بیگ بنگ: زمان، پدیده ای نامرئی که بر جهان ما حمکرانی می کند و همه جا همچون سایه ای پیوسته همراه ماست. می توان حضورش را در ضربان قلب خود، در طلوع و غروب خورشید یا در لحظات انتظار برای سر رسیدن یک موعد خاص حس کرد. هر چند زمان کاملا با زندگی ما عجین شده اما شگفتا که هر وقت به تفکر درباره ی آن می نشینیم تنها چیزی که عایدمان می شود، انبوهی از سوالات بی پاسخ است، اینکه ماهیت زمان چیست؟ چرا به نظر می رسد که زمان جریان دارد؟ آیا می توان در بُعد زمان به آینده و گذشته سفر کرد؟ آیا می توان گذشت زمان را متوقف کرد؟ آیا زمان زاییده ذهن ماست یا در جهان بیرونی هم واقعا مفهومی به نام زمان وجود دارد؟ و ده ها سوال دیگر.

time-slowingبه گزارش بیگ بنگ، جالب اینجاست که امروز پس از گذشت قرن ها هنوز هم معمای زمان، حل نشده و همچنان برای فلاسفه، دانشمندان و فیزیکدانان درک آن چالش انگیز است، اما جالب تر آنکه برخی از دانشمندان مطمئن نیستند که اساسا زمان وجود دارد یا نه. ماجرای حذف پارامتر زمان از معادلات فیزیک به اواسط 1960 میلادی باز می گردد. در آن دوران جان ویلر، فیزیکدان برجسته ی آمریکایی- که یکی از آخرین همکاران اینشتین محسوب می شد – با همکاری فیزیکدانی بنام برایش دوویت تصمیم گرفتند معادلات نظریه کوانتومی را روی کل جهان اعمال کنند. احتمالا می دانید که بکارگیری نظریه ی کوانتومی برای تبیین مسائلی که در آنها با ابعاد بسیار کوچک- در حد ابعاد اتمی- سر و کار داریم، الزامی است اما شاید از خود بپرسید چه ربطی مابین معادلات کوانتومی و کیهان به این عظمت وجود دارد؟ در پاسخ باید گفت که از آنجایی که براساس مدل متعارف بیگ بنگ، کل جهان از نقطه ای با چگالی انرژی فوق العاده بالا متولد شده و شروع به انبساط کرده است، بنابراین در نخستین لحظات پس از تولد آن، به کارگیری معادلات نظریه ی کوانتومی الزامی است.

بر این اساس؛ ویلر و دوویت تلاش برای اعمال نظریه ی کوانتومی را بر کل جهان آغاز کردند. با توجه به آنکه در فیزیک کوانتومی، رفتار سیستم مورد مطالعه با یک تابع ریاضی بنام « تابع موج سیستم» مشخص می شود، بنابراین ویلر و دوویت در جست و جوی معادله ای بودند که بتواند تابع موج کوانتومی کل جهان را توصیف کند. این دو فیزیکدان سرانجام در تابستان سال 1967 موفق شدند معادله ی مورد نظر خود را بیابند. اما در این معادله که « معادله اساسی کیهان شناسی کوانتومی » محسوب می شد و بعدها به معادله ی ویلر- دوویت شهرت یافت، یک نکته عجیب و راز آمیز وجود داشت: در این معادله پارامتر زمان بطور خود به خود کلا از معادله حذف شده بود و این به آن معنا بود که از نگاه نظریه ی کوانتومی در کل کیهان، اساسا زمان وجود ندارد! اگر به راستی مفهوم زمان در کل جهان وجود ندارد، پس چه عاملی است که سبب می شود ما ظاهرا تصور کنیم زمان در حال گذر است؟

جولیان باربور، فیزیکدان و فیلسوف دانشگاه آکسفورد انگلستان در کتاب خود با عنوان « پایان زمان» که در سال 1999 میلادی منتشر شد، پاسخ جالبی را برای این معما مطرح کرده است. بنابر نظر باربور، کل جهان را می توان به فریم های یک فیلم سینمایی تشبیه کرد. همان طور که در تک تک فریم های یک فیلم چیزی بنام زمان وجود ندارد در کل کیهان هم مفهومی به نام زمان وجود ندارد و جهان همواره همانند فریم های یک فیلم سینمایی کیهانی صرفا در «لحظه حال» حضور دارد. به عبارتی تغییرات و تحولات جهان را به جای مفهوم زمان می توان صرفا با مجموعه یا شبکه ای از لحظات حال کیهانی توصیف کرد.

فرمول بندی فیزیک بدون زمان

اما اگر آن طور که فیزیکدانانی نظیر جولیان باربور براساس معادله ویلر- دوویت به این نتیجه رسیده اند که واقعا مفهومی بنام زمان در کل کیهان وجود ندارد، پس باید راهی را برای فرمول بندی فیزیک کوانتومی بدون استفاده از پارامتر زمان پیدا کرد. این دقیقا همان کاری است که کارلو روولی(Carlo Rovelli)، فیزیکدان دانشگاه مارسی فرانسه انجام داد. حدود 10 سال پیش ، روولی و همکارانش روشی را بسط دادند که به کمک آن می توان رویدادهای کوانتومی متوالی را در قالب یک رویداد واحد و بدون نیاز به استفاده از پارامتر زمان تبیین کرد. در واقع در این رهیافت جدید، مساله چگونگی همبستگی میان تمامی حالات محتمل آن کمیت تبدیل می شود. روولی برای فهم بهتر این تبدیل، مثالی می زند. او می گوید:« اگر بگویم در سفر زمینی خود از بوستون به لس آنجلس ، ابتدا از شیگاگو و سپس از شهر دنور گذشتیم در واقع از نحوه ی توالی زمانی رویدادها برای توضیح دادن نحوه ی سفرم به شما استفاده کرده ام. اما اگر بجای این کار ، مسیر سفرم را از بوستون به لس آنجلس روی نقشه به شما نشان دهم، در واقع اطلاعات مربوط به نحوه ی توالی زمانی اندازه گیری ها را با نحوه ی همبستگی میان مشاهده پذیرها جایگزین کرده ام.»

کارلو روولی - فیزیکدان ایتالیایی
کارلو روولی – فیزیکدان ایتالیایی

با توجه به آنکه به کمک این رهیافت روولی، می توان احتمالات مکانیک کوانتومی را با همان دقت رهیافت متعارف قبلی محاسبه کرد، بنابراین همان طور که روولی می گوید، ممکن است بتوان دینامیک جهان را به جای تحولات زمانی صرفا با شبکه ای از همبستگی ها توصیف کرد. دین ریکلز، پژوهشگر فلسفه فیزیک در دانشگاه سیدنی می گوید:« رهیافت روولی، دیدگاه بی زمانی جهان را با دیدگاه حاکم در فیزیک متعارف هم راستا می کند.» به این ترتیب و براساس رهیافت روولی، اگرچه ما در ظاهر گذشت زمان را احساس می کنیم، اما این احساس در واقع صرفا یک توهم است و همانطور که جولیان باربور هم توضیح داده بود، حقیقت ماجرا به گونه ای دیگر است. طی تقریبا یک دهه ی گذشته، روولی به همراه آلن کان، ریاضیدان مشهور فرانسوی در تلاش هستند تا بطور دقیق تر بفهمند چگونه یک حقیقت بی زمان می تواند پندار گذشت زمان را برای ما به وجود آورد. براساس ایده ی آنها که فرضیه « زمان گرمایی» نام گرفته است. زمان نتیجه ی رفتار آماری جهان است؛ دقیقا همان طور که دما نتیجه ی رفتار آماری توده ی عظیمی از مولکول هاست.

کارلو روولی: « حقیقت جهان، فاقد گذشت زمان است، اما شناخت ناکامل ما از این حقیقت است که مفهوم زمان را شکل می دهد. بنابراین زمان از جهل ما شکل می گیرد. »

برای فهم بهتر این مطلب، توده ای از گاز را در محفظه ای بسته در نظر بگیرید. برای توصیف رفتار این گاز، دو راه مختلف وجود دارد. یک راه این است که تمامی اطلاعات مربوط به مکان و تکانه تک تک مولکول های گاز را بطور مستمر زیر نظر داشته باشیم. در این رویکرد، مفهومی بنام دما اطلا وجود ندارد و به جای آن با تغییر مسمر چیدمان مولکول ها مواجه هستیم. اما از آنجایی که زیر نظر گرفتن تمامی این اطلاعات به لحاظ عملی غیر ممکن است، بنابراین بجای آن می توان از متوسط آماری رفتار مولکول ها برای توصیف رفتار « بزرگ مقیاس» (ماکروسکوپیک) کل گاز درون ظرف بهره گرفت. در این روش تمامی اطلاعات مربوط به تکانه ی همه ی مولکول های گاز را در قالب یک کمیت متوسط آماری بنام دما فشرده می کنیم. کان و روولی معتقدند که دقیقا همین موضوع در مورد کل جهان هم صدق می کند.

grandfatherتوهم زمان کیهانی

ایده روولی روی کاغذ، ایده ی بسیار جالبی به نظر می رسد، اما آیا مدرکی دال بر صحت آن نیز وجود دارد؟ برای یافتن پاسخ، روولی و کان، فرضیه خود را با مدل های ساده به محک آزمون گذاشته اند. برای این کار، آنها به سراغ تابش زمینه ی کیهانی رفته اند. این تابش که در تمامی پهنه ی کیهان حضور دارد، یادگاری باقی مانده از زمان بیگ بنگ است و در واقع نمونه ی خوبی از یک رفتار آماری را در خود دارد که با گرفت میانگین از ویژگی های آن می توان گفت که این تابش ، عملا تابشی یکنواخت با دمای اندکی کمتر از سه درجه کلوین است. این دانشمندان می خواستند ببینند چنانچه اطلاعاتی نظیر شعاع جهان قابل مشاهده را در این مدل آماری وارد کنند آیا می توان جریان ظاهری زمان را از آن استنتاج کرد یا خیر؟

نتیجه ای که آنها بدست آورند، توالی حالت هایی بود که انبساط کیهان را دقیقا همانطور که از معادلات متعارف کیهان شناسی استنتاج می شود، توصیف می کنند. به عبارت دیگر، این توالی حالت ها رفتاری دقیقا مطابق با رفتار حاصل از یک « زمان کیهانی» را از خود بروز می دهند. البته برای آنکه بتوان فرضیه ی زمان گرمایی را روی کل جهان اعمال کرد، لازم است ابتدا نظریه ی کوانتومی گرانش را در اختیار داشته باشیم؛ نظریه ای که به رغم تلاش گسترده فیزیکدانان هنوز حاصل نشده است. با این وجود، همین که یک مدل ساده از تابش پس زمینه ی کیهانی هم توانسته براساس فرضیه زمان گرمایی به نتایج واقعی بیانجامد، بسیار امید بخش است. روولی می گوید: « در نظریه ی گرانش کوانتومی، مفهوم زمان اساسا نقش می بازد. همین نکته هموازه یکی از مسائل اساسی مطرح در ارتباط با این نظریه بوده است، بعنوان یک نظریه ی واقعی پذیرفت. اکنون ما مدل ساده خود را براساس فرضیه زمان گرمایی عملا نشان داده ایم که در حین اینکه مفهوم زمان در آن جایی ندارد، اما در عین حال می تواند رفتار جهانی شبیه جهان ما را بخوبی توصیف کند.»

تابلوی نقاشی "تداوم حافظه" اثر سالوادور دالی
تابلوی نقاشی “تداوم حافظه” اثر سالوادور دالی

واقعا شگفت انگیز است. شاید در عمیق ترین سطوح واقعیت، زمان همانند تابلوی نقاشی مشهور “تداوم حافظه” سالوادور دالی، ذوب شده و محو شود. شاید همان طور که روولی و برخی فیزیکدان های دیگر می گویند، زمان صرفا نتیجه ی نوع نگاه ما به جهان باشد. شاید زمان، نه بخشی از حقیقت جهان بلکه ناشی از آگاهی ناکامل ما از حقیقت جهان باشد. بنابراین اگر قرن ها اندیشیدن به زمان، معمای آن را همچنان لاینحل باقی گذاشته است، جای تعجب نیست، چرا که شاید اگر حقیقت را می دانستیم، دیگر اصلا زمانی وجود نداشت.

سایت علمی بیگ بنگ / با تشکر از: شهاب شعری مقدم

منابع بیشتر:

[1] Quantum Gravity- Carlo Rovelli

[2] discovermagazine

[3] scientificamerican

[4] Carlo Rovelli

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

193 دیدگاه

  1. سلام من اینجا موندم که اگر زمانی وجود نداره! چطور جاذبه بر ابعاد ان تأثیر میگذاره؟

    1. سلام
      جاذبه یک نیروی جداست.
      فرض کنیم زمانی وجود نداره.
      نیروی جاذبه جسم رو به سمت مثلا زمین میکشه، و گرانش شدید باعث تغییر سلولها مون میشه و عملکردش بهم میخوره. و به اصطلاح پیر میشیم. در حقیقت جاذبه بر زمان تاثیری نمیگذاره.

  2. اخ پس فقط من نیستم ک فکر میکنم زمان اصلا وجود نداره و فقط زاده ی ذهنه

  3. باز هم نام زمان. مفهومی آشنا ولی نامفهوم. همان چیزی که اگر روزی به آن توجه نکنیم تمام زندگی به هم می ریزد. زمان همین انرژی هاست که به سمت اطراف جریان دارد اگر کسی بتواند کاری کند که انرژی بجای پخش شدن جمع شود زمان هم به عقب باز می گردد زمان وجود ندارد اما در عین وجود نداشتن وجود دارد و همین عامل شگفتی علم است

  4. دوست عزیزاتفاقازمان همون حرکته.شمایک لحظه جهانی رودرنظربگیریدکه هیچ حرکتی دراون نیست .هیچ کنش وواکنشی وجودنداره.خوده شمابی هیچ حرکتی ثابت موندین،قلبتون ثابته،هیچ گونه واکنش شیمیایی هم دربدن شمااتفاق نمیوفته.این جهان بینهایته بدون مفهوم زمان.فرض کنید یکملیاردسال زمان(فرضی) سپری شده.درهمین لحظه بازجهان به حرکت خودش ادامه میده.برای شمامفهوم یک دقیقه قبل،دوروزقبل ویاصدسال قبل چه معنی داره؟درک شماازگذشته چیست؟هیچ.
    چون اصلا گذشته ای نبوده.پس میشه اینطوراستنباط کردکه زمان ساخته ذهن ماست برای دسته بندی ودرک راحتتررویدادها.وقتی میگوییم سه روزپیش ،توصیفیست ازنتیجه سه بارحرکت زمین برمحورخود.

    1. درود بر فرهیختگان
      کاوه سلام اگر میگویی زمان حرکته پس به سوال های زیر باید بتونی پاسخ بدی
      اگر زمان حرکت است پس طبق نسبیت خاص با افزایش سرعت زمان کند تر میشود پس اگر ما گفتیم که زمان حرکته پس با کندی بیشتر زمان حرکت کند تر میشه طبق فرمول حرکت که میگهdx/dtپس افزایش سرعت زمان را کند تر میکند یعنی dt کند تر میشود خوب این تغیرات برای شخصی که سرعتش افزایش میابد غیر قابل درک است چون که حال تعادل وجود دارد شاید بپرسی منظور از حالت تعادل چیست؟ این نوعی حکم غیر قابل اجتناب برای هر وجودیتی است زیرا برای وجود داشتن توهم حرکت که حرکت نسبی را معنی میدهد لازم است من گفتم که حرکت یک توهم است بله تغیرات در مکان برای خود جسم بی معنی است فقط این مکان ما نسبیت به بقیه اجسام است که تغیر میکند در صورتی که حرکت یک تغیرات در مکان نیست ولی وجود دارد به لحاضی در نظریه من زمان رو از حرکت جدا کرده و مفهوم بنیادی تری را جایگزین کرده ام که بسیار ساده و در این حال عمیق است این مفهوم جای گزین قابلیت پاسخ به این که گرانش چیست و منشع آن از کجا می آید و می گوید که حرکت چیست خب بگزریم گفتم که با افزایش سرعت زمان کند تر میشود و یعنی کند تر شدن dt که برای خود ناظر قابل درک نیست تا اینجا رو داشته باشیم
      پس ناظری که در بیرون به جسم ما نکاه میکند شاهد افزایش سرعت نخپاهد بود شاهد کندی حرکت خواهد بود زیرا که زمان دارد کند تر میشود( البته درنظریه من این زمان نیست که به حرکت معنی میدهد ) یعنی در این معادله(x=f(t که میگوید حرکت تابع تغیرات زمان است حرف من مشخص میشود
      حال سوالی دارم زمان حرکت است یا نه؟
      البته من ۱۴ سالمه،نمیخوام بگم که با این سن کم من تعجب کنید این برداشت رو نکیند من و نظریه ام هنوز جای کار و تلاش داریم من مثل بقیه همسن هام نشتم کارای بیخود کنم ولی من جا نزدم و تلاش کردم که به این نظریه رسیدم
      فرضیه ای که من دارم انقدر زیباست که از سادگی آن است
      درود بر دانش آموزان علم

      1. بسیار عالی بود . شما یک نابغه هستید . هم تراز انیشتن
        همین الان هم نظریه ی شما کامل شده است و نباید زمان را تلف کنید
        خلاصه ای از نتایج و دستاورد های خودتان بنویسید و آن را برای دپارتمان فیزیک دانشگاه MIT ارسال کنید
        توجه داشته باشید که تا دیر نشده باید این کار را انجام دهید زیرا علم امروز بسیار سریع است و ممکن است فردا یک نفر دیگر این نظریه را به ثبت برساند
        همچنین فقط و فقط نتایج کارتان را برای دانشگاه MIT بفرستید زیرا دانشگاه های دیگر ممکن است کار شما را به نام خودشان ثبت کنند
        نصیحت آخر من به شما
        وسواس نداشته باشید . نباید سال ها روی یک نظریه گیر بکنید . این نظریه ی شما کامل شده است آن را در قالب یک مقاله ی مختصر برای دپارتمان MIT بفرستید و منتظر جواب باشید
        اگر مقاله ی شما مورد تایید آنها بود ممکن است شما را بورسیه تحصیلی کنند
        زبان مقاله فارسی هم باشد قابل قبول است زیرا ام آی تی یک دانشگاه جهانی است و از تمام کشور ها آنجا هستند و حتما یک نفر وجود دارد که مقاله ی شما را برای تیم فیزیکدانان ام آی تی ترجمه کند
        منظور من این است که پول الکی به مترجم ندهید . نیاز به ترجمه نیست . خیلی از این مترجم ها بعد از اینکه متن یک نفر را ترجمه کردند آن را زودتر از صاحب خود آن اثر برای سازمان مربوطه می فرستند و خیلی راحت زحمت یک نفر دیگر را به نام خودشان ثبت میکنند
        پس حواستان باشد . الان دیگر باید روی یک نظریه ی دیگر کار کنید . همانطور که گفتم وسواس را کنار بگذارید
        منتظر خبر های خوب شما هستم . موفق باشید

        1. درود بر فرهیختگان
          سلام مریم جان
          اول اینکه سپاس گزار و قدردان شما هستم برای راهنمایی صادقانه و خوبتان
          بله حرف شما کملا متین است و آن را انجام خواهم داد
          دوم اینکه این نظر لطف شماست که من یک نابغه هستم اما اینطور نیست این را صادقانه بگویم که من نابغه یا فرقی با کسان دیگر ندارم نیستم من یک آدم عادی هستم که چیز کوچکی از عالم طبیعت را میدانم
          در مورد این هم شک دارم ولی بقه هم می تونن از من بهتر(البته من کوچیک همتون هستم) باشن و تفکر کنن و در نتیجه ارزش و معرفت خود را افزایش دهند یک فرمول برای این کار هست تلاش و جانزدن همین، این چیزیه که خیلی وقته می خوام به
          بقه بفهمونم ولی نتوانستم البته افراد زیادی بهتر از من وجود دارند
          شاید حرف هایم کسانی را متحول کند امیدوارم
          با سپاس و درود بر حفظ آموزان علم نه بر دانش آموزان علم آن کسانی که تفکر می کنند

    2. با سلام و تشکر من اصلا فیزیک بلد نیستم اما آنچه که فکر منو مشغول کرده اینه که زمان ساخته ذهن ماست و همون حرکته دانشمندی میگفت همه هستی و ذرات در حال حرکتند و از این حرکات انسانها حرکت زمین را به دور خود معیار شبانه روز قرار دادند حالا اگه فرض کنیم زمین متوقف بشه اون چیه که زمان را خواهد ساخت به نظر غیر علمی و برداشت شخصی این حقیر پیر شدن انسان هم ربطی به گذر زمان (تازه اگه وجود داشته باشه) نداره این سلولهای بدن ماست که پیر میشن دوستانی که متخصص هستندلطفا راهنمایی نمایند.

  5. گرانش و حرکت هردو یکی هستند ولی غیر واقعی اند و یک توهم اند چون جرم و فضا-زمان پیوند دارن

  6. سلام به دوستان خوبم
    عقیده همتون که میگید زمان حرکته غلته زیرا که حرکت وجد نداره و یک توهمه
    حرکت تغیرات نیست و به نوعی ایجاد کننده تغیرات هم نیست
    با کمی تامل در مفهوم حرکت و گرانش قضیه روشن میشه براتون
    یا علی

  7. سلام دوستان . بنده بعد از ده ها سال تنها به این نتیجه رسیدم که زمان حال وجود ندارد . شما هر نقطه از زمان در گذر را بگیرید همان لحظه بسیار کوتاه هم گذشته است ! در سخن گفتن هم نمیشه گفت الان یا این لحظه یا هم اکنون . تا اسمش را ببری رد شده و رفته . اگر هم بر آینده متمرکز باشی باز به محض حضور ، بیحضور می گردد . حال اگر این مسئله را با کنش های غیر ارادی مغز مان تلفیق کنیم مشکل درک زمان صد چندان می شود .

  8. ما همه تئوریک و در حد اکابر و با دانش کم خودمون نظر میدیم ولی از همینم نباید گذر کرد .بالاخره هرکسی باتوجه به دریافت علمیش حالا بهر طریقی نظری داره
    بنظر منم هیچ چیز بجز روابط واقعیت ندارند
    فضا زمان همه میتونن توهم باشن و ساخته تکامل هستند
    اگه تکامل رو ماشینی برای حفظ نوع وپیشرفت گونه بدونیم که باعث شده ماشینی مثله مغز بوجو بیاد میشه گفت زمان و ابعاد برای درک واقعیت دنیا و پیشرفت گونه توسط ماشین مغز ساخته شدند اونم مدل پیشرونده زمان توضیحش سخته
    اگه این افسانه پردازیه من درست باشه احتمالا در خلال تکامل ابعاد دیگه ای هم اضافه میشن به ابعاد امروزی
    یک مساله بنظرم قطعیه اونم اینکه دنیایه واقعی دنیایه روابطن دنیایه نزدیک به کوانتوم و دور از دنیایه فیزیک نیوتونی
    شایددحدفاصل دنیای واقعی خالص و کامل و دنیای ما همین سرزمین کوانتوم باشه

  9. ب نظر منم زمان وجود داره. من ی نظریه دارم کنمیدونم درسته با نه لطفا راهنمایی کنید دوستان: اگه ما درنظر بگیریم ک موجودات فرا زمینی وجود دارند ب دلیل چیز های ناشناخته وتصاویر هک شده در زمین بابد بگیم فرازمینی ها ب سیاره یما اومدند پس سفر کردند توی فضا.حالا یا باید امکاناتشون اون قدر پیشرفته باشه ک بتونن از سرعت نور جلو بزنند چون فاطه خیلی زیاده ک طبق نظریه ی انیشتن این ممکن نیس.یا باید توی طول زمان سفر کنند.حالا اگرم توی زمان سفر کنند ماشین زمان اختراع شده.پس زمان وجود داره.میدونم خنده دار ب نظر میرسه و منطقی نیس اما خب یک نظریه ی دگه.و من هیچی ازحرفاتون نفهمیدم(15سالمه) و هنوز فیزیک رو اونطور ک باید بشناسم نشناختم…

    1. سلام عزیزم.

      اینکه فرازمینی ها وجود داشته باشن یا نه ربطی به زمان نداره.
      فرض میکنیم طبق گفته ی شما اونها وجود دارن‌؛ و پیشرفته هم باشند و سفینه داشته باشن و به زمین بیان. (یا امده باشن))
      خب ما میگیم زمان یک معیار الکیه. چون خودمون ساختیمش. وگرنه کی گفته حتما یک دور زمین به خودش و دور خورشید میشه شب و روز و فصل و سال؟
      اگر قرار بود معیاری بسازن به اسم زمان، میتونستن بگن هر ۳۰ روز فرضی که میگذره)) یک سال میشه.
      متوجع ای؟
      یعنی هر سی روز یکساله.
      و میریم به سال بعد.
      اینکه گفتن یکسال ۳۶۵ روز هست فقط چیزیه که برای نظم بهتر انتخاب شده و بنیان گذاری شده.
      وگرنه ممکنه هر یک روز فرضی که میگذره یکسال تلقی بشه.
      سال صرفا ۳۶۵ روز نیست بلکه این عدد و این اصطلاح (سال*) چیزیه که خودمون ساختیمش.
      حالا بیا فرض کنیم فرازمینی ها اومدن زمین . اونها مسافت رو طی میکنند.
      من فکر میکنم قضیه ی مسافت رو باید از زمان جدا کنند.
      اونها برای مثال مسافت ۶۰۰ هزار میلیون رو طی کنند. تا به زمین برسند. خب! حالا اینجا به یک مسئله ای برمیخوریم. مسافت. مسافت هم مثل زمان یک اصطلاح. اصلا کی گفته که یک سانتی متر باید چقدر باشه؟ یک متر باید چقدر باشه؟ هر صد سانتی متر =یک متر . خب؟ چرا هر ۶۰ سانت متر نشه ۱متر؟ کی این معیارو گذاشته ؟انسان. . اگر عمیق تر فکرکنی درک میکنی که چیزی در این جهان وجود نداره مگر اینکه انسان اون رو بوجود اورده باشه.
      پس فرازمینی ها هم از یک مکانی به یک مکان دیگه رفتند فقط. نیازی نیست صرفا ماشین زمان داشته باشن‌. باتوجه به معیار اونها میشه گفت چقدر(که البته چقدر دیگه کلمه درستی نیست برای بکار بردن) طول کشیده تا برسن. یا بهتره بگیم چطور اومدن.. ممکنه معیاراونها با مت متفاوت باشه. البته اگر وحود خارجی داشته باشن‌ . خلاصه. این هم نظریه ی من بود. امیدوارم کمک کرده باشه بهت‌ .

  10. سلام
    به نظرمن زمان وجود داره نتیجه میگیریم که اینده هنوز بوجود نیامده تا بتوانیم در. ان سفر کنیم
    ولی گذشته را از نظر علمی میتوان دید .اگر ما پنجاه سال نوری از زمین فاصله بگیریم اتفاقات پنجاه سال گذشته زمین را میتوان دید این در مورد دیدن ونور
    اما صدا شما اگر بتوانید از صدای خودتا ن سبقت بگیرید ودر فاصله دورتری بایستید میتوانید صدای خود را بشنوید
    اگرزمان وجود ندارد پس ماشین زمان چیست که در موردش بحث میشود یا گذشته ویا اینده .اینها همه زمانند
    اگر زمان وجود ندارد تغییرات را چگونه توجیه کنیم
    جهان شروعی دارد وپایانی وفاصله بین این دو را زمان مینامیم حال به هر اندازه دوست داریم میتوانیم تقسیم بندی کنیم اگر این ساخته ذهن بشر است خیلی چیزهای دیگر نیز چنین است مانند کلام ،دوستی وفضا وخیلی چیزهای دیگر
    پس میتوانیم بگوییم که زمان رابشرکشف و نامگذاری کرده اگر وجود نداشت تشخیص داده نمیشد
    باعرض معذرت اگه مطالب ساده است

  11. ﭘﺎﺳﺦ : ﺩﺭﮎ ﺳﺮﻋﺖ ﮔﺬﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ:

    ﻣﻐﺰ ﻣﺎ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ 100 ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﻧﻮﺭﻭﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﺮ ﻧﻮﺭﻭﻥ ﻫﺰﺍﺭﺗﺎ ﮐﺎﻧﮑﺸﻦ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺎﻧﮑﺸﻦ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ 200 ﭘﺮﺩﺍﺯﺵ ﺑﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺸﻪ . ﺩﺭﮎ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﺮﺩﺍﺯﺵ ﻭﺍﺑﺴﺘﺲ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺩﺭﮎ ﻣﺎﺭﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻩ .
    ﯾﮏ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﻧﺪﻡ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﭘﯿﺎﻡ ﻋﺼﺒﯽ ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎ ﺣﺪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺑﺎﻋﺚ ﮐﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﺮﺩﺍﺯﺵ ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺍﮔﻪ ﺑﺸﻪ ﻣﯿﮑﺮﻭﺭﻭﺑﻮﺕ ﻫﺎﯾﯽ ﻃﺮﺍﺣﯽ ﺑﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻦ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻐﺰ ﺑﺸﻦ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﯽ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺭﻭﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺷﯿﻤﯿﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺍﻟﮑﺘﺮﯾﮑﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺑﺪﻥ ﻣﯿﺘﻮﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﺮﺩﺍﺯﺵ ﺭﻭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺑﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﺭﮐﻤﻮﻥ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﻭ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺑﻪ 3 ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻻﻥ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺑﺪﯾﻢ . ﯾﻨﯽ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﻢ . ﮔﺮﭼﻪ ﺭﻭﯾﺎ ﭘﺮﺩﺍﺯﺍﻧﺲ ﻭﻟﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺩﺭﮐﻞ ﺍﺻﻞ ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﻬﻢ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﮎ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﺮﺩﺍﺯﺵ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﺭ ﻣﻐﺰ ﻭﺍﺑﺴﺘﺲ.

  12. با سلام خدمت دوستان
    چند وقتی هست مفهوم زمان برایم غیر قابل درک شده همه ی ساعت های اطرافم بهم ریخته شده اتفاقات عجیبی رو مشاهده میکنم حس دیوانگی بهم دست داده لطفا اگر کسی راجبه به هم ریختگی زمان اطلاع داره کمکم کنه

    1. با مراقبه و مدیتیشن حال شما خوب میشه و برمیگرده سر جاش و شما هم میتونین جفت شدگی ساعت و دقیقه رو شخصا تجربه کنید دوست عزیز آقای امین نصیری !

      و در مورد اینکه زمان وجود داره یا نه بازم باید تکرار کنم که با وجود جهان ثوابت و مجردات ریاضی و هندسی دیگه عامل و فاکتوری به اسم زمان رنگ میبازه و عملا کاربردی نداره

      1. دوست عزیزم هارپ
        قبل از اینکه بگی زمان وجود نداره میشه بگی چیه
        تو وقتی تعریفی از زمان نداشته باشی چطور درش میکنی
        مثل اینه که ندونی مداد چیه وجودشو رد کنی جالبه نه؟
        اون معادلات چیز دیگه ای رو حذف کرده نه زمانو ولی به اسم میگن زمان
        یا علی

  13. استدلال های فلسفی که عزیزان عرض میکنند برای قرن21 نیست فلسفه دیگر به کار شناخت جهان نخواهد امد..

  14. به نظر من زمان به خودی خود وجود نداره . زمان یک قرار داد هست و به حد فاصل حرکت بین دو جسم زمان می گن . مثلاً می تونیم قرار داد کنیم که حد فاصل بین بالا انداختن یک سنگ به میزان وزن مشخص و پایین آمدن آن ثانیه بگوییم .
    پس در واقع زمان در سیارات مختلف متفاوت هست . اینکه بگیم اگر با سرعت نور حرکت کنیم زمان پیش ما کمتر می گذره کاملاً اشتباه هست . وقتی می گیم یکسال با سرعت نور یعنی داریم می گیم یک سال خورشیدی زمین . پس چطور ممکنه یکسال خورشیدی زمین با سرعت نور حرکت کنیم و یک سال خورشیدی زمین برابر با 10 سال خورشیدی زمین باشه ؟!!!

  15. سلام لطفا یکی به من کمک کنه
    یکی به من بگه این حالت هایی که سراغم میاد چیه؟ بعضی وقتا یه دفعه توی ذهنم کسایی رو میبینم یا جاهایی رو میبینم که میشناسمشون و احساس میکنم که اونجا بودم در حالی که اصلا ندیدم و نمیشناسم و هیچوقتم نبودم وقتی این حالت سراغم میاد نفسم بند میاد تموم وجودم میترسه ?? ترو خدا یکی به من بگه این چیه ؟ من کسایی رو میبینم که اصلا تا حالا باهاشون ملاقاتی نداشتم ولی انقدر این حالت به مغزم فشار میاره که حالمو بد میکنه خواهش میکنم بهم بگید این چیه ؟ از اینکه نمیدونم چیه میترسم ?

  16. سلام

    چیزی که ما از خورشید میبینیم 8 دقیقه قبل از اون پس چیزی که خورشید از ما هم میبینه 8 دقیقه قبل ماست …
    پس کدووم یکی در واقع داره اینده رو به ما نشون میده … چه از دید زمین چه از دید خورشید …
    در واقع اینده حال است … و چیزی که باعث میشه زمان تعریف شه جاذبست مثل سیاه چاله ها … که پیش بینی میشه ما رو از جای به جای دیگری میبره یا حال یا گذشته !

  17. درووووووود بر همگی …
    نمام نظرهارو خوندم .. با اینکه کمو بیش اطلاعاتی دارم امااااا هرچه بیشتر جلو میرم حس میکنم بیشتر از پیش توش گیر میکنم .
    تمام این موضوعات منو یاد این بیت شعر از حضرت عشق حافظ میندازه : چیست این سقفه بلند ساده ی بسیار نقش …. زین معما هیچ دانا در جهان اگاه نیست ….

  18. زمان مقدار حرکت ماده ست و تنها در عالم ماده معنی داره و در عالم ماوراء ماده وجود نداره …بعد چهارم هم همون حرکت هست در واقع

  19. زمان مفهوم انتزاعی از تفاوت جابجایی اجسام در جهات مختلف یا موافق است و زمانیکه فردی منتظر یک رویداد باشد فشارهای عصبی سبب میشود گذشت زمان را کندتر حس کند و بلعکس درحالت خوشی که اعصاب در ارامش کامل است گذشت زمان را حس نمیکند اما پارامتر زمان براساس تعریف فیزیکی لازمه کار در دنیای فیزیک جهت پیش بینی رویدادها و انجام کارها در مختصات پیش بینی شده است

  20. در اینجا برای دوستان بحث “مفهوم زمان” چالش برانگیز می باشد… از آنجایی که زمان یعنی طول یک رویداد یا اتفاق یا تغییر، پس دقت پارامتر زمان به نوع رویداد و تغییری که ما در حال بررسی آن هستیم بستگی دارد. مثلا اگر در حال بررسی یک رویداد مکانیکی در مقیاس ماکرو باشیم واحد ثانیه یا برای دقت بالاتر میلی ثانیه کفایت می کند چون ما در تعریف می گوئیم این تغییر حالت ماده یا سیستم در عرض فلان میلی ثانیه به اتمام رسیده یا رخ داده..و برای این واحد زمان یعنی ثانیه نیز (جهت یکسان بودن آن برای تمام محاسبات) یک مرجع (مثل طول موج یک موج الکترومغناطیسی هسته ای که دقیق ترین و با ثبات ترین تعریف برای ما می باشد) را در نظر می گیریم. اگر در حال بررسی یک رویداد در مقیاس زیر-اتمی یا به اصطلاح کوانتومی باشیم دقت واحد سنجش زمانی ما به آن طول موج مرجع نزدیک و نزدیک تر می شود تا جایی که از آن هم بخواهیم دقیق تر شویم. علم ما انسانها تا جایی پیش رفته است که در مقیاس کوانتومی به مکانی رسیدیم که دیگر زمان کوچک تر به دلیل اصل عدم قطعیت امکان پذیر نبوده و به درجه احتمالات و به اصطلاح ابر احتمال رسیده ایم یعنی جایی که برای یک رویداد مثل مکان و حرکت الکترون به جای سر و کار داشتن با یک رویداد یا یک ذره (کوچکترین ماهیت وجودی) همان ذره به چندین مدل از خودش کپی شده و یک رویداد به چندین رویداد و حتی بی نهایت رویداد شبیه خودش تبدیل می شود که البته این جای عجیب و غیر قابل درک برای ما انسانها (که خود در مقیاس متوسط عالم هستیم) بحث دنیاهای موازی و چندگانه را پیش می آورد. در هر صورت تعریف زمان برای ما یعنی طول یک رویداد… و انیشتین این نکته را روشن کرد که طول یک رویداد در همه چارچوب ها یکسان نیست و به سرعت آن چارچوب یا در زبانی ساده تر به سرعت محیط آزمایشگاه ما بستگی دارد و حتی همان مرجع طول موج هسته ای که مقیاس زمان کرده بودیم در چارچوبی با سرع بالاتر در مدت طولانی تری تکمیل می شود یا رخ می دهد و این یعنی مقایسه این چارچوب های با سرعت های متفاوت اشتباه است و نبایستی زمانی مطلق برای واحد زمان در آنها در نظر داشت و این نکته که در چارچوب ها و محیط های با سرعت های بالاتر (و حتی گرانش بیشتر) رویدادها نسبت به چارچوب های با سرعت های کمتر زمان بیشتری برای به اتمام رسیدن نیاز دارند از عجایب عالم ما و اوج هوش و دانش بشر در فهم آن را به دنبال دارد… و چه بخواهیم و نخواهیم مفهومی به اسم زمان با این مواردی که اثبات شده در هستی ما وجود داشته و از این طریق خود را به ما نشان می دهد…در کل همه چیز یعنی تغییر حالت ماده (و هر آنچه وجود دارد) و ما از ابتدا تا انتهای این تغییر را “زمان” نامیده ایم..

  21. @بهاره:
    کمیت های فیزیکی می توانند با یکدیگر مرتبط باشند. مثلا در فرمول x=vt، با دانستن x و v زمان بدست می آید. یعنی با دانستن x و v، نیاری به دانستن یا نداستن t نداریم. در اینجا می توان به جای t، از معادل یا مترادف آن x/v استفاده کرد.

    کاری که این فیزیکدان هم انجام داده اند همین است که با مشاهده ارتباط میان معاله های فیزیکی، و حذف زمان یا t از معادله و جایگزینی آن با فرمول مترادف، معادلات جدید بدون زمانی را بدست آورده اند.

    در مقیاس کوانتومی، زمان چیزی بیشتر از انباشتی از dt نیست. بعنوان مثال می توان زمان را بصورت t = n.dt بیان کرد.dt همان زمان پلانک (tp) یا معادل حدودی 5.39 در 10 به قوه -44 است. و n تعداد زمانهای پلانک سپری شده است. این کاملا بستگی به ما دارد که که به زمان اهمییت دهیم و بگوییم زمان سپری شده و یا زمان را نادیده بگیریم و بگوییم پس از تعداد n بسته ثابت پلانک.

  22. با سلام .میلاد هستم مهندس برق.لذت میبرم از دنبال کردن مطالب بسیار جالب شما . به امید پیروزی

  23. با سلام دوست عزیز . ممنون از مطالبتون .
    اما یه سوال : مگر این نیست که شما میگید کمیتی به نام زمان وجود نداره و فقط ساخته ی ذهن ماست ، پس مفهوم فضا – زمان به چه معناست و زمان در کجای این جهان چهار بعدی قرار میگیره؟

  24. ببینید دوستان، بحث بازگشت به زمان به دلیل بحث انتروپی یا بی نظمی کامل منتفی میشه. احتمال اینکه فردی بتونه به گذشته سفر کنه تقریبا 1 بر بی نهایت میشه یا صفر. یعنی برای بازگشت زمان به عقب، باید نیروی کائنات رو داشته باشی تا بتونی همه چیز رو و نه فقط یک چیز رو به عقب برگردونی.
    فرض کنید جسمی در یک فضای سه بعدی در موقعیت A در زمان T1 دارید و این جسم را به موقعیت B در زمان T2 می برید.
    شما می توانید آزادانه موقعیت X، Y، Z یک جسم را تغییر دهید آن را حرکت دهید و دوباره به گذشته آن برگردانید و سرجایش بگذارید. و اینطور وانمود شود که مکان در اختیار شماست و هر موقع می خواهید آن را می توانید تغییر دهید و به گذشته و آینده باز گردانید.
    ولی واقعیت اینه که همین کار را با زمان هم می توان انجام داد منتها به نکات زیر توجه کنید:

    1) در هیچ بعدی نمی توان یک حرکتی جهشی انجام داد. مثلا برای آنکه جسمی را از موقعیت X=10 به X=20 ببرید لازم است بطور کاملا پیوسته X را افزایش دهید نه بطور ناگهانی. برای زمان هم به همین منوال. شما نمی توانید از زمان 10، ناگهانی به زمان 1000 بروید و ادعا کنید در زمان سفر کرده اید. بلکه باید توالی زمانی آن را پشت سر بگدرانید. پس زمان هم همانند بعد مکانی می باشد و فرقی با آن ندارد.
    2) بعلت انرژی بی نهایت بالا برای بازگشت به آنتروپی پایین تر حاصل از زمان های قبل، سفر به زمان گذشته غیر ممکن نیست ولی احتمال آن صفر است. درست مثل آنکه شما در کنار دیوار جسمی را تکیه دهید و نتوانید آن را به عقب هل دهید و نتیجه گیری کنید زمان با سه بعد دیگر مکانی فرق می کند ولی واقعا چنین نیست.

  25. (همان طور که در تک تک فریم های یک فیلم چیزی بنام زمان وجود ندارد در کل کیهان هم مفهومی به نام زمان وجود ندارد و جهان همواره همانند فریم های یک فیلم سینمایی کیهانی صرفا در «لحظه حال» حضور دارد. به عبارتی تغییرات و تحولات جهان را به جای مفهوم زمان می توان صرفا با مجموعه یا شبکه ای از لحظات حال کیهانی توصیف کرد.)
    چه حرف و چه ذهن مسخره ای برای یک دانشمند.درسته ماده(نه زمان) در لحظه ی حال وجود دارد و بدلیل اینکه در لحظه ی حال در این شکل خاص کنونی وجود دارد و این شکل و ماهیت قطعا از شکلی قبلی ای بوجود آمده است،تبدیل همان زمان است حالا هر اسمی برایش بگذاریم( درسته سفر در زمان چیز بسیار پیچیده ای(و احمقانه ای)است و به نظر من امکانش نیست.)و من چیزی در رابطه با ان نمیدانم.
    در ضمن در مورد عمر بیشتر انسان در اطراف سیاهچاله و از این قبیل فکر میکنم شما در واقع تنها نسبت به ادم روی زمین بظاهر بیشتر زنده ماندی! وگرنه دو نفر را در روی زمین درنظر بگیرید که یکی در 40 سالگی بدلیل طبیعی میمیرد و دیگری در 45 همین دو نفر با همین زندگی و تمام اتفاقات و حتی غذا خوردن های مشابه و اتفاقات بدنی مشابه(زندگی فرضی شان در زمین) در کنار سیاهچاله نیز همین عمر را میکنند و با همین فاصله میمیرند(کاری که اگر ما قدرت و علم زیر نظر گرفتن تک تک اتفاقات اتمی و مولکولی و…بوضوح خواهیم دید).بنظرم تنها چیزی که باعث عمر بیشتر در کنار سیاهچاله ها یا… میشود کند کردن فعالیت تمام سلولهای بدن است در اثر جاذبه یا…است. بطوری که ممکن است فکر کردن در اطراف ساهچاله بسیار کندتر از فکر کردن و به نتیجه رسیدن در جایی شبیه زمین باشد.برای استفاده از این و برای عمر بیشتر انسان های آینده میتوانند در جایی مثلا زمین یک اکتشاف یا یک چیزی که زمان میبرد را در جایی به فعالیت بگذازند و خودشان در سفینه ای در کنار سیاهچاله ای چند روزی مسافر باشند و در حالی که در زمین آن پروژه 100 ساله به اتمام رسیده است خودشان با یک روز پیرتر شدن برگردند :)))

  26. باعرض سلام خدمت حضار محترم.ممنون از شما نویسنده محترم که سطح علمی جامعه را با قراردادن بحث ها و موضوعا علمی بالا میبرید.همهی ما می دانیم که داستان وغاز جهان از یک خلا کوانتومی اغاز شده و در اثر رخ دادن چند تغییر توده ای بوجود آمده که چندی بعد منفجر شده و(انفجار مه بانگه یا همانbig bang)جهان هستی شروع شده است.در علم فلسفه میخوانیم که اگر ماده وجود داشته باشد حرکت هم وجود دارد واگر حرکت وجود داشته باشد زمان نیز وجود دارد .پس زمان از وجود داشتن ماده و داشتن حرکت از ماده بوجود می اید.پس قبل از انفجار بیگ بنگ چون خلا کوانتومی بوده و ماده ای وجود نداشته پس زمان هم وجود نداشته و زمان از انفجار بیگ بنگ متولد شده است .موضوع دیگر ان است که شما تصور میکنید که در زمان حال هستید در حالی که شما همیشه در حال حرکت به اینده هستید.شاید درکش سخت باشد و با خودتان بگویید چرا چرت میگی؟شما نمیتوانی با دقیقترین ساعت ها مثل ساعت های اتمی نیز حال خود را مشخص کنید .شاید ثانیه تایمر عدد بسیار کوچکی نزدیک صفر را نشان دهد اما آن عدد هیچ گاه صفر نیست.البته من فقط14سالمه و به این دانشمندان جسارت نمیکنم. برای درک بهتر این موضوع فیلم در حاشیه۲را مشاهده کنید.

  27. به نظر من دیدگاه زمان بحث پیجیده ای است و از چند منظر می شود بررسی کرد:

    1- زمان اگر یعنی تغییرهر چیزی پس خود مدت زمان هم شاید باید تغییر کند، یعنی اگرپس از 365 روز گردش زمین به دور خورشید، که یک بازه زمانی یک سال ما را می دهد، سال یا لااقل سال های بعد باید میزانی از این زمان کم و کم تر یا بیشتر و بیشتر شود(تغییری کند)، ولی در واقعیت ما، نه خورشید این مدت را تغییر می دهد نه زمین و نه چیز دیگری..

    2- و این نمی تواند به معنی نبود زمان باشد، بلکه به معنی تفسیر اشتباه و ساختگی ما ازمبنای زمان می تواند باشد، و ما شاید نباید حرکت تکراری را مبنای “زمان صرف” قرار دهیم، و فقط شاید بتوانیم مبنایی برای “مدت زمان” قرار دهیم، تا بنوعی ذهن خود را درگیر مسائل پیجیده ننمائیم.

    3-و در آخر کل ابعاد جهان و زمان فضایی ساختگی برای آزمون ما بیشتر نیست، و اینها همه تصورات ماست که به مرور به جهان واقعیت داده واز درکیات خودمان برایش قانون در آورده ایم و فیزیکش را محاسبه کرده ایم، چنانچه بازی کامپیوتری که خود را محک می زنیم ولی چنان غرق آن می شویم که همه مسائل را در آن می بینیم و آنرا واقعیت می پنداریم.

    4- و خلاصه بیشتر از اینها باید حقیقتِ هدف مان را بشناسیم، اینها همه ابزاریست برای تامل، و شناخت حقیقت و رسیدن به حقیقت اصلی، پس زندگی را بر حق استوار سازیم، و حقی را باطل نکنیم. انسانیت را فراموش نکنیم..

    از مطالب دوستان و نظرات متفاوت دوستان لذت برده ام
    و تغییراصلی یعنی نه زمان، که یعنی داشتن نظر، نظرهای متفاوت هر چند شاید فقط از زوایای متفاوت باشد. و حقیقت انسانی را تغییری دهد هر چند کوچک به سوی حقیقت واحد.

    حقیقت >> یقین >> عشق!
    یا حق

  28. پس دلیل اینکه عمر کسی که با سرعت نور یا تحت گرانش شدیده بیشتر میشه از دیدگاه ناظر چیست؟ صرفا کش امدن فضا چه تاثیری بر تک تک سلول های شخص تحت ازمایش داره .این هم دلیل فیزیکی میتونه داشته باشه؟ مثلا کشیده شدن تک تک سلول ها؟

    سپاس از سایت فوق العادتون

    1. سلام
      چیزی که اینجا مورد بحث قرار میگیره، یعنی عمر انسان، که معیاریه ساختگی توسط انسان؛ صرفا بخاطر سلولهاست ،نه زمان.
      گرانش اثر میزاره روی بدن هر موجودی‌. وقتی میریم فضا، نسبت به اونیکه زمین ، جوانتر میمونیم! چرا؟ چپن تخت تاثیر نیروی گرانش شدید زمینمون نیستیم. و سلولها عملکرد بهتری دارند. عملکرد درستی دارند‌ .

  29. با سلام و خسته نباشید به همه
    در حقیقت زمان قطعا وجود داره با شکل هایی مختلف اما ما نمی تونیم اون رو اونطور که هست درک کنیم این مسئله زمان مثل مسئله سیاه چاله ها می مونه ما نمیتونیم مستقیم ببینیمش اما می تونیم رد پاش رو ببینیم و اون رو دنبال کنیم.

    1. سلام.
      راستیتش بطور *قطعی* صحبت کردن درمورد هرچیزی کاملا نادرسته.

      شما میگید زمان وجود داره، بر چه اساسی؟ معیار ساختگی انسان؟

  30. سلام بنظرم تا حدی با شما موافقم که اطلاعات کوانتومی به صورت چند بعدی زمانی در لحضه فعاله جوری که به طور مساوی به یک تابع زمانی در حرکت هستند …ببینید چیزی به نام زمان و فضا و حرکت وجود نداره جهان هستی افریده شده از مکانیسم کوانتومی فعاله به طوری که چند بعد رو به چند شاخه و چند زیر شاخه و …. تا ….هدایت و اکتیو و مدیریت میکنه اصلا میدونین چیه اقا چرا انقدر موضوع رو کش میدین چیزی به نام زمان وجود خارجی نداره فقط توهم من و شما ست که هرسال تعغیر میکنیم و عوض میشیم در هر ثانیه تعغیر در من و شما به طور کوانتومی در همون لحظه کل کاعنات تعغیر میکنه نه به منظور تعغیر فضا زمان بلکه کوانتوم فعاله چند بعدی تابع قوانین حاکمست….

  31. سلام من یه مهندس مکانیک هستم و چندان به فیزیک کوانتوم آشنایی ندارم( در واقع رشته ما همش فیزیک ماکروسکوپیه طوری که دیگه به کوانتوم نمیشه فکر) اما چند وقت پیش شدیدا با زمان به مشکل خوردم بعد از مدت های فکر به این نتیجه رسیدم که زمان یه کمیت جعلی هست چیزی که حقیقه مکان و سرعته و سرعت در سرعت که شتاب هست که زمان از روی اون ها تعریف شده اما چون برای ذهن ما در نظر گرفتن سرعت به عنوان کمیت اصلی مشکل هست و سیستم یاد گیری خاصی که مغز ما داره برای خودش مفهوم زمان رو تعریف کرده دقیقا مثل وقتی میمونه که یه فرد شاید ندونه در اصل موقع دنده عوض کردن چرا باید کلاچ رو بگیره اما عمل و عکس العملی که قبلا تو ذهنش هست باعث میشه یه رابطه بین دنده و کلاچ ببینه ممکنه فرض های اشتباهی بکنه ولی تا وقتی ازشون نتیجه میگیره کاملا منطقی به نظر میرسن
    این هم نظر من هست

    1. خب تعریف سرعت و درواقع ماهیت سرعت، میزان جابه جایی در طول زمان هست دیگه (در واقع سرعت از دو کمیت مکان و زمان تشکیل شده و کمیت مستقلی نسیت). .. زمان واقعاً چیز پیچیده ایه یا اینکه ما فکر میکنینم پیچیده هست.
      مثاً اصل درهم تندیگی ذرات رو درنظر بگیرین در واقع میشه با کنترل یک ذره، ذره در هم تندیده اونرو در فاصله های دور هم کنترل کرد و این ربطی به سرعت هم نداره در واقع آنی هست و از عجایب و اسرار فیزیک کوانتوم. اینجا زمان و مکان تعریفشونو از دست میدن! به بیان دیگه سرعت انتقال اطلاعات کوانتومی از سرعت نور بیشتره…

      1. ببینید منظور من اینه که ما همیشه میگیم مکان زمان دما و… کمیت های اصلی هستند و سایر کمیت ها از روی اینا تعریف میشن خوب حالا من میگم چی میشه اگه بگیم مکان سرعت دما و… کمیت های اصلی هستند و زمان فرعی حالا زمان رو از معادلات حذف کنید و به جاش نسبت مکان به سرعت رو بزارید؛ یعنی جهان رو بر اساس سرعت تحلیل کنید فرض کنید زمان وجود نداره سعی کنید تو ذهن تصورش کنید خیلی سخت میشه که مثلا یکی از شما میپرسه ساعت چنده و شما بخواید بدون استفاده از زمان فقط با سرعت و مکان پاسخ رو بدید ولی حقیقت اینه که سرعت بنیادی تره و به خاطر اونه که ما چیزی به اسم زمان تو ذهنمون تعریف کردیم
        من متاسفانه دید کوانتم ندارم ولی تو دید دینامیکی بنظر من درست تره که با سرعت کار کنیم

  32. سلام.خانم سحر از فیلم اینکسپشن ،میتونی ایده زمانی جالبی درک و استنباط کنی….معادله های زمانی خاصی رو القا میکنه که شرایط زمانی پسین پیشین و حال رو در ابعاد های مختلف بیان میکنه که بنظرم جالب بیاد براتون.

    1. سلام.مرسی از راهنماییتون دوست عزیز. فیلم تلقین رو قبلا دیدم و به جرئت میتونم بگم فیلم بی نظیری هسش.

      1. خواهش میکنم. سحر جون
        من خودم هم این فیلمو چند سال پیش دیدم و لذت بردم…
        بعضی فیلما مثل خوندن افکار مردم و بازی با ذهن اونهاست

  33. سلام دوستان
    من دنبال فیلم های سینمایی در مورد زمان هستم.میشه کمکم کنید؟؟
    خیلی وقتم هس دنبال فیلمی هستم که متاسفانه اسمشو یادم نمیاد خیلی سال پیش شبکه چهار دیدمش.اونم در مورد زمان بود که چن نفر توی یه تونلی گیر کرده بودن که هر اتاقکش چند ضلعی بود که برای پیدا کردن راه صحیح باید از فرمولای ریاضی استفاده میکردن وگرنه دوباره برمیگشتن سرجای قبلیشون.اگه کسی این فیلمو دیده اسمشو بهم بگه تا بتونم راحت تر پیداش کنم.ممنون

  34. به نظرمن عامل پیری وكهولت وسرانجام مرگ زمان نیست.به نظرمن اون جاذبه وگرانشه.خیلی نظرات استادان باسواد رو تواین سایت خوندم ازسایت كمال تشكررودارم بخاطرمطالب خوبش.ماتو فیزیك ثابت های معادل داریم برای زمان مانندچرخش به دور زمین وطول رفت وبرگشت یك الكترون به دورهسته و… واما دوستان عزیز اینا همه مقیاس هایی هستن كه مامعادل اون حالت ازفضاقراردادیم تایه بعد جدید روقابل فهم بدونم وتوگرانشهای مختلف ممکنه شرایطش فرق كنه وعملا حرف از4بعد زده میشه اما منطقیه 4 روبه به صورت 3+1 نوشت.یعنی اگرزمانی هم وجود داشته باشه بصورت متغیردرنظرگرفته بشه نه ثابت تا ما بارفتن یانزدیك شدن یه سرعت نور خودمون ثابت رو نقص كنیم وبگیم خمیدگی ایجادشده؛چیزی كه كاملا دلالت كنه به پارامتری متغیرو…
    بحث اینكه زمان وجود داره یانه بحث جدیدی نیس اما باید به این موضوع هم فكركردكه چی باعث میشه فك كنیم تابودونبودش رو زیرسوال ببریم؟ درضمن درپایان حرفهای این بنده حقیر روبزارید به پای سواد كم ومحدودم
    موفق وسربلندباشید

  35. ما میتونیم زمان رو به بینهایت فریم تقسیم کنیم ولی توجه کنین این فریم ها بی نهایت هستند وباز به هم می پیوندن تا زمان رو ایجاد کنن مثل یک فیلم که با گذر زمان تغییر می کند زمان میتواند کش بیاید ولی از بین نمیرود گذشته و اینده در واقع وجود ندارند با این حال زمان حال در محور زمان به طور مستقیم حرکت می کند تعریف زمان از نظر من تداوم کنش ها و واکنش ها یکی پس از دیگری و در اثر یکدیگر بدون هیچ وقفه است در ضمن من 15 سالمه و صرفا یک دانش اموزم اگه نظرم خیلی بچگانست بزرگا ببخشن

  36. زمان همان تغییر است. فرض کنید در جایی نشته اید و هیچ چیزی در اطرافتان تغییر نمی کند هیچ تکان نمی خورد و همه چیز ثابت است. آیا فکر نمی کنید زمان دارد خیلی کند می گذرد؟ و اصلا نمی گذرد؟ برعکس فکر کنید در آن لحظه چندین اتفاق پشت سرهم و با هم رخ دهند آیا فکر نمی کنید چقدر سریع اتفاق افتاد و چقدر زود گذشت؟ به نظر من اگر هیچ چیزی در جهان تغییر نکند زمان تیز وجود ندارد اما اگر کوچکترین تغییری احساس کنیم مغز برای درک آن زمان را احساس می کند

  37. واقعیت اینست که چیزی واضح تر از زمان و گذشت آن وجود ندارد و آن عمر ما و سایر اشیاء است که بسرعت میگذرد

  38. سلام به همه…زمان به طور ماهرانه ای تنظیم شده برای همه ما طبق زمان داده شده برنامه ای خواست هم ثبت شده…می خوام بگم تعریف زمان از شروع گیتی معنی پیدا میکنه که هیچکس نمیدون در ابتدا دنیا چطوری اغاز شد…برای مثال ما اگه یه ماشینی رو بسازیم تطبق برنامه و کارکردی که بهش میدیم زمانه خاصیم براش تعریف میکنیم از ابتدا تا انتها…تصور کنید یک ماشین در هال حرکت باسرعت نامعلوم داره میره به جلو در یک لحضه شما درون اون ماشین ضاهر میشن شما نمیتونین سرعت و زمان حرکت ماشین رو محاسبه کنید اول اینکه شما در ابتدا حرکت ماشین حضور نداشتین دوم شما از معادلات و چگونگی ساخت ماشین هیچ اطلاعی نداری….پس این یعنی سردرگمی در سرعت یا همون زمانه…بنظرم ما اگه بخواهیم کاملا متوجه زمان باشیم باید چگونگی و ساخت گیتی و از چه زمان متولد شدن هستی اطلاع دقیق داشته باشیم .بنظرم خدای بزرگ این معادله زمان رو برای ما مجهول گذاشته که ما از انتها خود و گیتی بی خبر باشیم چون زندگی دیگه معنی نداره که وقتی ما زمان تولد یا مرگ خودمونو بپونیم.

  39. واقعا من از شما ممنونم که مطالبی در حد فحم همه گزاشته اید من میخوام در مورد فیزیک فضا و زمان بدونم ولی از هرجا شروع میکنم گیج میشم میخواستم بدونم مطالب پایه هست که مرحله به مرحله یاد بگیرم ؟

  40. بله زمان با این مفهوم که چیزی سوای تعریف ما انسان ها از زمان است وجود ندارد. اما با یک مثال توضیح می دهم که تعریف زمان توسط انها علت جهل ان ها نسبت به مکان نیست.
    وارد مجلسی می شوید و می بینیدآ و ب در انجا هستند. می پرسید کدامتان زود تر امیدید؟( این سوال اشکالی که نداره؟)سه جواب ممکن است بشنوید یا آ زود تر از ب امده یا ب زود تر از آ(ِیعنی هنگامی که ب بود آ نبود) و یا با هم امده اند. در حالت اول ودوم می پرسید چه قدر قبل تو امد( جون ممکن است بلا فاصله بعد امده باشد یا…) این چقد یا همان نقطه چین پس از یا داخل پرانتز بستگی به تعریف ما از زمان داره اگر مبنا چرخش زمین بدور خورشید باشد می گوییم چند ساعت.اگر ملاک چرخش ماه به دور زمین باشد چیز دیگری می گوید .
    احتمالا شما هم متوجه شده اید که مبنای زمان متحرکی است که حرکتی تکراری دارد و یک بار از ان حرکت توسط انسان نام گذاری شده مثلا در گردش زمین به دور خورشید سال.
    پس زمان تعریفی است که برای توجیه حضور اجسام در نقاط مختلف است که ملاک ان می تواند متفاوت باشد و قرار دادی است

    1. آهان ببین شما از طرفی میگی مبنای زمان حرکت است اما تعریف زمان وابسته به مکانه،به نظرت تفاوت زیادی بین مفهوم “حرکت” و مفهوم مکان وجود ندارد!!

  41. زمان !!!! ما در تعریف مکان یا فضا هم در ماندیم ، زمان که در مرتبه بعدی قرار میگیره …
    بدون زمان سنجش دیگه معنی نداره ، یعنی باید یک مرجعی برای سنجیدن باشه ،زمان مثل یک متغییرکه هم ثابتش هست و هم متغیرش و در واقع یک مقیاس و نه یک پدیده . چیزی هست که اگر نباشه یک چیزی کم و خیلی چیزها برای بشر بهم میریزه ، چون باید تفکر رو از اول شروع کنه ، زمان نه وجود داره و نه وجود نداره ، یعنی هم میتونه باشه هم نباشه ، و کل این مطلب همین رو گفته … پیوستگی رو جایگزین زمان کرده ، خوب زمان هم همون پیوستگی هست .
    بحث در این مورد بی نتیجه هست ، همونطوری که تا به الان بوده … به عنوان مثال منظور شما از زمان چیه ؟ گذر لحظه در حال یا یک ثانیه یا ساعت یا تقویم ، فصول ، سال ها ، قرن ها ؟ یا کسرهای کوچکتر . اگر اینطوره من هم به شما میگم که نه حالی وجود داره نه گذشته و نه آینده ، چیزی که برای شما حال هست در کسری از ثانیه گذشته میشه و درهمون لحظه آینده هم میشه نه در مکان های مختلف در یک مکان در یک لحظه برای شما 3 تعریف اتفاق می افته ، میتونید این رو تحلیل کنید ؟
    اگر اینطور بشه همه چیز متوقف میشه . آینده و حال و گذشته تفکیک نمیشه و در واقع بشر قدرت تفکرش رو از دست میده ، چون حواس و منطق و در نتیجه درکش رو از محیط از دست میده .
    پس بیخیال بشید و بگذارید همه چیز همینجوری که هست باشه چون جز این نمیتونه باشه .
    در کل خدا اینشتین رو بیامرزه که با نسبیت همه رو مشغول نگه داشته … فضا زمان فعلاً کار همه رو راه میندازه .
    زمان یک متغییر، مقیاس اندازه گیری و امکان حذف کردنش نیست ، چون اگر حذف بشه امکان زندگی کردن نیست .

  42. خطاب به تمامی دوستان گرامی موضوع زمان به ویژه اقای نیما …دوستان ما انسانیم پر از اشتباه درسته؟ و دارای محدودیت های خاصی هستیم تا اینجا درست؟ قبول میکنم که از تمامیه موجودات فعلی شناخته شده( منظومه شمسی) تکامل یافته تریم و یجورایی اشراف داریم اما این رو هم باید در نظر داشت که ما انسان ها هنوز درحال تکامل و رشد هستیم ما هنوز نقص خای زیادی داریم درسته نسل انسان امروزی از ابتدا خیلی کامل تره ولی هنوز خیلی خیلی بازم تاکید میکنم خیلی خیلی جا برای تکامل و رشد داریم در اینده…مثال میزنم که نسل ابتدایی ما (عزرخواهی میکنم) از تکامل میمون ها بود خوب تاهالا فکر کردین که همین میمون های گذشتمون برتری از نظر تکاملی نسبت به دیگر موجودات داشته؟ که ما الان نسبت به بقیه موجودات داریم؟! گذشته سال ها تکامل ما اینیم که دارای ویژگی های برتری داریم نسیت به نسل ابتداییمون مثلا ابتدا ما عقل کاملی نداشتی تا بخواهیم فکر کنیم و اختراع و یا زندگی خاص به مرور ژن ها در ما رشد کرد که باعث تغیرات فیزیکی و درونی شد بخ طوری که مغذ توانست از طریق تکمیل سیستم های مرتبط تکمیل یافته دیگر به تفکر برسه خوب چون در رشد ابتدایی بود نمیتوانست از نفت بنزین بسازه و از اهن ابزارالات تشگیل بده وو یا به چرخش اسمان و حرکت ابرها توجهی داشته باشه بیشترین تفکر قدرت مندش در پیدا کردن غذا و یا موز بود! مثل نوزادی که تازه به دنیا امده با سیستم مغزی و بدنی ابتدایی خود به هیچ عنوان چرخش اسمان و یا طلوع خورشید توجهی رو دتشته باشه و بیشترین خواسته فرمان مغز او تامین غذا و خوردن شیر مادر دوستان ما انسان ها در سیر تکاملیم نمیدانم نوزادیم یا نوجوان یا جوان ولی باید طی کنیم زمان رو تا سیستم تکمیلی کامل بشه ما نمیتونیم خیلی از سولاتمان را در مورد اینده و پیرامون خود پاسخ دهیم ذهن ما ناقص است هما ن طور که انیشتین و هاوکینگ نتوانستند نظریه ها خود را در نوجوانی و جوانی مطرح کنند و در نهایت پختگی و گذر زمان در میان سالگی توانستند نظریه پردازی کنند…هال اقای نیما ما چژور میتونیم درک کاملی از زمان خود داشته باشیم با نقص های زیادی که داریم؟چطور میتونی از کودکی که تازه تولد شده با نقص های زیاد نسبت به فردی که به بلوغ فکری رسیده توقع درک زمان رو داشته باشه؟ و در نهایت در خصوص( بی نهایت) قابل ذکر است که هیچ چیز نمیتوانه بی نهایت وجود داشته باشه و هرچیز موجود از انرژی و ماده نهایتا مثل انسان ها توقف و نابود میشوند. …چرا؟ کیهان ما از انرژی بوجود امده و ماده درسته؟ خورشید که از جنس انرژی هست در نهایت بی نهایتی خواهد مرد و خاموش همچون مرگ ما انسان ها و بقیه موجودات.

  43. سلام به تمامی دوستان کنجکاو و جویای علم دنیای حال اینده و گذشته …. از بحث های اماتور گرفته تا مقاله های علمی برگرفته از اساتید و دانشمندان و یا مستندات علمی و غیره … که در این وب سایت نهادینه و نقد میشه بسیار خوشحال و احساس غرور میکنم بدلیل ایرانی بودنم و اینکه این سرزمین هم نبوغ و استعداد های زیادی داره که به پیشرفت کشور میتوانند کمک بسیاری کنند .دلیل دوم خوشحالیم اینکه اگر فردی خلاق و یا مستعد علم با دیدن این سایت اشنا بشه میتونه اطلاعات مفید را کسب کنه و یا نقد ها و نظریه های مفیدی برای دیگران داشته باشه به عنوان مثال یه کسی مثل مصطفی که تخصصی در این زمینه نجوم نداره و لی با زهن کنجکاو خودش یه نظریه کیهانی رو مطرح میکنه که دیگر دانشمندان علمی دنیا با سال ها تحصیل و اموزش و ازمایشات علمی و فیزیکی به این نظریه ای که مصطفی مطرح کرد میرسه…بنظر من مصطفی ای که بدون وجود علمی و تجربی خواص میتونه چنین ایده ای رو مطرح کنه قابل ستایش و توجه خاصیه…مثل این میمونه که دکتر حسابی و انیشتین با اینوجود که حسابی از دوران تولد اموزه های بسیاری دید و تحصیلات بساری رو در زمینه ها و رشته های مختلف فراگرفت تا اخرین لحظه مرگش که هنوزم کتابی در دست داشت ولی خوب نتونست مثل انیشتین نظریه پردازی کنه ازمایش زهنی داشته باشه که به درد همه ی انسان ها میخوره تازه انیشتین نه مثل اون حافظه خوبی داشت نه تحصیلات کوناگون بلکه زهنی بسیار خلاقی داشت که تونست دنیارو تکان بدهد .

  44. نیما جان عزیر. ..نظری که دادم به هیچ عنوان برگرفته از متن یا مستند علمی نبود.اگر نظری دادم فقط و فقط از پرسش و پاسخ های زهنی خودم بود .تعریفی که از زمان داشتم یه تعوری کلی بود که شاید بمقداری از درک زمان برسیم..و اینم بگم که بعد زمان بسیغر پیچیده تر از این حرفاست که بخواهیم در موردش بحث کنیم چرا که زمان فعلی وابستگی کلی میتونه داشته باشه به تمام هستی عالم…ولی در کل به طور اساسی میتونه رابطه مستقیمی با فضا انرژی و ماده داشته باشه.

    1. گمون نمی کنم جز تکرار حرف قبلیت چیز جدیدی در نظراتت دیده باشم. سایت بیگ بنگ یک سایت علمی است. اغلب کسانی که تو این سایت کامنت می ذارن یا مقاله ای ارسال می کنند اشراف اندکی در مورد مرزهای دانش دارند. خیلی وقت ها راجع به این مقالات بحث می شه. اگر دوس داری یا فک می کنی که ایده ای داری که قابلیت پروروندن داره یا می شه در یک جمع علمی مطرحش کرد حتما به دنبال دلیل قوی هم براش باش. همین الان یک ایده رو دوباره تو نظرت تکرار کردی، اما دوباره هیج دلیل علمی در ادامه اون نیومده. با اینکه تا کنون حرفی که جنابعالی زدی رو من جایی نشنیدم اما من می تونم دلیلی بیارم که ذهن خیلی ها رو مشغول ایده تو بکنه. به عنوان مثال”روابطی که انیشتین پس از ایده بسته های انرژی فوتون ها برای توجیه اثر فوتوالکتریک ارائه داد براساس قانون بقای تکانه ای بود که این قانون با هم ارز دانستن جرم و انرژی برای فوتون قبل و بعد از برخورد به کاتد نوشته شد. به عبارتی با توجیه این پدیده با مدل کوانتومی انیشتین، رابطه هم ارزی جرم و انرژی صحت سنجی شد. فوتون ها که حامل های نیروی امواج الکترو مغناطیسی می باشند سرعتشان برابر با سرعت نور است. با توجه به اینکه چارچوب زمان در سرعت های نزدیک سرعت نور دستخوش تغییرات زیادی است. بنابراین می توان رابطه ای بین جرم و انرژِی با زمان پی برد.” این یعنی دلیل علمی
      اما این دلیل هم چندان قابل استناد نیست. چون همه این مسائل قبلا توسط قوانین نسبیت عام و خاص انیشتین بیان شده و همونجا بوده که انیشتین ساختار فضا زمانی را برای بودنی های ما اراده کرده است. که هیچگونه اشاره ای به این ایده یا ایده های از این دست نشده است.

  45. به نظر من زمان فاصله ی بین مکانهاست
    اگر زمان نباشد فاصله ای هم نخواهد بود.
    پس زمان فقط بازه ای نا مفهوم است برای رساندن دو مکان به یکدیگر

    1. با سلام
      جابجایی/حرکت/سرعت یعنی تغییر مکان در بازه زمانی،اما اگر رویدادی ماورای تصور و طبیعت وجود داشته باشد که بطور انی رخ دهد-که در فیزیک مدرن وجود دارد.ان موقع بنظر من پنج حالت امکان دارد۱-دیگر فضا هم وجود ندارد ۲-نقاط فضایی در هم فشرده و در یک نقطه قرار میگیرند۳-مکان همچنان وجود دارد ولی سرعت ،بینهایت میشود۴-حتی زمان هم وجود ندارد و معنی خود را از دست میدهد۵-نقاط زمانی در یک نقطه قرار میگیرند و گذر زمان وجود ندارد.

      اما در مورد بینهایت که بعضی دوستان مغز را اینچنین میدانستند،به نظر من بشر به یکسری چیز هایی رسیده ولی نمیتواند ان ها را درک کند،بشر به بینهایت در ریاضیات رسیده و لی هیچگاه قابل درک نیست.ایا مغز و ذهن بشر میتواند ۴ بعد را تجسم کند؟خیر.پس مغز , و هر چیز دیگری از بینهایت ،کوچکتر است.

  46. با سلام و احترام به همه ی دوستان. من نظرم در اینه که زمان چیزی نیست جز حرکت ماده و انرژی به طوری که وقتی خورشید به طور مستقیم انرژی خودشو به زمین منتقل میکنه لذا ماه عسل این فرایند به تقیراتی ازجمله فیزیکی و شیمیایی ایجاد میشه از اونجایی که تمام فرایند فیزیکی هستی زمین از طریق خورشید فراهم میشه بنابراین چرخه ای رو بوجود میاره به نامه حرکت که از تغییرات زیستی محیط گرفته تا تغییرات فیزیکی موجودات زنده به همین خاطر این سیر تغییرات سبب بوجود اوردن زمان در حرکت میشه…به نظره من از اکتشافاتی که در مورد ابرکهکشان ها صورت گرفته من این فکر افتادم که ابر کهکشان دیده شده تابه حال در واقع نمایان کننده ترسیمی از یک عضو کامل کننده هستند که خود از تکامل ابرکهکشان های دیگه سرچشمه و حیات میگیرند.من به این نتیجه رسیدم که ما انسان ها خورشید ستاره همههمه و همه داریم یه جورایی یه جسم عظیمی رو تشگیل میدیم به این مثال که اندام های بدن انسان هر کدام از دیگری حیات گرفته و سازننده یک جسم میباشد.

    1. ماه عسل؟ یا ماحصل؟
      در مورد زمان هم این چیزی که شما می گی یه سری کلی گویی برای پوشاندن معنی بی مفهوم زمان از زبان شماست. حدس من بر اینه که تعریف شما از زمان برگفته ازیکسری کلمات و یا جمله هایی باشه که در حافظت از یک یا چند مستند علمی انبار شده و ظاهری بی معنی و مفهوم به زمان داده است، باشد.
      اگرچه درک مفهوم زمان مشابه درکی دانشمندان سعی بر آن دراند کاری دشوار است. اما تعریف عرف گونه زمان می تونه مارو از سردرگمی های علمی در مورد مفهوم این بعد، تا حد زیادی خارج کنه. لزومی نداره با گنده گویی های بی مفهوم خودمون رو نیز در فهم این بعد از جهان گیج کنیم.
      شاید از دیدگاه من به عنوان یک انسان معمولی که دانشمند این علم نیستم زمان به مفهوم بازه های زمانی بین رفتارهای طبیعی ماست. یا اگر همانند دیدگاه بسیاری از دانشمندان اگر به زمان همانند بعد چهارم بنگریم خواهیم دید که نمی توان تنها با سه بعد طول و عرض و ارتفاع یک رویداد را در دنیا به تصویر کشید و بدون شک به منظور فهمیدن فاز یا مرحله آن رویداد نیاز به بعدی چهارم به نام زمان خواهد. شاید این تعریف بسیاری از کج فهمی ها و چه بسا تحقیقات اشتباه در این راستا را تصحیح کند. به عنوان مثال برای اینکه بخواهیم بدانیم حادثه چرنویل را توصیف کنیم می گوییم حادثه چرنوییل در نیروگاه چرنوییل اکراین و در ۲۶ آوریل ۱۹۸۶ اتفاق افتاد. یعنی ما با بعد مکان و زمان توانستیم هر پدیده و یا رویدادی را به صورت مستقل و مجزا توصیف کنیم.

    2. سلام مصطفی جان
      عقیدت چیزه جدیدی نیست انیشتین حرف تو رو تصدیق میکنه اگه درست فهمیده باشم که میگی زمان حرکته، انیشتین جملی ای داره که گفته (هیچ کس نمی تونه از قطر شوارتسشیلد عبور کنه زیرا که زمان متوقف شده) انیشتین زمان رو حرکت می دونسته
      اما در جهان ما حرکت وجود نداره و توهمه ،حرکت تغیر نیست
      حرکت زمان نیست و برعکس
      خیلی ساده بگم حرکت دلیل درکش نابرابری انرژی هستی هست

  47. سلام
    چند روز پیش ناسا در صفحه اینستاگرام خودش عکسی رو منتشر کرد که در اون عکس تصویری از کهکشانهایی که 600 میلیون سال بعد از انفجار بزرگ بوجود آمده بودند هم مشخص بود و در توضیح نوشته شده بود که هیچ وقت اینقدر به ابتدای جهان نزدیک نشده بودیم.
    دوستی که کنار من بود پرسید “پس اگر اینطور باشه ما باید همین الان بتونیم گذشته خودمون رو ببینیم” پاسخ من اینه: “ما همین الان هم قادر به دیدن گذشته خودمون بصورت کاملا عینی و مشهود هستیم اما نه از اینجا بلکه از جایی که به اندازه کافی از زمین دوره” یعنی اگر بخواهیم 30 سال پیش خودمون رو ببینیم باید در جایی از فضا که 30 سال نوری با ما فاصله داره باشیم و خیلی شیک نظاره گر کارهای 30 سال پیش خودمون باشیم.
    اما امروز میخوام مطلب دیگه ای هم به این اضافه کنم و اون اینکه اگر در جایی از فضا سرعت انتشار نور، انرژی، اطلاعات و هر چیز دیگه بیش از سرعت نور باشه ما از اونجا میتونیم شاهد آینده خودمون روی زمین باشیم.

    1. ابتدای جهانی که نمیدونیم چقدره ؟ چطور تشخیص داده که ابتداش هست ؟ انتها یا وسطش رو هم پس دیدن که فهمیدن اون قسمت ابتداش هست !!!!
      شما از ماده تشکیل شدی و اگر قرار باشه در یک زمان در دو جا باشی عاقبت الکترون و پزیترون در انتظار شماست وقتی با هم برخورد میکنن و باز داستان متغییر اضافه در یک سیستم و اثر پروانه ای و در همون لحظه سیستم دچارآنتروپی شدید و ناپایداری میشه و به سمت نابودی میره .
      چیزی که نور رو بتونه ببلعه پس سرعت و انرژیش بیشتر و جواب مشخص که مثل اینکه وجود داره ، اما نور رو با اون زرنگی قورت میده چه برسه به …
      بعد سوال اینجاست اصلاً نمیشه به چنین پدیده هایی نزدیک شد چون گریزی ازشون نیست و هر چی درگرانششون قرار بگیره دیگه معلوم نیست چی میشه ، چه برسه به اینکه ازشون بشه استفاده کرد …
      بشر خودش باید چنین چیزی رو به صورت کنترل شده و آزمایشگاهی شبیه سازی کنه که قطعاً تا 50 سال آینده ممکن نیست .

  48. به به لذت بردم. تو همین جمع کوچک من چند تا ذهن درجه یک می بینم. اما احتیاط و تردید در بیان عقاید و یافته ها نزدیک شدن و ورود دیگران را به بحث تسهیل و آنرا پربارتر میکند. جوری بحث را پیش ببریم که آموزنده روش بحث کردن برای دوستان جوان هم باشد. توجه داشته باشیم که احتمال اینکه در این بحث ها مطلب تا به حال ناگفته و نا نوشته شده ای ارائه شود خیلی کم است پس حق ثبت و اختراعی در میان نیست و حداکثر توضیح و ارائه درست چیزهایی است که جاهایی خوانده ایم بعلاوه چیزهایی که فکر میکنیم کار خودمان است اما اگر درست بگردیم به بحثهای مفصل دیگران در مورد بیشتر آن نظرات شخصی! دست خواهیم یافت.

  49. سلام
    اگر زمان وجود نداشته باشه و کل ماجراها از قبل تعریف شده باشه پس سفر در زمان شدنی است،چون دقیقا مثل فریمهای یک فیلم تماما وجود دارن و با جلو بردن و عقب بردن فیلم میشه همه صحنه ها رو دید،اما کجا میشه دید؟در لحظه حال یا همون لحظه نمایش فیلم،فرض کنیم بشه روزی در زمان سفر کرد و به گذشته بریم،طبق فرضیه پارادوکس پدر بزرگ اگر برسم در زمان کودکی پدر بزرگمون و اونو بکشیم پس خودمون از کجا میایم وقتی پدر بزرگی نبوده که ازدواج کنه بچه دار بشه که بعد نوه دار بشه!؟این از گذشته،حالا بیایم آینده رو برسی کنیم،فرض کنیم دستگاهی ساختیم رفتیم آینده،خوب اگر این آینده باشه که ما برسم توش،خوب تو همون آینده الان اون دستگاه رو ساختن و باید الان باشن تو زمان ما که میشه گذشته اونا دیگه!پس گوشت؟مگر اینکه این مشاهداتی که در سراسر جهان میشه و همه میگن موجودات بیگانه هستن همان آیندگان ما هستن که میان به زمان ما که میشه گذشته خودشون که اینم فرضیه!پس با این دو مثال سفر به زمان قضیه یکم پیچیده میشه،یا ما هنوز چیزایو که باید بفهمیم نفهمیدیم یا سفر در زمان امکان نداره.پس اگر سفر در زمان امکان نداره یعنی زمانی هم وجود نداره،پس اگر زمانی وجود نداشته باشه اون لحظاتی که ما سپری کردیم چی شدن؟کجا رفتم؟شاید چون در عالم ماده هستیم این و زمان میگیم،خارج از عالم ماده واقعا زمان مفهومی نداره،مثل ذهن،مثلا همین الان به یه جایی فکر کنید،درآن واحد شما اونجایی،اونجا زمان وجود نداره،چون مکانی هم وجود نداره!مثل خواب دیدن،شما وقتی می خوابید جسمتون روی تخته و شاید5 ساعت بخوابیداما ممکنه در همون 5 ساعت خواب سالها زندگی کنید و کلی جاها برید،چرا؟چون از بعد مادی و زمان و مکان خارجید.
    پس به نظر من در جایی که ماده و جرم هست مکان هم هست و جایی که مکان هم هست زمان هم وجود داره و از آنجایی که زندگی ما تلفیقی از جسم و ذهن هستش ما در قلب جسممون زمان داریم و در قالب ذهنمون زمان وجود نداره و در آخر اینکه زمان هم نسبیه،مثل لحظات خوب که سریع میگذره و بد دیر میگذره…

    1. مشکل این تفکر این هست که فیلم زیاد نگاه میکنیم …
      بودن شما در یک مکان حاصل خیلی از فاکتورها هست که اون ها هر لحظه دچار تغییر میشن و دیگه مثل لحظه قبلی نیستن ، خوب پس آنتروپی این وسط چی میشه ؟ آنتروپی چه از نظر زمان و چه تغییرات در تمام پدیده ها .
      اگر شما در جایی که نبودی باشی کل اون سیستم یک متغییر اضافه پیدا میکنه و کلاً دچار تغییر و ناپایداری میشه و مشخص نیست که چه اتفاقی می افته .
      نظریه اثر پروانه ای مطالعه کنید .
      بله صفر به آینده با این تعریف ممکن اما ما اسم آینده روش میگذاریم ، قسمت تخیلش رو خوب گرفتیم .
      کلاً ماهیت ماده بودن رو فراموش کردیم .
      همین الان درست مشخص نیست که خود فوتون چطور حرکت میکنه و آیا واقعاً بی جرم یا جرم داره ؟ واقعاً با سرعت گرفتن یا برانگیخته شدن دارای جرم میشه و اگر دارای جرم میشه چطور با اون سرعت حرکت میکنه ؟ هم خصوصیات ماده رو داره و هم نداره .
      خوب اگر تمام ابعادش روشن بشه گام بعدی تحلیل و رسیدن به روشی برای رسیدن به اون سرعت هست … که فعلاً از لحاظ تئوری هم امکانش نیست .
      بر اساس یکسری فرضیات و نظریاتی که به دلیل محدودیت علم نتونستن بسیاریش رو اثبات کنن یک عده شروع کردن به تخیل کردن و حاصل شده این مستندهای تخیلی و فیلم ها …
      البته الان تخیل هست و قطعاً روزی به واقعیت تبدیل میشه ، اما نه سفر در زمان بلکه سفر با سرعت هایی که الان بشر قادر به انجامش نیست .

  50. بحث زمانم جالبه خب گمونم به جواب خیلی از سوال ها وقتی میرسیم که دستگاهی تمام عیار برای سفر در زمان اختراع بشود اونوخت شاید بشه ثابت کرد سه خط زمانی داریم به این صورت که به گذشته میریم و شخصی رو هم که در دنیای حال ما به دنیا امده و بزرگ شده را با خود میبریم البته مطمئنن خود ما هم از زما حال هستیم اما برای اثبات عقیده خط زمانی به دو نفر نیاز هست وقتی به گذشته رفتیم ان شخص را در ان زمان گذشته رها میکنیم و به حال بازمیگردیم اما شخصی که در گذشته رها کردیم هنوز در گذشته است و به زندگی ادامه میدهد پس خط زمانی گذشته مثل زمان حال حاضر ادامه خواهد داشت حالا باز شخص دیگری رو با خود به اینده میبریم و اورا در اینده رها میکنیم و باز میگردیم باز به زمان حال اما مثل قبل شخصی که در اینده است به زندگی خود ادامه میدهد و خط زمانی اینده نیز در کنار گذشته و حال ادامه دارد تصورش رو هم نمیکنید که این قذیه زمان در این حالت چقدر گیج کننده میشه چرا که حالا یه کهکشان یا کل جهان هستی در گذشته داریم همچنین در حال و در اینده اما جالبیش اینه که سفر به گذشته منطقی تر هست تا به اینده با خودتون میگین چطور امکان داره به اینده ای سفر کنیم که هنوز شکل نگرفته و اتفاق نیوفتاده خب اینجا دیگه همه چی در هم بر هم میشه اگه شما ماشین زمانی در زمان حال دارین پس ایندگان نیز مطمئنن اون وسیلرو دارن یا اگه نه درست کردن تا اون موقع.از کجا معلوم که اونها هم به اینده خودشون سفر نکرده باشن و حال ما گذشته اون ها باشه همینطور این روال ادامه داشته باشه اینطوری بعد و خط زمان خیلی کش میاد اما زمان چیست از کجا میاد و انتهایش کجاست؟گمونم چندتا از این قبیل سوالات جواب داده شده ان توسط اشخاص معروف اما بیشترش گمونم وقتی جواب داده میشن که یه روزی توانایی ساخت ماشین زمان رو داشته باشیم در آخرم اگه زمان نیست پس چیه؟از نظر من که زمانه.

  51. دمتون گرم مطالبتون خیلی اگاهم کرد عالی بود بچه ها .من خودم الهاماتیو دیدم که برام غیر قابل هضم اگه خواستید براتون به اشتراک میزارم.البته هیچگونه اظلاعاتی در مورد فیزیک ریاضی یا رشته ای ندارم.

  52. آقامصطفی احسنت عجب بحث داغی راه انداختی جای تشکردارد۰راجع به اینموضوع بعدا واردمیشم ولی قبل ازآن از شما ودوستان بزرگوار خواهش میکنم چنانچه مقاله یاکتاب درزمینه (( تئوری ریسمان ))دارد به آدرس ckahack@gmail.com بفرستدبسیارسپاسگزارخواهم شد

  53. دوسسستان،مشکل فکر کردن طولانی و بدون جواب صحیح راجع به یک پرسش یا معما میدونین چیه؟؟؟ اینکه با پیش فرضهایی که توی ذهنتون هست و بعضی هاشون ممکنه که درست نباشن شروع به جمع بندی همه دانسته های خودمون میکنیم و نتیجه ای که میگیریم به این شکل از واقعیت دور میشه.توضیح زمان خیلی سادست.ماهیتی به شکل زمان خیلی واضحه که وجود نداره.جهان ما از ماده تشکیل شده(موادی که حتی برخی از اشکال اون هنوز برامون غیرقابل درک یا ناشناختن) پس با وجود یک عالمه ماده که در کنار هم و بخاطر قدرت اثرگذاری بهم تغییر موقعیت میدن.این یعنی فقط ماده با اثر یک نیرو به ماده کناری خود یک تغییر و پایه گذاری میکنه.حالا این تغییرات که پشت سر هم بخوان تحلیل بشن اسم رویداد رو ما بهش میدیم و میگیم این رویداد مثلا این مقدار زمان صرف کرده که اون زمانی که تعریف کردیم یه قرارداد بین ما و خودمونه نه یه حقیقیت برای اون ماده.پس ما انسانها برای دادن یک نظم و امکان بررسی بهتر تغییرات ماده های جهانمون پارامتر زمان رو به تحلیلاتمون اضافه کردیم.پس هرچه هست ماده است و تغییراتش.همیییییین…و ماهیتی حقیقی بنام زمان وجود نداره.چون زمان برای ما ماده نیست..و غیر از ماده نیز هیچ حقیقتی در جهان هستی وجود نداره…غیر از اینه؟؟

  54. زمان مکان لحظه به لحظه توسط نور آگاهی در نظر ما شکل می گیرد همانگونه که فیلم در سینما لحظه به لحظه توسط نور پروژکتور بر روی پرده سینما شکل می گیرد اما اگر این نور آگاهی نباشد هیچ مکان زمانی شکل نمی گیرد همانگونه که در سینما هم اگر نور پروژکتور نباشد فیلمی بر پرده پخش نمی شود امکان دارد ذرات کوانتومی فقط پرده نمایش باشند و فیلم عالم لحظه به لحظه از درون ما توسط نور آگاهی شکل گیرد بنابراین ممکن است زمان همان آگاهی باشد یا به عبارتی خود ما زمان باشیم

  55. عرفان فقط همینو میگم که به نظرم تو معتقدی ما هرچیزی رو نتونیم اثبات کنیم پس وجود نداره و درک ما از مساعل کلا باهم متفاوته پس به جایی نمیرسیم مثلا درک شما از وجود خدا ، زمان ،‌ فرافیزیک و….
    و بی نهایت تو فیزیک هنوز اثباتی نشده در نتیجه اگر وجود داشته باشه تو این دنیا وجود نداره و به نظرم شما خودتون دارید نظرات خودتونو نقض میکنید میگید” به فرافیزیک اعتقادی ندارم و ولی به بینهایت معتقدم ” خیلی عجیبه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    و یادمون باشه به نظرات هم احترام بگذاریم و با تخریب دیگران سعی نکنیم حرفمون رو به کرسی بنشانیم

  56. از اینکه میبینم نظریه من بحث دوستان رو به موضوع جهان شبیه سازی شده کشوند تعجب میکنم. البته من هم شاید تحت تاثیر فیلم ماتریکس طرفدار این نظریه شدم. اما بحث اول من شبیه سازی جهان نبود. بلکه شبیه بودن مغز ما به یه کامپیوتر فوق پیشرفته که میتونه خودش و جهان اطرافشو درک کنه. اصلا هم افسانه نیست و هوش مصنوعی ساخته دست بشر هم داره به همین مراحل میرسه.
    شما تصور کنید کامپیوتری با هوش مصنوعی مثلا در 20 سال آینده که میخواد گذر زمان رو درک کنه. دوستانی که در زمینه برنامه نویسی تجربیاتی دارند به این موضوع فکر کنند که چکار کنیم که پردازهای کامپیوتر با ما همزمان شود؟
    ضمنا خواهش میکنم از تحقیر کردن همدیگه جدا پرهیز کنید و اگر نظری رو قبول ندارید در محیطی سالم بجای بی احترامی میتونید به نظر ندادن اکتفا کنید. من 17 ساله نیستم اما حدود 15 ساله کارم برنامه نویسی هست.

  57. دوست عزیز عرفان کاملا خلاصه میگم :

    1)برای اثبات روح رو نمیتونیم از راه فیزیک و علم ثابت کنیم و باید با تجربه و مطالعات شهودی به درک اون برسی و یک نکته
    “‌ ” هرچیزی رو که نتونیم اثبات کنیم به منظره و جود نداشتن اون نیست چون علم ما محدوده و همه چی رو نمیتونه پوشش بده
    مثل وجود خدا ،‌روح و عشق و محبت و….””
    2) در واقع پایان و نهایت برای یک جسم مادی مثل انسان معنی پیدا میکنه و برای روح و ماورا الفیزیک نهایت معنی نداره ( در واقع مثله خواب حقیقی (نه رویا و وهم ) که ما گذر زمان رو حس نمیکنیم ))
    3) شما با گفته من که گفتم سفر در زمان هست مخالفید چون به اصل زمان شک دارید ولی من تعریف دیگری از زمان براتون میگم : ما هر ثانیه که از عمرمون میگذره درواقع یک اتفاق جدید رخ میده و این زندگی ما مثله مجموع میلیاردها عکس میباشه که در کنارهم قرار گرفته ( یا فریم فیلم ) و درواقع سفر در زمان یعنی اینکه ما به این عکسهای و اتفاقاتی که در گذشته رخ داده دست بیابیم و نمیتونم اونو تغییر بدیم مثله یک البوم که فقط میتونیم اون رو مشاهده کنیم چون یه قانونی هست که میگه ” هر اتفاقی که لازم باشه بیفته ؛ اتفاق میفته .”پس ما نمیتونیم از اون اتفاق جلوگیری کنیم ولی میتونیم به گذشته برگردیم و این فریم هارو مشاهده کنیم

    4)‌ بازهم میگم بینهایت برای جسم مادی ودر این دنیای فیزیکی بی نهایت هنوز معنی خاصی ندارد

    1. این طور که من متوجه شدم ما از اصل با هم مخالف هستیم چون بنده خدایی رو قبول ندارم
      و روح هم همین طور
      با توجه به صحبت شما که گفتید میتونیم گذشته رو فقط ببینیم خوب دیدنش همین الان هم ممکن هست وقتی فکر میکنیم بهش مثل فکر کردن به بچگی
      ولی هیچ وقت شما نمیتونی برگردی گذشته حتی برای نگاه کردن همون صحنه برگشتی وجود نداره .
      شما چیزی رو که ندیدی قبول میکنی منم چیزی رو که ندیدم قبول نمیکنم حالا من دلیل دارم من میگم چون ندیدم قبول ندارم
      شما چه دلیلی داری ؟؟

      نیازی به اثبات چیزی نیست علم هم محدود باشه کاملا مشخصه ما عقل داریم
      میتونیم ببینیم و فکر کنیم شما چون جواب منطقی نمیتونی پیدا کنی برای سوالت خدا رو خودت افریدی و میگی اگه اثباتم نکنیم وجود داره شما یه نشونه به من بده من قبول کنم که کسی وجود داره یک نشونه

      (عشق و محبت که اصلا ربطی به این مقوله نداره)

  58. سلام
    تو دنیایی زندگی میکنم که ابعاد حالتی نسبی دارن . تک بعدی ( نسبی ) رو میشه چند بعدی دید و چند بعدی ( نسبی ) رو میشه تک بعدی دید .
    زمان رو میشه پیوسته دید و زمان رو میشه گسسته دید و یا میشه اصلا ندید .
    جبر نسبی و اختیار نسبی . اختیار قبل از اتفاق و جبر بعد از اتفاق .
    من به تک تک کلمات مشکوکم
    تشکر از عوامل سایت فوق العاده بیگ بنگ

  59. نظر دوستان رو دوست دارم بشنوم درباره مغز انسان
    سو تفاهم پیش نیاد بنده ام 100 درصد مطمین حرف نمیزنم
    فقد نظرم اینه مغز انسان بی نهایت هستش

    1. به نظر من در صورتی میتونیم بگیم مغز ما بینهایته که خوب معنی بینهایت رو درک کنیم که مغز ما قادر به درک اون نیست ….

      به نظر من بی نهایت در دنیای مادی وجود نداره و در دنیای مادی بیشتر پایستگی حاکمه تا بینهایت

      بینهایت شاید برای موجودات قبل یا بعد ما معنی و وجود داشته باشه ولی برای ما ( روح هم بی نهایت طلبه)

      و من الله توفیق

      1. من اول یه سوال دارم کی گفته روح بی نهایت طلبه و اینکه شما از کجا میدونی که روح وجود داره مدرک میخوام ممنون میشم اگه بتونی کمک کنی

        سوال بعدی که دارم شما از کجا میدونی که مغز ما بی نهایت رو درک نمیکنه ؟
        یه نگاه از اول زندگی بشر تا الان بنداز به هر چیزی نیاز داشتیم رسیدیم یا داریم میرسیم پس شما چطور میگی بی نهایت نیست من دوست دارم با دلیل صحبت کنی این طوری من راحت تر درک میکنم منظور شما چی هستش

  60. متاسفانه ما این اخلاق بد رو از کی به ارث بردیم نمیدونم ولی کلا هممون سعی میکنیم که عقاید و دیدگاه و نظریه خودمون رو به دیگران تحمیل کنیم به نظرم این جور بحث جبهه گیری هستش و به جایی نمیرسه
    یکی از دوستان میاد نظریه میده که جهان انتها دارد دوست من
    شما دیدی ؟؟ فرمول فیزیک داری که مسله ای رو حل کرده باشی؟؟ انقدر مطمین هستی به حرفت ؟؟هیچ وقت تو این بحث ها مطمین صحبت نکنیم بهتره

    به نظر بنده تنها چیزی که بی نهایت هست مغز انسان هستش

  61. بدون مخاطب
    جهان هستی ، زندگی ، عشق و … همینه که داری باهاش دسته و پنجه نرم میکنی
    اصلا حق با شماست ، خیلی پیچیده است و از حد فکری من خارجه ، فیزیک خیلی عمیقه ، کیهان بی انتهاست ، زمان یک مفهوم ساختگی است ، نه ، باشه حقیقی است
    به نظرتون آلبرت اینیشتین از زندگیش بیشتر لذت برده یا ناصرالدین شاه !

    1. به نظرم من مهم اینه که شما هدف رو تو چی ببینی
      به نظرم البرت انشتین بیشتر لذت برد دلیلش اینه که شما الان به فضا وکیهان ،جهان؛ کل جزئیات ،فیزیک نگاه میکنی جواب یه سوال پیدا میکنی یا داشتی بهش فکر میکردی و جواب رو پیدا کردی ولی یه کسی قبل شما پیدا کرده حتی خوندن اون مقاله که جواب شماست هم لذت بخش هست برای مثال من الان فوتبال بازی کردن رو به همه چیز عادی تو زندگی روزمره ترجیح میدم حتی درس من ازش لذت میبرم ولی شاید شما دوست داشته باشی گیم بازی کنی یا فیلم ببینی یه نفر بیاد بگه من بیشتر لذت میبرم یا شما جواب شما بسته به تفکرت هست
      و منظور شما از ناصرالدین شاه هم فهمیدم اینجا کملا مشخص میشه که بسته به تفکر هستش

  62. امیر عزیز این اخرین کامنتم هست چون خودتون دیدید که چی شد.

    خلا یعنی این: http://en.wikipedia.org/wiki/Vacuum

    هیچ یعنی هیچ، و اگر سعی کنید به هیچ معنی بدید اونو از مفهوم خودش خارج میکنید و مشکل فلسفی شما هم همینه.
    هیچ یعنی چیزی که به معنای واقعی در اون چیزی نیست، خلا و فضا جز موجودات (از این واژه برداشت اشتباه نشه، موجود یعنی چیزی که وجود دارد) هست ولی هیچ موجود نیست، پس نباید به چیزی که موجود نیست معنی بدید.

    بدرود.

  63. الان دوباره کامنت ها رو خوندم،
    اقای امیر عزیز زبان های برنامه نویسی سطح بالا و کامپایلر های اونها وجود خارجی ندارند، تمامی کد ها و معنی اون کد ها اخر سر به کد های باینری 0 و 1 تبدیل میشن همون طور که از کد های 0 و 1 به سمت بالا اومدن، زبان پایه هم زبان 0 و 1 در کامپیوتر های سیلیکونی هست. هیچ وقت شما نمیتونید بینهایت رو در کامپیوتر تعریف کنید، بینهایت یعنی تکرار یک محاسبه به صورت مکرر و اگر دستگاهی داشته باشید که بینهایت قدرت پردازشگری داشته باشه که بینهایت دیگه معنی خودشو از دست میده.
    دوست عزیز توصیه میکنم حتما کمی اسمبلی را در سطحی کم مطالعه کنید تا از فلسفه کامپیوتر به عنوان یک ماشین منطقی بر اساس ریاضی و رابطه بین کامپیوتر و دنیای فیزیک اطلاعات دقیق تری به دست بیارید. پردازش گری فقط مخصوص کامپیوتر ها نیست، خیلی چیز ها هستند که میتونند پردازش کنند، حتی خود شما چون مغزتون پردازش گره، چشماتونو ببنید و یک چیزی رو تصور کنید، تبریک میگم شما یک شبیه سازی انجام دادید!
    درمورد بینهایت بودن جهان ظاهرا پدیده انبساط جهان را درست متوجه نشدید، برای توضیح انبساط جهان از یک جهان روی بادکنک به عنوان مثال استفاده میکنند ولی شما نباید این مثال را کلا با همان اطلاعاتی که از یک بادکنک دارید بسنجید، مثال بادکنک رو به این دلیل میزنند که طبق قوانین فیزیک وقتی دو کهکشان کنار هم هستند هر کدوم که جرم بیشتری داره باید اون یکی رو بیشتر به سمت خودش جذب کنه و ماهیت فیزیکی جرم که خود ماده هست به عنوان تکیه گاه برای این اهرم یا طناب فرضی استفاده میشه، ولی این کار در عین حالی که میشه یک چیزی اثر اونو به صورت کلی خنثی یا کم میکنه ولی ظاهرا ماهیت فیزیکی مثل گرانش نداره چون معلوم نیست به کدوم سمت نیرو وارد میکنه و همه چیزو از هم دور میکنه چون اگه جهت دار چیزایی رو از هم دور کنه مثلا به سمت چپ یا راست باید همه جهان از وسط دو نصف بشه ولی میبینیم که مثل گرانش عمل نمیکنه، بلکه چارچوب رو گسترش میده و مثال بادکنک برای توضیح اینکه که چارچوب گسترش پیدا میکنه نه چیزی مثل گرانش خارجی اجزا رو از هم دور. حالا این پدیده مرتب داره فضا و به تناسب اون زمان رو میسازه یا به عبارتی منبسط میکنه و جایی که هیچ بوده فضا زمان قرار میگیره! یعنی جهان ما به صورت بینهایت و ثابت وجود ندارند بلکه با انبساط جهان جهان ما گسترش پیدا میکنه شما باید قدرت تفکیک بین دو مفهوم هیچ و بینهایت رو به دست بیارید تا خدای نکرده به اشتباه کشونده نشید

    هیچ در فیزیک یعنی جایی که در اون پارامتر های فیزیکی که یکی از اونها فضا هست هم در اون نباشه.
    پس فضا و هیچ و بینهایت سه مقوله جدا هستند مثلا تا حالا پرسیدید که بین جهان ها ها مختلف اگه باشند چی هست؟ یا اگه روی لبه جهان خودمون وایسید و سریع از جهان دور بیشید و بپرید توی هیچ چی میشه؟
    یه چیزی هنوز روشن نیست امیر عزیز، چند جهانی یا یک جهانی؟

    هیچ جایی هست که ممکنه در اون یک جهان بوجود بیاد با قوانین خاص خودش. مثلا وقتی میگن ممکنه جهان های موازی قوانین مختلفی داشته باشند به دلیل وجود هیچ هست. چون در هیچ هست که میتونن بوجود بیاند. پس مفهوم هیچ یکی از بدهیات هست.

    فضا یعنی این:http://en.wikipedia.org/wiki/Space#Physics

    هیچ یعنی این: http://en.wikipedia.org/wiki/Nothing

    بینهایت یعنی این: http://en.wikipedia.org/wiki/Infinity

    باز هم تاکید میکنم، به خلاقیت اجازه جریان دادن بدید، ولی با مطالعه و تفکر صحیح اون جریان رو در راه درست هدایت کنید. همینجا این بحثو تموم میکنم، هیچ وقت تفکر و پرسش گری رو کنار نذار همون طور که هیچوقت مطالعه رو نباید کنار بزاری.

    موفق و سربلند باشی

    1. بله من این سوال ها را پرسیدم و اون حرف که جهان انتها دارد را رد کردم.اگر انتها ندارد فضای بین جهان ها بعد زمان را که دارد؟یا اگر ندارد هر سه بعد را که دارد؟پس اگر حتی یک بعد داشته باشد مگه جهان شناخته نمی شود؟اگر هیچ چیزی نیست و جهان هم نیست خلا مگه نیست؟مگر جایی که خلا باشد جهان نیست؟اگر همه این ها نیست پس چیست؟؟؟

  64. با سلام خدمت جناب امیر
    1- اینکه محیط برنامه نویسی بی نهایت باشد که به تنهایی فایده ای ندارد(هر برنامه ای محدود به داشتن یک حافظه می باشد)، باید میزان حافظه بی نهایت باشد،اما اگر حافظه بی نهایت باشد به ناچار حافظهِ بی نهایت، تمام واقعیت را در بر می گیرد و جایی برای وجود دیگر اجزای کامپیوتر باقی نمی گذارد!
    2-اگر همین کامپیوتر هم نباشد که در این صورت ما نمی دانیم اصلا دقیقا به دنبال چه چیزی هستیم و مطرح کردن آن فایده ندارد!

  65. نیمای گرامی ، سلام
    “کامپیوتر بر مبنای الکترون کار میکنه”
    اصلا اهمیتی نداره که کامپیوتر بر مبنای الکترون کار میکنه و منظور از بازی کامپیوتری هم به هیچ وجه چیزی مثل generals نیست. موضوع مدل پردازنده و اطلاعات هستش. شما که فیزیک رو به صورت اکادمیک دنبال میکنید یه کم فکر کن ببین چندتا از این مدل ها به صورت اکادمیک تحقیق میشه

    “راستش ما انسان هستیم و هز چیزی که سیستم اعتبار سنجی ما قبول کند یا دلیلی برای رد ان نداشته باشد عادت داریم به عنوان واقعیت بپذیریم و به کل تعمیم دهیم.”
    جالبه که نظر خودتون رو تعمیم دادید و خیلی ظریف محکوم و چه بسا انکارش میکنید.
    “غیر ممکن هست که بتوانیم در جهان خود جهان خود را شبیه سازی کنیم”
    بیا فرض کنیم موجودات دیگری جهان ما رو شبیه سازی کرده باشند ( درست کرده باشند ) ، لزوما ما نباید شبیه سازی صد در صد از جهان آنها باشیم وحتی ممکن است کاملا متفاوت با دنیای آنها و صرفا جهت اهداف خاصی پیاده سازی شده باشیم !

    و خیلی دوست دارم این مطلب رو اضافه کنم که ” کلمات حاملان مناسبی برای انتقال مفاهیم نیستند “

    1. اقای صدرای عزیز،
      بحث شما از اقای امیر جدا هست، من رشتم زیست بود که الان تغییر رشته دادم به ریاضی نه فیزیک. در ضمن سفسطه نکنید. علم زبان شناسی میگه کلمات بهترین ابزار انتقال مفاهیم هستند اگر درست استفاده بشند. چون برای انسان یکی از بهترین ابزار انتقال اطلاعات هستند.
      شما به عنوان یک برنامه نویس باید با این مفهوم پایینی اشنا باشید:
      http://en.wikipedia.org/wiki/Well-formed_formula

      من دارم واقعیت رو میگم، شما اشتباه متوجه شدید، الکترونیک یعنی بر اساس الکترون. الکترون رو هم شما میتونید توی سیم برق ببینید که اگه کامپیوتر رو از برق بکشید کار نمیکنه چون دیگه الکترونی وارد نمیشه. پس وقتی دارید در مورد کامپیوتری در جهان فیزیک بحث میکنید دیگه بحث رو توی یک دنیای فرضی دنبال نکنید. اصلا الکترون مهم نیست یعنی چی؟ بدون الکتورن شما چطور میخواید شبیه سازیتون رو انجام بدید؟ اصلا با چی؟ کامپیوتر های نوری، کوانتومی و … هرکدوم منطق خاص خودشونو دارن، شما فلسفه کارشون یا فلسفه پردازش گری رو قرض میگیرید ولی ماهیت کارشون رو نادیده میگیرد.
      بازی های کامپیوتری خودشون زیرمجموعه ای از شبیه سازی کامپیوتری هستند و من هم کارم همینه.
      اگه اون لینک هایی که در بالا دادم رو میخوندید متوجه میشدید.
      شما میتونید یک جهان دوبعدی رو ترسیم بکنید، که به اون هندسه اقلیدسی مسطحه میگید، و میتونید یک جهان یک بعدی رو هم شبیه سازی بکنید. ولی میتونید یک جهان چهار بعدی فضایی رو ترسیم بکنید؟ نه. بحث روی اینه که شبیه سازی همیشه چیزی یک مرتبه پایین تراز خودش رو بوجود میاره نه چیزی متفاوت از خودش که شما میگید شبیه سازان ما ما رو متفاوت تر از خودشون ساختند. جهان ما اگه شبیه سازی باشه حتما باید جهان شبیه ساز ما فراتر از جهان ما باشه تا خودمونو بسازه. اگه این جریانی که شما میگید رو دنبال کنیم که تا بینهایت جهان به صورت پله ای بالای هم باید باشند که حد اقل یک مرتبه از پاینی بالاتر باشند و این داستان به کجا ختم میشه؟

      اصلا از کجا شروع شد؟ شبیه سازی های ما و حتی هوش مصنوعی. ولی خیلی ها اینو درست متوجه نشدند که همه چیز های انتزاعی مثل اگاهی و … همگی دارای ماهیت فیزیک هستند، شما اگه مغزتون از هم بپاشه متوجه میشید که اگاهی به ظاهر مستقلتون وابسته به فیزیکه. بحث روی اینه که شبیه سازی که ما میکنیم یک سری محاسبه ریاضیه که با اوپن جی ال و … قاطیش کردیم و یک تصویر روی مانیتور ارایه میده. حالا اگه ماهیت فیزیکیش رو از بین ببرم که همون از برق کشیدن پریز کامپیوتره چی؟ با میمونه

      همون هوش مصنوعی هم شبیه سازی نیست بلکه بخشی از جهان ماست و روزی هم ما به هوش الکترونیکی کوچ میکنیم، چون ماهیت فیزیکی داره، دنیای ما هم ماهیت فیزیکی داره که میتونید یک مشت بزنید به دیوار تا متوجه بشید. پس احتمال اینکه شبیه سازی باشیم 50 به 50 هست. چون ما میتونیم مستقل از شبیه ساز باشیم چون ماهیت فیزیکی داریم.

      دوست عزیز یک لینک دادم به معنای صحت شبیه سازی که دورباره از کامنت بالایی براتون کپی میکنم، التماس میکنم بخونید بعد جواب بدید:

      http://en.wikipedia.org/wiki/Simulated_reality#Computability_of_physics

      دیدم افرادی هستند که اتفاقا از اساتید خودمون هم هستند درمورد محاسبه پذیری جهان صحبت میکنند و این پایه و اساس علم ما هست، و من هم نمیخوام با مفهومی به اسم محاسبه پذیری مخالفت کنم چون حماقت من رو میرسونه، ولی این بحث شبیه سازی شما و خیلی از اساتید درمورد جهان شبیه سازی شده یک اصل مطلق نیست، خیلی از اساتید هم با اون سری اساتید هم فکر شما بحث میکنند. توی لینک بالا یک چیزی به اسم real time هست که میدونم مفهومشو میفهمید چون برنامه نویسید و در لینک بالایی روش بحث شده. بیایید با هم فکر بکنیم ایا منظور همدیگرو درست فهمیدم؟

      مشغولم، زیاد نمیتونم بیام پای نت، امیدوارم اگه کامنتی دادید که نیاز به جواب من به عنوان بحث بود بحثو تخصصی تر کنید.

      1. دوست عزیز بجای اینکه جبهه بگیری کمی دقت بفرمایید !
        1- نیازی نیست که علم زبان شناسی چیزی رو ثابت کنه ، مطمئنا کلمات بهترین هستند اما اینکه نمیتونن مفاهیم رو به صورت کامل انتقال بدهند موضوع دیگری است

        2- شما درباره واقعیتی صحبت میکنید که کوچکترین ارتباطی با حرفهای من نداره ، به این میگن سفسطه نیمای عزیز

        3- بنده عرض کردم :
        “مجموعه ای از اطلاعات با یک پردازنده بسیار قوی ( دقیقا یک پردازنده) – مثل یه بازی کامپیوتری // امیدوارم بتونیم کامپیوتر خودمون رو هک کنیم !”

        شما میفرمایید : پس وقتی دارید در مورد کامپیوتری در جهان فیزیک بحث میکنید دیگه بحث رو توی یک دنیای فرضی دنبال نکنید.

        سوال : مگر تشبیهات جزئی از ادبیات و گفتگوهای روزمره نیست !؟ و اگر من میتونم محیطی رو تجسم کنم که برای شما قابل تصور نیست بحث کردن فایده ای نداره !

        4- شما فرمودید
        – بحث روی اینه که شبیه سازی همیشه چیزی یک مرتبه پایین تراز خودش رو بوجود میاره نه چیزی متفاوت از خودش که شما میگید شبیه سازان ما ما رو متفاوت تر از خودشون ساختند.

        * شما عمدا پرانتزها رو نادیده میگیری!!!؟ بنده عرض کردم :
        ” بیا فرض کنیم موجودات دیگری جهان ما رو شبیه سازی کرده باشند ( درست کرده باشند ) ، لزوما ما نباید شبیه سازی صد در صد از جهان آنها باشیم وحتی ممکن است کاملا متفاوت با دنیای آنها و صرفا جهت اهداف خاصی پیاده سازی شده باشیم ! ”

        بقیه متن هم ظاهرا در تایید این جمله است که ” کلمات حاملان مناسبی برای انتقال مفاهیم نیستند ” و نیازی به توضیح نداره !
        ————————————————————
        از قضا بنده هم رشته تحصیلیم دبیری علوم تجربی بود که بعد از دوره کارشناسی رهاش کردم و رفتم دنبال فیزیک و ….
        متاسفانه حوصله بنده خارج از بحثهای متنی است و گرفتاریهای شغلی اجازه گفتگوی بیشتر به این شکل رو بهم نمیده ، هر چند که چندان لذتی هم برام نداره و اعتراف میکنم دنیایی متفاوت با آنچیزی که تصور میکنم برام خوشایندتره و امیدوارم حق با شما باشه
        پیروز باشید

        1. خدمت بقیه خوانندگان گرامی که احیانا مکاتبه من و اقای صدرا رو مطالعه کردند و میکنند، لطفا قضاوت نکنید چون بحث به صورت نمیه تمام رها شد و اخرین کامنت ادامه بحث رو اقای صدرا دادند چون بحث از چارچوب خارج شده و ادامه اون غیر از توهین برای دو طرف چیزی نداره.

          فقط برای مطالعه شخصی خودتون عرض میکنم که استدلال تمثیلی(سرچ کنید تمثیل در منطق) در منطق با تمثیل در ادبیات فرق داره.

          در ضمن خوشحال شدم که با یک زیست شناس، برنامه نویس علاقه مند به فیزیک اشنا شدم، من رشتم زیست سلولی مولکولی بود که ترم 5 رهاش کردم.

          من نظری ندادم و عرض کردم 50 به 50 هست پس هر طور مایلید.

          زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست. خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…
          گاهی لازمه از این دنیای تجربی فاصله بگیریم و کمی فلسفه زندگی بخونیم.

          به امید موفقیت روز افزون شما،
          بدرود.

          1. کم و بیش متوجه منظور خانم صدرا شدم وباید بگم کاملا با نظرشون مخالف هستم اما از اینکه آقای نیما با انحراف بحث و بیرون ریختن اطلاعات فله ای و فیلسوف بازی بحث رو بیراهه بردند تعجب میکنم. من تو هیچکدوم از نظرات صدرا استدلال تمثیلی ندیدم . اگر منظور بازی کامپیوتری بود که یک مثال ساده بود برای درک بهتر تصوراتش و از نظر من تخیلاتش
            آقای نیما تو بحث کردن بهتره به اصل قضیه بپردازید و از نظر من اصل قضیه تو حرفهای صدرا جمله زیر بود
            مجموعه ای از اطلاعات با یک پردازنده بسیار قوی
            و اگر درست فهمیده باشم یعنی اینکه صدرا اصولا به ماده و جرم و زمان و مکان و توهم و خیال و واقعیت اعتقادی نداره و همه چیز از نظرش رویدادهایی است که توسط پردازنده به داده ها تحمیل میشه وداده ها گاهی بر روی رفتار پردازنده تاثیر گذار هستند و حتی توانایی تغییر رفتار پردازنده رو هم دارند – امیدوارم کامپیوترمون رو هک کنیم –
            از همه دوستان عذر میخوام که در نقش وکیل مدافع ظاهر شدم

  66. اقای امیر عزیز، چطور نه وقت دارید مقاله و نه وقت دارید نظریات را بخوانید، به نظرتا کار اشتباهی نیست؟
    به عنوان برادر بزرگتر به شما عرض میکنم، اگر علاقه زیادی به فیزیک دارید سعی کنید از نظر اکادمیکی انرا دنبال کنید، یا اگر قصد مطالعه ازاد دارید باید ریاضیات، منطق و فیزیک را در سطح قابل قبولی خوانده باشید تا خدای نکرده جزو نوابیغ محسوب نشوید. راستش ما انسان هستیم و هز چیزی که سیستم اعتبار سنجی ما قبول کند یا دلیلی برای رد ان نداشته باشد عادت داریم به عنوان واقعیت بپذیریم و به کل تعمیم دهیم. تاریخ علم هم بسیار کمک کننده هست زیرا علم جریان تکاملی از هزازان ایده و هزاران ساعت فکر و محاسبه هزاران نفر با تفکرات مختلف حتی گاهی متضاد بوده، پس غیر ممکن هست که کسی بتواند از شروع کلید بزند، شما نمیتوانید درمورد ماهیت فیزیک بحث کنید غیر از اینکه دکترای فیزیک نظری خود را بگیرید و سپس فیدبک بزنید و بیایید از اول با پرسش های ساده دوباره شروع کنید که به ان فلسفه علمی>فلسفه فیزیک گفته میشود، ولی لازمه ان اشراف به فیزیک و فلسفه هست. دوست ندارم وقت خود را بیهوده هدر دهید، نظریه علمی (سرچ کنید روش علمی) و ابطال پذیری پوپر و … را مطالعه کنید تا خود نظریه خود را به صورت درست انتقاد کنید، هیچ کس قصد مخالفت با شما اگر ایده جدیدی دارید ندارد، ولی ایده باید به زبان رسمی علمی بیان شود و بررسی علمی شود. همه افراد بینش دارند، من هم استدلال استقرایی را در کودکی خودم خود به خود فهمیدم و این کاهی هست که همه انجام میدهند، ولی چه کسی خود به خود نظریه های پیشرفته و پیچیده مثل قوانین ماکسون را خود به خود میفهمد؟ دلیلش هم تخصصی شدن مقوله و پیش زمینه لازم داشتن هست، که در مورد جهان میتوان با کمی پیش زمینه و گاهی بدون پیش زمنیه نشست و ساعت ها نظریه پردازی کرد.

    درمورد بینهایت دوست من بینهایت فیزیک با بینهایت انتزاعی ریاضی فرق دارد. جهان ما فیزیکی هست و بینهایتی که شما عرض کردید وجود خارجی ندارد. درمورد سایه هم ظاهرا بد متوجه شدید،من خودم با نرم افزار های شبیه سازی کار میکنم، منظورم این هست که اگر جهان در یک شبیه سازی باشد خودش دیگر نتیجه شبیه سازی هست و شما باید این نتیجه را ببینید و انرا بررسی کنید نه این که دستگاه و قوانین شبیه ساز.
    ما روز به روز از اقتصاد تا تکامل کیهان را شبیه سازی میکنیم، ولی (خواهش میکنم وقتی وقت صرف میکنم و لینک میگذارم انرا بخوانید، لطفا) (http://en.wikipedia.org/wiki/Simulated_reality#Computability_of_physics) تا چه حد دقیق و با دقت 100درصد میتوان شبیه سازی کرد؟
    http://en.wikipedia.org/wiki/Theory_of_computation
    http://en.wikipedia.org/wiki/Digital_physics#Criticism

    پس غیر ممکن هست که بتوانیم در جهان خود جهان خود را شبیه سازی کنیم زیرا به جهانی بزرگتر نیاز داریم هم برای پردازش بیشتری که برای شبیه سازی جهان خود نیاز داریم و هم با ویژگی ها فیزیکی فراتر از ما چون بعضی از قوانین ما محاسبه ناپذیر هست و غیر ممکن هست در جهان خود بتوانیم انرا شبیه سازی کنیم و این اغازی میشود بر مطالعه نظریه ریسمان که من با اینکه با نظریه ریسمان مشکل دارم ولی به شدت به ان علاقه مندم و ارزو دارم درست از اب در بیاید.
    ولی از خود پرسیدید این زنجیره که تکرار میشود نقطه پایانش کجاست؟ این زنجیره به قول شما و طرفداران نظریه جهان شبیه سازی شده هیچ نقطه پایانی ندارد و جهان شبیه ساز جهان ما خود در جهان بزرگتری شبیه سازی شده و … .
    فکر کنم فیلم مورد علاقه 90 درصد برنامه نویسان به خصوص افرادی که در زمینه فیزیک مطالعه دارند ماتریکس هست. ولی ماتریکس بیشتر درمورد فلسفه ذهن بود.

    موفق و سربنلد باشید

    1. وقت نداشتم بخوانم چون موقع امتحانات است و من هم در مهم ترین مرحله از زندگیم که آیندم معلوم می شود.
      من نظرم را گفتم فقط و آخرش گفتم ممکن است اشتباه باشد.
      این حرف را می دانم که فیزیک ریاضی و فیزیک فرق دارد ولی من هیچ دلیلی پیدا نکردم که فرق داشته باشد و تنها راه تشخیص تفاوت که دیدم در آیینه مقعر بود که پرتو های بازتاب موازی بودند ولی با این حال تصویر ساخته می شد بالاخره در یک نقطه ای که به نظرم می شود به هم ربط داد این دو بی نهایت را.قبلا با خودم به یک نتیجه ای در شبیه بودنشان رسیدم ولی الان یادم نیست.
      البته بینهایت می تواند درصد چیزی یا مقدار زیادی یا فاصله چیزی و.. در فیزیک باشد که نامعلوم است.
      این مطلب بینهایت نظر خودم نبود و از کسانی که مدرک داشتند قبلا پرسیده بودم + اینترنت ولی باز هم ممکن است اشتباه باشد.
      درضمن ماتریکس هم ندیدم و جزو ده درصدم.

  67. مفهوم بی نهایت می تواند پیاده سازی شود.
    البته لازم به پیاده سازی ندارد چون تمام اینجین های برنامه نویسی از اون ویژوال استودیو تا کرای اینجین و یونیتی همه محیطشان بی نهایت است و به همین دلیل من فکر می کنم جهان بی نهایت است و منبسط نمی شود بلکه کهکشان ها و… فاصلشان بیش تر می شود چون اگر جهان یک اندازه مشخصی داشت باید در یک جا بود که بعد زمان و x و y و z در آن جا وجود داشت و جایی که بعد داشته باشد از نظر من جهان است و عقلانی نیست که بگوییم جهان ما در جهان دیگری است در آن صورت می شود دو جهان را بدون مرز و در هم تصور کرد پس هم جهان بی نهایت است و هم در برنامه نویسی می شود بینهایت پیاده سازی کرد و هم برای پاسخ نیما که دید محاسباتی فکر کنم گفته بود بگویم که تمام چیز های جهان را می شود پیاده سازی کرد و ممکنه واقعا سایه باشیم ولی نه سایه ای که همه فکر می کنیم و برای فهمیدن اون موضوع باید کوچک ترین زره را شناخت که من نظری در این باره داده ام که بگویم طولانی می شود و من نمی گویم کامپیوتر همین کامپیوتری است که ما داریم می گویم برای راحتی کار و گیج نشدن فکر کنید همین کامپیوتر است و اگرنه خیلی پیچیده تر است.
    تمام این مطلب نظر من است و برای خودم فقط ثابت کردم نه جای دیگری پس ممکن است اشتباه باشد.

    1. به نظر من اشتباه میکنی و یکم با دید کوتاه قضیه رو میبینی جهان ما میتونه تو جهان دیگری باشه و من صد در صد به این ایمان دارم فضا چیست؟ فضا از خود وجودی نداره و از انرژِی تشکیل میشه هر چی این انرژِ ازاد شده بعد از بیگ بنگ کش میاد و گسترش پیدا میکنه فضا وسیعتر و بزرگتر میشه فرض کن یک چاه وجود داره که انرژِی اندازه اونو تعیین میکنه این انرژِ هر چی پیش بره فضای چاه بزرگتر میشه ما میتونیم درون یک سیاهچاله از جهانی دیگر پیش بریم البته به نظر من بالاخره سرعت تا نهایت کم میشه و به صفر خواهد رسید و نمیتونه تا ابد گسرش پیدا کنه این فضا پس ما میتونیم حتی در جهانی که از جهان ما کوچکتر هم باشد باشیم و این اندازه با اون اندازه فیزیکی که تو نظر شماست فرق داره

  68. دوستان به این نکته توجه ندارند که تمام بحث هایی که می گوید جهان شبیه یک بازی یا برنامه کامپییوتری بزرگ است به این بستگی دارد که واقعیت محدود باشد،اگر واقعیت نامحدود باشد مقایسه جهان با هر چیزی اشتباهست!
    مفهوم بی نهایت به هیچ وجه نمی تواند در کامپیوتر پیاده سازی شود!

  69. راستی شاید این به درد بعضی ها بخوره در تکمیل کامنت قبلیم،
    درمورد جهان باید بدونید که زمان برای بنیاد یا اجزای ما هیچ معنایی نداره، جهان ما به صورت عادی یک سیستم پیچیده هست(en.wikipedia.org/wiki/Complex_system) به این معنی که اجزای بنیادی(http://en.wikipedia.org/wiki/Elementary_particle) اون رو با توجه به —رابطه— که با هم دارند میسازند(سرچ کنید هم افزایی) و ما حاصل ظهور اون روابط هستیم، زمان برای ما با زمان برای اجزا ما فرق داره، من به عنوان یک انسان پیر میشم به علت متابولیسم اجزای بدنم که من رو میسازن ولی متابلویسم بدنم زمان رو برای من جلو میبره نه برای اجزای بدنم که مولکول های بدنم رو میسازند و پس از واکنش شیمیایی با هم روابطشون تغییر میکنه (معادلات و موازنه شیمی که یادتونه) ولی خود اتم ها تغییر نمیکنند چون بنیادی هستند و اگه فعلا نظریه ریسمان رو نادیده بگیریم پایه ترین شکل ماده هستند و از چیز پایه تری ساخته نشدن و این روابط روی من تاثیر گذاره نه روی اونها. پس زمان اجزا با زمان سامانه متشکل از اجزا فرق داره، میتونید اونو به تحولات سیاسی یک کشور هم ربط بدید که کشور از انسان ها ساخته شده. زمان هم هر معنی واسه ما داشته باشه وجود داشته و پایه ترین زمان دوره پلانکت(سرچ کنید دوره پلانکت ) بوده که جالبین اینه دوره پلانکت بخشی از زمان حساب نمیشه و بعد از اونه که زمان بوجود میاد، البته میگن حساب میشه که بشتر تا فیزیکی مربوط به دید فلسفی افراد هست که چی بگم ولی من به این شکل قبولش ندارم و بعد از اونو شروع زمان میدونم یعنی ده بع توان منفی 35 سانیه 10^-35 بعد از بیگ بنگ که همه روش توافق دارن، به هر حال اگه این باشه جواب قطعی رو که کسی نداره.

  70. چه جالب، منم برنامه نویسم.

    فکر نمیکردم بچه های برنامه نویسی زیاد توی این کارا از ریتم سورس کد زدن استفاده کنن، کلا یه سندرمی هست واسه خودش، به خصوص اونایی که افراطی کد میزنن دیگه همه چیزو از دید برنامه نویسی میبینن، تجربه شخصی و مشاهداتم نشون داده سی پلاس پلاس شدیدترین اثر رو داره 😀
    دید من به دنیا از نظر برنامه نویسی هست، البته چون کار من اسمبلی و سی هست بیشتر با سخت افزار تا کارای انتزاعی مستقل از سخت افزار سر و کله میزنم و بیشتر از دید فیزیکی میبینم این داستانو، نظر من اینه که کامپیوتر بر مبنای الکترون کار میکنه و ساخته دست انسان و بسیار برای توضیح و یا مثال برای جهان ناقصه ولی یه شباهتایی دارن اما اگر بچه ها بخوان با دید کامپیوتر به اون نگاه کنن به اشتباه کشونده میشن، کامپیوتر یک نوع دستگاه کاملا منطقی و محاسباتی هست ولی جهان یک نوع ماهیت جریانی داره، منظورم اینه که شبیه سازی هم مبانی کارش اینه که یک جریان رو با محاسبات شبیه سازی کنه. اگه دید محاسباتی داشته باشیم مثل اینکه که داریم سایه جهان رو میبینیم نه خودشو. بیشتر من زمانو از نظر دید نظریه اطلاعات بررسی میکنم.
    در کل من زمانو تغییر در ماهیت اطلاعاتی که یک چیز میتونه ارائه بده میدونم، یک عنصر طلا به شدت پایداره ولی یک اهن به راحتی زنگ میزنه و اطلاعاتی که بروز میده با ماهیت قبلیش فرق داره، میدونم که از نظر تئوری شاید مشکل داشته باشه ولی ذرات بنیادی هم زمان برای اونا فرق نداره چون با گذر زمان یک الکترون هیچ وقت اطلاعات جدید غیر از ماهیت الکترون به ما نمیده و … .

  71. با سلام و احترام
    من یه برنامه نویس هستم و درکی که از محیط اطرافم و خودم دارم اینه :
    مجموعه ای از اطلاعات با یک پردازنده بسیار قوی ( دقیقا یک پردازنده) – مثل یه بازی کامپیوتری
    امیدوارم بتونیم کامپیوتر خودمون رو هک کنیم !

  72. سلام.
    من حوصله نداشتم کل مطلب و نظرات را بخونم ولی فهمیدم چی شد.
    من به عنوان یک برنامه نویس(در حد لیسانس یا کم تر یا بیش تر شاید بلد باشم(3d and 2d)) و کسی که نسبت به سنم فزیک رو به اندازه مناسبی و حتی خودم فکر می کنم بیش تر می فهمم(17 سالم است) این نظر را می دهم.
    واقعا مشخص شد که خیلی ها درک درستی از زمان ندارند.(نظریه های من همیشه با توجه به نظریه ای است که اول خودم دادم و بعد فهمیدم داده شده(نظریه جهان شبیه ساز کامپیوتری))
    زمان چیست؟هر تیکی که باعث می شود کد های نوشته شده در جهان ما اجرا شوند.
    اون توضیح بعد زمان است که اگر کد پردازش نشود اصلا ما هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم و انگار جهان ما دیگر اکتیو نیست.
    اما ما چه تعریفی از زمان داریم؟هر ثانیه که می گذرد و ما آن ها را می شماریم.
    و در این جهان نباید دنبال چیزی به نام زمان بگردیم چون تایمر در جهانی است که چزی که مارا در آن ساختند(برای راحتی فکر کنید همان کامپیوتر خودمان) و تایمر در آن کامپیوتر است.البته آن تایمر باز به تایمر همان جهان بستگی دارد که پیچیده می شود و بیش تر توضیح نمی دهم.
    تمام این مطلب نظر من است و برای خودم فقط ثابت کردم نه جای دیگری پس ممکن است اشتباه باشد.

  73. من ایده دیگری رو مدتهاست که در ذهن دارم
    و اون این هست . اصولا تنها در جهان یک بعد وجود دارد
    و آن هم زمان است..
    من فکر میکنم تمام ابعاد دیگه فقط انعکاسی از توهم ِ یک آگاهیست که میتونه به صورت یک جسم ظاهرا سه بعدی دیده بشه …
    در حقیقت نفس ِ ابعاد فیزیکی اساسا به خودی خود وجود ندارند بلکه اون آگاهی و “نگاه ِ ” یک ” ناظر” هست که میتونه ابعاد بیشتری رو به وجود بیاره و به یک “توهم” حالتی بیرونی بده… و در حقیقت خلق بشه
    مدتهاست ذهنم درگیر این مورد هست…
    و اساسا با این دیدگاه .. شاید بشه به تمام اون مسایلی که ظاهرا جنبه ماورالطبیعه دارند هم پاسخ داد.
    دوست دارم نظرات دوستان رو هم بدونم

    1. ایده شما مدتهاست که مطرح شده و به نظریه هولوگرافیک معروفه. کتاب جهان هولوگرافیک رو میتونی مطالعه کنی و توی همین سایت هم کلی مطلب راجب بهش هست. خودم هم از طرفداران پروپاقرص این نظریه هستم.

    2. به نظر بنده من ایده شما رو قبول ندارم چون شما درش از ناظر استفاده کردی که یه چیزی رو میسازه دوست من ناظری وجود نداره
      دقیقا مثل زمان
      ما ناظر رو خودمون ساختیم که جواب سوالامون رو بدیم وگرنه چیزی وجود نداره
      مغز ما انسان ها کلا همین طوریه وقتی جوابی واسه سوال های منطقی پیدا نمیکنیم سعی میکنیم با توهم حلش کنیم
      و نمیدونمم چرا این طوریه ؟!

      1. من هم با نظر عرفان مخالفم
        در حقیقت این آگاهیست که جهان رو میسازه وگرنه ماده به خودی خود وجود مستقل نداره

        1. ایلیا من هم با شما مخالفم وجود ماده اثبات شده و این ماده بعد از بیگ بنگ به وجود امد و قبل از بیگ بنگ ماده وجود نداشت ماده : اتم های که زمان بیگ بنگ وجود امدند و کنار هم قرار گرفتند و ماده به وجود امد ( البته جسم غیرمادی و ماورا الطبیعه هم وجود دارد ولی برای این اثبات نشده )‌

          در واقع این مادست که ثابت شده و جسم ماورا الطبیعه یا ماورا الماده هست که ثابت نشده

          1. خیر پارسای عزیز، اگر شما اصول فیزیک کووانتوم را خوب بدانید و مطالعه کرده باشید متوجه خواهید شد که اصولاً ماهیت و و وضعیت ماده دقیقاً بستگی به مشاهده گر دارد. در حقیقت قبل از آنکه وضعیت و یا حالت ماده اندازه گیری شود هیچ حالت خاصی ندارد و تنها یک تابع موج است. به محض مشاهده و اندازه گیری تابع موجش فرو می ریزد و قابل لندازه گیری می شود. این چیزی نیست که بعلت ضعف ما و یا دستگاههای اندازه گیری باشد، بلکه این امرکاملاً از نظر فیزیکدانان پذیرفته شده است. اینشتین کسی بود که به شدت با این نتایج فیزیک کوانتوم (چیزی که خودش باعث و بانی بوجود آمدنش بود) مخالفت کرد ولی در نهایت نتوانست با ادله محکم آن را رد کند.
            حتی در زمانیبه کنایه گفت: ترجیح می دهم حتی وقتی که نگاهش نمی کنم(منظورش ماه بود) وجود داشته باشد. خلاصه کلام اینکه وجود هر ماده ای تنها به مشاهده گر آن بستگی دارد.
            موفق و موید باشید

  74. مقاله بسیار عالی و زیبایی بود تشکر میکنم
    این نکته تو فیلم کریستوفر نولان هم بودش که زمان وجود نداره که خیلی جالب بودش
    به نظر بنده زمان بزرگترین توهم انسان هاست ما میگیم ماشین زمان میسازیم که این هم توهم هست چون خود زمان وجود نداره که ما بخوایم بریم سراغ ماشینش ما به این فکر میکنیم که در زمان سفر کنیم ولی به این فکر نمیکنیم که اصلا چیزی به اسم زمان وجود داره که ما بتونیم درش سفر کنیم
    زمان ساخته ذهن ماست برای جواب دادن به سوالامون

    1. دوست عزیز عرفان {زمان } در واقع یک کمیت قابل محاسبه است مثله جرم . دما و…. پس وجود داره ولی تفاوتش با بقیه اینه که یک ماهیت پیچیده داره و در واقع به جای اینکه بگیم ” توهم “‌ بهتره بگیم کمیت غیر قابل درک و دسترسی ( در زمان حال ) ولی من فکر میکنم میتوان به زمان سفر کرد ولی باید جسم مادی جدا شود وبه جسم غیرمادی رسید (‌روح انسان و هرچیزی که جسم نباشد و یک کمیت فرافیزیکی باشد )‌ و رسیدن به این حالت زمانی است که انسان بتواند به 100 درصد مغز خود دست پیدا کند ( ما فعلا 10 درصد دست یافته ایم )‌

      1. فکر میکنم فیلم غیر علمی و شبه علم “لوسی” به افسانه ی استفاده از 10 درصدی مغز دامن زده است در صورتی که همین الان نیز شما توان استفاده از 100 درصد مغز خود را دارید، منبع تحقیقی و سنجش ما نمی تواند یک فیلم تخیلی باشد. به گفته ی نورولوژیست ها انسان در طول مدت شبانه روز از صد درصد مغز خود استفاده می کند. حتی زمانی که مغز انسان با آسیب مواجه می شود و زندگی را برایش دشوار می کند، معمولا تنها بخش اندکی از آن با مشکل روبرو است، بعنوان مثال سکته ی مغزی تنها بخش کوچکی از مغز را با مشکل مواجه می کند اما همین بخش کوچک زندگی شخص را برای همیشه دچار مشکل می کند. علاوه بر این دست کم ۱۰۰ بیلیون رشته عصبی که در مغز دائما مشغول به فعالیت هستند، بخش های مختلف مغز که هر کدام یک حرکت و رفتار را کنترل می ‌کنند نیز، همیشه مشغول فعالیتند. اسکن های MRI مغزی انجام شده به وضوح نشان می دهد که حتی طی انجام کارهای نسبتا معمولی مثل صحبت کردن، راه رفتن، گوش دادن به موسیقی، تقریبا تمام نواحی مغز فعال هستند. مغز حدودا ۲۰ درصد انرژی بدن را مصرف می کند، اگر قرار بود چنین بخش بزرگی از منابع انرژی ما توسط چنین بخش کوچکی از مغز مصرف شود، طی میلیون ها سال فرگشت صاحب چنین مغزهای بزرگی نمی شدیم. به گفته دانشمندان علوم اعصاب، این گفته که انسان‌ها فقط از ۱۰ درصد مغزشان استفاده می‌کنند، صرفا افسانه است. برای اطلاعات بیشتر این مطلب را بخوانید

        1. اقای سمیر بعله حرف شما درسته و من با مطالعه بیشتری که کردم حرف شمارو درک کردم که ما از 100 درصد استفاده میکنیم ولی در واقع چه نوع استفاده ای ؟ بحث اینجاست … به طور مثال شما اگه کامپیوتری داشته باشید و ده ها و یاصدها برنامه رو بازکنید cpu شاید 100 درصد پر بشه (با فرض اینکه هنگ نکند) ولی اگه شما یه برنامه ای ( مثل ویروسهای اسیب رسان )که بسیار به cpu فشار میاره رو ریزید شاید 100درصد رو پر کنه ولی باعث اختلال میشه و شاید رم ذوب بشه در واقع این از تمام اون 100درصد حداکثر استفاده رو کرده تا اینکه از کار بیفته ولی اون چن تا برنامه از حداقل استفاده کردن}

          و بحث ما نیز اینجاست فرض بر اینکه ما از 100 درصد استفاده کنیم ولی چه جوری ؟ یه نفر مثله انیشتین میاد از این 100 درصد چه طوری استفاده میکنی و یک فرد مثله بنده حقیر چه جوری استفاده میکنه اون میاد علم فیزیک رو به اوج میرسونه ولی من کار خاصی نکردم پس این غلطه که همه به طور ثابت از مغز استفاده میکنن و این احتمال هست که ما اگه بتونیم از این 100 درصد تمام و حداکثر استفاده رو کنیم به جسم غیرمادی و سفر در زمان هم برسیم و علم با نظریه هایی که هر روز میاد سعی میکنه قبلی رو افسانه بپذیره (‌مانند جریان 10 درصد ) ولی اگر بخواهیم ساده بگیم تا نباشد چیزکی نگویند چیزها ” خیلی ها هم اون موقع به نظریه اول اتمی میخندیدن ولی همون باعث شد در ذهن دانشمندان جرقه ای ایجاد بشه

        2. دوست عزیز پارسا جان فک کنم اقای الله وردی جواب شما رو دادن اون فیلم هم بنده دیدم فیلم تخیلی دیگه جای بحث نداره از منشا سند نداره فقد ساخته ذهن کارگردان هستش
          درباره زمان هم بنده هیچ وقت صددرصد درباره چیزی صحبت نمیکنم
          ولی به نظر من زمان وجود نداره
          بُعد فرا فیزیکی که شما گفتی ام ما نمیتونیم بهش دست پیدا کنیم
          سفر در زمان هم غیر ممکنه از نظر بنده چون چیزی به اسم زمان وجود نداره که بشه درش سفر کرد
          دلیل اینکه سفر در زمان غیر ممکنه هست اینه که ما هیچ وقت به معنای واقعی کلمه هیچ وقت نمیتونم برگردیم به گذشته چیزی که بگذره تموم شده
          از نظر بنده البته
          ولی دلیلی واسه رفتن به اینده ندارم ولی به نظرم بازم هم غیر ممکن هست

  75. درود بر دوستان
    یه چیز رو من هنوز هم متوجه نمیشم،چرا ما فکر می کنیم زمان وجود داره؟دلیل این توهم چیه؟
    توی متن نوشته شده بود که جهان شبیه فریم های فیلمه که ما از فریمی به فریم دیگه منتقل میشیم و خود فریم ها تغییری نمیکنه.
    چی باعث میشه که ما از فریمی به فریم دیگه بریم؟ذهن؟

    1. حقیقت جهان، فاقد گذشت زمان است،به اعتقاد من تنها ذهنی این حقیقت را می فهمد که بتواند بدون نیاز داشتن به گذشت زمان در مورد جهان فکر کند.
      این مهم نیست که ببینیم چه چیزی گذشت زمان را به وجود آورده بلکه مهم اینه که،در شرایطی که گذشت زمان وجود نداشته باشد چه سوالاتی پیرامون جهان وجود خواهد داشت!

      1. کاملا موافقم.
        زمان از نیاز به تغییر حالت ماده در فضای 3بعدی بوجود اومده. در جایی که ماده و فضا وجود نداشته باشه پس زمان هم وجود نداره و برعکس در جایی که زمان وجود نداره ماده و فضا هم وجود نداره. از اونجایی که درک ما از وجود چیزی محدود به جسم، فضا و زمان هستش پس درک هر چیزی بیرون از این جهان غیر ممکن هست. چطور میشه چیزی رو تصور کرد که در هیچ کجا نیست! و نه در هیچ زمانی هم نبوده!!؟

      2. بابا اینا هنوز تایید هم نشدن چندتا فیزیکدان که زیاد معروف هم نیستن یه نظری دادن که تایید هم نشده اونوقت چن تا ادم خیلباف مثل شما و مترجم چسبیدین که اقا این درسته شما اگه خیلی ذهنت بازه برو ریاضی و فیزیک مدرستو تموم کن

        1. اوه اوه
          فعلا که معلومه ذهن شما خیلی بستست که فکر می کنی ‘معروفیت’ تعیین کننده درستی حرف انسانهاست!!
          از این به بعد اگه خواستی کامنت جدی بزاری،حتما سعی کن از یه نامِ دیگه استفاده کنی!

          1. منظور من در معروفیت این نیست منظورم اینه که اگه درست می گفتن تا حالا مثل بمب صدا کرده بود

          2. اگه تو زمان ما زندگی می کنی،متوجه شدی که بزرگترین دستاوردهای علمی هم مثل بمب صدا نمی کنن!
            در ضمن کسی اینجا چیزی ر قطعی اعلام نکرده!(متعصب ها هیمشه ذهنشان در جایی متوقف می شود و چیزی بیشتر از این از آنها نمی توان انتظار داشت!)

  76. زمان یک معمای حل نشدنی تا به حال بوده که برای استفاده های مهمی مثل سفر در زمان و … نیاز به مفهوم و یا وجود یا عدم وجود و … آن داریم
    اما بحث اصلی اینجاست که اگر فرض کنیم زمان توهمی است و وجود ندارد پس چه چیز باعث این موضوع می شود که ما بعد از مدتی زندگی بمیریم
    مثلا من میگویم زمان وجود ندارد و توهم است و دیگر به ساعت و تقویم و اینا نمی نگرم
    اما با تقویم دوستم مثلا شصت سال دیگر می میرم
    حتی اگه اون فریم های به پیوسته هم باشد باز کنار هم گذاشتن اینها یه مفهومی به اسم زمان رو خودبخود بوجود می آورند
    فرض میکنیم زمان وجود ندارد پس باید حداقل عاملی دیگر باشد که سبب پیری بدن و سوخت و ساز آن و در نهایت مرگ ما میشود

    1. نظر من اینه که همونطور که در بدن خودمون ما دارای تعداد زیادی سلول های مختلف هستیم که هر کدوم از اونها یه موجود زنده جداگانه هستن ولی در ابعاد بزرگتر جمع اونها روی هم تشکیل یه موجود زنده بزرگتر رو میده که من هستم و اون سلولهای ریز از وجود من خبر ندارن و در طول زندگی من بارها به دنیا میان و از دنیا میرن اما موجودیت من دست نخورده تا سالها ادامه پیدا میکنه. ممکنه که ما هم سلولهای یه موجودیت بزرگتر باشیم که ازش خبر نداریم و توی یه مدت کوتاه به دنیا میایم و از دنیا میریم اما موجودیت اون موجود بزرگتر با مرگ یکی از ما دست نخورده باقی میمونه.
      من فکر میکنم اون چیز بزرگتر هوش کل بشریت هست که در طول زمان با هرکدوم از ما کاملتر و بالغتر میشه و با اولین آدم متولد شده و با آخرین آدم هم از بین میره.

      1. فکر کنم شما در رویاهاتون موندین اینا همش فرضیاته شما دارین نگرش خودتون رو نسبت به زندگی بیان می کنین در نسبیت وقتی سرعت به نزدیکی نور میرسه زمان کند میشه یا به قول شما فضا خمیده میشه اما این خمیدگی باعث کاهش سرعت پیری میشه در واقع مثل اینه که ما از بعضی برگ های کتاب (به قول شما)گذر نکردیم همین باعث بوجود امدن مفهوم زمان میشه یا اصلا همین برگ ها چرا ما برگ ها رو به عقب برنمیگردونیم فقط جلو میریم؟شاید درک ما از زمان نادرست باشه ولی این دلیل نبودن ان نیست ؟البته من فقط 16 سالمه در مقایسه باسن شما و اون دانشمندا چیزی نیستم امیدوارم در اینده نظراتمو محکم تر بیان کنم.از شما هم ممنونم که سطح علمی جامعه رو با مناظره بالا میبرید.

        1. من تو پسر 16 ساله باهوش رو تحسین میکنم که جای چسبیدن به خرافات دنبال علم هستی به خاطر سنت خودتو دست کم نگیر چه بسا سن کمتر نشانه هوش کمتر نیست و تو میتونی از بزرگترهای خودت یاد بگیری و هم به اونا یاد بدی.
          به نظر منم نمیشه ما درون بدن موجودی بزرگتر از خودمون باشیم موجودی که در بدنش خورشید داره ماه داره زحل داره مشتری داره یه کم مزحکه من فکر نمیکنم زمان در مغز ما جای داشته باشه اینجور که از گفته اقا مصطفی برداشت کردم به نظر من زمان وجود داره و ما به وسیله مغزمون درکش میکنیم اما اگر نتونیم زمان رو درک کنیم شاید تو پیری و جوانی ما تاثیری داشته باشه ولی به نظرم باز هم زمان وجود داره حتی اگر برای ما قابل درک نباشه توسط مغز

        2. اگه اینطور به قضیه نگاه کنیم که جهان از انرژی تشکیل شده و انرژی هیچوقت از بین نمیره
          آیا میشه گفت انرژی یه زمانی به وجود اومده؟چیزی که انتهایی نداره،مرگی نداره،از بین نمیره،آیا میشه گفت یه زمانی به وجود اومده؟
          اگه این قضیه رو کنار بزاریم و فقط به از بین نرفتن انرژی توجه کنیم،یعنی جهان از جنس انرژیه و هیچ وقت از بین نمیره
          پس نهایتی برای جهان نیست
          پس جهان بینهایت هست
          و در بینهایت،زمان معنی نداره
          چون نهایتی وجود نداره
          فقط تغییر حالت وجود داره
          نه زمانی هست،نه مکانی
          اما من یه روزی به دنیا اومدم
          و قبل از اون رو نمیدونم
          یعنی من تغییر حالت یه انرژی متفاوت هستم؟
          یعنی یه موجودی اینطوری موجودیتش از بین رفته که تبدیل به من شده؟فقط با تغییر ظاهر؟
          و من در بطن خودم همون موجودم که معلوم نیست انسان بوده،گیاه یا یه موجود دیگه؟
          و من با اون موجود چه تفاوتی دارم؟

          از بحث خارج شدم یکم اما بی ربط هم نیست
          ممنون میشم راهنماییم کنید

      2. تقریبا باهاتون موافقم…فکر میکنم نابودی ای برای این هوشی که در اصل خود ما هستیم وجود نداشته باشه …بنده در اصل فکر میکنم مرگ جسمانی پایان تمام وجودیت من هست ولی با کمی عمیق تر نگاه کردن به عقایدم شک میکنم…

    2. ببینید چیزی که شما مثال می زنید بین بین فاصله تولد و پیری و مرگ زمان عاملش هست کاملا اشتباه هست و اصلا مربوط به زمان نیست من توضیح کامل و بسیار مختصری در این باره به صورت جداگانه می دم شما اون پاسخ رو پیگیری بفرمایید

    3. واکنشها و تغییرات بدن عاملیه که دنبالش میگردیم….می‌دونستی که دی آن ای وقتی زیاد گپی بشه اشتباه می‌کنه درظمن بعزی هورمونهاهم کم میشن واین روی شکل درسات تقسیم سلولی تغییر می‌زاره اطلاعات بیشتر روازیع زیست شناس بپرس

  77. به نظر من يه چيز نسبيه … زمان وجود نداره فقط يه چيزيه كه ما زمانو بهش نسبت داديم / البته من ١٦ سال بيشتر ندارم بزرگان اگ اشتباه كردم كمكم كنن ممنون

    1. ای………من یه روانشناسم!داری میگی شانزدهه سالمه که بگی؛هی مردم من فقط۱۶سالمه دارم این حرفارو میزنم…پس درناخوداگاهتان مرا تحسین کنین….آخ ازدست این خوی جویای نام انسانی!!!درضمن یکی دیگرازکاربرها به اسم علی دراخر حرفاش وباگفتن نظریاتش گفت۱۴سالمع که حس تحسینی که بوجود اوردکه البته در اینجا واباتوجه به بالا بودن تغریبی فهم کاربران زیاد مورد توجه قرار گرفته نمیشه اما اینکه توسنتو گفتی به خاطر اینکه مطلبتون چنگی به دل نمی‌زند تورو بیشتر مورد تحقیر ذهن کاربر قرار میدهد تاتحسین_اره می‌دونم توخیلی بلدی:درذهن خواننده. می‌دونم این سایت روانشناسی نیست اما اینارو بهت گفتم که بدونی……

  78. مطالبتون واقعا عالین, واقعا از تحریریه بیگ بنگ مطالب جذاب تری میذارین چون میدونین مردم تشنه ی چه مطالبین

    1. به عقیده ای من زمان گذشته وآینده همان اطلاعات روهم انباشته ذهن ماست که باید بصورت مرتب مثل صفحات کتب سراغشون رفت هرقسمت آنرا که بتوانید حذف کنید برای ما همان زمان هم حذف شده پس زمان همان توهم ذهن ماست .

  79. این متن رو من به عنوان یه برنامه نویس کامپیوتر وقتی چند ماه پیش به مفهوم زمان فکر میکردم نوشتم. روی درست یا غلط بودنش تاکیدی ندارم اما حداقل توی کامپیوتر این ایده کاملا قابل پیاده سازی هستش و میشه زمان رو تولید کرد.

    مغز، سازنده زمان
    طبق مطالعاتی که انجام دادم، زمان، از پارامترهای اصلی سازنده جهان نمیباشد. یعنی گذر زمان در جهان چه به سمت جلو یا به سمت عقب وجود ندارد. جهان بصورت یک موجودیت چهار بعدی، تمام زمانها و رویدادها را یکجا و همزمان در خود دارد. از دید جهان نه گذشته ای وجود دارد و نه آینده ای. همه چیز همزمان وجود دارد. اما چرا ما گذر زمان را احساس میکنیم؟ چرا برای ما گذشته دست نیافتنی و آینده مرموز و غیر قابل پیشبینی است؟ چرا پیکان زمان به سمت جلو است؟ زمان ساخته و پرداخته ذهن ما است. زمان عاملی است که اجازه نمیدهد تمام رویدادها یکجا اتفاق بیافتد. زمان در پردازش وجود دارد. زمان عاملی برای تفاوت قائل شدن بین حالت های منطقی در پردازشهای مغز در سیکل دریافت داده ها، پردازش داده ها و واکنش به اطلاعات تولید شده است. مغز از زمان استفاده میکند تا برش های جدید از جسم چهار بعدی را بصورت تصاویر سه بعدی برداشته و درک کند. جهت رو به جلوی زمان در مغز مانند یک شمارنده افزایشی، برش های جدید و متوالی از جسم چهار بعدی جهان برداشته و به یک وضعیت سه بعدی تبدیل میکند که قابل تحلیل باشد. ممکن است دلیل نگرش علت و معلولی ما به جهان نتیجه همین تکه کد کامپیوتری باشد که لایه های سه بعدی متوالی یکی پس از دیگری برای تحلیل به مرکز پردازش وضعیت ها آورده میشوند.
    بنابراین گذر زمان جزء کد های برنامه ریزی مغز انسان است. مانند جزئی از مدارات منطقی پایه در پردازنده کامپیوتر. برای شکستن زمان ابتدا باید برنامه مغز شکسته شود و مدارات پایه آن تغییر داده شوند. بنابراین ممکن است برای ساخت یک ماشین زمان نیازی به رفتن به سمت یک سیاه چاله نباشد. اگر مغزمان را تغییر دهیم شاید بتوانیم عقبگرد در زمان حرکت کنیم، سرعت آنرا افزایش یا کاهش دهیم یا اصلا آنرا متوقف کنیم.

    1. ایده‌ی خوبیه، منم قبلاً برای طرح یه داستان علمی بهش فکر کرده بودم، ولی چرا جهان رو 4 بعدی فرض کردید؟

      1. چون جهان در مقیاس ماکروسکوپیک 4 بعدی هست. 3 بعد فضا و یک بعد زمان.
        http://en.wikipedia.org/wiki/File:CMB_Timeline300_no_WMAP.jpg
        یکی از منابع الهام ایده برش های 3بعدی از جهان 4 بعدی هم داستان flatland از ادوین ابوت هست. خوندن این کتاب رو به همه افراد توصیه میکنم. فارسیش هم چاپ شده.
        http://en.wikipedia.org/wiki/Flatland

    2. مصطفی عزیز…یکی از قشنگترین تئوریهایی که تا حالا شنیدم همین تئوریست که بالا توضییح دادی…واقعا لذت بردم..خیلی خیلی خیلی جالبه…ممنون…موفق باشی

    3. سلام
      اگه زمان وجود نداره پس چرا سرعت با زمان رابطه عکس داره؟! و هرچی سرعت بیشتر باشه زمان کندتر میشه؟ در نبود زمان پس این رابطه چه توجیهی میتونه داشته باشه؟!!

      1. اگر منظور شما نسبیتی است، توی نسبیت زمان و فضا در موجودیتی واحد بنام فضا-زمان قرار گرفته که جدا از هم نیستن و بسته به انحنایی که در مکانهای مختلف کیهان دارن شرایط متفاوتی رو ایجاد میکنن. مثلا برای موجودی که در فضاهای مختلفی باشن تجربه های گذشت زمان متفاوتی رو ایجاد میکنن. سرعت در فضا باعث انحنای فضا-زمان شده و برای نظاره گر تجربه کند شدن زمان رو به همراه داره در صورتی که این زمان نیست که کند شده بلکه فضا کش اومده و باعث همچین توهمی شده. توی کارتون های آشنایی با نسبیت در یوتیوب نگاه کنی همین مسئله نشون داده شده.

        1. خوب اینهم در نظر بگیرید که خیلی ها حتی برخی فیزیک دانها معتفند جهان خود توهمی بیش نیست .
          ویا اینکه ما انسانها در یک رویای ابدی سیر میکنیم .
          و یا اینکه چون ما قادر به خارج شدن از موقعیت و مکان و ذهن خود نیستیم تا از بیرون به ان بنگریم پس حتی این بیان ما که زمان توهمی بیش نیست خود این گفتار می تواند توهم باشد و حتی مکان می تواند توهم باشد.
          باید استدلال قوی تری برای توهمی بودن زمان بیاورید.ایگونه فکر نمی کنید؟

        2. این پاسخ صحیح نیست. در فورمول بندی نسبیت خاص زمان و مکان بصورت واحدهای مجزا وجود دارند. در سرعت بالا هم اتساع مکان داریم و هم اتساع زمان و هرکدوم بصورت مجزا کش میان. در نسبیت عام فقط سرعت نیست که باعث کند شدن زمان میشه. وجود جرم هم زمان رو خم میکنه.
          این رو چطور توجیه میکنید؟!

      2. مسئله بر سر وجود زمان است نه ویژگی زمان،کسی که تصور می کند که یک timer وجود زمان را نشان می دهد در اشتباه است چرا که تنها خصوصیت زمان را نشان می دهد.
        در حقیقت خصوصیت زمان، وجود داشتن گذشته ،حال و آینده را نشان می دهد در حالی که وجود زمان تنها بر می گردد به زمان حال،زمان حالی که نه وجودش را مدیون وجود داشتن گذشته است نه وجودش را مدیون این است که زمان آینده از آن استفاده می کند به خاطر همین وجود زمان حال یا وجود زمان همیشه در هاله ای از ابهام قرار دارد!

        1. مطلب من رو درست مطالعه نکردین. من هم با وجود تایمر جهانی موافق نیستم. منظور من وجود متغیر شمارنده زمان در مغز انسان است که با تایمر فرق میکنه. تایمر با نرخ ثابت فقط در جهت جلو حرکت میکنه. اما متغیر شمارنده قابل حرکت کردن به جلو، عقب و با نرخ های مختلف هست.

        2. من که اصلا این را در پاسخ به شما ندادم بلکه در پاسخ به دوستی دادم که گفت از طریق تاثیر سرعت بر زمان می شود گفت که زمان وجود دارد، و من گفتم بله می شود گفت زمانی که شبیه به تایمر است وجود دارد.

          1. یک سوال شما همه این حرف ها را طبق نظریه ی نسبیت زدید پس توی نظریه ی ریسمان چی میشه

    4. درود بر فهم و بینش و زبان شیوای شما برای انتقال و توضح مطلب. سپاسگذارم

    5. با سلام
      1 – شما زمان رو در نظر نمی گیری اون وقت جهان رو با 3 بعد و یک بعد زمان (4 بعدی) در نظر میگیری
      2 – وجود مکان و زمان به هم وابسته است . یعنی در آغاز همزمان با بوجود آمدن مکان زمان هم بوجود آمده .

      1. پارامتر زمانه ک ، مکان رو بوجود میاره یا مکانه ک زمان رو در ذهن میسازه؟

    6. ببینید شما خودتون اول میگید : “طبق مطالعاتی که انجام دادم، زمان، از پارامترهای اصلی سازنده جهان نمیباشد.”
      بعد در پاسخ دوستمون میگید که “چون جهان در مقیاس ماکروسکوپیک ۴ بعدی هست. ۳ بعد فضا و یک بعد زمان.”
      خودتم میدونی با خودت چندچندی؟

      1. کجای مطلبش همچین چیزی گفته ؟ به بعد چهارم اشاره کرده ولی نگفته اون زمانه دوست عزیز مطلب رو خوب نمی خونی وقت ماروهم میگیری

    7. دیدگاهت در مورد برنامه نویسی شدن جهان و اینکه زمان در واقع همون شمارندست و مایی که برنامه رو مینویسیم میدونیم مثلا در زمان 4 ثانیه بعد چه اتفاقی قراره بیفته و اگه یه ورودی بدیم میدونیم چه اتفاقی در سیستم میفته و خروجیش چیه، اینا رو تاحدودی قبول دارم ولی اینکه گفتی اگه ساختار مغز رو باز کنیم میتونیم عقبگرد کنیم رو قبول ندارم چون ما خودمون و مغزمون جسمه و این جسم از روابط نسبیتی فضا-زمان پیروی میکنه و مغز درگیر فضا-زمانه پس برای باز کردن ساختار مغز اول باید ساختار فضا-زمان رو باز کنی، که میشه همون ایده بررسی کردن سیاهچاله ها

    8. درود بر شما واقعا توضیحات بسیار جالبی رو ارائه دادید.خیلی ساده و در عین حال مفهومی … کاملا باهاتون موافقم

    9. سلام
      به دلیل آشنایی با برنامه نویسی, از متن جالب شما این طور برداشت می کنم :
      زمان در واقع آیدی منحصر به فردی هست که به اجازه دسترسی به اطلاعات پایگاه داده جهان رو میده , والبته این آیدی مثبت و فزاینده هست.یا همان کلید دسترسی هست و جدا از وجود داشتن یا نداشتن , اگر همین برداشتی که از صحبت شما و این صفحه کردم را فرض کنیم, در واقع با وجود بی وجود زمان سرعت دسترسی ما هم به کل داده جهان (آینده و حال) به واسطه منحصر به فرد بودن کلید یا آیدی افزایش پیدا می کنه, که این به نوعی میتونه با هم زمان بودن آینده و گذشته هم منطبق باشه, فقط ظاهرا مشکل ما اینجاست که خودمون یکی از این کلید ها هستیم و دسترسی به کلید های دیگر نداریم, البته من اطلاعاتی در این مورد ندارم اما اگر ثابت شده باشه ما یک کلید هستیم پس احتمال کلید های دیگر هم هست که همون دسترسی به آینده و گذشته هست. باز هم از روی منطبق کردن این صحبت ها به چیزی که از برنامه نویسی میدونم این رو میگم که بله کلید به خودی خود مهم نیست و مهم اطلاعات دیگر پایگاه داده جهان هست اما کلید برای منحصر به فرد شدن اطلاعات و دسترسی سریع غیر قابل انکار هست. وگرنه همه مثل هم بودیم.

    10. سلام من در مورد زمان از دید فیزکدانها زیاد مطالعه و فکر کردم به مطالبی هم رسیدم که با واقعیت تطابق داره ولی نظر شما انصافا جای تامل داره و نگاه نوییه احسنت

    11. خوب جلو رفتید ولی نتیجه گیری دقیق نیست ،در مطالعاتی که انجام دادم واقعیت اینه که برای سفر در زمان باید برنامه ریزی روحو تغییر داد ،تغییر برنامه ریزی مغز در حاشیه ی این جریانه ،یعنی نظرتون تا حدودی درسته منتها فقط ده درصد قضیه هست

    12. داس مصطفی مررررررررررحححححببببااااااا حرف نداری حرف نداری یعنی هیچ حرفی واسه گفتن درقبال تو ندارم

    13. واقعا زیبا بود. خیلی ساده و قابل فهم درعین حال علمی
      ممنونم از صحبتهای آموزنده تون🌹🌹

  80. اینکه می گویند فقدان زمان باعث به وجود آمدن گذشت زمان می شود حرف کاملا درستی است اما اینکه می گویند پس به این دلیل گذشت زمان توهم است در حقیقت دارند خودشون گول می زنند چرا که بازه زمانیی که به این نتیجه گیری منجر شده است در توهم قرار داشته است،یعنی درستش اینه که بگوییم گذشت زمان یک توهم “ناشناخته” است.
    از طرفی اگر بگوییم گذشت زمان صرفا یک توهم است در حقیقت داریم می گوییم حقیقت زمان هیچ وقت کشف نمی شود چرا که این بار بازه زمانیی که حقیقت در طول آن آشکار می شود در توهم قرار گرفته ودر توهم، حقیقت معنایی ندارد.
    بنابراین وقتی می گوییم گذشت زمان، منظورمان تمامی گذشت های زمان است و اتفاقا همین نکته غیر قابل فهم است.
    تفاوت گذاشتن میان گذشته و آینده از نظر اینشتین هم توهم بود اما یک توهم “لجبازانه”.