معناي جهان و آفرينش از نگاه فيزيكدانان ( قسمت دوم )
مسئله وجود خالق اين سؤال را برميانگيزد كه آيا علم قادر است در مورد وجود خدا به ما اطلاعاتي بدهد؟ خداشناسي به نام پل تيليچ گفته است كه فيزيكدانان تنها دانشمنداني هستند كه ميتوانند كلمه خدا را به زبان آورده و شرمنده نشوند. در حقيقت فيزيكدانان در مواجهه با يكي از مهمترين سوالات انسان تنها هستند: آيا طرح بزرگي وجود دارد؟ و اگر چنين است آيا طراحي دارد؟ مسير درست حقيقت كدام است، منطق يا وحي؟
در نظريه ريسمانها ذرات زيراتمي را ميتوان به صورت نتهاي يك تار مرتعش نشان داد. قوانين شيمي ملوديهايي هستند كه ميتوان با اين تار نواخت. قوانين فيزيك به قوانين هارموني كه اين ريسمانها را كنترل ميكنند مربوط ميشوند. جهان سمفوني ريسمانهاست و ذهن خدا موسيقي كيهان است كه در فرافضا طنينانداز شده است. اگر اين تشابه درست باشد، سوال بعدي اين است كه آيا آهنگسازي هم وجود دارد؟ آيا كسي اين نظريه را طراحي كرده است تا قدرت جهانهاي محتملي را كه در نظريه ريسمانها ميبينيم، ممكن سازد؟ اگر جهان همانند يك ساعت دقيق تنظيم شده باشد، آيا ساعتسازي هم وجود داشته است؟
نظريهي ريسمانها اين سوال را مطرح ميكند كه آيا خدا حق انتخابي داشته است؟ زماني كه اينشتين نظريههاي كيهاني خود را تهيه ميكرد، همواره اين سوال را ميپرسيد كه من چگونه جهان را طراحي ميكردم؟
او به اين ايده نزديك شده بود كه شايد خداوند در مورد اين مسئله حق انتخابي نداشته است. اينطور بهنظر ميرسد كه نظريهي ريسمانها نيز اين احتمال را تأييد ميكند. وقتي نسبيت را با نظريه كوانتوم مخلوط ميكنيم به نظريههايي دست مييابيم كه عيوب نهفته و مهلكي دارند: واگراييهاي ايجاد شده و ناهنجاريهايي كه تقارنهاي موجود در نظريه را به هم ميزنند.تنها با كمك تقارنهاي قدرتمند ميتوان اين واگراييها و ناهنجاريها را حذف كرد و نظريهي M داراي قدرتمندترين تقارنهاست. بنابراين شايد نظريهاي منحصربهفرد وجود داشته باشد كه تمام شروط لازم براي يك نظريه را دارا باشد.
از اينشتين، كسي كه اغلب به تفصيل درباره قديم مينوشت، در مورد وجود خدا پرسيدند. از نظر او دو نوع خدا وجود داشت. يكي خداي شخصي بود كه پاسخ عبادتكنندگان را ميداد: خداي ابراهيم، اسحاق، موسي و خدايي كه آب را از هم ميشكافد و معجزه ميكند. اما اين لزوماً همان خدايي نيست كه اغلب فيزيكدانان به آن اعتقاد دارند.
اينشتين يكبار نوشته است: «« به خداي اسپينوزا اعتقاد دارد. خدايي كه خود را در هماهنگي منظم موجود در هرآنچه كه وجود دارد آشكار ميكند و نه به خدايي كه خود را با سرنوشت و اعمال انسانها درگير ميكند.»»
خداي اسپينوزا و اينشتين خداي هماهنگي است، خداي استدلال و منطق. اينشتين مينويسد: «« نميتوانم خدايي را تصور كنم كه به آفريده خود پاداش داده يا او را مجازات كند … همچنين نميتوانم باور كنم كه انسان بعد از مرگ كالبد، زنده ميماند.»»
در دوزخ اثر دانته، اولين محفل نزديك به ورودي جهنم افرادي قرار دارند كه عيسي مسيح را كاملاً نپذيرفته ولي رضايتمند و نيكسرشتند. در محفل اول دانته با افلاطون و ارسطو و ديگر متفكران و روشنفكران بزرگ برخورد ميكند. همانطور كه فيزيكداني به نام ويلچك بيان كرده است: ««ما گمان ميكنيم كه بسياري، شايد اغلب فيزيكدانان به محفل اول راه يابند.»»
حتي ممكن است مارك تواين نيز به اين محفل مجلل راه يابند. تواين ايمان را اينگونه تعريف كرده است: «« اعتقاد به چيزي كه هر احمقي ميداند، درست نيست»».
شخصاً (منظور، راوي اين متن ميچيو كاكو فيزيكدان برجسته معاصر ميباشد) از يك ديدگاه كاملاً علمي فكر ميكنم قويترين استدلال براي وجود خداي اينشتين يا اسپينوزا از فرجامگرايي ناشي ميشود.
اگر سرانجام نظريه ريسمانها، از نظر آزمايشگاهي به عنوان نظريهي همهچيز تأييد شود، در اين صورت بايد از خود بپرسيم كه خود اين معادلات از كجا آمدهاند؟ اگر نظريه ميدان يكپارچه، همانطور كه اينشتين عقيده داشت، حقيقتاً نظريهاي است يكتا، بايد از خود بپرسيم كه اين يكتايي از كجا آمده است؟ فيزيكداناني كه به اين خدا معتقدند، عقيده دارند كه جهان چنان زيبا و ساده است كه قوانين آن نميتوانند تصادفي باشند. جهان ميتوانست كاملاً بيهدف بوده و از الكترونها و نوترينوهاي بيجان تشكيل شده باشد و هرگز قابليت ايجاد حيات را نداشته باشد، چه برسد به اينكه حيات هوشمندي در آن بهوجود آيد.
اگر همانطور كه من و برخي ديگر از فيزيكدانان عقيده داريم، قوانين نهايي حاكم بر هستي را بتوان بهوسيله فرمولي با طول تنها 3 سانتيمتر نشان داد، در اين صورت اين سوال پيش ميآيد كه چنين فرمولي از كجا به وجود آمده است؟
آنطور كه مارتين گاردنر گفته است: ««چرا سيب به زمين ميافتد؟ به دليل قانون گرانش. چرا قانون گرانش؟ به دليل معادلات مشخصي كه بخشي از نظريهي نسبيت هستند. روزي كه فيزيكدانان موفق به نوشتن معادله نهايي شوند كه از آن بتوان تمام قوانين فيزيكي را نتيجه گرفت، باز هم يك نفر خواهد پرسيد چرا اين معادله؟؟ »»
ادامه دارد ….
سلام. واقعا خوشحالم که حداقل بیگ بنگ به پرت و پلای سایت های دیگر اعتقادی ندارد. تشکر فراوان از زحمات شما🍰🍩🌹🌷🌸🌻🌼
معمار یک ساختمان به تمام زوایای آن آگاهی دارد و با این حال نه جزئی از ساختمان است و نه معادل آن . همینطور طراح و نویسنده یک نرم افزار هیچ شباهت و سنخیتی با ساخته خود ندارد با هیچ کد و هیچ عددی نسبیتی همگونی ندارد نه جزئی از نرم افزار است نه معادل آن.
سلام اینجور که میگی خدا با خودش درگیره ویا دعوا داره
با عرض سلام،
مشکلی نیست که خدایی وجود دارد یا ندارد، بلکه مشکل این است که آن خدایی که ادعا می شود هست چه ربط ورابطه و نسبتی با این جهان دارد؟ آن خدای خالق سیستم ایا خود جزئی از سیستم است یا نیست؟ اگر جزئی از سیستم است پس هم زمان مند خواهد بود و هم مکان مند خواهد بود. اگر جزئی از سیستم نیست پس نمی توانید ادعا کنید که خدا همه جا حاضر است.
تنها راه حل پیش روی خداباوران این است که کل سیستم را با اصل و فرعش معادل و برابر با خود خدا بگیرند که تبعات آن هم معلوم خواهد بود…
معمار یک ساختمان به تمام زوایای آن آگاهی دارد و با این حال نه جزئی از ساختمان است و نه جزئی از آن . همینطور طراح و نویسنده یک نرم افزار هیچ شباهت و سنخیتی با ساخته خود ندارد با هیچ کد و هیچ عددی نسبیتی همگون ندارد نه جزئی از نرم افزار است نه معادل آن.
سلام به عزیزان دانشمندبنده بعنوان یک فردغیردانشمندوعادی این سوال برام بوجوداومده که همه عزیزانی که میگن براساس شانس واتفاق همه چیزهادست به دست هم داده تایک گوشه جهان شرایط حیات محیابشه درموردمقوله نظم چی میگن؟ازکوچکترین وبی نهایتترین ذرات زیراتمی بگیریدتابزرگترین کهکشانهاوبزرگترین چیزهاییکه برای عقل مادرعالم هست همه دارای دقیقترین نظم وارتباط باهم هستن ودرهمه قوانین دقیق ومنظم که عین زنجیرباهم درارتباطن وبه هم کمک میکنن برای پایداری هرچیزی درجای خودش.آیااین مسئله که تمام اینهاسرجاشن وباهم اینقدرمنظم درارتباطن شانس زده وهمه اینارودست به دست هم داده وازاحتمالات ناشی میشه؟اگه تنهاچندموردمنظم وجودداشت وبقیه عالم بی نظمی بودبله اینکه همه احتمالات دست به دست هم داده درست بودولی شماحتی یک سوراخ قدرنوک سوزن هم نمیبینی ازمنفی بی نهایت تامثبت بی نهایت این جهان که یه قاعده ونظم وقانونی توش نباشه وازطرفی این نظم عظیم همیشه بوده وهیچ جا به انتهانرسیده البته تااین لحظه .پس چطورمیشه همه اینهاروندیدوهمه چی روبه شانس ربط داد.حتی شانس هم دارای قاعده وقانون ومعادلات پیچیده منظمه که دربحث علم احتمالات درموردش گفته شده. این چی رواثبات میکنه؟
دوست عزیز اتفاقا از قسمت اصلی مسئله بدونه توجه گذشتی و رفتی. دقیقا مواردی رو گفتی که اساسا قابل اثبات به روش علمی است. شانس و نظم و قاعده و قانون و ….اینا رو ولش کن ، اصلا گیریم که همه اینها درست باشه و بخاطر یک سری معادلات پیچیده علمی این نظام و جهان و کهکشانها ، و عالم از شروع تا الان و همینطور تا بعد… درحال بسط و گسترش و دارای حیات باشه ، منظورم همین ادعایی که توسط اکثر دانشمندان بر پایه روشهای علمی نیز اثبات شده است. اما ، اون قسمت که اصلیترین قسمت سوال هست رو چرا جوابی برایش نمیدهند ؟! بله، با فرض صحیح بودن تمام ادعاها ی مطروحه، این جا ی کار جور درنمیاد که پس اون فعل اول ، یا اون انرژی اولیه ، یا اون تلنگور اولیه که اغاز شد همه چی تا الان ، اون رو کی زده؟
من دانشمند نیستم ولی میدونم دانشمندان چطور فکر میکنخ از دید یک داشمند بزرگ هیچ چیز شانسی نیست و هر چیزی علتی دارد که به وجود امده توی پرانتز عرض کنم که سو برداشت نشه(ان چیزی که در عالم به وجود امده بدون شک دلیلی پشت ان قضیه است اما به این نکته ریز باید توجه کرد قبل از اینکه چیزی به واقیعت بپیونده و به وجود بیاد هزاران بار به طور اتفاقی روش های به و جود امدن خودش رو انجام داده و هیچکدام موفق نبوده ولی اخری جواب داده ) خوب از این بابت منکر شانس نیستم با مثال عرض میکنم حدود 2 ملیون گونه جانوری و گیاهی در زمین وجود دارد که کشف شده و طبق گفته دانشمندان تعداد بسیار بیشتری از این عدد شاید ده ها ملیون گونه از روی زمین منقرض شدند و همه با داستان انقراض دایناسور ها اشنایید و این مثال خوبی هست برای درک قضیه . پس طبق نظریه فرگشت گونه هایی که با محیط سازگاری پیدا کنند زنده و تولید مثل و گونه هایی که سازگار نمیشن منقرض .تا اینجا باید قبول داشته باشید که خدا در این امر دخالت نکرده.در کیهان هم همین قانون صدق میکنه با ازمون و خطا شانس خود را امتحان میکنه و جایی که بخت باهاش یار بشه تولید و گسترش میابه . در پاسخ به نظمی که گفتی در مقاله بعدی مینویسم
با سلام
بعضی از دوستان طوری از علم مخصوصا فیزیک صحبت می کنند که انگار تمام مسایل علم حل و قواعد هستی کشف شده و فقط مونده پاسخ به سوال اینکه خالق این قواعد و طرح هستی ؟!! هنوز مسایل اصلی فیزیک مثل ماده تاریک، انرژی تاریک و … حل نشده چه بسا حل نشده باقی بمونه مثلا چرا بیگ بنگ رخ داد؟ چرا اینهم ماده در یک نقطه متمرکز بود و غیره
بحثی که در این مقاله از قول تعدادی از فیزیکدان ها بیان شد بیشتر شبیه به یک پازل خیلی خیلی خیلی بزرگ هست که چند تا قطعه اش پیدا کردیم سر جاش گذاشتیم. بقیه قطعات رو هنوز پیدا نکردیم، تازه بعد پیدا کردن باید اونارو سر جاهاشون بذاریم و الان داریم در مورد طرح کلی پازل صحبت می کنیم تازه راضی نیستیم، به اینم گیردادیم که پازل، طراحی هم داره یا نه؟
شاید هیچگاه نشه یه فرمول برای اثبات خدا پیدا کرد اما به شخصه برای من زندگی در جهانی که خالقی داره آرامش بخش تره، خدایی که هماننده یه اراده در تمام فضا ها و در تمام زمانها رسوخ پیدا میکنه تا هستی به این شکل متجلی بشه.
موافقم باخدا ! ولی نه خدایی که خود انسان ساخته
دوستان خوبم در اشتباه بزرگی دارن بعضی ها به سر میبرن هم دانشمندا هم ما .
این که یک چیز پس از دیگری خلق میشه و میگم قبل اون چیز چی بوده مختص سیستم متوالی است که خداوند خلقش کرده اما خود خدا از این سیستم بیرون هست و اصلا اونو نمیشه اینجوری مقایسه کرد ما الان داریم تو ابعاد محدودی به سر میبریم عقل ما درگیر همین چیزایی هست که میبینیم چون داخل یک سیستم با ویژگی های محدودی هستیم .
با تشر بیشتر راجب این فکر کنید
هچوقت از نظم این دنیایی که توش هستیم نمیشه این نتیجه رو گرفت که ی خدایی اومده این نظمو خلق کرده چون ممکنه ما اون تاسه جفت شیش دنیا باشیم یعنی شانسمون زده و تو بخشی اروم و منظم از مجموعه نابسامانی های کیهان به وجود اومده باشیم همونطور که اگه پامونو از کره زمین بیرون بذاریم در اثر تابش های کیهانی یا عدم اکسیژن در عرض چند ثانیه مرغ کنتاکی میشیم. بنظر من این نظم ممکنه کاملا شانسی باشه چون تو این دنیا برای هر چیزی بی نهایت امکان و شانس وجود داره.بنظرم راز هستی چیزی نیست که ما با مغزمون بتونیم درکش کنیم حق هم داریم چون مثل یک کودک خرد سالی هستیم که پاشو از جلو در خونش (کره زمین) فراتر نذاشته و حالا میخواد به این فکر کنه که منظومه شمسی چیه بخشی از کجاست و چجوری به وجود اومده. این یچیز محال و خنده داره که ما با قطعیت راجب وجود یا عدم وجود خدا و پیدایش دنیا حرف بزنیم.
ما واقعا نمیدونیم چی هستیم و کجا قرار داریم چه بسا ما مثل همون اتم هایی هستیم که داخل یک سلوله. چیزی که هست ما نسبت از لحاظ اندازه نسبت به کل هستی موجودات میکروسکوپیکی هستیم و شاید همین هستی هم بخشی از یک کله دیگه یا دنیایی از دنیاهای دیگه باشه پس یجورایی ما مثل اون اتمه یا سلوله هستیم که از همه چی بیخبریم. پس ما نمیتونیم با این اشل و اندازه و محدودیتی که داریم راجع به کل دنیا نظر بدیم و هرچی که تا الان راجب خدا و پیدایش هستی گفته شده فقط حدسو گمانهای مغزه ما انسانهاست. شاید اگر با هوش باشیم روزی نسل ما انسانها به علمو تکنولوژی و شناختی برسه که کمک کنه به مقدمه ای از راز واقعی این موجودیتی که توش هستیم پی ببریم.
اوکینگ در آثار خود اشارههایی در باب وجود خدا و یا عدم وجود آن میکند. برای مثال در کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان مینویسد: «اگر ما بتوانیم فرضیههای لازم برای توضیح هر پدیده و مادهٔ موجود در هستی را کشف کنیم، این کشف یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است، بدین معنی که ما میتوانیم فکر خدا را بخوانیم.»[۲۷]
در کتاب طرح عظیم نیز به این موضوع اشاره میکند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست. همچنین وی به صراحت عنوان کردهاست که اعتقاد به وجود بهشت و یا حیاتِ پس از مرگ در حقیقت «افسانهای» است برای مردمانی که از مرگ میهراسند. او با صراحت میگوید که پس از آخرین فعالیت مغز انسان، دیگر حیاتی برای آن وجود ندارد.
هاوکینگ در مصاحبهای در سال ۲۰۱۴ با نشریه الموندو، به طور قطع وجود خدا را انکار کرده و میگوید: «ال موندو [به معنای جهان در اسپانیایی] حاصل پدیدههای علمی قابل توضیح است.» و «طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجابکنندهتر در اختیار ما قرار میدهد.» سپس خبرنگار «ال موندو» بازهم از نظریه پیشینِ هاوکینگ در کتاب «تاریخچه مختصر زمان» مبنی بر «کمک دانش به درک اندیشه خداوندگار توسط بشر» پرسیده است. هاوکینگ در پاسخ توضیح داد: «منظور من در آنجا این بود که اگر بر همه چیز عالم شویم، به درک اندیشه خداوند نیز نائل خواهیم آمد، با این قید که اساساً خدایی وجود داشته باشد، که این چنین نیست. من خداناباور هستم.»[۲۸]
ویکی پدیا
دوتا موضوع رو کاملا درک کردم . یکی اینکه جهان از هیچ به وجود اومده و این دلیل محکمیه بر وجود بینهایت جهان های موازی و دوم اینکه گذشته و آینده همین الان و همین لحظه وجود داره .
آقا من شخصا اعتراض دارم اولا طبق ایده چند جهانی جهان های امکان پذیر بسیار بسیار زیادی وجود دارند که عمده آنها قوانینشان مناسب حیات و زیست پذیری نیست ینی واقعا ممکنه از الکترون ها و نوترینوهای مرده و بی هدف تشکیل شده باشد چون بیشمار حالت مختلف تصادفی برای چیدمان ذرات کوانتومی در ابعاد فضا زمان وجود دارد . طبق صحبت های هاوکینگ مولتیورز میگوید جهان های امکان پذیر بسیار بسیار زیادی وجود دارد اما فقط تعداد معدودی پایدار و مناسب زیست هستند پس جهان ما یک گزینه تصادفی از میان تریلیون ها حالت تصادفی جهان ها بوده ___ نکته مهم تر کشفیات ناسا نشان میدهد 90 درصد سیارات جهان ما هرگز مناسب زیست نیستند خیلی ها به خورشید منظومه خود نزدیک بوده اند که سوختند خیلی ها آنقدر دور بوده اند که یخ زده و سرگردان اند خیلی ها هم چند فاکتور زیست پذیری رو دارند اما مثلا گرانش اونها مناسب جو پایدار نیست و یا به مرکز کهکشانی خود بیش از حد نزدیک بوده اند تنها تعداد معدودی مثل زمین قابلیت نوعی حیات دارند. در واقع زمین و حالت ایده آل آن نیز میتواند یک گزینه تصادفی و نادر از میان تریلیون ها حالت تصادفی دیگری باشد که برای سیارات در جهان رخ داده است الزاما به این معنا نیست که خداوند این کار رو کرده ! تریلیون ها حالت مختلف برای چیدمان سیارات در منظومه ها رخ داده یه تعداد معدودی مثل زمین میتونسته تصادفی طبق قانون احتمالات در اعداد بزرگ در نواحی ایده آل قرار گرفته باشد ینی نتیجه ازمون و خطای قوانین فیزیک طی 9 میلیارد سال . بماند که 90 درصد موجودات در 4 میلیارد سال فرگشت منقرض شدند و ….
یعنی ذرات یهویی با حات تصادفی فاصله زمین و خورشید متناسبه لایه اوزون چرخش زمین و گردش ماه به دور زمین ک با عث شده چند تا شهاب سنگ به زمین برخورد نکنه اینا همه تصادفی؟
لزوما قرار نیست یک سیاره تمامی مواظین و قوانین رو برای حیات داشته باشند در اینده علم به گونه ای پیشرفت میکنه که میتونی از سیارات و ستارگان مانند نیروگاه های هسته ای انرژی تولید بکنه به گونه ای سیارات توپ فوتبال در دست انسان ها میشوند و انسان تووانایی ایجاد زیست مصنوعی را دارد به عنوان مثال اگر سیاره ای اتمسفر ندارد انسان میتواند برای ان اتمسفر ایجاد کند اگر گرانش ان سیاره برای زیست انسان مناسب نیست میتواند ان را متعادل کند . علم امروز قادر به همچین کاری نیست و از الان دانشمندان در موسسه تحقیقاتی ماساچوت و ناسا دارن روی ان تحقیقات انجام میدن سند حرف های من از گفته های پروفسور میچیو کاکو است فکر نکنید از خودم حرف در اوردم پس با این حساب بینهایت جهان برای زندگی است نه محدود
علمی که بشر صد سال پیش دراختیار داشت نسبت به الان چیزی نیست/علم اون موقع رو بچه های راهنمایی میخونن/علم الان رو هم بعد ها بچه ها به راحتی بیان میکنن و مثه تاریخ از کنارش رد میشن/پس علم خیلی گسترده هستش/کسی نمیتونه بگه این علم صد سال دیگه چه چیزهایی رو اثبات میکنه/پس انقدر قدرتمند و با اعتماد بنفس راجع به خدایی که هیچ چیزی ازش نمیدونیم حرف نزنیم/اظهار نظر کنیم ولی قطعی نه/به جوری نشه ده سال بعد اگر خودمون رشدمون زیاد شد و آگاهی پیدا کردیم نظر الان ما کسی رو به اشتباه بندازه
متشکر از خلیل نسب. فهم خیلی از مسائل برای عوام سخت و غیر قابل قبوله
در افرینش کیهان هیچگونه اراده و هدفی به کار گرفته نشده است و هرچه هست از ذات طبیعت نشات میگیرد. از باروخ اسپینوزا فیلسوف هلند تبار
درود به شما که این مطلب زیبا را درسایت گنجانده. مطلب دوم اینکه دوسال پیش من کامنتی را در مورد اسپینوزا به سایت گذاشتم که کاربران ان را مطالعه بکنند و حالا که اقای کاکو در مورد جوابیه انشتین که درقبال سوال خبرنگاری که میپرسه شما خدا را قبول دارید یا نه؟ به این مطلب اشاره کرده است خیلی خوشحال شدم که شما هم راغب هستید که اینگونه مسایل که حقیقتا فلسفی و علمی میباشد در سایتتون پرداخته بشه . و اگر امکان داشته باشه خود شما هم مطلبی از اسپینوزا که درمورد طبیعت و افرینش میباشد هرچند کوتاه در سایتتون جهت مطالعه کاربران عزیز بگدارید ولی اکر این کار را نکردید ازتون خواهش میکنم که حتما خودتان مطالبی را از ایشان مرور کنید که به نظر بنده حقیر بسیار مفید و ارزشمند برای سایتتون خواهد بود قبلا از لطف شما بی نهایت سپاسگذاری میکنم
تمام این بحث به یه یز برمیگرده
من به شخصه به قانون پایستگی اعتقاد دارم که هیچی نه از بین میره نه به وجود
انرژی یا خدا
فرقی نداره
به نظرشما انرژی توان نظم در جهان را نداشته؟
وقتی میگی مخلوق اول یعنی تقدم زمانی داره ؟ زمان که از مشخصه های دنیاییه ! چجوری برای خالق زمان مشخص می کنی؟
ممکنه با قاعده تسلسل علل نامتناهی محاله بتوان وجود موجودی که خود مخلوق نیست رو متصور شد اما اون موجود لزوما خداوند نیست.دوستان عزیز
اگه تمایل دارید بیسترین تلاش یک بشر برای اثبات خداوند و یگانگی اون رو مساهده کنید بهتره فصل اول کتاب اخلاق اسپینوزا رو بخونید.هر چند من اسپینوزایی ام اما هنوز نتونستم اصول متعارفه اسپینوزا در این مورد رو کاملا بپذیرم.چون به نظر میرسه بیشتر شهود عقلانی باشه تا یک استدلال پیچیده.
دوستان عزیز و گرامی که حرف ها براشون قلنبه است و یا بی اساس میدوننش مثل اینه که من بیام به یه آدم بدون توضیح دادن توان ، مشتق و … کاربرد انتگرال رو بگم. قطعا ایشون گفته های من رو بی مبنا و قلنبه میدونه. باید از صفر شروع بشه سر مسائل فلسفه صحبت بشه یه سری اصول پذیرفته بشن و بر اساس اون بقیه چیزا مورد بحث و اثبات قرار بگیرن. از اینرو بسیار تاکید میشه یا از صفر شروع کنید یا اصلا دور فلسفه نیاید
تعداد جهان های بیشمار پاسخ این سوال رو میده که چرا حیات هوشمند وجود دارد و دنیای ما زیبا و دقیق و منظم است.
بله دقیقا
و اینکه چرا همه حیات رو شبیه حیاتی که خودمون داریم میبینید؟!شاید حیات ویژگی های دیگری هم داشته باشه که ما بهش نرسیدیم!در همون خورشید سوزان شاید نوع دیگری از حیات در جریان باشه یا در نپتون یخ زده!
در همین زمین خودمون جن نوع حیاتش کاملا با دنیای ما متفاوته ..و وجودش هم کاملا قابل اثبات. گاها دیده شده…منظور اینکه انواع دیگه ای هم میتونه باشه که ما حتی ازشون خبر نداریم
اگر جهان به این پیچیدگی نیاز به خالقی دارد پس خدای آن پیچیده تر است و نیاز به خالق پیچیده تری دارد.
اگر شما دوست عزیز نگاهی به قاعده ی الواحد (در فلسفه اسلامی) بیندازید متوجه خواهید شد که اشکال شما وارد نیست. خالق هستی یگانه و بسیط است و تنها یک مخلوق از او سرمی زند که دارای تمامی صفات خالق است منهای واجب الوجود بودن. از صفات بی نهایت مخلوق اول، عالم پدید می آید که هر کدام دارای یکی از صفات خالق است که در مخلوق اول بالقوه موجود است. لذا گوناگونی عالم هستی نشانه ی پیچیدگی خالق نیست بلکه خالق بسیط و یگانه است و واسطه ی بین خالق و عالم، مخلوق اول (صادراول) است.
این که گفتین یعنی چی؟! بجز یه مشت کلمه های قلمبه و سلمبه که برای تحمیق توده ها عالیه
اشکال تو این بحث های بی سر و ته اینه که ، هردو طرف بی منطق هستن ، یکی میگه خدا واجب الوجوده یکی میگه انرژی و دنیا واجب الوجود … چی میشه مثل انیشتین شجاعتشو داشته باشیم بگیم فعلا نمیدونیم ، امیدواریم یه روز بفهمیم حقیقت چیه
اینکه شما از روی بی منطقی بیای بگی “خالق هستی یگانه و بسیط است” چه استدلال و اثباتی داری رو این حرف ، اگه به حرف زدن باشه همه بلدن حرف بزنن ، مهم اینه که شما ادعایی کردی و اون رو اثبات کنی
شما گفتی”تنها یک مخلوق از او سرمی زند که دارای تمامی صفات خالق است منهای واجب الوجود بودن” باز این حرف بدون دلیل و مدرکه ، چطور به این نتیجه رسیدی ؟! چون دلت میخواد ؟
با دوباره از روی لجاجت و بدون دلیل منطقی گفتی “گوناگونی عالم هستی نشانه ی پیچیدگی خالق نیست بلکه خالق بسیط و یگانه است”
دوستان عزیز و عاقل شما نباید ریاضی و پشت سر اون فیزیک ، شیمی و … رو مطالعه کنید چون اساس ریاضی بر اینه که بپذیریم تسلسل و دور باطله یعنی اگر این رو نپذیریم تمام اصول ثابت شده ی ریاضی بر اساس هیچه. ریاضی که نباشه فکر کنم هیچ علمی باقی نمیمونه. اگر هم یکم از عقل خیلی زیادتون کم شد و پذیرفتید که تسلسل و دور باطلن اونوقت تو جهان آفرینش هم متوجه میشین یه جایی دیگه موجودی وجود داره که دیگه مخلوق نیست. همون خداست.
a->b
b->a
خوب نتیجه؟
a=b
کجای دور تسلسل در ریاضی باطل است؟
فرض محال که باطل باشد ولی بینهایت ها که باطل نیست و از هم کوچکتر و بزرگتر دارن حتی این بینهایت ها به عبارتی شما خدا رو هر چقدر بزرگ فرض کنین از او بزرگترم هست
حداقل در ریاضی چنین است
“” اگر جهان به این پیچیدگی نیاز به خالقی دارد پس خدای آن پیچیده تر است و نیاز به خالق پیچیده تری دارد. “”
اگر خالق پیچیده تری وجود داشت پس خالق پیچیده تری برای آن وجود داشت و برای آن هم خالق پیچیده تری از قبلی و الی آخر ……. و این یعنی تناقض ، یعنی تسلسل یعنی پوچی