۳ – اصل سازش با محیط و توارث صفات اکتسابی
داروین اعتقاد داشت که قوانین وراثت بسیار پیچیده و مبهم است. اما از مطالعات خود درباره ارثیشدن صفات اکتسابی نتیجه گرفت که اگر تغییری در مرحلهای از زندگی یک جاندار بروز کند، در نتایج وی نیز در همان سن یا زودتر ظاهر خواهد گردید. داروین برای توجیه نظرات خود مکانیزمی موسوم به همهزایی را مطرح کرد. اساس این دیدگاه این است که همه اندامهای بدن در ساختن نطفه مشارکت میکنند و هر اندام سهم مشخصی برای تشکیلدادن نطفه تولید و ارسال میکند. داروین کلمه ژمول (Gemmule) را برای بیان سهم اندامها ابداع کرد و عقیده داشت وقتی اندامی در طول زندگی یک جاندار دستخوش تغییراتی میشود، نتیجه این تغییر از طریق ژمول یعنی سهم آن اندام در ساختن نطفه به نسل بعد منتقل میشود. بهگونهای، داروین نظریات لامارک را تأیید میکرد.
اما به مرور این قسمت از نظریات داروین مردود اعلام شد.
۴ – اصل ارتباط غیرمستقیم یا همبستگیهای متقابل
داروین متوجه شد که ارتباطات غیرمستقیم جانداران نیز در تحول و تغییر آنان نیز مؤثر است.
یک مثال:
درخت کاج وقتی به تنهایی در یک منطقه وجود داشته باشد، امکان تولید نهالهای جوان کاج به دلیل تردد حیوانات بسیار اندک است. ولی زمانی که اطراف درختان کاج به وسیله درختان و درختچههای انبوه دیگر که مانع رفت و آمد حیوانات میشوند، احاطه گردد، نهالهای جوان کاج به صورت متراکم و انبوه رشد میکنند. داروین نتیجه گرفت که از یک سو وجود حفاظ در اطراف کاجها عامل مثبتی در رشد و گسترش آنها است و از سوی دیگر چهارپایان ضمن لگدمالکردن نهالهای جوان کاج، به صورت یک عامل منفی در زندگی و گسترش کاجها عمل میکند.
مثالی دیگر: شتهها حشراتی هستند که از شیرهی گیاهان تغذیه میکنند و خسارت قابل توجهی به گیاهان زراعی و درختان میوه وارد میسازند. این حشرات ضمن تغذیه از گیاهان، مواد زاید بدن خود را به صورت شیرهی چسبناکی به بیرون دفع میکنند.
مورچهها رغبت فراوانی به این شیرههای دفع شده دارند. به همین دلیل در طول سال به صورت مداوم از فضولات شتهها تغذیه میکنند. در پاییز تخمهای شتهها را از روی درختان جمعآوری کرده و به لانهی زیرزمینی خود منتقل کرده و در طول فصل زمستان از تخمها مواظبت میکنند. در بهار سال بعد، مجدداً تخمها را بر روی درختان و گیاهان منتقل میکنند. مورچهها ضمن آنکه امکان ادامه نسل شتهها را فراهم میکنند، از بین شتهها نیز آنهایی را که شیرهی بیشتری دفع مینمایند، انتخاب کرده و به این ترتیب در تحول و تغییر شتهها با نوعی انتخاب، که کاملاً قابل مقایسه با انتخاب مصنوعی انسانها است، دخالت میکنند. طبعاً این نوع انتخاب و مداخله در تحول شتهها مؤثر است.
همچنین میتوان به مثال نقش گربه به عنوان عامل مساعد در افزایش محصول شبدر قرمز و بنفشه رنگی، اشاره کرد.
به طور خلاصه داروین برای تکامل، ۴ عامل مهم یا چهار موتور محرک قائل است که عبارتند است:
1- اصل تنازع برای بقا یا مبارزه بین خود موجودات زنده
2- اصل انتخاب طبیعی
3- سازش و ارثیشدن صفات اکتسابی
4- همبستگی متقابل یا اثرات غیرمستقیم موجودات زنده بر روی یکدیگر
با اینکه نظریات داروین صرفاً به تحول جانداران، بیان نحوهی پیدایش تفاوت در داخل حصار گونهای (یعنی افراد متعلق به یک گونه) و سرانجام به تعیین کیفیت و علل اشتقاق گونهها از یکدیگر ارتباط داشت، ولی به لحاظ آنکه طبعاً کیفیت و چگونگی اشتقاق و پیدایش انسان را نیز به عنوان یک گونه جاندار مورد بحث قرار داد، روی مبحث «انسانبینی» یعنی نگرش انسانها دربارهی خود اثر عمیقی گذاشت و منشأ تحولات عظیم در فرهنگ و اعتقادات انسانها گردید و به همین لحاظ دیدگاههای متنوع در زمینههای متفاوت از این نظریه تأثیر پذیرفتند. که شرح آن خارج از این مبحث است.
لینک کوتاه نوشته : https://bigbangpage.com/?p=855