نگاهي ديگر به تاريخ شكل‌گيري پروژه منهتن
نقش آلبرت انیشتين در برنامه اتمي آمريكا – قسمت آخر

اينشتين از ژوئن 1943 در اداره مهمات كه بخش مخصوص قراردادهاي نيروي دريايي بود، كار مي‌كرد. او از دفتر كارش در پرينستون، به صورت پاره وقت براي نيروي دريايي كار مي‌كرد و هر يك جمعه در ميان، جورج گاموف با او ملاقات مي‌كرد. اين شخص را نيروي دريايي از آن جهت براي تماس با اينشتين انتخاب كرده بود كه همكار دانشمندي بود كه قبل از جنگ اينشتين را مي‌شناخت و با او رابطه صميمي داشت.
كار اينشتين آسان بود. نقشه‌هاي ساخت سلاح‌هاي جديد و سيستم‌هاي حمل آنها را به او نشان مي‌دادند و او بايد اشتباهاتي را كه در اين طرح‌ها وجود داشت، مشخص كند و پيشنهادهايي را براي بهبود و توسعه ايده‌هاي جديد مي‌داد. اين كاري بود كه به شغل قبلي او در اداره ثبت اختراعات برن شباهت داشت و تا اندازه‌اي موجب فراغت او از فعاليت در زمينه‌ي نظريه وحدت مي‌شد.
از سوي ديگر اين كار به مجوز امنيتي نياز نداشت. چون اغلب اين طرح‌ها در مراحل اوليه‌ي توسعه بودند و اغلب چيزي بيش از يك فكر نبودند.
اينشتين براي اين كار 25 دلار در روز دريافت مي‌كرد. اين حداكثري بود كه نيروي دريايي براي كارهاي قراردادي مي‌پرداخت.
صبح روز 6 اوت 1945، اولين بمب اتمي روي شهر ژاپني هيروشيما انداخته شد. نزديك به هفتاد هزار ژاپني بلافاصله جان باختند و صد هزار نفر ديگر بعداً به علت سوختگي يا بيماري‌هاي ناشي از تابش از بين رفتند. تلاش متفقين براي ساخت يك سلاح اتمي قابل استفاده به ثمر نشسته بود.
اينشتين اولين بار از طريق راديو از پرتاب بمب اتمي باخبر شد. واكنش گزارش شده‌اي او جمله (آه، چه وحشتناك) بوده است.
تنها پس از خاتمه جنگ، متفقين متوجه شدند كه آلمان‌ها تا چه اندازه از توسعه سلاح اتمي عقب بوده‌اند.

هايزنبرگ،‌ هان و فون‌ لاؤه كه در 1945 در فارم‌هال كه پس از جنگ، به صورت مركز بازجويي از دانشمندان آلماني درآمده بود، در بازداشت بودند، از شنيدن خبر مربوط به بمباران اتمي هيروشيما شگفت‌زده شدند.
پس از پايان جنگ جهاني دوم، سلاح اتمي يكي از اجزاء اساسي توان نظامي پنج كشور قدرتمند جهان شد. اسرار پروژه منهتن، ملك مشترك دولت‌هاي آمريكا و انگلستان شد. اين اسرار در اختيار فرانسه هم قرار گرفت و در ظرف چند سال شوروي و چين نيز توانستند برنامه‌هاي هسته‌اي خود را توسعه دهند.
با مشاهده گسترش سلاح‌هاي اتمي، اينشتين متوجه شد كه دنيا به طرف فاجعه‌اي در جهنم هسته‌اي پيش مي‌رود.
از خاتمه جنگ تا درگذشت او در سال 1955، اينشتين بي‌وقفه براي برچيدن سلاح‌هاي هسته‌اي مبارزه كرد. تا جائي‌كه سلامت او اجازه مي‌داد، سفر مي‌كرد و به ايراد سخنراني مي‌پرداخت. او كمتر از حومه پرينستون خارج مي‌شد ولي چند سفر كوتاه به نيويورك داشت و سخنراني‌هاي كوتاهي درباره‌ي موضوع مورد علاقه‌اش، يعني خطرات تكثير سلاح‌هاي اتمي ايراد كرد.
اينشتين هميشه خطر كمونيسم را چرند مي‌دانست. او استالين را يك هيتلر ديگر نمي‌دانست و فكر نمي‌كرد كه مردم روسيه همان انگيزه‌ي تشكيل امپراطوري و تجاوز آلمان‌ها را داشته باشند. به نظر او، درگيري فزاينده دو ابرقدرت جهان يا جنگ سرد فاقد هرگونه مبناي اخلاقي و يك ديوانگي بود. هيولايي وجود نداشت تا در برابر او به هر قسمتي از خود دفاع كنيم، بلكه يك رويارويي ايده‌آل و تضادي در جهان‌بيني وجود داشت. در چنين حال و هوايي، اينشتين شكي براي بازگشت به دوران صلح‌طلبي قبل از جنگ خود نمي‌ديد.
Albert9
با اين آرمان، اينشتين روابط نزديك‌تري با دوست خود در انگلستان، (برتراند راسل)، فيلسوف و رياضيدان برقرار كرد. آنها طرح‌هاي زيادي براي تبليغ جنبش صلح‌طلبي داشتند و راه را براي مبارزه عليه اوضاع نامعقول دنيا كه به جاي درس گرفتن از جنگ جهاني دوم، به اينجا رسيده‌ بودند، هموار ساختند.

يكي از بارزترين فعاليت‌هاي اينشتين در زمينه مبارزه ضد هسته‌اي، نقش كليدي او در سازماني به نام كميته‌ي اضطراري داشمندان اتمي بود. او رئيس و صدر هيئت امناي كميته بود و به عنوان يكي از افراد سرشناس توجه مردم را كه بسيار ضروري بود، جلب مي‌كرد. هدف اين سازمان اين بود كه عامه مردم را از ماهيت واقعي سلاح‌هاي اتمي آگاه كند با اين اميد كه مردم متوجه رفتار ضد اخلاقي دولت‌هاي خود بشوند. براي اين منظور اينشتين سخنراني مي‌كرد و مصاحبه‌هاي راديويي انجام مي‌داد. مقاله‌هايي براي روزنامه‌ها و مجلات مي‌نوشت و اعلاميه‌هايي از طرف كميته تهيه مي‌كرد. به هرحال با وجود اينكه كميته را شخصيت‌هاي زيادي چون لينوس پاولينگ، لئوژيلارد و فيزيك‌دان آلماني-آمريكايي هانس بته پشتيباني مي‌كردند، ولي نتوانست موفقيت چنداني در آگاهي عمومي داشته باشد.
در ده سال آخر عمر خود، اينشتين تا اندازه‌اي موفق شد كه آرامش و انزوايي را بيابد كه همواره در آرزوي آن بود. او وقت خود را بين دو موضوع مورد علاقه‌اش فيزيك و مشكلات اخلاقي دنيا تقسيم كرد.

منبع: كتاب اينشتين، عمري در خدمت علم، نوشته مايكل وايت، نشر دانشگاه تهران

قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم
قسمت پنجم

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.