255382_256726331111007_372757599_n

3 – اصل سازش با محيط و توارث صفات اكتسابي
داروين اعتقاد داشت كه قوانين وراثت بسيار پيچيده و مبهم است. اما از مطالعات خود درباره ارثي‌شدن صفات اكتسابي نتيجه گرفت كه اگر تغييري در مرحله‌اي از زندگي يك جاندار بروز كند، در نتايج وي نيز در همان سن يا زودتر ظاهر خواهد گرديد. داروين براي توجيه نظرات خود مكانيزمي موسوم به همه‌زايي را مطرح كرد. اساس اين ديدگاه اين است كه همه اندام‌هاي بدن در ساختن نطفه مشاركت‌ مي‌كنند و هر اندام سهم مشخصي براي تشكيل‌دادن نطفه توليد و ارسال مي‌كند. داروين كلمه ژمول (Gemmule) را براي بيان سهم اندام‌ها ابداع كرد و عقيده داشت وقتي اندامي در طول زندگي يك جاندار دستخوش تغييراتي مي‌شود، نتيجه اين تغيير از طريق ژمول يعني سهم آن اندام در ساختن نطفه به نسل بعد منتقل مي‌شود. به‌گونه‌اي، داروين نظريات لامارك را تأييد مي‌كرد.
اما به مرور اين قسمت از نظريات داروين مردود اعلام شد.

4 – اصل ارتباط غيرمستقيم يا همبستگي‌هاي متقابل
داروين متوجه شد كه ارتباطات غيرمستقيم جانداران نيز در تحول و تغيير آنان نيز مؤثر است.
يك مثال:
درخت كاج وقتي به تنهايي در يك منطقه وجود داشته باشد، امكان توليد نهال‌هاي جوان كاج به دليل تردد حيوانات بسيار اندك است. ولي زماني كه اطراف درختان كاج به وسيله درختان و درختچه‌هاي انبوه ديگر كه مانع رفت و آمد حيوانات مي‌شوند، احاطه گردد، نهال‌هاي جوان كاج به صورت متراكم و انبوه رشد مي‌كنند. داروين نتيجه گرفت كه از يك سو وجود حفاظ در اطراف كاج‌ها عامل مثبتي در رشد و گسترش آنها است و از سوي ديگر چهارپايان ضمن‌ لگدمال‌كردن نهال‌هاي جوان كاج، به صورت يك عامل منفي در زندگي و گسترش كاج‌ها عمل مي‌كند.
مثالي ديگر: شته‌ها حشراتي هستند كه از شيره‌ي گياهان تغذيه مي‌كنند و خسارت قابل توجهي به گياهان زراعي و درختان ميوه وارد مي‌سازند. اين حشرات ضمن تغذيه از گياهان، مواد زايد بدن خود را به صورت شيره‌ي چسبناكي به بيرون دفع مي‌كنند.
مورچه‌ها رغبت فراواني به اين شيره‌هاي دفع شده دارند. به همين دليل در طول سال به صورت مداوم از فضولات شته‌ها تغذيه مي‌كنند. در پاييز تخم‌هاي شته‌ها را از روي درختان جمع‌آوري كرده و به لانه‌ي زيرزميني خود منتقل كرده و در طول فصل زمستان از تخم‌ها مواظبت مي‌كنند. در بهار سال بعد، مجدداً تخم‌ها را بر روي درختان و گياهان منتقل مي‌كنند. مورچه‌ها ضمن آن‌كه امكان ادامه نسل شته‌ها را فراهم مي‌كنند، از بين شته‌ها نيز آن‌هايي را كه شيره‌ي بيشتري دفع مي‌نمايند، انتخاب كرده و به اين ترتيب در تحول و تغيير شته‌ها با نوعي انتخاب، كه كاملاً قابل مقايسه با انتخاب مصنوعي انسان‌ها است، دخالت مي‌كنند. طبعاً اين نوع انتخاب و مداخله در تحول شته‌ها مؤثر است.
همچنين مي‌توان به مثال نقش گربه به عنوان عامل مساعد در افزايش محصول شبدر قرمز و بنفشه رنگي، اشاره كرد.

به طور خلاصه داروين براي تكامل، 4 عامل مهم يا چهار موتور محرك قائل است كه عبارتند است:
1- اصل تنازع براي بقا يا مبارزه بين خود موجودات زنده
2- اصل انتخاب طبيعي
3- سازش و ارثي‌شدن صفات اكتسابي
4- همبستگي متقابل يا اثرات غيرمستقيم موجودات زنده بر روي يكديگر

با اينكه نظريات داروين صرفاً به تحول جانداران، بيان نحوه‌ي پيدايش تفاوت در داخل حصار گونه‌اي (يعني افراد متعلق به يك گونه) و سرانجام به تعيين كيفيت و علل اشتقاق گونه‌ها از يكديگر ارتباط داشت، ولي به لحاظ آنكه طبعاً كيفيت و چگونگي اشتقاق و پيدايش انسان را نيز به عنوان يك گونه جاندار مورد بحث قرار داد، روي مبحث «انسان‌بيني» يعني نگرش انسان‌ها درباره‌ي خود اثر عميقي گذاشت و منشأ تحولات عظيم در فرهنگ و اعتقادات انسان‌ها گرديد و به همين لحاظ ديدگاه‌هاي متنوع در زمينه‌هاي متفاوت از اين نظريه تأثير پذيرفتند. كه شرح آن خارج از اين مبحث است.

لینک قسمت اول

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.