بیگ بنگ: پس از تماشای هر فیلم از خودم میپرسم تم اصلی فیلم چه بوده و تلاش میکنم موضوع فیلم را در قالب یک کلمه یا یک جمله صورتبندی کنم. مثلا تم فیلم گرانش(Gravity) از دید من ؛ تنهایی انسان بود. یا موضوع فیلم در میان ستارگان(Interstellar) حول محور (زمان) است. البته داستان این فیلم نسبتا طولانی درباره خیلی چیزهاست اما مقوله ای که دقیقا ذهن مخاطب را درگیر می کند را شاید بتوان تم زمان٬ دانست. از آنجایی که نقد فیلم کار من نیست؛ متن این یادداشت را تنها به بررسی چند قطعه پراکنده از پازل این فیلم محدود می کنم؛ چند نکته برجسته که با تماشای این فیلم به چشم میزند را می توان بصورت زیر صورتبندی کرد.

interstellar-20141- زمان

فیلم در میان ستارگان ؛ فیلمی است در ژانر علمی تخیلی(Science Fiction) و در آن صحبت از مواجهه انسان با پدیده هایی است که هیچ انسانی در زندگی روزمره با آن ها روبرو نمی شود. حیرت برانگیز بودن صحنه های این فیلم به این مساله باز می گردد که دو مبحث مهم فیزیک جدید؛ یعنی نسبیت و کوانتوم در تجربیات روزمره زندگی انسان ظاهر نمی شوند. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم دنیای فیزیک نیوتنی است. دنیایی که در آن زمان مستقل از فضاست. مختصات سه بعدی فضا که در آن می توان به شمال و جنوب و شرق و غرب و بالا و پایین رفت ؛ به انضمام بعد زمان که تنها یک جهت دارد.

فیزیک نسبیتی اما زمانی وارد می شود که با پدیده هایی با گرانش بسیار بالا یا سرعت های نزدیک به سرعت نور سر و کار داریم. فیزیک کوانتوم هم از دنیای ذرات بنیادین صحبت می کند و ماهیت نور و ماده. یعنی از چیزهایی که در دنیای ماکروسکوپیک؛ یعنی در جهانی که ما در زندگی روزمره مان تجربه می کنیم ملموس نیستند. برای تفسیر حرکت یک هواپیما یا قطار؛ برای طراحی بدنه یک بالابر صنعتی؛ برای ساختن یک ساختمان نیازی به معادلات فیزیک نسبیت یا کوانتوم نیست. دنیای وقایع روزمره دنیای فیزیک نیوتنی است.

۲- گرانش و سیاهچاله ها

همه ما آثار ناشی از گرانش را می شناسیم. مثلا وقتی اشیاء را رها می کنیم به سوی زمین حرکت میکنند و یا اینکه می بینیم دویدن به سمت بالای تپه بسیار سخت تر از دویدن به پایین آن است. با این حال از نظر یک فیزیکدان آثار ناشی از گرانش بسیار فراتر از این مثال های ساده روزمره است. به عنوان مثال در مقیاس اشیاء بسیار بزرگ ؛ نقش گرانش خیلی مهمتر می شود. این گرانش است که باعث چرخش زمین به دور خورشید و یا ماه به دور زمین است. گرانش است که باعث می شود خورشید به دور مرکز کهکشان را شیری گردش کند، گردشی که با سرعت ۲۲۰ کیلومتر بر ثانیه چیزی در حدود ۲۵۰ میلیون سال طول می کشد. در اثر نیروی گرانش است که کهکشان های آندرومدا و راه شیری با سرعت ۱۰۰ – ۱۴۰ کیلومتر در ثانیه به هم نزدیک می شوند در ۳ تا ۴ میلیارد سال آینده به هم می رسند.

گرانش یکی از نیروهای بنیادی طبیعی است که میل عمومی هر ماده به جذب سایر مواد را می نمایاند. در واقع در طبیعت ۴ نیروی بنیادی وجود دارد. گرانش؛ الکترومغناطیس و نیروی هسته ای ضعیف و قوی. عمومیت داشتن گرانش (یعنی از این حیث که همواره به صورت جاذبه عمل می کند) آن را از ۳ نیروی دیگر متمایز می کند. مثلا نیروی الکتریکی میان اجسام باردار را در نظر بگیرید بارهای الکتریکی دو نوع هستند. مثبت و منفی. لذا نیروی الکتریکی می تواند هم به صورت جاذبه ظاهر شود (برای بارهای ناهمنام) هم به صورت دافعه (بارهای همنام). این در حالیست که گرانش فقط به صورت جاذبه وجود دارد و به همین خاطر است که این نیرو در کیهان شناسی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

do_not_go_gentle_into_that_good_night_by_noble__6-d86zgumاگر در زمان به عقب سفر کنیم و به زمان نزدیک بیگ بنگ بر گردیم این چهار نیروی بنیادی طبیعت با یکدیگر ادغام می شوند اگر در زمان تا لحظه بیگ بنگ به عقب بر گردیم گرانش آخرین نیرویی است که بعد از بیگ بنگ ؛ بصورت دقیق تر در زمان پلانک یعنی ۱۰ به توان منفی ۴۳ ثانیه پس از انفجار بزرگ جدا می شود. نیروی هسته ای قوی بعد نیروی هسته ای ضعیف و دست آخر نیروی الکترومغناطیس. ادغام سه نیرو همگی با نظریه کوانتوم تبیین می شود. تمام تلاش ها برای اراﯬ نظریه همه چیز در این راستاست که نیروی چهارم یعنی گرانش را تبیین کند. اولین گام در جهت انجام چنین کاری ؛ متحد کردن فیزیک کوانتومی با نظریه گرانش یعنی به وجود آوردن یک نظریه گرانش کوانتومی است. همان چیزی که پروفسور براند در فیلم اینترستلار ۴۰ سال برای حل آن زمان صرف کرده است.

اما باز گردیم به مساله سیاهچاله ها. ایده وجود سیاهچاله ها به جان میشل کشیش انگلیسی در سال ۱۷۸۳ باز می گردد و توسط لاپلاس هم مورد بحث قرار گرفته بود. اما تعبیر کنونی از سیاهچاله به نظریه نسبیت عام اینشتین بر میگردد. در خصوص سیاهچاله ها بد نیست به راه حل معروف شوارتسشیلد اشاره کنیم که تنها یک سال پس از انتشار نظریه اینشتین در سال ۱۹۱۶ بر مبنای توزیع متقارن کروی از ماده منتشر شده بود.

در فیزیک هر جسمی با هر جرمی یک شعاع بحرانی دارد که به آن شعاع شوارتسشیلد گفته می شود . اگر یک جسم چگال تماما درون شعاع شوارتسشیلد قرار بگیرد آنگاه هیچ نوری نمی تواند از سطح آن جسم فرار کند. برای جرمی معادل زمین شعاع بحرانی تنها ۱ سانتی متر است. یعنی اگر شعاع زمین با همین جرم کنونی اش تنها یک سانتی متر بود آنگاه زمین نیز یک سیاهچاله بود! برای جرمی معادل جرم خورشید این شعاع چیزی در حدود ۳ کیلومتر است. با این وجود هنوز مدرک محکم و بی شبهه ای مبنی بر وجود سیاهچاله در طبیعت وجود ندارد. در فیلم اینترستلار؛ کوپر بر سیاره ای نزدیک یک سیاهچاله به نام گارگَنچوا(Gargantua) فرود می آید که هر ساعت اش ۷ سال زمین است.

تصویری از فضاپیمای “استقامت” در فیلم علمی تخیلی در “میان ستارگان” که از یک کرمچاله عبور کرد.

تا اینجا درباره سیاهچاله ها صحبت کردیم. اما مفهوم گرانش غیر از ارتباط مفهومی که با مساله سیاهچاله ها دارد ؛ در باره ایستگاه فضایی و فضاپیما هم نقش مهمی بازی می کند. در این فیلم ؛ در فقدان گرانش زمین در فضا؛ سرنشینان فضاپیمای استقامت(Endurance) از یک متود جالب دینامیکی استفاده می کنند. در این روش در واقع نیروی معادل گرانش زمین با استفاده از نیروی جانب مرکز به صورت مصنوعی ایجاد می شود.

fg

ایده اصلی ایجاد این گرانش چندان پیچیده نیست. رنجر(Ranger) یعنی جایی که کوپر و تیم همراه او در آن مستقر هستند در مرکز دایره قرار دارد و طبق معادلات دینامیکی mg = m v²/r کافیست تا v² = grباشد. یعنی سرعت دوران فضاپیما به توان دو ؛ برابر با حاصلضرب شتاب گرانش زمین در شعاع “استقامت” شود تا بدین ترتیب سرنشینان فضاپیما احساسی همانند زندگی روی زمین داشته باشند.

ایده چرخش یک ایستگاه فضایی چرخ-مانند به سال ۱۹۲۸ و دست نوشته های “هرمان نوردانگ” بازمی گردد. او در کتاب اش که در سال ۱۹۲۹ توسط انتشاراتی ریچارد کارل اشمیت در برلین با عنوان Das Problem der Befahrung des Weltraums در ۱۸۸ صفحه تنها در ۱۰۰ نسخه منتشر شده بود ایده ایستگاه فضایی چرخنده ای را منتشر کرد که در آن با ایجاد نیروی گرانش مصنوعی میتوان گرانش زمین را شبیه سازی کرد. نمود بارز تخیلی چنین ایده ای نیز در فیلم ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی نمایش داده شد که به منظور ایجاد گرانش مصنوعی در طول سفر به سیاره مشتری نشان داده شده بود.

تصویری از فضاپیمای چرخان در فیلم اودیسه فضایی ۲۰۰۱ استنلی کوبریک
تصویری از فضاپیمای چرخان در فیلم اودیسه فضایی ۲۰۰۱ استنلی کوبریک

۳- زبان و ادبیات علمی

کیپ تورن(Kip Thorne) فیزیکدان نظری انیستیتو تکنولوژی کالیفرنیا که تخصص اش نسبیت عام است به عنوان مشاور علمی پروژه ی “در میان ستارگان” در پاسخ به این سوال که آیا مجادله ای بین او و نولان سر صحنه های فیلم وجود داشته گفت: نولان میخواست که کوپر با سرعت بیشتر از نور حرکت کند ولی من به او گفتم که نه این غیر ممکن است. ما بارها در این باره صحبت کردیم بعد از دو هفته او برگشت و گفت فکر میکنم فهمیدم! بی خیال سرعت بیشتر ازسرعت نور می شویم.

Eugen Reichl در مقاله ای با عنوان کرمچاله ها سیاهچاله ها و چاله های منطقی می گوید: داستان فیلم “در میان ستارگان” چیز حدود سال ۲۰۶۰ اتفاق می افتد. زمانی که بزرگترین تهدید روی زمین برای بشریت؛ نابودی بیوسفر است و طوفان های ویرانگر خاک؛ بزرگترین چالش بشر دیگر نه ابداعات و اختراعات و پژوهش های فضایی بلکه موضوع غذا و گرسنگی و هواست. جامعه مهندس نمی خواهد. کشاورز می خواهد. کرمچاله ای اطراف سیاره زحل راه به کهکشان دیگری می برد که در آن سیستم سیاره ای به دور گارگانچوا می گردند. ناسا که در آن زمان بصورت زیرزمینی فعالیت می کند در حدود ده سال پیش تعداد ۱۲ نفر از دانشمندان را برای بررسی امکان حیات به آن سیارات فرستاده که از این میان تنها سه نفر به زمین سیگنال فرستاده اند.

کیپ تورن، فیزیکدان در فیلم “در میان ستارگان” مشاور علمی کریستوفر نولان کارگردان معروف بود.

از دید من نکته ای که باورپذیر بودن فیلم در میان ستارگان را کمرنگ می کند نوع زبان و ادبیات علمی و کلماتی است که آنها حین گفتگو با یکدیگر استفاده می کنند. تقریبا غیرقابل باور است که دانشمندان و فضانوردان با چنین ادبیات ساده و کلی درباره موضوعات علمی تخصصی صحبت کنند. نمی توان پذیرفت که یک دانشمند ناسا برای همکارش که یک فضانورد حرفه ای و مدیر پروژه ای اینچنین عظیم و پیچیده است؛ در راه عبور از کرمچاله و ورود به یک کهکشان دیگر؛ تازه بخواهد با خم کردن برگه کاغذ؛ نسبیت عام و خم هندسی فضا را توضیح دهد. بعید است دو فیزیکدان در آن سطح علمی با کلمات کلی ساده درباره در هم آمیختن نسبیت و کوانتوم صحبت کنند بدون اینکه کمترین اشاره ای به جزییات فنی موضوع کنند.

البته انتظاری جز این هم نیست. “در میان ستارگان” یک مستند علمی نیست و قرار هم نبوده باشد. مخاطبان فیلم؛ عموم مردم هستند و این دیالوگ ها در واقع برای روشن شدن ذهن مخاطب عام است. اما جایی دیالوگ ها از این بدتر هم می شود. مثلا دختر دکتر براند می گوید: عشق ورای بعد پنجم و فضا و زمان است. این دیالوگ های تغزلی و شاعرانه و عاشقانه؛ از زبان و ادبیات علم به دور است و بیشتر مناسب فیلم های گیشه پسند عاشقانه است؛ نه یک فیلم با محتوای صریح علمی.

۴- چاشنی تخیل و ایده پردازی علمی

کیپ تورن در مصاحبه ای گفت: سفر در زمان از طریق کرمچاله ها غیرمحتمل؛ اما ممکن است. او می گوید هیچ عددی برای این احتمال متصور نیست اگر بخواهد عدد بدهد به احتمال یک درصد؛ ولی نه هرگز صفر درصد. تکنولوژی و تامین انرژی چنین سفری از دید کیپ ترون نه صدها سال بلکه هزاران سال دیگر برای بشر زمان می برد. روزی در سده های آینده به هر حال بشر برای ادامه حیات مجبور به ترک زمین خواهد شد. مساله در اینجا فقط تامین انرژی برای جابجایی نیست. مساله فواصل دور نجومی است. اولین سیاره خارج از منظومه شمسی که احتمالا قابلیت حیات انسانی دارد ۱۲ سال نوری از ما دورتر است.

space1بعضی تکنولوژی ها که در فیلم نشان داده شده شاید طی دهه های آینده در دسترس بشر قرار گیرد. مثلا یورگن هاهن بیولوژیست از دانشگاه فرانکفورت که روی پروژه خواب زمستانی کار میکند میگوید شاید در ۲۰ یا ۳۰ سال آینده فرایند فرو بردن بدن انسان در خواب طولانی با بهره گیری از هورمون های بخصوصی ممکن شود. غیرقابل باور ترین قسمت داستان فیلم، در میان ستارگان٬ برای من اما ورود کوپر به سیاهچاله بود. او در حالی به سیاهچاله می رود که هنوز آگاهی خود را حفظ کرده و اعمال حیاتی بدن اش همانگونه که در فضای ۴ بعدی فضا و زمان کار میکرده انجام می شود. او در یک سیاهچاله درست مانند انسانی در جهان فیزیک نیوتنی نفس می کشد؛ گردش خون؛ تپش قلب و اعمال فیزیولوژیک و سیستم عصبی دارد که کارکرد همه تابعی از زمان است.

انجام این اعمال حیاتی که همه در سایهء وجود زمان معنا پیدا میکند در جایی از بعد پنجم که در آن؛ زمان یک مختصه مکانی است؛ باور پذیر نیست. در فیلم اما می بینیم که کوپر اطلاعات کوانتومی درون سیاهچاله را به صورت علایم مورس به جهان چهاربعدی انتقال می دهد. به مصداق سخن خواجه حافظ شیراز که می فرماید: „عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو!“ و به رغم همه آنچه که گفته شد؛ فیلم در میان ستارگان ؛ دست کم از آن جهت که ذهن مخاطب عام را با یک سری از مفاهیم و پرسش های فلسفی فیزیک جدید آشنا می کند درخور توجه است و می توان با اندکی اغماض آن را تا حدی جدی گرفت.

سایت علمی بیگ بنگ /نویسنده: عرفان کسرایی – پژوهشگر مطالعات علم در دانشگاه کاسل آلمان

پاسخ دادن به معین لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

43 دیدگاه

  1. همینکه کریستوفر نولان . قبل از اینکه سیاه چاله کشف بشه . میاد سیاه چاله رو به طرز عجیب و غریبی به تصویر میکشه !! یعنی جسارت محض و همین جلوه های ویژه این فیلم مخصوصاً تصاویر هولناک خمیدگی نور در حول محور سیاه چاله . رفرنس بسیاری از کلیپ های آموزشی در مورد سیاه چاله ها هست

  2. سلام من یه سوالی دارم. اونا حدود یه ساعت هم رو سیاره میلر نموندن پس چجوری 23 سال زمینی گذشت؟؟

    1. سیاره میلر به دلیل نزدیک بودن به سیاه چاله دچار نوسانهای گرانشی زیادی بود مثلا امواج عظیم آبی و به دلیل نزدیکی به سیاه چاله زمان روی اون کندتر میگذشت طبق دیالوگ فیلم انگار هر ساعت توی سیاره میلر هفت سال زمینی میشه.اونهاهم حدود سه ساعت اونجا بودن که میشه بیست و سه سال.

  3. واقعا فھمش سخت نیست فقط کافیه نسبت به نظریه نسبیت به حد فھمیدنش رسیده بباشین و بعد زمانهم بش اضافه کنید نولان واقعا فرابشریھ فکر نکنم سینما دیگ نولان ی بخودش ببینه

  4. سلام رفقا ، علمی تخیلی جاییه که الان داره،در واقع علمی واقعی هست که با کمی چاشنی به تخیل همراه شده،مثلا اون قسمتی که کوپر وارد سیاهچاله شد رو به زبان ساده به تصویر کشیدن که با تفکرات و عقل انسان و درک بهترش جور بشه، وگرنه به نظرتون اگه عین واقعیتشو به تصویر میکشید میتونستید به این خوبی از سیاهچاله مفهومی رو درک کنید؟برای شروع فهم انسان مقابل این مفهومات عالی بود ،درک واقعی این فیلم و پیغام هایی که با خودش به بیننده میده ، به این سادگی با عقل هر کسی جور در نمیاد، نمیخوام به کسی توهین کنم، یا خودم رو متفکر جلوه بدم، نه اصلا اینطور نیست، اما بهتون پیشنهاد میدم اگه بطور کامل و مفهومی بهش پِی نبردید از اول ببینید و روی کاغذ نکته برداری کنید، سرشاااار از نکته های کلیدی و علمی و واقعی هستش ، در واقع علمی تخیلی جایگاه امروزه این فسلم هستش،، ر آینده ی نزدیک در جایگاهِ علمی واقعی قرار میگیره، بُعدهای بیشماری قابل لمسِ ،، اما نه الان. چون فعلا انسان مجاز به دانستن و درک اون حد از عملکرد مغزش نیست که به بیش از ۵۰درصد مغزش نیازداره تا بتونه درکش کنه و تفکرات و عملکردشو کنترل کنه.شاد باشید و پیروزپیروز

  5. برای حفظ آبروی گونه عزیزمان هم که شده کامنت ها را پاک کنید !! وایسا دنیا وایسا دنیا من میخوام پیاده شم با کیا شدیم ۸۰ میلیون

  6. گردش درمرکزدایره گردش درمیانه وخلاف گردش درمرکز در خارج دایره کی میتونه فرمولی برای این بگه

  7. سلام این فیلم شاهکاره واقعا و من رو ب نتایج جالبی رسوند و الان در حالی که به فکر خدا هستم دارم اهنگ stayفیلم رو گوش میدم
    واقعا پس بهشت وجود داره

  8. اول از اینکه فوق العاده ترین و بهترین فیلمی که دیدم این فیلم بود من نمره ۱۰ از ۱۰ رو بهش میدم

    یه نکته ای که فیلم داره ، شاید کمتر کسی بهش توجه کرده باشه اینه که اخر فیلم یه کلونی میمونه که تو سیاره جدید برند هستش و کوپر هم میره پیشش ، میتونیم بگیم ما ها همون کلونی ها هستیم و برند و کوپر اولین ادم و حوا که در سیاره جدید هستش ، و یه خورشید جدید ، و شاید حتی حیوانات جدید مثلا دایناسوران که باز بقا تو این سیاره شکل میگیره و جمعیت بالا میره و بعد تکامل پیدا میکنن تا وقتی که سیاره باز تحدید میشه و دوباره کمک فرستاده میشع به این ادما و دوباره باز سیاره جدید تا بینهایت ادامه داره…

  9. کسایی که میخوان این فیلمو درک کنن باید یه اطلاعات کلی از نجوم و فیزیک داشته باشن..وگرنه چیزی از فیلم سر در نمیارن و حوصلشون سر میره
    فیلم رو حداقل باید 5 6 باردید تا بفهمی که موضوعش چیه
    هربار هم که میبینی یه حرف تازه ای میشنوی…
    واقعا شاهکاره
    اصلا این فیلم خیلی فراتر از زمان ماست
    نولان سعی داره جاهای خالی علم رو که به قول رامیلی هنوز بشر نتونسته ببینه رو پر کنه
    فیلم کم نقصه
    نولان سعی کرده به زبون عامیانه پیچیده ترین مسایل رو به مخاطب بفهمونه
    یکی از دوستان گفتن 60 درصد تخیلی 40 درصد علمی
    ولی من میگم 90 درصد علمه و اون ده درصد تخیل هم میخوای جاهای گنگ علم رو نشون بده
    فیلم های علمی تخیلی معمولا میان از علم استفاده میکنن تا تخیل خودشونو توجیه کنن مثل اکثر فیلمای علمی تخیلی
    اما اینتراستللار میخواد علم رو به چالش بکشه
    چیزی داره نشون میده که هیچ کس حتی جرات فکر کردن بهش رو نداره
    خیلی آدم جسوریه
    هیچ کس تاحالا تصویری از سیاهچاله رو ندیده بود
    نولان اومئ نشون داد که احتمالا این شکلیه
    1000 تا کامپیوتر 1 سال تمام فقط داشتن سیاچاله رو طراحی میکردن
    نتیجه جوری شد که کلی مقاله علمی از رو همین فیلم نوشته شد
    در عالیه
    ولی توصیه میکنم کسی میخواد این فیلمو ببینه بعد از دو سه بار دیدن این فیلم بره در مورد نجوم و موارد ذکر شده توفیلم مطالعه کنه و چندبار دیگه ببینه و لذت ببره از فیلم..
    حرف در موردش زیاده….خیلی

  10. این فیلم تنها فیلم علمی نبوده که کاملا علمی و تخصصی در این باره صحبت بشه،و مبحث مورد نظر رو تا حد زیادی به صورت فلسفی تعریف کرده و به صورت یک فیلم برای مردم(البته کسانی که درک بالاتری از این مسائل دارن)رونمایی شده،مباحث علمی مورد بحث هم دارای یک نظریه صریح و کامل نبوده،در فیلم هم همه نقش یک فیزیکدان رو نداشتند پس دیالوگ های عارفانه و فلسفی گونه قابل پذیرشه،باید در نظر گرفت این فیلم تلفیقی از یک داستان درام و علم در دسترس و فلسفه ای مهم هست که به بهترین و زیبا ترین صورت و قابل پذیرش ترین شکل نمایش داده شده

  11. عالی بود.یکی از بهترین فیلمهایی که در زندگیم دیدم.
    دوستانی که علاقه به موضوع کرم چاله و سفر در زمان هستند سریال DARK که فقط یک فصل هست رو حتما تماشا کنید.یکی از بهترین سریالهایی هست که دیدم با اینکه محصول کشور آلمان هست اما واقعا عالیه.Netflix تهیه کنندش بوده و دوبله انگلیسی هست.
    من که خیلی تحت تاثر قرار گرفتم.

  12. سلام ب دوستان عزیز
    من این فیلمو چندین بار شاید 14 بار دیدم…
    فیلم جالبی بود…
    زمان…
    مبحث شگفت انگیز و اساسی..هیجان انگیز و پیچیده
    نولان ی فیلم عالی ساخت اما با سوالات فراوان
    ربات تارس و کیس چرا با این نوع طراحی پیچیده در فیلم نشان داده شدن در صورتی ک میشد با شکلی کاربردی تر و معقولترو غیر پیچیده ارائه بشن…!!
    پرواز پهباد هندی بعداز 10 سال از زمان برچیده شدن مرکز کنترل دهلی در اسمان بدون سقوط…!!
    سقوط کتابها بدون هماهنگی در جایگاهشون روی کتابخانه یا خطوط خاک روی زمین….!!!
    حظور در اولین سیاره آبی و پیاده شدن فضانوردان یا نشستن فضاپیمای چلنجر بدون درنظر گرفتن عمق اب یا وجود حفره و پرتگاه زیر ابی با اون موجهای بلند چند ده متری و این عمق کم اب تا زیر زانو….!!!
    مرگ دکتر دویل با اومدن موج با داشتن لباس فضانوردی ک ضد اب و دارای اکسیژنه و تمرینهای زیر ابی در استخرهای بزرگ میبینن برای تجسم حس فضا و بی وزنی در ناسا…!!!
    شکسته شدن شیشه کلاه کوپر توسط دکتر مان بسیار عجیب بود!!!
    برخورد سفینه دکتر مان با استقامت و اون انفجار میتونست کل استقامتو از بین ببره ولی سالم موند و باز کار کرد!!!
    ورود ب سیاه چاله با تمام رفتارها و علائم حیاطی انسانی ک دیگه………..و اون کتابخونه….
    کلا فیلم عالی بود با 60 درصد شاید بیشتر تخیل و 40درصد و کمتر علم
    من کلی سوال از این فیلم توی سرم هست ک چنتاییشو گفتم
    من همیشه عاشق کارهای نولان بودم وهستم
    دنیا جای بسیار عجیبیه و مرگ پاسخ تمام سوالهای توی سر ادمای بزرگ
    🙂

  13. عالی بود. عالی و خیلی فیلم خوبی بود. این دیالوگ محاله هیچوقت یادم بره.
    کوپر: تو یه دانشمندی، برند.

    برند:پس به حرفم گوش کن. وقتی بهت میگم عشق چیزی نیست که ما اختراع کرده باشیم -عشق مشهوده و قدرتمنده- حتما یه معنایی داره.

    کوپر:بله عشق معنا داره. فواید اجتماعی، پیوند اجتماعی، تربیت فرزند…

    برند:ما مرده‌هامون رو دوست داریم. فایده اجتماعی اون چیه؟

    کوپر:هیچی

    برند:شاید معنای بیشتری داشته باشه. چیزی که ما هنوز نمی‌تونیم درکش کنیم. شاید یه جور دلیل باشه، یه جور محصول از ابعادِ بالاتر که ما نمی‌تونیم بطور محسوس درکش کنیم. من در طول کهکشان شیفته‌ی کسی هستم که ده ساله ندیدمش و میدونم که احتمالا مُرده. عشق تنها چیزیه که از ظرف زمان و مکان فراتر میره . شاید باید بهش اعتماد کنیم، حتی اگه هنوز اون رو درک نمی‌کنیم.

  14. یه فیلم فوق العاده و محشر علمی و تخیلی که درکل عمرم دیدم این باعث میشه از نقاط تاریک مغز ماها یخورده پرددهبرداری بشه و بیشتر فکر کنیم و علاقه بیشتری به دنبال کردن همچین مطالبی داشته باشیم. عالی بود!

  15. سلام
    نظرتون درباره ی فیلم گرانش جالب بود.
    مثلا تم فیلم گرانش(Gravity) از دید من ؛ تنهایی انسان بود.
    به نظر من میخواست نشون بده انسان جسور و با اراده، تنهایی هم از پس مشکلات بر میاد.

  16. این فیلمو ۸بار دیدم و هربار بیشتر بهش دقت کردم و متوجه شدم که فعلا باید منتظر باشیم تا همچین چیزی دوباره تکرار بشه.هانس زیمر بزرگ متعلق به این دنیا نیست

  17. نولان هميشه عالي ميسازه مثل تلقين اما اين شاهكار بود هانس زيمر كه عالي كار كرده بود معلوم ني اسكار دقيقا چرا به اين فيلم كم لطفي كرد اين فيلم خيلي از جاذبه سطحش بيشتر بود در كل عالي

  18. ای کاش روی جلوه های ویژه و بی وزنی بیشتر کار میکردن.
    این فیلم باتموم زیباییش نتونست سفر در فضا رو مثل فیلم جاذبه بمن القا کنه!
    ولی فوق العاده بود!

  19. در یک کلام : تمام ارزوهای ناسا و خواسته های چندین قرنی بشر دراین فیلم بود… مخصوصا که موزیک متن فوق العاده ی هانس زیمر … اصلا حرفی برای گفتن نگذاشته…

  20. به نظر من تاریخ بشر به دو قسمت تقسیم میشه:
    قبل از فیلم اینترستیلار و بعد از فیلم اینترستیلار……

    نولان تو کل فیلمش میخواست اینو بگه که عجیب و غریب ترین جاهای این کیهان کهکشانهای دورو سیاره های عجیبو و سیاه چاله های عظیم نیست…… بلکه عشق احساس و ارتباط ورای قانونهای فیزیک بین یک پدر و دختر هست.که گرانش زمان و بعدهای عالم از جدا کردنشون عاجزه…..

  21. دوستان من12بار این فیلم دیدم شهکاره فقط بگین اون کد مورسی که تو ساعت گزاشت دقیقا چی بود؟

    1. اون کد های کوانتوم بود ، کدهای لازم ( نوعی حروف رمزی با زبان نقطه_خط ) جهت حل مسئله ی گرانش که توسط مورفی دختر کوپر حل شد ….

  22. من یک مدرس فیزیک هستم. این فیلم از نظر کارگردانی بسیار دقیق و علمی، چه بر روی زمین، چه لحظه ترک آن، چه در سیارات بسیار دور، و چه در نزدیکی گارگانچوا و چه درون آن، موسیقی متن متناسب با تمام صحنه ها و عالی داشت. واقعا واقعا من را متاثر کرد.انسان را نگران و برای مورف و کوپر در تمام فیلم احساس ناخودآگاه دلتنگی و البته تحسین برای شجاعتشان کردم، مخصوصا در لحظه پایانی فیلم و دیدار آنها. و البته احساس تحسین نسبت به دانشمندان تمامی علوم مخصوصا فیزیک که همنشینان واقعی خدا و دوستان خدا هستند در رساندن بشر به علم شناخت خدا.

    1. موافقم.فقط شما به این مساله اشاره کردین که علم فیزیک واقعا انسانو به خدا نزدیک میکنه

  23. به طور کلی تلفیق مفاهیم علمی با احساسات انسانی رو در فیلم نولان بسیار میپسندم.

  24. شخصا از دیدن این فیلم لذت زیادی بردم والبته اشکال بزرگش رو هم همون ورود به سیاهچاله ای می دونم که در انتهای متن هم بهش اشاره شده..
    اما ایده ای رو که به عنوان سفر در زمان تو فیلم دیدم بسیار پسندیدم اینکه زمان گذشته رو می دید ولی توانایی ورود بهش رو نداشت. با این ایده در واقع پارادوکسی که سفر در زمان و مباحثی مثل کشتن پدر خود ایجاد می کنه قابل توجیهه. گرچه اون تاثیراتی که کوپر رو ساعت، کتابها و خاک ایجاد می کرد کمی از لحاظ علمی قابل بررسی بیشتری هست!!
    ضمنا این حرف که عشق قابلیت عبور از ابعاد رو داره اتفاقا به اعتقاد من ایده بسیار جالبی بود و در واقع یک نوع برتری نسبت به هوش مصنوعی ایجاد می کرد که از قید و بند علم و دانش و محدودیتهای اون آزاد بود

    1. به نظر بنده تاثیر روی ساعت و کتاب (تاثیر روی خاک توسط کوپر نبود) دست کاری نیروی جاذبه از Hyperspace (برای توضیح هایپر اسپیس به کتاب کیپ ثورن مراجعه کنید) بود. به نظر بنده ناقص العقل ورود به بعد سوم از تسراکت ممکن نیست همانطور که بطور فرضی ورود به بعد دوم از بعد سوم امکان ندارد. با این حال که بعد سوم بر بعد دوم احاطه دارد.

  25. یه سوال،
    البته خیلی اماتورانه. چون من اطلاعات زیادی درمورد نجوم ندارم
    وقتی اون دانشمند سیاه پوست به فضانورد گفت سیاه چاله پیر دقیقا منظورش چی بود؟
    سیاه چاله ها عمر دارند ولی چقدر؟

    در زمان پیری سیاه چاله واقعا قدرت اونها تا این حد کم میشه؟

  26. به نظر من بهترین فیلم علمی تخیلی ای بوده که تابحال تماشا کردم.بهرحال هر چی بوده،این یک فیلم بوده و برای سرگرم کردن مخاطب عام ساخته شده نه برای دانشمندان و اون نقطه ضعف هایی هم که عنوان شد برای همینه.
    در کل من از دیدن این فیلم واقعا لذت بردم و درود بر نولان بزرگ.حق این فیلم بود که جوایز اسکار بیشتری می گرفت.

  27. فیلم رو دیدم… فوق العادست.
    چندین قدم جلوتر از آشغالهای روزمره هالیوود… نمیخام احساسی حرف بزنم ولی این نظر چندین منتقد معتبره همین که اسکار این فیلمها رو نادیده میگیره و به فیلمهایی مثل آرگو و … جایزه میده سطح خودش رو پایین میاره!
    خلاصه حتما ببینین یه تجربه علمی تخیلی جدیده.

    1. زمان پارامتر نیست.
      در فیزیک نوین زمان در واقع جهت هست بعد هست

  28. فیلم خوبی بود اما به اونصورت دلنشین نبود
    مخصوصا اینکه می خواست مطالب علمی به صورت خلاصه به مخاطب توضیح بده
    یه چیزی بین یه مستند گنگ و یه فیلم علمی تخیلی بود

  29. بنظر منم فیلم خیلی خوبی بود و با مباحث جالبی تو علم نجوم آشنا شدم, بار اول که فیلم رو دیدم فکر می کردم که بخشی که به بعد 5 رفت خیلی تخیلی بود اما بعد که تو اینترنت سرچ کردم دیدم احتمالش هست, برای همین بار دوم که فیلم رو دیدم خیلی لذت بردم.

    موسیقی فیلم هم فوق العاده بود و برای منم عجیبه که چرا فقط برای جلوه های ویژه اسکار گرفت, احتمالا همین اسکار هم از دست داورا در رفته بوده وگرنه نمی دادن!

  30. به نظر بنده این فیلم یکی از شاهکار های سینمای هالیووده ولی عجیبه که به اندازه بتمن نتونست سر و صدا راه بندازه. واقعا عجیب بود که نتونست اسکار بهترین فیلم و بهترین موسیقی متن رو کسب کنه… کلا آکادمی اسکار و بفتا نسبت به آقای نولان کم لطفی میکنن !