چرا در اساطیر یونانی، شکارچی فقط یک سگ داشته باشد. اما رومیان سگ کوچک را نیز دومین سگ شکاری شکارچی می دانستند. در اروپای باستان، سگ بزرگ به عنوان لیلاپس. سگ شکاری شگفت آور آکتئون، شناخته شده بود. آکتئون شکارچی ای که بدن عریان آرتمیس، ایزد بانوی ماه و شکار را دید و به شکل گوزن در آمد. در افسانه های رومی نیز کلب اکبر مامور بود تا نگهبان پرنسس اروپا باشد، اما هنگامی که ژوپیتر نام رومی زئوس در هیئت یک وزرای سپیدفام او را اغوا کرد، نتوانست جلوی شاهزاده را بگیرد.
بنا به افسانه ای دیگر آن سگ به دست شاه سرزمین کرت یعنی مینوس افتاد و او نیز برای این که بتواند معشوقه اش پروکریس را تطمیع کند، سگ را به او پیشکش کرد. افسانه دیگری که در مورد سگ بزرگ وجود دارد، می گوید تقدیر برای سگ بزرگ چنین بود که هیچ حیوانی نتواند از چنگال او بگریزد. اما سرنوشت تا جایی برقرار بود که او هنوز با آخرین شکارش برخورد نکرده بود، زیرا آخرین شکار، روباهی بود که در تقدیر او نیز جایی برای شکار شدن وجود نداشت. زئوس این معادله غیر ممکن را با تبدیل کردن هر دوی آن ها به سنگ حل نمود. افسانه لطیفی در مورد سگ کوچک و صاحبش ایکاروس نقل شده است. مرا سگ باوفای ایکاروس بود، این سگ تمام عمر و نیز پس از آن که صاحبش کشته شد در کنار او ماند؛ ایزدان نیز به پاس این وفاداری پس از مرگش او را در آسمان قرار دادند و او سگ کوچک شد.
منابع :
کتاب صورتهای فلکی – دکتر گری مکلر – دکتر مارک چارترند مترجم مهندس احمد دالکی
کتاب صورتهای فلکی دکتر اوبلاکر ترجمه بهروز بیضایی
مطالعه بیشتر در: Canis Major