تئوري نسبيت خاص با همين روشهاي متزلزل بر ديگر جوانب فيزيك، بهطور يكسان تأثير ميگذارد. اينشتين ثابت كرد كه همچنانكه آليس نزديك ميشود، باب در مييابد كه او در راستاي مسير حركت قطار به طرفش، انقباض مييابد. به بيان ديگر اينكه آليس دو متر قد داشته باشد و فاصلهي جلو و تا عقب او بيست و پنج سانتيمتر باشد و قطار به باب نزديك شود و در جلوي آن قرار گرفته باشد، بنابراين آليس را با همان قد دومتري ميبيند و اما فقط با 15 سانتيمتر فاصله از جلو تا عقب.
در اين حال به نظر باب، آليس لاغرتر به چشم ميآيد. اين چيزي به جز يك خيال غيرعلمي نيست. اما در حقيقت واقعيتي از درك باب از فاصله و مكان است. در نتيجهي همين استدلال است كه باب مي بيند ساعت آليس با تيك تاك كندتر، زمان را نشان ميدهد.
بنابراين، همانند نظريات سنتي اجباري در مورد زمان، اصل نسبيت نيز دانشمندان علم فيزيك را مجبور ساخت تا نظريهي انعطافناپذير و سخت خود را در مورد فضا دوباره بررسي كنند.
از نظر اينشتين، زمان و فضا به جاي اينكه ثابت و جهاني باشد، انعطافپذير و فردي هستند.
شگفتآور نيست كه اينشتين خودش، در حالكه نظريهاش را پيش ميبرد، گاهي به دشواري ميتوانست تا به منطق و نتايج كار خود اعتماد كند. او گفته است:
«« بحث در اين مورد هم لذتبخش و تفريحي و هم اغوا كننده است، اما آنچه من ميدانم اين است كه خداوند ممكن است از اين
بحث بخندد و مرا راهنمايي فرمايد».
با اين همه، اينشتين بر شك و ترديدهايش غالب آمد و به پيگيري منطق و دليل معادلاتش ادامه داد. بعد از اينكه تحقيق او انتشار يافت، دانشمندان مجبور شدند تا اعتراف نمايند كه يك كارمند عادي تنها، يكي از مهمترين اكتشافات تاريخ علم فيزيك را انجام داده است. ماكس پلانك پدر تئوري كوانتوم، دربارهي اينشتين گفته است:
«« اگر درستي نسبيت ثابت شود، كه من چنين انتظاري دارم،آلبرت اينشتين به عنوان كوپرنيك قرن بيستم تلقي ميگردد».
پيشگوييهاي اينشتين در مورد انبساط زماني و انقباض طولي در دورهي بعد با انجام آزمايشهايي تأييد گرديد. تئوري نسبيت خاص او به تنهايي كافي بود تا او را به عنوان يكي از برجستهترين فيزيكدانان تاريخ مشهور سازد. اما استعداد ترقي و پيشرفت در اينشتين براي رسيدن به قلههاي مرتفعتر علمي هنوز فراهم بود.
منبع: كتاب انفجار بزرگ، نوشتهي سايمون سينگ، ترجمهي محمدعلي اسماعيلزاده