بیگ بنگ: قصد داریم مطلب “گریز به ابر فضا” را که به قلم «میچیو کاکو» نویسنده چیره دست نوشته شده است را در 12 قسمت تقدیم شما عزیزان کنیم. در این مطالب، مشکلات و موانع یک تمدن پیشرفته برای فرار از جهان مرده بررسی می شود، همچنین با تکنولوژی ها و راه های ممکن ِ فیزیکی، دانشمندان برای گریز از جهان آشنا می شوید.

5521

به گزارش بیگ بنگ، اینکه سرنوشت حیات هوشمند در جهان، ضرورتا مرگ است، قانونی فیزیکی است. ولی مطابق قانون تکامل یا فرگشت، وقتی محیط تغییر کند، حیات، یا آن را ترک می کند، یا خود را تطبیق می دهد یا از بین می رود. از آنجایی که تطبیق با جهانی که در حال انجماد تا حد مرگ است، غیر ممکن به نظر می رسد، تنها گزینه های باقیمانده مردن یا ترک این جهان است. با روبرو شدن با مرگ نهایی جهان، آیا این امکان وجود دارد که تمدن های تریلیون ها سال بعد از ما، پیش از رویارویی با مرگ نهایی، فناوری مورد نیاز را به خدمت گرفته و جهان را با یک « فضاپیمای نجات » ترک کرده و به جهان های دیگری تغییر مکان دهند، جهانی جوان تر و گرم تر؟ یا اینکه از فن آوری برتر خود برای ساختن یک « حلقه زمانی » استفاده کرده و به گذشته خود، زمانی که دمای جهان بیشتر بود، سفر کنند؟

برخی فیزیکدانان با استفاده از آخرین دستاوردهای فیزیک پیشرفته، روش هایی کاملا نظری ولی محتمل را مطرح کرده اند که واقع گرایانه ترین نگرش به دروازه های ورود به ابعاد بالاتر به دیگر جهان ها را فراهم می کنند. امروزه تخته سیاه های آزمایشگاه های فیزیک در سراسر جهان، مملو هستند از معادلات ریاضی فیزیکدانان ؛ در پی یافتن این حقیقت که آیا کسی موفق خواهد شد با استفاده از انواع عجیب انرژی و سیاهچاله ها ، گذرگاهی به دیگر جهان ها باز کند؟ آیا ممکن است تمدنی پیشرفته بتواند میلیاردها سال بعد، برای ورود به جهان های دیگر ، از قوانین شناخته شده فیزیکی بهره بگیرد؟

Stephen Hawking
استیون هاوکینگ، ستاره شناسی دانشگاه کمبریج، یکبار به طعنه گفته است: « کرمچاله ها، در صورتیکه وجود داشته باشند، برای سفرهای فضایی سریع مناسب خواهند بود. شما می توانید از درون یک کرمچاله به گوشه دیگر کهکشان بروید و بموقع برای نهار بازگردید. » و اگر کرمچاله و گذرگاه های ورود به ابعاد دیگر ، کوچکتر از آن باشند که امکان مهاجرت از این جهان را فراهم آورند؛ آنگاه انتخاب دیگری وجود خواهد داشت: کاستن حجم کلی اطلاعات یک تمدن هوشمند پیشرفته به سطح مولکولی و تزریق آن از درون گذرگاه؛ جایی که سیستم در طرف دیگر بتواند مجددا خود را بازسازی کند. به این ترتیب ممکن است یک تمدن کامل، بذر خود را از درون یک بعد گذر ارسال نموده و مجددا در طرف دیگر، با تمام شکوه و جلال، خود را برپا کند. ابرفضا، به جای اینکه تنها بازیچه ای برای فیزیکدانان نظری باشد، این قابلیت را هم دارد که بتواند راه نجات حیات هوشمند در جهانی رو به مرگ باشد.
برای درک کامل مفهوم این واقعه، ما ابتدا باید بفهمیم چگونه ستاره شناسان و فیزیکدانان با زحمت زیاد به این نتایج حیرت انگیز رسیده اند. نقطه تبلور نظریات کیهان شناسی ، نظریه تورم می باشد. نظریه تورم با تمام داده های تجربی سازگار است و ما را به سمت پذیرش مفهوم جهان های چندگانه نیز سوق می دهد. مشکل اساسی برای ترک جهان این است که آیا ما منابع کافی برای ساختن ماشینی خواهیم داشت که بتواند چنین شاهکاری را انجام دهد. اما از نظر یک فیزکدان مشکل اصلی چیز دیگری است: در وهله اول آیا اصلا قوانین فیزیک، وجود چنین ماشین هایی را امکان پذیر می داند؟ اگر فناوری به اندازه ی کافی پیشرفته ای داشته باشیم، بر طبق قوانین فیزیک فرا به جهان دیگر امکان پذیر خواهد بود. در قسمت بعد به، قدم اول: “ایجاد و آزمایش یک نظریه برای همه چیز” می پردازیم.

ادامه دارد »»»

به قلم میچیو کاکو – جهان های موازی

پاسخ دادن به sarah لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

3 دیدگاه

  1. واقعا این با عقل سلیم سازگار هست که کسی فکر کنه که تمدن و علم و آگاهی بشر یه میلیارد سال بعد که هیچی همین یه میلیون سال بعد با تمدن و پیشرفت الان یکی باشه یا زیاد فرق نکنه ؟! . تا سال 2020 که حتما محاسبات کوانتومی تجاری میشه و تا سال 2050 هم که حتما فوتبال بین انسان ها و ربات ها حداقل یک هیچ به نفع ربات ها تموم میشه و تا سال 2100 هم که حتما … ! . پس حتما میشه به جهان دیگه سفر کرد ! .

    1. این درسته که تمدن بشر داره پیشرفت میکنه ولی بنظر من موضوع اینه که واقعا به سمت چی داره پیشرفت میکنه؟!
      ایا دنیای تخیلیات ما بالاخره به محدودیت هایی برمیخوره؟؟؟

      1. با سارا موافقم. پیشرفت به سمت چی؟ و در ضمن در نظر داشته باش که هر کشفی تازه ای در عین حال که راه های تازه ای جلوی پامون می ذاره، ما رو با کلی سوال تازه هم مواجه می کنه و بسیاری از کشفیات گذشته رو نقض می کنه. بشر در حال پرسیدنه و همین پرسشگری اهمیت داره نه اون چیزی که از پرسشگری حاصل میشه.