بیگ بنگ: آیا ثبات داشتن در راه علم جویی حتما کامیابی به وجود می آورد؟ شاید بهترین نمونه ی والای دیگر در جستجوی قوانین علمی و تکان دهنده ترین از همه، گفته ی ورنر هایزنبرگ درباره ی لحظه ای باشد که یکباره قوانین مکانیک کوانتومی در کانون ذهنش متمرکز شد.

6a00d8341bf7f753ef019b0156940c970bبه گزارش بیگ بنگ، هایزنبرگ درباره ی آن لحظه نوشته است: « یک شب به مرحله ای از کار رسیدم که آماده بودم تک تک جملات انرژی را (که امروز ماتریس انرژی می نامیم) با آنچه امروز مجموعه ی بسیار عجیبی از محاسبات به شمار می آید تعیین کنم. وقتی اولین جملات با اصل انرژی مطابقت نشان داد تا حدی هیجان زده شدم و اشتباهات بسیار در حساب مرتکب شدم. در نتیجه تا ساعت سه صبح طول کشید تا نتیجه ی نهایی محاسباتم آماده شود. اصل انرژی تمام جملات را در برگرفته بود و من دیگر درباره ی سازگاری و انسجام ریاضی آن نوع مکانیک کوانتومی که محاسباتم نشان می داد ذره ای تردید نداشتم. احساس می کردم که از ورای سطح پدیده ی اتمی به قلمروی درونی فوق العاده زیبایی نگاه می کنم و از اینکه دیگر می بایست این همه ساختارهای ریاضی را که طبیعت با گشاده دستی تمام در برابرم گشوده بود آشکارسازی کنم، تا حدودی خود را سردرگم و حیرت زده یافتم. هیجان زدگی ام چنان بود که نمی توانستم بخوابم، همان موقع که روز جدیدی می دمید به دماغه ی جنوبی جزیره رفتم که مدتها بود می خواستم از صخره ی پیش رفته در دریایش صعود کنم. این بار بدون زحمت زیادی موفق شدم و آنگاه بر فراز صخره منتظر بر آمدن خورشید ماندم.»

همه ی ما می توانیم وجد و شور هایزنبرگ را در آن لحظه ی بزرگ و با شکوه احساس کنیم. همه ی مان از دشواری ها و تناقض هایی که در نظریه ی کوانتومی قدیمی”بور-زومرفلد” قد برافراشته بود کم و بیش اطلاع داریم. از سر درگمی طولانی هایزنبرگ درباره ی این دشواریها، تناقض ها و بحث هایش با زومرفلد و نیلز بور و ولفگانگ پائولی نیز چیزهایی می دانیم. وی در آن موقع مقاله ی مشترک خود با کرامرز را درباره ی نظریه ی پاشندگی منتشر کرده بود. نظریه ای که از جهات بسیار پیش درآمد تحولات بعدی بود.

Werner Heisenbergدر برابر شرح هایزنبرگ درباره ی اندیشه هایش پیرامون نظریه ی ذرات بنیادی که حدود سی سال بعد(یعنی پس از ناگواریها ی زمان جنگ و تلخ کامیها و اضطرابهای پس از جنگ) تدوین کرد، واکنش ما چیست؟ خانم هایزنبرگ در کتاب که راجع به شوهرش نوشته است می گوید:« در یک شب مهتابی که با هم در دامنه های کوه هایزنبرگ قدم می زدیم،او شیفته ی تصوراتش شد وسعی کرد جدیدترین کشفش را برای من توضیح دهد.از معجزه ی تقارن به عنوان مدل اصیل آفرینش،از هماهنگی،و از زیبایی سادگی و حقیقت درونی اش صحبت کرد.»

و از یکی از نامه های هایزنبرگ به خواهر زنش در آن زمان چنین نقل می کند:« در واقع این چند هفته برای من سرشار از هیجان بود. اینکه چه بر من گذشت، شاید با این قیاس بتوانم نشان دهم که طی پنج سال گذشته با تقلای فراوان به بالاترین قله ی ناشناخته ی نظریه ی اتمی صعود کرده ام. حالا که قله درست در برابر من است، تمامی پنداشت روابط نظریه ی اتمی یکباره و آشکارا در برابر دیدگانم گسترده شده است. این روابط با تمامی انتزاعات ریاضیشان چنان سادگی و صراحتی دارند که گویی باید خاضعانه بپذیریم. حتی افلاطون هم فکرش را نمی کرد که اینقدر زیبا باشند، این روابط را نمی توان اختراع کرد، از تولد جهان در جای خود بوده اند.»

تشابه چشمگیر زبان و عبارات هایزنبرگ در این نوشته و در نوشته ی سی سال بعدش در مورد کشف قواعد اساسی مکانیک کوانتومی کاملا جالب توجه است، اما آیا در دیدگاه دوم او نیز به همان نحو اشتراک داریم؟ در مورد اول، اندیشه هایش فورا مقبولیت یافتند. در عوض، اندیشه های هایزنبرگ درباره ی فیزیک ذرات را حتی دوست و منتقد همیشگی اش پائولی نیز نفی و رد کرد. حال ببینیم خانم هایزنبرگ در اواخر زندگینامه ی شوهرش چه نوشته است: «یک وقت با قاطعیت خنده آوری گفت” کاملا بخت یارم بود که وقتی خدای مهربان سرگرم کار بود از پشت شانه اش همه چیز را دیدم! بله کاملا، حتی بیشتر از کاملا!” این بخت به او نشاط بسیار داد و او توانست با دشمنی ها و سوء تفاهمهایی که مکررا پیش می آمد با متانت روبرو شود و از کوره در نرود.»

نویسنده: محمد پرگلی / سایت علمی بیگ بنگ

منابع بیشتر:

مجله دانشمند مهر ۱۳۶۹
مقاله ی پروفسور چاندراشکر – پژوهشکده ی علوم هند در بنگلور فوریه ی ۱۹۸۵ به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس فرهنگستان علوم هند _ترجمه ی رضا رضایی

قسمت اول

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

1 دیدگاه