بیگ بنگ: استیون هاوکینگ، فیزیکدان نظری انگلیسی در مقاله‌ای که بطور آنلاین منتشر کرده، اینچنین گفته که بجای سیاه‌چاله در حقیقت «خاکستری‌چاله» وجود دارد. این ادعا بر پایه ی مقاله ی تازه ی هاوکینگ است که در آن مدعی شده در سیاهچاله “افق رویداد” وجود ندارد.

1.14583پرفسور هاوکینگ افق رویداد را یک مرز به شدت آشفته می داند که اجازه ی نشت اطلاعات از درون سیاهچاله را به بیرون می دهد.

به گزارش همشهری آنلاین از پایگاه نیچر، با این‌همه زمانی که این انکار از سوی فیزیکدانی به شهرت استیون هاوکینگ باشد، ارزش توجه‌کردن پیدا خواهد کرد. این فیزیکدان که خود یکی از پایه‌گذاران نظریه مدرن سیاه‌چاله‌ها است، در مقاله‌ای نظریه افق رویداد، مرز نامرئی که سیاه‌چاله‌ها را در بر گرفته را رد کرده است.

افق رویداد نقطه ای بی بازگشت پیرامون یک سیاهچاله است، جایی که هر چه از آن بگذرد، دیگر راه بازگشتی نخواهد داشت. در نظریه ی نسبیت عام اینشتین، افق رویداد جاییست که فضا و زمان آن چنان توسط گرانش تابیده و پیچیده می شوند که هیچ چیز را یارای گریز از آن نخواهد بود. اگر پای از افق رویداد به آن سو بگذاریم، دیگر تنها می توانیم راهمان را رو به درون پی بگیریم، نه به بیرون. مشکل افق رویداد یکسویه این است که به تناقضی به نام پارادوکس اطلاعات می انجامد.

هاوکینگ در نظریه جدید خود بجای افق رویداد، افق آشکار را جایگزین کرده است، پدیده‌ای که به صورت موقتی ماده و انرژی را در خود نگه داشته و آنها را به تدریج و در نهایت آشفتگی آزاد می‌کند. هاوکینگ می‌گوید در نظریه کلاسیک هیچ راه فراری از چنگال سیاه‌چاله‌ها متصور نیست، با این‌حال نظریه کوانتوم به انرژی و اطلاعات مجال فرار از چنگال سیاه‌چاله را می‌دهد. به گفته وی تشریح کامل این فرایند نیازمند نظریه‌ای خواهد بود که در آن گرانش و دیگر نیروهای بنیادین طبیعت با یکدیگر تلفیق شده‌باشند. اما این هدفی است که بیش از یک قرن فیزیکدانان را فریب داده‌است و پاسخ حقیقی آن هنوز یک معما باقی مانده‌است. این مقاله با عنوان “بقای اطلاعات و پیش‌بینی آب‌و‌هوا در سیاه‌چاله‌ها” در سرور arXiv منتشر شده‌ و بر اساس سخنرانی وی در نشست موسسه کویل در کالیفرنیا نوشته شده‌است.

سیاه‌چاله

مقاله جدید هاوکینگ تلاشی جدید برای حل معمایی مشهور به پارادوکس اطلاعات سیاه‌چاله است، معمایی که پس از کشفش توسط فیزیکدانی به نام جوزف پولشینسکی، بیش از دو سال است فیزیکدانان را دچار سردرگمی کرده‌است. براساس این معما در یک آزمایش فرضی فیزیکدانان این پرسش را مطرح کردند که بر سر فضانورد بد‌شانسی که به درون یک سیاه‌چاله سقوط کند چه خواهد آمد؟

افق رویداد نتیجه ساده ریاضیاتی نظریه نسبیت عام اینشتین است. فیزیکدانان براساس این پدیده سرنوشت فضانورد را اینگونه متصور شدند: فضانورد از میان افق رویداد خواهد گذشت بدون اینکه از سرنوشت شومش آگاه باشد و در نهایت مانند یک رشته اسپاگتی در طول مسیر کشیده خواهد شد و به تدریج در میان هسته فرضی و متراکم سیاه‌چاله تجزیه خواهد شد. اما فیزیکدانان با بررسی دقیق‌تر این وضعیت به این نتیجه رسیدند که مکانیک کوانتوم که ذرات را در مقیاس‌های بسیار کوچک تحت سلطه خود دارد، موقعیت را به کلی تغییر می‌دهد. به گفته فیزیکدانان براساس نظریه کوانتوم افق رویداد باید به منطقه‌ای پرانرژی یا دیوار آتشینی تبدیل شود که فضانورد را در بدو ورود خواهد سوزاند.

این رویکرد جدید باوجود اینکه از قوانین کوانتوم پیروی می‌کند اما قانون نسبیت عام را به سخره می‌گیرد. براساس آن نظریه فردی که سقوط می‌کند باید قوانین فیزیک را مانند دیگر نقاط جهان در خود حفظ کند، حال چه محل سقوط یک سیاه‌چاله باشد چه فضای میان‌کهکشانی. براساس نظریه نسبیت عام افق رویداد باید منطقه‌ای عادی و معمولی باشد.

article-0-1B00D9B8000005DC-621_634x422استیون هاوکینگ در این مقاله با عنوان «بقای اطلاعات و پیش‌بینی آب‌وهوا در سیاه‌چاله‌ها» افزود بجای افق رویداد، «افق آشکار» می‌تواند وجود داشته باشد؛ به این معنی که نور به لحاظ فنی می‌تواند از کشش عمیق گرانشی یک سیاه‌چاله فرار کند. به عبارت ساده‌تر، یک افق آشکار تنها به طور موقت نور را نگه داشته و در نهایت آن را در فضا آزاد می‌کند.

فراتر از افق

اکنون هاوکینگ گزینه سومی را روی میز گذاشته است. مکانیک کوانتوم و نسبیت عام دست‌نخورده باقی می‌مانند اما در عوض به سادگی می‌توان سیاه‌چاله‌ها را بدون افق رویداد در نظر گرفت. نکته کلیدی ادعای وی این است که اثر کوانتومی اطراف سیاه‌چاله به اندازه‌ای فضا-زمان را دچار نوسان می‌کنند که مجالی برای وجود مرزی مشخص وجود نخواهد داشت.

در عوض هاوکینگ افق آشکار، سطحی که در آن پرتوهای نوری که در تلاشند از هسته سیاه‌چاله فاصله بگیرند در آن معلق می‌شوند، را مطرح کرده‌است. در نسبیت عام برای داشتن سیاه‌چاله‌ای بدون تغییر این دو افق شبیه به یکدیگر خواهند‌بود زیرا نوری که تلاش دارد از جاذبه سیاه‌چاله بگریزد تنها می‌تواند خود را تا مرز افق رویداد برساند و در آنجا باقی خواهد ماند، درست مانند دویدن روی تردمیل. با این‌همه این دو افق در اصل از یکدیگر مجزا می‌شوند زیرا درصورتی که سیاه‌چاله ماده بیشتری را فروببلعد، افق رویداد متورم شده و از افق آشکار بزرگتر خواهد شد. در حقیقت نظریه جدید هاوکینگ می‌گوید مرز حقیقی که سیاه‌چاله‌ها را در برگرفته افق آشکار است نه افق رویداد و نبود افق رویداد به این معنی است که سیاه‌چاله‌ای به مفهوم ساختارهایی که نور هرگز توان فرار از آنها را ندارد، وجود نخواهد داشت.

درصورتی که نظریه هاوکینگ درست باشد، در هسته سیاه‌چاله هیچ تکینگی وجود نخواهد داشت و در عوض ماده به صورت موقتی در پس افق آشکار نگه‌ داشته‌شده و به تدریج به سوی سیاه‌چاله خواهد رفت اما هرگز در میان هسته سیاه‌چاله خرد نخواهد شد. اطلاعات درباره این ماده هرگز از بین نخواهد رفت بلکه به شدت آشفته خواهد شد و زمانی که در قالب تشعشعات هاوکینگ بازتابیده می‌شود،‌شکلی کاملا متفاوت داشته و هیچ شباهتی به ماده‌ای که توسط سیاه‌چاله بلعیده شده نخواهد داشت. درست مانند اینکه بخواهید کتابی که سوخته و خاکسترشده را از روی خاکسترهایش بازسازی کنید.

مطالعه بیشتر در : nature , universetoday

مشاهده مقاله

پاسخ دادن به Amir لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

15 دیدگاه

  1. وای خدای من من واقعا تمام حرف هایی که استیون هاوکینگ میزنه دوست دارم و دنبال میکنم چون دوست دارم که سیاهجاله هارو درک کنم اگر این مقاله واقعی استیون هاو کنیگ باشه واقعامن نمیدونم چی بگم از این تناقض که حرف های هر دانشمنو با دانشمنددیگه ای و حرف هر دانشمند با حتی خودش داره در حیرت هستم اگر افق رویدادی وجود نداشته بتشه یعنی ما پودر نمیشیم و سوخته نمیشیم و اگر افق رویدادی نباشه و تنگینکی هم نباشه پس یعنی اینکه اصلا ما نمیتونیم اطلاعات ذخیره کنیم پس اون نظریه ای هم که میگفت اطلاعات در سیاهچاله ها میمونند حتی اگر تبخیر بشن و از بین برن هم اشتباه میشه چون اونوقت اصلا نمیتونیم اطلاعات توی سیاهچاله نگه داریم و از اون بیرون میاد من واقعا حرفی برای گفتن ندارم
    و الان تازه میفهمم که چه دانشمند عزیزی را از دست دادیم واقعا یک نابغه در جسمی نا توان بود
    من کلاس هفتممم مخم الان ارور میده

  2. دانشمند پردل و جرات و باهوشی بوده، نشون داد که حتی در علم هم میشه همه چیز زیر و رو در نظر گرفت به طوریکه آب از آب تکان نخورد!

  3. خیلی وقته درباره ی مفاهیم فیزیک و راز هستی مطالعه می کنم .و تا امروز فقط یک نتیجه گرفتم .با توجه به اینکه هر بار دانشمندانی که سعی در تشریح راز هستی و چیستی آن دارند با واقعیاتی مواجه می شن که همه ی تصورات قبلی را در هم می ریزه .
    میسه نتیجه گرفت حقیقت جهان بسیار متفاوت از آن چیزی است که ما درک می کنیم.
    یه مثال ساده می زنم .بر اساس مکانیک کوانتوم اندازه کیری هم زمان پارامترهای یک ذره مثل الکترون امکان نداره یعنی اگر بخواهیم با دقت زیاد محلش را مسخص کنیم دقت اندازه گیری سرعتش به شدت کم می شه و اگر بخواهیم سرعتش را با دقت تعیین کنیم دقت در تعیین مکانش به شدت کم میشه .این اتفاق به این دلیله که یک ناظر برای اندازه گیری نیاز به مشاهده داره و برای مساهده باید نور وجود داشته باشه وجود نور و انرژی ناشی از فوتون های نوری که به ذره ی در حال اندازه گیری تابیده میشه موجب کاهش چشمگیر دقت اندازه گیری میشه.
    همین دلیل ساده را میتوان به کل دنیا تعمیم داد اینکه هربار دانشمندان از ارایه یک نظریه جامع درباره چگونگی کارکرد هستی عاجز می شن به این دلیله که ما برای درک جهان پیرامون خود به حواس پنجگانه و قدرت استدلال مغزمان وابسته ایم .و این خود بزرگترین سد در کشف جهانی است که فرا تر ازپندار ماست.

    1. آخرین باز مانده ای که از انفجار یک ستاره غول پیکر باقی مانده که به دلیل چگالی و جرم بسیار بالا حتی نور هم نمی تواند از آن عبور کند‌‌‌‌‌.

  4. نظريه جديد استيون هاوكينگ جاي اميدواري بيشتري رو براي داخل شدن به سياهچاله ميزاره. اينكه داخلش بشي و از بين نري. بلكه از حالت ماده اي به ماده ديگه تبديل و امكان خروج داشته باشي. شايدم تبديل به انرژي بشي. جالبه نه!

  5. تبدیل اطلاعات مثل قانون پایستگیه انرژیه :
    انرژی ها نابود نمی شود واز هیچ به وجود نمی آیند بلکه فقط از شکلی به شکل دیگر تبدیل میشوند

  6. اینطور که این نضریه میگه دیگه سیاه چاله وجدش مانند قبل نیست این همه تحقیق راجع به ساهچاله ها به فنا میره فکرشو بکنید سیاه چاله تکینگی وجود نداشته باشه تمام تصورات ما می ریزه به هم

  7. یعنی اطلاعات در جهان هیچ وقت از بین نمیره بلکه اطلاعات به اطلاعات تبدیل میشه

    1. پس ما هم بعد از مرگ از بین نمیریم و نیست و نابود نمیشیم بلکه به صورت دیگه ای تبدیل میشیم .یعنی اطلاعات بدن ما به صورت اطلاعات دیگه ای در جهان ظاهر میشه و نمود پیدا میکنه .
      ثبت است برجریده عالم دوام ما …

      1. من نمیدونم اینها چه ربطی به هم دارند که شما میگید علی جان…. پس این طور که مشا میگید شاید اگر سرخ پوست بودیم، میتونستیم این نتیجرو بگیریم که بعد مرگ دوباره در جای دیگه از کره زمین و با اطلاعات دیگه ای پا به دنیا میزاشتیم (تناسخ) . یا میشه تعبیر های دیگه هم کرد ولی اینا همش بخاطر مفاهیمی هستش که از بچگی در ذهن ما مونده و داره اینجوری تاثیرشو میزاره. اینجا مبحث علمیه. ما در مورد همین منظومه خودمون هنوز کلییییییییی اطلاعات نیاز داریم…….. در مورد خودمون، سیارمون و………