بیگ بنگ: پس از انقراض ناگهاني دايناسورها جانوران كوچك و خزداري كه در گذشته از ترس دايناسورها روزها مخفي مي شدند و شبها شكار مي كردند ، به آزادي رسيدند! دسته اي از اين جانوران براي تغذيه به برگ و ميوه درختان روي آوردند و گروه بزرگي از پستانداران گياهخوار را تشكيل دادند. آدمي از همين گروه انشقاق و فرگشت يافت!

first mammalsپس به طور خلاصه مي توان گفت كه حدود 4 ميليارد سال قبل حيات با پيدايش جانداران تك سلولي در درياها آغاز شد. حدود 600 ميليون سال پيش، صدفها و ساير جانداران بي مهره و در 500 ميليون سال قبل مهره داران به وجود آمدند. با جهش جانوران از دريا به خشكي ، دوزيستان در 425 و نخستين خزندگان و دايناسورها در 250 ميليون سال پيش پديد آمدند. پستانداران در 250 و نخستين پرندگان در 150 ميليون سال قبل حاصل آمدند. دايناسورها در 65 ميليون سال قبل ناگهان از ميان رفتند و پس از آن پستانداران برتري يافتند و نهايتا موجودي به نام انسان از اين گروه سر بر آورد!

پيدايش انسان:

بحث انگيزترين شاخه فرگشت زماني آغاز مي شود كه درخت تكامل به سرشاخه انسان نزديك مي شود. اگر علم فرگشت فقط با انسان كاري نداشت، شبيه علم شيمي و فيزيك با مخالفتي روبرو نمي شد. برخي به خاطر ترسيم آدمي در درخت فرگشت با كل اين علم به مخالفت بر مي خيزند و برخي نيز به خاطر شواهد انكار ناپذير و به ويژه مدارك ژنتيكي، مخالفت خود را تنها به فرگشت یا تكامل اين چنيني انسان محدود كرده اند. حافظه پر قدرت كودكي تاريخ تمدن كه با تقدس آبديده شده است، به راحتي پاك نخواهد شد. بهتر است به جاي بحث مهمي كه مي توان در ارتباط با روانشناسي مخالفان تكامل طبيعي انسان داشت، به اصل موضوع بپردازيم. چرا ما آدمها برخي تفاوتهاي بنيادين با ديگر جانوران داريم؟ چه عواملي ما را در مسير انسان شدن قرار دادند؟ آدمي در كدام شاخه از درخت فرگشت قرار دارد و چه زماني اولين گامها به سوي انسان شدن برداشته شد؟

imaginativeمهمترين جهش در اين زمينه به چند ميليون سال قبل و به شمال شرق آفريقا باز مي گردد، يعني زماني كه عوامل محيطي و به ویژه علفزارهای کم درخت، بستري فراهم ساختندتا شاخه اي از شامپانزه ها بر روي دو پا راه بروند. در يك كلام از اين زمان به بعد انشقاق آدمي از شامپانزه اتفاق افتاد. اين شاخه از درخت فرگشت دو قسمت شد تا سرانجام يكي از آنها به ما ختم شود! فسيل مهمي كه زراي آلمسگد (ZeresenayAlemseged ) در سال 2000 در اتيوپي كشف كرد، يك بار ديگر نگاه دانشمندان را براي يافتن منشا انسان به اين سمت دنيا خيره نمود. اين فسيل، جمجمه يك كودك 3 ساله با قدمت 3.3 ميليون سال است. زراي كه متولد همان كشور است، نام اين فسيل را “سلام” گذاشت. اين دانشمند فقط 8 سال وقت گذاشت تا هر نوع ماسه و سنگ و آلودگي را از اين فسيل جدا كند!

تصویری از فسیل زراي آلمسگد
تصویری از فسیل زراي آلمسگد

اين جمجمه و باقي استخوانهايي كه در نزديكي همان محل پيدا شد، به هيچ جانور شناخته شده اي شباهت ندارد و در واقع به گونه اي از اجداد انسان به نام استرالوپيتكوس آفارنسيس مربوط مي شود. گونه اي كوچك و شبيه شامپانزه كه بر روي دو پا راه مي رفته است. مهمترين گواه در مورد راه رفتن بر روي دو پا به استخوان لگن و زانو مربوط مي شود. مي توان گفت كه اين گونه از كمر به پايين مشابه آدمي و از كمر به بالا شبيه شامپانزه است. شباهت نيم تنه بالايي آنها به شامپانزه، لازمه گذران بيشتر وقتشان و به ويژه هنگام خواب بر روي درختان بوده كه براي امنيت الزامي است. اما چرا آنها راست قامت شدند؟ احتمالا به خاطر يك انشقاق تاريخي در دره گريت ريفت (شكاف بزرگ)

به دره ريفت در مرز كنيا مي رويم كه در حال حاضر يك صحراي خشك، داغ و بي آب و علف مي باشد. اما گذشته اين منطقه بسيار متفاوت و متغير بوده است، به طوريكه محيط آنجا آماده فيلتر كردن برخي گونه از جانوران براي خلق گونه هاي متفاوت گشته است. مثلا دره سوگاتا كه بخشي از دره ريفت محسوب مي شود، كاملا پوشيده از آب بوده و يك درياچه كاملا عميق را تشكيل مي داده است. در واقع كل آفريقا گرم، مرطوب و پوشيده از جنگلهاي باراني بود. محيطي مناسب براي اجداد سلام، يعني شامپانزه ها و مشابه آنها. اما به تدريج بخشهايي از آفريقا شروع به خشك شدن كرد و جنگل انبوه جايش را به درختها و درختچه هاي پراكنده داد. حدود 3 تا 4 ميليون سال قبل در دره ريفت بسترهاي مختلفي شامل چمن زار، جنگلهاي پراكنده، درياچه ها و رودخانه ها شكل گرفت.

homo+habilis (2)فسيلهاي باقي مانده از انواع حيوانات در اين منطقه، گواهي بر اين واقعيتند. اين دگرگوني ها و به ويژه كاهش درختان و وجود علفها باعث خلق گونه اي از جانوران شد كه بر روي دو پا راه مي رفتند. اما چگونه؟ انسان تنها پستانداری است که همیشه بر روی دو پا راه می رود. چرا گونه ای از شامپانزه ها ناچار شدند بر روی دو پا ایستاده و راه بروند؟ چند فرضیه ارائه شده است:

• آنها راست ایستادند تا بتوانند از بالای علفهای بلند اطراف خود را ببینند. این موضوع برای دیدن محیط اطراف و امنیت آنها مهم بود.
• آنها راست ایستادند تا گرما را بهتر دفع کنند. در حالت ایستاده تماس بدن با نور خورشید کمتر می شود.

اما همانطور که دانیل لیبرمن مطرح می کند، بهترین فرضیه این است که آنها راست ایستادند تا انرژی بیشتری را ذخیره نمایند. منظور چیست؟ شامپانزه ها بر روی درختان خیلی چابکند، اما آنها هنگام راه رفتن روی زمین انرژی زیادی از دست می دهند. آناتومی آنها بدین منظور طراحی نشده است و معمولا پس از حدود 2 تا 3 کیلومتر راه رفتن آنها کاملا خسته می شوند. اگر چه آنها به خاطر وجود جنگل نیازی به اینقدر پیاده روی نداشته اند! راه رفتن بر روی دو پا انرژی کمتری مصرف می کند، بنابراین در زمان ناپدید شدن جنگلها و کاهش درختان این گونه که ایستاده راه میرفته، موفق تر عمل کرده است. آنها برای رسیدن به میوه ها ناچار به راه رفتن در مسافتهای طولانی بوده اند. امروزه مشخص شده که یک شامپانزه هنگام راه رفتن حدود ۴ برابر بیشتر از انسان انرژی مصرف می کند! این مقدار برای انشقاق یک گونه جدید راست قامت، کاملا قابل توجه است!

hqdefaultاما انشقاق انسان از میمونها چه زمانی اتفاق افتاد؟ با تکنیک ساعت مولکولی در علم ژنتیک به شیوه ای کاملا علمی می توان نشان داد که چه زمانی گونه های متفاوت از نیای مشترک خود جدا شده اند.با این روش معلوم شده که جدایی انسان از میمون حدود 6 میلیون سال قبل اتفاق افتاده است. یعنی بر خلاف تصور، حتی لوسی حلقه گمشده انسان و میمون محسوب نمی شود! اکنون این پرسش پدید می آید: جد واقعی ما کیست؟

شکارچیان فسیل برای یافتن پاسخ این پرسش دره گریت ریفت را مورد جستجوی دقیق تری قرار دادند، اما چیزی پیدا نشد. در 1997 یک انسان شناس فرانسوی به نام میشل برونه تصمیم گرفت جستجوی خود را به سمت غرب یعنی در حوالی شمال کشور چاد متمرکز کند. او و تیمش سرانجام پس از 4 سال جستجو توانستند جمجمه از شکل افتاده ای با قدمت 6 میلیون سال را بیابند. لحظه هیجان انگیزی بود، اما آیا این جمجمه اجداد ما بود یا فقط به یک میمون تعلق داشت؟ این جمجمه تومای نام گذاری شد و بررسی های علمی دقیقی بر روی آناتومی آن انجام پذیرفت. در نهایت میشل پذیرفت که این جمجمه متعلق به یک راست قامت است، اما برخی دانشمندان نسبت به این موضوع تردید دارند. اگر حق با میشل باشد، تومای را می توان به عنوان جد آدمی در نظر گرفت.

human-evolutionاگر چه راست قامتان، شاخه انسان را از شامپانزه ها جدا کردند، اما این گونه برای حدود 4 میلیون سال با مغز کوچکی شبیه شامپانزه ها به شکل موفقیت آمیزی به حیات خود ادامه داد! در واقع راه رفتن روی دو پا ارتباط خاصی با بزرگ شدن مغز نداشته است! با این حال برخی تفاوتهای جزیی بین مغز این گونه با شامپانزه در همین دوران شکل گرفت. مانند رشد آهسته تر مغز در دوران پیش از بلوغ و نیز نئو کورتکس کمی بزرگتر که هوش و تفکر را در بر می گیرد. این ادعا در جمجمه سلام، توسط دانشمندان اثبات شده است.

Homo_habilisدر 500 سال بعد فسیلی در این رابطه یافت نشده، اما پس از این دوره ناشناخته، سنگهایی با قدمت 2.5 میلیون سال کشف شده اند که طبیعی نیستند! این سنگها توسط افرادی شکل داده شده اند و در واقع آنها نخستین ابزارهای سنگی تاریخ محسوب می شوند! فسیل جدید و متفاوتی کشف شد و نتیجه: پیدایش انسان ابزار ساز و گونه هومو …! گونه هوموهابیلیس با قدمتی بین 1.6 تا 2.5 میلیون سال پیش: یعنی پیدایش عصر هومو یا انسان! اگر چه هوموهابیلیس هنوز خیلی شبیه میمونها و گونه لوسی ( استرالوپيتكوس) بود، اما یک تفاوت اساسی وجود داشت: مغز آنها حدود دو برابر بزرگتر شده بود. اما چرا پس از میلیونها سال، این افزایش حجم به شکلی نسبتا ناگهانی در حدود دو میلیون سال قبل اتفاق افتاد؟

ادامه دارد »»»

نویسنده و مولف: احمد مصدر / سایت علمی بیگ بنگ

منابع بیشتر: Sahelanthropus , Becoming Human Part 1 , Rift valley

Homo habilis , yon.ir , Suguta Valley , Zeresenay Alemseged

پاسخ دادن به پژمان لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

6 دیدگاه