سوالات بحث برانگیز در مورد سریال وست ورلد
بیگ بنگ: مجموعه تلوزیونی دنیای غرب یا وستورلد (Westworld) شبکه HBO که در ژانر علمی- تخیلی ساخته شده است، دنیایی پر از ربات را در آینده به تصویر می کشد.”مهمانان” این مجموعه می توانند با “میزبان”های باهوش(تفنگداران،دختر یک کشاورز، بومیان آمریکا و…) تعامل داشته باشند و در اعمال خشونتآمیز و دیگر چیزها با این موجودات شرکت کنند که تمام این امور توسط سازندگان این دنیای رباتیک طراحی شده است. اما با آمدن تماشاچیها و شروع به کار این پارک، طراحان پشت صحنه متوجه اشکالی در کار می شوند.
به گزارش بیگ بنگ، با دیدن این مجموعه، سوالات نه چندان آسانی را (بیشتر فلسفی و علمی) در مورد تلاقی انسان و تکنولوژی ایجاد می شود. با اینکه نمی توان حدس زد داستان به کجا می رود یا اینکه اصلا پاسخی به این سوالات خواهد داد یا خیر، به چند سوال جالب که تاکنون با آن برخورد کردیم اشاره می کنیم:
آیا همۀ ما در یک شبیهسازی زندگی می کنیم؟
تمام افراد این دنیای عجیب هر روز صبح از خواب خود بیدار شده و به کارهای روزانه خود مشغول می شوند و آگاهی از این ندارند که سراسر وجود آنها، تنها یک شبیهسازی از دنیای واقعی می باشد. فیزیکدانان و فلاسفه معتقدند که نمی توان ثابت کرد ما در یک شبیهسازی کامپیوتری زندگی می کنیم. عقیده برخی این است که اگر اینگونه باشد، ما می توانیم با متوجه شدن کوچکترین خطایی در این سیستم، موفق به فرار از این شبیهسازی بشویم. چیزی که رباتهای در این مجموعه در فکر انجام آن هستند.
آیا ما میتوانیم هوش مصنوعی را کنترل کنیم؟
هر بار که پارک شروع به فعالیت میکند(یا شبیهسازی مجددا آغاز می شود) میزبانها به کارهای روزمره خود می پردازند تا یک مهمان وارد داستان می شود. این مهمان ممکن است وارد ماجراجوییهایی با ربات میزبان بشود و حتی او را بکشد. در هر صورت، زمانی که داستان از نو شروع می شود، حافظه میزبانها به کلی پاک می شود.
به دلایلی چند میزبان شروع به بیاد آوردن گذشته دردناک خود می کنند. این مسئله احتمالا به یک “بروز رسانی نرم افزاری” مربوط می باشد که توسط دکتر رابرت فورد(با بازی آنتونی هاپکینز) مؤسس پارک ایجاد شده یا حتی ممکن است به شریک مرموز او یعنی آرنولد مربوط باشد. خوشبختانه به دلایلی محققان بر این عقیدهاند هوش مصنوعی که از کنترل خارج شود تنها یک افسانه م یباشد و ما قادر به کنترل نرم افزارهای هوشمند هستیم. اما برخی متخصصان کامپیوتر و زبان شناسان بر این عقیدهاند که رباتها قادر به شنیدن و حرف زدن مانند مردم عادی هستند ولی امروزه آنها در این امر محدود هستند.
رباتهای هوشمند این مجموعه تا کجا پیش می روند؟
پشت پرده مراکز فرماندهی در این مجموعه، ابزارآلات پیشرفته صنعتی قادر به پرینت کردن بدن میزبانهای این مجموعه به صورت سه بعدی با استفاده از صمغی مرموز هستند. این صمغ شاید از نانوباتها یا بافت دستکاری ژنتیکی شده و یا حتی از پلاستیک ساخته شده باشد که با تکنولوژی ناشناختهای کنترل می شود.
اسرار بسیار زیادی در اینجا وجود دارد و اینطور که ما از یک قسمت این مجموعه متوجه شدیم(قسمتی که یک ربات سر خود را به سنگ می کوبد)، مرکز “فکرکردن” رباتها قطعا در سر آنها تعبیه شده است. اما از چه چیزی ساخته شده است؟ چه چیزی انرژی این سازههای عجیب را تامین می کند؟ و باتریهای آن چطور شارژ می شوند؟ اصلا باتری دارند؟ آیا می توانند لذت و درد را حس کنند؟ اگر حس می کنند، چطور؟ به نظر می آید این رباتها آرزو و کابوس یک طراح باشند.
چنین چیزی در دنیای واقعی وجود ندارد، اما محققان و خلاقان عرصه تجارت در تلاش هستند که رباتها، منابع تغذیه آنها و دیگر قسمتهای لازم را پیشرفت ببخشند که روزی به ساخت انسان مصنوعی دست یابند.
آگاهی چیست؟
همانطور که مؤسس پارک در قسمت سوم به برنارد توضیح میدهد، آرنولد دیگر مؤسس پارک اصرار به ایجاد آگاهی در رباتهای میزبان دارد. او به آنها حافظه، توانایی بدیهه گویی و خود تکریمی اعطا کرد اما تا قبل از فرا رسیدن مرگش هنوز به دنبال راههای ایجاد آگاهی در رباتها بود. آیا او موفق شد؟
این کار بسیار مشکل است زیرا دانشمندان هنوز نمیدانند چه چیزی باعث به وجود آمدن خودآگاهی در انسان می باشد اما بسیاری از دانشمندان بر این عقیدهاند موجودات مختلف، سطوح مختلفی از آگاهی را در خود دارند. آیا رباتها موفق به پیشرفتی در این زمینه شدند؟
آیا رباتها قادر به فرگشت یافتن هستند؟
فورد در پیش نمایش فصل به برنارد می گوید: “تکامل(فرگشت) سرتاسر زندگی عاطفی در این سیاره را تنها با استفاده از یک چیز جعل کرده است: اشتباه”. چیزی که برنارد بعدا در مورد آن با دلورس(با بازی ایوان ریچل وود) در یکی از گفتگوهای شبانهشان پچ پچ می کند. آیا رباتها میتوانند به فرایند فرگشت دست یابند و این مسئله منجر به رشد آگاهی در آنها شود؟ آیا فرگشت به آنها تواناییهای دیگری مانند آسیب رساندن به میزبانان بدهد؟ آسیب رساندنی که برای آن برنامهریزی نشدهاند؟
دانشمندانی مثل استیون هاوکینگ در چشماندازی واقعگرایانه از فرگشت رباتها هراس دارند. اما هوش مصنوعی در تخصص هاوکینگ نبوده و دانشمندان این زمینه قاطعانه بر این عقیدهاند که رباتهای آینده دقیقا آن کاری را که برای آن برنامهریزی شدهاند و نه بیشتر، انجام خواهند داد. سیستمهای شبکهای نورونی نیز در حال دستیابی به این مسئله هستند که چطور خودشان روشها و اصطلاحا “لِم” کارها را فرا بگیرند(از جمله پروژه DeepMind گوگل که موفق شد به خود حرف زدن یاد بدهد).
اراده آزاد چیست؟
همراه با ادعای آگاه نبودن آنان، فورد می گوید که این رباتها هیچگونه اراده آزادی ندارند. او در قسمت سوم در حالی که صورت یکی از میزبانان را برش می زد به یکی از کارکنان دلورس میگوید: «آنها فقط آنچه را که ما به آنها دستور میدهیم حس می کنند.» با این حال این برداشت وجود دارد که میزبانان به گونهای در خود، فرای برنامهریزی انجام شده برای آنها، به آگاهی دست یافتهاند. به همراه آگاهی، آیا آنها موفق به رسیدن به ارادهای آزاد در مورد انتخابهایشان شدهاند؟
با اینکه ما خود هنوز به این قطعیت دست نیافتهایم که آیا ما ارادهای آزاد داریم یا خیر، جواب دادن به این سوال کار آسانی نیست. چقدر ما در تصمیم گیریهایمان دخیل هستیم و چقدر این تصمیمها تحت تاثیر برنامهریزهایمان(ژنتیک و تربیت) هستند؟ شاید رباتهای ِ این مجموعه تلوزیونی به سوال مشابهی رسیده باشند.
در صورت نداشتن هیچ حد و حدودی ما چگونه رفتار خواهیم کرد؟
این مجموعه تلوزیونی همانند بازی رایانهای دزدی بزرگ ماشین(GTA) می باشد که در آن شخصیتها(مهمانان) میتواند بر اساس داستان پیش رفته و در ماجراجوییهای تعیین شده توسط میزبانان شرکت کرده و یا فقط به دنبال ایجاد آشوب در دنیای آزاد باشند. برخی افراد مثل لوگان(با بازی بن بارنز) فکر می کنند که آنها قادر به استفاده از این سیستم برای آشکارسازی خود واقعیشان هستند. او به ویلیام(با بازی جیمی سیمپسون) میگوید: «اینجا همان جایی است که تو میفهمی واقعا کی هستی.»
به نظر می آید از این صحنه اینگونه برداشت می شود که مردم در صورت وجود موقعیت، از انجام رفتارهای بد لذت می برند یا حتی ممکن است برداشت روانشناختی دیگری از تعامل بین مهمانان در یک دنیای غیرواقعی، از این صحنه، وجود داشته باشد.
یک همهگیر مرموز چه تاثیری بر دنیا می تواند داشته باشد؟
ما هنوز نمیدانیم چه چیزی در حال تغییر دادن میزبانان در این مجموعه است و باعث می شود که آنها بتوانند گذشته را به یاد بیاورند. اما همانطور که السی(با بازی شانون وودوارد) برنامهریز رفتاری آنها می ترسد، ممکن است این چیز فراگیر باشد. زمانی که دلورس با مِیو(ساندی نیوتون) نقل قول شکسپیر، “این لذات خشن،پایان خشن دارند” را زمزمه می کند، به نظر می رسد چیزی به او الهام شده باشد.
همهگیرها از بزرگترین هراسهای دنیای ما هستند و میتوان گفت آماده بودن برای آنها تقریبا غیرممکن می باشد. در این مجموعه نیز به نظر می رسد نقاط ضعفی در مقابل برخی خطرات همهگیر وجود دارد.
فورد چقدر این رباتها را از مرز اسرارآمیز بودن عبور داده است؟
در قسمت سوم، فورد به برنارد می گوید که میزبانها بعد از تنها یک سال شروع به قبول شدن در آزمون تورینگ کردند، که به این معنی است که آنها در این مقطع بسیار شبیه انسانها هستند. جدای از اینکه یک میزبان برای فهمیدن اینکه آیا آنها در برابر گلوله مقاوم هستند یا خیر، به آنها شلیک می کند، فقط سازندگان یا افراد باتجربه قادر به تشخیص سایبورگها هستند. این مسئله خود سوال بینندگان را که مشتاقانه خواهان دانستن پاسخ آن هستند بر می انگیزد: آیا رباتی مخفی در میان کارکنان وجود دارد؟
آیا واقعا مردم با رباتهای دارای هوش مصنوعی بدرفتاری خواهند کرد؟
در دنیای این مجموعه، مهمانان میتوانند مست کنند و بی هیچ نگرانی به میزبانان شلیک کنند. و آنها این کار را به وفور انجام می دهند.
رباتهای جنایتکار و بدرفتار معضلی در آینده به نظر می آیند اما دانشمندان و متخصصان به سختی مشغول مطالعه بر روی این پدیده می باشند.
در مطالعهای در سال 2015 محققان، مشت و لگد زدن و پرتاب اشیاء توسط کودکان به یک ربات در یک فروشگاه را زیر نظر گرفتند. سپس آنها این دادهها را تبدیل به الگوریتمهایی برای دوری از آسیب رساندن به رباتها کردند.
آیا ما می توانیم ذهنهایمان را به رباتها بارگذاری کنیم؟
در یک قسمت فورد مرتبا به برنارد یادآوری می کند که پیشرفت انسان تمام مشکلات را حل کرده است بجز یکی: مرگ. در این حین، مرد سیاهپوش(اد هریس) در حل جستجو برای هزارتویی مخفی در پارک است که به نظر می رسد محل مهمی باشد. یک برداشت قوی از بارگذاری ذهن در اینجا وجود دارد. این ایده که بتوان ذهن خود را در یک ربات دوباره خلق کرد، چهارچوبهای این بدن ضعیف ما را می شکند و ما را به یک زندگی ابدی سوق می دهد.
واقعیت امروزی این است که ما تقریبا چیزی از نحوه کارکرد نورونها نمیدانیم و نحوه تعامل و هماهنگی آنها را که باعث به وجود آمدن آگاهی و موجودیت ما شده است درک نمی کنیم. حتی اگر اینها را بدانیم، ایدۀ انتقال ذهن بر اساس قوانین فیزیک غیرممکن است.
ترجمه: رضا کاظمی/ سایت علمی بیگ بنگ
منبع: businessinsider.com
فصل اولش خیلی جذاب بود ولی فصل دوم داستان کلا به بیراهه رفت , دیگه دنبال نمیکنم