بیگ بنگ: در دنیای عجیبی زندگی میکنیم، در دنیایی بسیار عجیب، عجیبتر از هر آنچیزی که بتوان فکرش را کرد. بسیاری از این عجایب و اسرار مربوط به دو نظریه مکانیک کونتومی و نسبیت عام می شود. ولی هنوز چه بسا رازهای دیگری را به ما نشان ندادند به عنوان مثال انسان هنوز امواج گرانشی بیگ بنگ را کشف نکرده یا کرمچاله ها و حتی شاید یکسری از اسرار هنوز حتی بطور نظری هم کشف نشده. بنظر میرسد هرگونه تخیلی اجازه دارد روزی خود را از ماورای طبیعت وارد فیزیک کند. بنابراین معنای واقعی فیزیک چیست؟ آیا فیزیک علم طبیعت است و باید علمی مربوط به ماورای طبیعت را هم داشته باشیم؟

mind cosmos آیا فرق این دو گونه به عجیب بودن ها است، یعنی هر چیزی که صرفا باورنکردنی باشد در حیطه ماورای طبیعت قرار می گیرد؟ آیا کسی میتواند چیزی را عجیب تر از موج کوانتومی، سیاه چاله، درهم تنیدگی کوانتومی، انحنای فضا-زمان و…در هر علمی و مباحث ماورای طبیعی پیدا کند؟ قطعا خیر. بنابراین مکانیک کوانتومی و نسبیت عام عجیب تر و قابل اعتمادتر از هر مبحث ماورای طبیعت هستند. هیچ جایی مثل خود علم جای خیال پردازی نیست، باور کنید که خیال ها روزی به حقیقت تبدیل می شوند. آیا آینه و یا گوی جادویی در دستان یک جادوگر در داستان ها و فیلم های تخیلی دیروز، همان(حداقل شبیه) وب کم و ارتباطات صوتی و تصویری امروزی از طریق اینترنت نیست؟ این مثال را گفتم تا اشاره کنم به این مطلب که درست هست در مقیاس ما انسانها، غرایب کوانتومی و اسرار نسبیتی در زندگی روزمره دیده نمی شوند ولی در همین مقیاس آیا ما در عجایب تامل می کنیم؟ به سرعت انتقال داده ها در پیامک زدن هایمان؟ به ثبت عکس و فیلم از خودمان و از دیگران؟ وقتی شما فیلمی را می بینید در واقع دارید بسته ای از گذشته خود را می بینید و همین طور عکس و مثال های بسیار دیگر. این عجایب قابل قیاس با عجایب کوانتوم و نسبیت نیست ولی آیا ارزش تامل ندارند؟

اینها را گفتم تا به این مطلب برسم که من به عنوان یک شیفته علم و کسی که برایش زندگی بدون مطالعه علم بی معنی است، یکسری فرضیه ها، ایده ها و چالش ها و سوالات در ذهن دارم که می خواهم با شما علاقه مندان به علم به مشارکت بگذارم و نظر شما را نیز جویا شوم. این مباحث دو سه سالی است که در ذهنم شکل گرفته و ممکن هست بعضی از این مطالب یک فرضیه و ایده جدید علمی باشد و بعضی کاملا اشتباه باشند.در هرصورت به این ایده ها و سوالاتم اشاره میکنم.

پرسش یک

رابطه ای جدید در اصل عدم قطعیت هایزنبرگ ؛ Δx × ∆t ≥h/2π
رابطه عدم قطعیت هایزنبرگ بیان می کند که نمی توان کمیت های جفت را به دلخواه و با دقت کامل اندازه گیری کرد. به عنوان مثال در رابطه هایزنبرگ مربوط به مکان و تکانه(سرعت)، هر چقدر مکان را دقیق تر اندازه گیری کنیم، سرعت نادقیق تر می شود و بنابراین دانستن دقیق مکان به معنی عدم قطعیت کامل در تکانه یا سرعت می باشد. در نظریه میدان کوانتومی به سبب رابطه هایزنبرگ در مورد زمان و انرژی، ذراتی خود به خود از درون خلاء آفریده می شوند و در زمانی بسیار کوتاه وجود دارند و بعد دوباره در درون خلاء وارد می شوند و ناپدید می شوند. این ذرات مجازی هستند یعنی به طور مستقیم قابل اندازه گیری نیستند. رابطه و ایده من این است که شاید افت و خیزهایی در عدم(جایی که هیچ چیزی حتی فضا و زمان وجود ندارد) شکل گیرد و بنابر رابطه جدید هایزنبرگ، افت و خیزهای کوانتومی فضا و زمان در درون عدم نیز وجود داشته باشند و منجر شود که خود فضا و زمان مجبور شوند پا به عرصه وجود بگذارند. بنابراین شاید بتوان گفت که خود جهان و حتی تمام جهان ها از یک عدم کوانتومی آفریده شده اند. اینکه چگونه حضور این فضا و زمان های مجازی طولانی تر شوند لازم است فرایندی که منجر به نظریه تورم کیهانی شده است نیز اینجا رخ دهد. شاید طبق این رابطه، خود زمان خلق نشود ولی در هر صورت ایده من رسیدن به روابطی است که نشان دهد خود زمان هم آفریده می شود.

پرسش دو

در نظریات کوانتوم و نسبیت و همچنین در دیگر فرضیات فیزیک مانند ریسمان، وجود جهان های موازی دیگر پیش بینی می شود. در بعضی اخبار می شنویم که علت فلان پدیده کیهانی مانند حرکت سریع اجرامی به سمتی خاص، شاید به علت کشش گرانشی دیگر جهان ها باشد، سوالی که پیش می آید این است که آیا بین جهان های موازی، عدم وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است، این سوال پیش می آید که در جایی که عدم وجود دارد چگونه گرانش عمل می کند؟ و اگر جواب منفی است آنگاه این جهان ها هیچ فاصله ای با هم ندارند؟ حتی اگر هم تمام جهان های چندگانه درون فضایی قرار داشته باشند باز هم این سوال پیش می آید که مجموعه ی این جهان ها در چه چیزی قرار دارد؟ می توان ایده هایی نظیر جهان های در هم تنیده و همچنین اینکه جرم و انرژی حتی میتواند عدم را خم کند و ایجاد گرانش کند را مطرح کنم. در هر صورت همان طور که بودن عدم اعجاب برانگیز است، نبود آن هم عجیب است چون هر چیزی درون چیز دیگری قرار دارد(البته احتمالا)

multiverseپرسش سه
تفسیر جدید کوانتوم، فوتون عامل فرو ریزش تابع موج: تفاسیر زیادی در نظریه کوانتوم وجود دارد، اما به نظر من در بیشتر و شاید همه ی آنها؛ این موجودات کوانتومی هستند که در برخورد با هم برهم نهی ها را از بین می برند، آیا بجز این است که خود انسان و ابزار آن از موجودات(اشیای)کوانتومی ساخته شده است؟ آیا ما می توانیم آزمایشی طراحی کنیم که بدون حضور فوتون، برهم نهی از بین برود؟

پرسش چهار

آیا بیگ بنگ حاصل یک سیاه چاله است؟ همیشه وقتی به نظریه ی بیگ بنگ فکر می کنم شباهتی را بین خلق عالم و سفید چاله پیدا میکنم. شاید هر جهانی از طریق سیستم سیاهچاله-کرمچاله-سفیدچاله به وجود آمده باشد. سفید چاله همه چیز را بر عکس سیاهچاله که میبلعد، به بیرون پرتاب میکند. این فرایند می تواند هم سلسله ای بی پایان باشد و هم تک رویداد. در پایان باز هم میگویم اینها فعلا در حد ایده هستند، از شما خوانندگان گرامی و علاقمند به علم در خواست دارم که نظرات علمی خود را بیان کنید.

نویسنده: میلاد اسکندردوست/ سایت علمی بیگ بنگ

پاسخ دادن به غلامرضا لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

24 دیدگاه

  1. واقعا نظر هاي فوق العاده اي بود مخصوصا نظر خانومه زينب
    من تازه وارد اين مباحث شدم به نظرتون از كجا شروع كنم چون يكسري نظريه تو سرم و رويام دارم ميخوام با علم و شناخت بستر اوليه بهش بپردازم ممنون ميشم راهنمايي كنيد

  2. با سلام
    بنده یه ادم معمولی ولی مشتاق به فیزیک و مباحث اعجاب انگیزش هستم
    من متاسفانه نمیتوانم درک کنم که بعضی دوستان چطور اینگونه راحت از کنار مستدلات رویا پردازی در فیزیک میگذرند ، مگر نه این است که همین رویا پردازی ها و فلسفه چینی ها اولین جرقه های روشنایی علم و به نوبه ان علم فیزیک (که به نظر من پدر همه علم هاست ) بوجود امد ، رشد کرد ، منطق دار شد ، با اعداد ریاضیات جان گرفت و با زبان ادبیات منتقل شد
    عدم ممکن است باشد و هم ممکن است نباشد ، باتوجه به دنیای کوانتوم و رفتار ذرات زیر اتمی در این دنیا که میتواند در هر جایی ،هم باشند و هم نباشند و به نظر شخصی بنده از انجایی که تمامی هستی و نیستی از دنیای کوانتوم نشأت میگرد پس شاید عدم هم باشد و هم نباشد چون که تابع کوانتوم است
    دنیای مسخ کننده سیاه چاله ها که خود نمونه بارز از وجود هستی و نیستی توأمان در لحظه و مکان است، به وضوح نشان میدهد که هر چه در فکر و فرضیه بگنجد ممکن است روزی به واقعیتی غیر قابل انکار مثل وجود خود سیاه چاله ها بینجامد
    شاید هنگامی محققی در ازمایشی در حال نظاره و مشاهد رفتار یه ذره در دنیای کوانتوم است در اصل بر هم نهی کوانتومی که ذره در هم حالت هستی و هم نیستی در دو مکان و زمان متفاوت (چون قبل و بعد در دنیای کوانتوم وجود ندارد) است ان در عدم باشد .
    به نظر من شاید ما موفق به یافتن و یا ساختن کرم چاله ها و یافتن سفید چاله ها شویم شاید روزی موفق شویم پی ببریم که ماده تاریک از چیست و انرژی تاریک از کجاست و شاید بتوانیم به دنیاهای وازی دیگر سفر کنیم و در زمان به حلو عقب برویم شاید پارادکس های سفر در زمان کمی مایوس کننده باشند ولی همین دنیای هیجان انگیز کوانتوم خود نشان دهنده اینست که ممکن است روزی بتوان این پارادوکس ها را هم حل کرد ، من به شخصه ارزو میکردم کاش تازمانی که زنده ام شاهد معجزه های دیگر فیزیک باشم زق
    یه چیز دیگه اینکه فیزیک و بودن همین نظریه ها و ابداعات و سوال ها بوده است که ما الان خیلی راحت تر و بهتر از گذشته ها زندگی میکنیم و مطمئنا باز هم فیزیک مثل همیشه مارو برای روشن تر کردن مسیر زندگیمان به پیش خواهد برد

  3. اگه داخل سیاه چاله همه ذرات از هم جدا میشن
    پس در سفید چاله برعکس اون اتفاق می افته
    پس یعنی ذرات به هم نزدیک میشن
    انقدر به هم نزدیک میشن تا منفجر بشن و یه دنیای دیگه رو درست کنند

  4. درباره سوالی که درباره ی جهان های موازی پرسیدید. ببینید این بحث یک کم پیچیده است پس دقیق بخونید تا متوجه بشید ومنم به زبان ساده میگم.
    فرض کنید یک جهان یک بعدی داریم یعنی یک خط. و این خط در یک صفحه قرار داره. حالا اگه یه صفحه ی دایره ی دو بعدی رو از این جهان یک بعدی عبور بدیم موجودات اون جهان ابتدا یک نقطه میبینن. و همینطور که صفحه ی دایره جلو وجلوتر میره تبدیل به پاره خط میشه و این پاره خط بزرگ و بزرگتر میشه تا به اندازه قطر دایره برسه وبعد باز کوچک و کوچکتر میشه و در آخر یک نقطه باقی میمونه و بعد ناپدید میشه. حالا یه جهان دو بعدی یعنی یک صفحه رو تصور کنید که میخوایم یک کره ی سه بعدی رو از داخلش عبور بدیم. موجودات جهان دو بعدی ابتدا یک نقطه و بعد دایره های متحدالمرکز رو میبینن که بزرگ و بزرگ میشن و بعد دوباره کوچک و کوچک میشن تا اینکه دوباره نقطهو ناپدید بشن. حالا فرض کنید یک فوق کره ی چهار بعدی از جهان سه بعدی ما عبور کنه. ما چی میبینیم؟ یه نقطه وسط فضا که تبدیل به کره میشه و اول بزرگ و بعد کوچک میشه ودر آخر ناپدید میشه. خب پس ما میتونیم روی جهان های در ابعاد کمتر اثر بذاریم و اثر جهان های با ابعاد بیشترو ببینیم. بنابر این اگه ما جهانی در یک جهان دیگه باشیم آثار اونو مثل گرانش بین دو جهان میبینیم. و ما میتونیم توی یکجهان چهار بعدی باشیم ولی اونو نبینیم و صد البته درک هم نخواهیم کرد. ولی این امکان داره همونطور که یه دایره توی صفحه تو جهان ما وجود داره ولی نمیدونه که جهانی سه بعدی وجود داره و درکش نمیکنه.

  5. دوستان سلام
    میخاستم یه سوالی رو که واسم پیش اومده مطرح کنم اگه جوابشو بهم بگید ممنون میشیم
    همه جا نوشته که پروتون ها از 3 کوارک تشکیل شدند که جرم هر کوارک به طور تقریبی اندازه گیری شده و مشخص هست و همین طور جرم خود پروتون ولی وقتی شما مجموع جرم کوارکها رو حساب کنید میبینید که خیلی خیلی از جرم خود پروتون کم تره!
    یعنی با قانون بفای جرم اصلا نمیخونه!
    مرسی

    1. عرض کنم که مجموع جرم کوارکای پروتون حدود یک درصد جرم پروتونو تشکیل میده در حالی که نود و نه درصد دیگه اش به علت اثر نیروی رنگ بین کوارک هاست که باعث مقید شدن اونها درون پروتون شده. دقت شود که نیروی قوی هسته ای بین پروتونها و نوترونها درون هسته حاصل نشت leakage نیروی قوی رنگ درون نوکلونهاست. در واقع کوارک ها دارای انرژی جنبشی و و انرژی بستگی binding energy یا حالت مقید bound stateمی باشند که با احتساب معادل جرم آنها از E=mc2، اون 99 درصد “‘گمشده”توجیه میشه.
      این انرژی عظیم بصورت ذرات حاملین نیروی force carriersدرون پروتون برای تقید کوارک ها و حبس آنها در جریان است. گلئونها ذرات فرضی حامل نیروی قوی هستند به آنها بار رنگ های “فرضی” نسبت میدن لذا شدیدا با هم اندرکنش داشته و میتونن مزون، کوارک پادکوارک، تولید کنن که عامل بستگی و حبسconfinementکوارکهاست.
      این بار رنگهاcolor charges سه نوع هستند برخلاف الکترومغناطیس که یک نوع بار داریم که + و – است، اونا قرمز، سبز و آبی هستند و هریک هم + و -.

      بهرحال من از جانب خودم این داستان سازی کوانتوم کرمو داینامیک QCDرو قبول ندارم . ولی آنچه که مربوط به جرم پروتون است محصول این حقیقت است که جرم پروتون= جرم کوارکها+انرژی جنبشی و بستگی آنهاست

    2. باسلام
      از تمام دوستانی که نظرات خود را بیان می کنند تشکر میکنم
      درپاسخ به سوال زیبا و تامل برانگیز جناب مهرالله باید عرض کنم که در فرایند های پیچیده داخل هسته اتم، تولید زوج کوارک و پادکوارک هم داریم و این ها ان اختلاف جرم که فرمودید را در خود دارند.این ذرات مجازی هستند وخودبخود بوجود می ایند!!!عجب دنیای عجیبی است.

      1. البته نه دقیقا خود بخود، میدان مغناطیسی قوی در هر جایی هم که باشه میتونه پاد ذرات رو تولید کنه که در پروتون و نوترون کوارک ها و پاد کوارک ها هستن.

  6. اقا سمیر سلام … ازتون ی خواهش جدی دارم … میشه خودتون به من اصل عدم قطعیت هایزنبرگ رو توضیح بدین
    یا اینکه دوستان دیگر به زبان ساده به من توضیح بدن مرسییییییی

  7. یک سوالی هم من مطرح میکنم شاید مفید باشد فرض کنید در اتاق عمل هستید و فردی را در حالی که بیهوش نیست جمجمه اش را شکافته اند و شما مغز او را می بینید بر اساس اصل عدم قطعیت وقتی به مغز آن فرد نگاه نکنید مغز او وجود ندارد یا حالا تابعی از موج است اما خود آن فرد اگاهیش تغییری نمی کند آیا از این موضوع نمی توان نتیجه گرفت که آگاهی از مغز نیست بلکه مغز از آگاهی است؟!!!

  8. با سلام تمام نظرهاتونو خوندم وفقط ميخوام نظرموبگم!
    ١_اين خيلي خوب كه دنبال دريچه جديدي از علم باشيم كه بهش رسيديم٢_برخلاف نظر شما من مطمعنم كه اين جهان ما به قايت يكي از جهان هاست والبته پيش پاافتاده ترينش واگه فقط بتونيم با موجودات فرازميني ارتباط برقراركنيم تمام جواب سوالامونوميتونيم بگيريم وقوانين فيزيكي ما خيلي پيش پاافتاده است كه برايان گرين ميگه قوانين ما از اول تا اخر تمام هستي ونيستي وقوانين كوانتوم فقط قطره ايي از علم كوچيكي كه داريم تجربش ميكنم فقط وبه نظر خودم دنبال اين جهان كوچيك نباشيد چون جهان هايي شگفت انگيز تري از اين يكي هست!!!!!!!!!

    ودراخر به قول نيل تيسون:هيچ چيزي رو در اين دنيا باور نكنيد صرف اينكه ميخواهيد باور داشته باشيد!!!!!

  9. درود بر شما دوست عزیز
    اول اینو عرض کنم که باید مطالعه علمی داشته و تا اندازه ای مسلط بود سپس به طرح ایده پرداخته و فرمولبندی کرد… شروع کار شما از عدم است در حالی که عدم عدم است و حتی یک ذره هم نباید به آن جامه وجود پوشاند و اینکار کاملا خلاف عقل و غیر منطقی است، ما نباید دنبال جهان بینی بسیار ضعیف بسیاری دانشمندان و تفاسیر گوناگوان آنها شویم…
    وقتی فضازمان رو ظهور میدید بدون ارائه ماهیت و ذات آن، در واقع آنها را بعنوان مفاهیم بنیادی قبول کردید در حالیکه این دیگه اسمش ظهور فضازمان نیست….و مشکل همه عالم هم همینه.
    شما تابع موج کوانتمی رو بعنوان یک حقیقت پذیرفتید در حالی که این تصور نقص و سردرگمی بسیار در تفهیم و تفاسیر دارد… بعدشم، فروکاهی تابع موج بیشتر محصول خود مشاهده گر است تا فوتون و ابزار او…

    در مورد بیگ بنگ و سیاهچاله، از اونجایی که نسبیت عام کاملا در این نواحی شکست خورده است پس من اون رو و حتی ترکیب نسبی اش با کوانتوم رو هم قبول ندارم، لذا وجود اجرام ساختگی سفیدچاله و کرمچاله و …را نمیپذیرم…اینکه جهان از یک سیاهچاله اومد خب سیاهچاله از کجا اومد و…من فکر میکنم فرایند خلق جهان باید آغای بعنوان پایان تمام ماجراها داشته باشد.

    ولی من از جانب خودم توصیه میکنم که وقت خودتونو زیاد صرف مبانی تخصصی و محاسباتی کوانتوم و نسبیت عام نکنید چون بسیار وقتگیره و تو این جامعه هم فایده نداره. زندگی و رشته خود را با آگاهی ولذت مسلط شوید و فیزیک رو هم در مسیر علمی و صحیح آن بطرز ساده ای فرا گیرید.

    1. اینکه برای جامعه فایده داره یا نه مهم نیست مهم اینه که خودت بخوای که بدونی. من دیوونه وار دنبال مطالب فیزیک کوانتوم و فیزیک جدید میرم طوری که زندگی مو تحت الشعاع قرار داده. اگه برای شما اینطور نیست دلیل نمیشه برای بقیه نباشه. درضمن بالاخره یه نفر باید تو این جامعه دانشمند بشه یانه؟ باور کنید نمیشه جلوشو گرفت. میل به دونستن چیزیه که معلوم نیست از کجا میاد ولی قابل کنترل نیست.

  10. به شما توصیه میکنم فیزیک را کمی ریاضیا تی تر مطالعه کنید و کتابهای ادبی و عامه نویس در مورد این دانش را وسیله قضاوت در مورد پدیده های مورد بررسی آن قرار ندهید. مفاهیمی چون وجود و عدم بیشتر جنبه فلسفی دارند و در فیزیک کمتر مورد بحث هستند.بهتر است به جای جدی گرفتن مدلهای مبهم مانند تئوری تورم و ادعاهای آن در مورد نحوه پیدایش بیگ بنگ مبانی تئوری کوانتوم را به خوبی فراگرفته و به سمت درک کورسهای پیشرفته تر فیزیک نظری مانند تئوری میدانهای کوانتومی و نسبیت عام حرکت کنیم تا آنگاه در موقعیتی واقع شویم که بتوانیم مدلهای ارائه شده در این دانش را مورد قضاوت قرار داده و نه اینکه در برابر آنها منفعلانه ایستاده و فقط محو تماشای آنها شویم.

    1. همیشه این فرضیات غیر ریاضیاتی بودن که تبدیل به نظریه شده و بعد بوسیله ی ریاضیات اثبات شدن. اگه بخوایم فقط به چیز هایی که میدونیم تکیه کنیم اونوقت نمیتونیم چیزهایی که هست ولی نمیدونیم رو ببینیم. قابل توجه شما به این میگن روش علمی نه اینکه چیز هایی رو که دیگران گفتن طوطی وار حفظ کنیم و روش اسم درک کیهانو بذاریم.

  11. واحد و اون چیزی که تمام هستی و ماده و غیر ماده از اون بوجود اومد قابل دیدن و اندازه گیری نیست چرا که تمام ابزار ازمایشگاهی و حتیذچشم ما از اون بوجود اومده اون واحد خود فکر نداره و حتی نمیدونه وجود داره اما هست.

  12. عدم وجود ندارد چرا که اگر عدم بود هستی در انی وارد عدم میشد.اون واحد یا انرژی یا موجی که ماده از ان بوجود امده همیشه بوده و هست.چرا که از نیستی هستی بوجود نمیاد.حتی اگر بگیم ابتدا نیستی بود این سوال پیش میاد که قبل نیستی چه بود و تنها یک قدم پرسش خود را به عقب میبریم.هرچه بود هستی بود وغیر از ان نبود.

    1. در ابتدا به ساکن ، هر دو یعنی هستی و یا نیستی به یک معناست
      نیستی در صورت عدم هستی، به عنوان تنها موجودیت حاضر، خود به منزله هستی یست.

      فیزیک چون در بودن ها و موجود ها تدقیق و تحقیق میکند، لذا مسله مذکور یک بحث فلسفی یست تا علم فیزیک.

      کتاب هستی و نیستی ژان پل سارتر راهگشاست در این زمینه