از شبه انسانها تا انسان مدرن
بیگ بنگ: بعد از انفجار كامبرين انواع جانوران و از آن جمله پستانداران به وجود آمدند. تقريباً 75 ميليون سال پيش، اولين نوع پستاندارى كه انواع ميمونها و انسانها از آن منشعب گرديده اند، به نام پريماتها در صحنه نمايشنامه خلقت پا به عرصه وجود گذاشتند. حجم مغز اين دسته از حيوانات نسبت به هيكل آنها بيشتر توسعه پيدا كرد و در طى 74 ميليون سال تحول و فرگشت، انسانهايى نزديك به ما از آنها بوجود آمد.
از چه تاريخى ميمونهاى بزرگ (Orang-Outans) و شامپانزه از اين گروه جدا شدند؟ از چه لحظه اى انسان واقعى پا به عرصه وجود گذاشت؟ و از چه زمانى شروع به ساختن ابزار كرد؟ اين پرسشها امروزه مورد بحث و گفتگو و حتى مجادله دانشمندان در رشته هاى مختلف علم مى باشد. ولى بايد اذعان داشت، كسى در اين حقيقت كه ما از مولكولهاى اوليه، باكترى ها، ميكروبها، نباتات اوليه، خزندگان و بالاخره پستانداران به وجود آمده ايم، شكى روا نميدارد. همان طور كه قبلاً هم گفته شد، انسانشناسان متكى بر مطالعه استخوانها و اسكلتهاى به دست آمده و عمر رسوباتى كه اين فسيلها در آنها يافت شده است و بيوشيميستها كه توجه به آرايش مولكولهاى DNA و ميتوكندرى و مقايسه اين مولكولها در انواع مختلف حيوانات دارند، درباره تاريخ جدا شدن خانواده انسانها و ميمونها از هم، با يكديگر به بحث و مجادله مشغول اند. گويا بالاخره به توافقى رسيده و فكر مى كنند كه اين جدايى در 7 تا 8 ميليون سال پيش اتفاق افتاده است. ولي باز هم دست از پژوهش بر نميدارند و به دنبال حلقه مفقوده بوده و شجره نياكان ما را از لابهلاى رسوبات شرق آفريقا و يا در آرايش و تحول مولكولهاي DNA جستجو ميكنند.
تجزيه و تحليل در زمين شناسى، هواشناسى و باستان شناسى در دره ريفت واقع در آفريقا، صحنه نمايش تحول را به صورت زير مشخص مىكند: بين هشت تا سه ميليون سال پيش، محيط زيست تحت تأثير عمل تكتونيك و تحرك قاره ها و ظهور خشكسالى بتدريج تغيير مى يابد. پريماتها خود را با شرايط محيط تطبيق مى دهند، سرپا ميايستند، صورت آنها كوچك و جمجمه شان بزرگ مى شود و در نتيجه امكان توسعه مغزشان فراهم ميآيد. همزمان با وضعيت ايستاده، دستها آزاد گشته و امكان ساختن ابزار را پيدا ميكنند.
وجود ابزارها، خواه ماهرانه ساخته شده باشند يا نه، در كنار استخوانها به نظر انسان شناس معروف لورواگورهان، علامت بدون ترديدى از جهش حيوان به انسان است. حنجره توسعه يافته به سمت پايين امكان سخن گفتن را به او داده و بالاخره يك روز شبه انسان مبدل به انسانى ميشود كه نقاشى و مجسمه سازى كرده و مراسم شادى و عزادارى برپا ميكند. برحسب تاريخ جهش شبه انسانها و تكامل آنها به انسان كنونى، ميتوان به طور مختصر، گروههاى مختلف آنها را به نحوى كه انسانشناسان با توجه به بيش از دو هزار قطعه استخوان و يا اسكلت كامل پيدا شده در شرق آفريقا پذيرفتهاند، بيان داشت. البته بعيد نيست كه اين طبقهبندى با پيدايش اسكلتى جديد و يا پيشرفت در تحقيقات طبقهبندى ملكولى تغييراتى بخصوص در دو گروه راماپيتكها و استرالوپيتكها به وجود آورد. اعضاى ديگر خانوادهها كه عبارتاند از هموهابيليس و همواركتوس و هموساپين خيلى نزديكتر به زمان ما بوده و به اندازه كافى مشخصات از آنها در دست هست و در وجود آنها شكى نيست.
1 – راماپيتك ها (Ramapithèques)
ظاهراً اولين شبه انسانى است كه در 15 يا 8 ميليون سال پيش ميزيسته و دليل آن داشتن فكهاى قوى و دندانهاى آسيا با ميناى ضخيم و نيشهايى است كه مانع جويدن نبوده است. تمام اين مشخصات نشان مى دهد كه آنها از دانه هاى سخت به عنوان غذا و همچنين از گياهان استفاده مىكرده اند و دليل آن وجود آثار باقى مانده بر روى فك پايين است. اين شبه انسانها مى توانسته اند استخوانهاى حيوانات را شكسته و از مغز آن استفاده كنند. تكه سنگهاى فرسوده و بازمانده حيوانات پيدا شده در نزديكى اسكلت اين شبه انسانها در كنيا، اجازه چنين حدسى را داده است. يك تكه از قسمت دست اين شبه انسانها را نيز در پاكستان پيدا كردهاند و فكر مى كنند آنها بر روى دو پا راه مى رفته اند يا در واقع Bipede بودهاند. قبلاً گفتيم كه در بين انسانشناسان و بيولوژيس اختلافنظر وجود دارد. بيولوژيست ها راماپتيك را جزو شبه انسانها نميدانند.
2 – اُسترالوپيتك (Australopitheque)
بين 2 تا 6 ميليون سال پيش، شبه انسانهاى اُسترالوپيتك زندگى ميكرده اند. افرادى بسيار قوى كه آروارههاى محكم و قدي نسبتا كوتاه (حدود 1.5) متر داشته و علفخوار بوده و در آفريقاي شرقي مىزيستهاند. استخوان و اسكلت آنها در اين ناحيه از آفريقا به وفور پيدا شده است. دسته اى از آنها كه باريك اندام بوده اند، گراسيل (Graciles) ناميده ميشوند. قدشان كوتاهتر (حدود يك متر) و تا اندازه اى گوشتخوار بوده و با نوعى گُرز شكار مى كرده اند. اين گُرزها شايد اولين وسيله سنگى است كه شبه انسانها به كار گرفته اند. وابستگى آنها به طبقه شبه انسانها در كنگره مركز تحقيقات علمى فرانسه (C.N.R.S) مورد بحث است.
دو نوع توجيه متناقض دراين باره وجود دارد. براى عده اى اُسترالوپيتكوس آفارنزى (Australopithecus Afarensis) قديمى ترين نوع و لوسى (Lucy) مربوط به دسته گراسيل اين گروه است و احتمالاً مادربزرگ انسانها است كه از گروه راماپيتكها منشعب شدهاند. عده اى ديگر از زيستشناسان معتقدند كه استرالوپيتك ها مدت طولانى با گروه ديگرى از شبه انسانها كه هابيليس (Habilis) نام دارند، همزيستى داشته اند و نمى توانند اجداد يكديگر باشند و به عقيده آنها انسان مستقيماً از راماپيتك ها و يا نوادگان آنها حاصل گرديده و بقاياى اين نوادگان را بايد يافت و به نظر آنها تمام گروه اُسترالوپيتك ها از بين رفتهاند.
3 – همو هابيليس (Homo Habilis)
حدود 2 ميليون سال پيش در آفريقا زندگى مى كرده اند. اين شبه انسانها جمجمهاى بزرگ و بى قواره، ولى نيمرخى راست داشته اند. در واقع اولين پيشهوران و صنعت كاران نوع بشر هستند. هموهابيليسها شكارچى بوده و فرآورده شكار خود را با دسته خود تقسيم ميكردهاند. اين شبه انسانها بسيار خشن بوده و احتمالاً سبب از بين رفتن نسل اُسترالوپيتكها شده اند، زيرا آنها را نژاد پايينتر از خود مىدانسته اند. عدهاى معتقدند كه در دوران اُسترالوپيتك ها خشكسالى ناگهانى و طولانى در آفريقاى شرقى اتفاق افتاده و جنگلهاى وسيع تبديل به دشتهاى غير قابل سكونت گرديده و احتمالاً سبب از بين رفتن آنها و تحول و تكامل هابيليسها شده است. هموهابيليسها بر روى دو پا راه مىرفته و از دستهاى خود براى شكار و كندن ميوه استفاده ميكردهاند.
4 – هموآركتوس (Homo Erectus) يا پيته كانتروپ (Pithécantrope)
اين دسته . از شبه انسانها پيشانى بلند و مغز حجيم داشته و تقريباً يك و نيم ميليون سال پيش زندگي ميكردهاند. براى اولين بار آنها آتش را شناختند و به كمك آن غذا مىپختند. بقاياى آتش نزديك محل اقامت آنها به دست آمده است. ابزارهاى سنگى داشته اند و به كمك سنگهاى تراشيده شكار ميكردند. براى اولين بار با سفر و مهاجرت آشنا شدند و بتدريج در آسيا و اروپا مسكن گزيدند و بقاياى آنها در نقاط مختلف آسيا و اروپا ديده شده است.
5 – هموساپين (Homo Sapiens)
تقريباً يكصد هزار سال پيش در آفريقا ظاهر شده و سپس به سراسر دنيا مهاجرت نموده اند. شبه انسانهايى بسيار نزديك به انسان و داراى قيافهاى نسبتاً زيبا بودهاند. دسته اى از اين شبه انسانها تقريباً 80 هزار سال پيش در اروپا زندگى ميكردند و منشعب از دسته همواركتوس هستند كه مهاجرت آنها به اروپا خيلى زودتر از مهاجرت ساير شبه انسانها بوده است. آنها را انسانهاى نئاندرتال (Néanderthal) ناميدهاند. اين شبه انسانها به دلايلى كه دقيقاً مشخص نيست از بين رفتهاند و از 35 هزار سال پيش ديگر اثرى از آنها در فسيلها ديده نميشود.
دسته ديگر از هموساپين ها كه منشعب از همواركتوس آفريقايى هستند، انسانهاى كرومانيون (Cro Magnon) ناميده مى شوند و بنابه برخى از نظريه ها آنها مسبب از بين رفتن انسانهاى نئاندرتال بودهاند. انسانهاي كرومانيون پنجاه هزار سال پيش به اروپا مهاجرت كرده اند و براى اولين بار در دوردين (Dordogne) فرانسه اسكلت سه مرد و يك زن و يك بچه كشف شد. در آلمان و چكسلواكى نيز اسكلتهايى از آنها پيدا شده است. اسكلت آنها خيلى نزديك به اسكلت انسانهاى امروزى است. اين انسانها معمولاً بلند قامت، بين 1.7 تا 1.9 متر قد داشتند و بسيار قوي بودهاند.
تصور ميشود كه بعد از مهاجرت از آفريقا به خاورميانه رفته و سپس به اروپا آمدهاند. شكل جمجمه بلند و كشيده و مشابه جمجمه ما انسانها و حجم مغز آنها نيز تقريباً به اندازه حجم مغز ما يعنى در حدود 1400 سانتيمتر مكعب بوده است. اين بزرگى حجم مغز و بخصوص توسعه ناحيه پيشانى كه در آن فهم و ضمير و انعكاس و حساسيت قرار دارد بسيار مهم مى باشد. به علت فهم و قدرت تميز اين دسته از انسانهاست كه نام آنها را هموساپين – ساپين (Homos Sapiens Sapiens) گذاردهاند. اين اصطلاح اولين بار در آغاز قرن بيستم توسط فيلسوف مشهور هانرى بِرگسون (Hanry Bergson) به كار برده شد. منظور او مشخص نمودن فهم و درك انسان است كه به كمك آن توانسته خود را با محيط وفق دهد و فكر كند و اين امتياز انسان بر حيوان عبارت از تقدم قوه دراكه بر غريزه است.
بالاخره همين انسانها باز تحول پيدا كردند تا به انسان كنونى رسيده اند. ابتدا ابزارهاى سنگى و سپس به كمك فلزّاتى كه به تدريج كشف مى كردند ادوات و ابزارهاى فلزى ساخته اند و طى ده پانزده هزار سال زندگى و تمدن خود را توسعه بخشيدند تا به حال رسيدند. اكنون ما نوادگان انسانهاى اوليه بمبهاى اتمى و هيدروژنى و كامپيوتر، يعنى حافظه و فهم مصنوعى و سفينه فضايى ساخته ايم و به سياره هاى ديگر سفر كرده و به ساختن بچه هاى آزمايشگاهى مبادرت مى ورزيم و بدين ترتيب خود به نوعى موتور تحول و تكامل بر روى كره زمين شدهايم.
توجه 1: لوسي (Lucy) اسكلت زنى است كه در 24 نوامبر 1974 در آفريقاى شرقى (اتيوپي) پيدا شده كه جزو دسته اُسترالوپيتك گراسيل ميباشد و در حدود 3 ميليون سال قبل زندگى مى كرده. قد او 1.1 متر بوده و درباره او تحقيقات فراوان كرده و كتابهاى متعددى نوشته اند. تصويرهاى خيالي از او بر حسب مشخصات اسكلتش در سال 1988 در موزه ملى فرانسه تهيه گرديده است.
توجه 2: HOMO نامى كه در دستهبندى حيوان شناسى به انواع انسانها داده شده است.
توجه 3: Habilis يعني ماهر، چون اين شبه انسانها قادر به ساختن ابزار سنگى بوده اند.
سایت علمی بیگ بنگ / منبع : كتاب ستارگان، زمين، زندگي نوشته دكتر علي افضل صمدي
اطلاعات بیشتر: Hominidae , Human evolution , Timeline of human evolution
اگر درست متوجه شده باشم طبق این مقاله انسان هموسافینس خودش انواع مختلفی داشته است، مانند هموسافین-کرومانیون و هموسافین-سافین. اما انچه برایم گیج کننده بود نام بردن از نئاندرتال ها در گروه هموسافین بود. تا جایی که میدانم آنها زیرگروه دیگری از هومو یعنی همونئاندرتال هستند نه هموسافین-نئاندرتال.
سپاس فراوان عالی بود خسته نباشید
خیلی جالب بود ممنون.
درود بر شما خسته نباشید بسیار مفید و کامل بود از زحمات شما بی اندازه سپاسگذارم
عالی بود ممنون.