بیگ بنگ: اکنون ما می توانیم به گذشته نگاهی بیاندازیم و برای نخستین بار تاریخ انسان را در این سیاره در ارزش های درست آن ببینیم. ما باید بکوشیم به انسان در برابر کل پس زمینه ی تکاملی اش بنگریم. پس زمینه ای که در آن تمدن های او و از جمله تمدن خود ما، صرفا قله هایی هستند از یک رشته کوه خاص در برابر آسمان. و باید خود را واداریم که از آن اندیشمندانه فاصله بگیریم تا بتوانیم انحناهای آن را به خوبی ببینیم. از این چشم انداز، برای چنان تغییر بنیادی از دوجایگاهی به آگاهی، هر هزاره دوره ی بسیار کوتاهی از زمان به شمار می رود. 

شاید بهتر باشد که اسم این مقاله و چند مقاله ی آینده دیگر «به دنبال خاستگاه آگاهی» نباشد؛ چراکه کار ما با خاستگاه آگاهی تمام شده است. چیزی که اکنون برای آن هیجان داریم، سایه ی ذهن دوجایگاهی بر روی ذهنیت های خودآگاه کنونی ماست. خدایان سه – چهار هزار سالی است که ذهن های ما را ترک کرده اند؛ اما ما آن ها را هنوز به آن صورت ترک نکرده ایم. ما خانه های خدایان را داریم که تولد ما را ثبت می کنند، ما را تعریف می کنند، دست به دست می دهند و به خاک می سپارند، اعترافات ما را گوش می دهند و از ما به خاطر تخلفات مان، نزد خدایان شفاعت می کنند. قوانین ما بر پایه ی ارزش هایی استوارند که بدون وابستگی قدسی آن ها توخالی و اعمال ناشدنی می بودند. شعار های ملی و سرود های کشوری معمولا نوعی توسل قدسی است. پادشاهان، رؤسای جمهور، قضات و مقامات ما دوران زمام داری خود را با سوگند به خدایان اکنون خاموش ما و با برگرفتن از نوشته های کسانی شروع می کنند که آخرین بار ندای آن ها را شنیده اند.

در جست و جوی کسب اقتدار 

مهم ترین و بدیهی ترین بازمانده ی طرز تفکر پیشین، میراث دینی ماست در تمامیت زیبایی هزارتو و گوناگونی شکل های آن. گرچه دیدگاه علمی بشر غالبا از اذعان به این بدیهی ترین حقیقت شرم زده است، اما بیایید روراست باشیم. به رغم همه ی آن چه علم خردگرای مادی گرا از هنگام انقلاب علمی تاکنون دلالت داشته است، بشریت به مثابه یک کل شیفتگی خود را به نوعی ارتباط انسانی با یک موجود کاملا متفاوت و بزرگ تر، با یک موجود رازناک عظیم برخوردار از توانایی و هوش فراسوی درک همه ی مقولات نیمکره ی چپی، از دست ننهاده، از دست نمی دهد و شاید نتواند از دست بنهد. چیزی به ضرورت نامتناهی و ناروشن، می توان به آن نزدیک شد و حسش کرد. چیزی که برای دین داران مدرن در حقیقت احساس ارتباط برقرار می کند. بنابراین در عصر ما چه چیزی می تواند به طور حقیقی تر احساس شود زمانی که نامش کمتر به میان می آید. یک الگوسازی از خود با دیگری قدسی که به هنگام تیره ترین درماندگی ها هیچ یک از ما را از آن گریزی نیست.

این نشان می دهد که چگونه می توان کوشش اطلاح طلبانه ی مسیح را در آیین یهود یک دین ضرورتا جدید برای انسان های آگاهی و نه انسان های دوجایگاهی تلقی کرد. رفتار اکنون می بایست از درون آگاهی جدید تغییر کند و نه از طریق قوانین موسایی که رفتار را از خارج تشکیل می داد. اکنون گناه و مکافات در تمایل آگاهانه و پشیمانی آگاهانه جای دارند و نه در رفتار های خارجی ده فرمان و مجازات های قربانی در معابد و عقوبت های اجتماعی. آن فرمان روایی کبریایی که بناست فراچنگ آید روانی است و نه جسمانی. استعاری است و نه لفظی. از «درون» است و نه از «بیرون».

حرفمان تنها این است که بین عملکرد های دوجایگاهی کهن و رفتارهای دینی مدرن، توازنی عمیق وجود دارد. نظام های اخلاقی، کوششی همراه با آگاهی خردمندانه ی ماست به منظور پیدا کردن جانشینانی برای اراده ی قدیمی قدسی پیشینمان که بتوانند آن تکلیفی را بر عهده گیرند که حداقل قادر باشد اطاعت اولیه ما را از نداهای توهمی تقلید کند. دستگاه های سیاسی در جهان با کوشش های نوسانی و پراعوجاج ما برای ساختن حکومت های انسان ها به جای حکومت خدایان کوک شده اند. نظام های سکولارِ قوانینی، برای آن است که بتواند آن عملکرد پیش تر الهی، یعنی همبستگی ما را، به صورت نظم، ثبات و رفاه عمومی درآورد. آری؛ ما از زمان آگاه شدنمان در پی بازیابی اقتدار از دست رفته مان بوده ایم.

یکی از ویژگی مشخص چنین بازمانده هایی از دوران دوجایگاهی، این است که هرچه به فروپاشی ذهن دوجایگاهی عقب تر می رویم، آن ها در برابر پیچیدگی تاریخ واضح تر و برجسته تر می شوند. دلیل این امر روشن است. در حالی که ویژگی های جهان شمول آگاهی جدید، همچون ارجاع به خود، ذهن-فضا و روایت گری می توانند به سرعت در پی ساخته شدن جدید زبان به وجود آیند، نماهای بزرگ تر تمدن، چشم اندازِ عظیم فرهنگی که این آگاهی جدید در برابرش به وجود می آید، تنها با کندی بسیار تغییر می کند. مصالح و تکنیک های دوره های پیشین تمدن بدون فرسایش به دوره های جدید می رسند و به همراه خود شکل های کهن فرسوده ای را می آورند که طرز تفکر جدید باید در آن زندگی کند.

جولیان جینز، زندگی در این شکل ها را برای جست و جوی پرالتهابِ چیزی می داند که آن را اقتدار باستانی نامید. پس از فروپاشی ذهن دوجایگاهی، خدایان هنوز به یک معنا بر جهان حکم می رانند و این کار را با بیانیه ها و قوانین و توصیه هایی انجام می دهند که بر سنک حک، یا بر پاپیروس نوشته شده یا در حافظه ی کهن سالان باقی مانده است و پیشینه اش به زمان دوجایگاهی باز می گردد. دیگر خدایان دیده و شنیده نمی شوند! اما سرود های مذهبی پاسخ می طلبند. اطمینانی بایستی وجود داشته باشد، چیزی ملموس، اطمینانی محسوس حاکی از آن که تنها نیستیم؛ این که خدایان صرفا سکوت کرده اند و نمرده اند؛ و در پس این همه کورمال جستن های تردید آمیز ذهنی به دنبال قطعیتی هستیم که باید وجود داشته باشد.

بدین طریق همچنان که موج رو به قهقرای صداها و حضورِ خدایان نزد گروه های بیشتر و بیشتری از مردم به آرامی در شن زار های عدم قطعیت ذهنی فرو می نشیند، تنوع تکنیک هایی که انسان می کوشد توسط آن ها با اقیانوس اقتدارِ از دست رفته اش مرتبط شود بیشتر می گردد. پیامبران، شاعران، غیب گویان، پیش گویان، واسطه ها، ستاره شناسان، قدیسان الهام گرفته، جن گیر ها، کارت های فالگیری، آیین های تندیس پرست، الواحِ احضار ارواح، پاپ ها و مخدر ها همه بازمانده های دوجایگاهی هستند که به تدریج که عدم قطعیت روی هم انباشته می شود، محدود تر می شوند. در این چند مقاله های باقی مانده قصدمان این است که شماری از این بازمانده های دوران اقتدار را بررسی کنیم.

پیش از هر چیز، بهتر است مدل عمومی دوجایگاهی را در اینجا بیاورم. منظور از مدل واره ی عمومی دوجایگاهی، یک سامانِ فرضی در پشت طبقه ای بزرگ از پدیده های کاهش آگاهی است که می توان به باقی مانده های نسبی ذهنیت اولیه مان تفسیر کنیم. به عبارتی، چارچوب و قالبی است که ذهنیت ما را می تواند به ذهنیت دوجایگاهی پیش از آن مربوط سازد.

این مدل واره چهار جنبه دارد:

احکام شناختیِ جمعی، یا نظامِ اعتقادی، یک انتظار یا رهنمود که از نظر فرهنگی مورد پذیرش است که شکل خاص یک پدیده و نقش هایی را که در این شکل باید به نمایش در آید تعریف می کند.

القا یا روندی رسما آیینی شده که کارکرد آن تنگ کردن میدان آگاهی است با جلب توجه به شمار محدودی مشغله های کوچک تر.

خلسه که واکنشی است هم نسبت به آنچه گفته شد، که ویژگی آن کم کردن آگاهی است و هم از دست دادن آن، کاهشِ «من» تمثیلی، یا از دست دادن آن، که این ها منجر به نقشی می شود که گروه آن را می پذیرد، تحمل می کند، یا تشویق می نماید.

اقتدار باستانی که خلسه متوجه یا مرتبط با آن است، که معمولا خداست ولی گاه شخصی است که توسط فرد یا فرهنگِ او به عنوان یک مرجع اقتدار پذیرفته شده است و احکامِ شناختی جمعی تجویز می کند که مسئول کنترلِ حالتِ خلسه است.

این چهار جنبه لزوما همزمان رخ نمی دهند. البته القا و خلسه معمولا در پی هم می آیند و حکم شناختی و اقتدار باستانی فراتر از همه هستند. در برخی موارد نیز ممکن است عواملی ضعیف تر باشند و عوامل قوی دیگر آن ها را جبران کنند؛ نوعی تعادل یا برآیند میان این عناصر وجود دارد. برای مثال در هزاره ی پس از شروع آگاهی، احکام شناختی جمعی ضعیف تر شد (عامه ی مردم بیش از پیش درمورد اقتدار باستانی شکاک شدند). و دقیقا به موازات این ضعف، ما با پیچیده شدن فزاینده ی روند های القا رو به رو هستیم که به همین سیاق، حالت خلسه ی عمیق تر می شود.

احکام شناختی جمعی را باید جدی بگیریم؛ باور عمومی مردم و گسترش این باور در نگاه افراد به جهان تاثیر عمیقی داشته است و دارد. در کمی بعد خواهیم دید چطور اعتقاد راسخ به امور آسمانی، ارتباط عینی دوجایگاهی را ایجاد می کند و غیب گویان، پیش گویان و پیامبران پدید آمده اند. یا چطور با باور عمیق به ارواح، احظار روح ممکن شد.

مدل واره ی دوجایگاهی نه تنها یک سامانِ منطقی است که این پدیده ها در آن تجزیه و تحلیل می شوند، بلکه همچنین برخی سامان های فعلا نامشخص عصب شناختی یا رابطه ی میان مناطق مغز است، شاید چیزی شبیه نمونه ی مغز دوجایگاهی که در مقاله ی ششم آوردیم. بنابراین باید انتظار داشته باشیم که تمامی پدیده هایی که بررسی می کنیم، مشمول کارکرد نیمکره ی راست باشد که به گونه ای با زندگی آگاه معمولی متفاوت است. حتی ممکن است که در پاره ای از این پدیده ها یک برتری نسبی ادورای نیمکره ی راست را شاهد باشیم که می تواند به عنوان باقی مانده ی عصب شناختی نه هزاره انتخاب برای ذهن دوجایگاهی باشد.

ادامه دارد »»»  

منبع: کتاب خاستگاه آگاهی در فروپاشی ذهن دوجایگاهی، نوشته جولیان جینز، نشر آگه

مطالعه قسمت اول

مطالعه قسمت دوم

مطالعه قسمت سوم

مطالعه قسمت چهارم

مطالعه قسمت پنجم

مطالعه قسمت ششم

مطالعه قسمت هفتم

مطالعه قسمت هشتم

به قلم پویا فرخی / سایت علمی بیگ بنگ

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

1 دیدگاه