ابر فضا و ابعاد بالاتر کائنات
بیگ بنگ: اگرچه ما در جهاني با سه بُعد مكاني طول، عرض و ارتفاع زندگي ميكنيم اما آيا اين لزوماً به اين معناست كه كل هستي هم صرفاً داراي سه بُعد مكاني است و ابعاد بالاتري ندارد؟ خير چنين نيست. در واقع بر اساس مهم ترین نظریات مطرح در فیزیک امروز، کائنات دارای ابعاد ناشناخته و متعدد دیگری غیر از 3 بُعد مکانی جهان ما است.
احتمال وجود ابعاد بالاتر برای اولین بار در سال 1919 توسط یک ریاضیدان و فیزیکدان آلمانی به نام تئوردو کالوزا هنگام کار روی معادلات میدان اینشتین در نسبیت عام مطرح شد. کالوزا دریافته بود که چنانچه فضا_زمان به جای چهار بعدی پنج بعدی باشد می توان معادلات میدان گرانش اینشتین و معادلات میدان الکترومغناطیسی ماکسول را در چهار چوب ریاضی واحدی بر حسب انحنای فضا_زمان پنج بعدی به دست اورد در این صورت انحنای سه بعد از این ابرفضا به همراه بعد زمان منجر به شکل گیری میدان گرانشی می شود و انحنای بعد مکانی چهارم نیز به ایجاد نیروی الکترومغناطیس منجر می شود. بدین ترتیب برای نخستین بار در تاریخ علم مفهوم اسرارآمیز ابر فضا وابعاد بالاتر کائنات وارد علم فیزیک شد.
اما اگر واقعا ابعاد مکانی بالاتری غیر از سه بعد مکانی شناخته شده ی جهان ما وجود دارند پس چرا فیزیکدان ها در هیچ آزمایشی که تا آن زمان صورت گرفته بود متوجه آن نشده بودد؟ این معمایی بی پاسخ بود تا این که در سال 1926 یک فیزیکدان سوئدی به نام اسکار کلین پاسخش را پیدا کرد. کلین گفت علت اینکه بعد پنجم تا کنون دیده نشده این است که این بعد بر خلاف سایر ابعاد مکانی جهان به شدت فشرده بوده و همانند یک حلقه ی فوق العاده کوچک در خود پیچیده است. شعاع این حلقه هزاران میلیارد بار از شعاع هسته ی اتم کوچکتر است و به همین علت هم تاکنون بعد پنجم در هیچ آزمایشی به طور مستقم مشاهده نشده است.
با تکمیل نظریه ی ابر فضای کالوزا توسط اسکار کلین این نظریه به نظریه ی کالوز_کلین شهرت یافت. نظریه ی کالوز کلین نه تنها برای نخستین بار ایده ی اسرارآمیز ابرفضا و وجود ابعاد بالاتر کائنات را ارائه کرد بلکه نخستین نظریه ای بود که موضوع وحدت غایی تمای نیروهای شناخته شده در آن زمان_یعنی دو نیروی گرانش و الکترومغناطیس_را نیز مطرح کرد و توانست ماهیت این دو نیروی به ظاهر متفاوت را در چهارچوب ریاضی واحدی توضیح دهد. البته نظریه ی کالوزا_کلین از زمان خود بسیار جلوتر بود به طوری که بسیاری از فیزیکدان ها در آن دوران نتوانستند ایده ی اسرارامیز وجود ابعاد بالاتر هستی و جهانی فرا ابعادی را بپذیرند. اما سرانجام با گذشت نزدیک به 60 سال فیزیکدان ها به اهمیت فوق العاده ی ابر فضا و ابعاد بالاتر کائنات پی ببرند و بر همین اساس مهم ترین و بنیادی ترین نظریه ی فیزیک امروز یعنی نظریه ی ابر ریسمان و سپس نسخه ی تکمیل تر شده ی آن را یعنی نظریه ی M را ارائه دادند. نظریه ای که ممکن است با کمک مفهوم اسرارامیز ابعاد بالاتر هستی سرانجام بتواند از وحدت غایی تمامی نیرو های کائنات پرده بردارد.
Read More : Dimension mathematics and physics , String theory , M theory
تعصب در علم و فلسفه مانند هر تعصب ديگري ، نشانه ي خامي و بي مايگي است و هميشه به ضرر حقيقت تمام مي شود
به نظر من ما باید درباره ی بعد پنجم صحبت کنیم نه راجع به این که خدا پس میریزه با نه . یکم فکر کنیم نه اینکه سریع بخوایم جواب همو بدیم .نباید فقط حرف بزنیم باید درست حرف بزنیم
سلام. من نمی دونم بعد از بعد پنجم یعنی انرژی کدوم بعد ها هستن . هر چی تو سایت ها گشتم پیدا نشد .طول،عرض،ارتفاع،زمان،انرژی و … لطفا زود تر راهنمایی کنین. با تشکر ☺
ارتعاش
عدالت را ما انسانها باید بوجود بیاریم .
اگر خط به خط اجزاء مثلث خیام پاسکال را باهم دیگر جمع کنیم متوجه می شویم که جمع هر یکی از خطوط برابر اجزاء زیر است یعنی به طریق زیر
2^0=1=(A+B)^0=1
2^1=2=(A+B)^1=1+1=2
2^2=4=(A+B)^2=1+2+1=4
2^3=8=(A+B)^3=1+3+3+1=8
2^4=16=(A+B)^4=1+4+6+4+1=16
2^5=32=(A+B)^5=1+5+10+10+5+1=32
.
.
.
2^N=(A+B)^N=1+…+1=2^N
1
2
4
8
16
32
.
.
.
./
با تشکر
مجتبی فرخی
MOJTABA FARROKHI
خدا و عدالت و حکمت و از این دست مفاهیم همه از خطاهای ذهنی-زبانی بشر هستند که در مراحل ابتدایی شکل گیری زبان انسان به وجود اومدن .
و ربط دادن اصل عدم قطعیت هایزنبرگ با حکمت خداوند فقط از یک ذهن مسموم با زهر مذهب و متافیزیک افلاطونی بر میاد.
(( نمیدونم چرا )) وقتی انسان ها مرتکب گناه و معصیت میشن علم رو با شبه علم اشتباه میگیرن … شیطون رو با فرشته اشتباه میگیرن … قوانین فیزیک و ریاضی رو با موهومات و تخیلات نفسانی و شیطانی و هوا و هوس های ابلیسی قاطی میکنن … راه درست و صواب رو از بیراهه و راه خبط و خطا نمیتونن تشخیص بدن و تازه میخوان تمام افکار شیطانی و ابلیسی خودشون رو هم به همه جامعه القا کنن و تحمیل کنن و بگن راه درست همینه که ما میگیم و فکرمیکنیم و لا غیر ! . دقیقا نمیدونم چه اتفاقی میوفته ( یعنی مثلا نظم میدان مغناطیسی و پلاریته میدان ذراتی که بدنشون رو احاطه کرده به هم میخوره و مغزشون اطلاعات (( غلط )) رو که از این میدان مغناطیسی میگیره پردازش میکنه و بعدش مغزشون (( فرمان )) حاصل از این اطلاعات غلط رو به سایر اعضا بدنشون میده و باقی قضایا … ! ) و این قضیه در غالب چه علمی به صورت دقیق و ریاضیاتی قابل بررسیه ؟! . ولی به احتمال خیلی زیاد این موارد هم که به دنیای ذهن و روح و روان و فکر مربوط میشه در آینده ای نزدیک به یه علم دقیق و محاسباتی و از جنس ریاضیات (( قابل تحویل )) و تبدیل میشه و با ابعاد وجودی (( مجردتر )) و پایین تر ( بعد دوم ویکم وصفرم ) میشه اون رو توضیح داد .
چون (( طهارت )) نبود کعبه ( علم ) و بتخانه ( شبه علم ) یکیست
نبود خیر ( علم ) در آن خانه که (( عصمت )) نبود
شما مطالعات فیزیکت رو واسه خودت نگه دار و رجوعی هم به سایر شاخه های دانش مانند: زیست شناسی تکاملی, زبان شناسی و بویژه روان شناسی تکاملی بفرما تا این چرندیات کعبه و علی و غیره هم از ذهنت خارج شه اما قبل از هرگونه مطالعه ای باید این جبهه گیری کورکورانه برخاسته از اعتقادات واهی و پوشالیت رو کنار بذاری!
برای صد میلیاردمین بار از زمان سقراط حکیم معلم اول (چند هزار سال پیش ) ! و حتی خیلی قبل تر از سقراط حکیم : حکمت وعدالت و نظم و نظام الهی هیچ منافاتی با قوانین مکانیک کلاسیک ( نیوتنی ) و مکانیک کوانتوم نداره بلکه با اونها منطبق هم هست و هیچ تعارضی این دو با هم ندارن مگر از دید انسانهای شیطان صفت و آلوده به گناه که در گذشته خطاها و اشتباهاتی کردن و گناهانی رو مرتکب شدن ( وشاید هنوز هم پی به حماقت و کار و افکار اشتباهشون نبردن ودارن همینطوری تو صحرای کج فهمی و حماقت وتحجر و بلاهت چهار نعل میرن … ! . ) ودارن با گذاشتن پاشون تو کفش (( بزرگـــــــــــــــــــــا ن )) گذشته سیاه و تاریک خودشون رو توجیه میکنن ! .
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند …
(حافظ – 800 سال پیش)
قوانین مکانیک کلاسیک داره تو (( حوزه )) عملکرد خودش اعمال میشه و پیاده میشه . قوانین مکانیک کوانتوم داره تو (( حوزه )) کاری و (( مربوط )) به خودش پیاده میشه . این دوتا از طریق (( بوزون هیگز )) یا همون (( حلقه گمشده )) و رابط و واسط که خیلی وقت پیش از نظر تئوری کشف شده بود و سال 2012 تو شتاب گر ذرات سرن سوییس کشف شد با هم رابطه دارن . اساسا تمامی ابعاد جهان از طریق همین (( حلقه های گم شده و مفقوده )) باهم رابطه دارن که کار بعدی دانشمندان کشف همین حلقه های گمشده جهان های موازی هست ( یعنی جهان دوبعدی از طریق بوزون هیگز به جهان سه بعدی تبدیل میشه وذرات از میدان هیگز عبور میکنن و چگال وجرم دار میشن ) . پس هنوز خیلی چیزها مونده که کشف بشه و به ماهیت و (( حقیقت وجودی )) اونها پی برده بشه و اینکه ما بگیم چون هنوز اول راه هستیم و خیلی خیلی خیلی … چیزها رو نمیدونیم پس اصل عدم قطعیت (( ورنر هایزنبرگ )) میگه تو جهان عدالتی وجود نداره و خدا حکمتی نداره ! … خیلی اشتباهه ! . در صورتی که اصل عدم قطعیت درسته ولی در (( حوزه )) عملکرد خودش ونه در سایر (( ابعاد وجودی )) جهان من جمله مکانیک کلاسیک نیوتنی و یا بعد یکم جهان یا همون محور اعداد حقیقی که قوانین ریاضیات از اونجا نشات میگیره و شروع میشه و یا سایر ابعاد وجودی جهان .
در هر مرتبه وجودی جهان قوانین و نظم بی نهایت دقیقی وجود داره و بی نهایت از این جهت که هر بعد به بعد دیگه ربط داره پس به بینهایت متصل میشه . قوانین هر بعد از جهان فقط و فقط مختص همون بعد از جهان هست و نه سایر ابعاد ونه اینکه این ابعاد به همدیگه ربط نداشته باشن بلکه در عین تفاوت وتمایز در قوانین از طریق (( رابط ها )) و واسطه هایی به هم ربط پیدا میکنن مثل رابط بین جهان دوبعدی با سه بعدی که اسمش بوزون هیگز هست و همین طور رابط بین سایر جهان ها ی موازی باهم .
پس هرچه سقراط و ارسطو و افلاطون گفته اند صحیح میباشد دیگر در گفته های انها شک و شبه ای نداشته باشیم زیرا حکیم سخن بوده اند و بس؟
فیزیک مدرن از حکمت و عدالت سخن نمیراند ولی شما بر طبل دو سه هزار ساله میکوبید و اصول گرایی سنت گرایی میکنید .
من جهنم شمس و خورشید را خواهانم ولی بهشت جاهلان را هرگز……
و رشوت و حکمت خدای شما را نمیخواهم بلکه جهان استیون هاوکینک و جابزو شرودینگرو اسپینوزا و ژان ژاک روسو و برتراندراسل را ترجیح میدهم…
شما از اون دسته آدم هایی هستی که باید (( قرص اعصاب )) و (( قرص فشار )) و قرص (( ضد افسردگی )) تون رو همیشه همراه خودتون داشته باشید و اون رو به صورت یک جا با یه لیوان آب خنک و گوارا میل کنید ! . گوارای وجودتون ! .
من هم به اصل عدم قطعیت (( ورنر هایزنبرگ )) اعتقاد دارم ( یعنی معادله ریاضی اون رو بهتر از هر ریاضی دان و فیزیک دانی میدونم و فهمیدم ) هم به حکمت و عدالت خدا و نظم و دقت بی نهایت جهان اعتقاد راسخ دارم . این دو تا رو هم به هیج وجه من الوجوه در تقابل و تضاد باهم نمیدونم و این دو هیچ منافاتی با هم ندارن . علم بشر تا اینجا پیش رفته که اصل عدم قطعیت رو کشف کرده و درک کرده و هنوز راه خیلی طولانی رو پیش رو داره و چیزهای خیلی زیادی واسه درک و فهم عمیق وجود داره ! . اونایی که این طور فکر نمیکنن باید به (( روانپزشک )) یا (( روانکاو )) یا (( مشاور )) متخصص و مجرب مراجعه کنن .
ایراد کار همینجاست که شما اعتقاد دارید ولی اطلاع کافی ندارید زیرا انهایی که مطلع هستند ادعای زیادی ندارند ولی شما بیشتر از هر فیزیکدان و ریاضیدانی اگاه هستید ولی حیف که به ادعای خودتان. شما داگما را بیشتر صاحب هستید تا دانایی را.عطر ان است که خود ببوید نه انکه عطار بگوید. لطفا عدالت را هم برای کاربران تعریف کنید و سپس حکمت را. وجدانا قضاوت کن که انشتین هم ادعا نکرد که بیشتر از دیگران عالمم. تازه اذعان کرد که هرچقدر بیشتر تحقیق میکنم احساس میکنم که چیزی نمیدانم.
چه بماند به من و شما که ندانسته مجادله میکنیم و قضاوت…..
واقعا جای تعجب نیست که هنوز هم هستند کسایی که از عدالت و حکمت خدا دفاع میکنند و جالب تراز ان ازقانون عدم قطعیت هایزنبرگ هم سخن میرانند وایا واقعا نمیدانند که این دو تز کاملا مخالف هم میباشند و وقتی از طاس انداختن خدا سخن به میان میاورند واقعا نمیدانند که قانون کوانتوم ودر راس ان هایزنبرگ ازطاس انداختن خدا دفاع میکند و از هرگونه برنامه ریزی و طراحی برای جوهر بیزار است درنهایت نمیتوان نتیجه گرفت که اصلا غایتی درجهان هستی وجود ندارد؟ چه برسد به عدالت و حکمت……لصفا بعد از مطالعه نظر بدهید……
آلبرت انیشتین اعتقاد داشت که (( خدا تاس نمیندازه )) . فیزیک دان های کوانتوم قرن بیستم همگی به اصل عدم قطعیت (( ورنر هایزنبرگ )) و اینکه (( خدا تاس میندازه )) اعتقاد داشتن . به نظر من خود شخص آلبرت انیشتین هم خیلی خوب میدونست که خدا تاس میندازه و جهان داره از قوانین مکانیک کوانتوم پیروی میکنه (( پیش از این و بیش از این )) که از قوانین مکانیک نیوتنی و کلاسیک پیروی کنه و من فکر میکنم که این قضیه رو به صورت معما بیان کرد که خواننده و مخاطباش هم یه خورده راجع به اون فکر کنن و اینقدر مغزشون رو تا آخر عمر به صورت صفر کیلومتر و آکبند نگه ندارن ! . یعنی به نظر من آلبرت انیشتین میدونست واقعیت و حقیقت چیه ولی (( وانمود کرد )) که نمیدونه ! . این نظر منه . راجع به غایی بودن یا نبودن جهان هم باید گفت چون علم ما هنوز خیلی خیلی … کم هست و از قوانین نه خیلی زیاد بلکه (( بی نهایت )) دقیق و منظم جهان هستی و عالم وجود بی خبر هستیم تو دام (( چاله چوله های )) ! ذهنی خودمون و یا بقیه میوفتیم و ممکنه همین جوری یه چیزی از خودمون بگیم که خوب با حقیقت خیلی خیلی … فاصله داره .
هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
ما تا بی نهایت بودن خدا و علم خدا و قدرت خدا و حکمت خدا و عدالت خدا و … رو قبول نکنیم اصلا و اساسا از نظر ذهنی و حتی از نظر جسمی و بدنی (( فلج )) هستیم و فلج میشیم و ناچاریم به خیالات و موهومات ذهنی و فکری تکیه کنیم . ما تا متوجه نشیم که حتی (( فکری )) که تو سر ما هست و از (( ذهن )) ما خطور میکنه و میگذره هم شامل قوانین بی نهایت دقیق جهان هست و قضیه حتی از این فکر و ذهن هم خیلی خیلی خیلی … به مراتب عمیق تر و بزرگتر هست … همچنان اندر خم یک کوچه ایم ! .
اینی ک گفتی ینی جبرگرایی
اگر وحدت غایی طراحی شده نباشد ایا باز میتوان نیروهای طبیعت را قطعی دانست و تصادفی تصور نکرد و اگر چنین باشد پس عدم قطعیت مفهوم خود را از دست نخواهد داد؟ ایا این بی انصافی به علم نوین نیست؟ اگر وحدت نیروها دلیل بر غایت باشد عدم قطعیت هم دلیل بر غیر غایی بودن طبیعت خلاق نیست؟