988627_399991400117832_1561915196_n
شاعران مي‌گويند علم از زيبايي ستارگان مي‌كاهد، ذرات كوچك و بي‌ارزشي همچون اتم.
اما هيچ چيز بي‌ارزش نيست. من نيز مي‌توانم ستارگان را بر پهنه‌ي آسمان بنگرم و آن‌ها را احساس كنم. اما آيا من كمتر يا بيشتر مي‌بينم؟

بزرگي آسمان‌ها، تخيل مرا وسعت مي‌بخشد. خيره بر اين چرخ و فلك كوچك، چشمان كوچك من مي‌تواند تا ميليون‌ها سال نوري پيش رود. شايد بر اساس الگويي وسيع كه من نيز جزئي از آن هستم، متعلقات من از ستاره‌اي فراموش‌شده به بيرون پرتاب شده، آن‌گونه كه در اينجا اتفاق مي‌افتد. يا ستارگان را با چشم بزرگ‌تر پالومار ببينيد كه همگي هنگامي‌كه در كنار يكديگر بودند، از نقطه‌ي آغازين مشتركي به اطراف پراكنده شده‌اند.

الگو چيست؟ معناي آن كدام است يا چرا بدين‌ نحو است؟ اشكالي ندارد كه اندكي درباره‌ي آن بدانيم. چرا كه در آن شگفتي‌ها، حقيقتي فراتر از توان تصور همه‌ي هنرمندان گذشته نهفته است.
چرا شاعران معاصر درباره‌ي آن سخن نمي‌گويند؟ چگونه افرادي هستند شاعران كه اگر سياره‌ مشتري يك انسان بود، از آن سخن مي‌گفتند؟ اما چون كره‌ي بزرگ چرخاني از جنس متان و آمونياك است، درباره‌اش سكوت مي‌كنند؟

ريچارد فاينمن

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.