آیا ما در یک شبیهسازی کامپیوتری زندگی میکنیم؟
بیگ بنگ: این تفکر شگفتآور در دههی 1960 و توسط “کنراد زوس” و “ادوارد فردکین” آغاز شد. کامپیوترها روز به روز در حال پیشرفته شدن هستند و با یک ابرکامپیوتر فوق پیشرفته که بتواند برنامههایی مافوق پیچیده را اجرا کند، شاید بتوان حتی یک جهان مجازی و شبیهسازیشده را براحتی ساخت.
به گزارش بیگ بنگ، حتی با فناوری امروزی نیز شرایط و محیطهای مجازی خارقالعادهای را میسازیم. شاید در این راه، یکی از سختترین کارهایی که باید انجام شود توانایی ساخت ماشینها و موجودات دارای آگاهی و شعور مصنوعی باشد. در واقع یک جهان شبیهسازیشده باید دارای انسانهای شبیهسازیشده و آگاهی و ذهنهای شبیهسازی و مجازی نیز باشد. وجود انسانها و جهانهای شبیهسازی شده یکی از عجیبترین ایدههای تاریخ بشر میباشد. انسانهایی ساختهشده از 0 و 1 ها (بیتها) و تراشهها بهراستی بسیار باورنکردنی است.
“نیک باستروم” فیلسوف اکسفورد، ایدهای برای شبیهسازی دارد، او استدلال میکند که اگر تعداد انسانهای شبیهسازیشده و مجازی نسبت به تعداد انسانهای واقعی بیشتر باشد آنگاه میتوان نتیجه گرفت که ما در یک جهان واقعی نیستیم. بنابراین طبق نظر باستروم، انسانها در یک شبیهسازی زندگی میکنند که توسط آیندگان ایجاد شده است. در واقع آیندگان باید جهانهای کامپیوتری مجازی را بسازند. شاید کائنات یک کامپیوتر غولپیکر است که برنامههایی ماورای پیچیدهای را اجرا میکند.
زندگی کردن در یک شبیهسازی کامپیوتری، چالشهای عظیمی را نیز با خود به ارمغان خواهد آورد. بهعنوانمثال، آیا قوانین کائنات دارای ماهیت بنیادی و همیشگی خواهد بود یا به میل و خواستهی برنامهنویس فوق نابغهای که همهچیز را شبیهسازی کرده است میتواند تغییر کند؟ آیا خاطرات مربوط به رویدادهایی واقعی است که تجربهشده است یا تجربهای در کار نبوده و در یکلحظه و با ارادۀ آن برنامهنویس و شبیهساز، دورن مغز ما قرار گرفته است؟ ارادۀ آزاد و اختیار چه میشود؟ ماهیت واقعیت چه خواهد شد؟ و واقعیت یعنی چه؟
به نظر میرسد با پذیرش حضور در یک شبیهسازی عظیم، قوانین بنیادین گیتی، تنها برای ما بنیادی به نظر میرسد چراکه برنامهنویس برتر جهان میتواند با نوشتن و اجرای کدهایی دیگر، جهانی با قوانین دلخواه خودش را ایجاد کند، جهانی که مثلاً دیگر در آن نیروی جاذبه با معکوس مجذور فاصله تغییر نکند، یا جهانی که در آن دیگر قوانین کپلر حکمفرما نباشد در واقع جهانی با قوانین کاملاً متفاوت، در این شرایط و بهشرط تغییر خاطرات و تجربه ما از زندگی در جهانی با قوانین فعلی همزمان با تغییر جهان به جهانی متفاوت، ما حتی قادر به تشخیص اینکه در جهانی متفاوت قرارگرفتهایم، نیستیم.
این ایدهای بسیار اعجابآور است زیرا میتوانید شب بخوابید –البته با اجرای کدها و ارادۀ برنامهنویس و شبیهساز-و صبح از خواب بیدار شوید و با جهان و خاطرات کاملاً متفاوتی روبرو شوید، جهان و خاطراتی که حتی نمیدانید با قوانین، رویدادها و تجربیات دیروز خود تفاوت پیدا کرده است. ارادۀ انسانها نیز توهمی بیش نخواهد بود چراکه اراده ما با خواست و اراده برنامهنویس، شکل خواهد گرفت و موجودیت خواهد داشت و کارها و تصمیماتی که ظاهراً آزادانه و با اراده خود انجام میدهیم چیزی جز اجرای برنامه شبیهسازی شدهای نیست و این شبیهساز است که تعیین میکند ما در هرلحظه چه انتخابی داشته باشیم و سرنوشت ما چه باشد.
اراده آزاده ما تنها اجرای خط به خط کدهای نوشتهشدهای میباشد که بهصورت جبرگونه یکی پس از دیگری در حال اجراشدن است. ما فقط به شکل موضعی میتوانیم خود و جهان خودمان را واقعی قلمداد کنیم. رویدادها، قوانین، آغاز و انتهای ما و جهان ما چیزی جز خواست شبیهساز جهان نیست. ما میتوانیم به دیوانهوارترین پدیدههای تفکر و علم نیز دستیابیم مانند زندگی جاودانه که یا باید برنامهنویس، این جاودانگی را با یکبار اجرای کدهای آن برای ما به ارمغان آورد یا اینکه برنامهنویس با نوشتن و اجرای کدهایی به ما توانایی کشف راز جاودانه شدن را از طریق علم ژنتیک بدهد تا گونه انسانی بتواند با پیشرفت تدریجی علم زیستشناسی مولکولی و سلولی به آن دست یابد که در هر دو صورت باید منتظر اراده برنامهنویس بمانیم.
نکته شگرف دیگر، آن است که برنامهنویس و شبیهساز میتواند ما را از وجود خود و اجرای برنامههایی جدید مطلع سازد، بنابراین حتی هوشیاری یا عدم آگاهی ما نسبت به وجود یا عدم وجود برنامهنویس غایی یا تغییر ماهیت واقعیت موضعی، نیز به خواست و میل برنامهنویس غایی است. مثلاً ممکن است ناگهان و در یکلحظه پیغامی در موبایلها و صفحهنمایش تمام کامپیوترهای همهی انسانهای جهان ظاهر شود یا حتی به شکل عجیبتری ناگهان پیغامی به تمام زبانها روی آسمان برای جهانیان درج شود که در آن نوشتهشده است که شما در یک شبیهسازی زندگی میکنید.
اما سؤال مهم دیگری نیز وجود دارد و آن، این است که آیا برنامهنویسی که مسئول شبیهسازی ما و جهان ما میباشد، آیا خودش در یک شبیهسازی زندگی میکند؟ و اگر پاسخ مثبت است این سلسله تا کجا ادامه خواهد داشت؟ چالشهای عظیمی نیز در مورد ایدۀ جهان شبیهسازیشده وجود دارد. بهعنوانمثال، آیا میتوان شعور و آگاهی را شبیهسازی کرد؟ راز آگاهی انسان، رازی عظیم و دور از دسترسی است و نتیجتاً شبیهسازی آن رازی بهمراتب بزرگتری خواهد بود. شاید روزی ذهن و رویدادهای نهفته در ژرفای مغز آدمی را بتوان شبیهسازی کرد اما اگر این هوش مصنوعی ساخته دست بشر، آنچنان هوشمند شود که بر خالق خود برتری یابد آنگاه چه اتفاقی خواهد افتاد؟
در این صورت ما زیر سلطه دستساخته خود قرار خواهیم گرفت شاید نسبت به آنها، این ما هستیم که بازنده خواهیم شد و آنها گونه آدمیزاد را منقرض خواهند کرد و در جهان مصنوع و شبیهساز خود، دست به شبیهسازیهای بیشتری خواهند زد و مانند خود و جهان خود را میسازند. در این رویداد انسانها مانند موجودات باستانی منقرضشدهای میباشند که به نفع موجودات هرچند مصنوع و خلقشده ولی برتری بهاجبار کنار خواهند رفت. در واقع مخلوق از خالق خود برتر شده است. ناگفته مشخص است که شبیهسازی همهچیز چقدر کار ورای پیچیدهای است.
شبیهسازی قوانین فیزیک، شیمی، ژنتیک، مغز انسان، و تمامی چیزهای دیگر. به نظر میرسد برای ساخت جهانی کامل، برنامهنویس باید کدهایی برای پیادهسازی قوانینی بر پایه ریاضیات که زبان علم میباشد را بنویسد، اما آیا امکان اینکه زبان دیگری برای قوانین باشد وجود دارد؟ انسانها که نمیدانند. کامپیوتر غایی جهت شبیهسازی جهان و همهچیز باید رویدادها و محاسباتی که برای ابرکامپیوترهای فعلی مقدور نیست را نیز انجام دهد مثلاً آیا میتوان بینهایت را شبیهسازی کرد؟ آیا کامپیوتر غایی میتواند تمام ارقام عدد π را محاسبه کند؟ آیا میتواند رویدادهای آشوبناک که به متغیرهای ورودی و بیشماری حساس هستند را شبیهسازی کند؟ آیا کامپیوتر غایی میتواند پیچیدهترین و بنیادیترین قوانین فیزیک را شبیهسازی کند؟ آیا اصولا میتوان کدهای این مباحث فوق شگرف را نوشت؟ آیا میتوان هر چیزی را برنامهنویسی کرد؟ آیا کامپیوتر غایی میتواند آگاهی و شعور را شبیهسازی کند؟
پاسخ قطعاً مشخص نیست اما این را به یاد داشته باشیم که شاید تنها مشکل این است که فقط ما نمیدانیم و شاید ما قرار نیست هیچگاه بدانیم، چون ما درون شبیهسازی کامپیوتری قرار داریم. ما از بیرون به یک جهان شبیهسازیشده در کامپیوتر نگاه نمیکنیم زیرا ما خود بخشی از این شبیهسازی غایی و بینهایت پیچیده هستیم. نکته شگفتانگیز دیگر این است که شاید برنامه شبیهسازیشده دارای نقصهایی باشد که خود را در زندگی مجازی ما نشان دهد مانند تغییر و نقض قوانین همیشگی درستی در علم که خود را ناگهان پیش چشم دانشمندان مجازی و شبیهسازیشده قرار میدهد.
شاید این یکی از معدود راههای تلاش برای کشف این باشد که آیا ما در یک شبیهسازی زندگی میکنیم. ولی حتی در صورتیکه کدهای نوشتهشده جهان شبیهسازی همهچیز توسط برنامهنویس غایی دارای خطاها و باگهایی باشد و دانشمندان مجازی نیز در جهان شبیهسازی ما متوجه این رویداد شگفتانگیز شوند بازهم نمیتوانیم مطمئن باشیم که آیا این خطاها واقعاً در کدهای جهان ما رخنه کرده بود یا اینکه این نیز روشی به خواست برنامهنویس برتر بود تا ما را از وجود خود و شبیهسازی و غیرواقعی بودن جهان ما مطلع سازد. با پیشرفت خارقالعاده کامپیوترهای فعلی نیز راهی برای امکان وجود دنیایی شبیهسازیشده وجود دارد.
اگر یک دانشمند و یا برنامهنویس با کدنویسی قوانین علم در یک ابرکامپیوتر قدرتمند و اجرای این برنامه با یک جهان کاملاً مشابه جهان واقعی ما ولی در یک کامپیوتر مواجه شوند در همان لحظه میتوان حدس زد که چرا جهان واقعی ما درون کامپیوتر برنامهنویس دیگری قرار نداشته باشد. اگر ما بتوانیم یک گیتی مجازی در یک کامپیوتر خلق کنیم هیچ راهی برای نفی این ایده که جهان خود ما نیز جهانی مجازی در کامپیوتری است وجود ندارد. حتی میتواند گفت صرف ساخت جهان مجازی در یک ابرکامپیوتر، اثباتکنندۀ این است که جهان ما نیز یک شبیهسازی واقعگرا و حیرتآور است. حتی این امکان وجود دارد که شبیهساز، خاطره انسانهای مجازی را از وجود کدها و خطاهای ناهنجار ایجادشده در شبیهسازی پاک کند و ما به یاد نیاوریم که لحظهای قبل توانسته بودیم کشف کنیم که در یک شبیهسازی کامپیوتری هستیم.
بنابراین شاید نمیتوان انتظار داشت که واقعیت مجازی سرشت خود را از طریق ناهنجاریها به ما نشان دهد چراکه همهچیز به برنامهنویس این شبیهسازی بستگی دارد. در این نتیجهگیریها و پیشبینیهای بی پایان، این را نیز میتوان پیشبینی کرد که آیا موجودات شبیهسازیشده و مجازی راهی برای خارج شدن از زیر ارادۀ برنامهنویس غایی خواهند داشت؟ آیا برنامهنویس کدهای بدون خطا و باگ خواهد نوشت؟ و آیا برنامهنویس و شبیهساز بر همه نتایج کدها و برنامه اجراشدهی خود در کامپیوتر غایی، تسلط خواهد داشت؟ به نظر میرسد این موضوع به علم هوش مصنوعی ارتباط دارد و این سؤال اساسی که آیا امکان دارد هوش مصنوعی ساختهشده توسط آدمی از هوش آدمی فراتر رود و ما خالقها در مقابل مخلوق خود شکست خواهیم خورد؟
آیا دانشمندان هوش مصنوعی در حال انجام مأموریتی ناخواسته هستند؟ مأموریتی بنام نابودی نژاد بشری. درنتیجه ایده وجود شعور مصنوعی و جهانهای مجازی در مورد ماهیت راستین و غایی واقعیت چه به ما میگوید؟ در یک شبیهسازی بهغایت واقعی، ما همهچیز را واقعی میپنداریم درواقع قرار نیست که مثلاً به یک سنگ دست بزنیم و متوجه شویم که آن یا وجود شبیه سازی دوبعدی غیرواقعی مانند یک هولوگرام میباشد زیرا که ما آن سنگ را کاملاً لمس خواهیم کرد و کاملاً واقعی و سهبعدی خواهد بود درواقع چون خود ما نیز یک موجود شبیهسازیشده و مجازی هستیم در جهان شبیه سازی شده که زندگی میکنیم بهطور موضعی همهچیز مطلقاً واقعی خواهد بود و امکان تشخیص اینکه در یک شبیهسازی مطلقاً واقعگرا حضور داریم از اینچنین راههایی وجود نخواهد داشت. در واقع در یک جهان شبیهسازی واقعگرا، احساسات نیز نتیجه هارمونی عملکرد بیتهای ماورای پیچیده میباشند زیرا که احساسات و ادراکات بشری نیز شبیهسازیشده و مجازی است.
در جهانهای مجازی ابهامی در مورد اینکه کدام گیتی واقعی است وجود ندارد؛ یعنی اینکه کدام گیتی در ریشهی درخت پرشاخهی جهانهای مجازی قرار دارد. گیتی مزبور محل نصب کامپیوترهایی است که اگر فروبریزند، کل جهانها را نابود میکنند. شاید یک ساکن مجازی مجموعهی گیتیهای خود را روی کامپیوترهای مجازی شبیهسازی کند یا ساکنان آن شبیهسازیها چنین کنند، اما هنوز هم کامپیوترهای واقعی وجود دارند که این شبیهسازیهای لایهلایه در آنها بهصورت سیلاب تکانههای الکتریکی ظاهر میشود. در این تردیدی نیست که کدام واقعیتها و قوانین واقعی هستند: آن دستهای که در ریشههای گیتی جای گرفتهاند. به نظر میرسد برنامهنویس غایی نیز باید کدهایی برای مدلسازی جهان یا جهانهایی بر پایه ریاضیات بنویسد ولی اینکه چه معادلاتی برای حکمرانی برجهان وجود داشته باشد بستگی به برنامهنویس برتر برای شبیهسازی جهانها دارد.
حتی در این ایده بهغایت غریب یعنی وجود انسان شبیه سازی شده و مجازی و جهان شبیه سازی شده و مجازی نیز باور اینکه قوانین جهان قوانینی جز معادلات ریاضیاتی باشند بسیار سخت است. یعنی حتی باوجود قوانین فیزیکی بهدلخواه برنامهنویسی ولی بازهم سرشت قوانین فیزیک و جهان، ریاضیاتی خواهد بود. شاید قوانین ماکسول به اختیار و خواست شبیهساز جهان باشد و بااراده او قوانین الکترومغناطیس را میتواند تغییر دهد فقط کافی است که کدهای دیگری را اجرا کند ولی بازهم فرم معادلات جدید جهان باید ریاضیات باشد. ما ساکنان جهانهای مجازی هستیم که از وضعیت شبیهسازیشدهی خود آگاه نیستیم. آیا میتوان بین جهان مجازی و جهان واقعی ارتباط برقرار کرد؟ آیا این ارتباط و نحوه آن نیز به خواست برنامهنویس غایی خواهد بود؟ شاید ساکنان مجازی بتوانند به جهان واقعی مهاجرت کنند یا همتایان زیستی واقعیشان به آنها در جهان مجازی ملحق شوند. شاید پس از مدتی تمایز بین موجودات واقعی و موجودات مجازی منسوخ شود.
منابع برای مطالعه بیشتر:
THE HIDDEN REALITY / BRIANE GREENE
پاک کردن کدهای خطا چیه خلقت پراز باگ هست
واقعا درگیر کردن مغز برای اینجور نظریات هدر دادن وقت و فکره.
زندگیمونو بکنیم و از تک تک لحظاتش استفاده کنیم که بهتره
این جهان با این همه پیچیدگی و زیبایی، هر بخشش نیاز به علم و دانش داره. طراحی این جهان با این عظمت و زیبایی و عجایب و… چطور میتونه ساخته و پرداخته یه انسان (هر چقدر هم نوین) باشه؟
زیاد فکر کردن به اینجور نظریات باعث سردرگمی آدم میشه و حتی از زندگی انسان رو غافل میکنه.
به نظرم طراح این نظریه هم خودش زیاد قوه تخیلش کار میکرده. بعد گفته یکی از این تخیلاتش رو نظریه بده بیرون ماهیت جهان و انسان رو ببره زیر سوال😅
این جهان مجازی است و هیچکس واقعا نمیتونه بگه واقعی هست یا مجازی الان ک ۹۰٪ثابت شده ک این جهان مجازی است حالا هرچی ک میخواین بگین بگین
سلام جهان برای من که واقعی با این شرایط که زندگی میکنم تا حالا چیز غیر عادی هم با چشم خودم ندیدم همه چیز هم با یه قانون و نظم خواستی در حال تکراره
سلام
این فقط یک دیدگاهه=
آیا اون شخصی که پشت کامپیوتر نشسته و دارد ما رو برنامه نویسی میکنه میتواند ما رو طوری برنامه نویسی کند که مای برنامه نویسی شده به برنامه نویس فکر کنیم؟؟
برای این کار باید خودشو توی برنامه نویسی ، بنویسه که…؟.
یا اینکه میتواند شخص دیگری آن شخص برنامه نویس را طوری برنامه نویسی کرده باشد که آن شخص برنامه نویس به شخص اصلی برنامه نویس فکر کند و آن شخص برنامه نویس فرعی برنامه ای را بنویسد که برنامه نویس شدگان به برنامه نویس اصلی تفکر کنند که این تناقض دارد ….زیرا کامپیوتر های تئوری هم نمیتوانند شخص برنامه نویس را به طور ۱۰۰ درصد برنامه نویسی کنند .
برای تناقضات بیشتر میتوانید به درجات بیشتر بیاندیشید
من خودم برنامه نویسم. سخت تر شد
خب همینه این یه چیز غیر عادی در حال تکرار ه یعنی برنامه نویسی شده
به (کمک) علمی که دارید
به نظر من انسان شاید هیچوقت نتونه حقیقت و سرشت اصلی هستی و جهان رو بفهمه ، چون مغز و تخیل ما محدوده همان طور که به یه گوریل هر چقدر از مکانیک کوانتوم توضیح بدی متوجه نمیشه
انسان هم راز هایی هست که شاید هیچ گاه حتی اگه موجودی به طور کامل بهش توضیح بده نمیتونه بفهمه
بنابراین راز هایی هست که اونقدر عجیب و بزرگه که از حیطه تخیل و هوش ما خارجه
خب اینجا دو مسئله وجود داره یکی اینکه ما انسان ها واقعی هستیم اما موجودات دیگری ما رو تو یه واقعیت شبیه سازی شده قرار دادن اشیا اطراف ما مجازیه اما خود ما واقعی هستیم مثل فیلم ماتریکس مورد دوم اینه که کل جهان ما و خود ما شبیه سازی شده ایم و در واقع آگاهی اصلا واقعی نیست که اگه این قضیه جهان شبیه سازی شده درست باشه به نظرم بیشتر مورد دوم میتونه درست باشه .
نظر مکس تگمارک (Max tegmark) این بود که واقعیت ریاضیاتیه نه اینکه جهان ما شبیه سازی شده و ریاضیاتیه بلکه کل واقعیت در نهایی ترین سطح یعنی ریاضیات که به نظرم درسته .
اگه به مادی گرایی و نچرالیسم اعتقاد داشته باشیم نباید به هیچ چیزی اعتقاد داشته باشیم چون اگاهی ما صرفا محصول ارایش مختلف ذراته و بیشتر به خاطر مسائل فرگشتیه
چرا تئوری مغز های بولتزمان رو در نظر نگیریم ، اگه جهان بینهایت باشه یا تا بینهایت ادامه داشته باشه و اگاهی و خاطرات ما صرفا به خاطر ارایش مختلف ذرات باشه در این صورت احتمال اینکه مغز ما در یه جایی به طور ناگهانی شکل بگیره ۱۰۰ درصده
بنابراین ممکنه یه مغز از من شکل بگیره که خاطرات و دانش منو داره ، تو خاطراتش به خاطر داره رفته اینجا اونجا این کارو کرده اون کارو کرده اما در واقع هیچ کاری نکرده
در این صورت ما با نچرالیسم نمیتونیم به دانشمون اعتقاد داشته باشیم چون دانش ما از مکانیک کوانتوم ، فرگشت ، نسبیت و … به خاطر ارایش ذراته نه حقیقت جویی ،ما فکر میکنیم اونا اتفاق افتاده اما در واقع هیچ چیزی اتفاق نیفتاده
با سلام!
من یک سوال داشتم آیا جهان های موازی یا همون جهان های دیگه میتونن سازنده دست یک برنامه نویس باشند؟
به نظر من این خیلی پیچیده هست شاید جهان ما یک جهان شبیه سازی شده باشه پس تکلیف جهان های موازی چی میشه؟
اگر گیتی هایی مثل ما در جهان های موازی وجود داشته باشه چی؟
هر چند وجود جهان های موازی یک تئوری هست.
من این سوال برام پیش اومده”اگر جهان ما یک جهان شبیه سازی شده باشه پس اون جهان های موازی که قانون فیزیکش مثل ما باشه امکانش هست اون جهان موازی هم که یک کپی مثل ما داخلش هست و قانون فیزیکش مثل ما هست یک جهان شبیه سازی شده باشه و به دست یک برنامه نویس ساخته شده باشه؟
اگربه واژه سرنوشت اعتقادداشته باشیدکاملاهمینطورهست یعنی مابرنامه ریزی شدیم واختیاری ازخودمون نداریم حتی هرنفس که میکشیم هم نوشته شده،جالب نیست بنظرتون
من تقریبا شک ندارم که این جهان ما شبیه سازی شده!
به نظر من که اگر هم در دنیای شبیه سازی باشیم دلیلی نداره دنبال اثبات پوچ بودن خودمون باشیم بعضی وقتها جهل نعمت بزرگی هست اگر هم شبیه سازی باشه من ترجیح میدم ندونم چرا که اگر هم بدونم کاری نمیتونم بکنم
شاید اونی یا اون سیستمی که پشت شبیه سازیه می خوان بعضی هام اینطوری فکر کنن🤔
مسئله اینجاست که تو می خوای بدونی که ندونی نه این که ،این مسئله درحدیه که باعث بشه که واقعا کسی نتونه چیزی در موردش بدونه!
وقتی که شما میگی اگر هم شبیه سازی باشه من ترجیح میدم ندونم؛! دوست عزیز خوب اگه مبنارو بر شبیه سازی بزاری، دیگه شما نیستی که انتخاب کنی ترجیح بدی یانه! شما فقط اجرا کننده کدهایی هستی که برنامه نویس برات نوشته.
شاید همین بحث تردید بین واقیعت و مجازیت یک سرگرمی برای برنامه نویس باشه خودمونی بگم: حال کرده اینجوری مارو به چالش بکشه در این فرضیه برنامه نویس میتونی زمانیکه ما به اثبات این موضوع نزدیک بشیم، یکباره حافظه مارو پاک کنه!!!
اتفاقا چون جدیدا فیلم free guy دیدم و بعدش این مطلب خوندم برام خیلی جالب بود . متاسفانه اکثر ما در یک چرخه تکراری زندگی میکنیم بدون اینکه کمی فکر کنیم که اصلن ما اینجا چیکار میکنیم هرچند حتی با پیشرفت علم شاید باز هیچموقع نتونیم به این سوال اساسی پاسخ قطعی بدیم شاید بقول این مقاله بخاطر اینه که هیچموقع آگاهی ما نمیتونه خارج از این شبیه سازی کار کنه در هرصورت طبق یک قسمت از دیالوگ این فیلم شاید دنیای ما مجازی باشه ولی این لحظه برای ما واقعیه پس اینکه چجوری سپریش کنیم دست ماست
به نظر بنده راه میان بر برای اینکه متوجه بشیم ماهیت و سازنده کیهان چیست و کیست ارتباط با موجودات فضایی پیشرفته بصورت رادیویی میباشد در اینصورت اگه موجودات پیشرفته ای باشند مثلا چند صد هزار وشاید چند ده میلیون سال از ما جلوترند باشند احتمالا فقط در عرض یک بار تبادل اطلاعات حتی ما راز از راز کیهان آگاه سازند یا حداقل علم چند میلیون ساله را در عرض چند سال به بشر انتقال دهند
آیا این بیت خیام در حدود ۱۰۰۰ سال پیش، بیانگر همین موضوع است؟
ما لعبتگانیم و فلک لعبت باز
لیک ما حقیقییم نه مجاز
لعبت = عروسک خیمه شب باری
جهانی به این وسعت نیاز به بی نهایت کد داره تا بتونه کنترل شه و خب این یه فرضیه غیر منطقیه که بشه در بین 0 و 1 زندگی و فکر کرد حتی کنترل یک انسان میان انسان های دیگه هم غیر ممکنه
این کار نیاز به بی نهایت کد و بی نهایت برنامه نویس داره و حتی یک باگ میتونه همه کد هارو از بین ببره…
شما چون برنامه نویس نیستی هنوز درک درستی از اون نداری
حرفا رو میفهمم پلی حالم بد میشه بعدش خیلی سخت درکش
دمتون گرم یکی از جذابترین مقاله های سایت بیگ بنگ
ما احتمالا عمیقترین پرسشها رو هنوز نپرسیده ایم!
یک لحظه از ابدیت،روی یک فضا پیما به نام زمین،در سفری ناشناخته در کیهان، موجودی به نام انسان، که حاصل فرگشت میلیونها سال حیات کربنیست،ناگهان پی به اقیانوس ناشناخته ها میبرد.بعضیا با شک و تردید همه چیز را میکاوند و علم را ارج مینهند وخیلیا با آموزه های پدرانشان قانع شده اند.اما کیهان بی انتها دقیقا بالای سرماست! عمیقترین پرسشها،هنوز پاسخی ندارند،مساله اگاهی،زمان،فضا،ماده،ماده تاریک،مرگ،بینهایت و….چرا چیزی وجود دارد؟ و شاید پرسش عمیقتر اینکه:این کیه(چیه) که سوال میپرسد؟ چرا میپرسد؟ ….اینجا کجاست؟؟؟؟…
چیزی که در این مقاله نبود و اتفاقا برای اثبات این ادعا که ما در یک شبیه سازی هستیم کارایی داره موضوع پیکسل پیکسل بودن عالم هست. در ابعاد نظریه ام و ریسمان کیهان پیکسل بندی شده است…
ببینید همینجوری که نمیشه گفت!
نیاز مدرک داره که آقا، جهان هستی به این بی انتهایی با یه ابررررر کامپیوتر فوقالعاده قدرتمند ساخته و به دست یه برنامه نویس؟!
عزیزم اگه یه برنامه نویس مارو ساخته باشه متوجه این تفکرمون بشه که ما متوجه اونا شدیم که برنامه رو کنسل میکنه! 😂
این تفکرم مثل همون زمین تخت گرایان زاده تخیلات مزخرف…
با عرض سلام خدمت شما.
نمی دونم فیلم ماتریکس رو دیدید یا نه. منم وقتی برای اولین بار این فیلم رو دیدم در مورد این موضوع نظری منفی داشتم ولی الان بعد از سالها با توجه به مطالعات و مشاهداتم می دونم که اصلا چنین چیزی بعید نیست. ظاهر فیلم شبیه سازی یک جهان بسیار بزرگ توسط کامپیوتر هست. اما باطن آن دارای مفاهیم بسیار عمیقی می باشد و تقریبا به شبیه سازی توسط یک کامپیوتر ربطی ندارد و حقیقت زندگی و جهان ما را بیان می کند. برای این که متوجه این موضوع شوید چقدر این فیلم عمیق است نقدهای مختلف آن را بخوانید:
نقدهای کاملا سطحی مثل شبیه سازی توسط کامپیوتر، نقدهای علمی، نقدهای دینی و مذهبی! ، نقدهای فلسفی (برخی از فیلسوفان قرن ها قبل به توهمی بودن جهان ما اشاره کرده اند) و نقدهای عملی-فلسفی
شما بسیار بسیار سطحی دارید به موضوع نگاه می کنید و تفکر منطقی و علمی در نوشتار شما مشاهده نمیشه. افرادی که تجربه های نزدیک به مرگ داشتند، سطح حقیقی بودن دنیای ما رو بسیار پایین تر از تجربه نزدیک به مرگشون عنوان می کنند و این جا رو در مقابل جهانی که دیده اند، مثل یک خواب و توهم می دانند. اگر شما علاقه داری که این موضوع شبیه سازی و یا توهم بودن دنیا رو تا حدود زیادی درک کنید از همین امروز شروع کنید به مطالعه در همین زمینه، ولی ممکنه برخی افراد با مطالعه در خصوص این مسائل دچار حس پوچی و سردرگمی و افسردگی بشن چرا که برای درک عمیق این مسئله باید درک و ظرفیت نسبتا بالایی رو داشته باشید.
Critic عزیز به نظر من شما غیر منطقی حرف میزنید ببینید اینکه ما بشینیم و بگیم شاید دنیا اینطور باشه شاید نوع دیگری باشه هیچ کمکی نمیکنه مطالب اینگونه فقط عامه پسنده تا زمانی که شما دلیل و اثبات علمی نیاری بیفایدس ؛ این فقط یه تصوره که خیلیا بیش از حد جدی گرفتنش در حالی که کوچکترین اثباتی درین موضوع هنوز نیست.. درباره تجربه ی نزدیک مرگ گفتین خب این چیو اثبات میکنه؟ جامعه ی اماری مورد مطالعه چند نفر بوده؟ چه افرادی برسی کردن؟ چند درصد از افراد درکشون از محیط واقعی بوده … همه اینا مهمه تازه این ها هم مشخص بشه باز میشه قبل از مرگ! شاید لحظه ی بعدش یعنی مرگ همه چی تموم بشه شما نمیتونی بگی حتما ما وارد یه دنیا کاملتر میشیم..
ما مطالعه کردیم درین زمینه ها پاسخ قانع کننده ای نبود همون در حد شاید و اگر که به درد نمیخوره اگه شما اثباتی علمی برای این موضوع دارین بزارید که بقیه هم استفاده کنن
نظریه تخیلی نیست واگه تجربه ای از احساس شبیه سازی بودن کیهان نداشتی بزار دلایلشوچندتاشو برات بگم ازجمله اون میتونیم به اثرفراکتال ، ناشناخته بودن دلیل بیگ بنگ وبرهم خوردن تکینگی ، ثابت بودن تابش پس زمینه کیهانی، شباهت جهان به قوانین کامپیوتری مور، کدنویسی ژنی ، جهان پیکسلی ،بزرگ بودن جهان نسبت به اتمهای ان ، پیداشدن کهکشانهای با عمر بیش از کیهان ، کم بودن چگالی ماه ، پارادوکس فرمی ، قریب الوقوع بودن پیشرفت بازی ها وعدما امکان تشخیص از واقعیت ، زیاد شدن انرژی تاریک خلاف اصل پایستگی ، ماهیت مرموز انرژی تاریک ، تناقضات فیزیک کوانتوم وکلاسیک و میتوان به پارادوکس سوپرپازیشن یا اثر ناظر درازمایش دوشکاف اشاره کرد. احتمال شبیه سازی شدن جهان که از گذشته در غار افلاطون وخواب پروانه ای وموارد مشابه بوده دلیل فلسفی هم داره و تئوری شبیه سازی نیک باستروم رو میتونی بخونی:۱.یا قبل از شبیه سازی منقرض میشیم ۲.یا به دلایلی این کارو نمیکنند ۳.به تکنولوژی شبیه سازی میرسیم واین کارومیکنند پس احتمالا خودمون درون یک شبیه سازی کامپیوتری هستیم وایلان ماسک احتمال اینکه جهان اصلی باشیم گفته کمتر ازیک درصده و افرادی مثل نیل تایسون هم دربارش صحبت کردن.
آخی چقد تو منطقی هستی خب حتما که نباید از ما مخفی کنه به ما حق پرسش و انتخاب داده ولی جواب…
خدمت خوانندگان عرض کنم، میان دانشمندان فیزیک بنیادی و کیهان شانس، فرضیه «شبیهسازی عظیم» نسبت به فرضیه مولتیورس (چند جهانی) طرفدار کمتری دارد، روز به روز در میان جریان اصلی کیهان شناسی فرضیه چند جهانی (حداق 10 به توان 500 هستی و جهان جداگانه) طرفدار بیشتری میابد.
اگر طی چند قرن آینده با جمع آوری داده های بیشتر فرضیه مولتیورس (چند جهانی) تبدیل به یک نظریه و فَکت علمی شود این موضوع قدیمی در فیزیک (به خصوص میان فیزیکدانان قرن بیستم) اثبات خواهد شد که ما در یک دریای نامتنهای از بی نظمی و آشوب قرار گرفتهایم و هر نظمی که مشاهده میکنیم (مانند حیات در سیارات) حاصل تصادف است و هیچ طراح هوشمند یا برنامه نویسی خارج از واقعیتِ این بیشمار گیتی و کیهان وجود ندارد.
اما ذهن انسان به طور طبیعی به دنبال الگوهای منظم میگردد و به خاطر همین ویژگی تکاملیاش (ساختار ذهنی که همیشه به دنبال الگو و معناست) برای توضیح عظمت و شگفتی کیهان به دنبال برنامهنویس! یا طراح هدفدار میگردد.
در حالی که موضوع ساده تر از آن است که بیشتر انسانها در طی قرون گذشته در مورد آن تفکر و فرضیه سازی کردند، وقتی شما در دریایی تقریباً نامتناهی از امکان و ذرات و کیهانهایی با قواعد پایه فیزیک متفاوت هستید، خیلی عجیب نیست که در گوشهای از یکی از حداقل 10 به توان 500 کیهانِ فیزیکی، کهکشانی باشد با صدها میلیارد ستاره که بر حسب قانون احتمال، یکی از ستارگانش دارای سیارهای سنگی در کمربند حیات باشد، که طی فرصتی به درازای 4 میلیارد و 543 میلیون سال و پس از آزمایش و خطاهای تصادفی، صاحب پستانداری با مغز بزرگ نسبت به وزنش شود و این مغز بزرگ داری ویژگی تحلیل و تفکر انتزاعی باشد و روزگاری برای توجیه دنیای پیرامونش دست به تصور موجودات خیالی مانند زئوس و هیدیس زند، و روزی دیگر تصور کند جنگ ازلی میان 2 موجود به نامهای اهورا مزدا و اهریمن برقرار است و چند هزار سال بعد احتمال دهد کل واقعیت پیرامونش حاصل کدنویسی برنامهنویس یا برنامهنویسانی است.
در حالی که این فرضیه قویتر که کل واقعیت و کیهان پیرامون انسانِ هوشمند نتیجه یک بینظمی ازلی و ابدی است، با آنکه محتملتر است و تطابق بیشتری با دادهها و مشاهدات علمی دارد، اما به نوعی برای انسان حس ناامیدی و یأس به همراه میآورد.
یک سوال از شما داشتم:
امکان نداره که کل مالتیورس هم به نوعی شبیه سازی یا توهم باشه؟
علیرضا عزیز خدمتتون عرض کنم که اون ۱۰ به توان ۵۰۰ جهانی که گفتید تعداد اون جهان نیست بلکه کیفیت و بنیادممکنه اون ریسمان ها است ( فرض میگیریم که نظریه ریسمان درسته که به نظر من درسته ).
یعنی این ذرات ممکن بود ۱۰ به توان ۵۰۰ شکل متفاوت وجود داشته باشن . تعداد جهان ها بینهایته بعضی ۱۰۰ در ۱۰۰ مشابه جهان ما هستند .
در مورد موضوع دوم و اصلی بگم که اگه انسان در طی ۱۰۰۰ سال اینده بتونه اگاهی و یه دنبا رو عینا مشابه دنیای ما شبیه سازی کنه این سوال پیش میاد که از کجا معلوم خود ما شبیه سازی نشده باشیم .
خب چند جهانی این نظریه رو نقض میکنه اما خب یه موضوع پیش میاد به نام اصل انتخابگر .
اصل انتخابگر میگه چه چیزی باعث میشه قوانین فیزیک ، من و تو واقعی باشه اما زئوس و هیدیس و جادو غیر واقعی باشه
۳ جواب برای این پرسش مطرح شده که
۱ هر چیز قابل تصوری وجود داره
۲ کسی به عنوان انتخابگر یا خدا وجود داره
۳ هیچ چیزی وجود نداره و همه چیز الکیه و توهمه
حدود یکسال پیش این کامنت بالاتر رو دادم الان دارم به شما کوانتوم عزیز پاسخ میدم.
در ویدئوهایی که از دانشمند-ژورنالیست معروف max tegmark و همکاران و همفکران نزدیکش دیدم، ایده بی نهایت جهان فیزیکی و گاهی ایده وحشتناکتر بینهایت “جهان-قواعد ریاضی و فیزیک ” هم مطرح میشه.
اتفاقاً من این ایده بینهایت “جهان-قواعد ریاضی و فیزیک” رو میپسندم چون همه پرسشهای فلسفی رو حل میکنه و به جواب شما یعنی “هر چیز قابل تصوری و غیر قابل تصوری وجود داره” میرسه
اما مشکل اینجاست که گروهی از ریاضیدانها، “ایده بینهایت تصور- بینهایت امکان” را با اصل بسیار بسیار مهم ریاضی یعنی “ناتمامیت-گودل” زیر سؤال میبرند. بدبختی اینجاست که این اصل “ناتمامیت-گودل” مثل ناموس ریاضی است و فعلاً نمیشه باهاش مخالفت کرد.
یعنی میرسیم به یکی از دو صورت پاسخ فلسفی که مطرح کردید یعنی اصل انتخابگر و یا پوچی و توهم صرف، یک جورایی به شکل شهودی میشه با ایده “پوچی و توهم صرف” مخالفت کرد چون از عدم و هیچ، تصور و ایده بوجود نمیاد. یعنی اگه همه چیز الکی و توهمه همین کامنتهای ما اینجا چیه اینها به طور شهودی نمیتونه پوچ و هیچ باشه به تناقض منطقی میرسیم.
اما میمونه اصل انتخابگر – که متأسفانه از بدترین ایدهها برای فرد هوشمند است، چون به قول داستایفسکی بزرگ نویسنده قرن 19 روسیه، تنها توجیه و تفسیری که از نوع رفتار این موجود ازلی-ابدی یعنی انتخابگر میشه داشت، ظلم و مسخرگی و ابتذال است.
ولی خب جدا از این بحث و حرفهای فکری-فلسفی، موضوع اینه که فعلاً در سال 2022 در حوزه جدی و کابردی علم، گرایش دانشمندان کیهان شناسی به مولتیورس است اما یک مولیتورس متناهی و نه بینهایت ، ولی با تعداد بسیار بسیار زیاد از امکانها و جهانی فیزیکی .
———————
ممنون از وب سایت حقیقتاً بینظیر bigbangpage
ساده بگم باحال بود، کاری به جنبه علمیش ندارم، ،، ولی چه موضوع جذذذااابی میشد واسه یه فیلم ، یه فیلمی با ته باز که موبه تن سیخ میکرد !
ولی خب چه میشه کرد،،، اون چیزی که مهمه باور به همه چیزه، ممکن و ناممکن شایدم در معنای کلی هم زمان هر دو!
بنمیدونم چرا ولی بیشتر وقتا فک میکنم ما تو یه کشتی فضایی به سر میبریم و چون سفر بین کهکشانیست و طولانی در طی یک فرایندی ما یه خواب مصنوعی فرو رفتیم(جهت ممانعت از اتلاف انرژی )و ما تو این خواب مصنوعی،خواب میبینیم.بله!خوابی به اسم زندگی که توش گرفتار امدیم. البته این کابوس (زندگی)نتیجه،عیوب سخت افزاری ماست.مرگ هم شاید بیدار شدنمان باشد چون انرژی و سوخت سخت افزارمون داشته به انتهای خود میرسید .بیدار میشیم تا شارژ بشیم.خانما و اقایون گرامی! به زودی ما به مقصد کهکشان زن برزنجیر میرسیم لطفا چشاتونو به ارامی باز کنید.همه چی چشم بندی بود.
یک چیزی را من مطمئن هستم. اینکه جهان بی نهایت هست و در جهان بی نهایت، بی نهایت سیستم و زیر سیستم می تونه وجود داشته باشه. یعنی هر چیزی که تخیلمون اجازه بده می تونه در جهان بیرون وجود داشته باشه. نترسید تخیل کنید خرجی نداره.
با عرض سلام به همه دوستان.
موضوعاتی هست که از دو سال پیش تا حالا فکرم رو درگیر کرده. و متاسفانه الان میزان درگیر بودن فکرم بیشتر هم شده.
موضوعاتی مثل هدف و چرایی وجود جهان و خود ما. عنوان تکراریه اما سعی می کنم 50 درصد مطالبم جدید باشه.
** از مخاطبان و مدیران با سواد سایت خواهش می کنم اشتباهات علمی، گرامری و … که در متن وجود داره رو به من گوشزد کنن و همین طور نظرات و نقد خودشون رو هم با توضیحات کامل بیان کنن. **
افراد مختلف نظرات مختلفی درباره چگونگی پیدایش جهان ما دارند که یکی از اونها همین بحث شبیه سازی هست. من چندتا از احتمالات رو که انواع شبیه سازی هم جزء اونها هستند رو بیان می کنم:
1. شبیه سازی توسط یک ابرکامپیوتر:
به نظر من به عنوان کسی که در رشته کامپیوتر تحصیل کردم و آشنایی کمی با کامپیوتر دارم، اصلا این مورد بعید نیست. در ضمن کامپیوتر در جهان خارج می تونه لزوما چیزی که در جهان ما هست نباشه. دوستان همه می دونن که *کامپیوتر = محاسبه گر* و به هر شکلی می تونه وجود داشته باشه. مغز ما هم یک کامپیوتر قدرتمنده که هر لحظه در حال انجام محاسبات بسیار زیادیه. دلم نمی خواد این نتیجه رو بگیرم ولی ممکنه تمام چیزهایی که در جهان ما وجود داره صرفا رویای یک مغز بزرگ که نوعی کامپیوتره باشه.
2. شبیه سازی توسط یک تمدن نوع 6 در طبقه بندی کارداشف:
(امیدوارم عنوان این قسمت رو درست نوشته باشم. به دلیل فاصله چند ساله از نجوم، همون اطلاعات نجومی اندکی هم که داشتم تا حدودی فراموش کردم.)
در طبقه بندی تمدن ها در نهایت میشه به حدی از پیشرفت رسید که بتونیم یک جهان مثل جهان خودمون ایجاد کنیم. چون جهان ما مثل یک برنامه کامپیوتری اوپن سورس هست که در صورت داشتن دانش کافی میشه تغییرش داد و یا یک جهان مشابه اون، با و یا بدون تغییر قوانین، ایجاد کرد. همون طور که تمدن ما قادر به ساخت خورشید مصنوعی هست، پس میشه از یک تمدن خیلی خیلی پیشرفته انتظار چنین چیزی رو داشت.
خب حالا خود اون تمدن پیشرفته توی یک جهان ابتدایی وجود داشته که اون جهان هم می تونه یکی از انواع حالات شبیه سازی بوده باشه.
3. تصویری از حقیقت:
در واقع این مورد یک بیان فلسفی است که بر اساس آن جهان ما تصویری از حقیقت است و نه خود آن.
در واقع طبق این ایده هر چیزی که در جهان ما وجود دارد از جمله خود ما، حیوانات، گیاهان، دریاها، کوه ها، سیارات و … مجازی هستند و تنها بازتابی از حقیقت خودشان می باشند. نسخه حقیقی آنها نیز در جهانی سطح بالاتر از سایر جهان ها (در تعبیر مذ.هبی جهان معنوی) که خود نیز می تواند دارای درجات متفاوت و زیرجهان های مختلف باشد، وجود دارد.
4. توهم – مغز در خمره:
یکی از تفکرات بنیادینی که به تولید فیلم ماتریکس منجر شد. مغزی که در توهمی که برایش ساخته شده زندگی می کند. این مورد و مورد اول را هم می توان با هم در نظر گرفت و هم جدا جدا. چرا که از تشابهات بسیاری دارند. *در این مورد بدون نیاز به کامپیوتر یا چیزی مانند آن هم می توان توهم ایجاد کرد. چیزی مثل تردستی*
البته تشابه میان دلایل وجود جهان از جمله شبیه سازی ها طبیعی است.
5. مکانی صرفا برای آزمایش که توسط یک هوش برتر ساخته شده:
این دلیل در واقع حالت کلی دلایل بیان شده در اد.یان است. دنیایی که فقط برای آزمایش ما انسانها (!) ساخته شده که هر کس در آن خوب بود در دنیای آخرت به او موز دهند. من از دوستان مذ.هبی معذرت می خوام ولی این اصلا دلیل قانع کننده و خوبی نیست. اگر در دنیای ما فساد وجود داره دلیلش راس هرم هست (خد.ا یا هر چیز دیگه ای). درست مثل کشورها که هر کشوری که سالم هست بالاترین مقامش آدم خوب و قانونمندی است و هر کشوری که فاسده بالاترین مقامش آدم فاسدی هست.
واقعا وقتی که به آسمان نگاه می کنم دلم می گیره و نمی دونم چرا اون همه پیچیدگی وجود داره که در نهایت باعث به وجود آمدن انسان ها و حیوانات بشه که در محیطی سطح پایین و پر از خشونت و فساد که ناشی از کارهای خودشون هست (هم انسانها و هم حیوانات) مدتی زندگی کنن و بعد هم بمیرن.
سبک زندگی حیوانات رو ببینید. همه در حال جنگیدن با هم و خوردن یکدیگر و جفت گیری هستند. انسان ها هم همین طور. یا در حال کشتار دیگر انسانها یا غرق در فساد مالی، جنسی و …
اصلا چرا اگر هدف از زندگی ما در این دنیا تکامل بوده و مراحل بعدی تکامل در جهان های معنوی صوت می پذیره چرا از اول توی همون جهان های معنوی به وجود نیومدیم؟ این طوری دیگه هیچ کس غم از دست دادن عزیزانش رو هم متحمل نمیشد. بعضا می بینم افرادی رو که نزدیکانشون 30 ساله که از دنیا رفتن ولی هر زمان که یاد اونها میفتن غم عجیبی دارن. یا مثلا بچه های جوونی که پدر یا مادرشون رو از دست میدن. واقعا این افراد نابود میشن.
واقعا دلیل وجود مرگ رو درک نمی کنم. مثلا ممکنه بگید این فقط یه سفر از این دنیا به دنیاهای دیگست ولی می تونست اینطوری نباشه.
همون طور که گفتم اگه قراره ما در نهایت و برای همیشه در یک دنیای معنوی و غیرمادی زندگی کنیم چرا اصلا اومدیم توی این دنیای مادی؟
با تشکر از همه دوستان.
دوست من حتا شما با جرات نمیتونید پرسش کنید رعایت فکر دیگران رو میکنید !
میشه با اندیشیدن و پژوهش (نه چیزی که ناسا میگه نه کپی برداری ) به هر آنچه در خلقت هست برسیم فقط اراده نیاز هست .من تجربه کردم ح
شایدماده تاریک خودش کامپیوترودیجیتال باشد
شاید اون ماده تاریک انرژی تاریک دیجیتال باشدکه توانسته توسط ذرات نور که دارای رفتارهوشمنداست.جهان را کنترل کنه.
چرا برنامه نویس از تک سلولی شروع کرده رسیده به انسانهای هوشمند.
آیا کاراکتر های داخل بازی های سه بعدی مثلا کاراکتر اصلی بازی آرتور مورگان در rdr میداند که خود و همه محیط مجازی که در آن وجود دارد فقط یک ساختار بزرگ و پیچدست که توسط انسان ها برای سرگرمی ساخته و طراحی شده است ؟!
خیر هیچ اطلاعی ندارد و فقط یک شخصیت کنترل شدست به مانند عروسکی باهوش اما دردستان پلیر که توسط خالق و برنامه نویسش جهت فقط سرگرمی ایجاد شده، اما اگر سازنده و برنامه نویس این بازی در آینده هوشی پیچیده تر و برنامه نویسی ارتقایافته انجام دهد که مفهوم تصمیم گیری و هوش پیشرفته تری را با سیستم های کوانتومی در قالب این کاراکتر بنویسد و طراحی کند پس در آن صورت آرتور میتواند ساختار هوش او درگیر شود و به فکری که ما الان با خواندن این مقاله درسر داریم برسد و به دنبال اکتشاف دنیایش باشد و متوجه شود که دنیا و گیتی اش یک ساختار بزرگ از قبل نوشته شده است.
پس شاید کیهان ما هم توسط ابر موجوداتی باهوش تر در بیرون از این حباب کیهانمان ساخته و برنامه نویسی شده است.
این کیهان که بزرگی اش ما را دیوانه میکند چه بسا فقط یکی از نامحدود حباب های عظیم دیگر باشد یا فقط تک حبابی باشد که در بیرون آن برنامه نویس و سازنده مان توسط سیستمی پیچیده که برای ما قابل درک نباشد جهت سرگرمی طراحی برنامه نویسی و ساخته باشد .
تخیل انسان بسیار نامحدود است پس میتوانیم چنین افکاری در مورد ساختار و زندگی مان داشته باشیم چه بسا شاید کل کیهان تخیلی ساختگی باشد .
این دیدگاه شما ناشی از اطلاعات کم در زمینه طراحی بازی های کامپیوتریه. به عنوان یه برنامه نویس و بازی ساز، مثلا کرکتر آرتور اصلا نمیدونه که توی بازیه ، این درسته ، اما به این خاطر که اصلا آرتور وجود نداره. نه هوش مصنوعی داره ، نه قدرت تفکر ، نه قدرت اختیار و نه هیچ! راه رفتنش ، اسب سواریش ، تیراندازیش ، شنا کردنش و.. همه توسط توسعه دهنده ها پیاده شده ، و این کرکتر خیالی هیچی از خودش نداره! تا چه حدی ما شبیه کسی هستیم که هیچ اختیار و قدرت تفکر و تصمیم گیری نداره؟ من فکر نمیکنم خیلی شبیه باشیم. حتی اگر فرضیه شبیه سازی درست باشه ، پس شبیه ساز ما توسط کی شبیه سازی شده؟ که به یه چرخه بی نهایت میرسیم ، یا به این که شبیه ساز ما تنها شبیه سازه و از ما قبل تاریخ وجود داشته و وجود خواهد داشت
چن سال پیش با اینکه سن کمی داشتم
دچار وسواس فکری شدم
خوابای عجیبی میدیدم
مثلا خواب میدیدم ما تو یه دستگاه (زمانی)زندگی میکنیم و در اون موقع همهی خاطرات میومد جلو چشام واقعا دردناک بود و آخرش همون زمان تمام میشد و میمردیم
اینم بگم باعث میشد تب کنم و نزدیک بود تشنج کنم !
هیچ چیز واقعی نیست!
و این بسیار ترسناکه:
خیلی عالی… در واقع ما در یک جهان توهمی به سر می بریم غیر از این هم حتی آنجا که حرف از خدا میزنیم و سویه ی نگاهمان توحیدیست باز خدا در هیئت یه برنامه نویس خواهد بود که هر وقت میلش بکشد بی نیاز به ما که اسباب های بازیش هستیم همه ی قواعد را تغییر میدهد حافظه را که هویت اصلی ماست به شکلی دستکاری می کند که مطمئنا متوجه تغییرات نخواهیم شد شاید این خدا خود آفریده ی خدایی دیگریست…بنظرم هیچ چیز عجیب نیست با وجود هستی عجیبترین چیز ممکن….شگفتی اصلی خود بودن است…. ماده و جهان و هیچ هوشیاری در اصل نباید وجود داشته باشد…. این وجود است که محال است…این هستی و عالم نبایدد می بود…. عجیب اینست که هست…
در مورد این چیزا فکر نکنیم ارامش و اعصاب بیشتری داریم….
هعی الان تازه دارم شخصیت جوکر رو درک میکنم……
این دنیا همش توهمه……
جنگ و صلح و دوستی و رفیق و …..حتی عشق هم وجود نداره…..
این دنیا عذابه….فقط بازیچه دست اون برنامه نویس هستیم…..
همه چیز از قبل مشخص شده حتی اینکه من این کامنت رو بنویسم و حتی اینکه تو این رو بخونی!!!!!
درک مون بشدت پایینه……
با رشد علم ، شگفتی های بیشتری از جهان آفرینش نمایان می شود ، ما همچنان در جستجوی این هستیم که
زکجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
باید همواره به این نکته توجه داشته باشیم که ،ما دوست داریم هر چه زودتر به غایت و نهایت این جهان آفرینش پی ببریم ، الان به این فکر می کنم که شاید در بهشت موعود ، با یک برنامه نویسی اختصاصی برای هر یک از ما ، به دنیا و جهانی بسیار عظیم که فقط اختصاص به خود ما داشته باشد ، مثل بازی های کامپیوتری که ما به راحتی به هرچیزی که دوست داریم دست پیدا می کنیم و این برای آفریدگار ما چیز سخت و محالی نیست .و البته بر عکس این موضوع هم می تواند در تخیل ما شکل بگیرد و ما را دچار وهم و پوچی نماید. البته با ورود هوش مصنوعی ، حافظه های قدرتمند ، کامپیوتر های کوانتومی ،……. ما در حال ورود یا خداحافظی از این جهان آفرینش با شگفتی های بیکرانش را داریم ،
به نظر من ، اکتشاف سایر سیارات و یا آماده نمودن این سیارات برای سکونت موجودات زنده یا هوشمند به عهده ربات ها خواهد بود
خودم باعث شدم تا اینو بخونم
این ماییم ک تو لحظه تعیین میکنیم چی بشه
اگر این خدا خود آفریده خدای دیگریست پس او خداست نه خدای اول و این سلسله به جایی ختم می شود و همان وجودی که این سلسله رو قطع میکنه بهش میگن خدا، تمام.
برای شبیه سازی یک دنیا احتیاج به نابغه بودن نیست. فقط لحظه اولیه بیگ بنگ رو کدنویسی کنید و بدین به یک ابرکامپیوتر و منتظر باشید تا اتفاقات خودشون بیفتند. هر چی ابرکامپیوتر قوی تر باشه، زودتر به نتیجه می رسید. مثلا اتفاقاتی که برای ما سیزدن میلیارد سال طول کشیده، در یک ابر رایانه می تونه سیزده دقیقه باشه
این هم از اون دسته از توهماتی هست که برنامه نویسی و کد نویسی به آدم میده
برنامه نویسی جهان!!
اینکه توسط بشر یه ابزاری ساخته شده به نام کامپیوتر که می تونه نیاز هاشو رفعه کنه و حالا مثلا تو آینده هم می تونن به درجه کامل هوش مصنوعی برسه،دلیل نمیشه که در مود جهان و نحوه پیداشش از این برای داستان سرایی بهره بگیریم!!
اتفاقا دید برنامه ای داشتن مضرترین رویکرد برای تفکر در مورد جهان و هرچیزی که وجود داره و توی اون یا بیرونش از بین میره هستش…
این نظریه یه نظریه باطل چون به تسلسل علل پایان می یابد و بی معنی میشود و کلا هدفمندی را زیر سوال میبرد جهانی کامل تر و ورای جهان ما ممکن است وجود داشته باشد اما این که این تعداد جهان بینهایت باشند با بینهایت برنامه نویس موضوع بی معنی میشود چون باید به یک ابر برنامه نویس مطلق درنهایت ختم شود
پاسخ دقیق و فلسفی هست .
شما برای ۱۰۰۰ عمل داخل یک برنامه به ۱۰۰۰ برنامه نویس نیاز دارید؟ ایا شما وقتی خواب هستید و خواب میبینید میدونید خواب هستید؟ ایا پیشرفت بازی های جهان باز از ۲۰ سال پیش تا الان که از دوتا خط شروع شد و الان بسیار به واقیت نزدیک شده شمارو بفکر نمیندازه؟ ایا بیگ بنگ شبیه ران شدن یک برنامه نیست؟ از ۰ به این نهایت از بزرگی مثل اینیستال کردن یک بازی از فایل فوق فشرده و ناگهان باز شدن یک جهان ؟ ایا طبق گفته دانشمندا پایین ترین سطح ماده دیتا هست شمارو به فکر نمیندازه؟ ایا فرضیه چند بعدی و چند جهانی مثل بودن چندین برنامه شبیح سازی روی یک کامپیوتر نیست مثل سژستم خودتون که شاید چندین بازی مثل هم به دلیل علاقه شخصی روش دارید که همه مثل هم هستند اما کمی قوانین در انها متفاوت هست؟ برای کسانی هم که به وجود همچین کامبوتر پیشرفته ای شک دارند باید متذکر بشم بشر طی ۳۰ سال از سیستم انالوگ و ترانزیستور به کامپیوتر کوانتومی رسید با توجه به شیب پیشرفت که تا چند سال دیگه کاملا عمودی میشه و ما به تکینگی علمی میرسیم چرا برای شما یه همچین کامپیوتری عجیبه؟ اگر تو ۳۰ سال این شده چرا تو ۱۰۰ سال اون نشه؟ ایا پدر شما زمان بچگی خودش بازی با گرافیک و پیچیدگی بازی های امروزی رو متصور بود؟ من با نظر ایلان ماسک موافقم ما باید به دنبال دلیلی باشیم که چرا تو شبیه سازی نیستیم
درود،چرا پول ونفوذوقدرت فقط باید دست حکومت های قدرتمند جهان باشه وما مثل بازی جی تی ای،یاهربازی بایدبدنبال پول وبرای نیازهامون بسختی تلاش کنیم و قدرت وتسلط کامل روی خروجی پول ورقم باید دست دولت ها باشه و خودشون میدونن که این یه بازیه و هروقت که بخان میلیارد میلیاردو میبرن اونور و عشق وحال میکنن ولی خیلیا نون شب ندارن و این دو روز زندگی سهم همه هست و برنامه نویس بیشتروبهتر برنامه ی آیندشون و مینویسه وهمینطور که توی بازی ها ماشین های لوکس میبینید وشخصیت های ثروتمند ومیتونست شخصیت بازی جی تی ای که بوسیله بازیکنندش که ماومغز ماهستیم ولحظه ای که ذهن ما مچ میشه با اطلاعات داده ی بازی مثلانوجون که بودیم بازیگر نقش اول جی تی ای به اون خانمهای داخل اتاقی که براش میرقصیدن همزمان ما دوستداشتیم اون سی جی هم کیف میکرد،ببینید مغز ما بقول نیکولاتسلا ازیه منبعی تغذیه میکنه واون ابرکامپیوتر یا ابراگاهی یاهمون ذهن برنامه نویس اطلاعات وداده گرفته و همانطور که تسلا میتونسته اختراعاتی مانند کشتی هوایی یا جریان برق بدون کابل و بعمل بیاره حتما ما آدما یک کامپیوتری هستیم که با فرکانس داریم کارمیکنیم اگه گوشاتوبگیری وصدای درون سرت رو هم بشنوی دقیقا مثل صدای کیس کامپیوتره و همونطور که عرض کردم خدمتتون ما خودمون فکرمیکنیم بازی کننده ماهستیم و بازیگر شخصیت های بازی هستن لیکن دقیقا خودمون هم بازیگریم یه بازی هستیم و برنامه نویس یه کد داده که اسپرم ما انسان ها ازمغزمون اطلاعاتی بگیره جهت حیاط و وارد یک پرورش دهنده ای جنس مخالف بشه ویک سری اطلاعاتم از مغز مادر بگیره و پدرومادر میشن ابر کامپیوتر مغز اون فرزند واون فرزندم میشه بازیچه دست پدرومادرا حالا مثل گربه شرودینگر این بچه اگه خوششانس باشه درجعبه که بازمیشه آیا توی خونواده پولدار بدنیا اومده ویاخانواده ضعیف واین ضعیف وپولدار بودن هم خوده برنامه نویس مشخص کرده طبق قوانین ریاضی وعددوارقام هم که محاسبه میکنیم متوجه میشیم که هروز بلا استثنا اگر به دارالرحمه مرکزی برید تعداد مشخصی رو برای تدفین میارن چرا باید همه چی تنظیم شده و به ظاهر بهم ریخته باشه جان هرچی مرد واقعی یا تخیلی وکامپیوتری وجودداره بنده بدرک واقعی بازی بودن این دنیا رسیدم
تشبیه صدای توسرمون به کیس مبنای شبیه سازی نیست و دلایل شبیه سازی بودن موارددیگست که گفته شد ومثل تشبیه صدای درون صدف به دریاست . علتش به دلیل فعالیت سیگنال های مغزه که میتونه شبیه صدای درون کیس باشه
شباهتهای کیهان با کامپیوتر:
شباهتهای بنیادی:
قوانین حاکم: قوانین فیزیک که جهان ما را اداره میکنند، شباهتهای زیادی به قوانین علوم کامپیوتر دارند. به عنوان مثال، قوانین ترمودینامیک شبیه به الگوریتمهای فشردهسازی اطلاعات هستند.
ساختار: جهان از ذرات بنیادی تشکیل شده که میتوان آنها را به عنوان بیتهای اطلاعات در نظر گرفت. ساختار سلسله مراتبی جهان، از ذرات بنیادی تا ابرخوشههای کهکشانی، شبیه به ساختار سلسله مراتبی کامپیوترها، از ترانزیستورها تا سیستمعامل، است.
شباهتهای فرآیندی:
بیگ بنگ: بیگ بنگ را میتوان به عنوان فرآیند بوت شدن (راهاندازی) یک کامپیوتر در نظر گرفت. در این فرآیند، اطلاعات از یک نقطه فشرده (تکینگی) به یک جهان در حال انبساط منتقل میشود.
انبساط کیهان: انبساط کیهان را میتوان به عنوان اجرای یک برنامه کامپیوتری در نظر گرفت. در این فرآیند، اطلاعات کیهان با گذشت زمان تکامل مییابند و پیچیدهتر میشوند.
شباهتهای زبانی:زبانهای برنامهنویسی: زبانهای برنامهنویسی که انسانها برای خلق برنامههای کامپیوتری استفاده میکنند، از ساختارهای زبانی مشابه زبانهای طبیعی انسانها پیروی میکنند. این شباهت میتواند نشاندهنده یک ارتباط عمیقتر بین زبان و اطلاعات باشد.
پارادوکس فِرمی:
پارادوکس فِرمی این سوال را مطرح میکند که اگر موجودات فرازمینی هوشمند وجود دارند، چرا ما هنوز هیچ نشانهای از آنها پیدا نکردهایم که این میتواند با احتمال شبیه سازی بودن کیهان مرتبط باشد
خیلی خیلی جالب بود.انشالا حقیقت محض باشد و زمان فقط عقب برگردد
واقعا اگه اینجوری باشه این برنامه نویس روانی چرا ظالم و مظلوم خلق کرده چرا یه جوری برنامه رو ننوشته که همه حالشو ببریم تو این دنیا
اگر فکر کنی به جوابش میرسی…
ممکنه یک شبیه ساز کامپیوتری و فاقد احساس وادراک بوده و جهان روبه شکلی که قبلا بوده یا بابرنامه نویسی جدید ایجاد کرده که به حیات منجر بشه ویا براش قابل فهم نبوده یانمیتونسته نتایج رو تغییر بده به شکلی که منجر به ازمیان بردن ظلم بشه
ب درک تو برنامه ای چ واقعی چ برنامه برا بدبختی مث من فرق نداره
بنظرم نباید این مقاله مینوشتید…برای ملتی که ذهن گرسنه برای معلومات دارند ولی سعی برای کشف حقایق ندارند و جایی که ذهن آن ها کم میاره از اون بحث جوک میسازن…دکترا دارم و قبلا به این حقایق پی برده بودم
اصلا داغونم کردین با این مقالتون برم ی چایی بخورم ی سیگار بکشم شاید فردا برنامه عوض شد دیگه از چایی خبری نبود
والا منم دستم به کل سردشد,😂
مقاله خوبی بود
البته این یک دیدگاه است و دیگری وجود در وجودی دیگر چنان که در بدن ما میلیاردها سرباز آماده به خدمت و از طرفی میکروبها و ویتامین ها و ساختار خود مختار و خود ترمیم چون کبد،ریه و سایر اعضا که در اعضای خود آنها زندگی وجود دارد شاید ما هم جزئی از یک آدم باشیم چنان که زمان برای گل یا مگس کوتاه است ولی برای آنها بلند است چون بزرگ میشوند تولید مثل میکنند و میمیرند یا برای ویروسی چون کرونا چطور فهمید باید ما رعایت میکنیم سرعت سرایت خود را بیشتر کرد یعنی دارد پیشرفت میکنه و در حال مبارزه برای بقا و زندگی هست آن هم در دنیای بدن ما
حتی اگه ما تو یه شبیه سازی زندگی کنیم بازم این چیزی رو تغییر نمیده، چیزی که مشخصه اینه که این جهان چه خالق ماوراطبیعی داشته باشه، چه شبیه سازی باشه و چه از هیچی بوجود اومده باشه ( شانس و اقبال، بودن یا نبودن ) بازم داره از یک نظم پیروی میکنه که بخاطر کنجکاوی و نیاز بشر برای بقا و افزایش گیفیت زندگی باید اون نظم پیچیده رمز گشایی بشه، کاری که امثال انیشتین به حوبی انجام دادن و ادامه هم داره…
😂😂😂