بیگ بنگ: زمان چیست؟ چرا رو به جلو حرکت می کند؟ آیا واقعی است؟ مفهوم زمان یکی از اسرارآمیزترین مفاهیم در تاریخ فیزیک بوده است و در حال حاضر نیز از مسائل دشوار فیزیک معاصر بهشمار میرود، در این مقاله این موضوع چالش برانگیز بررسی شده است.
هیچکس بهتر از فرانس کرایوس حساب زمان در دستانش نیست. در آزمایشگاه او در موسسه ماکس پلانک واقع در کراچینگ آلمان که مرکزی مختص اپتیک کوانتومی است، دقیقترین زمانسنجی تاریخ انجام شده است. به این معنا که کوچکترین بازههای زمانی را که تاکنون مشاهده شده، اندازهگیری کردهاند. کرایوس برای انجام این کار از پالسهای لیزر فرابنفش استفاده می کند تا حرکتهای بسیار سریع و کوتاه الکترونهای درون اتم را ردگیری کند. این پدیدهها که او به دنبال کاوش آنهاست، تنها حدود ۱۰۰ آتوثانیه طول میکشند.(یک آتوثانیه برابر با ۱۸-^۱۰ ثانیه است)
برای داشتن تصور بهتری از این بازه زمانی در نظر آورید که نسبت ۱۰۰ آتوثانیه به یک ثانیه، مانند نسبت یک ثانیه به ۳۰۰ میلیون سال است! حتی تصورش هم غیرممکن است، اما چنین بازه زمانیای در طبیعت وجود دارد و حتی اندازهگیری هم شده است.
کمترین واحد زمان
با این حال حتی کارهای کرایوس هم از کوچکترین مقیاس زمانی بسیار فاصله دارد. یک محدوده زمانی به نام «ابعاد پلانک» وجود دارد که حتی آتوثانیه نیز در برابر آن مانند میلیونها سال است. این مقیاس مرز فیزیک شناختهشده را مشخص میکند؛ ناحیهای که در آن فواصل و بازههای زمانی آنقدر کوتاه هستند که بسیاری از مفاهیم فضا و زمان شروع به فروپاشی کنند.
زمان پلانک یعنی کوچکترین واحد زمانی که معنای فیزیکی دارد، ۱۰ به توان ۴۳- ثانیه است. این مقدار کوچکتر از یک تریلیونیم تریلیونیم آتوثانیه است. ماورای آن چیست، آیا زمانی کوچکتر از آن هم وجود دارد؟ این زمان ناشناخته است، حداقل برای امروز. تلاش برای درک زمانهایی پایینتر از ابعاد پلانک، منجر به جهشهای عجیبی در فیزیک شده است. به طور خلاصه مساله این است که آیا امکان دارد آن زمان (زمانی کوچکتر از زمان پلانک) در بنیادیترین سطح واقعیت فیزیکی وجود نداشته باشد.
اگر چنین است، پس زمان چیست و چرا اینقدر واضح و قدرتمندانه دارای حضوری مطلق در تجربه شخصی ماست؟ سیمون ساندرز، فیلسوف فیزیک از دانشگاه آکسفورد در پاسخ به این نوع مسائل میگوید: «معنای زمان به طرز وحشتناکی برای فیزیک معاصر مسالهساز شده است. وضعیت آنقدر مشکل است که بهترین کاری که شخص میتواند انجام دهد، اعلام ندانم گرایی است. یعنی نداشتن هیچ موضع و ترجیحی نسبت به این مساله.»
مشکل زمان از یک قرن قبل آغاز شد، وقتی نظریههای نسبیت خاص و نسبیت عام اینشتین، تصور معمول از زمان را به عنوان یک ثابت جهانی در هم ریخت. یکی از پیامدهایش آن بود که گذشته، حال و آینده مطلق نیستند. نظریههای آلبرت اینشتین همچنین چالشی جدی در فیزیک به وجود آورد، زیرا قوانین نسبیت عام (که گرانش و ساختار بزرگ مقیاس جهان را توصیف میکند) با قوانین فیزیک کوانتومی (که بر جهان کوچک مقیاس حکومت میکند) ناسازگار به نظر میرسد.
حدود چند دهه قبل دو فیزیکدان مشهور یعنی جان ویلر که در آن زمان در دانشگاه پرینستون بود و برایس دویت از دانشگاه کارولینایشمالی، معادلهای عجیب و خارقالعاده ارائه دادند که چارچوبی ممکن برای سازگاری بخشیدن به نسبیت و مکانیک کوانتومی فراهم میکرد. اما معادله ویلر-دویت همواره مناقشه برانگیز بوده است، زیرا به سهم خودش پیچیدگی عجیبتری از فهم ما نسبت به زمان به نظریه نسبیت اضافه کرده است، زیرا در این معادله، زمان حذف شده است.
کارلو روولی، فیزیکدانی از دانشگاه مارسی در فرانسه میگوید: «زمان ناگهان از معادله ویلر-دویت ناپدید میشود و این موضوعی است که برای بسیاری از نظریهپردازان معما شده است. شاید بهترین راه برای فکر کردن درباره واقعیت کوانتومی کنار گذاشتن زمان باشد. به این ترتیب توصیف بنیادی از جهان باید بیزمان باشد.» تا به حال هیچکس در استفاده از معادله ویلر-دویت برای یکی کردن نظریه کوانتوم و نسبیت عام موفق نشده است. با این حال اقلیت قابل توجهی از فیزیکدانها شامل روولی معتقدند هر نظریه موفقی از تلفیق دو شاهکار فیزیک قرن بیستم نهایتا جهانی را توصیف خواهد کرد که در آن زمان بهطور اجتنابناپذیری وجود ندارد.
جهت پیکان زمان
این مساله که زمان ممکن است وجود نداشته باشد در میان فیزیکدانان به نام «مساله زمان» شناخته میشود. این مساله ممکن است بزرگترین مساله باشد اما هنوز از پیچیدهترین سوال در مورد زمان فاصله دارد. «مساله زمان» در رقابت با این واقعیت عجیب در رتبه دوم قرار میگیرد که قوانین فیزیک توضیح نمیدهند چرا زمان همواره رو به جلو میرود. تمام قوانین فیزیک – چه قوانین نیوتن و اینشتین یا حتی قوانین کوانتوم – با معکوس شدن جهت زمان به همین صورت کنونی باقی خواهند ماند تا جایی که ما میتوانیم بگوییم، با اینکه زمان یک فرآیند یک سویه است و هرگز معکوس نمیشود، هیچ قانونی آن را محدود نمیکند. یعنی هیچ یک از قوانین فیزیک یک سویه بودن جهت زمان را تضمین نمیکنند.
ست لوید، یک متخصص مکانیک کوانتومی از دانشگاه MIT در پاسخ به این سوال که زمان چیست، میگوید: «این بسیار اسرارآمیز است که چرا ما یک چنین پیکان زمان واضحی داریم. توضیح معمول برای این مساله آن است که برای مشخص کردن آنچه در یک سیستم اتفاق میافتد، شما نباید تنها قوانین فیزیکی حاکم بر آن سیستم را معین کنید، بلکه باید بعضی از شرایط اولیه و پایانی آن را نیز مشخص کنید.»
لوید میگوید مبنای تمام شرایط اولیه، بیگ بنگ است. فیزیکدانان باور دارند که جهان به صورت یک توپ ساده و بسیار فشرده از انرژی آغاز شده است. به رغم اینکه قوانین فیزیک خود نمیتوانند پیکان زمان را به وجود آورند، انبساط کیهان که هنوز هم ادامه دارد این کار را انجام میدهد. همانطور که جهان منبسط میشود، پیچیدهتر و بینظمتر میشود.
افزایش بینظمی (که فیزیکدانها آن را افزایش آنتروپی مینامند) ناشی از انبساط کیهان، ممکن است منشأ آن چیزی باشد که ما به عنوان رژه رو به جلو و بیوقفه زمان تصور میکنیم. از این دیدگاه، زمان چیزی نیست که جدا از جهان وجود داشته باشد. خارج از کیهان هیچ تیک تاک ساعتی وجود ندارد. اکثر ما تمایل داریم به زمان آنگونه که نیوتن فکر میکرد، فکر کنیم: «زمان مطلق، درست و ریاضی به دلیل ماهیتش به طور یکنواخت و مستقل از هر چیز خارجی، جریان دارد.»
اما همانطور که اینشتین اثبات کرد، زمان قسمتی از بافت جهان است. برعکس آنچه که نیوتن باور داشت، ساعتهای معمولی ما چیزی مستقل از جهان را اندازه نمیگیرند. طبق گفته لوید، در واقع ساعتها اصلا زمان را اندازهگیری نمیکنند. او میگوید: «اخیرا به موسسه ملی استاندارد و تکنولوژی در بولدر رفتم؛ یک آزمایشگاه دولتی که محل نگهداری ساعت اتمی استاندارد است. من به آنها گفتم ساعتهای شما زمان را بسیار دقیق اندازه میگیرند. آنها در جواب گفتند، ساعتهای ما زمان را اندازهگیری نمیکنند! من فکر کردم این حرف از سر تواضع است. اما آنها گفتند: نه، تعریف زمان آن چیزی است که ساعتهای ما اندازهگیری میکنند. این حرف کاملا درست است. آنها زمان استاندارد جهانی را تعریف میکنند. زمان با تعداد تیکهای ساعتهای آنها تعریف میشود.»
زمان یعنی تیک تاک ساعت؟
روولی، مدافع جهان بدون زمان میگوید: زمانسنجهای موسسه استاندارد، این کار را درست انجام میدهند. به علاوه نقطه نظر آنها با معادله ویلر-دویت سازگار است. «ما هیچ گاه، زمان را نمیبینیم، ما تنها ساعتها را مشاهده میکنیم. اگر شما بگویید این جسم حرکت میکند، واقعا منظورتان آن است که جسم اینجاست وقتی عقربه ساعت شما اینجاست و به همین ترتیب مراحل حرکت جسم را میتوانید توصیف کنید.
ما میگوییم زمان را با ساعت اندازه میگیریم، اما تنها عقربههای ساعت را میبینیم نه خود زمان را و عقربههای ساعت درست مانند موارد مشابه دیگر تنها متغیرهای فیزیکی هستند. بنابراین به یک معنا ما تقلب میکنیم، زیرا آنچه واقعا مشاهده میکنیم متغیرهایی فیزیکی هستند به عنوان توابعی از متغیرهای فیزیکی دیگر، اما ما آن را طوری نمایش میدهیم که انگار همه چیز در زمان تغییر میکند.»

روولی افزود: « آنچه درباره معادله ویلر-دویت پیش میآید آن است که ما مجبور به توقف این بازی میشویم. در عوض معرفی این متغیر ساختگی (یعنی زمان که خودش مشاهده پذیر نیست)، باید تنها توصیف کنیم که متغیرها چگونه به متغیرهای دیگر مرتبط هستند. سوال این است که آیا زمان یک ویژگی بنیادی واقعیت است یا تنها یک نمایش ماکروسکوپی از چیزهاست؟ من آن را تنها یک اثر ماکروسکوپی میدانم؛ چیزی که تنها برای اشیای بزرگ ظهور مییابد.»
به طور خلاصه مساله این است که ممکن است زمان در بنیادیترین سطح واقعیت فیزیکی وجود نداشته باشد. منظور روولی از «اشیای بزرگ» هر چیزی است که بزرگتر از ابعاد اسرارآمیز پلانک باشد. تا به حال هیچ نظریه فیزیکیای بهطور کامل جهان را در ابعادی کوچکتر از ابعاد پلانک، توصیف نکرده است. یک امکان آن است که اگر فیزیکدانها بتوانند نظریه کوانتوم و نسبیت عام را وحدت بخشند، فضا و زمان توسط نسخه تغییر یافتهای از مکانیک کوانتومی توصیف خواهد شد.
در چنین نظریهای، فضا-زمان دیگر یکنواخت و پیوسته نخواهند بود بلکه شامل بخشهایی گسسته(کوانتا) هستند. درست مانند نور که از بستههای منفرد انرژی با نام فوتون تشکیل شده است. اینها آجرهای سازنده فضا و زمان هستند و تصور اینکه فضا و زمان از چیز دیگری ساخته شده باشد آسان نیست. مولفههای فضا و زمان جز در فضا و زمان در کجا میتوانند وجود داشته باشند؟
کوانتای فضا و زمان
همانطور که روولی توضیح میدهد، در مکانیک کوانتومی تمام ذرات ماده و همچنین انرژی را میتوان به صورت موج توصیف کرد. موج نیز یک ویژگی غیرعادی دارد: تعداد نامحدودی از آن میتواند در یک مکان وجود داشته باشد. اگر روزی نشان داده شود که زمان و مکان از کوانتا تشکیل یافتهاند، تمام آنها میتوانند در یک نقطه بدون بعد روی هم تلنبار شوند.
روولی میگوید: «به معنایی فضا و زمان در این تصویر ذوب میشوند. دیگر فضا وجود ندارد، تنها کوانتاهایی وجود دارند روی کوانتاهای دیگر بدون اینکه در فضا غرق شوند.» روولی به همراه یکی از مهمترین ریاضیدانان دنیا یعنی آلن کونس از کالج فرانسه در پاریس روی این موضوع کار کرده است. آنها همراه هم چارچوبی را ارائه دادهاند که نشان میدهد، چگونه آنچه ما به عنوان زمان تجربه میکنیم ممکن است از یک واقعیت بیزمان و بنیادیتر ظهور یافته باشد.
همانگونه که روولی توصیف میکند: «زمان احتمالا یک مفهوم تقریبی است که در ابعاد بزرگ ظاهر میشود. کمی شبیه مفهوم سطح آب که از لحاظ ماکروسکوپی معنا دارد اما در ابعاد اتمی معنای خود را از دست میدهد.» روولی با فهمیدن اینکه توضیحاتش ممکن است راز زمان را عمیقتر کند، میگوید بیشتر دانش فعلی ما روزی گیجکننده به نظر میرسید. «من فهمیدهام که این تصویر مشهودی نیست. اما این موضوع فیزیک بنیادی است: یافتن روشهای جدید فکر کردن درباره جهان و دیدن اینکه آیا این روشها کار میکنند یا نه. من فکر میکنم وقتی گالیله گفت زمین میچرخد، به همین شکل غیرقابل فهم بود. فضا برای کوپرنیک شبیه فضا برای نیوتن نبود و فضا برای نیوتن مانند فضا برای اینشتین نبود. ما همیشه کمی بیشتر میآموزیم.»
روولی احساس میکند که یک انقلاب دیگر در مفهوم زمان به همین زودی اتفاق میافتد. «وقتی مقاله ۱۹۰۵ اینشتین منتشر شد، تفکر مردم درباره فضا-زمان را تغییر داد. ما دوباره در آستانه واقعهای شبیه آن هستیم.» وقتی گرد و خاکها فرو نشینند، زمان هرچه که باشد میتواند حتی عجیبتر و وهمانگیزتر از چیزی باشد که پیشینیان ما میتوانست تصور کند.
سایت علمی بیگ بنگ / منابع: discovermagazine.com , Carlo Rovelli , Wheeler–DeWitt equation
لینک کوتاه نوشته : https://bigbangpage.com/?p=58014
زمان در دنیای ما چیست و چرا در سیاه چاله ها و ستاره های نوترونی زمان تقریبا متوقف است؟
زمان تشکیل شده از کپی شدن دنیا در یک لحظه منفرد مثل یک ثانیه یعنی زمان در هر ثانیه خود کپی شدن دنیا در همان لحظه است یا به عبارتی هر ثانیه دنیا یکبار باز تولید میشود و کپی قبلی در حافظه زمان به صورت غیر مرئی بایگانی میشود و هر جسمی که حجمش کوچک و جرمش بسیار عظیم باشد نمی تواند به سرعت کپی بشه و زمان در اون مکان متوقف میشه این تعریف زمان هستش
چند لحظه در فکر و خیال انشتاین ( Einstein با تلفظ آینشتاین به زبان آلمانی ) را در وادی علم تصور کنید که مشتاق دست یابی به سرچشمه وحدت فیزیکی و نوشیدن آب گوارای آن و رفع عطش تشنگی باشد و برای یافتن این سرچشمه به هر سو که می نگرد، چهار پدیده یا راه را در پیش پا و روی خود مشاهده می کند و به درستی می داند که این چهار راه را باید بطور همزمان و بموازات هم طی کند . در این زمینه کار انشتاین خارقالعاده و قابل تعریف و تمجید می باشد. فرمولبندی اصل هم ارزی جرم و انرژی یعنی تبدیل این دو راه به یک راه. گذاشتن زمان روی مکان به عنوان بعد چهارم هم یعنی تبدیل دو راه به یک راه. حال فقط دو راه در پیش پا و روی خود دارد و کافیست که این دو راه را هم به یک شاهراه تبدیل کند. معادلات میدان یعنی بیان یا فرمولبندی اثرات متقابل جرم و انرژی از یک طرف و زمانمکان از طرفی دیگر به زبان ریاضی. اما وحدت فیزیکی مورد نظر عبارت است از بیان یا فرمولبندی اصل هم ارزی جرم یا انرژی از یک طرف و زمانمکان از طرف دیگر به زبان ریاضی و نه فقط بیان اثرات متقابل آنها برهمدیگر. سوال : آیا زمانمکان از اصالت اولیه برخوردار اند یا جرم و انرژی؟ ارائه یک پاسخ حقیقی به این سوال بدون در نظر گرفتن پدیده های بیزمانی و بیمکانی به عنوان نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز زمان و مکان، محال و غیر ممکن می باشد.
سلام دوستان
وقتی بحث راجب زمان میشه میشه راجع بهش یه کتاب نوشت مثلا یه کتاب ۱۰ جلدی!! شاید حتی بیشتر
حالا بذارید من آخرشو بگم
فرض کنید یه مکان پیما یعنی هر چیزی ماشین هواپیما یا …. با سرعت ۱۰ میلیون کیلومتر بر ثانیه ساختیم
و فرض کنید یه راهی پیدا کنیم که وقتی با این حرکت کنیم اتم هامون تجزیه نشه
حلا ما با این وسیله شروع به چرخیدن به دور کره زمین میکنیم مثلا یک ماه زمانی که درون وسیله هستیم اما این زمان مختص ماست که درون وسیله هستیم برای افراد بیرون از آن این زمان ۵۰۰ سال گذشته !!! بنابراین این ما به نوعی زمان روقال گذاشتیم!!! و یک ماه ما ۵۰۰ سال جهان عادی گذشت و ما در زمان سفر کردیم و تمام!!!
زمان صرفا یک پارامتر ساخت بشره که میتونه در طول مکان و جاذبه تغییر کنه
زمان در فیزیک کوانتوم به شکل مسخره ای طولانی و گاه بی اثر و ناموجود میشه
فواصل بین اتمها هم صرفا مکان حساب میشن حتی جایی که نور در اثر جاذبه خم میشه و گیر میافته یعنی اینکه چقدر تعریف ثانیه ها مسخره میشه
گرانش و مکان طول و عرض و ارتفاع اینها چیزهایی هستند که وجود دارند و زمان فقط برای درک موقعیت مکانی تعریف شده و در اصل وجود ندارد
تعریف شب و روز و گردش زمین باز هم موقعیت مکانی زمین نسبت به خورشید و فضا و مکان و باز هم زمان به طرز مسخره ای بی معنی و ناکارآمدی
سیاه چاله ها اونجایی که جاذبه رو خم میکنن و نور رو به دام میندازن یعنی تعریف فیزیکی وجود گرانش و اثبات موجودیت نور که باز هم زمان جایی در این تعریف موجود نیست
در آینده هم به علت افزایش سرعت جابه جایی ها امکان تغییر این پارامتر وجود داره چون دیگه سرعت انتقال به جایی میرسه که یک ثانیه پاسخگوی سریع بودن نیست و مجبوریم واحدهای کوچکتری درست کنیم که جوابگوی سرعت انتقال در فضا و مکان باشه
اینکه در معنا واقعا زمان وجود ندارد کاملا میتونه واقعی باشه
از شما سوال میپرسم :
اگر برای هر چیزی آغازی باشه زمان صفر کجاست؟
یعنی هر جور بخوای تصور کنی زمان در مکان حل میشه و میشه گفت که همه چی مکان یعنی طول و عرض و ارتفاع و البته گرانش است
مثالی دیگر :سریع ترین مرد جهان صد متر را در کمتر از ده ثانیه میدود اما سوال اینجاست آیا این کمتر از ده ثانیه است یا جا به جایی در مکانی به طول صد متر در واحدی نا مشخص ؟
چقدر فضا در یک ثانیه موجوده؟
و کار موقعی بدتر میشه که وقتی بخوای فواصل کهکشانی رو صرفا با طول حرکت نور در فضا توجیه کنی که باز هم زمان به شکل مسخره ای بی معنی و طولانی میشه
شاید زمان تفسیر ما از تغییرات اطرافمون هست و حتی اگر این تغییرات متوقف بشن باز هم نور حرکت میکنه پس تغییر میکنه و زمان متوقف نمیشه
سلام
برای اینکه بتونم یک مقاله بنویسم و این مقاله رو بتونم بفرستم برای گرفتن اقامت
اگر قابل قبول بود باید چیکار کنم
زمان و مکان تنها و منزوی نمی باشند بلکه هرکدام دارای نیم زوج بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز خاص و ویژه خویش که از لحاظ کمیت مساوی و از لحاظ ماهیت باهم برابر و معکوس همدیگر و هر دو هم مطلق و هم نسبی اند. این نیم زوج های بنیادی عبارت هستند از بیزمانی و بیمکانی که در طول تاریخ پیدایش خود تاکنون مترادف و معادل و هم معنا با عدم وجود زمان و مکان پنداشته شده اند. زمانیکه که ساعت های طبیعی از قبیل نوسانات شب و روز و گردش فصول و تحویل سال ها و ساعت های مصنوعی از قبیل ساعت و دقیقه و ثانیه و اجزای ثانیه به ما نشان می دهند، زمان حقیقی و واقعی نیستند بلکه تقسیمات قرار دادی طول شبانه به ساعت و دقیقه و ثانیه. اما لحظه جاودانه حال عبارت است از نوسانگر زمان و بیزمانی مطلق هردو به ابعاد پلانک که بزرگترین نیروی موجود در طبیعت یا کیهان می باشد و دو وظیفه عمده را عهده دار است ؛ یکی رقم زدن طول عمر موجودات و دیگری حرکت و سوق دادن محتوای کیهان یا جهان بطور وقفه ناپذیر و لحظه به لحظه بسوی آینده و در چارچوب قوانین حاکم بر طبیعت و زنجیره علت و معلول مادی . اگر یک لحظه در خیال محتوای کل کیهان یا جهان را حذف نمائیم، آنگاه فضای هندسی سه بُعدی یعنی مکان و بیمکانی مطلق به عنوان ظرف نگهدارنده محتوای کیهان باقی خواهد ماند باضافه بُعد چهارم آن یعنی لحظه حال یا نوسانگر زمان و بیزمانی مطلق و آنگاه مقدار فرکانس یا بسامد آن برابر خواهد بود با معکوس زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان ۴۳ هرتز یا بار بر ثانیه یعنی فرکانس مطلق . در عوض واقعیت عینی یعنی محتوای کیهان از نوسانگر های هشت بُعدی زمانمکان و بیزمانی بیمکانی نسبی در ابعاد پلانک آفریده شده است. ذرات هجده گانه مدل استاندارد در علم فیزیک فقط قالب اند و لذا از اصالت اولیه برخوردار نمی باشند بلکه ثانویه.
سوال: یعنی کسایی که مردن هم زمان رو میفهمن؟
من نظر خاصی ندارم درباره ی زمان اما اگه جایی زمان وجود نداشته باشه یعنی اونا که اونجان اصلا نیستن؟
بعد اگه بتونیم در زمان سفر کنیم مثلا اگه مامان بزرگمونو بکشیم بعد برگردیم به زمان حال دیگه نیستیم؟
زمان:تکینگی حاصل از انفجار بزرگ که باعث درون ریزی ستاره ها با جرم بسیار بزرگتر شده و قدرت حرکت به ستاره ها و سیاره ها داد.اگر زمانی باشد حرکتی وجود دارد اگر زمانی نباشد جنبشی هم وجود ندارد.
یعنی:زمان وقتی معنا پیدا میکند که حرکتی باشد.بیگ بنگ زمان رو شروع کرد.یعنی حرکت کرد منفجر شد.پیدایش موجود زنده با زمان رابطه مستقیم دارد.
ساده ترین حالت تعریف زمان👆
من یه بیمار ADHD هستم. مشکلی که با زمان دارم اینه که زمان رو به شکل توالی منظم و بهم پیوستهای از رویدادها درک نمی کنم. نمی تونم پیش بینی کنم که یه کار قراره چقدر زمان ببره برای همین همیشه دیر می کنم، کارا هیچ وقت به موقع تموم نمیشن و در واقع اگه ساعت عقربه ای جلوم نباشه نمیفهمم که چطور زمان میگذره.
اینکه زمان (یا چیزی که الان به عنوان زمان تعریف شده) انقدر وابسته به ذهن ناظر هستش به نظرم مطالعه اون رو دشوارتر هم کرده.
درباره فرکانس مطالعه کنید متوجه خیلی چیزها میشین
زمان یه تعریف برای درک بعد چهارم ماده هست که مکان و تغییرات ماده نسبت به انرژی وارد شده بهش را ممکن میکنه و مشاهده و درک این تغییرات به فرکانس ناظر بستگی داره که شاهد هماهنگی بین اجسام و حرکت اونها میشه و برای درک این موضوع ،مغز انسان مفهوم زمان را به وجود میاره.
با سلام
رد یاب های بسیار دقیق و حساس روی کره زمین امواج گرانشی حاصل از ادغام دو سیاه چاله را دریافت و ثبت نموده اند و فاصله آن دو سیاه چاله از زمین و طول و عرض جغرافیایی آسمانی یعنی جای آن دو سیاه چاله را با دقتی سرسام آور اندازه گیری و تعیین کرده اند. لذا برای دریافت و ضبط امواج جاذبه نیازی به پرواز در فضا نیست.
اصلا چیزی به نام زمان وجود نداره سرعت حرکت و تغییر ماده چه ربطی به زمان داره کی کدوم دانشمند و کجا تونسته زمان رو آزمایش کنه ثابتش کنه و اندازش بگیره دلیل نشد چون ماده بر اثر انرژی حرکت میکنه بگیم زمان وجود داره به نظر من زمان کاملا من دراوردی هست برای اندازه گیری سرعت حرکت ماده مثل اسم هایی که انسان روی کرات مختلف گذاشته برای درک بهتر زمان هم اختراع شد برای درک سرعت حرکت و تغییر ماده در اصل چیزی به نام زمان وجود نداره من متعجبم که خیلی ها میخوان چیزی رو که وجود نداره رو متوقف کنن یا به عقب برگردونن خخخخ
ببخشید قصد پاسخ به هیچ کدوم از دوستان را ندارم،فقط زیاد خودتون را درگیر جبهه گیری له یا علیه صاحبنظران در علم فیزیک که بهشون میگن دانشمند نکنید چرا که یه روزی یه فنقلی پیدا میشه و همه این بزرگواران را به چالش میکشه اون هم با یه نظریه ساده و متفاوت که قطعاً در قرن بعدی که از چند روز دیگه شروع میشه اتفاق خواهد افتاد مگه این که منابع زمین برای زیستن کافی نباشه و جای این حرفا آدمها بچسبن به تلاش برای بقا اما نکته ای که میخوام بهش به عنوان یه نظر شخصی اشاره کنم و اصلا هم ازش دفاع نمیکنم اینه که بحث زمان را با چند تا سوال چالشی کنید:
۱) اگر در فضای مشخصی روی زمین مثل یک آزمایشگاه بیاییم و یه چالش مثل توقف زمان اجرا کنیم و همه هماهنگ باشند که هیچ حرکتی انجام نشه و شما بین اون اجسام ثابت و افراد بدون حرکت که قطعاً ضربان قلب و تنفس و پلکزدن خواهند داشت حرکت کنید ؛ حس متوقف کردن زمان را خواهید داشت؟
نه این فقط یه بازی بچهگانه خواهد بود چون با حذف اون آدمها ، اشیاء ساکن خواهند بود که این هم خودش جای بحث داره چرا که در ابعاد اتمی و مولکولی حرکت ادامه خواهد داشت پس شما نمیتونید توی یه اتاق که هیچ نیرویی مثل باد و… حرکت ایجاد نکنه بچرخی و بگی زمان را متوقف کردی! حالا فرض کنیم اشیاء را هم در مرحله بعدی حذف کردیم ، خب به چه نتیجه ای رسیدید؟! سوال اساسی اینجاست چه در مرحله آخر که اسمش مرحله غول هست یعنی دقیقاً جایی باشید که هیچ چیز جز شما نباشه که این نشدنی هستش چون بالاخره اگه غذا هم نخواهید اکسیژن برای حرکت خودتون و بقاء نیاز دارید ، فرض کنیم اون هم به نحوی مثلاً جاسازی کردن یه کپسول کوچیک توی ریهها یا سوارکردن مواد و مولکولهای موردنظر برای سلولها روی گلبول قرمز تونستید بحث زنده موندن خودتون را حل کنید (چقدر ما زیادی و دست و پا گیر هستیم آخه) بعد که در فضای تهی و بدون هیچ چیز اضافه بدون خودتون قرار گرفتید میتونید زمان را تعریف کنید؟!
حالا به مثال بالا یه ساعت عقربه دار هم اضافه میکنیم و همه چی درست میشه! زمان تعریف شد!!! زمان خلق شد!!! زمان وجود داشت اما در واقع این یه مفهوم انتزاعی برای مقابله مغز با گیجشدن هستش نه چیز دیگه!
۲) بیاییم و با یه تیم حرفه ای یه سری حرکت طراحی کنیم شبیه کرئوگرافی و بعد یک دقیقه دقیقاً همونها را برعکس انجام بدیم و شما به عنوان عنصر رادیکال و ناظر بین اون افراد حرکت کنید ؛ آیا شما زمان را به عقب بر گردوندید؟
نه ، شما فقط دو دقیقه از عمر مبارک را هدر دادید و البته اگه دوربین همراه داشته باشید ، یه کلیپ دو دقیقه زیبا هم ضبط خواهید کرد که میشه به اشتراک بزارید و کیف کنید که لایک و ویو میخوره!!!
۳) مفهوم انتظار شاید بهتر بتونه به درک زمان کمک کنه ، فرض کنید توی مطب دکتر یا صف بانک باید بمونید تا نوبت شما بشه ، این بستگی داره به انجام کارهای نفرات قبل از شما داخل صف و با زمان بصورت تقریبی برخورد میشه اما برای چیزهایی مثل زمان بازنشستگی یا منتظر موندن به مدت مشخصی برای رنگ شدن موها و موندن مواد روی سرتون بصورت دقیقتر باید عمل کرد وگرنه باید بعدش دنبال مراکز ترمیم مو باشید ، سوال اینجاست : آیا منتظر ماندن برای چیزی بستگی به چیزهای دیگری داره که انجام بشه یا فقط باید زمان سپری بشه؟ مثلا این که بگن شما باید تا فردا منتظر جواب بمونی باید منتظر گذشت زمان حدود ۲۴ ساعت بمونید یا منتظر چرخش کامل زمین دور خودش و شروع فردا؟
یعنی اگر زمین سریعتر بچرخه مشکل حل میشه یا نه باید حتماً ۲۴ ساعت بگذره حتی اگه دو روز طول بکشه که در واقع زمین با دو برابر سرعت فعلی خودش بچرخه؟
چون بحث طولانی شد و خیلیها بیخیال شدند ، بنابراین بقیش را به فرصت دیگه موکول میکنم و میرم دنبال کارم تا بعد که باز به اینجا و شما دوستان خوب سر بزنم…
داداش وقتی چیزی به نام زمان وجود نداره چرا از زمان حرف میزنی به نظر من زمان به سه چیز بیشتر تعریف نمیشه : گردش چرخش زمین به دور خود و رسیدن آرام به شب و روز ___ فاصله بین یک اتفاق تا اتفاق دیگه که در چندی بعد از چرخش خورشید به دور خودش اتفاق می افتید ___ و کامل بودن سلول های عصبی مغز و یا پیر شدن آنها به دلیل تغییرات محیط و یا سو تغذیه و… که تصویر چشم را به مغز سریعتر برسانند و تکمیل باشد منظره و داداش چیزی به نام زمان وجود ندارد ولی تاریخ وجود داره مثلا از روز تولد تا روز مرگ تاریخ ماست که زود یا دیر مردن مربوط به عوامل محیطی و تغذیه است که مواد مورد نیاز سلول ها و اجزای بدن رو تامین کنن یا نه برای تولید سلول جدیدتر و اگر تولید نکنن اون بخش یا عضو بدن با سلول های پیر و مرده میمونه و تمام انرژی پایان میپذیره و به نظر من زمان و ساعت و … ی مفهومی بیشتر برای نظم و طول چرخش زمین به دور خود و پیدایش شب روز و درضمن سفر در زمان مفهومی نداره باید در مکان خاص و داشتن علم ریاضیات دریچه و دری به جهان دیگه رو پیدا کرد و اون حرفی که زمان زود میگذره دلیلش اینه که مغز ما تمرکزی بر نور خورشید نداره و مفوهمش این نیست که زمان وجود داره شما میدونستین قبلا شب روز ۲۴ ساعت نبود بعد ها با تقسیم بندی به ۲۴ رسیده و داداش همیشو خودت چیزی رو درک و حس و لمس کن بعد دربارش توضیح بده نه از حرف های دیگران تقلید کنی به شما گفتن زمان یعنی نزدیک شده دو بعد و دو سیاهچاله در راستای زمین و ایجاد نیرو آیا این حرف معنی داره که شما بهش باور قلبی دارید آیا اونها سیاهچاله دید آیا اونا خارج از جو زمین رفتن هیچ فضا پیمایی خارج از زمین هم نرفته چون اکسیژنی وجود نداره برای سوختن سوخت و ایجاد نیروی رانش و پیشرانش و موتور فضاپیما در خارج از جو زمین شبیه اینه یک شیلنگ آب رو در فضا که جرم هوا و گازهای اون وجود نداره ول کنی که شیلنگ ثابت میمون و آب چون تمایل داره به بالا بره چون که جرم هوا و جاذبه وجود نداره حرکتش کند میشه
خدا میدونه
با سلام
رد یاب های بسیار دقیق و حساس روی کره زمین امواج گرانشی حاصل از ادغام دو سیاه چاله را دریافت و ثبت نموده اند و فاصله آن دو سیاه چاله از زمین و طول و عرض جغرافیایی آسمانی یعنی جای آن دو سیاه چاله را با دقتی سرسام آور اندازه گیری و تعیین کرده اند. لذا برای دریافت و ضبط امواج جاذبه نیازی به پرواز در فضا نیست.
آفرین سپهر چه خوب ولی طولانی گفتی!
چیزی که خیلیها دنبالش هستند رفتن به گذشته برای جبران اشتباهات یا رفتن به آینده برای موفقیت و پولدار شدنه که درباره زمان فکرمیکنن البته نه همه ولی چیزی که هست تغییر حالتهای ماده در بعد چهارم خودش که چسبیده بهش یعنی زمانه و اصلا هم ربطی به کمیت t نداره،چیزی که خیلی از دوستان هم موافق اون هستند اینه که زمان همراه ماده هست همیشه و تعریف درست ماده ، مکان-زمان هست که تمام پارامترهای فیزیکی را شامل میشه فقط این وسط یکم بحث سر انرژی و گرانش و نور و فرکانس که هماهنگ کننده هست پیش میاد،لطفاً بخونید و همینجا کامنت بزارید.
نظر شما کاملا دسته همانطور اگه فیلم tenet اقای نولان را نگاه کرده باشید یک دانشمند با شکاف هسته ای اتم و کنترل الکترون ماشینی ساخته
که میشه زمان رو بر عکس کرد که فوق العاده است یعنی در اینده میشه زمان رو کنترل کرد
قبلاً هم در سایت اینستاگرام شما به این موضوع اشاره کرده ام که باید اول یک اصل بلا تردید را که من آنرا *اصل همزمانی* برای تمامی کائنات قابل مشاهده میباشد قبول کنیم. زیرا باید باور کنیم که هر جرم یا جسمی حتی یک اپسیلون از زمان جاری یا همان اصل همزمانی خارج شود دیگر قابل مشاهده برای ما نمی باشد و به بیان دیگر متعلق به این جهان ما نخواهد بود.
بنابر این من تمامی نظریه هایی که مبتنی بر اختلاف زمانی یک جسم دارای حرکت نسبت به یک جسم ثابت را بیان می دارند باطل میدانم. مثال واضح آن فضانوردانی که با سرعت بسیار بالا زمین را ترک کرده و در نقطه ای بسیار دورتر از مرکز زمین برای مدت طولانی مثلاً سه ماه بسر میبرند و سپس با همان سرعت به زمین باز میگردند و چشم در چشم ما که بفرض بدون هیچ تحرکی در زمین باقی مانده ایم نگاه میکنند و واقعیت این است که هر دو دقیقاً در یک زمان قرار داریم نه یک ذره جلوتر و نه یک ذره عقب تر.
البته بحث اتساع زمانی چیز دیگری است که میتواند قابل قبول باشد و من هم به آن اعتقاد دارم. اینکه درک گذشت زمان یا به بیان بهتر درک مقاطع زمانی میتواند برای شرائط متفاوت متغیر باشد و اینکه شخصی یا جرمی که با سرعت زیاد حرکت میکند مقاطع کوچکتری از زمان را درک میکند و بر عکس شخص یا جرمی که ثابت است مقاطع بزرگتری از زمان را درک میکند. همچنین اعتقاد دارم که اجرام هر کوچکتر نیز با مقاطع کوچکتر زمان سر و کار دارند و اجرام هرچه بزرگتر با مقاطع بزرگتر زمان سر و کار دارند. مثال آن نقطه ای که بر روی محور شعاعی دوار در نزدیک مرکز دایره باشد و نقطه ای که بر روی همان محور شعاعی ولی در نزدیک محیط دایره باشد. هر دو نقطه همزمان می چرخند ولی با درک متفاوتی از مسافت طی شده.
زمان توهمی بیش نیست یه رل گل بزن تا بفهمی چی میگم . ۱ دقیقه برا ۱۰ دقیق میشه . پس زمان ساخته ذهن ماست . میتونیم زمان رو کند و تند کنیم . البته این راجب درک ما از زمانه . نه جهان هستی
ببین نور که موج الکترو مغناطیسه با جسم فرق داره و تو نمیتونی بگی خودتو جای اون قرار بده..
زمان قابل تعریف نیست . چون یک مفهوم بنیادین هست . و قابل تجزیه به مفاهیم جزیی تر نیست . مثل حس شادی یا حس غم .
چیزی که ما برای درک زمان ساختیم فقط تناوب هستش.چون تناوب تنها واقعیت فیزیکی ملموس برای اذهان ماست.در واقع ما برای درک و تعریف زمان تقلب کردیم! چرا؟ چون بهش نیاز داریم! درک ماهیت زمان تا زمانی که خودمون رو داخل مسائل فیزیکی محبوس کردیم کاملا نشدنیه!
به نظر من زمان به پویایی و جنبش بنیادی ترین ذرات سازنده جهان وابسته است تا و زمانی جهان حرکت و جنبش داشته باشه زمان هم وجود داره. برای درک این قضیه فرض کنید تک تک ذرات سازنده کیهان از حرکت بایستند و هیچ فرایند فیزیکی (گرانش٬ انتقال امواج و … ) رخ نده اون وقت زمان هم هیچ معنی نداره. پس حرکت و پویایی شرط وجود زمانه.
کاملا با نظرت موافقم. البته تا مقاطعیش
سلام.به نظر من زمان واقعی ترین و دقیق ترین مسئله فیزیکیه که خودش ماهیت فیزیکی نداره.درتمام مسائل فیزیکی نقش داره و همیشه رو به جلوست.مادی نیست که خم بشه.وانیشتن هم علامه دهر نیست.فقط یه دانشمنده معتبره.براش خیلی احترام قائلم ولی مطمئنم که هر انسانی میتونه اشتباه کنه.اگه با سرعت نور ویا حتی بیشتر از سرعت نور حرکت کنیم(البته همونجور که میدونیم سرعتی بالاتر از سرعت نور نیست) زمان متوقف نمیشه و راه خودش رو ادامه میده.مثالش هم ساده هست.بطور مثال نور حدود ۸ دقیقه طول میکشه تا از خورشید برسه به زمین.اگه با سرعت نور، زمان حذف میشد میبایست میگفتیم نور خورشیددر لحظه به زمین میرسه.و برای درک بهتر به جای نور خورشید خودتون رو بذارید و فکر کنید که الان با سرعت نور دارید از خورشید به سمت زمین می آیید.نه تنها زمان متوقف نمیشه، بلکه شما حدود ۸ دقیقه تو سفر هستید.حالا همینو به ستاره های دورتر تعمیم بدهید.در خوشبینانه ترین حالتش تو این مثال،شما نور های قبل و بعد از خودتون رو نمیبینید.ولی زمان داره کار خودش رو میکنه.مسئله بعدی اینکه اگه تمام اجسام در گیتی، برای مدتی هیچ حرکت نداشته باشند،که باز هم البته چنین چیزی ممکن نیست ولی فرضش هم خالی از لطف نیست، گیتی همان مدت رو بی حرکت بوده و یه زمانی طی شده.و باز هم زمان، کار خودش رو کرده و متوقف نشده.زمان همیشه بوده و هست و خواهد بود.چه روابط و ریاضیات ما اثباتش کنن چه نکنن.چه ما انسانها باشیم چه نباشیم.چه درکی از زمان وجود داشته باشه چه نداشته باشه.چه بخواهیم،چه نخواهیم..
و……
مسئله بعدی اینکه زمان رو ما اونطور که بکارمون بیاد تقسیم کردیم.در واقع زمان رو میتونستیم یه جور دیگه تقسیم کنیم.مثلا از آغاز بیگ بنگ تا الان ۱ واحد یا مثلا ۱۰۰۰ واحد و ….
زمان رو همونطوری که به همچین واحد بزرگی میتونیم تقسیم کنیم میتونیم تا بینهایت به واحهای ریز و کوچک تقسیم کنیم.و تقسیم زمان نهایت نداره.ولی البته این تقسیم بندی ( تا بینهایت واحد بزرگ یا بینهایت واحد کوچک) مشکلی رو از کار ما باز نمیکنه و در نتیجه تقسیمش هم لزومی نداره.
تو در چهارچوب خودت زمان رو ۸ دقیقه اندازه گیری می کنی کسی که با سرعت نور حرکت میکنه چهارچوب تو برای اون شخص شکسته میشه اون شخص گذر زمان رو حس نمی کنه انگار زمان برای اون شخص متوقف شده چرا؟؟ چون تحت تبدیل لارنتس ۸ دقیقه زمان تو میشه ۰ برای اون شخص. این ریاضیه که میگه زمان برای شخص متوقف میشه این یک حرف نیست، حساب دو دوتا چهارتاست لذا نظر شما درست نیست.
بله منم با نظر شما موافقم دوست عزیز. دراینده حتما این مورد اثبات خواهد شد و یا کشف بعدی من خواهد بود.
اگر همه ی اجسام حرکتی نداشته باشن و در جهان پویایی وجود نداشته باشه، شما چیستی زمان رو چطور توصیف میکنید که میگید زمان باز هم هست و داره جلو میره ؟
خودتو علامه دهر میدونی ولی انیشتین رو نه!!
اگه این معادلات حسابی گیجت کرده یا این مسئله رو انقدر سطحی و دست کم گرفتیش که کار و تمرکز بقیه رو این مسئله رو آب در هاون کوبیدن میدونی
پ بهتره پتو رو بکشی رو خودت و بخوابی
ز غوغای جهان فارغ راحتتت ذهنم درگیر نکن پروفسور
سلام. به نظر بنده زمان به کلیه اتفاقات و اکت هایی که بر روی اتم تاثیر میگذراه میگن. اگه کتاب حرکت جوهری ملاصدرا رو خونده باشید متوجه منظور من میشید، زمان یعنی حرکت یعنی اکت یعنی یک تغییر در روند ثابت اتم های یک ماده. از اونجا که حرکت در کوچکترین ذره اتم که چرخش اکترون به دور هسته میباشد بصورت ذاتی وجود داره پس در نتیجه زمان بصورت ذاتی درون اتم ها پیاده سازی شده و اینکه بخوایم به زمان مسلط بشیم ابتدا باید بتونیم به حرکت اتم های درون ماده مسلط بشیم و اون حرکت رو کنترل کنیم تا بتونیم به زمان مسلط بشیم، و این به نظر من قابل انجامه البته نه تمام و کمال بلکه بصورت محدود، شاید بتونیم حرکت رو سرعت ببخشیم که در این صورت میتونیم آهنگ گذر زمان رو تندتر کنیم و اصطلاحا به آینده سفر کنیم اما اینکه بتونیم حرکت اتم ها رو معکوس کنیم و به اصطلاح به گذشته سفر کنیم امکانش خیلی کمه، شاید در حد صفر، ممنون میشم اگه کسی نظری یا نقدی به نظر بنده داره برام ایمیل کنه
نکته خوبی اشاره کردی به نظرم می شه با کنترل سرعت فرآیندها اونارو به گذشته و آینده برد ولی برای اینکه کل جهان رو به گذشته یا آینده ببریم نمیدونم قابل انجام باشه. به طور مثال تصور کنیم وقتی ما در آزمایشگاه یک باکتری رو استخراج می کنیم و سرعت تولید پروتئین هاش رو زیاد می کنیم و باکتری که تا دیروز ۵ روزه رشد می کرد و ۳۰ روز عمر داشت الان ۱ روزه زشد می کنه و ۱ سال عمر داره درک متفاوتی از زمان خواهد داشت.
نظر من هم به نظر شما نزدیکتر هست☺
نظر شما کاملا دسته همانطور اگه فیلم tenet اقای نولان را نگاه کرده باشید یک دانشمند با شکاف هسته ای اتم و کنترل الکترون ماشینی ساخته
که میشه زمان رو بر عکس کرد که فوق العاده است یعنی در اینده میشه زمان رو کنترل کرد
سوال : اگر قوه ی حافظه نداشتیم به گذر زمان و وجود زمان پی می بردیم ؟
به نظر من زمان باید در یک واحدی تعریف شود چون انسان است که آنرا تجربه میکند اما این واحد باید حداقلیت خودراداشته باشد و چون حداقلیت در ذرات سازنده و اتم بیان می شود مطالعه بسیار دقیق و فوق العاده کوانتوم نیاز است که باید در ساحه ی علم فیزیک بررسی شده و تبیین گردد.
بنا بر دیدگاه انیشتین که می گه شما وقتی به سرعت نور برسین زمان برای شما متوقف می شه شاید بتوان گفت که عدم حرکت یا ثابت موندن موجب توقف زمان نمی شه
زمان .
درک ما از زمان حرکت های تناوبی است .اگر حرکت های تناوبی وجود نداشت تصور ما از زمان به گونه دیگری می بود .
هر گاه صحبتی از زمان میشود ما آن را با یک حرکت تناوبی می سنجیم .
مثلا یک ثانیه که توسط اونگ ساعت اندازه گیری می شود . یک روز مدت زمان یک گردش زمین به دور خود
یک سال معادل حرکت یک دور زمین حول خورشید .
بدون این حرکت های تناوبی مفهوم زمان خیلی به سختی قابل درک است
سلام دوستان. به نظرمن زمان دارای ماهیت وساختاراست وبزودی کشف خواهد شد. آنچه را مازمان مینامیم خود زمان نیست بلکه آهنگ تغییر پدیده هاست. مفهوم زمان در علم فیزیک نیز خود زمان نیست بلکه برداشت ذهن ما از واقیتی بنیادی تر است ، مثل پدیده حرکت وتغییر پدیده ها برروی صفحه ال سی دی . که درحقیقت حالتهای مختلف و متفاوت تصاویردرفریمای فیلم است که مفهومی بنام حرکت،تغییر وچیزی شبیه زمان را به ذهن ما القا میکند. فضا زمان هم میتوانند فریمهای جهان باشند که پدیده ها برروی آن آشکار میشوند و وقتی هرپدیده درهر فریم جهان موضع متفاوتی با فریمهای قبل وبعد ازخود داشته باشند ذهن ما با حرکت در بعدزمان فریمهای جهان را یکی پس ازدیگری پشت سر میگذارد و خیال میکند زمان درحال گذر است درصورتی که ذهن وآگاهی انسان دربعد بالاتر درحال حرکت است.
پاسخ و شرح حسین جان بسیار جالب توجه بود و منو تحت تاثیر قرار داد.
من قبلا هم گفتم شاید زمان فقط یک واحده طبیعی ساخته شده ذهن انسان برای اندازه گیری های طبیعی است …
کاملا درسته
چطور ممکن است چیزی که وجود ندارد تاب بردارد؟!!!!
همانطور که جرم در زمان خمیدگی ایجاد میکند. مثلا زمان برای ما که روی زمین هستیم نسبت به جایی دوراز اجرام سماوی کندتر میگذرد. آیا میشود چیزی که وجود ندارد را خم کرد؟؟؟؟؟
زمان تنها توهمی ساخته شده از ذهن ماست
اون چیزی که ما با زمان اشتباه می گیریم تغییر حالت مواد هست.
مثلا اگه به قول ما زمان رو نگه داریم میبینیم که تقییر حالتی در مواد رخ نمیده. یا اگه زمان رو به عقب برگردونیم میبینیم که مواد به حالت قبلی خودشون برمیگردن. در واقع این که می گن ما در زمان به سمت جلو حرکت میکنیم به خاطر همین است
برای درک خم شدنش در مورد ارتباط بین جاذبه و ابعاد ماده تحقیق کن
خیلی کمکت می کنه
سلام.به نظر من زمان واقعی ترین و دقیق ترین مسئله فیزیکیه که خودش ماهیت فیزیکی نداره.درتمام مسائل فیزیکی نقش داره و همیشه رو به جلوست.مادی نیست که خم بشه.وانیشتن هم علامه دهر نیست.فقط یه دانشمنده معتبره.براش خیلی احترام قائلم ولی مطمئنم که هر انسانی میتونه اشتباه کنه.اگه با سرعت نور ویا حتی بیشتر از سرعت نور حرکت کنیم(البته همونجور که میدونیم سرعتی بالاتر از سرعت نور نیست) زمان متوقف نمیشه و راه خودش رو ادامه میده.مثالش هم ساده هست.بطور مثال نور حدود ۸ دقیقه طول میکشه تا از خورشید برسه به زمین.اگه با سرعت نور، زمان حذف میشد میبایست میگفتیم نور خورشیددر لحظه به زمین میرسه.و برای درک بهتر به جای نور خورشید خودتون رو بذارید و فکر کنید که الان با سرعت نور دارید از خورشید به سمت زمین می آیید.نه تنها زمان متوقف نمیشه، بلکه شما حدود ۸ دقیقه تو سفر هستید.حالا همینو به ستاره های دورتر تعمیم بدهید.در خوشبینانه ترین حالتش تو این مثال،شما نور های قبل و بعد از خودتون رو نمیبینید.ولی زمان داره کار خودش رو میکنه.مسئله بعدی اینکه اگه تمام اجسام در گیتی، برای مدتی هیچ حرکت نداشته باشند،که باز هم البته چنین چیزی ممکن نیست ولی فرضش هم خالی از لطف نیست، گیتی همان مدت رو بی حرکت بوده و یه زمانی طی شده.و باز هم زمان، کار خودش رو کرده و متوقف نشده.زمان همیشه بوده و هست و خواهد بود.چه روابط و ریاضیات ما اثباتش کنن چه نکنن.چه ما انسانها باشیم چه نباشیم.چه درکی از زمان وجود داشته باشه چه نداشته باشه.چه بخواهیم،چه نخواهیم..
و……
مسئله بعدی اینکه زمان رو ما اونطور که بکارمون بیاد تقسیم کردیم.در واقع زمان رو میتونستیم یه جور دیگه تقسیم کنیم.مثلا از آغاز بیگ بنگ تا الان ۱ واحد یا مثلا ۱۰۰۰ واحد و ….
زمان رو همونطوری که به همچین واحد بزرگی میتونیم تقسیم کنیم میتونیم تا بینهایت به واحهای ریز و کوچک تقسیم کنیم.و تقسیم زمان نهایت نداره.ولی البته این تقسیم بندی ( تا بینهایت واحد بزرگ یا بینهایت واحد کوچک) مشکلی رو از کار ما باز نمیکنه و در نتیجه تقسیمش هم لزومی نداره.
با نظر شما کاملاً موافقم
اگه اندیشه ما کوانتومی باشه یا اندیشیدن ما هندسی باشه….
به نظر من هم زمان وجود نداره و این اصلن هم عجیب نیست، فقط حرکت وجود داره. کسانی که زمان رو می سنجند با استفاده از حرکت این کارو می کنن. مثلا طول روز یا حرکت الکترون
اما عجیب اینه که چرا این حرکت ها همیشه هماهنگ هستنند
مثلا اگه یک فوتون رو این طرف کهکشان و یکی دیگه رو اون طرف کهکشان ول کنیم چرا هر دو هماهنگ با هم حرکت می کنند (یعنی یکی آهسته و دیگری سریع تر حرکت نمیکنه) چه ارتباطی بین اجزای هستی وجود داره که با هم هماهنگ هستند؟
اگه همه چیز از حرکت بایسته زمان متوقف میشه
اگه سریع تر حرکت کنه زمان هم سریع تر میگذره
زمان به حرکت وابسته ست و تا چیزی نباشه که حرکت کنه زمان هم وجود نداره
به نظرم دانشمندا باید در مورد حرکت فکر کنند، اینکه پیوسته ست یا گسسته؟
امکان پیوسته بودنش هم معقولانه نیست
حرکت گسسته است، یعنی الکترون در یک کوانتوم فضا از بین میره و در کوانتوم بغل دستی دوباره به وجود میاد
سوال اینه که چرا؟ چرا چنین هماهنگی ای وجود داره؟
وقتی از دور به مانیتور نگاه می کنیم فکر می کنیم آنچه که می بینیم واقعا حرکت می کنند اما از نزدیک که نگاه کنیم فقط چراغ های ریزی می بینیم که روشن و خاموش میشن. خب اینجا یه برنامه هست که باعث میشه چیزهای معناداری نمایش داده بشن و روشن و خاموش شدن چراغ ها تصادفی نباشه
اما در مورد طبیعت چه چیزی وجود داره؟ چه برنامه ای؟
سلام سخن شما بسیار جالب و زیبا بود ولی برای نقض این موضوع می شه به این اشاره کرد که همون طور که تو مقاله بالا اشاره شد سرعت حرکت ذره ایی مثل الکترون میلیون ها برابر سرعت حرکت یک جسم ماگروسکوپی هستش درواقع شاید همون حرکت
پس در اینجا ما نیاز به معیاری برای اندازه گیری این اختلاف هستم که برای اندازه گیری این اختلاف سرعت ما از مفهومی به اسم زمان نیاز پیدا می کنیم ولی این موضوع تنها درک منه و من اصلا حرف شمارو نقض نمی کنم ?
بنابر نظریه انیشتین شما وقتی به سرعت نور برسین زمان برای شما متوقف می شه و وقتی صحبت از سرعت می شه یعنی ما حرکتی داریم با شتاب متغیر که باعث به وجود اومدن سرعت می شه پس این به این منظور نیست که شما وقتی ساکن باشی و حرکتی نداشته باشی دیگه زمانی برای شما وجود ندارد
به نظرم درمورد نظریه نسبیت بیشتر تحقیق کن
اگه بخوام اونو به زبون ساده بیان کنم:
فرض کن یه ماشینی با تندی ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت حرکت می کنه، اگه کنار جاده ایستاده باشیم و ماشین رو نگاه کنیم خیلی سریع به نظر می رسه، اما اگر هم جهت و با تندی تقریبا برابر با اون حرکت کنیم و بهش نگاه کنی خیلی هم سریع نیست!!!!! مگه نه؟
بهت پیشنهاد می کنم که به جای ماشین نور رو تصور کنی…
حرفت کاملا درسته
آفرین
زمان تنها توهمی ساخته شده از ذهن ماست
اون چیزی که ما با زمان اشتباه می گیریم تقییر حالت مواد هست.
مثلا اگه به قول ما زمان رو نگه داریم میبینیم که تقییر حالتی در مواد رخ نمیده. یا اگه زمان رو به عقب برگردونیم میبینیم که مواد به حالت قبلی خودشون برمیگردن. در واقع این که می گن ما در زمان به سمت جلو حرکت میکنیم به خاطر همین است
زمان بعد چهرم ماده است زیرا از بعد تعدادی شی(بعد سوم) که در کنار هم قرار می گیرند تشکیل میشود
🙂
✌️
به نظر من زمان تعریفیه که مغز ما برای زندگی و آگاهی از دنیا داره درکش میکنه. کسانی که مثل من تجربه استفاده از مواد روانگردانو دارن میدونن که تجربه بی زمانی چقدر عجیب و اسرار امیزه. وقتی متوجه میشی که دنیا از نگاهی بالاتر چقدر کوچیکه.
میشه،بدونم از چی استفاده کردین؟کنجکاو شدم
به عقیده من نباید به همه مسائل جهان از دریچه فیزیک نگاه کرد اینکه زمان را که هنوز درک ماهیتش برای انسان ناشناخته باقی مانده و احتمالا هم ناشناخته خواهد ماند را بخواهیم به روش تجربی و تجزیه آزمایشگاهی و ریاضی تحلیل کنیم و مثلا بمانند ذرات اتم آنرا به واحدهای کوچک تقسیم کنیم و از این رهگذر ماهیت و واقعیت آنرا کشف کنیم به نظر تلاش بی ثمریست و دانش فیزیک نمیتواند مسئله زمان را که احتمالا پدیده ای غیر فیزیکی است را تبیین کند. درک از زمان برخلاف درک ما از ماده. ناهمگون است و بهترین شاهد بر این مدعا نامفهوم بودن نظریات دانشمندان حتی برای خود ایشان است و نظیر مسائل کوانتومی که بعضا غیر قابل توضیح و تفسیرند، انسان گرفتار در ابعادی که نسبیت در آن حکومت میکند را دچار تناقض ادراکی و نظری میکند.
افرین به شما
خوشحالم همه نظر شما رو نداشتن وگرنه الان توی غار زندگی می کردیم
این حرف شما را تا حدودی قبول دارم
و این کار اشتباه است که همه چیز را از فیزیک تجربی انجام دهیم و درک کنیم
ولی این حرف را هم قبول ندارم چیز دیگری بنام متافیزیک جداگانه وجود دارد.
به نظر من ما در دریای واقعیت هایی هستیم که یکسری فیزیکی و یکسری متافیزیکی است ولی فهم دریچه ارتباط این دو همان انکار فیزیکدانان تجربی برای اثبات تجربیات است.
م.ح.چ
✌️
چطوره کلا عقلمونو بندازیم دور ؟
(دانش فیزیک نمیتواند مسئله زمان را که احتمالا پدیده ای غیر فیزیکی است را تبیین کند)
(بهترین شاهد بر این مدعا نامفهوم بودن نظریات دانشمندان حتی برای خود ایشان است)
برا حرفاتون دلیلم دارید؟ دومی خیلی جالبه. مثلا دانشمندا میشینن دورهم انقد حرف میزنن که آخرش خودشونم نمیفهمن چی میگن بعد همونو به عنوان نظریه، ثبت جهانی میکنن.
خیلی ممنون از شما بابت مطالب فوق العاده تان.
مطلب جالب بود
اما قضیه اینجاست که زمان می تونه فقط تیک تاک بعد از بیگ بنگ باشه ، یعنی هیچ ماهیت فیزیکی نداره . مثل مثال مقاله که می گفت ما زمان ر اندازه نمی گریم ، بلکه فقط مثل یه الگو هستیم تا بقیه هم طبق این قضیه پیش برن .
نسبیت عام میگه یه جسم با جرم زیاد می تونه صفحه فضا زمان رو منحنی کنه ، یعنی زمان اونجا چطور می گذره ؟ با چه درکی از زمان اینجا بحث انحراف اومده ؟ مگه زمان چیزی مادیه که یه صحفه ازش با صفحه فضا برخورد کرده باشه . ما فقط داریم ثانیه هایی رو که از بیگ بنگ می گذره رو می شماریم . زمان رو به جلوعه برای اینکه ما داریم از لحظه بیگ بنگ دور می شیم !
مگه اینکه دوباره به بیگ کرانچ برسیم که باز هم شمارش دور شدن ما از بیگ بنگ می تونه رو به اینده باشه .
ممنون میشم اگه نظری دارید بگید ، اگه اشتباه می کنم یا هر چیزی ….
عیولاااااا
از طرز فکرت خیلی خوشم اومد منم مثه تو فکر می کنم
اما در جواب به سوالت در مورد نسبیت عام باید بگم که از ابتدای بچگی به ما جاذبه رو اشتباه فهموندن.
اگه بخوام به طور خلاصه بگم: هر چیزی که جرم داره، جاذبه هم داره مثلا اگه یه سیب جرم زمین رو داشته باشه می تونه ماه رو به سمت خودش جذب کنه. حالا اصل مطلب یعنی اینکه اصلا جاذبه چطوری کار می کنه، در واقع اگر فضا رو یه صفحه پارچه ای در نظر بگیری(دو بعدی) اگه یه گوی فلزی یا یه چیز دیگه رو روی پارچه بذاریم، پارچه کمی فرو میره و ”شیب در اون ایجاد میشه”. حالا اگه یه گوی سبک تر روی پارچه قرار بدیم، می بینیم که شیب حاصل از گوی سنگین، باعث میشه تا گوی سبک تر به سمت گوی سنگین بره (اگر گوی سبک دی حرکت باشد مثل مدار یک ستاره به دور آن می چرخد)
اما این چیزی که من گفتم توی بعد دوم بود. همونطور که میدونی بعد های بالاتر، از کنار هم قرار گرفتن بعد های پایین تر به وجود میان(مثلا بعد دوم(صفحه) کنار هم قرار گرفتن تعدادی خط(بعد اول) به وجود میاد) اگه می خوای بدونی که زمان چطوری خم میشه بهت پیشنهاد می کنم که درمورد ابعاد ماده و مخصوصا بعد چهارم ماده(زمان) تحقیق کنی. من بهت قول میدم دیدت نسبت به دنیا عوض میشه…
عیولاااااا
از طرز فکرت خیلی خوشم اومد منم مثه تو فکر می کنم
اما در جواب به سوالت در مورد نسبیت عام باید بگم که از ابتدای بچگی به ما جاذبه رو اشتباه فهموندن.
اگه بخوام به طور خلاصه بگم: هر چیزی که جرم داره، جاذبه هم داره مثلا اگه یه سیب جرم زمین رو داشته باشه می تونه ماه رو به سمت خودش جذب کنه. حالا اصل مطلب یعنی اینکه اصلا جاذبه چطوری کار می کنه، در واقع اگر فضا رو یه صفحه پارچه در نظر بگیری(دو بعدی)، اگه یه گوی فلزی یا یه چیز دیگه رو روی پارچه بذاریم، پارچه کمی فرو میره و ”شیب در اون ایجاد میشه”. حالا اگه یه گوی سبک تر روی پارچه قرار بدیم، می بینیم که شیب حاصل از گوی سنگین، باعث میشه تا گوی سبک تر به سمت گوی سنگین بره (اگر گوی سبک در حرکت باشد مثل مدار یک ستاره به دور آن می چرخد)
اما این چیزی که من گفتم توی بعد دوم بود. همونطور که میدونی بعد های بالاتر، از کنار هم قرار گرفتن بعد های پایین تر به وجود میان(مثلا بعد دوم(صفحه) کنار هم قرار گرفتن تعدادی خط(بعد اول) به وجود میاد) اگه می خوای بدونی که زمان چطوری خم میشه بهت پیشنهاد می کنم که درمورد ابعاد ماده و مخصوصا بعد چهارم ماده(زمان) تحقیق کنی. من بهت قول میدم دیدت نسبت به دنیا عوض میشه…
شخصاً نظرم متمایل به نظر کانت هست.
تعریف رابرت لانزا از زمان هم خیلی جالب و جذاب