معناي جهان و آفرينش از نگاه فيزيكدانان ( قسمت سوم )
آفرينش معناي خودمان :
در نهايت من معتقدم (منظور از من، نويسنده متن ميچيو كاكو است) كه وجود يك معادله كه بتواند كل جهان را به روشي منظم و هماهنگ توضيح دهد، به نوعي ميتواند بيانكننده وجود يك طرح از پيش تعيينشده باشد. با اين حال عقيده ندارم وجود اين طرح ميتواند به انسانيت معناي شخصي ببخشد. فرمول نهايي فيزيك هر چقدر هم كه زيبا و خيرهكننده باشد، باز موجب تعالي روج ميلياردها انسان نيست و به آنها احساس رضايت كامل نميدهد. هيچ فرمول جادويي فيزيك و كيهانشناسي، نميتواند توده مردم را شيفته كند و زندگي معنوي آنها را غني سازد.
از نظر من، معناي حقيقي در اين نهفته است كه هركس معناي زندگي خود را ميسازد. اين سرنوشت ما است كه بهجاي اينكه تصور كنيم آينده از يك قدرت بالاتر به ما به ارث ميرسد تا هركس خود آن را بسازد. اينشتين اعتراف كرد كه او از كمككردن به صدها انسان خوشقلبي كه نامههاي بسياري را به ايشان نوشتهاند و از او خواستهاند كه معناي زندگي را برايشان آشكار كند، عاجز مانده است.
همانطور كه آلن گوث گفته است: « طبيعي است كه اين سوالات پرسيده شود، اما نبايد انتظار داشت تا از يك فيزيكدان پاسخ حكيمانهتري دريافت كنيم.» احساس خود من اين است كه زندگي هدفي را دنبال ميكند. در نهايت فكر ميكنم هدفي كه حيات دنبال ميكند، هدفي است كه ما به آن ميدهيم و نه هدفي كه از يك طرح كيهاني از پيشتعيينشده نشأت گرفته باشد.
من معتقدم زيگموند فرويد، با تمام انديشههايش در مورد بخش تاريك ذهن ناخودآگاه، بيشتر از همه به حقيقت نزديك شده است. وقتي ميگويد آنچه به ذهنهاي ما معنا و ثبات ميبخشد، چيزي نيست جز كار و عشق. كار به ما احساس مسئوليت و هدفمندبودن ميدهد. تمركزي واقعي بر روي كار و رؤياهاي ما. كار نه تنها به زندگيهاي ما انضباط و ساختار ميبخشد، بلكه به ما احساس غرور، پيشرفت و چارچوبي براي شكوفايي ميدهد. و عشق عنصري ضروري است كه ما را در تار و پود جامعه قرار ميدهد. بدون عشق، ما گمگشته، تهي و بدون ريشه خواهيم بود. بدون عشق در سرزمينهاي خود بدون هدف زندگي كرده و از دغدغههاي ديگران جدا خواهيم افتاد.
علاوه بر عشق و كار، من دو عنصر اساسي ديگر را نيز اضافه ميكنم كه به زندگي ما معنا ميبخشد. نخست، شكوفاكردن استعدادهايي كه با آنها متولد ميشويم. هرچقدر كه با دارا بودن قابليتها و قدرتهاي مختلف، خوشبخت متولد شويم، باز هم بهجاي اينكه بگذاريم به مرور زمان تحليل رفته و از ياد بروند، بايد تلاش كنيم تا حد نهايت از آنها استفاده كنيم. همه ما افرادي را ميشناسيم كه در زندگي خود، موفق نشدند قابليتهايي را كه در دوران كودكي از خود نشان دادند، در بزرگسالي به شكوفايي برسانند.
بسياري از مردم از تصوير آينده خود، وحشت ميكنند. من فكر ميكنم به جاي اينكه مدام قسمت و تقدير خود را سرزنش كنيم، بايد آنطور كه هستيم خود را بپذيريم و سعي كنيم تا رؤياهايي را كه با قابليتهاي ما تناسب دارند، محقق كنيم. دوم اينكه بايد سعي كنيم زماني كه جهان را ترك ميكنيم، آنرا به جاي بهتري نسبت به زماني كه وارد آن شدهايم بدل كرده باشيم. هر فردي ميتواند دو راه مختلف در پيش بگيرد: اينكه در اسرار طبيعت جستجو كرده، محيط زيست را پاكيزه نگه دارد و براي صلح و عدالت اجتماعي تلاش كند يا مثل يك رهبر و مربي به تربيت جوانان كنجكاو و پرانرژي بپردازد.
پایان
قسمت اول
قسمت دوم
سلام تنها نظری که دارم :عالی عالی عالی عالی و بازهم عالی به توان بی نهایت
نظر کاکو عالی بود
هدفی که حیات دنبال میکند، هدفی است که ما به آن میدهیم و نه هدفی که از یک طرح کیهانی از پیشتعیینشده نشأت گرفته باشد»».این جمله از اقای کاکو میباشد که عالیترین جمله ای بود که ایشان دراین مقاله ذکر کرده است.
البته خب هدفی ک میتونیم ب حیات خودمون و نهایتا ب اندازه نفوذمون ب جامعه اطرافمون بدیم ن کلیت حیات موجودات روی زمین و کلیت هدف کهکشان ها
“در نهایت من معتقدم (منظور از من، نویسنده متن میچیو کاکو است) که وجود یک معادله که بتواند کل جهان را به روشی منظم و هماهنگ توضیح دهد، به نوعی میتواند بیانکننده وجود یک طرح از پیش تعیینشده باشد”
دیدگاه مردم از خدا ، چیزی ـه که واقعاً از عقل به دوره ، همینطور که توی این مقاله بود ، خوبه که آدم خودش خوب باشه ، نه اینکه به خاطر چیزی خوب باشه 😀
ممنونم ازتون واقعا کارتون خیلی گرانبهاست