نامیرایی مجازی – قسمت دوم
بیگ بنگ: یکی از زیرموضوعهایی که در برنامهام دارم و دربارهاش با دانشمندان و فلاسفه صحبت میکنیم « مسئلهی ذهن و بدن» است- رابطهی بین افکار ذهنی در ذهنمان و فعالیتهای فیزیکی در بدن و مغزمان چیست؟ علّت اصلی به وجود آمدن خودآگاهی چیست؟
“دیوید چارلمز” فیلسوف دانشگاه نیویورک، « مسئلهی دشوار» خودآگاهی را به خوبی توصیف کرده است: «چرا این احساس را داریم که چیزی درون ما است؟ چرا تمام فرآیندهای مغزیمان- مدارهای عصبی وسیع و ساز و کارهای محاسباتی- با تجربهای خودآگاهانه همراه است؟ چرا درون ذهنمان فیلمی شگفتانگیز جریان دارد؟ فکر نمیکنم بتوان مسئلهی سخت خودآگاهی را تنها برحسب علم عصبشناسی حل کرد.»
چارلز ادامه میدهد:« کوآلیا( کیفیات ذهنی یا تجربهی حقیقی چیزها- م.)» هستهی مسئلهی ذهن و بدن است. کوآلیا حس خام تجربه است. من رنگها را میبینم- قرمزها، سبزها و آبیها- و به صورت مخصوصی در نظر من ظاهر میشوند. یک رز قرمز میبینم، ساز یک کلارینت را میشنوم و بوی یک گلولهی نفتالین را حس میکنم. تمام اینها به صورت مشخصی در نظرم تجلی مییابند. باید آنها را تجربه کرده باشید تا بدانید چه حسی دارند. میتوانید نقشهی کامل و تمامعیاری از مغزم فراهم کنید( تا ذرات بنیادی)- وقتی میشنوم، میبینم یا بو میکنم چه اتفاقی در مغزم میافتد- ولی اگر خودم ندیده، نشنیده یا بو نکرده باشم، آن نقشهی مغز کیفیت دیدن قرمز، شنیدن ساز یک کلارینت یا بوی گلولههای نفتالین را برایم تشریح نخواهد کرد. شما باید آنها را تجربه کنید.»
آیا یک کامپیوتر میتواند خودآگاه باشد؟
در نظر جان سرل فیلسوف دانشگاه برکلی برنامههای کامپیوتری هیچوقت نمیتوانند ذهن داشته یا به صورت انسانی خودآگاه باشند، حتی اگر رفتارها و تعاملاتی مشابه با دنیای خارجی از خود بروز بدهند. ( در استدلال « اتاق چینی» سرل، شخصی که درون فضای بستهای قرار گرفته، میتواند از یک کتاب قانون استفاده کند تا حروف چینی را با کلمات انگلیسی تطابق داده و از این رو زبان چینی را بفهمد در حالی که در حقیقت او زبان چینی را درک نمیکند). از سرل پرسیدم:« ولی آیا اصلا با فناوریهای فراپیشرفته این امکان برای هوشهای غیرزیستی وجود دارد تا به همان صورتی خودآگاه باشند که ما هستیم؟ آیا کامپیوترها میتوانند « تجربهی درونی» داشته باشند؟
سرل در پاسخ گفت:« مثل این سوال میماند بگوییم آیا یک ماشین میتواند به صورت مصنوعی مثل یک قلب خون را پمپاژ کند؟ قطعا که میتواند- ما قلبهای مصنوعی داریم. بنابراین اگر با جزئیات دقیق بدانیم چطور مغز باعث ایجاد خودآگاهی میشود، به طور کلی در ساخت یک دستگاه خودآگاه هیچ مانعی نمیبینم. به عبارت دیگر اگر میدانستید چه چیزی به طور علّی کافی است تا خودآگاهی را در انسانها تولید کنید( اگر میتوانستید آن « ساز و کار» را در سيستمهای دیگر داشته باشید) آنوقت خودآگاهی را در آن سیستم دیگر تولید میکردید. به یاد داشته باشید که برای داشتن خودآگاهی به یاختههای عصبی نیاز ندارید. مثل این میماند بگوییم برای پرواز به پر نیاز نداریم ولی برای ساختن یک دستگاه پرنده به نیروی علّی کافی نیاز دارید تا بر نیروی گرانش فائق آید.»
سپس سرل هشدار داد: « تنها اشتباهی که باید از آن دوری کنیم این است که فرض کنیم اگر آن را شبیهسازی کردیم، پس همتایی از نسخهی اصلی است. اشتباه مهمی که در فرهنگ عامهی ما جا افتاده این است که شبیهسازی مساوی است با همتاسازی ولی البته که اینطور نیست. شبیهسازی کامل از مغز- مثلا بر روی یک کامپیوتر- خودآگاهتر از شبیهسازی کامل طوفان بارانی که همهمان را خیس میکند نیست.
“رودنی بروکس” کارآفرین روباتیک( و پرفسور بازنشست دانشگاه امآیتی)، موافق است که خودآگاهی را میتوان در دستگاههای غیرزیستی به وجود آورد ولی دربارهی ماهیت خود خودآگاهی اختلاف نظر دارد. او میگوید: «هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوانیم یک دستگاه خودآگاه ساخته شده از سیلیکون داشته باشیم.» دیدگاه بروکس پیآمدی طبیعی از اعتقادش است که جهان مکانیکی-مادهگرایانهی افزارگانی(mechanistic )- است و اینکه خودآگاهی که منحصر به فرد به نظر میرسد یک توهم است. او ادعا میکند که به خاطر اینکه رفتار خارجی انسان، حیوان یا حتی یک ربات میتوانند مشابه هم باشند خود را « گول میزنیم» و فکر میکنیم « احساسات درونی ما بسیار منحصر به فرد هستند.»
آیا هیچوقت میتوانیم خودآگاهی را ارزیابی کنیم؟
عصبشناس دانشگاه پرینستون ماکیل گراتسیانو میگوید:« نمیدانم که شما خودآگاه باشید یا نه، شما هم نمیدانید که من خودآگاه هستم یا نه ولی یک نوع اطمینان درونی راجع به این موضوع داریم. این امر به این خاطر است که تصوری از خودآگاهی یک تخصیص است، یک تخصیص اجتماعی و وقتی یک ربات طوری رفتار میکند که انگار خودآگاه است و میتواند راجع به آگاهی خود حرف بزند و وقتی با آن تعامل برقرار میکنیم،به ناچار آن ادراک اجتماعی یا آن حس درونی را داریم که این روبات خودآگاه است. او ادامه داد: «ولی آیا واقعا میتوانید بفهمید که از درون، « کسی داخل خانه» وجود دارد؟ البته اگر اصلا تجربهی درونیای وجود داشته باشد. تنها کاری که میکنیم، محاسبهی ساختاری از آگاهی است.»
“وارن برون”، روانشناس و عضو موسسهی تحقیقات مغز یوسیالای، بر « شناخت مجسم و خودآگاهی مجسم» تایید میکند که در آن « زیستشناسی غنیترین زیرلایه برای مجسمکردن خودآگاهی است ولی او رد نمیکند که خودآگاهی « میتواند در چیزی غیرزیستی مجسم شده باشد.» از طرف دیگر براون تصور میکند« احتمال دارد خودآگاهی نوع مخصوصی از تشکیلات دنیا باشد و نتوان آن را در یک سیستم غیرزیستی همتاسازی کرد.»
“کریستف کوخ” عصبشناس، رئیس و عضو ارشد هیئت رئیسهی موسسهی علم مغز آلن، براساس کارش به عنوان یک عصبشناس موضع بسیار فلسفیای گرفته است:« وقتی بحث خودآگاهی به میان میآید من یک کارکردگرا(functionalist ) هستم. تا زمانی که میتوانیم نوع یکسانی از روابط مرتبط را در میان تمام عصبهای مرتبط مغز بازتولید کنیم، فکر میکنم خودآگاهی را بازتولید خواهیم کرد. قسمت سخت ماجرا این است که منظورمان از « روابط مرتبط» چیست؟ آیا به این معنی است که باید حرکت منفرد تمام مولکولها را بازتولید کنیم؟ خیلی احتمالش کم است. بیشتر احتمال دارد که مجبور باشیم تمام روابط مربوط همایههای مغز و سیمبندی(wiring) مغز که امروزه به نام « کانکتوم(connectome)(دیاگرام اتصالات- م.) شناخته میشوند» را بازسازی کنیم. اگر بتوانیم تمام این بازسازیها را در سطح مناسبی انجام دهیم این موجودیت یا این ساختار نرمافزاری خودآگاه خواهد بود.»
کوخ تاکید میکند که « تجربه(experience)» نیازمند تفکرات علمی جدید و شاید رادیکال است. او به من گفت:« شما نیاز دارید قوانین سنتی فیزیک را بسط و توسعه دهید. در فیزیک، فضا، زمان، انرژی و جرم وجود دارند. آنها برای تبیین فیزیک مغز کافی هستند. مغز در معرض همان قوانین یکسانی از فیزیک قرار دارد که هر جسم دیگری در جهان تحت سلطهی این قوانین است. ولی چیز دیگری هم وجود دارد. تجربه وجود دارد. تجربهی درد. تجربهی عاشقشدن و برای تبیین تجربه باید قوانین فیزیک را بهبود ببخشید.
ادامه دارد »»»
نوشته رابرت لارنس کوهن نویسنده و سازنده مجموعه تلویزیونی نزدیکتر به حقیقت(Closer to Truth)
ترجمه: امیرحسین سلیمانی/ سایت علمی بیگ بنگ
به نظر من کلا هر کسی هوش و دیتای بالاتری داشته باشه خودآگاهتره و خودآگاهی چیزی جز ترکیب اینا نیست.هوش مصنوعی هم زمانی که به ضریب هوشی انسان نزدیک بشه و دیتای و اطلاعات کافی هم برخوردار بشه به طور خودکار خودآگاهیش بالا میره.(هوشه که تصور خودآگاهی را در ما به وجود میاره)و به این علت اگر ما صد درصد یک انسان را با مغزش کپی کنیم یه انسان جدا از انسان اولی که تصورات خودشو داره به وجود میاد.
اگه به این راحتی چرا پس اثبات نمیشه
اینجوری هم نیست
خودآگاهی خیلی پیچیده است و تعریف دقیقی شاید حالا حالا پیدا نشه
هوش با آگاه بودن یا خودآگاهی فرق داره
من قبول دارم ربات ها باهوش تر میشن ولی خودآگاهی بعید میدونم
تفاوت خود آگاهی و هوش مصنوعی
خود آگاهی ماهیتی غیر قابل تعریف با اصول فیزیک هست . چرا که اطلاعات و ماهیت هوش مصنوعی را مانند اطلاعات یک سخت افزار الکترونیکی میتوان کپی و تکثیر کرد ولی خودآگاه چنین نیست چرا که یک شخصیت و من بودن را نمیتوان همزمان در دو ماشین داشت ، چگونه میشود تفسیر کرد که خودآگاهم که با اصل فیزیک کپی شده در وجود دیگری با فاصله دیگر ماشین و یا وجود دیگری هم باشد ؟؟؟ ولی شاید با اصول فیزیک ناشناخته بتوان آن را توجیه کرد تا همزمان خود آگاه من برای مثال بر روی زمین باشد و دیگر خودآگاه من که کپی شده هزاران کیلومتر دورتر بنابر این قوانین فاصلههای فیزیک مادی بهم ریخته چرا که من با خودآگاهم در هر دو محل هستم و بر کنترل ماشین حاملم بدون تاخیر مسلط هستم . این ماجرا وقتی پیچیده تر میشود که خودآگاه من هزاران بار کپی شده و بدن حامل آن در نقاط مختلف گیتی قرار بگیرند و باعث بشود که همه جا را با هم درک بکنم ، بنابر این شاید تفسیر خودآگاه همان وجود روح در بدن باشد .
کتاب ذهن جدید امپراتور از راجر پنروز
جالب توضیح میده چرا کامپیوترها دارای خودآگاهی نمیتونن باشن یا چرا هوش مصنوعی هرچه قدر هم قوی باشن باز محاسبه پذیر و ضریبی هستن و خودآگاهی خیلی فراتر از این مباحث.
به نظرم جان سرل درست میگه.
با تشکر فراوان از امیر حسین سلیمانی عزیز و گرامی
در صورت صحت داشتن گفته ی سرل، آزمون تورینگ منتفی است و کارایی ندارد. چرا که ماشین شبیه سازی که واقعا هوشمند نیست ادای هوش را در میاورد و برای انسان قادر به تشخیص نخواهد بود. در حالی که هنوز در بسیاری از مجامع علمی رسیدن به آزمون تورینگ یعنی رسیدن به هوش مصنوعی.
به نظر من هم این صحیح نیست.
هوش مصنوعی آقای جان سرا رد نکرده
ایشون شبیه سازی قبول دارن ولی همتاسازی عینا انسان رد میکنن و احتمالا درست هم باشه
یعنی میگه خودآگاهی با شبیه سازی مغز متفاوت و این کاملا درست
شاید ذهن بعد کوانتومی داشته باشه و هیچگاه قابل کپی نباشه و اون کپی هم شخص جدید ن خود ما