گاليله و دادگاه تفتيش عقايد – قسمت چهارم (آخر)
(از سري مقالات تاريخ علم)
محاكمه
گاليله پس از تأخير فراوان (او يك بار ديگر بيمار شد و طاعون نيز بازگشت)، در فوريه 1633 براي دفاع از خود در برابر دادگاه تفتيش عقايد به رم رسيد. محاكمه در 12 آوريل آغاز شد. بازجويان به حكمي نظر داشتند كه بلارمين در سال 1616 به گاليله اعلام كرده بود. فرانچسكو نيكوليني، سفير توسكاني در رم، ماجرا را براي داره متبوع خود در فلورانس چنين گزارش كرد:
«« مشكل اصلي در اينجاست: اين آقايان (بازجويان) خاطر نشان كردند كه در سال 1616 به او (گاليله) دستور دادهاند دربارهي حركت زمين هيچگونه بحث و گفتگويي نكند. سخني از عدم حمايت يا دفاع از نظريه در ميان نبود. در عوض گاليله ادعا كرد كه اين مطلب به اين شكل در حكم وجود ندارد. در حكم آمده است كه نبايد از نظريهي مزبور دفاع كرد. او ابزاز داشت كه حق دفاع و تبرئه خود را دارد. چرا كه مطالب كتابش به هيچ وجه نشان نميدهد كه او قصد حفظ نظريه و دفاع از آن را داشته است … يا آن را به عنوان باوري تغييرناپذير و هميشگي مطرح ميكند.»»
مورخان دربارهي وزن و اهميت مدرك از هر دو جنبه بحث كردهاند و بر اساس يك مبناي سفت و سخت قانوني، نتيجه گرفتهاند كه گاليله دست بالا را داشته است. (فراتر از اينها، بايد افزود كه حكم 1616 هرگز ارائه نشد يا حتي به عنوان مدرك به كار نرفت) اما براي بازجويان گزينهاي تحت عنوان تبرئه مطرح نبود. آنها آنچه را راه حلي منطقي به نظر ميرسيد، پيشنهاد دادند.
گاليله اشتباه خود را بپذيرد، دفاعيه را امضاء كند و مجازات سبكي برايش تعيين شود. گاليله پذيرفت و تسليم شد. اما زمانيكه حكم نهايي در 22 ژوئن اعلام شد، بسيار ناگوارتر و خشنتر از آن بود كه گاليله آن را تصور ميكرد: كتابش در فهرست كتابهاي ممنوعه قرار گرفت و خود را به حبس ابد محكوم كردند.
پردهي آخر
دوستان گاليله همواره بيشتر از دشمنان او بودند. دوستانش اكنون كه او مغلوب دشمنانش بود، براي جبران آسيب و ويراني قدم پيش نهادند. نيكولوي سفير ترتيبي داد كه حكم بازداشت و توقيف ابلاغ شده، زير نظر اسقف آسكانيو پيكولوميني سينايي تغيير يابد. زندان گاليله، قصر اسقف در سينا بود و شاعران، دانشمندان و موسيقيدانان به افتخار گاليله مدام از آنجا بازديد ميكردند. گاليله دوباره به مسائل علمي روي آورد. به آن دسته از مسائل كه به دور از مخمصهها و گرفتاريهاي مذهبي بود.
او گفتگويي را در «« و علم جديد»» ترتيب داد كه دستاوردهايش را در حوزهي حركت طبيعي (علم اول) و همچنين بررسي مسائلي در مورد استحكام و قوت مواد (علم دوم) در بر ميگرفت. سه گفتگوكنندهي كتاب، دوباره سالوياتي، ساگردو و سيمپيليچيو بودند. اما اكنون آنها سه دوره از زندگي نويسنده را نشان ميدادند. سالوياتي، گاليله خردمند در كهنسالي؛ ساگردو، گاليه در سالهاي مياني عمر در پادوا و سيمپيليچيو، گاليله جوان.
گاليله نميتوانست در سينا بماند. نامههاي دخترش ويرجينيا كه اكنون خواهر ماريا سلست خوانده ميشد و در دير سنت ماتيو در شهر آرچِتري در نزديك فلورانس مقيم بود، خاطرات عميق گذشته را برميانگيخت. او از قبل خانهاي در آرچتري خريده بود تا در مجاورت ويرجينيا و دختر ديگرش، لويا، كه او نيز راهبهاي در دير بود،باشد. براي همين از پاپ درخواست صدور مجوز براي عزيمت به آرچتري نمود. سرانجام، درخواست پذيرفته شد. اما تنها پس از آنكه خبر رسيد ماريا سلست به سختي بيمار است و مهمتر از آن گزارش مأموران پاپ مبني بر اينكه مجازات آسانگيرانه فرد مرتد متناسب با جرم او نيست، فرمان پاپ به اين صورت اجرا شد كه گاليله به خانهاش بازگردد و در آنجا تحت نظارت دائم باشد.
Maria Celeste
گاليله در اواخر 1633 در آرچتري مقيم شد و به مدت چند ماه به مراقبت از ويرجينيا پرداخت. او هرگز بهبود نيافت و در بهار 1634 درگذشت. اين رويداد براي گاليله ضربه اي كارا بود. اما يك بار ديگر، كار، نيروي دوباره را به او بازگرداند. او به مدت سه سال بر گفتارهايي در باب دو علم جديد متمركز شد. اين كتاب كه به عبارتي آخرين شاهكارش بود، در 1637 تكميل شد و در 1638 در هلند و پس از اينكه دستنوشته به صورت غير قانوني از ايتاليا خارج شد، منتشر گرديد.
در اين زمان گاليله بينايي خود را از دست داده بود. اوربان از روي اكراه به گاليله اجازهي سفري كوتاه را به فلورانس جهت درمان صادر كرد.
اما گاليله با وجود همهي رنجي كه تحمل كرد، ايمان خود را از دست نداد. استيلمن دريك، نويسندهي معاصر تاريخ علم مينويسند:
«« وجدان و ضمير گاليله روشن بود، هم در مقام يك كاتوليك و هم در مقام يك دانشمند. از يك سو احساس ميشود كه او به گونهاي مأيوسانه مينوشت گويا همهچيز را در علم مدفون ساخته است. اما از سوي ديگر هرگز آن گونه كه تصور ميشد، حمايت خود را از دين و ايمان دريغ نداشت.»»
كليسا حمايت مجدد خود از گاليله را اعلام كرد و البته براي آنچه اتفاق افتاد متحمل رنج بسيار شد. گاليله تنها برخي از رؤساي كليسا را در مورد آن اتفاقات مقصر ميدانست.
پايان
منبع: كتاب زندگي و زمانهي فيزيكدانان پيشرو، نوشتهي ويليام اچ.كراپر
لینک قسمت اول
لینک قسمت دوم
لینک قسمت سوم