ممکن است شواهد وجود جهان های موازی که اساساً با جهان ما متفاوتند، فراتر از دامنه علم قرار گرفته باشد و جهان در حال انبساطی که ما اطراف خود می بینیم تنها جهان موجود نباشد؛ بلکه میلیاردها جهان دیگر نیز وجود داشته باشند.

universe

در این دیدگاه نه تنها جهان ما یکی است در میان انبوهی از سیاره ها، بلکه تمام جهان ما نیز در مقیاس کیهانی ناچیز است و تنها یکی از جهان های بی شماری است که هر یک کار خودشان را انجام می دهند. کلمه «چند جهانی» معانی گوناگونی دارد. اخترشناسان می توانند تا فاصله ای به اندازه 42 میلیارد سال نوری را مشاهده کنند؛ افق دیداری کیهان. ما هیچ دلیلی نداریم که تردید کنیم که جهان در آن جا تمام می شود. فراتر از آن می تواند دامنه های زیاد و حتی بی نهایت زیادی بسیار شبیه به آنچه ما می بینیم، وجود داشته باشد. که هر یک توزیع نخستین متفاوتی از ماده دارد، اما همان قوانین فیزیک در همگی کارگر است.

هفت بحث سؤال انگیز

بیشتر طرفداران چند جهانی دانشمندانی دقیق هستند که کاملاً از مشکلات این نظریه آگاه هستند اما  هنوز فکر می کنند د که ما می توانیم به طور علمی در آنچه بیرون از آن جا (افق) رخ می دهد، حدس هایی بزنیم. بحث های آنان در هفت نوع کلی جمع می شود که هر یک به مشکل برمی خورند.

1- فضا هیچ پایانی ندارد

عده کمی ثابت می کنند که فضا فراتر از افق کیهانی ما توسعه یافته است و دامنه های زیاد دیگری فراتر از آنچه ما می بینیم قرار دارند. اگر این نوع مشروط چند عالم وجود داشته باشد می توانیم آنچه را که می بینیم به دامنه های بیرون از افق با عدم قطعیت بیشتر نسبت به مناطق دورتر برون یابی کنیم. آن وقت آسان خواهد بود که انواع بسیار پیچیده ای از تغییر از جمله فیزیک جایگزین را مجسم کنیم که بیرون از جایی که ما می توانیم ببینیم رخ می دهد.

اما مشکلی که با این نوع برون یابی از معلوم به مجهول وجود دارد این است که، هیچ کس نمی تواند درستی یا نادرستی آن را ثابت کند. چگونه دانشمندان می توانند تعیین کنند که آیا تصویر آنها از ناحیه ای غیر قابل مشاهده از فضا – زمان یک برون یابی معقول از آنچه ما می بینیم است یا نه؟ آیا ممکن است جهان های دیگر توزیع های نخستین متفاوتی از ماده یا همچنین مقادیر متفاوتی از ثابت های بنیادین فیزیک همچون آنهایی که شدت نیروهای هسته ای را تنظیم می کنند، داشته باشند؟ شما می توانید هر یک از اینها را بسته به آنچه فرض می کنید، بپذیرید.

2- فیزیک کنونی دامنه های دیگری از پیش بینی می کند

فرضیه های متحد مطرح شده هستی چیزهایی همچون میدان های اسکالری که خویشاوندان فرضیه ای دیگر میدان های فضا پر کن مانند میدان الکترومغناطیسی هستند پیش بینی می کنند. چنین میدان هایی تورم کیهانی را راه می اندازند و تا ابد جهان هایی را می آفرینند. این فرضیه ها به لحاظ نظری به خوبی بنا نهاده شده اند، اما سرشت میدان ها فرضیه ای ناشناخته است و آزمایشگران باید وجود آنها را ثابت کنند و طبیعتاً ویژگی های فرضی آنها را اندازه بگیرند. مسلماً فیزیکدانان ثابت نکرده اند که دینامیک این میدان ها باعث می شود که قوانین متفاوت فیزیک در جهان های متفاوت حباب مانند عمل کنند.

1512

3- آیا نظریه وجود بی نهایت جهان، از آزمونش سربلند بیرون می آید؟

تابش زمینه ای ریز موج کیهانی، جهان را آن طور که در پایان دوره نخستین انبساط داغ خود به نظر می رسید، آشکار می کند. اما تمام انواع تورم تا ابد ادامه نیافته و تعداد بی شماری جهان های ناپایدار را نمی آفرینند. مشاهدات، نوع لازم تورم را از دیگر انواع متمایز نمی سازد. حتی برخی کیهان شناسان همچون “استاینر” معتقدند که تورم بی پایان الگوهایی متفاوت با آنچه را که ما می بینیم در تابش زمینه ای ایجاد می کند. اما لیند و دیگران مخالفند. چه کسی درست می گوید؟ اینها همه بستگی به آن دارد که شما درباره فیزیک میدان تورمی چه چیز را بپذیرید.

4- ثابت های بنیادین برای حیات “تنظیم ظریف” شده اند

یک حقیقت حیرت انگیز در مورد جهان ما این است که ثابت های فیزیکی مقادیر دقیقی دارند که امکان به وجود آمدن ساختارهای پیچیده مانند موجودات زنده را می دهد. “استیون واینبرگ” و “مارتین ریس” و “لئونارد ساس کایند” و دیگران ادعا می کنند یک جهان بیگانه تفسیر مطلوبی از این انطباق آشکار می دهد. اگر همه مقادیر مجاز در یک مجموعه به اندازه کافی بزرگ از جهان ها وجود داشته باشد، انرژی تاریک و چند جهانی.

طرفداران به عنوان مدرکی برای وجود چند جهانی به چگالی انرژی تاریکی استناد می کنند که بر جهان ما حکم فرماست. فرایند تورم بی پایان به هر جهانی در چند جهانی یک چگالی تصادفی از انرژی تاریک می دهد. به طور نسبی جهان های اندکی مقدار صفر یا مقادیر کم را دارا هستند. عمدتاً آنها مقادیر زیادی دارند (منطقه آبی) ولی مقادیر زیاد انرژی تاریک می تواند باعث از هم پاشیده شدن ساختارهای پیچیده مورد نیاز برای ایجاد حیات پایدار بشود (منطقه قرمز) پس جهان های زیست پذیر باید مقادیر چگالی متوسطی از انرژی تاریک را دارا باشند (قله منطقه مشترک بین آبی و قرمز). و همان طور که می بینیم جهان ما همین گونه است. مخالفان ایده چند جهانی می گویند که این استدلال دوری (دایره ای وار) است: فقط وقتی به کار می آید که وجود چند جهانی را از ابتدا قبول کرده باشید. این یک آزمون ثُبات است نه مدرک اثبات.
آنگاه گونه های زیست پذیر مطمئناً جایی پیدا می شوند. این استدلال به طور خاص برای شرح دادن چگالی انرژی ماده تاریک که موجب شتاب گرفتن انبساط کیهان می شود مطرح شده است. من عقیده دارم یک چند جهانی توضیحی قابل قبول و ممکن برای میزان این چگالی است. احتمالاً این تنها گزنیه بنیادی علمی است که هم اکنون در دست داریم. ولی ما هیچ امیدی برای آزمایش کردن آن نداریم. علاوه بر این بیشتر آنالیزهای این موضوع با این فرض برقرار شده اند که معادله های بنیادین فیزیک همه جا یکسان هستند و فقط در ثابت ها با یکدیگر فرق دارند ولی اگر کسی موضوع چند جهانی را جدی بگیرد، دیگر لزومی به این یکسان بودن معادله ها نیست.

5- ثابت های بنیادی با پیش بینی های چند جهانی مطابقت دارد

این بحث، بخش قبلی را اصلاح می کند با پیشنهاد این موضوع که کیهان بیشتر از آنچه دقیقاً برای حیات لازم باشد “تنظیم ظریف” نشده است. طرفداران این پیشنهاد، احتمالات وجود مقادیر مختلف چگالی انرژی تاریک را اندازه گرفته اند. هرچه مقدار آن زیادتر باشد احتمال وقوعش زیادتر است ولی در عوض کیهان برای حیات نامناسب تر می شود. مقداری که ما مشاهده می کنیم باید دقیقاً روی مرز غیر قابل سکونت (زیست ناپذیر) باشد و به نظر می آید که این گونه باشد. جایی که این استدلال ها لغزش دارند آنجایی است که اگر چند عالمی نباشد تا مفهوم احتمال را در مورد آن به کار ببندیم آن وقت یک استدلال احتمالاتی هم نخواهیم داشت. این استدلال اگرچه نتیجه مطلوب را قبل از رخ دادنش فرض می کند، اگر تنها یک جهان فیزیکی موجود باشد از کار می افتند. احتمال، تنها وسیله ای است برای کاوش در مورد پایداری فرضیه چند عالم، نه مدرکی برای وجود آن.

darkmatterparalleluniverse

6- نظریه ریسمان ها مجموعه متنوعی از جهان ها را پیش بینی می کند

نظریه ریسمان ها از فرضیه ای که همه چیز را توضیح می دهد به فرضیه ای که در آن همه چیز ممکن است تبدیل شده است. شکل امروزی آن پیش بینی می کند که بسیاری از ویژگی های جهان ما کاملاً اتفاقی است. اگر کیهان از این نوع باشد این ویژگی ها به نظر غیر قابل توضیح می رسد. چگونه ما می توانیم این واقعیت را درک کنیم که مثلاً فیزیک دقیقاً همان ویژگی های محدودی را دارد که اجازه می دهد حیات وجود داشته باشد؟

اگر جهان ما یکی از جهان های بی شمار باشد، این ویژگی ها فوق العاده به نظر می رسند: هیچ چیز آنها را انتخاب نکرده آنها صرفاً ویژگی هایی هستند که در محدوده دنیای ما به وجود آمده اند. ما اگر هر جای دیگری زندگی می کردیم ویژگی های دیگری مشاهده می کردیم. البته اگر امکان حیات برای ما وجود داشته باشد تا بتوانیم چنین چیزی را مشاهده کنیم (چون حیات در بسیاری از مکان ها غیر ممکن است). ولی فرضیه ریسمان ها یک فرضیه آزمایش شده و اثبات شده نیست. حتی یک فرضیه کامل هم نیست. اگر مدرکی داشته باشیم که نظریه ریسمان درست است آن وقت پیش بینی های نظری آن، استدلالی آزمایش محور و قانونی برای چند عالم خواهند بود. ما چنین مدرکی نداریم.

7- هر چیزی که بتواند اتفاق بیفتد، اتفاق می افتد

در جست و جو برای پاسخ به این سؤال که چرا طبیعت از قوانین مشخصی پیروی می کند و نه دیگر قوانین، فیزیکدانان و فلاسفه این طور اندیشیده اند که طبیعت هیچگاه چنین انتخابی نداشته است. همه قوانین ممکن در جایی به کار روند. این ایده تا اندازه ای از مکانیک کوانتوم الهام گرفته شده است. مکانیکی که همان طور که “موری گلمان” به طور فوق العاده ای مطرح کرد ایجاب می کند، هر چیزی که غیر ممکن نباشد باید روی بدهد. یک ذره همه راه هایی را که می تواند طی کند می پیماید و چیزی که ما می بینیم یک میانگین وزنی از همه امکان ها (راه های موجود) است.

ممکن است همین قضیه در مورد کل جهان نیز صادق باشد که تورم آشفته نسخه ای از فرضیه تورم که می گوید در جهان، در نقاط تصادفی در فضا و زمان، شکست خود به خودی رخ می دهد. در هر نقطه ای که شکست رخ می دهد، جهانی ایجاد می شود که کمی متورم است، در نهایت حتماً حبابی وجود خواهد داشت که در آن تورم به اندازه کافی طولانی می شود، تا بتواند جهان ما را ایجاد کند. تورم، دائمی و ابدی بوده و بیگ بنگ همواره در حال رخ دادن است. در این ایده، جهان ها می توانند از درون جهان های دیگر جوانه زده و در نتیجه جهان های چندگانه را بسازند. حتی خود جهان ما نیز ممکن است از درون جهان قبلی جوانه زده باشد. در مدل تورمی آشفته، وجود جهان های چندگانه دائمی و ابدی است؛ حتی اگر تک تک جهان ها دائمی و ابدی نباشند. برخی جهان ها ممکن است سریعاً پس از رخ دادن بیگ بنگ درون یک فروپاشی بزرگ از بین بروند. و برخی جهان ها برای همیشه منبسط می شوند. بنابراین جهان های چندگانه را جهان هایی می سازند که به مقدار زیاد متورم می شوندکه دلالت بر وجود چند جهانی می کند.

ولی اخترشناسان کوچک ترین شناسی برای مشاهده این امکان های بی شمار ندارند. ما حتی نمی توانیم بدانیم که این امکان ها چه هستند. ما تنها می توانیم در برابر برخی اصول سازمان یافته غیر قابل اثبات یا چهارچوبی که مشخص می کند چه چیز مجاز است و چه چیز غیر مجاز، درکی از این طرح بیابیم. به طور مثال اینکه همه اصول ریاضی باید در بعضی از قلمروهای فیزیکی تحقق پیدا کنند. اما ما نمی دانیم این اصل مستلزم چه نوع ماهیتی (موجودیتی) است. صرف نظر از این واقعیت که باید جهانی را که می بینیم در بر بگیرد. از طرفی هیچ راهی نداریم که صحت و سقم وجود یا طبیعت این اصل سازمان دهنده را تصدیق کند. این از جهاتی پیشنهاد جذابی است ولی کاربردهای پیشنهاد شده آن در عمل کاملاً فرضی است.

نبود مدرک

راه اول: با وجود اینکه دلایل نظری کم هستند، عده ای از کیهان شناسان آزمایش های تجربی مختلفی را برای بررسی امکان وجود جهان های موازی پیشنهاد کرده اند. تابش زمینه ریز موج کیهانی ممکن است رد پاهایی از جهان های حباب گونه دیگر داشته باشد. مثلاً اگر جهان ما با یکی دیگر از این نوع جهان های حباب گونه برخورد می کرد شاهد سناریو تورم آشفته بودیم. همچنین ممکن است تابش زمینه شامل بقایای جهان های دیگری که قبل از بیگ بنگ در یک چرخه بی پایان از جهان ها بوده اند باشد. اینها حقیقتاً راه هایی هستند که می توان به وسیله آنها مدرکی واقعی برای جهان های دیگر یافت. بعضی از کیهان شناسان ادعا کرده اند که چنین پس مانده هایی را دیده اند. ادعاهای تجربی به شدت محل بحث و بررسی هستند. به هر حال بسیاری از چند عالم های فرضی ممکن به چنین مشاهده هایی منجر نمی شوند. در نتیجه مشاهده کننده ها فقط می توانند موارد خاصی از مدل های چند جهانی را با این راه آزمایش کنند.

راه دوم: برای آزمودن تجربی، یافتن تغییراتی در دو یا بیشتر از ثابت های بنیادی (مثلاً دو عدد برای ثابت گرانش ) است که نهایتاً پیش فرض قبلی را مبنی بر تغییرناپذیر بودن قوانین فیزیک رد می کند. بعضی از اخترشناسان ادعا می کنند تعدادی از چنین تغییراتی را یافته اند. اکثراً این مدارک را مشکوک می دانند.

راه سوم: تعیین کردن شکل جهان قابل مشاهده است. آیا جهان کروی است؟ (با انحنای مثبت) هذلولی شکل است؟ (با انحنای منفی) یا مسطح است؟ (بدون انحنا) سناریوهای چند عالم می گویند که جهان نمی تواند کروی باشد زیرا یک کره بر روی خودش بسته می شود و فقط ابعاد و مقادیر محدود را مجاز می شمارد. متأسفانه این راه چندان هم بی عیب نیست. جهان خارج از افق دید ما می تواند شکلی غیر از چیزی که ما در این افق می بینیم داشته باشد. آنچه مهم تر است این است که همه تئوری های چند عالم وجود هندسه کروی را غیر مجاز نمی دانند.

روی هم رفته وضعیت چند جهانی غیر قطعی است. دلیل اساسی آن هم انعطاف بسیار زیاد این فرضیه است. به طوری که بیشتر شبیه یک مفهوم است تا یک تئوری خوش تعریف. بیشتر پیشنهادهای آن مانند یک لحاف چهل تکه از ایده های مختلف است و به صورت یک کل منسجم دیده نمی شود. ساز و کار اصلی برای تورم بی پایان به خودی خود باعث نمی شود فیزیک در هر زمینه ای در چند جهانی متفاوت باشد. برای این کار نیاز دارد با یک تئوری فرضی دیگر ترکیب شود اگرچه آنها می توانند با یکدیگر سازگاری پیدا کنند، باز هم چیزی در مورد آن حتمی نیست. گام کلیدی در توجیه یک چند عالم برون یابی از شناخته شده ها به ناشناخته ها و از قابل آزمایش ها به غیر قابل آزمایش ها است.

نویسنده: جرج الیس
ترجمه: محمد حسین ذوفقاری، حسین زمانی فر

پاسخ دادن به ارشاد لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

16 دیدگاه

  1. مطمئناً بابت تک تک صفحات زحمت زیادی کشیدید…
    مخصوصاً بخاطر گذاشتن لینک مقالات علمی به عنوان منابع به این مطالب ارزش بیشتری دادید.
    ممنون!

  2. شاید این دنیاییکه می بینیم لمس میکنیم وجود فیزیکی نداشته باشه . فقط روح ماست چنین عمل میکنه و بعضی جاها مشترک عمل میکنه .مثل شبکه هاییکه به مرکز متصل هستند

    1. دنیای ما واقعی تر از این هست که شما میگید…
      اتفاقاً یکسری از نظریه پردازها خصوصاً با نیت هدفمند سعی می کنن که چنین چیزی رو القا کنن.
      همچین باوری توی کتاب طرح بزرگ هاوکینگ و یا فیلم پرمخاطب ماتریکس موج میزنه؛
      اما از من به عنوان برادر کوچک تر بشنوید که
      شیرینی قند رو مزه مزه کنید و بخاطر غرق شدن توی سپیدی اون از طعمش غافل نشید!
      🙂

      1. شایدها همیشه راه گشای بشریت بوده اند، اگه طرفدار علمی، اگه عاشق پیشرفتی، اگه هر روز از کاوش های بیشتر لذت می بری، به این دلیله که همیشه افرادی بوده اند که شیرینی قند برای آنان مطرح نبوده و سعی کردن تا دلایل آن را بفهمند.
        شاید شما در جایگاهی نیستی که بخوای نصیحت کنی.

  3. شاید جهانیکه ما می بینیم بنسبت بزرگیه جهانیکه نمی بینیم مانند یک اتم باشد یا دنیای ما مانند یک ویروس یا یک انتی ویروس در دل یه موجود اگر خدا هست از نظر معنوی جهانهای تو در تو وجود دارد جهان نمی تواند انتها داشته باشد

  4. خدا قطعا این کیهان و شاید کیهان های دیگر رو به این عظمت خلق نکرده تا “فقط ما” توی سیاره ای که کوچکتر از یک پروتون نسبت به کل کیهان هست زندگی کنیم. شاید الان یه سری ادمای دیگه توی یه کیهان دیگه دارن فکر میکنن که ایا جهانی غیر از جهان اونا هم وجود داره یا نه!! حتما اکثرا در مورد اینکا اب حافظه داره چیزایی رو شنیدین. توی یه مستند کوتاه میگفت شاید اب باران حاوی اطلاعاتی از اسمان ها برای ما باشد…. شاید منظور از اسمان ها همین جهان های دیگه…..

  5. باسلام وعرض ارادت /
    خدمتتان عرض شود هروقت درمورد بینهایت بودن جهان ویا فاصله های میلیونی ومیلیاردی بین ستاره ها وسیارات که معلوم نیست وجود دارند یا چند میلیارد سال پیش نابود شده اند به این میاندیشم که ایا خودبخود به وجود امده اند یا این که کسی سازنده انها است سازنده آن از کجا آمده اگه اتفاقی است مسبب آن اتفاق چه بوده همیشه با این افکار به پوچی میرسم برای چی به این دنیا آمدیم کجا میریم آیا دنیایی دیگر در انتظارمان است آیا موجودات دیگر مثل ماوجود دارند از ما پیشرفته تر هستن یا بلعکس تحت سیطره و نفوذ آنها هستیم یا مستقل هر چیزی دارای اول و آخری است چطوری دنیا بی انتها است چرا اومدیم چرا میریم

  6. بله من مطمنم که جهان موازی وجود دارد اما این دیدگاه مربود به کدام حس خواهد شد

  7. همانطور که نور تاریکی را روشن میکند چیزی فراتر از نور است که نور را روشن میکند…آیا با چشم فراتر از نور را می توان دید؟چشم و مغز انسان محدود به همین جهانی است که چشم میبیند و به نظرم هیچ راهی نیست که انسان بتواند چیزی را ببیند که در جهانی که هستیم ندیده است…
    شروع و پایان فقط از یک قانون خاص پیروی میکنند و آن قانون “تقابل” است که هم در علوم بسیار ساده ی ریاضی و هم در طبیعت به چشم می آید…آسمان و زمین…آب و آتش…طلوع و غروب…مثبت و منفی…همگی ظاهر یک قانون(تقابل) را با اشکال و تصاویری گوناگون نشان میدهند…جهان هم اگر آغازی دارد پایانی خواهد داشت و طبق شواهد طبیعی هیچ شکی در آن نخواهد بود…
    همانطور که جهان ساخته شده است در ذهن ماهم تصاویری از جهان باید باشد که وقتی ما چیز جدیدی را مشاهده میکنیم آن چیز با ذهنیت ما هماهنگ شود و آن را درک کنیم و من نظرم این است که تمام جهان به شکلی منسجم در وجود ما نهفته است و یا آنکه ما جهان را خود با تصور خود ایجاد میکنیم…
    به نظرم تنها راهی به جهان هایی که خداوند آفریده نیروی ذهن است که توسط روح انسان کنترل میشود و هیچ چیزی جز روح انسان حتی علم نمیتواند آن احساس عجیب را که دریچه ی ذهنمان را به سوی ماوراءطبیعه باز میکند به وجود آورد…
    خداوند مارا در جهانی بزرگ و عجیب قرار داد ولی هیچوقت به این پی نبردیم که فرا تر و عجیبتر از این جهان در وجود ما هست که هنوز به صورت رازی باقی مانده است و آن نیروی ذهن ماست که حتی باعث میشود ما این جهان را بدون هیچ بی دقتیی ببینیم…
    نمیدانم تا حالا برای شما پیش آمده است که حرفی داشته باشید ولی زبانتان نتواند آن را به کلام تبدیل کند؟مثلا چیزی که فراتر از علم درکش کرده باشین و کلمه ای برای تعریفش وجود نداشته باشد و هیچ توضیحی برایش نباشد و آن را فقط خودتان بفهمید و بس؟
    به نظرتان انسان می تواند بدون استفاده از بیولوژیک موجودی مثل خودش خلق کند؟
    دقیقا ساخت انسان مثل رسیدن به صفر مطلق است…هر چقدر به آن نزدیکتر شوید از آن دورتر میشوید…
    شما اگر تمام عمرتان هم صرف به دست آوردن علم از راه جسم مادی بکنید حتی ذره ای از علم جهان راهم کشف نکردین…
    تنها راه کشف هر علم حقیقیی کنترل روح انسان است…این علوم فقط چیز های خیلی کوچک و غیر حقیقی هستند مانند تصویر انسان در آینه…
    همانطور که تصویر انسان در آینه زنده نیست،ما انسان ها در دنیا هم زنده نیستیم چون تصویری بیش نیستیم…
    تمان اجزای جهان چه از نظر بعد ظاهری و چه از نظر بعد ذاتی و چه از نظر بعد روحی و از هر نظری از ذره ای کوچک به ذره ای بزرگ گسترش پیدا میکنند و این یک قانون اصلی جهانه و همین قانون خیلی چیز های زیادی را اثبات میکند و نشان میدهد این جهان واقعی نیست و فقط یک خرافه است…
    مثلا نور دربرابر تاریکی و فرا نور در برابر نور….شی دربرابر آینه و فراشی در برابر شی…
    زمین گرد است در حالی که آن را زیر پای خود صاف میپنداریم…
    تمام حواس فیزیکی و جسمی ما اشتباه میکنند…جهان و هر چی در آن است فراتر ازآنی است که میبینیم و میشنویم و لمس میکنیم…
    این کشوف علمی غیر حقیقی فقط بازیی با ذهن است و سرگرمیی بیش نیست…باید چشم روحمون را باز کنیم تا ببینیم که هر چی میبینیم آن چیزی نیست که میبینیم…

    1. *من گنگ خوب دیده و عالم همه کر و لال /من عاجز ز کفتن خلق از شنیدنش .

      *چشم دل باز کن تا که جان بینى /انچه نا دیدنیست ان بینى .

      *جز نقش تو در نظر نیامد ما را /جز کوی تو رهگذر نیامد مارا

      خواب ار چه خوش امد همه را در عهدت / حقا که به چشم نیامد ما را .

  8. جهان های موازی توی همین جهان که ماداریم زندگی میکنیم وجود داره نه جایی خارج از این جهان ما . داخل سیستم بسته همین جهان ونه جایی دیگه غیر از این جهان . یعنی همین بغل گوش ما

      1. بعد چهارم چه جوری هست؟ چرا چهار بعد اگه بی نهایت جهان موازی باشه چی؟ زمان انتها نداره که

  9. جهانی که شروعی داشته باشد باید پایانی هم داشته باشد پس این موضوع فقط میتواند بیگ بنگ را توجیح بکند واز عمر ان تقریبا 14میلیارد سال گذشته است.
    جهانی که اغازی نداشته باشد پایانی هم بران متصور نیست چراکه به قول نویسنده اقای جرج الیس فاصله 42میلیارد سال نوری واقعا اگر توسط اختر شناسان شناسایی شده باشد انوقت دلیل بر تکرار بیگ بنگ های متمادی و تکراری و نهایتا تداعی جهانهای متعدد را ممکن خواهد ساخت البته جهانهای کروی حبابی شکل که معرف پایان جهان قبلی و اغاز جهانی جدید با فضا زمان متفاوت وحتی امکان قوانین فیزیکی متفاوت از جهان شناختی کنونی ما و فراتر ازان محاسبات ریاضی و هندسی که فرمولبندی متفاوت و چند بعدی را طلب خواهد نمود یا اینکه همین لحظه هم در فضا زمانی متفاوت در جریان باشد با این شرط که این چنین جهانهایی موجود باشد که طرفداران جهانهای موازی مدعی ان هستند.
    هر دومورد بالا یعنی طرفداران نظریه بیگ بنگ و نظریه پردازان جهانهای متفاوت و موازی باید وجه مشترکاتی داشته باشند که مسلما” چند مورد از انها میتواند قوانین به ثبوت رسیده جرم و انرژی و هم ارزی ان- سرعت ثابت جهانی نور در خلا- و به رسمیت شناختن عناصر موجود در طبیعت فعلی و به ثبوت رسیده – و نهایتا” با پذیرش قوانین پیشرفته ریاضی و محاسبات و معادلات مورد قبول فیزیکدانان و اخترشناسان فعلی جهان کنونی ما باشند.
    ماده نه خلق میشود و نه نابود میگردد بلکه از شکلی به شکلی دیگر تغییر می بابد. این تعریف ماده یا به بیان دیگر تعریف انرژی میباشد که در دوران مدرسه جزو اولین اموزه های دانش اموختگان از علوم میباشد.
    اگر ما واقعا این تعریف را درک بکنیم حرفهای بسیاری را در این جمله کوتاه متوجه خواهیم شد.
    جهان ازلی و ابدی است نه اغازی داشته و نه پایانی خواهد داشت.
    هستی حقیقت انکار ناپذیری است و عدم وجود خارجی ندارد .
    خاستگاه انرژی جرم است و هویت ماده نیرو و انرژی .
    همه چیز تحت تسلط ماده و انرژی میباشد هیچ موجودی درجهان یافت نمیشود که از سیطره ان به دور باشد.
    تمامی ذرات بنیادی از نوترون و پروتون والکترون گرفته تا کوارکها و تمامی زیر مجموعه هایی که هنوز هم امکان کشف انها تا مدتهای مدیدی امکان پذیر میباشد بدون حضور ماده و انرژی واقع نمیشوند.
    درنهایت از قانون نسبیت خاص و عام گرفته تا قانون کوانتوم و تمامی قوانین مدرن جدید رفتارهای جرم و انرژی را برسی میکنند . بسته های انرِژی نور یا فتون و ذره- قانون میدان و گرانش و از الکترو دینامیک و الکترومغناطیس گرفته تا شتاب دهنده های مختلف و همه و همه به دنبال خاصیت و رفتار ذره و ماده و انرژی و این اواخر ازمایشگاه شتاب دهنده سرن …..