میچیو کاکو: در دوران کودکی، زمانی که در کلاس دوم درس می خواندم، بر حسب تصادف معلم اظهار نظری کرد که من هرگز فراموش نمیکنم. او گفت: « خداوند آنقدر زمین را دوست داشته، که آن را درست در فاصله مناسب از خورشید قرار داده است. » من بعنوان یک کودک شش ساله شدیدا تحت تاثیر قرار گرفتم. اگر خداوند زمین را بسیار دورتر از خورشید قرار می داد، اقیانوسها منجمد می شدند. از طرف دیگر ، اگر زمین را در فاصله بسیار نزدیکتری قرار می داد، در اینصورت اقیانوسها بخار شده و از بین می رفتند. از نظر معلم این یعنی نه تنها خداوند وجود دارد، بلکه بسیار بخشنده نیز هست.
امروزه فیزیکدانان بیان می کنند که زمین در ناحیه گولدیلاکس (1) از خورشید قرار دارد، درست در فاصله ای که آب، این « حلال عالمگیر »، به منظور ایجاد مواد شیمیایی لازم برای حیات، به صورت مایع وجود داشته باشد. اگر زمین در فاصله دورتری از خورشید قرار داشت، ممکن بود سطح زمین مانند مریخ به صورت یک صحرای منجمد باشد، سطحی خشک و بی حاصل که بر روی آن اب و حتی دی اکسید کربن نیز اغلب بصورت جامد وجود دارد.
اگر زمین نزدیکتر از این به خورشید بود، در اینصورت بیشتر شبیه به سیاره زهره بود. زهره، از نظر اندازه تقریبا با زمین برابر است. این سیاره به سیاره گلخانه ای معروف شده است. بدلیل اینکه زهره بسیار به خورشید نزدیک است، جو زهره انرژی خورشید را جذب کرده تا جایی که دما به 480 درجه سانتیگراد می رسد و این سیاره جهنمی ترین سیاره منظومه شمسی است.

فیزیکدانان در تحلیل استدلال معلم من خواهند گفت که جمله او مصداقی از اصل انسانی ( یا اصل آنتروپیک 2) است که بیان می دارد قوانین طبیعت به گونه ای تنظیم شده اند که امکان وجود حیات و آگاهی در ان فراهم آید. این قوانین، چه در پس آنها طراح بزرگی قرار داشته باشد و چه کاملا تصادفی باشند، به دلیل وجود تعداد زیاد « حوادث » که وجود حیات و آگاهی را امکانپذیر ساخته اند، مخصوصا در سالهای اخیر موضوع مجادلات بسیاری بوده اند. از نظر برخی ، این دلیلی است برای وجود خدایی که از روی فکر، قوانین طبیعت را بگونه ای تنظیم کرده است، که وجود حیات و در نتیجه وجود ما را امکانپذیر سازد. اما از نظر دیگر دانشمندان، این بدان معناست که یا ما از روی خوش شانسی در نتیجه رخ دادن دنباله ای از اتفاقات به وجود آمده ایم یا در صورت اعتقاد به نسخه های مختلف نظریه تورم و نظریه M، جهان چندگانه ای متشکل از چندین جهان در آن واحد وجود خواهد داشت.
برای درک بهتر این دلایل، ابتدا اتفاقاتی را که منجر به بروز حیات بر روی کره زمین شده اند، در نظر بگیرید. ما تنها در محدوده گولدیلاکس خورشید قرار نداریم، بلکه همچنین در مجموعه ای از نواحی گولدیلاکس دیگر بسر می بریم. بعنوان مثال ابعاد ماه برای اینکه در مدار زمین بصورت پایدار حرکت کند، کاملا درست و مناسب است. اگر ماه بسیار کوچک تر از ابعاد فعلی اش بود، حتی وجود اختلالات بسیار کوچک در چرخش زمین، به مرور زمان در طول صدها میلیون سال، بر روی هم انباشته شده و باعث می گردید که زمین به طور مصیبت باری در چرخش خود دچار لنگی شود و بنابراین چنان تغییرات شدیدی در آب و هوا ایجاد شود که وجود حیات را غیر ممکن سازد. پیش بینی کامپیوتری نشان می دهد که نیودن این ماه بزرگ در حدود یک سوم اعاد زمین ، احتمالا محور زمین در مدت زمان میلیونها ها سال به اندازه 90 درجه تغییر پیدا می کرد. از آنجا که دانشمندان عقیده دارند پیدایش DNA به صدها میلیون سال پایداری آب و هوایی نیاز داشته است، بنابراین زمینی که محور آن مرتبا جابجا می شود، چنان تغییرات فاجعه باری در آب و هوا ایجاد خواهد کرد که پیدایش DNA را غیر ممکن می سازد. بدلیل وجود نیروهای کوچک جزر و مدی ، ماه در هر سال به اندازه 4 سانتی متر از زمین فاصله می گیرد، به این ترتیب در حدود دو میلیارد سال بعد، فاصله آن بسیار زیادتر از آن خواهد بود تا بتواند چرخش زمین را پایدار سازد. ایم مسئله می تواند برای حیات روی کره زمین خطرناک باشد. میلیاردها سال بعد، نه تنها به دلیل به هم خوردن مدار چرخش زمین آسمان شب بدون ماه خواهد بود، بلکه احتمالا مجموعه صور فلکی دیده شده آسمان نیز تغییر خواهند کرد.
unnamed

بطور مشابه ، مدل های کامپیوتری منظومه شمسی ما نشان می دهد که وجود سیاره مشتری در منظومه شمسی برای حیات کره زمین به نوعی خوش شانسی محسوب می شود. به این دلیل که گرانش شدید آن بیرون راندن خرده سیارک ها از منظومه کمک می کند. در طول عصر شهاب سنگ ها، از 3.5 میلیارد سال تا 4.5 میلیارد سال پیش، تقریبا میلیاردها سال طول کشید تا منظومه شمسی ما از باقی مانده های خرده سیارک ها و دنباله دارها پاک شود. اگر مشتری بسیار کوچک از این و گرانش آن ضعیف تر می بود، در این صورت هنوز منظومه شمسی ما مملو از خرده سیارک ها بوده و به این ترتیب با سقوط خرده سیارک ها بر روی زمین و اقیانوسها، حیات غیر ممکن می گشت. بنابراین مشتری نیز درست در اندازه صحیح و مناسب برای حیات قرار دارد.
از طرف دیگر ما در همچنین در ناحیه جرم سیاره ای قرار داریم. اگر جرم زمین قدری کمتر بود، گرانش آن چنان ضعیف بود که نمی توانست اکسیژن را در خود نگاه دارد. اگر بسیار زیاد می بود، بسیاری از گازهای نخستین سمی را هنوز در خود داشت و به این ترتیب حیات را غیر ممکن می ساخت. این یعنی وزن کره زمین برای نگهداری یک ترکیب جوی مناسب برای حیات کاملا متعادل است. به طور مشابه، می توان گفت ما در منطقه گولدیلاکس مدارهای مجاز سیاره ای قرار داریم. بطور قابل ملاحظه ای، مدار سیارات دیگر، بجز مدار پلوتو تقریبا دایره ای هستند؛ به این معنی که برخوردهای سیاره ای در منظومه شمسی کاملا نادر است. به بیان دیگر، زمین در نزدیکی هیچ کدام از غول های گازی که گرانش آنها می تواند به راحتی مدار زمین را مختل کند، قرار نمی گیرد. این نیز برای حیات که نیاز به صدها و میلیونها سال پایداری دارد، مناسب است. به علاوه زمین در ناحیه گولدیلاکس کهکشان راه شیری، در حدود دو سوم فاصله از مرکز کهکشان، قرار دارد. اگر منظومه شمسی به مرکز کهکشان، جایی که سیاه چاله ها در کمین هستند، بسیار نزدیک بود، میدان تابش چنان شدید می بود که حیات را غیر ممکن می ساخت و اگر منظومه شمسی بسیار بیشتر از این مرکز فاصله داشت، آنگاه به اتدازه کافی عناصر سنگین تر به منظور ساختن مواد لازم برای حیات، وجود نداشتند.
دانشمندان قادرند مثالهای متعددی ارائه کنند که بر طبق آنها زمین درون هزارها ناحیه گولدیلاکس مختلف قرار دارد. این نقاط اینقدر زیاد میباشد که می تاوان گفت وجود حیات هوشمند بر روی کره زمین، در کل کهکشان یا شاید در کل جهان، منحصر به فرد است. یک حیات هوشمند دارای مقادیر کاملا مناسبی از اقیانوس ها، لایه های زمین شناسی، محتویات اکسیژن ، دما ، انحراف محور چرخش، و … است. اگر زمین تنها از یکی این ناحیه های باریک خارج می شد، ما اکنون اینجا نبودیم تا در این مورد صحبت کنیم.
آیا زمین، تنها به این خاطر که خداوند آن را دوست داشته، درست در بین تمام این شرایط مناسب قرار گرفته است؟ شاید، البته می توان نتایج دیگری در نظر گرفت که نیازی به تکیه بر وجود خدا نداشته باشد. شاید میلیونها سیاره مرده در فضا وجود داشته باشند که به خورشید منظومه خود بیش از حد نزدیک بوده اند، یا قمرشان بسیار کوچک، مشتری شان بسیار کوچک، یا به مرکز کهکشانی خود بسیار نزدیک باشند. وجود نواحی گولدیلاکس در مورد زمین لزوما به این معنی نیست که خداوند بر ما موهبت خاصی ارزانی داشته است؛ این مسئله به سادگی می تواند تنها یک تصادف باشد، نمونه نادر در بین میلیونها سیاره مرده در فضا که در بیرون از این نواحی گولدیلاکس قرار دارند.

Michio Kaku _ Parallel Worlds _

پی نوشت:
1- به منطقه ی قابل سکونت در یک سیاره شبیه زمین در اطراف یک ستاره اطلاق می شود که از لحاظ نظری می تواند اتمسفر کافی برای حفظ آب مایع را داشته باشد.
2-اصل آنتروپيك يا انسان محوري.اصلی بنا بر احتمالات علمي و اعتقادي شكل گرفته است، آنتروپيك اغلب به هاوكينگ و براندون كراتر نسبت داده ميشود.آنتروپيك اصليست كه ميگويد محور خلق اينچنين جهاني با تمام قواعد و ثابت هاو قوانين خاص خودش بر پايه خلقت انسان بوده است.عدم قطعيت بطور حتم يكي از اصلي ترين اصولي بوده است كه باعث شده فيزيكدانان به اين فكر كشانده شوند.عدم قطعيت اصلي است كه نظريه ريسمان بر پايه آن شكل گرفته و همينطور نظريات مهم ديگري در زمينه فيزيك كوانتوم.

پاسخ دادن به محسن لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

6 دیدگاه

  1. به نظر من موضوع را باید برعکس نگاه کنیم. نگریستن به موضوع مثل مطلب بالا این را به ذهن نزدیک می کند که بگوییم وجود زمین در یک موقعیت خاص برای بوجود آمدن انسان است. در صورتیکه که به نظر من ما محصولی از این نظم کیهانی هستیم. و به وجود آمدن ما محصول چندین میلیاردی این نظم است. زمین وقرار گرفتنش در این موقعیت سبب شده موجودی به نام انسان شکل بگیرد که این قدرت را دارد که خود و محیط پیرامونش را بشناسد. در واقع ما محصولی از این نظمی هستیم نه اینکه این نظم برای وجود ما باشد.

  2. دوست عزیز شاید ، شاید به درد کسی نمیخوره اونی که از همه برای همه معلومه البته اگه کسی خودشو به خواب نزنه میدونه که کار خداوند بزرگ و بی شریک است.