بیگ بنگ: اگر روزی متوجه شویم که واقعی نیستیم و در یک شبیه سازیِ کامپیوتری زندگی می کنیم، وحشت زده می شویم. با این حال، برخی از افرادی که در صف اولِ علم قرار دارند معتقدند که ماهیتِ حقیقت خیلی دور از این ایده نیست. در این مقاله می توانید، مصاحبه مکس تگمارک (Max Tegmarkکیهان شناسی سوئدی – آمریکایی و استاد دانشگاه MIT ماساچوست با پلاس مگزین را مطالعه کنید.

4141

به گزارش بیگ بنگ، مکس تگمارک، فیزیکدان در MIT، نمی گویند که یک موجودِ هوشمند یک شبیه سازی را برنامه ریزی کرده تا جهانی را خلق کند که به هر سازی می زند برقصد، بلکه می گویند که فقط با استفاده از اعداد و ارقامِ ریاضی می توان این جهان را مشابه با یک شبیه سازیِ کامپیوتری توصیف کرد. وی در کتابِ جدیدش «جهانِ ریاضیاتی مان» بیان می کند که جهان به خودیِ خود یک ساختارِ ریاضیاتی است.

تگمارک توضیح داد: «فرض کنید یک شخصیت در بازی ماین کرافت (Minecraft) هستید یا شخصیتی پیشرفته تر درون یک بازیِ کامپیوتری هستید؛ یعنی در بازی که گرافیک آن واقعأ خوب بوده به طوری که احساس نمی کنید واقعا در یک بازی هستید. احساس می کنید که می توانید به اشیای واقعا ضربه بزنید و می توانید عاشق شوید و از چیزهای اطراف خود لذت ببرید و وقتی در این بازی ویدیویی شروع به مطالعه ی دنیای فیزیکی می کنید در نهایت کشف می کنید که همه چیز از پیکسل تشکیل شده است و تمام چیزهایی که به نظرتان «شی» بودند در واقع فقط به وسیله ی دسته ای از اعداد توصیف می شوند.»

بدون شک برخی از دوستانتان شما را مورد انتقاد قرار می دهند و می گویند: «تو احمقی، مشخص است که همه ی اینها شی هستند». اما فردی که از خارج از این بازی ویدیویی در حال نظاره است مشاهده می کند که در واقع تمام این چیزها شی بودند. «ما در این جهان دقیقأ در این وضعیت قرار داریم. به اطراف نگاه می کنیم و اصلأ ریاضیاتی به نظر نمی رسد، اما تمام چیزهایی که مشاهده می کنیم از اجزای ابتدایی مانند کوارک و الکترون ساخته شده اند. الکترون چه خواصی دارد؟ آیا الکترون بو یا رنگ یا بافت دارد؟ خیر! تاجایی که می توان گفت، تنها خواصِ یک الکترون عبارت است از  1-, 1/2 و 1. ما فیزیکدانها اسامیِ تخصصی برای این خواص در نظر می گیریم، مانند بار الکترون یا عدد لپتون، اما برای الکترون اهمیتی ندارد که آن را چه بنامیم، خواص فقط اعداد هستند.»

mathematical Universe

بنابراین تگمارک بیان می کند که حتی فضایی که این اجزای ابتدایی در آن زندگی و در پیرامون آن حرکت می کنند در نهایت به وسیله ی اعداد و مفاهیم ریاضیاتی توصیف می شوند. یک عدد توصیف می کند که فضا دارای چه تعداد ابعادی است. همانطور که نظریه ی نسبیتِ اینشتین بیان می کند، فضا منحنی است و این انحراف به طور ریاضیاتی توصیف می شود. نمی دانیم که آیا جهان محدود است یا بی نهایت و همینطور شکل دقیقِ آن را نمی دانیم، اما از ریاضیِ آن که تمام اشکالِ ممکن را توصیف می کند اطلاع داریم. از این رو، فضا به اندازه ی اجزایی که درونِ آن «اشیا» را شکل می دهند ریاضیاتی است.

تگمارک بر همین اساس جهشِ شجاعانه ی خود را انجام می دهد: نه تنها جهان با دقت از طریق ریاضیات توصیف می شود، بلکه فقط در غالبِ ریاضی، قابل توصیف است. جهان یک ساختارِ ریاضیاتی درست مثلِ یک مکعب یا یک چهارضلعی است. یا با بازگشتِ به مثالمان، جهان به وسیله ی اعداد و ریاضی توصیف می شود و درست مثل یک بازی ویدئویی در کامپیوتر می باشد. تگمارک به موفقیتِ فوق العاده ی ریاضی اشاره کرد و گفت: ما بارها و بارها کشف کردیم که چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد که هنوز از آنها اطلاع نداریم. بنابراین به نظرم احتمال وقوع مجدد آنها بسیار زیاد است. اما بارها و بارها دریافتیم که چیزهایی که کشف کردیم را می توان به وسیله ی ریاضی توصیف کرد و به نظرم این حقیقت به حدی عمیق است که نمی توان آن را بی معنا قلمداد کرد.

سیاره ی نپتون پس از مشاهده ی غیرمنتظره ی لغزش در مدارِ اورانوس کشف شد. محاسبات نشان داد که این لغزش با لغزشِ قطبِ گرانشیِ یک سیاره ی مشاهده نشده مطابقت دارد.
سیاره ی نپتون پس از مشاهده ی غیرمنتظره ی لغزش در مدارِ اورانوس کشف شد. محاسبات نشان داد که این لغزش با لغزشِ قطبِ گرانشیِ یک سیاره ی مشاهده نشده مطابقت دارد.

سیاره ی نپتون را با ریاضی کشف کردیم، امواج رادیویی را با ریاضی کشف کردیم، پیتر هیگز توانست بوزون هیگز را با ریاضی کشف کند. اکنون می توانیم هر ثابتِ فیزیکیِ مجزا را که تاکنون از فهرستی از 32 عدد اندازه گیری شده را محاسبه کنیم. به نظرم این قضیه یک مسئله ی بنیادی را با ما در میان می گذارد.» «اگر این ایده که همه چیز ریاضی است غلط باشد، آنگاه فیزیک محکوم به نابودی است، زیرا وقتی که هیچ نشانه ی ریاضیاتی در طبیعت وجود نداشته باشد تا کشف کنیم، این جاده را مسدود می کنیم. اما اگر حدسم درست باشد، آنگاه این یک اخبارِ بسیار خوب برای فیزیک است زیرا هیچ جاده ی مسدودی وجود ندارد و تواناییِ نهایی مان برای درکِ مسائل فقط محدود به توانایی مان برای آزمایش، تجسم و خلاقیت خواهد بود.» و این فقط فیزیک نیست.

در طول چند دهه ی گذشته، ریاضی به سمت علومِ دیگر نیز تاخت و تاز کرده، از پزشکی گرفته تا روانشناسی و اقتصاد. حتی یکی از بزرگترین اسرار یعنی ذهن و خودآگاهیِ انسان به وسیله ی ابزارِ ریاضیاتی در معرضِ حمله ی عصب شناسان قرار گرفته است. اگر تمام این حیطه ها را بتوان به طور ریاضیاتی درک کرد، آنگاه می توانیم اطمینان داشته باشیم که در نهایت می توانیم معماهای مطرح شده را حل کنیم.

منبع ترجمه: بیگ بنگ / منبع: living matrix


پاسخ دادن به MJ لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

50 دیدگاه

  1. تا حالا از این دیدگاه به موضوع نگاه کردید که شاید همه این نظم یا بی نظمی های اطراف ما از خود ما به وجود اومده؟ فکر کنید در بعد دیگری از زمان مثلا میلیون ها یا میلیاردها سال بعد انسان به درجاتی از تکنولوژی دست پیدا کنه که سفر در زمان جوکی بیش نباشه و قادر به ساخت و تولید هر چیزی باشه، بعد به میلیاردها سال قبل برگرده و همه اینها رو خودش به وجود بیاره. به قول مولانا:
    من مَلِک بودم و فردوس برین جایم بود…
    آدم آورد در این دیر خراب آبادم

    چقدر زیباست این شعر، هم اشاره به آدمیت آدمی داره هم به ذات خداییش

  2. سلام دوستان به فرض که ماتریکس اثبات شد چجوری میخوایم ازش خارج شیم؟؟؟؟
    چجوری ازش خارج شیم؟؟؟؟

    1. ببین بر فرض که واقعی باشه ما اصلا نمی دونیم ماتریکس به چه شکلی هستش ممکنه ما واقعا از نظر ساختاری به این دنیای شبیه سازی شده تعلق داشته باشیم و اصلا ممکن نباشه ازش خارج بشیم چو

  3. متاسفانه همه ما در ماتریکس خواسته یا ناخواسته گرفتار شدیم
    این دنیا (دنیای ماتریکس دنیای پلید و وحشتناکیه ) خودمون در آن اسیر هستیم با ان با زجر بد بختی داریم زندگی میکنیم متاسفانه زاد ولد میکنیم و انسان بیگناه دیگری رو اسیر ماتریکس میکنیم و با این کار دو باره در ماتری.. تکرار می شویم یعنی ماها هزاران بار مرده و زنده شدیم
    تولید مثل =تکرار در این دنیا فانی پوچ

      1. انقدر تو این دنیای فانی میایم و دوباره متولد میشیم تا بتونی م از ماتریکس خارج بشیم وقتی خارج شدیم وارد دنیاهای دیگه میشیم

  4. سلام دوستان من توی نظر ها دیدم ک خیلی ها درگیر این موضوع اند واقعیت تلخ ما در یک بازی هستیم و همه ما شبیه سازی شده ایم اگر سوالی دارین حتما فیلم ماتریکس رو ببینید تمام سوالاتی ک دارید در این فیلم هست این فیلم نشون میده ک ما در یک بازی هستم این فیلم ما را یجورایی آماده سازی میکنه تا با واقعیت های زندگی روبرو کنه

    1. یعنی کل این نتیحه رو بر اساس فقط یک فیلم هالیوودی گرفتی؟
      خود دانشمندا میگن این یک فرضیس بعد شما خیلی قطعی نظر میدی تازه میگی حقیقت تلخه؟🤣
      اخه عزیز من از کجا میدونی حقیقت چیه که قطعی نظر میدی! خوبه دانشمند نشدی وگرنه همه به فنا میرفتن
      در ضمن اینا فقط فیلم میسازن!

  5. من تنها چیزی ک میدونم اینه ک جهان و هر چیزی ک در اطراف درسته و همه چیز درست سر جای خودش قرار گرفته و طبیعت بر اساس نظم و قانون خاصی حرکت میکنه

      1. دقیقا جهان تو بی نظمیه فاصله طبقاتی حاکی از همین وضعیت هست فقر شدید بیماری بیماری و بیماری همه جا پخشه

        1. اخه عزیز من اگه همه چی گل و بلبل باشه ایا زندگی برات بی معنی و یکنواخت و پوچ نمیشه؟
          من نمیگم خوبه که میرضی و فقر و مشکلات باشه!
          اما همین خودش باعث میشه ما به بالاتر پیشرفت کنیم
          اگه همه چی اوکی باشه خب تا کی بعد چطور باید ادامه بدیم با این یکنواختی؟

  6. سلام بر دوستان خواهشا توجه کنید این دنیا مثل یه ماتریکسه ما میلیون ها بار مردیم و متولد شدیم . حتی نمیدونم چی بگم . ولی همیشه به هرکسی که سوال کنه جواب میدم ولی حقیقت تلخه انقدر تلخ که هیچ تلخی رو نمیشه مثال زد تنها تلخی که با مواجه شدن بهش طعمش رو از درون موتور زنده درونتون میچشید و آزاد میشید .

    1. چرا تلخ؟ حتی اگر ما واقعا تو ماتریکس زندگی میکنیم بازم اینجا جهان ماست و برای ما واقعیه شاید برای اونایی که اون بیرونن نباشه ولی برای ما هست

  7. ما همه خیالی بیش نیستیم. یک نیروی عظیم یک وجود مطلق نشسته و برای خودش خیالی کرده و ما به وجود آمده ایم . ما همه زائیده ی خیالات او هستیم و بس ….. و دیگر هیچ

    1. اگر بخوایم با تئوری تو پیش بریم شاید برای اون نیرویی که میگی اینجوری باشه ولی ما واقعا واقعی هستیم فکر می کنیم ، احساس می‌کنیم و… این جهان برای ما واقعیه شاید فکر کنه با ساختن ما داره خودشو گول میزنه و در این دنیا چه بخواد و چه نخواد تنهاس ولی اشتباهه یعنی نمیدونم…. شاید باشه من خودم هنوز هیچ باور و عقیده ی خواصی ندارم ولی برای هر نوع تفکر تئوری های خواص میدم معمولا

  8. شاید نظر من از نظر شما غیر منطقیه
    ولی
    من معتقدم شاید هیچ چیزی تو این دنیا نباشه و شاید همه اینا حقیقی شاید هیچ ریاضی و فیزیکی وجود نداره
    و این به این معناست که همچیز به دست زات طبیعته و یک انرژی بسیار قوی این دنیا حقیقیو کنترل میکنه
    شاید ما وجود نداریم و ما در تصورات یک پسر بچه ده ساله زندگی میکنیم شاید این خیال برای پسر بچه یک ثانیه باشه و برای ما قرن ها و با تموم شدن این خیال همه چی تموم میشه
    همه چیز تو این دنیا احمقانه به نظر میرسه جز وجود خدا❤️

    1. پسر بچه ده ساله چجوری میتونه ما رو تصور کنه در حالی که تا حالا ما رو ندیده؟ما خودمون میتونیم چیزی که تا به حال ندیدیم رو تصور کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    2. چرا یه پسر بچه ده ساله باید میلیارد ها انسان رو تصور کنه و اون پسر بچه ده ساله مگه چه نوجودیه که هرچی تصور کنه واقعی میشه؟

    1. من فکر میکنم انسان(و شاید تمامی موجودات) همیشه درحال تولد هستند. از مرحله ی قبلی میمیرند و در مرحله بعد متولد میشوند. هر جهانشان با جهان قبلی متفاوت و وسیعتر است. شاید روزیکه از این جهان میمیریم،وقتی به عقب نگاه میکنیم برایمان لحظه ای بیش نبود. بنابراین شاید ماتریکس همین باشد که مرگ مطلق وجود ندارد بلکه ورود به جهانهای گسترده تر با ماهیت برتر باشد!!!

      1. نمیشه بر پایه برخی اعداد و حدسیات نتیجه گرفت ،نطریات انیشتین درست است از منطق ریاضی استفاده میکند ،ولی همین ریاضیات از ذهن استخراج شده و به آگاهی رسیده و طبق آگاهی به نظریه رسیده .نسبیت یعنی چه ؟عدم قطعیت هایزنبرگ یعنی چه ؟
        ما به کمک ریاضیات برخی وقایع را درک کنیم نه به وجود واقعی آن پی ببریم .ماتریکس هم یک تئوری منطقی است ،مانند بسیاری از تئوری های منطقی دیگر .اما نمیشه به هیچ نظریه و تئوری وابسته شیم .بلکه باید مانند بقیه در نظر بگیریم .

          1. ریاضی یعنی علم و رشد و پیشرفت حال و آینده ای که جوابگو تمام سوالات بی پاسخ ما است
            ولی این تئوری برای شخص من قابل درک نیست و نکته بعدی چه کسی این ماتریکس را بوجود آورده ؟!

        1. من نظرم کمی با شما فرق داره به نظرم ریاضی تنها چیزی که واقعیت داره در مورد علم های دیگه مثل فیزیک شیمی و… با شما موافقم که دیدن ما و برداشت ما از یه موضوع، ولی ریاضی یه مبحث انتزاعی که وجود خارجی نداره مثل علم فیزیک اما همواره وجودش و رد پاش به طور واضح در تمام علم ها مشاهده میشه در ریاضی شما اگه یه چیز رو اثبات کنید 100 سال دیگه هم همینه چون استنتاج مثلا حرف فیثاغورس a^2 + b^2 = c^2 همیشه و همیشه درست ولی تو فیزیک آیا نظر نیوتن راجب گرانش با انیشتین یکیه؟ نه چون اون بر پایه استقرا رسیده انیشتین با ریاضی و استنتاج ( البته درک انشتین از شکل فضا زمان فک نکنم استنتاج بوده)
          منظورم اینه ما به ریاضی می تونیم اطمینان کنیم و چیزی که عوض نمیشه

    2. سلام
      ببیند من کاری ندارم به ریاضی چون در ریاضی مهارت ندارم
      ولی من تمام چیزی که درک میکنم یک عالم بیرونی هست و یک عالم درونی که این دوتا رو باید با هم صلح بدم و یه موتور جستجوی قدرتمند رو از اجتماع خانواده مدرسه دانشگاه و…در طی مدت چند سال با تکرار زیاد واسه خودم درست کردم به نام ذهن که هرچی باهاش جستجو کردم تا این دوییت رو یکی کنم فقد سوالات رو زیباتر و بزرگ تر می کرد ذهن شروع به کارش با دو تا کردن یک وجود مطلق تو هست همون طور که ذهن سال ها با تکرار از کودکی به شما تحمیل شده با تکرار بر وحدانیت ناپدید میشه و وارد لحظه حال میشه
      مُدرک ذات میشه کُل میشه
      و ناگفته نمونه من الان از راه ارتباطی کلمات و زبان که بسیار محدود هستش خواستم ذهن شما رو کم کم قلقلک بدم سمت وحدت ببرم ذهن رو با ذهن خواموش کنید
      نمیتونم در قالب کلمات بگم چقدر همتون رو دوستدارم همه کسانی که دنبال اصل خودشون میگردن
      این نظر رو بخون بدون قظاوت کردن
      پسندیده است جان

  9. سلام
    مطالب که نوشته بودید برام خیلی جالب بود.
    اما من دیدگاه متفاوتی در این باره دارم ، احساس میکنم در یک توهم عجیب و بسیار ظریف و پیچیده زندگی میکنم ؛ هرچه بیش تر می بینم و می خوانم ویاد میگیرم این نظریه درست تر به نظر میرسد
    اصلا به این فکر کرده اید که شاید دریک توهم زندگی میکنید ویک جای کار می لنگد؟
    گاهی وقت ها چیز های می بینم و احساس میکنم که می دانم که درست نیستند

    1. آره منم یه همچین حسی دارم احساس میکنم تو یه توهم خیلی ظریف و شبیه به واقعیت دارم زندگی میکنم که حالت خواب گونه داره و من وقتی میخوابم آینده رو میبینم و بعد وقتی که اتفاق افتاد یادشون میارم احساس میکنم یه جای کار این دنیا میلنگه دلم میخواد بیدار بشم ازین توهم و دلم میخواد هرجوریه از این ماتریکس رها بشم

      1. به اون حس میگن دژا وو یعنی اشناپنداری که تقریبا همه تجربه ش کردن و بله احتمالا یه جایی لنگ بزنه

      2. ببینید خیلی به خودتون از این نظر فشار نیارید تنها حقیقتی که فعلا وجود داره اینکه همونطور که یه تئوری میتونه منطقی باشه هزاران هزار تئوری دیگه هم میتونن اینطور باشن اینا فقط تئوریه هیچکس از حقیقت خبری نداره

    2. به دیدگاه فروید نیز در این رابطه نیز توجه فرمایید .دیدگاه وی نیز جالب است و منطقی تر از ماتریکس .ولی در این دنیای پیچیده حتی احتمال دادن نیز دشوار است تا پذیرفتن.

    3. اتفاقا من هیچ وقت حس نکردم در یک توهم زندگی میکنم! چون همچین چیزی امکان نداره! چون هیچ وقت به اثبات نرسیده و قطعی نشده!
      این ذهن شماهم که فکر میکنین همه چی توهمه به خاطر اعصاب و مشکلات ذهنیه و زندگی شماست که شما به یک پوچی رسیدین!

      1. آنجولینا جولی میگه.
        من همیشه توی کار خودم موفق بودم
        ولی یک چیزی را که من تا امروز نفهمیدم و هیچ وقت هم نخواهد فهمیدم اینه که _منم یک زن هستم با قابلیت ها و توانایی های خودم ولی در آمریکا زندگی میکنم در آسایش تمام ولی اون زنی که در گوشه یی دیگری از این دنیا زندگی میکنه که حالا فرق نمیکنه ایران باشد یا افغانستان یا هرجایی از این کره خاکی شاید اون تونایی های بهتر از من داشته باشد و از هر نگاه بهتر از من باشد ولی دریک ماتریکس خیلی بد و در یک جایی خیلی دور برای زنده ماندن تلاش میکند و از تمام حقوق یک انسان بی بهره مانده
        پس وقتی خداوند میگه حقوق تمام انسانها باهم برابر است من به حرف خداوند باور کنم یا به چیزی که خودم با چشمانم میبینم و با هواس پنج گانه که خود خداوند برایم داده احساس میکنم باور کنم؟
        (کدام یک حقیقت است)؟

  10. شما رو نیمدونم ولی من در ماتریکسی به نام “ایران” گیر افتادم . آزادی از این ماتریکس یعنی تولد دوباره ی من

  11. درسته که ریاضی ابزار فوق العاده ایست
    ولی اونهم حفره هایی نظیر اون چه که کورت گودل
    در مورد قضایای لاینحل در هر مدل ریاضی وجود داره
    رو باید در نظر داشت

    1. کلا هیچ نظریه ای رو نمیشه کامل پذیرفت ویا رد کرد اما بعضی چیزها نیازی به درازمایشگاه ثابت شدن نداره وبصورت شهودی وتجربی درک میشه.برا همه ی ماها ثابت شده پیش اومده که درعالم خواب وقتی ی چیزیو باور داریم اتفاق میفته مث پریدن از رو ی ساختمون بدون اینکه بیفتی زمین گاهی هم شک داری به اینکه این اتفاق میفته پس میفتی، باتوجه به این مساعل اونچیزی مشخصه این ذهنه که شکل دهنده واقعیت هاست واین باوره که پیوندو تشکیل میده برا این ساختار.درنظر بگیریم وقتی ما تو ی خواب عمیق فرو میریم چه چیزی باعث میشه بفهمیم که خوابه؟؟مگر نه اینکه فکر کردن به خواب ؟اگر ما به ذهنمون نرسه که توخوابیم ایا واقعا دیگه میشه بهش گفت خواب؟؟؟