بیگ بنگ: آیا انسان در جهان تنهاست؟ این پرسشی است که بیشتر انسان‌ها،‌ به ویژه ساکنان آمریکا، بریتانیا و آلمان پاسخ منفی به آن می‌دهند زیرا باور عمیق دارند که هوش بیگانه و فرازمینی وجود دارد.

alien-planetبراساس گزارش لايو‌ساينس به نقل از همشهری، 56 درصد از آلمانی ها، 54 درصد از آمريكايي‌ها و 52 درصد از بريتانيايي‌ها معتقدند حيات بيگانه با توانايي برقراري ارتباط در جايي ميان ستاره‌ها سكونت دارند. براساس نظرسنجي كه توسط شركت YouGov انجام شده، بريتانيايي‌ها نسبت به اينكه آيا انسان بايد به دنبال حيات بيگانه باشد يا خير كمي محتاطانه فكر مي‌كنند. از ميان پاسخ‌دهندگان بريتانيايي 46 درصد معتقدند بايد پيام‌هاي ديجيتال به فضا فرستاده شود به اين اميد كه حيات‌هاي هوشمند بيگانه آنها را دريافت كنند. 33 درصد ديگر معتقدند نبايد هيچ تماسي با بيگانگان داشت و 21 درصد درمورد اين موضوع ترديد دارند.

در جستجوي حيات فرازميني

بشر از مدتهاي دور به دنبال پاسخ اين پرسش بوده‌است كه آيا در جهان تنهاست؟ براي يافتن اين پرسش از سال‌ها پيش جستجو را آغاز كرده‌ است. براي مثال موسسه SETI واقع در كاليفرنيا از راديوتلسكوپ‌ها براي رديابي سيگنال‌هاي تمدن‌هاي بيگانه در ميان فضا استفاده مي‌كند. اسیتون هاوكينگ فيزيكدان مشهور بريتانيايي در ماه جولاي از دو پروژه جديد براي يافتن حيات بيگانه پشتيباني كرد.

ATA-alien-telescopeدر پروژه بی آی (Breakthrough Initiatives) هدف استفاده از تلسكوپ گرين‌بنك در غرب ويرجينيا و رصد‌خانه پاركز در استراليا است تا به سيگنال‌هاي دريافتي از بيگانگان گوش داده شود. تلسكوپ ليك در كاليفرنيا نيز در بخشي ديگر از اين پروژه به دنبال سيگنال‌هاي نوري خواهد‌ بود. پروژه دوم Breakthrough Message نام داشته و رقابتي بين‌المللي براي تدوين پيامي ديجيتال براي ارسال به سوي بيگانگان است. قرار نيست اين پيام در نهايت ارسال شود، اما دانشمندان اميدوارند اين رقابت بتواند انسان‌ها را درباره نجوه برقراري ارتباط با بيگانگان به فكر فرو ببرد.

برقراری ارتباط

در ميان افرادي كه به وجود حيات بيگانه اعتقاد دارند و افرادي كه نسبت به آن بي‌اعتقادند،‌ جمعيت ناباوران در اقليت قرار گرفته‌است. تنها 12 درصد از آلمانی ها،‌22 درصد از آمريكايي‌ها و 20 درصد از بريتانيايي‌ها به هوش بیگانه اعتقادي ندارند. 58 درصد از داوطلبان در پاسخ به اين پرسش كه چرا انسان هنوز موفق به تماس با بيگانگان نشده اعلام كردند بيگانگان دورتر از آني هستند كه انسان بتواند با آنها تماس بگيرد و 57 درصد ديگر نيز اعلام كردند تكنولوژي‌هاي بشر به اندازه‌اي پيشرفته نيست كه بتواند با بيگانگان تماس برقرار كند.

aliens-ETاز ميان معتقدان نيز 24 درصد براين باورند حيات بيگانه از زمين و ساكنانش آگاهي دارد و آگاهانه از تماس خودداري مي‌كند. 17 درصد ديگر نيز معتق بودند بيگانگان فضايي وارد زمين شده‌اند و تنها دولت‌ها هستند كه حضور آنها را پنهان مي‌كنند. براساس گزارش YouGov مردها بيشتر از زن‌ها به وجود حيات بيگانه ايمان دارند و بيشتر از زن‌ها به برقراري تماس با بيگانه‌ها اعتقاد دارند، به بياني ديگر تنها 40 درصد از زن‌ها با اين دو موضوع موافق بودند.

سایت علمی بیگ بنگ / منبع: Live science

پاسخ دادن به vahid لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

55 دیدگاه

  1. نا شناخته ها براي انسان زياد هستند تا حالا هم هر چي ياد گرفته اول با ادراك سبك وسنگين كرده
    بعد به بوته ازمايش و تجربه برده و قراردادش كرده
    ايا ادراك جرم داره ؟
    خوب همين ادراك بدون جرم انسان رو يك فتون بدون جرم هم داره كه ازمايش شده
    منظورم ازمايش دو شكافه در اين ازمايش عملا نشون داده ميشه كه فتون مشاهده گر رو درك ميكنه
    تا شرايط ازمايش رو تغيير ميدهند درك ميكنه
    همون دركي كه انسانم داره
    روي نظريه انيشتين هم زياد حساب باز نكنيد فعلا در همين ازمايش دو شكاف براي من يكي
    ثابت ميشه كه فتون دركي از اطرافش داره و هر چيزي كه اطافش را درك كند ميتونه تغييرات رو
    اندازه گيري كنه و هر چي بتونه تغييرات رو اندازه گيري كنه زمان براش معني و مفهوم پيدا ميكنه
    ممكنه در رابطه رياضي اينطور استنباط بشه كه هر چي با سرعت نور حركت كنه زمان براش صفر ميشه
    ولي فعلا ازمايش دو شكاف داره اين مساله رو نقض ميكنه و ياداوري كنم كه ما در رياضيات از بينهايت
    استفاده ميكنيم ولي نميدونيم بينهايت چقدره؟ ممكنه در اينده نزديك اين رياضيات هم منسوخ بشه

  2. من فکر میکنم که منظور آقای آرش فیروزبخت یه چیز تو مایه های “در هم تندگی ذرات”، باشه که از اسرار فیزیک کوانتوم هست. مسئله ای که فارغ از زمان هست. اطلاعات کوانتومی بین دو ذره در هم تنیده مستقل از زمان و فاصله مکانی آناً انتقال پیدا میکنند.

  3. هرکی با زبون ریاضیات حرفی داره میتونه بزنه و منم حاضرم تا ابد باهاش بحث کنم و به حرفاش گوش کنم . در غیر این صورت حاضر نیستم حتی یک ثانیه با کسی بحث کنم

  4. آقایون بهتره بحث رو همینجا تموم کنیم،چون از حوصله دیگران خارج شده و فضا یکنواخت و خسته کننده شده برای کاربران دیگه،بهتره راجب موضوع اصلی که وجود خوش فرازمینیه کامنت بذاریم

    1. آرش جان . من اطلاعاتم در مورد این علم بسیار ناچیز و کم هست ولی این رو به عنوان یه دوست خدمت عرض می کنم ، حتی اگر فرضیه ایی که شما دارین پرامونش تحقیق میکنی از قبل اثبات شده یا رد شده باشد باز هم قابل احترام و ارزشه . فکر و ذهن زیبای خودت رو درگیر افرادی که از روی حسادت و بخل میخوان روحیه حقیقت جویی شما رو تضعیف کنن ، نکنید .

  5. مهدی جان قضیه شعر و بحث متافیزیک ارتباطی به فرضیه ای که اول گفتم نداره،بحث کشیده شد به این مطالب،وگرنه اگر اون کامنت اول رو بخونی من آخرش بدون هیچ ادعا و سندیتی فقط نظر شخصیم رو در قالب فرضیه عنوان کردم که ببینم دیگران نظرشان چیه،وگرنه منم میدونم که طبق نسبیت انیشتین هر جسمی که جرمش بیشتر از صفر باشه بیشتر از نور نمیتونه سرعت داشته باشه

    1. اصلا بحث نسبیت نیست،شاید بشر بتونه سرعت را تاحدی افزایش بده که بتونه کل جهان را در کمتر از لحظه ای که مغز قادر به ردیابی باشد طی کند!
      اما تفکر در مورد وجود زمان صفر یک تفکر هپروتی مطلق است که علاوه بر مشکلات علمی مشکلات فلسفی هم دارد!

  6. آقا نیما مگه شما چند نفری که میگی پیش ما متزلزلتر کرد؟!؟
    کامنت اول من اصلا هیچ ارتباطی با بحث کنونی نداشت،اونجا نه از متافیزیک فیزیک حرف زده شد نه چیزه دیگه،من در مورد وجود فرا زمینیها حرف زدم و سفر دوردست در فضا،فقط اشتباه کردم در قالب یه نظر شخصی در مورد خروج از بعد زمان و مکان حرفی زدم شما هم انگار که وارث انیشتین ی شروع کردی به تمسخر،اگرم کسی جایی اشتباه فکری کنه کسی که بخواد بگه اشتباهه بدون تکبر و خودستایی هم میتونه طرف رو آگاه کنه،از اونجا بود که بحث عوض شد و به منا فیزیک و غیره کشیده شد،که من نخواستم با ادامه بحث کسی چیزی رو اثبات کنم یا دیدگاه شخصی دانشمند مثل جنابعالی رو تغییر بدم که الان میگی متزلزل شدی!البته از فعل جمع استفاده کردی،
    اما اینی که میگی در صحتش شک دارم دقیقا درست میگی،اگر غیر ازین بود که همه حرفام بی معنی بود،پس هیچکدوم از حرفم رو نگرفتی،من اگر مطمئن بودم که الان با شما بحثی نداشتم،من فقط میدونم رمز و رازهایی هست که ما ازش خبر نداریم،فقط همین،اگر شما خبر داری و شک و شبهه ای نداری بگو که سروپا گوشم

  7. دوست عزیز اگه اشتباه کردی که فرضیه ات را اینجا مطرح کردی پس چرا انقدر راجعبش شعر، و متا فیزیک فلانه و از این جور حرفا می زنی و باعث میشی سایت با مطالب در هم ریخته و یکسان پر بشه!
    ولش کن ، هر چی که رویدادنیه حتما اتفاق می افته!
    وسلام.

  8. درود. جناب اقای vahid برادر عزیز منظورتون از بشر امروز کی یا کیا بود من که توجامعه خودمون میبینم متاسفانه اکثر مردم واقعا سطحی نگر و بی اطلاع هستن و خیلی خیلی زود کلاه سرشون میره . همین فردا بگن فلان جا معجزه شد ببین چه خبر میشه چه پولها ریخته میشه.

  9. روزها فکر من این است و همه شب سخنم

    که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

    به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

    مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

    یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

    آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم

    رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

    مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک

    چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

    کیست آن گوش که او می شنود آوازم

    یا کدام است سخن می کند اندر دهنم

    کیست در دیده که از دیده برون می نگرد

    یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

    تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی

    یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

    می وصلم بچشان تا در زندان ابد

    به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

    من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم

    آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

    تو مپندار که من شعر به خود می گویم

    تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

    مولانا

    این شعر در بیان حرف آخرم بود که باید در خودمون سیر کنیم،

  10. آن کس که نداند و نداند که نداند
    در جهل مرکب ابدالدهر بماند

    این اصرارهای بیهودت در مورد مسئله متافیزیک نه تنها تاثیری رو تفکر ما نگذاشت، بلکه اگر کامنت اولت شاید باید به ما تلنگری رو میزد، این اصرارهای بدون استنادت جایگاه این نوع تفکر و پدیده رو پیش ما متزلزل تر از قبل کرد. موضع کنونیت پس از کلی بحث با حرف های اولیت بسیار متفاوته که نشان دهنده اینه که خودتم در صحت و سقمش شک داری.

  11. آیا اگر بگیم فرا طبیعی به این معناست که چیزی خارج از طبیعت یا کامل تر از طبیعت؟
    البته برداشت ما از طبیعت چیزیه که لمسش کنیم،اما نکته اینجاست که تمام چیزهای مادی و غیر مادی همه در این طبیعت یا جهان هستند و همه بخشی از طبیعت هستند،این ما هستیم که به دلیل اینکه هنوز چیزهایی رو نشناختیم و بهش دسترسی پیدا نکردیم بهش میگیم فرا طبیعی یا غیر ممکن یا چیزای دیگه..
    سمیر جان من دقیقا حرف منم همون حرف دوستتونه،متاسفانه مسائلی هست که اینجا به هیچ عنوان جاش نیست عنوان کنم اما دقیقا همه این علوم چه فیزیک چه ماوراالطبیعه همه در این جهان هستند و هیچ کدامشان خارج ازین نیستند و همه از یک نظم واحد پیروی میکنن،حالا بعضی ها رو در قالب ماده برای ما قابل لمس و درک هستند میگیم طبیعی بعضی ها هم که برامون قابل درک نیستند میگیم فرا طبیعی،اما همه در این دنیای پر رمز و راز هستند،و چکیده همه این دنیای پر رمز و راز درون ما وجود داره و برای شناخت این رموز اول باید در خودمون سیر کنیم و خودمون رو بشناسیم،نه فقط ساختار فیزیکی بدنمان رو بلکه وجودمون!

  12. به قول یکی از دوستان عزیزم، ما به طبیعت پر از رمز و راز که کوچکترین شناختی از آن نداریم، عادت می کنیم و آنگاه در پشت پرده اتفاقات خارق العاده به دنبال ماوراء طبیعت می گردیم! برای کسی که به شیوه ای علمی یا حتی عاشقانه و عارفانه به دنبال واقعیت است، هیچ ماوراء طبیعتی عجیب تر و پر رمز و رازتر از خود طبیعت و جهانی که در آن زندگی می کنیم، نیست.

  13. وحید جان چیزی که شما میگی خرافه پرستی که عده ای سود جو از انسانهای ساده لوح سوء استفاده میکنن،میدونی چرا چون مردم فکر میکنن هر چیز عجیب غریبی به ماورا ربط داره،درخت گردو و خواب نما شدن طرح معماری یه حکاقته بشره که متاسفانه هنوز هستند کسانی که اینگونه زندگی میکنن،اشتباه شما هم همینجاست که اصل متافیزیک رو با این چیزا اشتباه گرفتی و مقایسه میکنی،متا فیزیک خارج از نظم کائنات نمیشه،در راستای همان نظم فرا تر از ماده میگه و از عالم غیر ماده میگه اما با همان نظمی که در کائنات وجود داره،مثال سر درد که من گفتم این نبود که سر درد متافیزیکه عزیز،این فقط یه مثال بود برای درک بهتر،چون متافیزیک از غیر ماده میگه و غیر از ماده را ما در شرایط عادی نمی تونیم ببینیم،اما می دونیم هست چون اثراتش رو میبینیم،مثال سر درد هم برای درک این بود که درد دیده نمیشه ولی می دونیم که هست چون تاثیرش رو میبینیم،وگرنه ربطی به متافیزیک نداره و فقط مثال بود،
    متافیزیک در لغت یعنی فراطبیعی و این اسمیه که ما خودمون براش گذاشتیم چون ما هر چیز که در قالب ماده باشه میگیم طبیعی و غیر از اون رو نمی تونیم درک کنیم،اما چرا فرا طبیعی یا متافیزیک نامگذاری شد،چون چیزای هست که ماده نیست و ما نمیتونیم با ذهنمون درکش کنیم اما می دونیم که هست چون اثراتش رو میبینیم برای همین اسمش رو گذاشتیم فرا طبیعی یا متافیزیک،عزیزم اگر در مورد متافیزیک اطلاعاتت کامل نیست نمیدونی افکارش کنی،الان در سراسر دانشگاههای بزرگ دنیا این علم داره تدریس میشه در رشته های مختلف،اگر یه سرچ کنی یه چیزایی دستگیرت میشه که رمالیو جادو و خرافه پرستی و خواب نما شدن ارتباطی با اصل قضیه نداره

    1. خب بحث این هست که اگر هم راستا با طبیعت هست و روی ماده تاثیر میزاره و الان قوانینش رو نمیدونیم، بازم میشه جزء قوانین فیزیکی طبیعت و به متافیزیک ارتباطی نداره، به لحاظ لغوی متافیزیک متشکل از دو کلمه “متا” به معنای بَعد و “فیزیک” به معنای طبیعت است و در ترجمه های معمول آن را با “مابَعدالطبیعه” معادل می‌کنند. متافیزیک به‌معنای دقیق آن شاخه‌ای است از فلسفه (همان‌گونه که اپیستمولوژی (معرفت‌شناسی) epistemology ، زیبایی شناسی aesthetics و… شعوبی از فلسفه هستند). متافیزیک به گفته ارسطو جست‌ و‌ جوی نخستین اصل‌ها و علت‌ها و بررسیِ بودن به مثابهء بودن است، پرسش‌های بنیادی متافیزیک درباره بودن، نبودن، شدن، یکی، بسیاری و… است. متافیزیک در این معنا به نوعی همان “آنتولوژی” ontology (وجودشناسی) یا بودن‌شناسی است.

      واژهء متافیزیک ساختهء شاگردان ارسطو و نامی بود برای نامیدن دسته‌ای از نوشته‌های او که “پس از فیزیک” بودند. ولی این نام در دوره‌های بعد به معنایی که در بالا توضیح داده شد به‌کار رفت. خود ارسطو به جای واژهء (متافیزیک) عبارت (دانش یا فلسفهء نخستین) را به‌کار برده است. متافیزیک به بیانی پرداختن به نگرش فراگیر over-all view انسان به جهان یا طبیعت است. ماکس پلانک متافیزیک را اینگونه تعبیر میکند: “قطعه خاکی را در نظر بگیرید، و ابعاد و حدود هندسی آن و ساختار شیمیایی و فیزیکی آن را بررسی کنید، این یک بررسی علمی است. امّا همین قطعه خاک را، ضمن یک تصویر بزرگ تر و فراگیر ببینید، بیابانی را در نظر آورید با تپه ها و دامنه ها و این قطعه خاک را ، در این مجموعه از نظرگاهی بلند نظاره کنید. تصویری دیگر از آن خواهید داشت. این دومی است که تا حدودی به بینش متافیزیکی شبیه است.” تعریف متافیزیک را اینجا بخوانید

  14. من به اثبات چیزی اسراری ندارم شما خیلی بزرگش کردین،چون همون طور که گفتم متافیزیک نیازی به اثبات نداره،هر کسی میتونه با ناخودآگاه خودش حسش کنه،اما صد در صد با نظم یکپارچه طبیعت در کل هستی موافقم و غیر از این چیزی نگفتم که شما این رو عنوان کردید،اینم گفتم که اشتباه کردم چیزی رو که ربطی به اینجا نداره عنوان کردم چون اینجا دیدگاها فقط بر پایه چیزیه که خوندن،
    اینکه کسانی کلاهبردار از مردم ساده سو ء استفاده میکنن شکی درش نیست ولی این دلیل نمیشه بخاطر سودجویی و ساده لوحیه عوام اصل موضوع باره زیره سوال،دلیل این سوء استفاده سود جویان دقیقا همین چیزیه که شما گفتید،عدم اطلاع کافی مردم ازین علم،و چون ناشناختست هر کسی هر ادعایی کند عده ای ساده لوح هستند که باور کنند،اما واقعا چیز ساده ای هم نیست که همه بتونن ازش سر دربیارن،ولی با اینها باید بگم نظر من در مورد فیزیک غیر از نظر شما نیست اما حرف من اینه که تمام دستاوردهای علمی ما تا امروز تمام اطلاعات کائنات نیست و باید این احتمال را در ذهنمون بدیم که هر لحظه ممکنه در گوشه ای از این کره خاکی کسی رازی ازین جهان برملا کند و آن راز شاید بر خلاف باورهای امروز ما باشد،
    ولی متافیزیک مقوله دیگریست،منظور از فرا طبیعی در متافیزیک این نیست چیزی خارج از نظم طبیعت باشه،در همین راستای نظم چیزهایی خیلی بالاتر،متافیزیک از عالم غیر ماده میگه و چون انسانها در شرایط عادی چیزی غیر از ماده رو نمیتونن لمس کنن درکش سخته براشون به خاطر همین بهش میگن فرا طبیعی،وگرنه منظور از فرا طبیعی خارج از نظم طبیعت نیست،البته همه اونهایی که غیر ماده رو لمس نمیکنن بار ها و بارها حسش کردن

    1. در بالا گفتی “منظور از فرا طبیعی در متافیزیک این نیست چیزی خارج از نظم طبیعت باشه.” پس اگه مطابق نظم طبیعته، اسمش طبیعیه نه فراطبیعی و درنتیچه فیزیک نه متا فیزیک. برای علم امروز بشر قابل حل نیست بنابراین دست به دامان نیروهای فراطبیعی شدن.
      در مورد عالم غیر ماده هم اینکه شناخت جز از کل امکان نداره. به هیچ وجه من نمی تونم قبل از بیگ بنگ رو ببینم.فیزیک علومی است که با حواس پنچ گانه قابل لمس باشه و یا با تجهیزات ساخت بشر قابلیت تفسیر برای حواس پنچ گانه را داشته باشه و یا نمود این مسائل توسط حواس پنچ گانه قابل فهم باشه. اگه فراتر از این موضوع باشه. حتی اگر وجود داشته باشه اهمیتی برای بشریت نداره چون هیچگونه برخوردی با دنیای ما نداشته و به هیچ وجه قابل تفسیر نیست و درواقع قوانین حاکم بر دنیای مارو تتحت الشعاع قرار نمی ده.

  15. راستی یه چیز دیگه،خیلی نظریه ها هستن که در فیزیک و شیمی سالهاست عنوان شده ولی چون آزمون پذیر نیست و هنوز بطور قطعی باشواهد منطبق نیست و در حد حدس و گمانه اما سالهاست که در موردش در تمام مجامع علمی بحث میشه و اینجا هم در موردشان خیلی مقاله گذاشته شده،اما هنوز سندی برای اثباتشون وجود نداره که ما در موردشان حرف میزنیم،مثل نظریه ریسمان که این یکیشه

    1. نظریه ی ریسمان ریاضیات قویی دارد و از روی حرفی صرفا خام و ناپخته گفته نشده، البته به گفته ی محققان 5 راه هم برای آزمون پذیری دارد، تا اگر با شواهد منطبق بود پذیرفته شود و اگر خیر، رد شود.

  16. سلام به دوستان عزیز،باید عرض کنم که بنده از اول نوشته هام هیچ ادعایی نکردم که من کاری رو در حال حاضر انجام دادم یا نه،فقط گفتم تمام دانسته های ما در علم امروز شاید 1% چیزی باشه که در واقعیت هست،چه بسا کمتر،شاید یک روز مسائلی اثبات بشه که تمام دانسته های اصولیه فعلی بشر رو رد کنه،حرفم این بود که چیزایی که تا کنون اثبات شده رو خوبه که ابزار یا پله قرار بدیم اما مخالفم با اینکه بخوابم قطعا دل خوش کنیم،چون ممکنه بعضی از مسائلی که بشر تا الان بهش رسیده اشتباه باشه و همون مانعی بشه برای صعود به پله بعدی،مثل اون زمان که خیلی اتفاقات مهم جهان هنوز کشف نشده بود و تا قبل از اون انسانها برداشت دیگه داشتن ازش،دراین کیهان بی کران قطعا مسائل دیگه هست که ما هنوز بهش نرسیدیم و حتی ممکنه که یه چیزایی هم هنوز به اشتباه بهش پی بردیم!و اونی هم که عنوان کردم در مورد زمان صفر پشیمون شدم که عنوان کردم اینجا،اگر دقت کنید تو نوشته اولم از متافیزیک حرفی نزدم،با خودم گفتم عنوان کنم و نظرات دیگران رو اینجا بشنوم که شاید از حرفهای دیگران جرقه ای برام زده بشه،اما متاسفانه به دوستمون بر خورد و فکر کرد من دارم ادعای نسبیت خواص انیشتین رو میکنم،در صورتی که چیزی که من گفتم هیچ ارتباطی نداشت،البته به ایشون حق میدم چون دیدگاهها متفاوته و هر کس در حد برداشتش دیدگاهش فرق میکنه،اما اکثرا به دلیل اینکه خودشون تجربه ای نداشتن از درک کائنات به دستیابیهای دیگران اکتفا میکنند و هر چیزی غیر از اون رو رد میکنن که این البته منطق ریاضی هستش که به خوبی آشنا هستم بهش،اما ریاضی ما انسانها با ریاضی اصلی کائنات هنوز نرسیده و راه زیادی داریم تا اونجا،شاید من همون اول که دیدم جواب ایشون رو نباید بازش میکردم و ادامه میدادم،
    اما وحید جان متافیزیک چیزی نیست که ما رد کنیم چون همه ما در زندگی مون بارها و بارها با خیلی از مسائل و زیرشاخه های متافیزیک کم و بیش سرو کله زدیم ،حالا خود آگاه یا نا خودآگاه،شما وقتی به چیزی فکر میکنید و اون چیز رو دارید،یا به کسی فکر میکنید اون شخص به شما زنگ میزنه یا میبیننش یه اتفاق نیست،این نیروهای ماورایی ما و کائنات هست که هنوز علم فعلی واقعا عاجزه برای پاسخ قطعی بهش،البته من این مثال ساده و خیلی خیلی پیش وپا افتاده رو زدم چون در روزمره همه ما اتفاق می افته و خیلی مسائل مهم تری از این قبیل که برای ما حتما رخ داده،اما ما سطحی از کنارش گذشتیم،در صورتی که کمی فکر کنیم میشه فهمید که نیروهایی درون ما و جهان هستش که نه میشه دیدشون نه لمسشان کرد،اما می دونیم که هستن،مثل وقتی که میگیم سرم درد میکنه،عملا درد چیزی نیست که ببینیم اما می دونیم هستش،این نیروهای ماورایی وجود داره و برسی و شناخت این نیرو ها و رابطه شان با هم میشه علم متافیزیک،حالا شما میگین چرا مستنداتی مثل فیزیک نداره که در دسترس همه باشه؟خیلی ساده است،چون درعلم فیزیک شما با دانستن فرمولها و نحوه کارکردشان محاسبات انجام بدین و این کار رو هر کسی که اون قوائد رو یاد بگیره میتونه انجام بده مثل کسی که در دانشگاه فیزیک می خونه و میشه فیزیکدان چون شما با خودآگاه خودتون این درس رو میخوانید،اما در متافیزیک شما تمام قوائد رو هم بیاموزید نمی تونید کاری انجام بدید،متافیزیک جادو نیست که با یه نسخه سحر آمیز به خواستتون برسید،متافیزیک با ناخودآگاه انسان ربط داره و کسی که میخواد در این عرصه قدم بذاره اول باید خودش و درون خودش رو خوب بشناسه و به تمام نیروهای ماورایی و فرا علمی خودش مسلط بشه تا بتونه وارد اون بعد بشه و این راهی است بسیار دشوار وچون رسیدن بهش کار هر کسی نیست اینه که خیلیا انکارش میکنن وگرنه ما در زندگی مون صدها بار با قوائد متافیزیک برخورد داشتیم و کمی فکر کنیم میبینیم که نمیشه انکارش کرد و اگر کسانی هم که دراین علم موفق شدن مستندات خواصی نذاشتن برای عموم دلیلش اینه که به درده کسی نمیخوره چون هر کسی خودش باید تجربه کنه،اما اگر شما قانون جدیدی رو در فیزیک یا شیمی بدست بیارید با چندتا فرمول می تونید در اختیار عموم بدارید و همه هم می تونن ازش استفاده کنن،
    باید ببخشید پر حرفی کردم،با آقای الله وردی موافقم این صحبتها جاش اینجا نیست و اینجا سایت مربوط به فیزیک و منطق روزه نه متافیزیک و علوم ناشناخته کائنات اما حقیقی،امیدوارم که عفو بفرمائید…

    1. فقط میتونم اینطور پاسخ بدم، چون شما از کارکرد و قواعد و اصول عمل کننده ی چیزی اطلاع ندارید، این حق رو هم ندارید بدون شواهد کافی و بر طبق تجربه ی شخصی نتیجه گیری کنید و پاسخ غیر منطقی بدید. بعضی ها از همین نادانسته های مردم و بقول شما چیزهای متافیزیکی دارن پول کلانی رو در میارن و کلاهبرداری های زیادی هم انجام دادن. اصلا شاید ناتوانی ما در توضیح دادن چیزی در حال حاظر ناشی از بی توجهی به نیروها یا اصول عمل کننده اشون باشه. در نهایت با کشف اصول عمل کننده و قواعد اون چیز ِ به قول شما متافیزیکی متوجه میشیم که هیچ قانون فیزیکی نقض نشده، تنها ندانستن ما از اصول عمل کننده اش باعث شده که فکر کنیم فرا طبیعی هست. به قول داوینچی « طبیعت هیچگاه قوانین خود را بر هم نمی زند.»

      ما پیش از این در مورد علم و شبه علم مقاله های زیادی نوشتیم، حتی در مورد فکر کردن به یه نفر و زنگ زدن یهویی اش هم مقاله ای نوشتیم که می بنیم طبق قانون احتمالات واقعا چنین اتفاق هایی بدیهی هست و زیاد عجیب نیست که بعضی ها از تجربه های شخصی اشون برداشت های متافیزیکی میکنن، توصیه میکنم مقاله های زیر رو مطالعه کنید:

      محدودیت های تجربۀ شخصی – بخش اول

      محدودیت های تجربۀ شخصی – بخش دوم

      چگونه درست بیندیشیم – بخش اول

      چگونه درست بیندیشیم – بخش دوم

    2. گمون کنم هم آقا سمیر هم خودتون جواب خودتون رو دادید. بشر امروز نمی تونه هر حرفی رو بپذیره. بشر امروز بر اساس منطق عمل می کنه. دو نفر آدم مقابل شما هستند. هر دو قرار است پلی را طراحی کنند. نفر اول با محاسبات دقیق مکانیکی، قوانین نیوتون حاکم بر سازه ها و براساس یک نقشه دقیق به شما اثبات می کنه که پلی که طراحی کرده قابلیت ساخت دارد و ایرادات نمونه های قبلی تا حد امکان از بین رفته است. نفر دوم بیان می کنه که من دیروز در حال طراحی پل مذکور بودم که ناگهان به خواب طولانی فرو رفتم. در خواب شخصی تمام ایرادات پل در حال طراحیم را گفت و طرحی جدید را به من ارائه داد. طرح اون شخص الان در مقابل شماست. اما من دلایل علمی که در خوابم ارائه شد را به یاد نمی آورم. یا مثلا همین نفر دوم می گه حس ششم من به من در طراحی این پل کمک کرد و طرح مذکور در مقابل شماست. یا می گه ناخوداگاه من در طراحی من کمک کرد. من به عنوان مدیر پروژه منطقی است که طرح نفر اول را بپذیرم یا طرح نفر دوم. بدون شک هر آدم عاقلی طرح اول را می پذیرد. حال اگر من آدمی باشم که به همین نیروهای ماورالطبیعه اعتقاد داشته باشم و طرح نفر دوم را انتخاب کنم به هنگام نابودی پل باید پاسخگوی جان تمام انسان هایی که ازبین رفته اند را داشته باشم. در طول تاریخ ماوراالطبیعه پوشش تلکه بسیاری از شیادان از حاکمان و دولتمردان نادان بوده است.
      ما در زمین زندگی می کنیم. قوانین حاکم بر ما فیزیک(طبیعیت) است. بنابراین همین قواینینه که به در زندگی درست کمک خواهد کرد. بالا هم گفت بشر هر جا که نتوانست توضیح منطقی ای برای هر پدیده ای بیاره اسم ماورا الطبیعه رو روش گذاشت. گذشتگان زیر درخت گردو می خوابیدن و می مردن، دلیلش رو نمی دونستن از این رو علت رو جن زدگی می دانستن. علت سیل، زلزله و … رو قحر خدایان می دونستن. این در حالی که علوم بیولوژی و زمین شناسی امروزه دلایلی علمی برای این پدیده ها ارائه کرده است.
      در مورد سر درد که نمود خارجی نداره که متافیزیک مطرح نیست. هر چیزی که با چشم غیر مسلح قابل دیدین نیست که نمی گن متافیزیک. فعل و انفعالات شیمیایی در مغز و بر هم خوردن هورمون ها مغزی به راحتی دلایل دردها رو مشخص می کنند. آیا من می تونم بگم چون امواج فرابنفش و فروسرخ و… قابل مشاهده نیست پس امواج ماورا الطبیعه است. خیر تاثیرات آن ها روی محیط به خوبی وجود آن ها را اثبات می کنند.
      متافیزیک نه تنها سودی برای بشریت نداشته بلکه تنها نام علم را لکه دار می کند. چرا که تنها با بیان یکسری از مسائل علمی و حرف های قلمبه سلمبه سعی در متقاعد کردن و گول زدن مردم داره. همین قدر که پذیرش علوم فراطبیعی از انسان های منطقی محکومه.

  17. من که گفتم اگر بخوای به کور مادرزاد بگی قرمز چه رنگیه هیچ وقت نمیفمه،چون قرمز رو هیچ وقت ندیده و فقط یه چیزایی شنیده و درکش چیزیه که از این و اون شنیده،حالا ما بیایم تا ابد بگیم قرمز نمی گیره چیه،شما به خودت فشار نیار برادر،اونایی که مطالب من رو میخونن و می فهمن میدونن من چی میگم،شما دوغت رو بنوش،ول کن این حرفا رو،اصل حالت چطوره…؟

    1. برادر عزیز، سایت بیگ بنگ یک سایت علمیه، و بر اساس مستندات صحبت می کنه، آزمایشاتی که انجام شده، مدل هایی که ارائه شده و امتحان خودشونو بعد سال ها پس داده، نه بر اساس یکسری حدس و گمان که متافیزیک علمی که هنوز کشف نشده، چرا متافیزیک نتوسنته پا به پای علم کشف شه، شاید یک اصرار بیهودست، شاید درست بنابه گفته فروید بر گرفته از عقده ای به نام ادیپ بوده که تنها به دلیل اینکه بشر ضعف خودشو پوشش بده رو میاره به قدرت های ماوراالطبیعه، من نمی دونم متافیزیکی که جنابعالی می گین اصن می شه بهش استناد کرد یا خیر. در حال حاضر هراعتقادی که دارم براساس مستندات علمی آزمایش شده ایه که تست هاشون رو گذروندن و نیازی به امتحان ندارن. من با حرف علمی آقا نیما موافقم.

    2. آقای فیروزبخت، لطفا اگر شواهدی برای گفته های خود دارید ارائه کنید، در غیر اینصورت بدون دلیل و شواهد کافی ، روی نظر شخصی خود پافشاری نکنید، چون سایت بیگ بنگ یک سایت علمی است و تنها نظراتی برای کاربران مهم است که بر پایه ی علم، با شواهد منطبق باشد و البته آزمون پذیر باشد. سپاس

  18. «جهان نه فقط از آنچه ما تصور می کنیم عجیب تر است، بلکه از هر آنچه بتوانیم تصور کنیم، عجیب
    تر است.»
    – جی بی اس هالدِن

    «عمیق شدن در اسرار، زیبا ترین تجربه اي است که می توانم کسب کنم. این هیجان بنیادي بشر
    است که در گهواره علم و هنر حقیقی قرار می گیرد. هر کس که این را نداند و بیش از این هیجان
    زده و شگفت زده نشود، انگار که مرده و فروغ چشمانش به خاموشی گراییده است.»
    – آلبرت اینشتین

    بعضی اوقات جواب سوالی که مدت ها ذهن آدم را به خود مشغول کرده است، خود ذهن
    آدم را به خود مشغول می کند! باید بپذیریم که عقل سلیم راهنماي خوبی براي درك
    شگفتی هاي کیهان نیست. همانطور که داریم میگیم، عقل سلیم، عقل سلیم است! در
    فصل اول و فصل ششم بخش اول این کتاب دیدید که جا انداختن یک نظریه مخالف با
    تجربه و اعتقاد عامه چقدر مشکل است! باور نکردن چیزي بدلیل مغایرت داشتن آن با
    اعتقادات و تجربه هاي روزمره مان معقولانه نیست؛ تجربه هاي ما از طبیعت اطرافمان
    است و وقتی خود طبیعت چیز هاي عجیب تري به ما معرفی می کند پس منطقیست
    تجربه هاي قبلی خود را رها کنیم و تجربه هاي نویی کسب کنیم!

    منبع: کتاب سیاه چاله ها،از رویا تا واقعیت

    1. می فهم فهمش واست سخته. ارتباط منطقی قوی بین تک تک نظارتم تو بالا هست. اگه نمی فهمی دیگه حرفی واسه گفتن نمی مونه.

  19. «در طول زندگی ام یک نکته را آموخته ام: همه دانش ما در برابر واقعیت، مقدماتی و بچگانه است
    و البته این نکته هنوز هم با ارزش ترین چیزي است که داریم.»
    – آلبرت اینشتین

  20. یک چند به کودکی به استاد شدیم

    یک چند ز استادی خود شاد شدیم

    پایان سخن شنو که ما را چه رسید

    چون آب بر آمدیم و چون باد شدیم

  21. اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

    وین حرف معما نه تو خوانی ونه من

    هست از پس پرده گفتگوی من و تو

    چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من

  22. من نه از بین الحرمین حرف زدم نه از مسائل دینی،البته مهم نیست که شما چه برداشتی میکنی،منم دیگه لزومی نمی بینم که بخوام توضیح بیشتری از متافیزیک بدم،چون احتمالش هست که تو پیام بعدی بگی من ادعای خدایی کردم،ما تو دنیایی داریم زندگی میکنیم که در مقابل اسرارش هنوز سر سوزنی ازش نمی دونیم و اینها همش گردو باز یه که فکر میکنیم و اسمش رو می داریم علم،علم واقعی رو کسی میفهمه که پشت پرده رو ببینه(نه بشنوه و نه بخونه،فقط ببینه)،مثل این می مونه که بخوای به کور مادر زاد بگی قرمز چه رنگیه،تا ابد هم بگی چیزی دستگیرش نمیشه،چون برداشتش از رنگها چیزه دیگست،وگرنه من نه بحث دینی کردم نه چیزیه دیگه،من حرفم اینه که پشت پرده خلقت اسراری نهفتست که من و تو که سهله،پدر جد انیشتین هم هنوز نمیدونن و میگم که نباید بر چیزایی که تا حالا خوندیم و شنیدیم تکیه کنیم و فکر کنیم که دیگه کلام آخره مگر اینکه اثبات بشه،حالا کسانی چیزایی خوندن و تو مسائلی به نتایجی رسیدن اما هنوز منشأ چیزی که بهش رسیدن رو نمیدونن،اینا علم نیست عزیزم،اینها سواده،علم ماله عالمه ،عالم هم کسیه که اسرار هستی رو میدونه،نه کسی مثل من و تو که درسش رو می خونیم،اونم درسی که دستاوردهای دیگرانن که خودشونم تا یه حدی جلو رفتن و منشأ رو نفهمیدن،مثلا الان همه میدونن که حرکت و انجام دادن کارهای جسممون حتی فکر کردن دستوریه که از مغز توسط سیستمهای اعصاب صادر میشه و منتقل میشه،اماکدوم پزشک میدونه که کی به مغز دستور میده،؟زیادی به دانسته های به اصطلاح علمیمون نباید بنازیم،چون به باره مگسی هم ارزش نداره در مقابل اسراری که تو کائنات هست…!
    اسرار عزل را نه تو دانی نه من،چون پرده برافتد نه تو مانی نه من…

    1. جهان مدیون مغز بشر هست و چیزی بنام خلقت وجود ندارد…. هرجا که خدا و اعتقادش پیش اومد علم سقوط کرده… شما از پیام‌ها ت میشه فهمید که چی را پنهان می کنی مهم هم نیست ولی جهان ساخته ذهن و هوش انسان هست نه اسرار ازل

  23. نیما جان جوری بهت برخورده از چیزی که من گفتم که من فکر میکنم نوه انیشتین یا یکی از بستگان درجه یک ایشونی و ناراحتی که نکنه کسی بیاد بگه تئوری نسبیت مال منه!داداشه من چیزی که من اشتباه کردم که اینجا عنوان کردم این چیزایی که شما میگی نیست،البته یکجورهایی به فوتون های نور مربوط میشه اما نه چیزی که شما خواندی تو کتابها،
    شما یجوری حرف میزنی و با قاطعیت میگی که در سرعت مطلق نور جرم صفر میشه و تبدیل میشه فوتون که انگار روزی 10 بار داری این کارو انجام میدی و یه گیره پیش و پا افتاده است،انیشتین نزدیک شد بهش حتی آزمایشاتی هم کرد اما ازون موقع تا الان کسی نتونسته این تئوری رو به مرحله آزمایش موفق برسونه،چون هنوز ما جنس زمان رو حتی نمی دونیم واقعا چیه،چون زمان هنوز ناشناخته است فعلا،اما کلا من بحثم سر فیزیک و نسبیت انیشتین نیست،من در مورد متافیزیک صحبت میکنم، موضوع نسبیت انیشتین تنها میتونه یه جرقه باشه نه بیشتر،اما نباید خودمون رو قانع کنیم که هر چی تا امروز گفتن و شنیدیم درسته،چون ممکنه یه موضوع اشتباه سالها ما رو از حقیقت دور کنه،نور در فیزیک یه معنا و تعریف داره در متافیزیک معنای دیگه،من لزومی نمیدونم که بخوایم این بحث رو ادامه بدیم،چون فکر نمیکنم زیاد از متافیزیک اطلاعات داشته باشیدو همه چیزو با شنیدها و خواندهاتون در فیزیک برآورد میکنید،که این همیشه سدی بوده برای پیشرفت بشر.
    چیزی که شما داری راجبش حرف میزنی فیزیکه و فیزیک در مورد ماده و جرم حرف میزنه،اما من در مورد متافیزیک صحبت میکنم و هیچ ارتباطی با جرم نداره،متافیزیک ا ز عالم غیر ماده حرف میزنه،یه مثال میزنم و دیگه بیشتر نمیتونم باز کنم،چون به دلیل اینکه دیدگاه شما چیزیه دیگه ای هست ممکنه باز برداشت دیگه ای بشه،مثلا شما الا از منزلتون بخوای بری یه نقطه تو ا اروپا برای رسیدن با ید یه زمانی رو بگذرونی،حتی با سرعت نور هم بری باز هم یه زمانی نیاز داره،نوره خورشید حدود 8دقیقه با سرعت مطلق نور طول می کشه که برسه به ما،اما باز هم زمان صفر نیست،چون سرعت هنوز در قالب ماده هست و نیاز به زمان داره،اما چیزی که من میگم زمان صفر یعنی در آن واحد،یعنی خارج از بعد زمان،یعنی وقتی شما از منزلتون برای یه نقطه از اروپا در آن واحد اونجا باشی،یعنی توقف زمان،نمیدونم دیگه چجوری باید بگم،اما در کل مهم نیست که شما متوجه بشی یا نشی،من اشتباه کردم که این موضوع رو اینجا عنوان کردم که این رو با نسبیت انیشتین اشتباه نگیرند در فیزیک،چون این دوتا هیچ ارتباطی با هم ندارن،یه مثال میزنم،زندگی ما تلفیقی از ماده و غیر مادست(ذهن)،شما اگر تو ذهنتان بخوای بری یه نقطه در اروپا در لحظه اونجایی،چون تو ذهن بعد مکان و زمان وجود نداره،سر بسته گفتم وبیشتر از این نمیتونم باز کنم ،یا علی…

    1. اطلاعاتتو بیشتر کن، طیرالعرض ماله اونایی که فیلمای علمی تخیلی می بینن، ماله همون بابایی که تو خودشه ازش می پرسن کجایی؟ می گه بین الحرمین. ماله اونایی که کلاه گذاشتن سر مردم به چه گشادی. شاید داستان مرتاض های هندی یا حتی عرفای خودمون بارها و بارها راجع به سفرهای اینگونه ای مطرح شده، 1500 ساله که مطرح می شه. توی این 1500 سال تا به حال مقاله علمی در جایی راجع بهشون اومده، آیا غیر اینه که جوامع علمی تفکرات اینگونه رو مسخره می کنن، آیا غیر اینه که عقل ما برپایه منطق و حرف بدون منطق محکومه؟ آیا غیر اینه که تارو پود هستی ما برپایه فضا زمانه، یعنی یک جسم یونیک در یک لحظه تنها در یک نقطه از فضا زمان می تونه باشه. آیا داستان زمان صفر تار وپود فضا زمانی رو که قویترین نظریه موجود درمورد ابعاد جهان هستی ماست رو تحت شعاع قرار نمی ده، کافیه شنونده عاقل باشه.
      من دیگه حرفی ندارم.

      1. دوست عزیز متافیزیک فقط د شعر و احساسات هست نه حقایق جهان… طبیعت طبق قوانین خودش جلو میره و منتظر متافیزیک کسی نمی ماند تا رویا پردازی کنه

  24. جهان آنقرد گسترده است که علاوه بر ما بیگانگان فضایی را در خود جای می دهد

  25. مهدی جان من آزمایش نکردم،فکر نمیکنم در قالب ماده بشه این آزمایش رو انجام داد،حداقل با تکنولوژی امروز،اما خارج از ماده شدنیه،چون وقتی زمان صفر بشه از بعد ماده هم خارج میشیم،مثل مرگ و یا خواب که برادره میگه،اما به اراده،چون همون طور که گفتم دنیای ما دو قالب داره مادی و غیره مادی(ذهنی)،اینکار نیازی به فرمول نداره که نیما فرمول فیزیک رو میکنه که همه ما اینارو می دونیم،این کار فقط به شناخت حواس و نیروهای خودمون و ذهنمون نیاز داره که بهش میگن متافیزیک که با فیزیک خیلی متفاوته.
    وقتی ازین راه بتونیم اونوره پرده را ببینیم بعد شاید بتونیم با الگو برداری در تکنولوژی پیادش کنیم و تو فیزیک تعریفش کنیم.

  26. نیمای عزیز منم نظریه نسبیت رو میدونم که مال صد سال پیشه،اما من نگفتم که زمان نزدیک سرعت نور میشه چون تو نظریه نسبیت اینو میگه،حرف من زمان صفر بود،یعنی سرعتی بالاتر از نور،برای سرعت نور هم زمانی لازمه،اما من گیره دیگه ای رو گفتم،سرعتی که زمان صفر میشه،تو نظریه نسبیت چنین چیزی رو نمیگه…

    1. شما اگه لطف می کردی و رابطه بدست اومده از نسبیت خاص که در بالا اومده رو درست آنالیز می کردی کاملا متوجه می شدی که بنا به این رابطه اون زمان صفری که جنابعالی میگی در سرعت نور میسر، سرعتی که ما در اون تنها جرم سکون صفر داریم، یا به عبارتی جرممون صفره و همش به انرژِی ذخیره شده در فوتون تبدیل شده. این هم نسبیت می گه.
      به عبارت دیگر زمان سفر جنابعالی که کمی مسخره به نظر می رسه در سرعت مطلق نور میسره. نسبیت 100 سال پیش، پیش بینی کرده، زیاد به مغزت فشار نیار.

    1. روی چی کار می کنی؟؟ نسبیت خاص در سال 1904 ارائه شد یکی از نتایجش که خیلی هم ساده است. کش اومدن زمان در سرعت های نزدیک به سرعت نور. این نظریاتتی رو که به نظر خودت جالبه، فک نکن ماله خودته، فک کنم یه دون مستند ببینی هزار بار اینارو تکرار کنه.
      کش اومدن زمان
      بازه زمانی بین دو رویداد از یک ناظر به ناظر دیگر ثابت نیست. بلکه به سرعت نسبی چارچوبهای مرجع ناظرها بستگی دارد.طبق نسبیت خاص رابطه زمانی بین دو دستگاه مختصات که با سرعت نسبی v با هم حرکت میکنند از رابطه زیر بدست میاد.
      2^’dt^2/(1-v^2/c^2)=dt
      بنابه این رابطه زمان ‘dt برای یک سیستم که به سرعت v در حال حرکت است، قابل محاسبه است. حال با فرض اینکه با 0.99 سرعت نور حرکت کنیم(0.99C). در این حالت زمان برای من سفر کننده 7 برابر کندتر از زمان مرجع لخت می گذرد. یعنی برای رسیدن مثلا به ستاره الفا قنطروس که در 4.5 سال نوری منظومه شمسی قرار دارد. تنها نیاز به 250 روز سفر است.
      این تزی که جنابعالی داری می دی، 100 سال قبل توسط البرت انیشتین به صورت دقیق داده شده است. با مستندات.

    2. حالا شما آزمایش کردی که مثلا از این سرعت به بعد زمان صفر میشه(چیزی که شما میگی حتما بیشتر از سرعت نور هست که قطعا غیر قابل آزمایش است! )

  27. سلام
    اینکه به غیر از ما موجودات فرازمینی هوشمند در کائنات وجود داره قطعا و قطعا درسته،چون انسان فعلی با علم امروز تمامی کهکشانهایی را که توانسته تا الان مشاهده کنه شاید 1% یا حتی کمتر از چیزی که وجود داره رو نتونسته ببینه،که اگر به فرض همین چند صد میلیارد کهکشانی هم که مشاهده شده باشه وجود موجود هوشمند درونش قطعا هست،حالا یا موجوداتی برتر از ما یا پست تر،یا هم سطح ما،یا شاید موجوداتی با ساختار یه عناصر دیگه اما هوشمند که اونا برای زندگی به فضایی که ما اسمش رو حیاط میذاریم نیاز نداشته باشن و حیاط برای اونا شرایط دیگه ای لازم داشته باشه…
    اما در کل ما انسانها حتی اگر سفینه ای بسازیم که با سرعت نور هم بتونه حرکت کنه حتی نمیتونیم از کهکشان راه شیری عبور کنیم،چه برسه به میلیاردها کهکشان دیگه،چون قطر کهکشان راه شیری صدهزار سال نوریه،یعنی اگر با سرعت نور هم حرکت کنیم صدهزار سال طول می کشه که من فکر نمیکنم انسانی باشه که همچین عمری داشته باشه!سوال اینجاست پس چطور میشه انسان به کهکشانهای دیگه یه روزی سفر کنه یا اونا چطوری اومدن به زمین؟چرا ما نمی تونیم؟چون ما در بعد زمان و مکان هستیم و برای پیمایش به هر مکانی نیاز به زمان داریم،ما در فیزیک یه قانون ساده و پیش پا افتاده داریم که میگه سرعت با زمان نسبت عکس داره،یعنی هر چه سرعت بیشتر بشه زمان کمتر میشه،که اگر ما بتونیم سرعت رو به جایی برسانیم که زمان صفر بشه اونوقت ما از بعد زمان و مکان خارج میشیم و در لحظه هرجایی میتونیم باشیم که این تنها راه سفر ما در کائناته !
    من چند ساله که دارم روی این تئوری تحقیق میکنم،اما هنوز به نتیجه قطعی نرسیدم،اما اسم تئوریم رو گذاشتم زمان صفر،خوشحال میشم با دوستانی که علاقمند هستن و بینش دارن گفتگو کنم،arash501f@gmail.com ایمیلم

  28. به نظر اخترشناسان حدود 1 میلیارد کهکشان قابل مشاهده در جهان وجود دارد. هر کهکشان دارای میلیاردها ستاره‌ است. ممکن است کسری از این ستاره‌ها ، منظومه‌ها و سیاراتی در اطراف خود داشته باشند. بنابراین احتمال وجود موجودات هوشمند در کل جهان ، بسیار بیشتر از احتمال وجود آنها در کهکشان راه شیری خواهد بود، ولی به دلیل فاصله بسیار زیاد بین کهکشانها کشف حیات در کهکشان خودمان ، راحتتر و محتمل‌تر از کهکشانهای دیگر است (حیات در کائنات).
    فرانک دریک ، کارل سیگان و جوزف شکلوفسکی و چند دانشمند دیگر راههایی را برای تخمین احتمال وجود تمدن پیشرفته در کهکشان راه شیری پیشنهاد کرده‌اند. آنها هفت عامل زیر را در این محاسبه مهم دانسته‌اند:

    N0: تعداد ستاره‌های کهکشان راه شیری.
    fp: کسری از ستارگان که دارای منظومه‌های سیاره‌ای هستند.
    ne: تعداد سیارات یک منظومه مفروض که ‌از نظر اکولوژی برای حیات مناسب هستند.
    fl: کسری از سیارات مناسب که در آنها حیات رشد کرده ‌است.
    fi: کسری از سیارات مسکونی که در آن حیات هوشمند پدید آمده ‌است.
    fc: کسری از سیارات دارای تمدن پیشرفته حیات که قادر به برقراری ارتباط است.
    fL: کسری از عمر سیاره که در آن تمدن توانسته‌ است به حیات خود ادامه دهد. (مقادیر تمام f ها بین 0 و 1 می‌باشد.)

    حاصلضرب عوامل فوق با N نشان داده می‌شود که تعداد تمدنهای پیشرفته (حداقل دارای ارتباط رادیویی) در کهکشان راه شیری را بدست می‌دهد:
    N = N0.fp.ne.fl.fi.fc.fL
    سه عامل اول از عوامل فوق ، نجومی‌ می‌باشند که بصورت تقریبا دقیقی مشخص می‌شوند. دو عامل بعدی ماهیت زیست ‌شناختی دارند و با احتمال تخمین زده می‌شوند. دو عامل آخر جامعه شناسی هستند و با حدس و گمان بدست می‌آیند.

  29. قانونی در علم آمار وجود دارد که می گوید در یک تکرار بی نهایت احتمال رخداد هر پدیده یک است. به عنوان مثال فرض کنید یک تاس داریم. اگر ما تاس را بی نهایت بار بندازیم حتما یک بار عدد 6 ظاهر خواهد شد. یعنی به احتمال 100 درصد، در بی نهایت پرتاب به عدد 6 خواهیم رسید. حال همین علم را در ابعادی بزرگتر تعمیم دهیم. اگر فرض کنیم تعداد سیارات در یونیورس یا مولتی ورس بی نهایت است، بنابراین احتمال وجود یک سیاره با موجودات هوشمند مشابه زمین دقیقا برابر یک است. هیجان انگیز نیست؟
    البته بنا به محاسبات کارل سیگان و شکلوفسکی تعداد تمدن های فرازمینی موجود در کهکشان ما بین یک میلیون تا یک میلیارد تخمین زده می شود.

  30. تریلیارد عددی برابر با یک میلیون بیلیارد یعنی ۱۰ به توان ۲۱ است.
    شمار کل ستارگان موجود در جهان را هشتاد و پنج تریلیارد (85000000000000000000000) برآورد کرده اند
    حال سوال اینجاست که هرکدام این ستارگان چند سیاره دارند ؟؟؟؟؟؟؟؟ سوالی که جوابی ندارد بی نهایت .
    پس تنها نیستیم .

  31. مگه زمین تافته جدابافته هستیه ؟؟ که تنها منبع زندگی باشه آن هم میان ترلیارها ترلیارد سیاره ؟
    درحالیکه در همین مریخ که کسی باورنمیکرد آب مایع یافته شده . فاصله ها بقدری بینمان زیاد است با سیارات دیگر که فعلا
    چراغ های هستی (خورشیدها ) باید بسوزند تا وسیله و تفکرپیدا کردن یکدیگر را بیابیم چه ما و چه آنان .

  32. بنا به خطی مشی ناسا و بسیاری از آژانس های فضایی، جست وجو برای حیات نه تنهای در سیارات فرا خورشیدی دیگر بلکه در همین منظومه شمسی خودمان و در اقمار زحل و مشتری در حال پیگیری است. البته این حیات نه به مفهوم هوشمند، بلکه به مفهوم حیات زنده است.وقتی احتمال وجود حیات در یک منظومه به این کوچکی تنها به یک سیاره محدود نمی شود، بناراین می توان پیش بینی کرد هرجا منبع انرژی هست و آب هست، حیاتی مشابه زمین نیز بدون شک وجود دارد. حال در مورد حیات هوشمند با توجه به این تعداد زیاد سیارات فراخورشیدی وجود حیات بیگانه چندان دور از انتظار، که بسیار منطقی خواهد بود. در این زمینه می توان به مطالعات کارل سیگان مراجعه نمود.