ناگفتههاي تازه از پروژه منهتن ( قسمت اول )
بحث در مورد پارادوكس گربه شرودينگر، با ظهور هيتلر در سال 1933 و تلاش براي ساخت بمب اتمي متوقف شد. براي سالها دانشمندان ميدانستند كه بر طبق معادله مشهور انیشتين، ذخيره عظيمي از انرژي در اتم نهفته است. اما اغلب فيزيكدانان نسبت به اين ايده كه روزي بتوان اين انرژي را استخراج كرد، احساس بيعلاقهگي ميكردند. حتي ارنست رادرفورد، كسي كه هسته اتم را كشف كرد، گفت:
“انرژي ايجاد شده از شكستن يك اتم، چيز بسيار كم ارزشي است. هر كسي كه از تبديل و دگرگوني اتمها انتظار يك منبع انرژي دارد، حرف بيمعني ميزند”.
در سال 1939، “بور” سفر مهمي به ايالات متحده كرد تا در نيويورك شاگرد خود جان ميلر را ملاقات كند. اخبار بدي با خود داشت: اتوهان و لايزماينتر نشان داده بودند كه در فرايندي به نام شكافت هستهاي، ميتوان هسته اورانيوم را به دو نيم كرد و انرژي آزاد نمود. بور و ويلر شروع به يافتن و استخراج ديناميك كوانتومي شكافت هستهاي نمودند. از آنجا كه هر چيزي در نظريه كوانتوم به مسئله احتمال و شانس مربوط ميشود، آنها احتمال اين را كه يك نوترون، هسته اورانيوم را بشكافد محاسبه كردند.
در نتيجه اين شكافت، چند نوترون رها شده كه منجر به شكافت هستهاي اورانيوم بيشتري ميشود و در نتيجه نوترونهاي بيشتري را آزاد ميگردند.
به اين ترتيب چنين واكنش زنجيرهاي قادر خواهد بود حتي يك شهر مدرن امروزي را كاملاً با خاك يكسان كند.
(توجه: در مكانيك كوانتومي، هيچگاه نميتوان تعيين نمود كه آيا نوترون مشخصي منجر به شكافت هستهاي شده است يا نه، اما ميتوان با دقت باورنكردني احتمال آن را كه ميلياردها اتم اورانيوم در يك بمب شكافته شوند، محاسبه كرد. اين قدرت مكانيك كوانتومي است!!!!)
محاسبات كوانتومي آنها نشان داد كه بمب اتمي ميتواند وجود داشته باشد.
دو ماه بعد بور، اگن واينر، لئو ژيلارد و ويلر در دفتر قديمي انیشتين در پرينستون گرد هم آمدند تا جنبههاي مختلف ساخت يك بمب اتمي را مورد بررسي قرار دهند. بور عقيده داشت كه براي ساخت يك بمب، تمام منابع يك ملت مورد نياز است.
(توجه: تنها چند سال بعد ژيلارد، انیشتين را به نوشتن نامه مهمي به رئيس جمهور فرانكلين روزولت ترغيب كرد تا اور را به ساخت بمب اتمي تشويق نمايد).
اورانيوم ميتواند سلاح مهمي را در اختيار آنها قرار دهد. به هايزنبرگ كه شاگرد بور بود، سفارش ساخت بمب اتمي را براي هيتلر دادند. تنها در عرض يك شب، مباحث مربوط به احتمال كوانتومي شكافت هستهاي اهميت زيادي يافتند و سرنوشت تاريخ انسان به مخاطره افتاد. بحث در مورد احتمال يافتن گربه شرودينگر، به زودي جاي خود را به بحث در مورد احتمال شكافت هستهاي اورانيوم داد.
در سال 1941، در حالي كه نازيها بخش اعظمي از اروپا را به تاراج ميبردند، هايزنبرگ سفر مخفيانهاي براي ملاقات با استاد قديمي خود، بور، به كپنهاك انجام داد.
(ماهيت دقيق اين ملاقات هنوز در پردهاي از ابهام قرار دارد و نمايشنامههاي تأثيرگذاري در مورد آن نوشته شده است.)
آيا نظر هايزنبرگ اين بود كه بمب اتمي نازيها را خراب كنند؟ يا هايزنبرگ تلاش ميكرد به منظور ساخت بمب براي نازيها بور را به خدمت بگيرد؟ شش دهه بعد، در سال 2002 زماني كه خانواده بور نامهاي را كه او در دهه 1950 به هايزنبرگ نوشته، ولي هيچگاه فرستاده نشده بود را منتشر كردند. پرده از نيت واقعي هايزنبرگ برداشته شد. در آن نامه بور خاطر نشان ميكند كه هايزنبرگ در آن ملاقات بيان داشته است كه پيروزي نازيها حتمي است. از آنجايي كه هيچ چيز نميتواند جلوي نيروي عظيم نازيها را بگيرد، منطقي به نظر ميرسيد كه بور براي نازيها كار كند.
بور وحشت كرده بود. او نپذيرفت كه نتايج كارهايش بر روي نظريه كوانتوم، در دستان نازيها قرار گيرد. از آنجا كه دانمارك تحت كنترل نازيها بود، به طور مخفيانه اقدام به فرار كرد. بور حين فرار با هواپيما، در اثر كمبود اكسيژن، تجربه نزديك به مرگ را از سر گذراند.
در همين حين، در دانشگاه كلمبيا، انريكو فرمي، نشان داد كه واكنش زنجيرهاي هستهاي امكانپذير است. او دريافت كه چنين بمبي قادر است هر آنچه كه او از بالاي شهر نيويورك تا خط افق را ميبيند، نابود كند.
ويلر، با اطلاع از اهميت موضوع، به اراده خود پرينستون را ترك كرده و در زيرزمين استگفيلد در دانشگاه شيكاكو به فرمي پيوست. جايي كه اين دو به همراه هم اولين رآكتور هستهاي را ساختند و با اين كار رسما! عصر هستهاي را آغاز كردند.
طي دهه بعد ويلر، شاهد برخي از مهمترين پيشرفتها در جنگافزارهاي اتمي بود. در طول جنگ جهاني دوم، او به نظارت بر كارهاي ساختماني تأسيسات هستهاي هانفورد، در ايالت واشنگتن كمك كرد،
ساختماني كه در آن پلوتونيوم خام براي ساختن بمبي كه ناكازاكي را با خاك يكسان كرد، ساخته شد. تنها چند سال بعد او بر روي بمب هيدروژني كار كرد و در سال 1952، شاهد انفجار اولين بمب هيدروژني بود كه دامنه تخريب آن مانند فروافتادن قطعهاي از خورشيد بر روي جزيره كوچكي در اقيانوس آرام بود.
ويلر بعد از گذشت يك دهه پيشتازي در تاريخ جهان، در نهايت به سمت عشق اوليه خود، يعني اسرار نظريه كوانتوم بازگشت.
در مقالهاي ديگر رابطه آلبرت انیشتين را در باره شكافت هستهاي بيان خواهیم كرد كه آيا او در اين مسئله نقشي داشته يا خير؟
sepas