بیگ بنگ: چندين سال پيش در دوران پر هيجان نوجواني ، مانند بسياري از هم سن و سالان خود علاقه وافري به پديده هاي فوق طبيعي داشتم. در همين زمان، فيلمي شبه مستند ديدم كه با نمايش اتفاقات عجيب در گوشه و كنار دنيا سعي در تحريك ميل آدمي به ماوراي طبيعت داشت. به تدريج فهميدم كه برخي از آن نمايشها، شعبده اي بيش نبوده اند.

1(1)

برخي ديگر نيز همچون فرو كردن چاقو در بخشهاي ويژه اي از بدن (كه دراويش قادري نيز از عهده آن بر مي آيند) با هيپنوتيزم و شبيه چنين توضيحات علمي قابل تفسير است. در يكي از عجيب ترين بخشهاي آن فيلم، افرادي از برخي قبايل آفريقايي بودند كه در هوا معلق مي ماندند و باصطلاح قانون گرانش را به چالش مي كشيدند. امروزه مي توان پرواز كريس انجل را با كيفيت خيلي بالاتر مشاهده كرد!

هيچ شعبده بازي قادر نيست اصول علمي را به چالش بيندازد. برعكس، شعبده بازان حرفه اي از اصول علمي نهايت استفاده را براي كار خود مي برند. مثلا محلول ويژه اي داريد به رنگ آبي. دستمالي بر روي آن قرار مي دهيد و پس از چند ثانيه دستمال را بر مي داريد. رنگ محلول قرمز مي شود! با تكرار همين كار، رنگ به آبي بر مي گردد. تنها يك شيميدان حرفه اي مي داند كه اين پديده مربوط به يك واكنش نوساني است كه قلب نيز با همان مكانيسم مي تپد. يك شعبده باز حرفه اي راهي طولاني و تمرينهاي زيادي را پشت سر مي گذارد، با اين حال خود وي به خوبي مي داند كه كاري مافوق طبيعت انجام نمي دهد. اولين باري كه مكانيسم شناور شدن كريس انجل را كنار يك پلكان ديدم، واقعا به اين همه هوش و خلاقيت كه براي طراحي چنين صحنه هايي به كار گرفته شده بود، درود فرستادم! شما نيز مي توانيد در ویدئوی زیر اين خلاقيت را ببينيد.

به نظرم همان كلمه خارق العاده يا وراي عادتها برازنده اين پديده هاست. ما به طبيعت پر از رمز و راز كه كوچكترين شناختي از آن نداريم، عادت مي كنيم و آنگاه در پشت پرده اتفاقات خارق العاده به دنبال فوق طبيعت مي گرديم! شفاف بگويم براي كسي كه به شيوه اي علمي يا حتي عاشقانه و عارفانه به دنبال واقعيت است، هيچ فوق طبيعتي عجيب تر و پر رمز و رازتر از خود طبيعت و جهاني كه در آن زندگي مي كنيم، نيست. عادتها و بدتر از آن اعتيادهاست كه طبيعت رمز آلود را به يك نمايش تكراري و خسته كننده تبديل مي كند.

امروزه من هنوز از ديدن و شنيدن خارق العاده ها هيجاني مي شوم و لذت مي برم، اما به دنبال فوق طبيعت به معناي رايج كلمه نيستم. از نظر من هر بخش ناشناخته اي از طبيعت (جهان) همان فوق طبيعت است! نكته جالب اينجاست كه هرگوشه اين جهان پر از ناشناخته هاست. بنابراين شما اگر غرق تحقيق بر روي يك پشه هم بشويد ، با انبوهي از رازهايي كه به اندازه فوق طبيعت عجيبند، روبرو خواهيد شد. از طرفي وقتم را نيز حتي براي ديدن افراد خود شيفته اي كه ادعاهاي فوق طبيعي يا نقض اصول علمي دارند، هدر نمي دهم، چون مي دانم جناب جيمز رندي با يك پاداش ارزشمند منتظر چنين افرادي است. پاداشي كه 50 سال خاك مي خورد و به هيچكس تعلق نگرفته است، چون هنوز كسي پيدا نشده است كه بر طبق يك ارزيابي علمي ، اصول علمي را نقض كند! در علم پديده هاي عجيب، بسيار است. كافي است شخص تشنه واقعيت باشد تا سرانجام در مطالعه و تحقيق بر روي بخش كوچكي از اين درياي بي كران شناور شود و از عجايب آن لذت ببرد.

ادامه دارد »»»

نویسنده: احمد مصدر / بیگ بنگ

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

11 دیدگاه

  1. به طورکلی ایده های غایت شناسانه نسبتاً
    در علم بدنام هستند و معلوم است که چرا. در زیست شناسی،
    تشریح غایت شناسانه به وجود آمدن مخلوقات پیچیده برابر
    خواهد بود با استدلالی برای وجود یک ناظم، درحالی که نظریه
    فرگشت یا تکامل داروین به طریق انتخاب طبیعی ،
    توضیح ساده تری را فراهم می آورد که به زیبایی با داده های
    موجود مطابقت می کند. هیچ گونه جزء غایت شناسانه ای در
    نظریه داروین وجود ندارد جهش های تصادفی باعث ایجاد –
    تغییرات در ارگانیسم ها می شود و فشار بیرونی ناشی از محیط
    و سایر موجودات زنده، تعیین می کند که کدام یک از این
    تغییرات به نسل بعدی منتقل شود. این فرایند به تنهایی
    می تواند پیچیدگی ای که امروزه در حیات موجود در جهان را
    می بینیم را ایجاد کند. به عبارت دیگر، نیازی به یک برنامه
    بزرگ از پیش تعیین شده نیست و هیچ گونه تمایل تدریجی
    برای رسیدن یک گونه به سمت کمال وجود ندارد. در عوض
    فرگشت حیات مانند قدم زدنی اتفاقی است که به وسیله کپی
    شدن ناقص ژن ها در محیط دائماً در حال تغییر به وجود آمده
    است. زیست شناس فرانسوی و برنده جایزه نوبل جاکوس
    مونود تا جایی پیش رفت که پایه های زیست شناسی مدرن را
    بنا نهاد با این مضمون که “دانش علمی ای که می تواند بر
    اساس تکذیب اصولی یا بدیهی نظریاتی که به طور واضح یا
    ضمنی قانون غایت شناسانه ای را در خود دارند، به دست
    آورد”.تا جایی که به فیزیک ربط دارد هیچ شکی در رابطه با
    درستی قانون حداقل کنش نداریم، زیرا این قانون امکان
    محاسباتی را به ما می دهد که به درستی طبیعت را تشریح
    می کنند و این هم به نوعی سنگبنای فیزیک است. می توان
    استدلال کرد که قانون حداقل کنش به هیچ وجه غایت شناسانه
    نیست……. هرچیزی که احتمال وقوع دارد، اتفاق می افتد
    .. به نقل از کتاب جهان کوانتومی نوشته برایان کاکس و جف فورشاو با ترجمه سیامک عطاریان

    1. جناب خلیل نسب من بخاطر این نوشته زیبا از شما تشکر می کنم، من با بخش آخرش که می گوید هرچیزی که احتمال وقوع دارد، اتفاق می افتد خیلی حال کردم.

    2. سلام
      میشه لطفاً در مورد قانون “حداقل کنش” لینک و یا منبع معتبر بدهید که در این زمینه مطالعه کنم؟
      ممنون

  2. با سلام،
    لطفا هر زمان که فیلمی در متن درج می نمائید، لینک آن را نیز ضمیمه نمائید.
    چون به این صورت فعلی قابل مشاهده نمی باشد.

  3. به نظر من حل شدن واقعی و همیشگیِ یک مسئله فوق طبیعی به معنای عدم درک فوق طبیعی بودن آن مسئله بعد از حل شدن آن است.

  4. ضمن تصدیق نوشته های شما درباره ی ویژگی بسیار بلند مرتبه علم، اما احساس میشه که بین خارق العاده علمی یا حقه بازی هایی که با نور علم پرده از حیله ی آنها برداشته میشود، با ماوراالطبیه فلسفی که پرسش های مربوط به آن جز با استفاده از برهان های عقلی پاسخ داده نمی شود خلط شده است!

    1. دوست عزيز يكي از كارهاي فلسفه سرك كشيدن به مرزهاي متا و فوق و … است. همين كه يك پرسش و بحث زيركانه فلسفي در اين زمينه ها آغاز شود، باعث جلب توجه علم نيز مي شود.

  5. پشتوانه طبیعت چیست؟ اگر آن پشتوانه هم طبیعی باشد پس پشتوانه آن پشتوانه طبیعی چیست؟

    1. اينگونه سريع پيش رفتن در هر دانشي، حتي اگر باعث تصادم نشود، زيبايي مسير را مخفي مي كند. از پيشروي در مسير لذت ببريد!

    2. همانطور که جناب مصدر عزیز اشاره کرد مهم پیشروی در مسیر است،اینکه ما در این پیشروی در جایی متوقف می شویم مسئله ای است که همیشه وجود داشته اما انسان ها سرانجام خلاف آن را اثبات کرده اند.