بیگ بنگ: در اصل دو اتم ذکر شده در مطلب پیشین در هم تنیده هستند و تا لحظه ی اندازه گیری با یک تابع موج منفرد تشریح می شوند. برای مثال، اگر تصمیم بگیریم مولفه ی اسپین اتم A را در راستای محور Z آزمایشگاه اندازه گیری کنیم، مشاهده ما از فروپاشی تابع موج به حالتی که جهت اسپین اتم A در جهت +Z میباشد، به این معنا که جهت اسپین اتم B در راستای -Z است.

quantumبه گزارش سایت بیگ بنگ، با این حال، اگر ما به جای مولفه های X یا Y اسپین اتم A را اندازه بگیریم چه می شود؟ مهم نیست کدام مولفه اندازه گیری شود، فیزیک طلب میکند که اسپین* اتم ها هنوز باید به در هم تنیده باشند و بنابراین همواره باید نتیجه مخالفی برای اتم B بدست آید. اگر ما تعریف واقعیت فیزیکی پیشنهاد شده توسط اینشتین، پودولسکی و روزن را بپذیریم، از آنجا که آشکار است که می توانیم تمام مولفه های اسپین اتم B را با قطعیت و بدون ایجاد اختلال در این اتم تعیین کنیم، باید این طور استنتاج نماییم که همه مولفه های اسپین اتم B اجزائی از واقعیت هستند.

با این وجود، تابع موج تنها یک مولفه ی اسپین است که با عدد کوانتومی اسپین مغناطیسی (Ms) مشخص می گردد. این به آن دلیل است که اپراتورهای مربوط به سه مولفه جهت اسپین در مختصات کارتزین (X,Y,Z) قابل تبدیل به یکدیگر نیستند. بنابراین یا تابع موج فوق ناقض است، یا تعریف اینشتین و پودولسکی و روزن از واقعیت فیزیکی مناسب نیست.

شبیه سازی کوانتومی اتم A ، B
شبیه سازی کوانتومی اتم A ، B

تفسیر کپنهاگی به ما میگوید تا زمانی که اندازه گیری روی متغیرهای پنهان اتم A انجام نشده، هیچ مولفه ی اسپینی از اتم B وجود ندارد، نتیجه ای که برای B بدست می آوریم به این بستگی خواهد داشت که ما چطور تصمیم می گیریم ابزار خود را برای اندازه گیری هایی روی A نصب کنیم و مهم نیست که B در آن زمان در چه فاصله ای قرار دارد.

بوهم در جستجوی نظریه ای جدید یا بازگشت به فیزیک کلاسیک نبود او می دانست که نظریه کوانتوم براساس مجموعه ای از فرضیات بنا شده است که مهمترین آنها به “مکملیت” نظریه مربوط می شود و تحت آزمایش تجربی قرار نگرفته است. تفسیر کپنهاگی بر روی این فرض پایه گذاری شده و با توجه به اینکه پذیرش تفسیر کپنهاگی به پذیرش آن بستگی دارد، بوهم قصد داشت این احتمال را بررسی نماید که تفسیرهای دیگر در اصل امکان پذیر هستند.

A: مجاز بودن ذرات برای ارتباط با توجه به نظریه متغیرهای پنهان  B:مجاز بودن یک شبکه برای ارتباط با توجه به نظریه متغیر های پنهان
A: مجاز بودن ذرات برای ارتباط با توجه به نظریه متغیرهای پنهان
B:مجاز بودن یک شبکه برای ارتباط با توجه به نظریه متغیر های پنهان

به نظر می رسد تنها چیزیهای که می توانیم ردیابی کنیم ذرات کامل هستند که الگوی انکساری یا تداخلی را فقط شکل می دهند و بسیاری از این ذرات آشکارسازی شده اند، در اصل این پیشنهاد که ذرات مذکور مسیرهای تعیین شده و دقیقی را دنبال میکنند اجباری به نظر می رسد. اما آیا روش های دیگری وجود دارند که بتوان حرکت های ذرات را از قبل تعیین کرد؟

در واقع این یک نظریه متغیر پنهان است، این متغیر پنهان همان “میدان راهنمای” شرودینگر نیست که خصوصیات و رفتار تابع موج کوانتومی را آشکار می سازد، این متغیرها در حقیقت موقعیت های یک ذره اند که پنهان هستند. نظریه بوهم مفهوم کلاسیک علیت را بازیابی کرد، ذرات کلاسیک توسط میدان های موجی راهنما در طول مسیرهای کلاسیک خود هدایت می شوند. اما تغییر میدان موج به سادگی به طریقی با تغییر دستگاه اندازه گیری مرتبط است و ذرات مجبور هستند که به طور آنی واکنش نشان دهند، که به آن متغیر های پنهان غیر “موضعی” گفته می شود.

ادامه دارد »»»»

*اسپین: همه ذرات داری ویژگی بنام اسپین هستند که مربوط می شود به اینکه ذره از جهت های مختلف به چه شکلی و شمایلی بنظر می رسد.

منبع : برگرفته از کتاب داستان کوانتوم/ نوشته: جیم باگوت

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

3 دیدگاه

  1. کاربر: علی – کاشف و هم اکنون pam که در واقع یک نفر با سه نام کاربری مبادرت به کامنت گذاری در دوره های مختلف زمانی در سایت بیگ بنگ کردید. نظرات شما به دلیل توهین به عوامل سایت تایید نمی شود، به فکر نام کاربری دیگری باشید. عقل سلیم هم در علم کاربردی ندارد.

  2. با سلام خدمت گردانندگان این وبسایت غنی از نویسنده محترم این مقاله درخواست دارم راجع به این حرف نظرشان را بیان نمایند. چون جهان در ابتدا از یک نقطه شروع شد و سپس این نقطه متورم شد و به جهان کنونی قابل مشاهده تبدیل شد اگر این نقطه را بتوان یک ذره کوانتومی فرض نمود که تکانه وانرژی آن نسبت به فضا و زمان توسط تابع موجی توصیف میشود که خصوصیت تابع ایمپالس را داراست و اگر به تمامی کیهان با توجه به این ذره اولیه بنگریم میشود گفت که تمامی ذرات موجود در عالم در پایین ترین سطح از ماهیت خود به نوعی با آن ذره اولیه در هم تنیده و در نتیجه با یکدیگر در هم تنیده اند ونتیجه رفتارهای غیر قابل توصیف به صورت کلاسیک ناشی از این میباشد پس درک ماهیت رفتار کوانتومی ذرات به نوعی وابستگی مطلقی به شناخت ماهیت ذره اولیه والد کیهان دارد.

  3. احتمال دارد که حقیقت عالم فقط ذرات یکسان کوانتومی باشد که فقط نقش پرده نمایش را بازی میکنند و خصوصیات ماکروسکوپی بازتابی از نور آگاهی باشد