بیگ بنگ: يكي از دلايلي كه فيزيك‌دانان را از قبول سفر در زمان باز مي‌دارد، مسئله وجود پارادوكس‌هاي زمان است. براي مثال، شما اگر به گذشته سفر كنيد و پدر و مادر خود را قبل از تولد خودتان به قتل برسانيد، در اين صورت تولد شما ديگر غير ممكن خواهد بود. بنابراين هرگز نمي‌توانيد به گذشته سفر كنيد تا پدر و مادر خود را به قتل برسانيد. اين مسئله از اين جهت اهميت دارد كه علم بر اساس ايده‌هايي كه منطقا با هم سازگار باشند، شكل مي‌گيرد. وجود يك پارادوكس زمان موثق، كافي است تا بتوان سفر در زمان را به كلي رد كند. در زیر پارادوکس های زمان را با هم مرور می کنیم.

Time

پارادوكس پدربزرگ:

در اين پارادوكس گذشته را به گونه‌اي تغيير مي‌دهيم كه اكنون را غير ممكن مي‌كند. به عنوان مثال با بازگشت به گذشته بسيار دور، در زمان دايناسورها، تصادفا پاي خود را بر روي يك پستاندار خزدار كوچك كه نياي اصلي انسان است، مي‌گذاريد. با از بين بردن اجداد خود، مسلما ديگر وجود نخواهيد داشت.

پارادوكس اطلاعات:

در اين پارادوكس، انتقال اطلاعات از آينده به گذشته، عدم وجود منشاء مشخصي براي اطلاعات را نتيجه مي‌دهد. به عنوان مثال، فرض كنيد كه دانشمندي يك ماشين زمان بسازد و سپس به گذشته رفته تا اسرار سفر در زمان را به خودش در زمان جواني منتقل كند تا خيلي زودتر به اين كشف برسد. به اين ترتيب معماي سفر در زمان منشاء و آغازي نخواهد داشت، زيرا ماشين زماني كه دانشمند جوان خواهد داشت، به وسيله خودش ساخته نشده و بلكه به وسيله خود پيرترش به او داده شده است.

پارادوكس بيلكر:

در اين پارادوكس فرد مي‌داند كه آينده چگونه خواهد بود و كاري مي‌كند كه آينده را غير ممكن سازد. به عنوان مثال ماشين زماني مي‌سازيد كه شما را به آينده ببرد و مي‌بينيد كه تقدير شما بر اين بوده است كه با زني با نام جين ازدواج كنيد و اين ازدواج كاملا ناموفق بوده است، با اين وجود عمداً تصميم مي‌گيريد كه در عوض با هلن ازدواج كنيد و به اين ترتيب آينده خود را غير ممكن مي‌كنيد.

پارادوكس جنسي:

در اين پارادوكس شما پدر خود مي‌شويد كه از نظر بيولوژيكي پديده‌اي غير ممكن است. در داستاني كه به وسيله فيلسوف بريتانيايي، جاناتان هريسون نوشته است، قهرمان داستان نه تنها پدر خود مي‌شود، بلكه خود را مي‌خورد. آيزاك آسيموف در كتاب انتهاي ابديتف نيرويي به نام پليس زمان را به تصوير مي‌كشد كه مسئول جلوگيري از وقوع اين پارادوكس‌ها است. مجموعه فيلمهاي ترميناتور، به پاراداوكس اطلاعات مربوط مي‌شود. دانشمندان ريزتراشه‌اي را مورد مطالعه قرار مي‌دهند كه روباتي از آينده به اكنون آورده است و توسط آن نسلي از روبات‌ها را مي‌سازند كه هوشمندند و بر جهان مسلط مي‌شوند. به بيان ديگر، اين ابر روبات‌ها هرگز به وسيله يك مخترع طراحي نشده‌اند بلكه به سادگي از قطعه به‌جا مانده از يك روبات آينده حاصل آمده‌اند. در فيلم فوق‌العاده بازگشت به آينده، مايكل جي فاكس براي جلوگيري از وقوع پارادوكس پدربزرگ مبارزه مي‌كند. او در سفر به گذشته، با مادر خود در سن نوجواني برخورد مي‌كند. مادر اين شخص هنوز ازدواج نكرده بود. او فورا عاشق پسرش مي‌شود. اما پسر مي‌داند كه اگر مادر او به پيشنهاد پدر آينده خود جواب منفي بدهد، وجود فاكس به خطر خواهد افتاد.

تصویری از فیلم بازگشت به آینده: دکتر براون پای تخته سیاه می رود و خطی افقی می کشد که نمایانگر خط زمان برای جهان ماست. سپس خط دومی می کشد که از اولی منشعب می شود، و نمایانگر جهان موازی است که وقتی گذشته را عوض کنیم سر بر می آورد. بدین ترتیب، هرگاه در رودخانه ی زمان سری به گذشته بزنیم، این رودخانه به دو شاخه تقسیم می شود، و یک خط زمان تبدیل به دو خط زمان می شود، یا آنچه که به چند جهانی معروف است ختم می شود.

درست است كه فيلم‌نامه نويسان، به منظور ساختن فيلمهاي تأثيرگذار هاليوودي، عمداً قوانين فيزيك را زير پا مي‌گذارند، اما در مجامع فيزيكي اين پارادوكس‌ها بسيار جدي گرفته مي‌شود. هر گونه راه حلي كه براي اين پارادوكس‌ها ارائه مي‌شود، بايد با نظريه كوانتوم و نسبيت سازگار باشد. بگذاريد براي سازگاري با نسبيت مثالي بزنيم: رودخانه زمان نمي‌تواند مسدود شود. يعني شما نمي‌توانيد بر روي رودخانه زمان سد بزنيد. زمان در نسبيت عام، به صورت يك سطح پيوسته و هموار توصيف مي‌شود و نمي‌توان آن را پاره كرد. ممكن است توپولوژي خود را تغيير دهد، ولي نمي‌تواند متوقف شود. يعني، اگر قبل از تولد، پدر و مادر خود را به قتل برسانيد، نتيجه آن تنها اين نيست كه شما از صحنه روزگار ناپديد مي‌شويد، بلكه اين مسئله قوانين فيزيك را نقض خواهد كرد.

در حال حاضر فيزيك‌دانان، دو راه حل ممكن براي پارادوكس‌هاي زمان گرد آمده‌اند. نخست، كيهان‌شناس روسي، ايگور نوويكوف، معتقد است كه ما مجبوريم به گونه‌اي عمل كنيم كه هيچ پارادوكسي رخ ندهد. ديدگاه او مكتب قائميت به ذات، ناميده مي‌شود. او عقيده دارد كه اگر رودخانه زمان به آرامي چرخيده و گردابي بسازد، دستي نامرئي، به هر ترتيبي، مداخله كرده و در صورتيكه بخواهيم با سفر به گذشته، منجر به ايجاد يكي از پارادوكس‌ها شويم، جلوي ما را مي‌گيرد. اما از طرفي ديدگاه نوويكوف، تناقضاتي را با مسئله اختيار مي‌كند. نوويكوف معتقد است كه قانون ناشناخته‌اي در فيزيك وجود دارد كه جلوي هر عملي را آينده را تغيير دهد، مي‌گيرد. او نوشته است ما نمي‌توانيم مسافري را به باغ بهشت بفرستيم، تا حوا را از چيدن سيب يا خوردن گندم منصرف كند.
اين نيروي مرموز كه ما را از تغيير گذشته و در نتيجه ايجاد پارادوكس، باز مي‌دارد چيست؟ نوويكوف مي‌نويسد: وجود چنين جبري بر اختيار ما، غير طبيعي و مرموز است. با اين حال، نمي‌توان وجود اين دو را به موازات هم منتفي دانست. او همچنين مي‌نويسد: به عنوان مثال، شايد من بخواهم بدون كمك هيچ ابزاري روي سقف راه بروم، قانون گرانش مرا از انجام اين كار باز مي‌دارد. اگر سعي كنم، پائين مي‌افتم، بنابراين اختيار من محدود مي‌شود. از طرفي ديگر، زماني كه اجسام بي‌جان بدون هيچ اختياري به گذشته منتقل شوند، امكان وقوع پارادوكس‌هاي زمان باز وجود دارد. فرض كنيد كه مسلسل را به سال 330 قبل از ميلاد، درست قبل از جنگ تاريخي بين اسكندر و داريوش سوم، بفرستيد و دستور استفاده از آن را هم ضميمه كنيد. در آن صورت به احتمال زياد تمام تاريخ اروپا بعد از آن زمان تغيير مي‌كرد و ممكن بود اكنون به جاي زبان اروپايي، به زبان فارسي صحبت مي‌كردند.

grandfather
درحقيقت حتي كوچكترين اختلال در گذشته مي‌تواند پارادوكس‌هاي غيرمنتظره‌اي را در زمان حال پديد آورد. به عنوان مثال، در نظريه آشوب از اثر پروانه‌اي استفاده مي‌شود. در اوقات بحراني شكل‌گيري آب و هواي زمين، حتي لرزش بال‌هاي يك پروانه اعوجاجاتي را ايجاد مي‌كند كه مي‌تواند تعادل بين نيروها را بر هم زند و طوفان‌هاي قدرتمندي ايجاد مي‌كند. حتي كوچكترين اجسام بي‌جاني كه به گذشته فرستاده مي‌شوند، ناچار گذشته را به صورت غير قابل پيش‌بيني تغيير مي‌دهند و نتيجه آن، يك پارادوكس زمان است.

روش دوم براي حل پارادوكس‌هاي زمان اين است كه رودخانه زمان به آرامي دو شاخه شود و به اين ترتيب دو دنياي مجزا را شكل دهد. به بيان ديگر، اگر قرار بود به گذشته سفر كنيد و قبل از تولد خود پدر و مادرتان را هدف گلوله قرار دهيد، احتمالا در جهان ديگري، افرادي كه از نظر ژنتيكي درست شبيه پدر و مادر شما هستند را خواهيد كشت. جهاني كه در آن شما هرگز متولد نخواهيد شد. اما پدر و مادر شما در جهان اصلي آسيبي نخواهند ديد. اين فرضيه دوم، نظريه جهان‌هاي بي‌شمار ناميده مي‌شود، اين ايده كه تمام جهان‌هاي كوانتومي ممكن، احتمالاً وجود دارند، اين امر واگرايي هاوكينگ را منتفي مي‌كند زيرا در اين حالت تابش مثل فضاي مايسنر مكرراً وارد كرمچاله نمي‌شوند، بلكه فقط تنها يك بار از آن عبور مي‌كند. هر بار كه از داخل كرمچاله مي‌گذرد، وارد جهان جديدي مي‌شود. و اين پارادوكس شايد به عميق‌ترين پرسش در نظريه كوانتوم منجر شود: چگونه يك گربه مي‌تواند در يك زمان، هم مرده و هم زنده باشد. براي پاسخ به اين سوال، فيزيك‌دانان مجبور بودند به دو راه حل بينديشند:
1) يا نوعي هوشياري و خرد كيهاني وجود دارد كه ناظر ماست.
2 ) يا بي‌نهايت جهان كوانتومي وجود دارد.

بیگ بنگ/ میچیو کاکوجهان های موازی

مطالب مرتبط:

سفر در زمان از خیال تا واقعیت ( قسمت اول )
سفر در زمان از خیال تا واقعیت ( قسمت دوم )
سفر در زمان از خیال تا واقعیت ( قسمت سوم )

پاسخ دادن به ستاره شناس لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

58 دیدگاه

  1. دانش واقعا زیبا نیست.من به چند تا از نکته های دوستان توجه کردم. و از خردشون خوش حال شدم.برای درک زمان و اینکه به کذشته یا آینده سفر کنیم کافیه دو ساعت فقط دوسات فکر کنید و با نتایجش یه چندتا آزمایش کوچیک طراحی کنید.باور کنید از نتایجی که بدست میارید به شدت تعجب خواهید کرد نتایجی که جوامع علمی رو به شوق میاره ولی خوب فعلا شما تو این جوامع جایگاهی ندارین و البته مهم نیستند مهم اینه که نتایج برای خودتونو..فقط کافی اطلاات ساده و پایه ای زمان در ادیان مختلف و علم ده های مختلف رو بیارین رو میز و چند تا آزمایش کنین..اونوقت از نتایجش شگفت زده میشن.البته تو بحث زمان هدف هم مهمه.مثال هدف ناظز بودن گذشته باشه که خیلی راحت حتی با ابزاری های امروزی کاملا ممکنه.احتمالا هم دران استفاده می کنند.وولی اهداف بعدی مثل تغییر زمان و مکان خود به زمان و مکان دیگر .خب البته تغییر زمان با تغییر مکان بسیار متفوته..ما باید کائناتو مثل یه توپ فرض کنیم و تمام اجزای کیهانها داخل اون بزاریم و بعد تمام این اجزار در حد زیر اتمی به صورت به هم پیوسته به هم وصلن.وقتی می خوای خودتو در گذشته بکشی تمام اتصلات کیهانی رو به تکاپو میندازی و یه جورایی به خود تو بر می گرده.مثال میر خودتو بکشی ولی یه تجربه ی جدید از یه حرف یا یه سخن یا یه چیزی باعث تغییر نظر تو ممیشه و موقع رفتن پنجره ی خونه رو هم میشکنی در توالی زمان شکسته شدن پنجره باعث میشه که تو با همسرت ازدواج کنی.جالبنه نه.همه ی این ها از ضزب اهنگ کائنات است که از تصمیم تو به وجود آمده.به همین خاطر که میگن قدرتمندترین ابزار انسان هدفشه .چون باعث بتغییر در یکنواختی اون توپ میشه.در نتیجه سفر به زمان گذشته آینده کامالا امکان پذیره و برعکس به انرژی زیادی نیاز نداره میشه از فناوری نانو و انرژی خود اتم آها استفاده کرد.بحث پاردکس هم که حل شد چون وقتی می خوای یه پارادوکس ایجاد کنی توازن اون توپ تو ور در مسیری قرار میده که پاردوکس نشه یا بهتر بگم اون توپ ریه جورایی میتونه یه هوش خردمندم باشه البته نه لرزوما خدا باشه چون در تعریف خدا فراتر از اونه..همه چی حل شده است .فقط باید اونارو مثل جورچین کنار هم بزاریم

  2. مثال معروف اش قطار بود، نسبیت اش مثل قطار در حال حرکت در داخل قطار بدویی برداشت خودم هست سرعت بی نهایت یا به صفر میرسه فکر کنم در آینده نیاز به سرعت نور نداشته باشیم ، بی نهایت تعریف نشده یا صفر نظر خودم هست براشت من از نسبیت اش هست یه شباهاتی با اون چیزی فکر میکنم یکی هست

  3. این رو واسه جواب چند نفر میگم ۱ به نظر من نمیشه رف به اینده چون اینده ای وجود نداره یا یا اینکه بری گذشته و بعد برگردی به زمانی که توش بودی مگر اینکه بری تو یه دنیای موازیه دیگه . ۲ اتفاق خوب تو اینده بر اثر اتفاق بد تو گذشتس.

  4. من استدلال های کافی دارم که بتوانم بدون پارادوکس ها سفر در زمان رو رد کنم

  5. فقط میتونم بگم شگفت آوره علم همیشه میتونه راه خودش رو پیدا کنه البته چیزی که در گذشته غیر ممکن بوده ممکن است الان به عنوان یک اصل و قانون باشد پس سفر در زمان با وجود پارادوکس هایش میتواند امکانپذیر باشد ولی نه صرفا سفر در زمان و دوره ای که ما در آنیم من فکر میکنم ما بتوانیم به جهان های موازی سفر کنیم

  6. سلام میدونید به نظر من زمان یک انرژی ای است که روح ما را طبق تصمیم هایی که میگریم به سمت واقعیت ها میکشاند واقعیت هایی شامل که کوچکترین و ریزترین اعمالی که انجام میدهیم مشوند

    1. خود انرژی چی ساخته شده ؟ این سوال تا ابد وجود داره ریز ترین تشکیل ماده اتم ها و ریز ریز تر به کوارک ها و نظریه رسیمان ها و..‌. که زمان هم در اون تنیده یکی هست خود شامل انرژی و… میشه ،من و تو شامل هستیم ‌. زمان جدا نیست مجزا نیست. اینجوری بگم همه چیز ماده انرژی و…. از زمان ساخته شده اند

  7. نظریه اون روسه قابل اعتناس .تداخل در مدل پیکانی زمان بوسیله ی نیرویی غیر قابل انجامه .احتمالا همینطوره .نیرویی اجازه تداخل در زمانو نمیده و البته باز جای سوال اینجاس که عایا با غلبه براین نیرو میشه در زمان سفر کرد ؟

  8. سلام، من یک دانش‌آموز هستم و سوالی برای من پیش آمد، اگر ما به سرعت نور برسیم، مگر تبذیل به انرژی نمی شویم؟

    1. دوست عزیز برای حرکت در زمان دو چیز اساسی لازم هست یکی اینکه انرژی بسیار زیادی برای حرکت با سرعت نور لازمه و دوم اینکه ذره جرمی نداشته باشه دقیقا عین فوتون ها

      1. نور شامل زمان هست چرا نور بتونه و جرم یا ماده نتونه ولی در عین حال همشون شامل زمان هست اند . پس لازم نیست به سرعت نور حرکت کنی در آینده اگه علم بهش برسه. نسبیت همینه میگه مثل اینکه حرکتی وجود نداره مثال معروف قطار یا اسانسور پس میشه هر کجا دنیا جهش بزنی

  9. به نظریه ابطال فکر میکنم که در آینده مطرح میشه این نظریه بیانگر علت پارادوکس و رفع پارادوکس هست . به واقع و با کمترین کلمات میشه اون رو ‘ بازنویسی ‘ زمان دونست .

    من پدر بزرگ خودم رو میکشم = ابطال صورت میگیره ” ایجاد تابش فرا کیهانی در زمان و تغییر ساختار نظم به بی نظمی مدون ” پدر بزرگ میمیره ما نه به دست فرزند به صورت مستقیم بله تنشی مثل سکته مغزی و سپس محو وجودیت فرزند از هستی و باز نویسی و نظم بخشی مجدد به نظم در قالبی نو بدون درک آیندگان . به نوعی با این کار هیچ کسی خبر دار نمیشه چنین اتفاقی افتاده . اما کیهان و ذرات دچار تغییر ساختار شدن . یه موردی هم هست که باید بهش بگم ذهن ذخیره ای کیهان این هم همچنان مطرح نکردن که در آینده مطرح میشه ؟ هر ماده ای توانایی ذخیره اطلاعات پیرامون خودش رو داره به نوعی هر اتم در دردن خوش اتفاقات جهان رو مینویسه تنها در صورت شکافت اون میتونن بفهمن پارادوکس اتفاق افتاده که متاسفانه تا اون زمان راه زیادی باقی هست . اما این نوید رو میدم بشر تا چند سال آینده به جای ساخت سلاح به سمت تزریق بودجه های نظامی به علم رو میاره و زندگی ها درست میشه و افرادی که مسبب فهم این فرزیه هستند و اون رو به واقعیت بدل میکنن کم کم پیدا میشن .

    1. اینم خاتر نشان کنم ادبیات فارسی هم دچار تغیر میشه و به جای ظ ض ذ ز فقط از ز استفاده میشه موارد این چنینی و مشابه و تشدید هم حزف میشه چون یه کار لقو و بیهودست

  10. سفر در زمان غیر ممکن نیست. زمان هم یک یکای اندازه گیری مانند طول جرم وزن و … هست و قطعا میشه در اون دستکاری کرد. فقط درک ما از این یکای مرموز محدود است ما در یک فضای سه بعدی به سر میبریم در حالی که اگر پنج بعد یا بیشتر میبود درک ما از زمان جور دیگه ای میشد مثلا سفر در زمان مانند کم کردن جرم یک کیلو سیب زمینی بود و یا میتونستیم زمان رو لمس کنیم پاره کنیم بشکنیم یا به هم پیوندشون بدیم حصاری دور ما وجود داره حصاری که نمیتونیم با دستاوردهایی که در دنیای سه بعدی داریم ازش بگذریم ما همه تحت نظریم ما برنامه ریزی شده ایم ما اسیر این دور باطل هستیم تا روزی که وقتش برسه…

    1. سفر در زمان.. ممکنه اینو بشنوید و بگید وای چقد خوب میشه اگه یه تایم ماشین بود.
      ولی نه. ممکنه همون ماشین زمان باعث درگیری کشور ها بشه. باعث جنگ بشه… آدما به خاطرش همدیگه رو بکشن تا بلکه یه روز بدستش بیارن. تصورش هست مگه نه؟ به غیر از اون، به قول این مقاله امکان اتفاق افتادن تایم پارادوکس خیلی زیاده. هر چیز کوچیکی توی گذشته ممکنه یه عالم چیزای دیگه رو عوض کنه، حتی ممکنه باعث مرگ یا نجات پیدا کردن یکی بشه..
      اما بذارید اینو ازتون بپرسم.. تا حالا به این فکر کردید که.. شاید ماشین زمان اختراع شده بوده؟ شاید همه این چیزایی که گفتم اتفاق افتاده بوده؟ شاید یه نفر با ماشین زمان به گذشته رفته بوده و کسی رو که ماشین زمان رو درست میکنه رو کشته بوده باشه یا راضیش به این کرده باشه که ماشین زمانو نسازه؟ به خاطر همین آینده دنیا از اون نقطه به بعد عوض شده و ما هیچی از ماشین زمان به یاد نمیاریم..؟ یا بعد از ساخته شدنش تخریبش کرده باشن؟ اصلا شاید توی زمان حال ماشین زمانی وجود داشته باشه..؟
      نظر من اینه. اگه ماشین زمانی هست، بهتره هر چی زودتر نابود بشه. فکر میکنم زمان چیزی نیست که باهاش در افتاد. آینده رو نمیدونم، شاید به این تکنولوژی دست پیدا کنیم، ولی الان فکر کردن به اینکه یه کار کوچیک باعث میشه دنیا تغییر کنه واقعا ترسناکه. البته، من نه محققم و نه دانشمند، فقط خواستم نظر خودمو بگم.. هر کی تا اینجا خوند چشماش سلامت یکم طولانی شد.. 😅

  11. با سلام خدمت تمام علاقه مندان به علم و همچنین سفر در زمان:)
    کمی درباره پارادوکس پدربزرگ فکر کردم به این دلیل که احساس کردم مهم تر از بقیه پارادوکس ها است.
    نتیجه این مدت کوتاه فکرکردنم این شد که اگر به گذشته سفر کنیم و موجب مرگ پدر بزرگمان شویم در واقغ بحث کمی پیچیده می شود زیرا احتمال دارد در خانواده دیگری متولد شویم.
    اما اگر بحث را ساده تر فرض کنیم توضیح آن نیز ساده تر می شود.
    بحث ساده تر این است که ما به گذشته سفر کنیم و خودمان را به قتل برسانیم.
    نتیجه این شد که با این کار ما نیز بدون ایجاد پارادوکس خاصی نابود می شویم( ناپدید می شویم)
    اما دلیل:
    دلیل بنده این است که در واقع ما باید زمان را مجموعه ای از لحظه ها (مانند فریم های یک فیلم) در نظر بگیریم که هر فریم تنها بر روی فریم بعدی خود به صورت مستقیم و به ترتیب(نه به صورت همزمان و همه فریم ها همزمان بر روی هم) و به صورت غیر مستقیم بر روی فریم های دیگر در بعد از فریم بعدی تأثیر می گذارد. بدین ترتیب هنگامی ما از آینده به گذشته بیاییم و گذشته خود را نابود کنیم در واقع لحظه مرگ بر روی لحظه ی بعدی و به ترتیب تا آن لحظه که ما گذشته خود را نابود کردیم تأثیر می گذارد و ما ( که به گذشته سفر کردیم) نیز نابود می شویم و پارادوکسی رخ نمی دهد زیرا تمام این تأثیر ها به ترتیب رخ می دهند.

  12. ب نظر من سفر ب گذشته پارادوکسی چون پدربزرگ یا علت و معلول ندارد چون همانطور ک پارادوکس ماشین و چاله با استفاده از جهان های موازی درست شد این پارادوکس هم میتونه پذیرفته بشه چون اگه فکر کنیم چند جهان وجود داشته باشه اگه ما ب گذشته سفر کنیم حتی اگه کاری کنیم ک پدر و مادرمان با هم ازدواج نکنن باز در جهانی دیگر وارد میشویم و اتفاقای دیگری می افتد پس پارادوکسی وجود ندارد

  13. لطفا از کلمه ی سفر در زمان استفاده نکنید چون ما همین الان هم داریم در زمان سفر میکنیم.اکی منظورتون سفر ب آینده هست لطفا بگید سفر ب آینده یا دویدن در زمان. اگر هم منظورتون سفر ب گذشته هست لطفا بگید سفر ب گذشته

  14. ب نظر من سفر ب گذشته خیلی خوب است چون میتوان از اتفاق های بد جلو گیری کرد

  15. سفردرزمان هم خوب است وهم بد.
    برای این خوب است که ازپیشین وآینده آگاه میشویم وبه دلیل این بداست که دیگر زندگی. زمان. عمر.سرنوشت و…. بی معنی ومفهوم میشوند.
    چه کسی در ارزوی سفر زمان است؟

  16. من نمیگم سفر به زمان غیر ممکنه ولی زمان ان چیزی نیست که ما فکر می کنیم همین چون در واقع با وجود تضاد های میان کوانتوم ما به یک نقطه ی نهایی می رسیم ان هم اینکه اصلا هیچ چیز وجود ندارد چون سرعت اجسام تغییر میکنه و با این تغییر تبدیل به چیز های مختلف می شن بنابراین شاید اون مدادی که با تغییر سرعت یک خودکار بشه روزی ماده ای اولیه جز مولکول مداد یا اتم باشه که اون هم از یک ماده ی اولیه ی ناشناخته بوجود امده باشد حالا ان وقت همه چیز منشائ مشخص ناشناخته ای دارند که بشریت به ان دست نیافته

  17. ببخشید ولی کسی اینجا اصلا می دونه زمان چیست؟زمان کلمه و فرضیه ی ساختگی از طرف ما انسانهاست و اگر به عمق فیزیک سری بزنیم میبینیم که اصلا زمان وجود نداره شما حتی بخواهید فیزیک کوانتوم رو که یک مطلب جتمع است یعنی نظره هاش رو کنار هم قرار بدین با هم مغایرت دارند ولی زمان اصلا وجود ندارد یعنی نه گذشته ای و نه اینده ای و نه حالی وجود داره چون ما در سه حالتش وجود داریم و این تظاد که اون وقت ما نمیتونیم ثابت کنیم زمانی اصلا هست از کجا معلوم زمان به سک چیز دیگری مانند بعد شبیه نباشه (زمان خود یک بعده) ولی به یک بعد ناشناخته که ما هنوز ان رو کشف نکردیم؟

    1. اگه زمان وجود نداشته باشه ک ما باید در عین حال ک جوون هستیم پیر هم باشیم یعنی گذشته و حال و آینده ما با هم وجود داشته باشه ک میبینیم اینجوری نیست پس بعدی ک ما در نظر میگیریم باید از جنس زمان هم باشه

  18. برای تغییر زمان بزرگتر باید اون را به اجزاش یعنی زمانهای کوچکتر یا ساعتهای کوچکتر تجزیه کرد.

  19. در سال1992،استیون هاوکینگ تلاش کرد تا یکبار برای همیشه به مسئله ی سفر در زمان پاسخ دهد.او ذاتا با ایده ی سفر در زمان مخالفه…و میگوید:”اگر سفر در زمان،به راحتی پیک نیک آخر هفته بود،باید امروز شاهد توریست هایی از آینده می بودیم که به ما خیره شوند و از ما عکس بگیرند.”

  20. سلام
    یک سوال از حضورتون داشتم: آیا سفر به گذشته یک پارادوکس دیگر ندارد: پارادوکس نقض پایستگی ماده و انرژی؟
    ممنون

    1. پارادوکس ماده و انرژی مربوط ب این میشود ک از دید کلاسیک اثبات میکنیم ک سرعت بیشتر سرعت نور نمیتواند وجود داشته باشد و ماهم برای برگشتن ب عقب ب سرعت بیشتر از نور احتیاج داریم ک ب این ترتیب برگشتن ب گذشته غیر ممکن میشه

  21. چون (( طهارت )) نبود کعبه ( علم ) و بتخانه ( شبه علم ) یکیست
    نبود خیر ( علم ) در آن خانه که (( عصمت )) نبود

  22. (( نمیدونم چرا )) وقتی انسان ها مرتکب گناه و معصیت میشن علم رو با شبه علم اشتباه میگیرن … شیطون رو با فرشته اشتباه میگیرن … قوانین فیزیک و ریاضی رو با موهومات و تخیلات نفسانی و شیطانی و هوا و هوس های ابلیسی قاطی میکنن … راه درست و صواب رو از بیراهه و راه خبط و خطا نمیتونن تشخیص بدن و تازه میخوان تمام افکار شیطانی و ابلیسی خودشون رو هم به همه جامعه القا کنن و تحمیل کنن و بگن راه درست همینه که ما میگیم و فکرمیکنیم و لا غیر ! . دقیقا نمیدونم چه اتفاقی میوفته ( یعنی مثلا نظم میدان مغناطیسی و پلاریته میدان ذراتی که بدنشون رو احاطه کرده به هم میخوره و مغزشون اطلاعات (( غلط )) رو که از این میدان مغناطیسی میگیره پردازش میکنه و بعدش مغزشون (( فرمان )) حاصل از این اطلاعات غلط رو به سایر اعضا بدنشون میده و باقی قضایا … ! ) و این قضیه در غالب چه علمی به صورت دقیق و ریاضیاتی قابل بررسیه ؟! . ولی به احتمال خیلی زیاد این موارد هم که به دنیای ذهن و روح و روان و فکر مربوط میشه در آینده ای نزدیک به یه علم دقیق و محاسباتی و از جنس ریاضیات (( قابل تحویل )) و تبدیل میشه و با ابعاد وجودی (( مجردتر )) و پایین تر ( بعد دوم ویکم وصفرم ) میشه اون رو توضیح داد .

  23. یه کلام ختم کلام : اصلا چیزی به اسم زمان روانشناختی که میشناسیم وجود نداره ! این همه هم به سلول های خاکستری و بخش کورتکس مغزتون فشار بیش از اندازه نیارید و قضیه رو سیاسی و استراتژیکی و توطئه ابر قدرت ها و … ندونین ! خدایی نکرده بلا به دور سلولای مغزیتون آسیب میبینن ! . ازل و ابد یه چیز بیشتر نیست . زمان حال هم بی نهایت عمق داره . یعنی من میتونم یه لحظه ازل و ابد رو یک جا داشته باشم . بقیه حرف ها و نظرات هم همه توهم و خواب و خیاله آدمای متوهم و خیال بافه ! اونایی هم که (( عاشق )) !! هستن بهتره تا الی الابد عاشق بمونن و وارد مباحث (( عقلانی )) نشن . بی نهایت هم جهان کوانتومی وجود داره . والسلام ! .

    1. هه هه
      ما اینهمه متفکرِ اندیشمندِ متعصب و حتی متحجر میبینیم و باز هم از پارادوکس حرف میزنیم و بر این باوریم که دو چیز متضاد یک جا جمع نمیشود

    2. مگه میشه وجود نداشته باشه اصلا ما واسه این ب وجود اومدیم ک کشف کنیم شما این سوال ها تو ذهنتون نمیاد؟ مگه میشه بگیم سوالتون جواب نداره و هیچی وجود نداره؟ اگه بخوایم اینطوری فکر کنیم ک باید قید پیشرفت علم بزنیم چون چیزی ک وجود نداشته دیگه هم نمیتونه وجود داشته باشه

  24. اگر از نظر فیزیکی (و نه متافیزیکی) به مساله نگاه کنیم ما زمانی میتوانیم به آینده سفر کنیم که بتوانیم از سرعت تغییرات کیهانی پیشی بگیریم و این عملا امکان پذیر نیست
    گذشته هم ثابت نمانده که ما بتوانیم به آنجا برگردیم. (هرچند از نظر متافیزیکی هم میتوان این را تأیید کرد)
    اگر هم کمی از انتزاعیات بیرون بیاییم و با واقعیت بیندیشیم اصلا چه لزومی دارد که برویم و برگردیم به آینده و گذشته، بهتر است بیشتر به فکر تغییر شرایط فعلی که در دست ماست و واقعی است و دراد از دستمان میرود باشیم .
    به نظر میرسد اینها همه هجمه ی تبلیغاتی قدرت هایی است که رسانه را در اختیار دارند تا بدین طریق ذهن هایی را که می اندیشند از تلاش برای تغییر شرایط فعلی به شرایطی که خاطر ارباب ها را مخدوش و عرصه را بر جولان آنها ناآرام مکیند باز دارند و آنها را با چیزهایی که خوشان هم (ارباب ها) میدانند امکان ندارد مشغول سازند.(البته خود من هم تافته ی جدا بافته نیستم و شاید یکی از مشغولانم)
    خوب به هرحال حکومت به ذهن های آزاد سخت تر است دیگر 🙂

  25. اگر در مباخث علمی همه ی شاخه های علم را باهم مطرح کنیم مطلب ما به موعظه بالای منبر نزدیک می شود و برای رسیدن به یک نظریه علمی در فیزیک نمی توان فلسفه و عرفان را داخل کرد هر چند نهایتا از دید ناظر عام در یک مطلب “اثبات شده” ، می توانند تایید کننده همدیگر باشند. مثلا بنا به فلسفه “حرکت جوهری” ی جناب ملاصدرا “وجود در هر لحظه خلق می شود و این گونه نیست که یک بار خلق شده و به راه خود ادامه دهد” که شاید تایید کننده نظریه های جدید در فیزیک باشد. و البته دانسته های فلسفی و یا عرفانی شاید بتواند هوشمندانه ابزار یک محقق فیزیک قرار بگیرند ولی مسلما نمیتوانند برای اثبات نظریه مورد استناد باشند و فقط ریاضیات است که آن را قابل طرح کرده و آزمون ، آن را اثبات می کند. مثلا در قرآن کریم سوره ای به نام “طارق” وجود دارد که در ترجمه ای از آقای قمشه ای به صورت اسم خاص آورده و اینگونه تعریف شده:” و آن ستاره ای است درخشان که نورش فرو می ریزد”. که می تواند همان سیاه چاله باشد. و یا در سوره تکویر این معنی ” قسم ياد مي‌کنم به ستارگان باز گردنده. ( 15 ) که به گردش آيند و در مکان خود رخ پنهان کنند.(ترجمه الهی قمشه ای)”. همه اینها باعث نشده که یک حجت الاسلام سیاه چاله را کشف کند. پس یک محقق فیزیک همه چیز غیر از ریاضی و فیزیک را کنار می گذارد و به کار خودش می پردازد.

  26. در ابعاد و دنیای ذرات کوانتومی و کوچکتر از کوانتوم و دنیای تصاویر ذهنی و دوبعدی و … نه تنها میشه به زمان بیگ بنگ برگشت بلکه به زمان خیلی خیلی خیلی خیلی … قبل تر از بیگ بنگ میشه برگشت و این قضیه هیچ منافات و عدم سنخیتی با قوانین و مبانی و مبادی فیزیک و ریاضی و فلسفه و عرفان در حوزه ذهنیت و عینیت نداره . میشه خیلی خیلی خیلی به مبدا و منشا آفرینش همه چیز نزدیک شد و هیچ مانع و رادعی هم در این قضیه وجود نداره و هیچ پارادوکسی ( تناقض ) هم به وجود نمیاد چرا که پارادوکس زمانی به وجود میاد که ما با حداقل دو چیز سرو کار داشته باشیم در صورتی که در مورد مبدا و منشا آفرینش (( همه چیز )) ما تنها با (( یک چیز )) سرو کار داریم پس بنابراین هیچ پارادوکسی در مورد مبدا آفرینش همه چیز وجود نداره و یادمون باشه که انسان به این خاطر انسان شد که به مبدا آفرینش (( برگشت )) و برگشت بیشتر به منشا و مبدا قدرت حقیقی و واقعی به مثابه (( انسان تر شدن )) و (( قدرتمند تر شدن )) هست . همون کاری که حیوانات انجام ندادن و حیوان باقی موندن وحتی به سختی میتونن با هم رابطه برقرار کنن و صحبت کنن ولی نوع بشر و اجداد اولیه انسان به خاطر (( تفکر عمیق )) در باب مبدا و منشا آفرینش واجد شرایط رشد بیشتر سلولهای مغزی و در نتیجه تغییر نحوه تفکر و اندیشه و تغییر فیزیولوژی و آناتومی بدن شد و این تغییر و تحول میتونه خیلی خیلی سریع باشه مثل انسانهای قرن بیستم و بیست و یکم و شاید هم تمدن های خیلی خیلی پیشرفته تر از انسان در سایر کرات کهکشان راه شیری یا سایر کهکشان ها یا شاید هم همین کره زمین خودمون ! .و میتونه خیلی خیلی کند باشه مثل خانواده میمونها و شامپانزه ها ! . پس تنها وجه تمایز بین انسانها و سایر حیوانات و به طور کلی موجودات دیگه چه از نظر ظاهر و چه از نظر عملکرد ذهنی همین (( تفکر عمیق )) در باب مبدا و منشا آفرینش هست .

  27. یه قانون خیلی بزرگ در فلسفه ذهن میگه : ما همگی قبل از به دنیا اومدن (( همه چیز )) رو میدونستیم و با به دنیا اومدنمون همه اون چیز هایی رو که میدونستیم فراموش کردیم . ولی میتونیم دوباره اون چیزها رو به خاطر بیاریم و به ذهنمون برگردونیمشون .

    1. این قانون نیست نظر افلاطون است که مدرنش کرده و با آن برای خود بازارگرمی میکنند

      1. بله دقیقا این نظریه افلاطونه. اگر رساله های افلاطون رو بخونید ، از زبان سقراط میگه که روح از بین نمیره و و تنها از تنی به تن دیگه منتقل میشه. و اگر روح بخواد دانا بر همه چیز باشه باید از خواسته های تن رها باشه و این زمانی میسر میشه که تن بمیره و در جهان هادس(جهان مرگ یونانی) به این دانایی می رسه و اگر این روح به تن دیگه ای بره باز درگیر همان خواسته های تن میشه.

  28. فیزیک و ریاضی و فلسفه و عرفان به هم ربط دارن و همشون دنبال یه چیز هستن .

  29. عدم امکان پذیر نیست فقط هستی است که هست
    مفهوم عدم نشأت گرفته از تفکر مکانیکی و در چارچوب زمانی و بویژه مکانی ماست که از محیط گرفته ایم
    اگر فراقالبی فکر کنیم و ففرازمانی و مکانی میبینیم که فقط هستی است که ممکن است

    1. ما به دین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
      از بد حادثه اینجا ( این دنیای سه بعدی ) به پناه آمده ایم
      ره رو منزل عشقیم و ز سر حد (( عـــــد م ))
      تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
      انسان های 800 سال پیش علم و آگاهیشون از خیلی از انسان های زمان حال حاضر خیلی بیشتر بوده ! .

      1. توهین به طرف مقابل در برابر جوابی که مزاج ما نمی سازد دور از شأن کسی است که فکر میکند می اندیشد
        دیدگاه انسان های 800 سال پیش ، به تبع سنت ها و رسوم میراث مانده از اجدادشان در تمام زمینه ها بویژه خداشناسی و حتی عرفان تحت تاثیر شدید خواسته ها و همچنین آداب و رسوم درباری بود و این را بخوبی میتوان در طرز عبادت خیلی از آدم های عصر حاضر هم که به همان روشهای میراثی است و با تعظیمات درباری مو نمیزند به وضوح دید
        آنان که از این دایره پا بیرون گذاشتند سر دار برفتند
        مطمئن باشید تفکری در جامعه پا خواهد گرفت و رشد خواهد کرد که در درجه اول تأمین کننده ی خواسته های قدرت حاکم باشد

  30. نوعی هوشیاری ! و خرد کیهانی ! وجود نداره که ناظر ماباشه . بی‌نهایت جهان کوانتومی وجود داره . دقیق ترین جمله همینه . زمان حال بینهایت عمق داره ! . گربه اروین شرودینگر همزمان هم زنده هست هم زنده نیست . ما و جهان همزمان هم وجود داریم هم وجود نداریم . پس در زمان حال بینهایت وضعیت وجود داره . اگه بینهایت رو قبول نکنیم یعنی همه چیز رو انکار کردیم و راجع به هیچ چیزی نمیتونیم صحبت بکنیم . حتی خدا رو انکار کردیم . چون اتفاقا خدا بینهایته نه چیز های دیگه . در عرفان هم تاکید اصلی بر بی نهایت بودن زمان حال هست و نه گذشته و آینده . گذشته و آینده اساسا توهمه . چون اصلا زمان توهمه و وجود داره ولی واقعیت نداره . این یه بحث کاملا فلسفی و عرفانیه و از عهده و حیطه ریاضیات خارجه . باید واسه فهمیدنش خیلی عمیق فکر کرد . عمیق تر از تفکر در باب ریاضیات . باید مفاهیم وجود داشتن و واقعیت و حقیقت و ماهیت و امثال این ها رو خوب درک کنیم تا یواش یواش یه چیزایی دستگیرمون بشه . اصلا اگه زمان حال عمق بینهایت نداشته باشه ما از (( وجود )) به (( عدم )) میریم . یعنی دیگه وجود نداریم . پس به خاطر بی نهایت بودن زمان حال هست که جهان همزمان هم به وجود میاد هم به عدم میره . یعنی جهان در یک لحظه و همزمان به وجود میاد و در همون لحظه به عدم میره . به بیان ساده تر همین الان تو جهان هم (( هیچ مطلق )) داریم و هم (( همه چیز )) داریم و البته به طور همزمان .

    1. دقیقا همین طوره به نظر من زمان حال بی نهایته حالا نمیدونم نظر شما از بی نهایت چی بوده ولی تحلیل من میگه اگر خطی برای زمان درست کنیم این خط باید مثل چیزی شبیه به نوارقلب باشه ینی فرض کنیم الان این نمودار در زمان حال وجود داره و یک نقطه است در درست یک اپسیلون آینده این نمودار کجا نمود خواهد کرد قطعا باید به نقطه قبلی وصل باشد زیرا زمان پیوسته است حالا اگر نقطه قبلی رو برسی کنیم میبینیم که طبق هندسه بینهایت خط از یک نقطه رد میشه ینی بینهایت آینده برای زمان حال وجود داره که جهان هایی موازی با این جهان رو تشکیل میدن که وجود ندارن اما یک واقعه باعث شد یک نقطه از آن خط ها بشن یک اپسیلون جلوتر از اون نقطه یا آینده ی اون نقطه حالا اگه ما خط عمودی از این نقطه رسم کنیم و سمت چپ رو منفی و سمت راست رو مثبت بگیرم باید این خطوط جهتی از سمت چپ به راست داشته باشند چرا که زمان رو به مثبت است حال اگر ما در محیط دایره ای به شعاع آن نقطه تا حالی که ما هستیم بزنیم در نهایت خط مماسی بر این نمودار را قطع خواهد کرد که به آن نقطه میرسد و چون محیط این دایره پیوسته است و هر نقطه از محیط آن یک جان موازی از همان نقطه است میتوان به آن خط مماس رسید و در نهایت به نقطه ی مورد نظر در گذشته رسید که در واقع خودمان هستیم نه اینکه دوتا از ما باشد حال سوال این است که ممکن است اشتباه کنیم و خود آینده را از بین ببریم به نظر من نه چون ما در مورد اشباح حرف نمیزنیم آن آینده دیگر وجود ندارد چون شما به صورت فیزیکی در گذشته خود هستید امیدارم مفهوم بوده باشه حرفام

      1. سلام. ممنونم برا توصیحاتتون.
        خیلی دوست داشتم بدونم پس از سه سال نظرتون درباره توضیحی که دادین چیه؟
        البته منظورم این نیست که تفکر و نگاهتون حتما متفاوت باشه الان. اما آیا الان هم کاملا همونطور فکر میکنید؟ من فکر کردم شاید اطلاعات بیشتری داشته باشین و بتونین چیزی بهش اضافه کنید.
        من خیلی لذت بردم ازین توضیح.
        _حامد

  31. سفر به گذشته هرگز امکان پذیر نخواهد شد چون اگر چنین چیزی ممکن بود الآن دنیا پر از آدمهای آینده بود. سفر به آینده هم اکنون اتفاق می افتد ، چون ما هر لحظه به آینده خودمان سفر می کنیم و این یک مطلب فلسفی نیست و کاملا فیزیکی می باشد . در ضمن ما با سرعتی که در یک نقطه از زمین نسبت به نقطه ای از کیهان که سرعت بسیار کمتری از ما دارد ، هر لحظه به آینده ی زمان آن نقطه سفر می کنیم.
    زمان آینده و گذشته مانند داشتن یک سیب است . سیب دارم (آینده) پس سیبی وجود دارد که می توانم ببینم و گاز بزنم. سیب ندارم(گذشته) پس سیبی وچود ندارد که دیدنی باشد یا گاز زدنی.

  32. «اينشتين صد سال پيش با ارائه نظريه نسبيت ثابت كرد كه سفر به آينده امكان پذير است. براى اين كار بايد موشك هايى ساخت كه به سرعتى نزديك سرعت نور برسند كه در حال حاضر از نظر علمى امكان پذير نيست. ولى جاى شكى نيست كه اين مشكل فقط مشكل فناورى است و در آينده توانايى سفر به آينده امكان پذير خواهد بود. سفر به گذشته از نظر فيزيك كاملاً غير ممكن است و با تمامى قوانين فيزيك مغايرت دارد»

    -دکتر کامران وفا استاد فیزیک دانشگاه هاروارد

    1. مگر در سرعت های نزدیک به سرعت نور ماده به انرژی تبدیل نمیشود؟ که اگر چنین باشد دیگر ماهیت کنونی خود را از دست خواهد داد و چیزی که الان هست نخواهد بود
      همچنین شاید ما بتوانیم به آینده و حتی گذشته سفر کنیم ولی تضمینی نیست که ما توانایی ایجاد تغییراتی در آن را داشته باشیم چه بسا که ما فقط یک ناظر باشیم.
      ضمنا چه بسا من بتوانم به بیست سال بعد سفر کنم ولی در این صورت همان شخصی خواهم بود که بیست سال بعد خواهم شد
      در مورد گذشته نیز اگر بخواهم به زمانی دور تر از محدوده ی عمرم روم، این چگونه ممکن است به زمانی بروم که هنوز نبوده ام یا نیست بوده ام؟
      این به معنای قار دادن نیستی در هستی نیست؟
      اگر هم فرض کنیم مثلا روحی وجود دارد و ازلی هست و… در این صورت دیگر نیازی به رفتن به گذشته نیست چرا که روح من از اول همین بوده و اینجا مساله ی جبر سربرمیاورد

    2. فکر کنم یه اشتباهی شده. تا اونجایی که من فهمیدم در هر سرعتی ، حتی در سرعت حرکت ماهواره ها هم این سفر به آینده ی زمانی اتفاق می افته.

      1. برای دویدن در زمان فقط ب سرعتی بیشتر از سرعت حال احتیاج داریم ن فقط سرعت نور . برای سفر ب گذشته فقط ب سرعت نور و بالاتر احتیاج داریم

        1. تا وقتی که هنوز ابعاد جهان به طور کامل و بصری ثابت نشده حرف زدن درمورد سرعت نور وسفر زمان فقط یه فرضیه با احتمال به وقوع پیوستن 1 در میلیونه

  33. خیــــــــــــلی هیجان انگیزاست ولی غیرممکن.
    سفردرزمان هم خیلی خوب است وهم خیلی بد.
    برای این خوب است که ازپیشین وآینده آگاه میشویم وبه دلیل این بداست که دیگر زندگی. زمان. عمر.سرنوشت و…. بی معنی ومفهوم میشوند.