548166_427765143934175_1698755443_n

اگر قوانین بر طبیعت حکمفرما باشند، سه پرسش به ذهن متبادر می شود :

1. اساس ( خاستگاه یا منشاء ) این قوانین چیست؟
2. آیا هیچ استثنایی، مثلا معجزه، برای این قوانین وجود دارد؟
3. آیا تنها یک مجموعۀ ممکن از این قوانین وجود دارد؟

این سوالات مهم به روشهای مختلف توسط دانشمندان، فلاسفه و الهیون مرتب سازی شده اند. جوابی که مطابق نقل قولها به پرسش اول داده شده است ( جواب کپلر ، گالیله ، دکارت و نیوتن ) این بود که قوانین کار خدا بودند.
با این حال ، این چیزی نبود جز تعریفی برای خدا به عنوان تجسم قوانین طبیعت. مگر اینکه یک خدای خونگرم با برخی ویژگی های دیگر، مانند خدای کتب عهد عتیق بودن ، استفاده از خدا به عنوان پاسخی برای اولین پرسش، صرفا جابجا کردن یک معما با معمایی دیگر است.
بنابراین اگر خدا را در پاسخ به پرسش اولمان وارد کنیم، چالش واقعی با پرسش دوم به وجود می آید : آیا معجزات استثناهای قوانین هستند ؟
نظریه ها دربارۀ پاسخ به پرسش دوم با صراحت بسیاری از هم جدا شده اند. افلاطون و ارسطو، با نفوذترین نویسنده های یونان باستان ، بر این باور بوده اند که هیچ استثنایی بر قوانین وجود ندارد. اما اگر دیدگاه کسی وابسته به کتاب مقدس باشد ، آنگاه نه تنها خدا قوانین را خلق کرده است، بلکه می توان با دعا کردن از او درخواست کرد که در برخی قوانین استثنا وارد کند – که یک بیمار را شفا دهد، باعث پایان زود هنگام خشکسالی ها شود یا بازی کریکت را به عنوان یک ورزش در المپیک تثبیت کند. بر خلاف دیدگاه دکارت، تقریبا همه متفکرین مسیحی بر این عقیده باقی ماندند که خدا باید بتواند قوانین را موقتا تعطیل کند تا باعث انجام معجزات شود !!!

پرسش سوم به این موضوع که آیا قوانینی که بر جهان و رفتار انسان حاکم هستند یکی هستند یا نه ، می پردازد. اگر پاسخ شما به پرسش اول این است که خدا قوانین را خلق کرده است، آنگاه در ادامه این پرسش مطرح میشود که آیا خدا در انتخاب آن قوانین آزادی عمل داشته است؟
ارسطو و افلاطون، مانند دکارت و بعدها انیشتین، بر این باور بودند که اصول طبیعت وجودشان « الزامی» است، یعنی به این دلیل است که تنها قوانینی هستند که منطقی به نظر می رسند. ارسطو و پیروانش احساس کردند که می توان آن قوانین را بدون توجه زیاد به چگونگی رفتار واقعی طبیعت « استنتاج» کرد. این حس و تمرکز بر روی اینکه چرا اشیاء از قوانین طبیعت تبعیت می کنند به جای تمرکز بر روی ویژگیهای این قوانین، او را بیشتر به سوی قوانین کیفی هدایت کرد که اغلب اشتباه بودند و با اینکه قرنها به تفکر علمی چیرگی داشتند، اما در هیچ موردی سودمند از آب در نیامدند. تنها خیلی بعدتر بود که کسانی مانند گالیله جرات کردند صلابت و اقتدار ارسطو را به چالش بکشند و به جای اینکه آنچه دلیل ناب گفته که باید انجام شود را ببینند، کنش حقیقی طبیعت را مشاهده کردند.

– استیون هاوکینگ – The Grand Design

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

6 دیدگاه

  1. اصلا چه جوری از اعداد مرتب 1 2 3 4 5 6 7 8 9 …ریاضی فقط یک سری قوانین به نام قوانین فیزیک پدید آمده؟

  2. با سلام …
    ممنون از سایت خوب شما …
    من تازه عضو شدم …
    از کجا میتوانم کتاب ها را تهیه کنم ؟؟
    آیا آنها را برای دانلود هم دارید ؟؟؟
    هر چند ترجیح میدم خود کتاب را داشته باشم …
    آیا برای فروش و پست به آدرس من هم دارید ؟؟؟

  3. سلام من قسمت سوم را متوجه نشدم یعنیایا خدا در انتخاب قوانین مجبور بوده که فقط همین قوانین را وضع کنه{اگه این جور باشه خدایش زیر سوال میره} یانه بین قوانین بسیار زیاد ممکن بهترین راوضع کرده اگه لطف کنید جواب بدید ممنون میشم فوریه

  4. با سلام.
    یک سوال!
    چگونه طبیعت به گونه ای تکامل پیدا کرده است که یک توازن بین تمام موجودات زنده به وجود آورده است؟ مثلا اگر مار به وجود نمی آمد موش تمام زمین را پر می کرد!
    یا اگر مگس و باکتری ها نبودند کثافت و آشغال زمین را پر می کرد!
    به وجود آوردن این توازن و تعادل از ماده ی بی شعور بعید نیست؟