افکار “مثبت” حال شما را خوب نمی کند!
بیگ بنگ: سوزان دیوید در کتاب جدیدش به نام “انعطاف عاطفی”، نحوۀ کنترل احساسات انسان را مورد سوال قرار می دهد. او می گوید که ما باید توجهی زیاد و در عین حال ارادی به احساسات عمیق خود داشته باشیم.
به گزارش بیگ بنگ، وقتی که جریان ثابت احساسات، تفکرات و تجربیات خود را مهار کنیم میتوانیم همچون معلمی خبره از آنها چیز یاد بگیریم. احساسات به ما نشان می دهند که ما به چه چیزهایی بیشترین اهمیت را اختصاص می دهیم، و با شناخت از ارزش هایمان میتوانیم “خودی” انعطاف پذیر، با ثبات، شجاع و کنجکاو داشته باشیم. سوزان دیوید: گفتمان فرهنگی ما از صحبت در مورد احساسات ما اجتناب می کند. به همین دلیل مردم می گویند باید “فکرت مثبت باشد”. یکی از دوستان من این رفتار را “دیکتاتوری افکار مثبت” می خواند. او به علت سرطان جان خود را از دست داد، و منظور او از این عبارت این بود که اگر بهبودی ما فقط به افکار مثبت ما بستگی داشت الان دوستان او که سرطان پستان داشتند باید همگی زنده می بودند.
با انتشار این باور که افکار ما مسئول بهبودی حال، سلامت و واقعیت ما هستند ما داریم بیش از حد در تاثیر افکار بر زندگیمان اغراق می کنیم و باعث می شویم که افراد در مقابل اتفاقات بد احساس مقصر بودن کنند چون که در برابر مشکل به اندازه کافی “انرژی مثبت” نفرستاده اند. چیزی که در زندگی ضمانت شده این است که زندگی خوب پیش می رود تا اینکه مشکلی پیش می آید. شما سالم هستید و ناگهان مریض می شوید. شما با کسانی هستید که دوستشان می دارید تا روزی که آنها را از دست بدهید. ما نهایتا در موقعیت هایی قرار خواهیم گرفت که احساس ِ غم، خشم و ناراحتی کنیم.
تا وقتی که یاد نگیریم طیف کامل احساسات خود را درک و کنترل کنیم و با آنها راحت باشیم ما نمی توانیم انعطاف پذیر باشیم. ما باید برای مقابله با این عواطف تمرین داشته باشیم وگرنه مارا غافلگیر می کنند. از دید من تاکید بیش از حد بر روی خوشحال بود در فرهنگ ما در اصل ما کم انعطاف تر می سازد. عواطفی چون ناراحتی، پشیمانی، اندوه و خشم راهنمای ارزش های ما هستند. ما در مورد چیزی که برایمان مهم نیست عصبانی نمی شویم. ما دربارۀ کارهایی که برایشان اهمیت قائل نیستم احساس پشیمانی، غصه نداریم. وقتی که این احساسات را به عقب میرانیم و در واقع مانعی بر سر راه شناخت خودمان ایجاد می کنیم. با این کار ما ارزش ها و چیزهایی که برایمان مهم هستند را نادیده می گیریم.
مشکل دیگر این است این تکنیک ِ “انرژی مثبت” و فکر نکردن به چیزهایی که ما را آزرده می سازد به هیچ عنوان کارا نیست. تحقیقات نشان می دهد که وقتی ما احساسات خود را به عقب میرانیم آنها با قدرت چند برابر باز می گردند. مثلا در یک تحقیق نشان داده شد که وقتی فردی میخواست با فکر نکردن به سیگار آن را ترک کند، با سرکوب احساس و تفکرات در مورد سیگار باعث شد که سیگار را در خواب هایش ببیند. این پدیده در روانشناسی به “تراوش” مشهور است. به این معنی که وقتی که شما سعی می کنید به چیزی فکر نکنید، آن چیز به قدرت و تاثیر بیشتر به افکارتان باز می گردد. پس اینکه برای خوشحالی دیگر عواطف را سرکوب کنیم عمل منطقی نیست.
شواهدی وجود دارد که وقتی شما “خوشحالی” را هدف زندگی قرار می دهید و بیش از حد برای به دست آوردنش تلاش می کنید احتمال کمتری وجود دارد که به آن دست یابید. خوشحالی یک اثر جانبی از انجام کارهایی است که ما آنها را ارزشمند میدانیم. وقتی که شما کاری را که دوست دارید انجام می دهید آن وقت خوشحالید. اینکه خوشحالی را هدفی که باید به دنبال آن بود قرار دهید در تضاد با به دست آوردن آن است.
برای رسیدن به انعطاف عاطفی چهاد مرحله وجود دارد که به شرح زیر است:
1- رو به رو شدن: شما باید قبول کنید که زندگی قرار نیست یک احساس باشد بلکه طیفی گسترده از عواطف است. در این مرحله شما باید قبول کنید که احساسات متفاوتی را تجربه خواهید کرد.
2- خروج: یعنی ایجاد فاصله بین خود و عواطف ما برای کنترل آنها. یعنی اینکه بدانید چیزی به اسم احساس غلط یا درست وجود ندارد که بر اساس آنها کاری را انجام دهیم. احساسی مانند خشم یا انتقام فقط باید تجربه شوند ولی با آگاهی به اینکه چیزی که تجربه می کنیم جز یک احساس نیست.
3- یافتن”چرای” خود: دلیل احساسی که تجربه کردید را پیدا کنید. کدام ارزش و دلیل شخصی باعث واکنش احساسی شما شده؟
4- گذشت: در اینجا شما باید عادت های رفتاری را در خود پرورش دهید تا با ارزش های شما همخوان باشند. هدف ارادی یعنی هدفی که موافق ارزش های شما باشد، هدف جبری یعنی هدفی که در تضاد با باور های شما باشد. مثلا تحقیقات نشان داده اگر دلیل شما برای کاهش وزن این است که دکتر گفته و یا “باید” از روی شرم و خجالت وزن کم کنید این باعث می شود که وسوسه شما در نگاه به یک تکه کیک بیشتر شود. اما یک هدف ارادی(یا خواستنی) وقتی است که دلیل وزن کم کردن شما برای سلامت شماست یا اینکه می خواهید کارهای روز مره تان را راحت تر انجام دهید. به عبارتی دلیل شما برای این هدف به ارزش های شخصی شما مرتبط است. در این صورت وسوسه شما برای خوردن کمتر می شود. اگر اهداف شما همسو با ارزش های شما باشد آن وقت است که تغییر واقعی را در زندگی احساس می کنید.
ترجمه: فرهاد نامجو/ سایت علمی بیگ بنگ
منبع: washingtonpost.com
پست بسیار بسیار مفید و واقع گرایانه ای بود. ممنون.
یک عده که ازهوش وذکاوت بسیاری هم برخوردارند، همواره مترصد موقعیتهای ناب وتازه برای پول درآوردن وسرکیسه کردن مردم ساده وبه تنگ اومده ازوضعتی که دراون گرفتارند ،هستند ! خب ازراه صحیح وغلط براشون فرقی نداره! اینکه ما درست وسنجیده والبته معقولانه اندیشه کنیم ،بسیارعالیست .اما افتادن درگرداب موضوعات شبه علمی جذب وجاذبه ،ارتعاشات و…که با استفاده از کلمات و موضوعات علمی ،همراهه،بنظر من چاه است که ازپس چاله سربرآورده!
با تشکر…
و در اخر اين ك چون ميگذرد غمي نيست 🙂
خيلي سادس. شما وقتي ميريد داخل مثلا استاديوم فوتبال انتظار داريد با صرو صداي زياد و انرژي زيادي مواجه بشيد. بدن و ذهن شما در اين شرايط خودشو اماده ميكنه براي اين محيط و شما احساس سختي نميكنيد. جهان ما هم همينطوره، يك استاديوم عظيم و بزرگه كه توش رنجو خوشحاليو مريضيو سلامتيو… همه با هم وجود دارند ولي كسي ارامش بيشتري داره كه خودشو براي همه چيزايي كه داخل اين استاديوم بزرگ هست اماده كرده باشه، نه فقط براي خوشحاليو افكار مثبت بلكه براي ناراحتي و رنجو سختي.
با این دیدگاه باید ناامیدی .خجالتی بودن .بد شانسی …را بعنوان طیفی از احساسات انسانی قبول کرد وباهاش کنار امد!!!!؟؟
خیلی سخته قبول کنی که بی نقص نیستی ؟
بنظرم در این مورد تو جامعه ی ایرانی باید بیشتر اگاهی داده شه
مخصوصا که الان سایتای زرد و کانالای تلگرام با این موضوع فکر مثبت و انرژی مثبت و ایده ی انسان = دکل مخابراتی فرستنده و گیرنده فرکانس و انرژی بشدت رواج پیدا کرده که اکثرنم خوب نیتشون فروختن پکیجای « موفقیت و کسب ثروت فقط در ۲۰ روز » و از اینجور برنامه هاست.
باز توی امریکا و کشورای دیگه تا حدی نخ نما شده این موضوعها ولی تو ایران چون جدیده خیلیا فک میکنن اینها منشا علمی داره و حاصل تحقیقات دوران مدرنه