بیگ بنگ: آیا تمامیت خود ذهنی اولشخصمان( « من» ما) میتواند دیجیتالی شده و به صورت کامل در دستگاههای غیرزیستی بارگذاری شود تا خود ذهنیمان بتواند بعد از مرگ ِ بدن و نابودی مغزهایمان به زندگی ادامه دهد؟ اینکه آیا نامیرایی مجازی اصلا ممکن است یا نه البته که هیچ فرقی نکرده و همیشه توسط علّت ثابت خودآگاهی مشخص شده است. تنها موضوع این است که هیچ توافق عامی بر سر علّت آن وجود ندارد. بیایید هر کدام از علّتهای متفاوت را با در نظر داشتن این سوال در ذهن بررسی کنیم.
۱- فیزیکیگرایی/ مادیگرایی: اگر فیزیکیگرایی/ مادیگرایی به طور کامل خودآگاهی را توضیح داده( و هیچ باقیماندهای نماند)، سپس خود ذهنی اولشخصمان به احتمال قطعی قابلبارگذاری و “نامیرایی مجازی” دستیافتنی خواهد بود. شاید رسیدن به این فناوری صدها یا هزاران سال طول بکشد- اما آنطور که آیندهنگران خوشبین پیشبینی میکنند در چند دههی آینده این اتفاق نخواهد افتاد- ولی یک استثناء وجود دارد و آن فجایع در سطح بشری است که احتمال دارد اتفاق بیافتد.
۲- همایندگرایی: اگر همایندگرایی صحیح باشد آنوقت به احتمال خیلی زیاد نوعی از نامیرایی مجازی دستیافتنی خواهد بود. « کف» بیاثر خودآگاهی باید تاثیر کمی داشته باشد.
۳- فیزیکیگرایی غیرفروکاستی: اگر فیزیکیگرایی غیرفروکاستی صحیح باشد آنوقت در این مورد هم، به احتمال خیلی زیاد نوعی از نامیرایی مجازی دستیافتنی خواهد بود. قدرت علّی حالتهای ذهنی نباید بر نامیرایی مجازی تاثیری داشته باشند چون یک همتاسازی بینقص از حالتهای فیزیکی، در نفس خود یک همتاسازی بینقص از حالتهای ذهنی را تولید خواهد کرد.
۴- آگاهی کوانتومی: اگر آگاهی کوانتومی صحیح باشد آنوقت این احتمال وجود خواهد داشت که نوعی از نامیرایی مجازی دستیافتنی باشد. اگرچه ناموجبیت، احتمالات و غرابت فیزیک کوانتوم، درجهای از عدمقطعیت را اضافه میکند که هنوز نمیتوان آن را ارزیابی کرد. مثل تمام علل بالقوهی خودآگاهی، آزمایش این است که آیا فناوری پیشرفته میتواند علّت خودآگاهی را دستکاری و کنترل کرده و این کار را به صورت جامع و دقیق انجام دهد؟ ماهیت کوانتومی خودآگاهی( اگر صحیح باشد) پیشبینیناپذیری را وارد قضیه خواهد کرد و شاید احتمال همتاسازی بینقص را ضعیف کند. نکته: نظریهی کارکردگرایی برای دستههای ۱، ۲، ۳ و ۴ بالا از نامیرایی مجازی پشتیبانی خواهد کرد.
۵- نیروی کوآلیا: اگر خودآگاهی نیازمند مشخصهای مستقل و فروکاستناپذیر از واقعیت فیزیکیای باشد که شاید شکل تازه و مستقلی از نیروی فیزیکی بنیادی را به خود بگیرد، آنوقت این امر محتمل است ولی این سوال باقی میماند که خود ذهنیِ اولشخصمان قابلبارگذاری خواهد بود یا نه. احتمال نامیرایی مجازی با نیروی کوآلیا کمتر از دستههای ۱، ۲، ۳ و ( احتمالا) ۴ بالا خواهد بود، چون اطلاعات کم دربارهی این نیروی جدید و به وجود آورندهی خودآگاهی باعث میشود که ندانیم آیا میتوان آن را با فناوری دستکاری کرد( اهمیتی ندارد که این فناوری چقدر پیشرفته باشد)؟ ولی چون خودآگاهی هنوز فیزیکی خواهد بود، دستکاری موثر و بارگذاری موفق، محتمل به نظر میرسد.
۶- فضای کوآلیا: اگر خودآگاهی نیازمند مشخصهای مستقل و فروکاستناپذیر از واقعیتی فیزیکی باشد که بتواند ساختار یا تشکیلاتی کاملا جدید از واقعیت را تشکیل دهد، شاید بُعد متفاوتی از واقعیت(برای مثال همانطور که در «نظریهی اطلاعات یکپارچهشده» بیان شده)، برای نامیرایی مجازی ممکن خواهد بود، اما این سوال باقی میماند که آیا خود ذهنی اولشخصمان قابلبارگذاری خواهد بود؟ با درکنکردن این مشخصهی به وجود آورندهی خودآگاهی، نمیتوانیم بدانیم که میتوان آن را با فناوری دستکاری کرد یا نه(اهمیتی ندارد که این فناوری چقدر پیشرفته باشد). اگر فضای کوآلیا به نوعی با فعالیتهای مغز(با نظمی قابلپیشبینی) کنترل شود آنوقت نامیرایی مجازی محتملتر خواهد بود.
۷- روحنگری: اگر روحنگری صحیح باشد و خودآگاهی، مشخصهای فروکاستناپذیر از تمام میدانها و ذرات بنیادی باشد، آنوقت محتمل به نظر میرسد که خود ذهنی اولشخصمان بتواند قابلبارگذاری باشد. دو دلیل وجود خواهد داشت: ۱) خودآگاهی بخشی ذاتی از تار و پود واقعیت فیزیکی خواهد بود و ۲) احتمالا در روشی که ذرات نیاز دارند در کنار یکدیگر قرار گرفته تا خودآگاهی را تولید کنند نظمی وجود دارد و اگر نظم یا قاعدهای وجود داشته باشد، آنوقت فناوریهای پیشرفته میتواند یاد بگیرند آنها را کنترل کنند.
۸- دوگانهانگاری: اگر دوگانهانگاری صحیح باشد و خودآگاهی نیازمند یک جوهرهی اساسا جداگانه و غیرفیزیکی باشد که به صورت علّی توسط دنیای فیزیکی تعیین نمیشود، آنوقت بارگذاری خود ذهنی اولشخصمان به وسیلهی همتاسازی مغز غیرممکن به نظر میرسد، چون علّتی لازم برای آگاهیمان(این مولفهی غیرفیزیکی) غایب خواهد بود.(یک استثناء میتواند با احتمالی بسیار ضعیف اتفاق بیافتد آن هم اینکه به نوعی کنشهای فیزیکی مغز بتواند نیروی علّیای را روی جوهرهی غیرفیزیکی فرضشده اعمال کند.)
۹-خودآگاهی به منزلهی حقیقت غایی: اگر خودآگاهی واقعیت غایی باشد، آنوقت خودآگاهی خودش وجود خواهد داشت و به هیچ پیشنیاز یا لازمهای نیازی ندارد. ولی آیا الگوی دیجیتال منحصر به فرد یک مغز فیزیکی کامل(در این مورد از آگاهی مشتق شده است)، مجذوب بخش مخصوصی از خودآگاهی کیهان یا به عبارت دیگر خود ذهنی اولشخص منحصر به فردمان، شده است؟ در این مورد مشخص نیست که بارگذاری تفاوت خاصی ایجاد کند( یا اصلا با عقل جور در بیاید).
در حالی که اکثر عصبشناسان تصور میکنند با همتاسازی کامل مغز میتوان به نامیرایی مجازی دست پیدا کرد ولی جولیو تونونی قانع نشده است. طبق نظریهی اطلاعات یکپارچهاش: « اتفاقی که به احتمال زیاد اتفاق میافتد این است که یک « مردهی متحرک» بینقص درست میکنید- کسی که دقیقا مثل شما رفتار میکند، کسی که دیگران به جای شما اشتباهی میگیرند ولی شما آنجا نخواهید بود.»
خب در مسیر به سوی نامیرایی مجازی، آیا همتاسازی دیجیتال بینقص از مغز انسان، خودآگاهی اولشخص تولید میکند؟ در اینجا نتیجهگیریهای ( موقتی)ام را برای هر علّت میبینیم: ۱: قطعا؛ ۲ و ۳: به احتمال زیاد؛ ۴: تا اندازهای محتمل؛ ۵ و ۶: محتمل ولی نامعلوم؛ ۷. احتمالا؛ ۸ و ۹: اهمیتی ندارد. (برای درک بیشتر این مقاله قسمت چهارم این مجموعه مقاله را مطالعه کنید)
ادامه دارد »»»
نوشته رابرت لارنس کوهن نویسنده و سازنده مجموعه تلویزیونی نزدیکتر به حقیقت(Closer to Truth)
ترجمه: امیرحسین سلیمانی/ سایت علمی بیگ بنگ
لینک کوتاه نوشته : https://bigbangpage.com/?p=71331
بسیار سپاسگزارم از اقای سلیمانی عزیز
بررسی دقیق و موشکافی جالبی
نظر لطف شماست