آفرینش معنای خودمان :
در نهایت من معتقدم (منظور از من، نویسنده متن میچیو کاکو است) که وجود یک معادله که بتواند کل جهان را به روشی منظم و هماهنگ توضیح دهد، به نوعی میتواند بیانکننده وجود یک طرح از پیش تعیینشده باشد. با این حال عقیده ندارم وجود این طرح میتواند به انسانیت معنای شخصی ببخشد. فرمول نهایی فیزیک هر چقدر هم که زیبا و خیرهکننده باشد، باز موجب تعالی روج میلیاردها انسان نیست و به آنها احساس رضایت کامل نمیدهد. هیچ فرمول جادویی فیزیک و کیهانشناسی، نمیتواند توده مردم را شیفته کند و زندگی معنوی آنها را غنی سازد.
از نظر من، معنای حقیقی در این نهفته است که هرکس معنای زندگی خود را میسازد. این سرنوشت ما است که بهجای اینکه تصور کنیم آینده از یک قدرت بالاتر به ما به ارث میرسد تا هرکس خود آن را بسازد. اینشتین اعتراف کرد که او از کمککردن به صدها انسان خوشقلبی که نامههای بسیاری را به ایشان نوشتهاند و از او خواستهاند که معنای زندگی را برایشان آشکار کند، عاجز مانده است.
همانطور که آلن گوث گفته است: « طبیعی است که این سوالات پرسیده شود، اما نباید انتظار داشت تا از یک فیزیکدان پاسخ حکیمانهتری دریافت کنیم.» احساس خود من این است که زندگی هدفی را دنبال میکند. در نهایت فکر میکنم هدفی که حیات دنبال میکند، هدفی است که ما به آن میدهیم و نه هدفی که از یک طرح کیهانی از پیشتعیینشده نشأت گرفته باشد.
من معتقدم زیگموند فروید، با تمام اندیشههایش در مورد بخش تاریک ذهن ناخودآگاه، بیشتر از همه به حقیقت نزدیک شده است. وقتی میگوید آنچه به ذهنهای ما معنا و ثبات میبخشد، چیزی نیست جز کار و عشق. کار به ما احساس مسئولیت و هدفمندبودن میدهد. تمرکزی واقعی بر روی کار و رؤیاهای ما. کار نه تنها به زندگیهای ما انضباط و ساختار میبخشد، بلکه به ما احساس غرور، پیشرفت و چارچوبی برای شکوفایی میدهد. و عشق عنصری ضروری است که ما را در تار و پود جامعه قرار میدهد. بدون عشق، ما گمگشته، تهی و بدون ریشه خواهیم بود. بدون عشق در سرزمینهای خود بدون هدف زندگی کرده و از دغدغههای دیگران جدا خواهیم افتاد.
علاوه بر عشق و کار، من دو عنصر اساسی دیگر را نیز اضافه میکنم که به زندگی ما معنا میبخشد. نخست، شکوفاکردن استعدادهایی که با آنها متولد میشویم. هرچقدر که با دارا بودن قابلیتها و قدرتهای مختلف، خوشبخت متولد شویم، باز هم بهجای اینکه بگذاریم به مرور زمان تحلیل رفته و از یاد بروند، باید تلاش کنیم تا حد نهایت از آنها استفاده کنیم. همه ما افرادی را میشناسیم که در زندگی خود، موفق نشدند قابلیتهایی را که در دوران کودکی از خود نشان دادند، در بزرگسالی به شکوفایی برسانند.
بسیاری از مردم از تصویر آینده خود، وحشت میکنند. من فکر میکنم به جای اینکه مدام قسمت و تقدیر خود را سرزنش کنیم، باید آنطور که هستیم خود را بپذیریم و سعی کنیم تا رؤیاهایی را که با قابلیتهای ما تناسب دارند، محقق کنیم. دوم اینکه باید سعی کنیم زمانی که جهان را ترک میکنیم، آنرا به جای بهتری نسبت به زمانی که وارد آن شدهایم بدل کرده باشیم. هر فردی میتواند دو راه مختلف در پیش بگیرد: اینکه در اسرار طبیعت جستجو کرده، محیط زیست را پاکیزه نگه دارد و برای صلح و عدالت اجتماعی تلاش کند یا مثل یک رهبر و مربی به تربیت جوانان کنجکاو و پرانرژی بپردازد.
پایان
قسمت اول
قسمت دوم
لینک کوتاه نوشته : https://bigbangpage.com/?p=3279
سلام تنها نظری که دارم :عالی عالی عالی عالی و بازهم عالی به توان بی نهایت
نظر کاکو عالی بود
هدفی که حیات دنبال میکند، هدفی است که ما به آن میدهیم و نه هدفی که از یک طرح کیهانی از پیشتعیینشده نشأت گرفته باشد»».این جمله از اقای کاکو میباشد که عالیترین جمله ای بود که ایشان دراین مقاله ذکر کرده است.
البته خب هدفی ک میتونیم ب حیات خودمون و نهایتا ب اندازه نفوذمون ب جامعه اطرافمون بدیم ن کلیت حیات موجودات روی زمین و کلیت هدف کهکشان ها
“در نهایت من معتقدم (منظور از من، نویسنده متن میچیو کاکو است) که وجود یک معادله که بتواند کل جهان را به روشی منظم و هماهنگ توضیح دهد، به نوعی میتواند بیانکننده وجود یک طرح از پیش تعیینشده باشد”
دیدگاه مردم از خدا ، چیزی ـه که واقعاً از عقل به دوره ، همینطور که توی این مقاله بود ، خوبه که آدم خودش خوب باشه ، نه اینکه به خاطر چیزی خوب باشه 😀
ممنونم ازتون واقعا کارتون خیلی گرانبهاست