بیگ بنگ: همه چیز با یک انفجار آغاز شد، این یکی از جنجال برانگیزترین نظریه های علمی است که برخلاف نظریه جنجالی داروین ، عموم مردم آشنایی چندانی با آن ندارند. در این سری از نوشته ها سعی می شود خلاصه ای از بدو تولد جهان تا به امروز نوشته شود. به همین خاطر چراهای زیادی برای افراد کنجکاو بی پاسخ میماند، البته افراد کنجکاو دنباله این چراها را می گیرند و اگر هم چندان کنجکاو نباشند، همین خلاصه کافی است.
از زمانی که مغز بشر به اندازه ای بزرگ شد که بتواند به سرآغازها و پایان ها بیندیشد، چند پرسش عمیق و اساسی همیشه همراه وی بود: سرآغاز جهان از کجاست؟ خالق آن کیست؟ منشا آدمی چیست؟ چه کسی انسان را آفریده است؟ این پرسشها به اندازه ای مهم و آزار دهنده بوده است که عده ای با ارائه پاسخ های افسانه ای، سعی کنند به سریعترین شکل ممکن خود و بقیه را راضی نمایند. در طول تاریخ برخی از این افسانه ها رنگ و لعاب مذهبی به خود گرفته است و شما نیز با چنین افسانه هایی آشنا هستید و نیازی به تکرار آنها نیست.
یکی از دوره های استثنایی شکوفایی اندیشه بشری مربوط به عصر یونان باستان است. اندیشمندان بزرگی همچون اقلیدس، ارشمیدس، دموکریتوس، زنون، بقراط، سقراط، افلاطون و در راس آنها ارسطو در این برهه زمانی ظهور کردند. سوفسطاییان به زیرکی فهمیده بودند که فن سخنوری تعیین کننده واقعیت است. ارسطو برای مقابله با این گروه اولین بنیانگذار منطق شد! به زحمت می توان شاخه ای از علم پیدا کرد که ارسطو به آن سرکی نکشیده باشد. در ارتباط با بحث ما ایشان برخلاف بعضی از فیلسوفان هم عصر خویش، زمین را مرکز عالم قرار داد. حتی امروزه نیز چشمهای ما به خوبی این موضوع را تایید می کنند. همه چیز از ماه و خورشید گرفته تا ستاره ها به دور زمین می چرخند. چند قرن بعد بطلمیوس این فرضیه را با هندسه آمیخت و آن را علمی کرد. این دانشمند تمامی مشاهدات چشمی را به ویژه در مورد سیارات جمع آوری نمود و مسیرها را رسم کرد (حتما به دشواری این کار با چشم غیر مسلح پی برده اید) اگر چه مدار سیارات شناخته شده در نظام وی علاوه بر چرخش به دور زمین ، حرکت مستدیری ( مسیر حلقوی علاوه بر حرکت دایره ای) نیز داشتند و این باعث پیچیدگی و زشتی هندسه آن می شد، با این حال این نظام قابلیت پیش بینی نسبتا خوبی داشت. در آینده پاپهای مسیحی به شدت به مرکزیت زمین در عالم چسبیدند و آن را بخشی از کتاب مقدس جلوه می دادند. اکنون دیگر هم چشمها آن را تایید می کردند و هم یک پوشش علمی برای آن وجود داشت.
جیوردانی برونو با نظام زمین مرکز مخالفت داشت و این عقیده همراه با دیگر باورهای وی که در تضاد با کلیسا بود، به قیمت جانش تمام شد! کپرنیک که اتفاقا خود یک کشیش لهستانی بود، مشاهدات بیشتری را گرد آوری نمود و با قرار دادن خورشید در مرکز، بسیاری از پیچیدگیها و زشتی های هندسه بطلمیوس را رفع نمود (البته چون مدار سیارات به دور خورشید، دایره در نظر گرفته شده بود، هنوز چند حرکت مستدیر باقی مانده بود). نظام وی پیش بینی های دقیق تری نیز فراهم می آورد، با این حال وسواس کپرنیک در جمع آوری مدارک بیشتر و نیز خطر در افتادن با کلیسا باعث شد وی کتاب ارزشمندش را در آخرین سال عمر خود منتشر کند. در همین جا گفتن یکی از موضوعات مهم فلسفه علم خالی از لطف نیست. اگر چه نظام کپرنیک تا حدودی پیش بینی های دقیق تری ارائه می دهد، اما فرض کنیم از این لحاظ تفاوتی با نظام بطلمیوس ندارد. پس چرا باید نظام کپرنیک را پذیرفت ؟! جواب آن سادگی نظریه است. اگر دو نظریه علمی قابلیتهای یکسانی دارند، آن که ساده تر است می ماند! به همین راحتی! بحث اینکه خورشید بزرگتر و محترم تر است یا کتاب مقدس زمین را مرکز جهان می داند، هیچکدام علمی نیست.
یوهانس کپلر با اقتباس از کتاب کپرنیک، تیر خلاص را به نظام زمین مرکز وارد آورد. این دانشمند آلمانی به کمک اطلاعاتی که گردآوری کرده بود، مدار دایره ای سیارات را به شکل بیضی اصلاح کرد. دقت کنید که خورشید در کانون این مدارات بیضی قرار می گیرد نه مرکز. در این حالت هم پیش بینی ها دقیق تر شد و هم حرکات مستدیری ناپدید شدند. البته کپلر نتوانست بفهمد که چرا سرعت سیارات در هنگام نزدیکی به خورشید بیشتر می شود، اما قوانینی که برای سیارات وضع نمود، در آینده کمک بزرگی به نیوتن کرد. امروزه می دانیم که احتمال یک مدار دایره ای برای سیارات در میان هزاران مدار بیضی بسیار کوچک است. در ضمن اغتشاشات گرانش دیگر سیارات، همان احتمال کوچک را نیز از بین می برد.
با شروع قرن شانزدهم، گالیله نظریه کپلر را پذیرفته و با تلسکوپ اختراعی خود مهر تایید بر آن می زند. در واقع گالیله نظریه زیبا شناسانه کپرنیک و ریاضی گونه کپلر را مشاهده و اثبات کرد. انتشار این موضوع از سوی گالیله در نهایت با مخالفت کلیسا روبرو شد و او مجبور شد در کلام حرفش را پس بگیرد. این دانشمند در اواخر عمرش به موضوع گرانش پرداخت، اما دستاوردهای نیوتن بود که این معما را حل کرد. ظاهرا سقوط یک سیب ، جرقه ای برای مغز نیوتن شد تا او را در مسیری طولانی برای نشان دادن ارتباط این سقوط با گردش سیارات قرار دهد. او از گنجینه اطلاعات کپلر و گالیله به خوبی استفاده کرد.نیوتن سردمدار توصیف تجربیات و مشاهدات با زبان ریاضی است. معادلات خیره کننده او سقوط اجسام و گردش سیارات را تحت سلطه مفهومی یگانه به نام گرانش در آورد. تمام اجرام دارای نیروی جاذبه هستند. اگر کپرنیک این را می دانست به راحتی می توانست جواب مخالفانش را که چرا با چرخش زمین به دور خود، ما به فضا پرتاب نمی شویم، بده. معمای کپلر نیز در مورد تغییر سرعت سیارات حل شده بود. به راستی می توان نیوتن را بنیان گذار فیزیک دانست.
حدود ۲۰۰ سال بعد آلبرت اینشتین اصول بدیهی نیوتن را به چالش کشید. زمانی که فیزیکدانان در پی یافتن یک حامل برای امواج نور (اتر) بودند و عده ای نیز برای توجیه آزمایش مایکلسون- مورلی ( که نشان می داد سرعت نور برای تمام ناظرین با هر سرعتی یکسان است) در تلاش بودند، انیشتین مسیری ساده تر، اما علمی را انتخاب کرد. او همانند بقیه فیزیکدانان تعصبی به اصول بدیهی و قدرتمند نیوتن نشان نداد و به راحتی آنها را مچاله کرد و کنار گذاشت. بدین گونه دیگر نه نیازی به یافتن اتر بود و نه ثابت بودن سرعت نور مشکلی ایجاد می کرد. اینشتین یکبار دیگر نشان داد این مشاهدات علمی است که حرف آخر را می زند، نه بدیهیات و باورهای ذهنی. انیشتین به جای اصل بدیهی نیوتن در مورد یکنواخت گذشتن زمان در تمام دنیا، ثابت بودن سرعت نور را یک اصل در نظر گرفت و بدین ترتیب نسبیت خاص را بنیان نهاد. در آینده به این بحث باز می گردیم.
در نسبیت خاص گرانش در کار نبود و لذا در ادامه، انیشتین نسبیت عام را پایه گذاری کرد و در این نظریه نیز شتاب و گرانش را در یک مفهوم جای داد. در این نظریه هندسه ریمانی جایگزین هندسه اقلیدسی برای فضا می شود و در نهایت این انحنای فضا زمان است که به آثار گرانش منجر می شود. چند مشاهده و از جمله خمش نوری که از نزدیک خورشید می گذرد، مهر تایید بر نسبیت عام انیشتین گذاشت. خود این دانشمند در همین مرحله قانع شده بود، اما خبر نداشت که معادلات نظریه او به ایده هایی ختم می شود که برای خود وی نیز ناخوشایند بود. ساخت بمب اتم توسط امریکا، به نظر نمی رسد که او از طرح نظریه ای که همچون اژدها به باورهای فلسفی او آتش می افکند، پشیمان شده باشد در مورد مخالفت با نظریه کوانتوم ، ظاهرا زمانی اینشتین تسلیم شد که بور و هایزنبرگ برای پاسخ به یکی از پرسشهای خود او از نسبیت عام استفاده کردند! مورد دوم مربوط به خود جهان بود اینشتین به جهانی ایستا و نامحدود باور داشت، بدون آغاز و پایان یعنی ازلی و ابدی … اما….
ادامه دارد »»»
نویسنده : احمد مصدر
منابع:
لحظه آغاز ، جیمز ترفیل، ترجمه بهزاد قرمان و فرامرز صبوری، چاپ اول،نشر نما، ص ۳۴ تا ۳۷
اسرار کهکشانها ، گورویچ و چرنین، ترجمه نوقابی، چاپ اول،آستان قدس، ص ۱۸۵ تا ۱۸۶ ، ۱۵۲،۱۵۳، ۱۳۲ تا ۱۳۹ ،
سرگذشت زمین، پاتریک مور و پیتر کترمول، ترجمه عباس جعفری، چاپ اول ، نشر موسسه گیتا شناسی، ص ۲۴ تا ۲۷ ، ۲۸،۲۹ ،۳۳ تا ۴۱ ، ۳۲۷ تا ۳۳۲
ساعت سرمستی، هیوبرت ریوز، ترجمه رضا فرنود و سیروس سهامی، چاپ اول ، نشر قطره، ص ۷۲
جهان – دنیای زنده – انسان ، پرویز دبیری، چاپ اول ، نشر موسسه فرهنگی اصفهان ، ص ۱۰۱،۱۰۲ ، ۱۰۳ تا ۱۳۵
تاریخ تمدن، جلد اول، ویل دورانت ، ترجمه احد آرام، نشر اقبال،ص ۱۳۶
سه دقیقه اول ، استیون واینبرگ ، ترجمه خواجه پور
جهان رمبنده ، ایزاک آسیموف ، ترجمه مجتبی جعفر پور
تحول ستارگان ، میدوز ، ترجمه یوسف ثبوتی
ستارگان : ساختار و تحول آنها ، آر جی تیلر ، ترجمه تقی عدالتی
در جهان علم ، ایزاک آسیموف ، ترجمه هوشنگ شریف زاده
جهان ، جوسیپ کلچک ، ترجمه بهزاد قرمان
https://www.youtube.com/watch?v=Sh2sXruYMLo
http://bigbangpage.com
http://en.wikipedia.org/wiki/Big_Bang
https://www.youtube.com/watch?v=Sh2sXruYMLo
https://www.youtube.com/watch?v=KcXxHZssCh4
لینک کوتاه نوشته : https://bigbangpage.com/?p=12979
بسیار عالی ،نهایت تشکر رو از افرادی که زحمت می کشند برای این سایت دارم .اینکه کاملا علمی حرف میزنند و دلیل میآوردند زیباست،و حرفی از خرافه و تخیلات درمیان نیست.فلسفه مرده است.
سلام باتشکر از شما استفاده کردیم
ولی آقای مصدر در طول تاریخ علم بسیاری از علومی را اروپائیان از شرق دزدیده اند به نام خود زده اند در منطقه ما زمان قبل از انقلاب می امدند کتاب های خطی را به نام عتیقه جمع می کردند.به عنوان مثال همین اندیشه پاک ،گفتار پاک،کردار پاک ،مگه فلسفه و راه حلی برای زندگی نیست .پس چطور شده آغاز فلسفه از یونان………. پیشنهاد می کنم دوستان اگر اطلاعی دارند در مورد تاریخ علمی خودمان با روش علمی یعنی با دلیل وسند بیان کنند. باور کنید که غرب تاریخ ما را نیز به یغما برده است از همه چی خبر داریم الا از خودمان ، اگر هم داشته باشیم ورژن غربی است.تا نظر دوستان ویاران چه باشد ؟
سلام بسیار سایت آموزنده ای دارید.تشکر