بیگ بنگ: بیشترین سرعت نور 299 هزار و 792 کیلومتر بر ثانیه در خلأ است. پس از این کشف مهم در میان تحقیقاتی که در زمینه سرعت‌های خارق‌العاده صورت گرفته، پروژه سفر با سرعتی فراتر از سرعت نور پیشرفت کندی داشته است.

آیا می توان به سرعتی فراتر از نور دست یافت؟
آیا می توان به سرعتی فراتر از نور دست یافت؟

حتی اگر سرعت یک فضاپیما را تا نزدیک به سرعت نور افزایش دهیم، سفر به نزدیک ترین ستاره که در فاصله 4.3 سال نوری از سیاره ما واقع شده است بیشتر از یک دهه طول می کشد. تحقیقاتی که لیجون وانگ از دانشگاه پرینستون در سال 2000 و همچنین محققان آلمانی در سال 2007 انجام دادند نشان داد که نور گاهی قوانین مربوط به سرعت خود را نقض می کند. در مورد اول با وجود این که دانشمندان قبول داشتند که سرعت هیچ جرم یا اطلاعاتی از سرعت نور تجاوز نمی کند، سرعت پرتاب یک پالس از نور (یک گروه از امواج بدون جرم) از این سرعت فراتر رفت. به نظر می رسد در فضایی که شرایط خلأ در آن حاکم نیست پالس های نور با اندازه های متفاوت سرعت عجیبی دارند، اما در واقع این سرعت برای دسترسی به ستارگان کمکی نمی کند. تحقیقاتی که سال 2007 صورت گرفت بسیار بحث برانگیز است و در نهایت برخی از فیزیکدانان در خصوص نهایت سرعت نور متقاعد نشدند.

به گفته پروفسور جرالد کلیور با توجه به مسائل مطرح شده در فیزیک کوانتوم به نظر می رسد اطلاعات بتوانند سریع تر از سرعت نور منتقل شوند. زمانی که خواص یکی از ذرات جفت اندازه گیری می شود، به نظر می رسد ذره دوم که به طور همزمان خصوصیات مشابه دارد بدون در نظر گرفتن فاصله، ذرات را از هم جدا می کند. سال 2007 دانشمندان رکورد مسافت برای به دام انداختن فوتون ها را حدود 144 کیلومتر فاصله بین دو جزیره از جزایر قناری ثبت کردند.

تصویری هنری از خمش فضا-زمان توسط ماشین وارپ که میتواند منجر به سرعتی فرا نوری شود.
تصویری هنری از خمش فضا-زمان توسط ماشین وارپ که میتواند منجر به سرعتی فرا نوری شود.

البته دانشمندان امیدوارند با استفاده از ماشین وارپ آلکوبیر که به آن پیشرانش پیچش فضا- زمان می گویند بتوان به سرعت هایی فراتر از نور رسید. در واقع این فضاپیما توپولوژی فضا را تغییر نمی دهد، نحوه کار بدین صورت است که فضای مقابل را منقبض و فضای پشت را گسترش داده از هم باز می کند و حباب ویژه ای را در بستر خود فضا- زمان ایجاد می کند، این حباب فضا- زمانی به واسطه انبساط فضا- زمان در پشت حباب و انقباض آن در جلوی حباب با سرعتی بیشتر از نور به سوی جلو رانده می شود. البته این ایده نیاز به انرژی ویژه ای همچون انرژی منفی در داستان های علمی- تخیلی برای پایداری حباب و خمش فضا-زمان دارد. مسائل و مشکلات مطرح شده ی بیشتر در مورد ماشین وارپ را دانشمندان اسپانیایی و ایتالیایی در یک مقاله در سال 2010 توضیح داده اند.

مارک میلیس، محقق سابق ناسا معتقد است یافته های جدیدی در علم فیزیک رخ خواهد داد. او به دو پدیده تاریک اشاره می کند: انرژی تاریک، یا نیرویی که سریع تر از هر سرعتی باعث بزرگ شدن کیهان می شود و ماده ی تاریک که خاصیت عجیب آنها به گونه ای است که هنگام چرخش کهکشان های دوار باعث می شود پیوسته اجرام آن در کنار یکدیگر قرار داشته باشند. بعلاوه می توان به واقعیت انبساط کیهان با سرعتی بیش از سرعت نور در دوره ی تورم پس از رویداد بیگ بنگ (Big Bang) اشاره کرد.

سایت علمی بیگ بنگ / منبع: Popularmechanics 

پاسخ دادن به سمیر الله وردی لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

15 دیدگاه

  1. ممنونیم، بر خودتان بسیار درود و دیدگاهتان محترم
    چهره ی چاره ی بیچاره ی ما (یعنی کوانتوم) پر از نقوش بدبختی و بیچارگی و درماندگی است، پر از جهل بشریت است….
    آیا اینکه ما نتوانسته ایم موقعیت دقیق الکترون را بیابیم یعنی الکترون هرگز جای مشخصی در حقیقت طبیعت خود ندارد؟، آیا او نیز مثل ما سردرگم است و نمیداند باید در کجا قرار گیرد؟شما از اجبار ریاضیاتی که بر فرضیه سازی های کوانتوم استوار است سخن میگویید، آنگاه این ریاضیات، احتمالات را به من پاسخ میدهد! این دیگر چه جبری است؟ بنابراین موج کوانتمی فقط تا وقتی ندیدیمش قابل قبوله، اما بمحض تفسیر، میاد و نقوصشو میندازه گردنِ من…این چه نظریه کاملی است که اولش خودشو محکم و جبار معرفی میکنه بعدش شروع میکنه به بهانه آوردن!!!به قول بیان کنایی اینشتین در یکی از گفته هاش؛ شما نمیتونید نظریه ای رو ارائه بدید که بگه، بهم بگو اول چی شده تا بعد بهت بگم چی شده….این اصل موضوعه مهم در تابع موج لاینحل مونده و حقیقتا غیرقابل قبوله. یعنی اصلا نمیشه اسمشو اصل گذاشت بلکه مطلقا یک تحمیل است از سوی فرضیه ی نسبت موج به ذره. اصل، باید حقیقتا ذات طبیعت بوده و به منِ ناظر هم ربط نداشته باشد…کوانتوم مطلقا بر هیچ اصل طبیعی استوار نیست، اصل هاش همه دروغینه، ما ساختیمشون و نسبت دادیم….بنابراین نتیجه ی روشن نظریه کوانتوم سازی ما یعنی اینکه: خرد بشریت ناقص است، یعنی همان گفته اینشتین: ما حقیقت های را نمیدانیم، ما نادانیم…بله کوانتوم هیچ اصل معقولی ندارد، همش اتهام های است به طبیعت…بقول جان بل نظریه یعنی اینکه که خودمون کلا توش نباشیم نه اینکه توش باشیم، بخصوص اینکه اشاره میکنه که چون نتیجه کوانتوم همون اندازه گیری آزمایشگاه شده، فکر میکنن که کارش درسته در حالی که از همون اول measurementازش منفک نبوده، به این خاطر عشق نظریه وحشتناک و همیشه “ندانم” pilot wave theory دیوید بوهم جبرگرا رو داشت و….
    و اما حالا اصل! عدم قطعیتش، این هم اصلا اصل طبیعت نیست این تنها یک رابطه است متاسفانه فلاسفه و تاریخ آنرا به یک اصل بدل کرده(خیلی از پروفسورا هم اینا رو نمیدونن، چون فقط مدرکشو گرفتن و چندتا مقاله دادن، به بیانی مشهور فقط نشخوار کننده ی حرف و حدیث دیگرانند و اهل فکر نیستن، ما نباید به صرف پروفسور بودنشان گول خیلی از دانشمندا رو بخوریم، بقولی (منطقی)بکوش تا عظمت در نگاه تو باشد، بگذریم.. )…مثلا بوهر و هایزنبرگ فکر میکردن این عدم دقت و خطای ذاتی در طبیعت است اما چیزی نگذشت که تابع موج خودش صراحتا اعلام کرد که لطفا اشتباه فکر نکنید آقایون فیزیکدان!آقا من “standard deviation “هستم نه indeterminacy در طبیعت. این نتیجه به طرز وحشتناکی تمام وجود آندو و امروزه و تا ابد وجود همه ی کوانتوم پرستان را می لرزاند که نشان میدهد ما با کوانتوم این غول نبوغ بشری تنها تونستیم یک آمار از حقیقت بدست بیاریم، یعنی حقیقت وجود دارد و الکترون دقیقا محل خود را میداند، پس ما باید خرد خود را برای یافتن جبری که در پس پرده ی آماری کوانتوم است رو بکار بگیریم. که اگه پیدا نکنیم نشان دهنده ی این نیست که حقیقتِ دقیق وجود ندارد بلکه خرد ما انسانها ناقص است…همچنین تحلیل های بسیاری وجود دارد که این نامساوی (که دیگه نه حتی اصله و نه حتی عدم دقت!) که ناشی از جهل کوانتوم و لذا خرد بشری است اصلا برای بعضی از کمیت های مهم مشاهده پذیر حفظ نمیشود (مثلا تکانه زاویه ای و زاویه) همچنین بین عملگر انرژی و self-adjoint operator t،… هرگز و هرگز مجاز به اصل خواندن این کارها ی دیکتاتورانه نیستیم….چیزی که از برهم نهی امواج ناشی از تبدیلات فوریه بدست بیاد معلومه که ناشی از جهل ماست، جهلی که چون نتونستیم مسیر ذره رو بیابیم اومدیم موج بی معنی و ساده به او نسبت دادیم، که همین ساده شو هم نمیفهمیم، طبیعت تحت فرمانی بسیار بسیار… باهوش تر از ما رفتار میکند، طبیعت ساده سازی های ما را نمی پذیرد…
    بنابراین علت عدم درک ما از کوانتوم، کوانتوم نیست، دنیای ذرات است، این الکترون است که خرد ما را گیج کرده و در نتیجه ما و کوانتوم رو یا به عبارتی بهتر، خودمان را به جان خودمان انداخته، معلومه که سرانجام این دور، هیچِ خودمان است، یعنی آب در کوزه و ما گرد جهان می گردیم….
    کوانتوم بردیای دروغینی است که ما آنرا بر منصب کمبوجیه نشانده ایم (بیچاره خود کوانتوم چنین جسارتی نمیکند)، غافل از اینکه داریوش بزرگ در راه است….
    نظریه نهایی (بشری) بله باید کوانتومی باشه ولی نه این کوانتوم با این فرضیه سازی ها و سردرگمی ها، همراه با انبوهی از مسائل حل نشده که حتی بعضیا رو که میخواد جواب بده شروع میکنه به قول فاینمن به “حقه بازی” های مث renormalization و اونایی هم که ذاتا بصورت “فاجعه آمیزی” غلط جواب میده هم بماند، با همه این مشکلات وحشتناک، کوانتوم هرگز نمیتونه یک نظریه self-consistent باشه، ….اما آن نهاییِ بشری یک نظریه کوانتومی متعالی است که به صراحت میگوید من همه مشکلاتتونو حل کردم و حالا بدونید این اصول خود ساختمم حقیقت نداره اما چکنم که زورم به حقیقت نمیرسه و مطلقا حقیقتِ دقیقِ جبری وجود دارد، یعنی اینکه ما انسانها نادانیم و کامل نیستیم، بنابراین بشر خیالش راحت میشه وعلیت هم قدرتمندانه بر حقیقت حکمرانی خواهد کرد…
    این یعنی The Old One (GOD) does not throw dice
    ما اگر تسلیم در برابر علم را نشانه ی شعور معرفتی خود میدانیم، پس تسلیم در برابر “او” تنها حکم حکیمانه خواهد بود که اگر نپذیریم شیطان شمرده شده و جاهلِ مرکب (که قعر منفی بی نهایت جاهلیت و کمتر از مقام بی مقام جمادی و حیوانی است) خواهیم بود.
    آرزو میکنم موفق باشید.

    1. اگر خاصیت موج وار رو به حالتی که در فضا-زمان چهار بعدی, موج گرانشی سیر میکند و زمانی که این موج گرانشی با انرژی مشخص (معادل با جرم ذره (جرم معادل این انرژی طبق آنچه e=mc2 پیشنهاد میده یا با در نظر گرفتن این مسئله که ذرات حامل انرژی مثل فوتون, انرژیی معادل با آنچه معادله پلانک پیشنهاد میده دارند ) در حالتی که خاصیت ذره ای در نظر گرفته می شود) به ذره ای با جرم مشخص تغییر ماهیت دهد,در نظر بگیریم, آیا می توان گرانش, نسبیت و مکانیک کوانتومی رو دور یک میز جمع کرد؟ مطمئن نیستم اما دوست دارم فرض کنم ماهیت دوگانه موج-ذره دو روی سکه حقیقت هستند. موجی با انرژی مشخص, که معادل با جرم ذره ای متناسب و هم ارز با این موج است. به نظرم مشکل درک این پدیده مربوط به تقابل منطق باینری در ریاضی و منطق فازی عامل انسانی در تفسیر ماهیت فضا-زمان است. شاید دقیقا به حد فاصل و مرز این دو منطق در تفسیر ماهیت فضا-زمان رسیده باشیم.

      1. با سلام
        ایده شما در هرصورت در بستر فضا-زمان است.به نظر من نظریه کوانتومی فضا-زمان و گرانش از فضا-زمان هم بنیادی تر است.همان طور که عرض کردم پدیده هایی وجود دارند که به واقع خارج از فضا-زمان عمل می کنند.در کوانتوم ،مکان و زمان معنای خود را ازدست می دهند مانند در هم تنیدگی کوانتومی که رویدادی است بدون طی کردن فضا-زمان.یا طبق نسبیت ،کرم چاله.

  2. با عرض سلام
    صحبت های خوبی کردید و نظرتون محترم است.اما به نظرمن و در واقع چیزی که خود کوانتوم میگه:
    ما اثرات کوانتومی رابه اجبارریاضیاتی و البته فیزیکی در بسترفضا-زمان بررسی می کنیم،مثلا محاسبه احتمال حضورالکترون در درتمام مکان -زمان های ممکن.درحالی که خیلی از پدیده های کوانتومی مثل پرش کوانتومی الکترون در اتم برای گذار به ترازهای مختلف انرژی بدون طی کردن فضا و زمان و بصورت انی انجام می شود درنتیجه فضا و زمان معنای خود راازدست میدهند نهایتا موج کوانتومی در ورای فضا-زمان حرکت!میکند.
    هرنظریه نهایی فیزیک در واقع یک نظریه کوانتومی است چون اصل عدم قطعیت هایزنبرگ رامجبوراست شامل شود.این اصل وجود و عدم را تسخیرکرده است.پس همین الان هم نظریه کوانتوم به نوعی نظریه نهایی فیزیک است.
    موج کوانتومی که برهم نهی حالات را در خود دارد اساس نظریه کوانتوم است و هیچ حتی ابرموجودی قادر به دیدن ان نیست چون مشاهده با هر تفسیری باعث ناپدید شدن ان می شود.بنابراین موج کوانتومی ورای درک بشراست ولی وجود دارد.
    ودراخر،وقتی با مشاهده و با هر تفسیری که ان را توضیح دهیم به طورتصادفی و بدون علتی مشخص برهم نهی محو می شود و ما یک حالت را داریم ،چگونه علیت پابرجا می ماند؟یعنی معلول مثل مکان الکترون از علیتی نامشخص و تصادفی سرچشمه می گیرد.فقط نظام جبرگرای فیزیک کلاسیک علیت مند است.دربهترین حالت می شود گفت قانون علیت دیگر مانند قبل زیاد مستحکم نیست
    علت عدم درک ما از کوانتوم این است که ای نظریه ای است اساسا در ورای درک بشر،ما فقط می دانیم درست است!

  3. سلام
    آیا اگر فرض کنیم ماهیت فضا-زمان یک ماهیت موج وار (یک فضا-زمان مواج و چهار بعدی) است, می توان رفتار دو گانه موج-ذره در عبور از دو شکاف را در قالب یک تئوری واحد (تلفیقی از مکانیک کوانتوم و نسبیت عام) بیان کرد؟ دوست دارم ایده یک فضا-زمان مواج رو مطرح کنم. ایده ای از دیدگاه ماهی هاوکینگ از پشت تنگ کوچک اش.

    1. فکرت عالیه، به اینخاطر خواستم جواب سوالتو بدم.
      در واقع این ایده ی شما تحت عنوان این مدل که ذرات وجود نداشته بلکه موج های فضا گونه ای هستند که از معادله موج تبعیت کرده و در واقع به هر موجود دو quantum scaler waveورودی و خروجی نسبت داده که از ترکیب آنها یک حالت کوانتمی بینابین برای ایجاد wave packet ذره تشکیل میشود، لذا ذرات، موج های ایستایی تلقی خواهند شد. از سویِ بسیاری ارائه شده، تحلیل و فرمولبندی نیز شده، همانطور که میبینید این دیدگاه کاملا موجی است و لذا تنها الگوی تداخل آزمایش یانگ رو توجیه میکنه و از توجیه ذره ای آن عاجز خواهد بود…در ضمن در نسبیت عام هم عملا فضا پیوسته وصاف است و به نوعی اساسا موجی است، چنانکه دنبالِ امواج گرانشی بعنوان ripple های در فضازمان می گردیم….

    2. سلام
      در واقع منظورشما این هست که موج کوانتومی در واقع موج فضا-زمان است،اولا: که موج فضا-زمان همان امواج گرانشی هستندکه ارتعاشات فضا-زمان هستند ثانیا :به نظر من موج جادویی کوانتومی در ورای فضا-زمان قراردارد مانند پدیده درهم تنیدگی و ازمایش گزینش تاخیری ویلر و…در واقع در مکانیک کوانتومی ،فضا و زمان و قانون علیت نیز بی اعتبار می شوند

      1. سلام
        فرمایش شما از این بابت که موج کوانتمی همان خود فضازمان نیست کاملا درسته. در واقع بنده خواستم ارتباط هر دو رو بنحوی بیان کنم بخصوص اینکه ظاهرا هدف سوال این بود که همه چی رو موج گونه در نظر بگیریم و بعد نتیجه رو برای آزمایش دو شکاف بیان کنیم. فضازمان مسلما واقعی است بویژه آنکه خود کوانتوم بر بستر فضازمان قابل تعریف است و حتی لزومی برای فضازمان دینامیک هم نمی بیند، بطوریکه اعمال کوانتوم بر زمینه ی آشوبناک منجر به ایجاد آشوب توپولوژیک و یا کف کوانتمی فضازمان میشود که برون از حیطه ی خود موج کوانتمی و تنها برای رسیدن به نظریه نهایی در ادغام با گرانش است…و موج کوانتمی تنها یک موج احتمالی است در واقع تنها یک فرضیه است (de Broglie hypothesis) یعنی همان wave matter ،چنین “اتهامی” به ذرات به هیچ عنوان وجود خارجی ندارد بلکه تنها راهی است برای توجیه رفتار ظاهرا موجی ذرات، کمااینکه گفتم بر بستر فضایی غیر دینامیک قابل تعریف است. لذا فضازمان بنیادی است و نه فرضیه موج کوانتمی که تازه ممکن است یک اشتباه محض باشد و بدون فضازمان اصلا قابل تصور هم نیست…..در مورد درهم تنیدگی هم باید گفت که منظور این است که، وضعیت تمام اجزای سیستم ذرات بایستی تابعی از بقیه آنها باشد که بیانگر یک ارتباط nonlocal است و ما هرگز نمیتوانیم اطلاعاتی به معنی یک پیغام کاربردی به این طریق بفرستیم لذا علیت هرگز در ساختارفضازمان نقض نمیشود و تازه کوانتوم هیچ توضیحی برای علت این ارتباط از راه دور غیر قابل کنترل نمیدهد، لذا یک ارتباط غیرقابل استفاده لامکانی به هیچ وجه ناقض علیت نیست…بنابراین کوانتوم بدون فضازمان مطلقا بی معنی است چراکه خود بر این بستر استوار است…ثانیا اصولش سراسر اتهامی است به طبیعت و حتی عدم قطعیت هاش هم بشدت در تناقض با تفسیرها و نتایج ریاضی آن است، که بحث بسیار است…در واقع باید گفت که کوانتوم تنها تصویرِ یک حقیقت بسیار شگرف و پنهان در رفتار طبیعت را برای ما تحلیل میکند، بنابراین ناکامل است و به هیچ وجه اصول غیر empirical وتخیلیش امیدوار کننده نیست.

  4. با عرض سلام و خسته نباشیدهدفم بازی با کلمات نیست ،صحبت من این هست که نسبیت و کوانتوم از مباحث فراطبیعی هم عجیب تر است.هرپدیده فراطبیعی که به صورت تجربی مورد ازمایش قرار گیرد وا ثبات گردد وارد حیطه فیزیک می شود ،واقعا دنیای عجیبی است.در ضمن منظور من از سفر در زمان و تندترازنور نمونه ای از پیش بینی های علمی عجیبتر از فراطبیعی هست،نه اینکه این مباحث متافیزیکی هستند.فیزیکدانان و فیزیک دوستان در دنیایی عجیب تر از دنیای فیلسوفان قرار دارند.به نظرمن علوم عقلی و فلسفی که با اثبات!عقلی سروکاردارند برای اعتباربخشیده شدن به دیدگاه های خود باید منتظر توضیح علمی نظریات نسبیت عام و مکانیک کوانتومی باشند.

    1. با درود و احترام، باید گفت ما به طبیعت پر از رمز و راز که کوچکترین شناختی از آن نداریم، عادت می کنیم و آنگاه در پشت پرده اتفاقات خارق العاده به دنبال عوامل فرا طبیعی می گردیم! شفاف بگویم برای کسی که به شیوه ای علمی یا حتی عاشقانه به دنبال واقعیت است، هیچ فوق طبیعتی عجیب تر و پر رمز و رازتر از خود “طبیعت” و جهانی که در آن زندگی می کنیم، وجود ندارد. شاید ابتدا تصورات ما از ماورا طبیعت ندانستن پاسخ و اصول عمل کننده آن باشد که در پس طبیعت مخفی شده است. اما در نهایت پس از اینکه ماهیت این رفتارها تایید شد و دانشمندان وظیفه ی جدی تشریح آنها را بر عهده گرفتند، مشخص خواهد شد که آنها هیچ قانون فیزیکی را نقض نمی کنند و برای به حساب آوردن آنها نیازی به رد هیچ قانون طبیعی نیست. بنابراین هنگام رویارویی با چیزی که از آن سر در نمی آوریم، خردمندانه ترین کار یافتن توضیحی طبیعی است.

  5. به نظر من هر پدیده متافیزیکی را می شود با دو نظریه نسبیت عام و مکانیک کوانتومی توضیح داد. در واقع نسبیت و کوانتوم از مباحث متافیزیکی هم عجیب تر هستند.یکی از چنین مباحثی سفر تندترازنور و سفر در زمان است.طبق نسبیت عام،کرمچاله بهترین امکان برای این رویدادها است اما دسترسی به این امکان بسیار دور از دسترس بشر است.سفر در زمان در دنیای کوانتوم امری عادی است!ولی چگونگی استفاده از ان در دنیای ماکروسکوپیک کار بسیار سختی است.پدیده هایی چون کرمچاله در نسبیت عام و درهم تنیدگی کوانتومی در کوانتوم حتی فراتر از سریعترازنور هستند!در واقع با این پدیده های هولناک می توان بدون طی کردن مکان و زمان و در واقع در ماورای فضا-زمان جابه جا شد.همانطورکه گفتم تمام مباحث متافیزیکی از نتایج نظریات نسبیت عام و مکانیک کوانتومی منطقی ترند!

    1. دوست گرامی محض اطلاع شما پدیده های که نوشتید از جمله نسبیت، مکانیک کوانتومی، فضا-زمان و … همگی جزء پدیده های علمی و فیزیکی میباشند و فیزیک قادر به فرمول بندی و محاسبات آنها در سرعت هایی فراتر از نور نیز میباشد و اصلا و ابدا به متافیزیک ارتباطی ندارند. به لحاظ لغوی متافیزیک متشکل از دو کلمه “متا” به معنای بَعد و “فیزیک” به معنای طبیعت است و در ترجمه های معمول آن را با “مابَعدالطبیعه” معادل می‌کنند. واژهء متافیزیک ساختهء شاگردان ارسطو و نامی بود برای نامیدن دسته‌ای از نوشته‌های او که “پس از فیزیک” بودند، اما این نام در دوره‌های بعد به‌کار رفت. خود ارسطو به جای واژهء (متافیزیک) عبارت (دانش یا فلسفهء نخستین) را به‌کار برده است. افراد نا آشنا با واژگان حوزه علوم و فلسفه، مابعدالطبیعه را با ماوراءالطبیعه جابه‌جا گرفته‌اند و از روی ناآگاهی به پدیده‌های عجیب و فراطبیعی (در صورت وجود) یا به‌ عبارتی آنچه که پدیده‌های پارانرمال paranormal خوانده می‌شوند عنوان متافیزیک اطلاق می‌کنند! بعضی تصور می کنند متافیزیک به معنای پدیده‌هایی است که فیزیک از توصیف و تفسیر آن عاجز است، که سخت در اشتباه هستند. فیزیک با مشاهدات و اثبات سر و کار دارد نه حرف های پوچ و بی پایه و اساس که پایه ای غیر علمی و متافیزیکی دارند. برای اطلاعات بیشتر در خصوص متافیزیک این مطلب را مطالعه بفرمایید.