بیگ بنگ: برقراری رابطه علّی میان پدیده ها خاصیت (ذهن) انسان است. ما نهایتاً می خواهیم همه پدیده ها واضح و قابل درک باشند و در این جهان پرآشوب و بی نظم، طبق یک روال و قانون منظم طبقه بندی شوند. طبقه بندی هایی مثل “اتفاقی” یا “باری به هر جهت” برای پدیده ها مطلوب (ذهن) ما نیست.

article-2465781-18D1865000000578-873_964x637

آدمیزاد برای  داشتن زندگی آسوده  و بدون آشوب ، تلاش می کند پدیده ها را بر طبق الگوها و قوانین مشخصی تفسیر کند و این توقع بیجا را دارد که جهانی پیچیده را با متغیرهای ساده و کم تعداد توصیف نماید. از قضا این موضوع مستلزم صرف هزینه های کلان نیست. کافیست “شبه ربط” را با “علیّت” جابجا کنیم.

یک مثال: در راه به یک گربه سیاه بر می خورید، بلافاصله کمی بعد از آن پایتان پیچ می خورد و می شکند. ما می دانیم که پیچ خوردگی پا حتماً عامل مشخصی داشته (و می توان مشخص کرد که چرا) به این رخداد منجر شده است. سایرین ممکن است اما با یک تعمیم نابجا و عجولانه بگویند: گربه های سیاه بدشانسی می آورند!

 همین جابجا گرفتن میان دو مفهوم “شبه ربط” و علیت”، پایه اصلی بخش بزرگی از خرافات و باورهای موهومی است که در جهان وجود دارد. catمی تواند صرفاً یک حادثه باشد

ارتباط  دو رویداد که یکی بلافاصله یا همزمان با دیگری اتفاق می افتد بیانگر  وجود همبستگی یا رابطه ای میان دو متغیر نیست. در مثالی که پیش تر گفتیم، میان گربه و بدشانسی. اگر بین قرار گرفتن گربه سیاه بر سر راه مان و بدشانسی یک رابطه وجود داشته باشد بایستی بتوانیم این رابطه را به صورتی قطعی تعیین کنیم. مثلاً با بهره گیری از اطلاعات آماری ارتباط میان این دو پدیده را به نحوی نشان دهیم که مسجل شود اغلب بصورت قابل توجهی پس از مواجهه با گربه سیاه، بدشانسی رخ می دهد. تنها در این صورت است که می توانیم ارتباط عامل بروز یک پدیده و اثر آن را روشن کنیم.

عجولانه است اگر تقارن و همزمانی دو رویداد را به منزلهء وجود رابطه علت و معلول در نظر بگیریم. هر وقت وجود چنین رابطه ای مسجل شد می توانیم حرف از “علیّت” بزنیم. اگر ارتباطی میان رخداد A و B وجود داشته باشد، یا A علت B است یا B علت A. اما می تواند هیچ کدام از این دو حالت نباشد و به عبارت دیگر هر دو رویداد A و B، معلول یک عامل دیگر  باشند. گاهی این عامل دیگر را میتوان پیدا کرد و گاهی هم نه. گاهی هم این عامل سوم کاملاً تصادفی و شانسی است. در این صورت اجازه داریم حداکثر از کلمهء شانسی استفاده کنیم. نه از  رابطهء “علّت و معلول”

شبه ربط، ربط بدون علیّت

برخی از ربط ها که هیچ بستگی علّت و معلول پشت آنها نیست را اصطلاحاً شبه ربط می نامیم. مثال های بی شماری در این زمینه وجود دارد. مثلاً در برخی مناطق تعداد لک لک ها با نرخ تولد مرتبط است. اما در کمال تعجب هیچکدام دلیل دیگری نیست. در عوض ، متغیر سومی پشت داستان قرار دارد که هم روی تعداد لک لک ها و هم روی نرخ زاد و ولد تاثیر می گذارد. مثلاً گستردگی یک منطقه.

همانگونه که گفتیم عامل سوم گاهی می تواند پنهان بماند یا اساساً حتی وجود نداشته باشد. ربط دو رویداد می تواند در یک بازه زمانی مشخص کاملاً تصادفی باشد. در واقع هر چه بتوانیم حجم بزرگتری از اطلاعات را مورد بررسی قرار دهیم، احتمال آن بیشتر می شود که میان پدیده های نامربوط و کاملاً مجزا ، یک همبستگی و ارتباط پیدا کنیم. وبسایت Spurious Correlations تعدادی  از این دست مثال ها را گردآوری کرده است تا نشان دهد این ربط ها اگر بصورت رابطهء علت و معلول تفسیر شوند تا چه حد بی معنا هستند.

مثلاً  بین نرخ طلاق در ایالت مین و سرانه مصرف مارگارین در امریکا یک رابطه وجود دارد و جالب این است که ضریب همبستگی :  ۰٫۹۹۲۵۵۸ میباشد.[1]

 نمودار رابطه میان بین نرخ طلاق در مین و سرانه مصرف مارگارین در امریکا
نمودار رابطه میان بین نرخ طلاق در مین و سرانه مصرف مارگارین در امریکا

یا حتی جالب تر از آن رابطه میان سرانه مصرف پنیر و میزان مرگ میر افرادی که در اثر پیچیدن ملافه در رختخواب جان خود را از دست می دهند![2]

نمودار رابطه میان سرانه مصرف پنیر و میزان مرگ در رختخواب مربوط به امریکا
نمودار رابطه میان سرانه مصرف پنیر و میزان مرگ در رختخواب مربوط به امریکا

خرافات،  شناخت عجولانهء شبه ارتباط پدیده ها به عنوان علیّت

بسیاری از مردم دوست دارند که رویدادهای جهان قابل محاسبه و پیش بینی باشد. به همین جهت با شور و شعف زایدالوصف و بکارگیری عقلانیت اندک هر رویداد شانسی و تصادفی را به منزلهء رابطهء علّت و معلول در نظر می گیرند و رویدادهای جهان را به گونه ای تفسیر به رای می کنند که خودشان دلشان میخواهد. (نه آنطور که در واقعیت هست)

زیست شناس وینی اریش ادر می گوید: « خرافات چیزی جز ارزیابی شتابزده رابطه  رویدادها به مثابهء رابطه علت و معلول نیست! »

مثال گربه سیاه و ارتباط آن با بدشانسی حتماً برای شما خنده دار بود. بعید است که امروزه کسی به این رابطه اعتقاد داشته باشد. اما بد نیست بدانید که دو سوم آلمانی ها معتقدند که در شرایط ماه کامل (شب چهارده) بدتر می توانند بخوابند. نکته جالب اینجاست که میان موقعیت ماه و اختلال خواب (درست مثل رابطه گربه سیاه و بدشانسی) هیچ رابطهء اثبات شدهء آماری وجود ندارد و صرفاً بر مبنای احساس و نظر شخصی افراد است. مبنای اثبات ارتباط بین موقعیت ماه و اختلال خواب حداکثر روی یکی دو تجربه شخصی افراد است. مثل این است که شما یک یا دوبار در سراسر زندگی تان بد خواب شوید. در همین حین چشم تان به قاب پنجره و منظرهء ماه  بیفتد. اوه! ماه کامل! امشب حتماً نمی توانم خوب بخوابم!

من عنوان این نوع شبه ربط را “ربط احساسی” می گذارم. در این نوع سوء برداشت (رابطه علت و معلول به جای شبه ربط) از مقدمهء {ماه مقصر است که من نمی توانم خوب بخوابم) و همچنین (یکی از آشنایان من نیز همین طور است) یک پیش بینی خودساخته صورت می گیرد. همه این استدلال ها مبتنی بر نوعی مغالطه با نام مغالطه علت شمردن مقارن است. به راستی باورهای خرافی زمانی شکل می گیرند که ما در ذهن مان  میان دو رویداد غیر مرتبط، رابطه علت و معلول برقرار کنیم.

نویسنده و مترجم: عرفان کسرایی – پژوهشگر مطالعات علم در دانشگاه کاسل آلمان

نوشته: Christian Buggisch / منبع: buggisch

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

4 دیدگاه

  1. اگه کمی فکر کنید و فقط خواننده صرف مقالات نباشید میفهمید که این نتیجه ای که گرفتید خود به خاطر قبول علیت است ، علیت نه قابل اثبات است و نه قابل رد شدن چون شیوه درک و اگاهی انسان بر اساس علیت است و چیزی خارج از علیت یعنی خارج بودن از حیطه فهم و درک ما.

  2. خرافات نادانی و عدم اگاهی ازعلت چگونگی وقایع طبیعی و سوئ برداشتها از اتفاقات و تصادفات فوق و نه به دلیل علت غایی بلکه به جهت بی نظمی در ذات طبیعت فعال و بی اطلاع از عواقب افعال خود میباشد و تفسیر ان به نفع و مصلحت خاص جهالتی بیش نیست.