بیگ بنگ: چرا وقتی که کسل هستیم زمان با سرعتی بسیار پایین می‌گذرد اما بقیه ی وقت‌ها به سرعت می‌گذرد؟ با بیگ بنگ همراه باشید تا بحثی جذاب پیرامون موضوع زمان داشته باشیم.

به گزارش بیگ بنگ، هیچکس با درکی ذاتی از زمان متولد نشده است و نوزادان باید بیاموزند تا رفتار خود را  با سایر اجزای جهان همگام و هماهنگ کنند. تا آن زمان، آنها در تمام ساعات روز و شب نیاز به توجه دارند، و به طور کامل برنامه‌های پدر و مادرشان را تغییر می‌دهند. برای همه ما سفرکردن میتواند گیج کننده و مخل حواس  باشد، به خصوص اگر زمان در جایی که به آن مسافرت می کنیم کاملا متفاوت از آنچه به آن عادت کرده ایم باشد. اما درنهایت همه ی ما-حتی نوزادان- قادریم خود را با سیستم استاندارد واحد زمانی: دقیقه، ساعت و روز هفته تطبیق دهیم.

علیرغم مفید بودن این سیستم، تفاوت بسیاری در درک زمان میان انسان‌ها وجود دارد(چقدر زمان سریع می‌گذرد). چند دقیقه‌ای که منتظریم تا چراغ قرمز، سبز شود انگار تا ابد طول می‌کشد و گاهی شوکه ‌می‌شویم که چقدر سال زود گذشت. بیش از 10 سال است موضوع تفاوت گذر زمان را بررسی می‌کنم. این موضوع از زمان دوره‌ ارشدم در دانشگاه ایلینویز (پروفسور مایکل فلاهرتی نویسنده مقاله) من را مجذوب خود کرده بود. یک روز در یکی از کلاس‌هایم، استاد مصاحبه‌ای با بازیکن خط حمله‌ی تیم ان اف ال را نشانمان داد. او در این مصاحبه توضیح می‌داد که در طول بازی گاهی حرکت بازیکنان دیگر را همچون حرکت آهسته می‌بیند. چرا چنین تحریفی در زمان رخ می‌دهد و چه باعث آن می‌شود؟

هنگامی که زمان می‌خزد: یک تناقض

صدها داستان‌ از انسان‌هایی مختلف و با سطوح اجتماعی متفاوت، درباره‌ی نمونه‌هایی از هنگامی که زمان به نظر کُند می‌گذرد جمع آوری کرده‌ام. شرایط بسیار متنوع‌اند اما در کل می‌توان آن‌ها را در 6 دسته‌ طبقه‌بندی کرد. دسته‌ی اول شامل تجربیاتی است که همراه با رنج زیاد، مثل شکنجه و یا لذت زیاد مثل لذت رابـطه‌ی جنـسی است.(زمانی‌هایی که خوش می‌گذرد لزوما همیشه سریع سپری نمی‌شوند.)

دسته‌ی بعدی خشونت و خطر است. برای مثال سربازان غالبا کند پیش رفتن زمان در طول مبارزه را تجربه می‌کنند. کند شدن گذر زمان در اوقاتی که منتظر یا خسته‌ایم آشناترین مثال است. سلول انفرادی در زندان نمونه‌ای از این دسته است که زمان در آن بسیار کند می‌گذرد. کار کردن در پیشخوان در شرایطی که مشتری نیست نیز باعث احساس کند شدن گذر زمان می‌شود.

مصرف داروهایی همچون ال اس دی، مسکالین یا پیوت باعث قرار گرفتن هوشیاری در سطحی می‌شود که زمان به نظر کندتر می‌گذرد. بالا رفتن تمرکز یا مدیتیشن بر روی احساس گذر زمان تاثیر می‌گذارد. به طور مثال ورزشکاران زمانی که غرق بازی می‌شوند گذر زمان را کُندتر درک می‌کنند. افرادی نیز که در مدیتیشن ماهر می‌شوند قادر به درک احساس مشابهی هستند.

دسته‌ی آخر مرتبط با شوکه شدن و قرار گرفتن در معرض چیزهای بسیار جدید است. برای مثال زمانی که مشغول انجام یک کار جدید، همچون رفتن به یک جای جدید برای گذراندن تعطیلات یا یادگیری یک مهارت جدید هستید، گذرزمان را کند احساس می‌کنید. به طور متناقضی، در شرایطی که اتفاقی نمی‌افتد و همچنین شرایطی که قرار است اتفاق خاصی بیفتند زمان به کندی می‌گذرد. به عبارت دیگر شرایطی که پیچیدگی شرایط یا بیشتر یا کمتر از حالت نرمال است.

برخی از تجربیات عمیق‌تر از بقیه هستند

چگونه می‌توان این تناقض را توضیح داد؟ از نقطه نظر یک ساعت یا روزشمار واحدهای زمانی دقیقا مثل هم می‌باشند: هر دقیقه شامل 60 ثانیه  است و هر روز شامل 24 ساعت است. با این وجود واحدهای زمانی استاندارد در آنچه من “عمق تجربه‌ی انسان” نام گذاشته‌ام، فرق دارد.

به طور مثال وقتی که اتفاقی بزرگ در شرف رخ دادن است (همچون یک مبارزه) عمق تجربه بالا است. و وقتی نیز که چیزی در حال رخ دادن نیست نیز باز عمق تجربه‌ می‌تواند همچون حالت قبل بالا باشد (مثل سلول انفرادی) چرا که در این شرایط، بازه‌ی خالی زمانی با درگیر شدن ذهنمان با خود و شرایط موجود پر می‌شود. در چنین شرایطی ما بر اقدامات خود یا محیط اطراف متمرکز شده، به استرس‌زا بودن شرایط خود و حتی کند گذشتن زمان فکر می‌کنیم. بنابراین پاسخ این تناقض در غیرعادی بودن شرایط نهفته است. ما در شرایط ناآشنا توجه بیشتری به خرج می‌دهیم که باعث عمیق شدن تجربه در واحد زمانی استاندارد می‌شود و در حقیقت زمان به نظر کُند می‌گذرد.

زمان چگونه به سرعت می‌گذرد

در حالتی که زمان به سرعت می‌گذرد عمق تجربیات در واحد زمانی استاندارد به طور غیر عادی کم است. “فشردگی زمان”  زمانی رخ می‌دهد که به گذشته‌ی دور یا نزدیک نگاه می‌کنیم. در دو حالت درک ما از زمان فشرده می‌شود. اول، زمانی که فعالیت روتینی داشته باشیم. زمانی که این فعالیت‌ها را یاد می‌گیریم به توجه کامل ما نیاز دارند اما پس از آموزش و آشنا شدن، بدون نیاز به توجه زیاد می‌توان آنها را به انجام رساند(همچون رانندگی کردن در یک مسیر استاندارد).

فرض کنید که امروز برای شما یک روز شلوغ کاری بوده است. ممکن است کارهای پیچیده‌ی زیادی انجام داده باشید اما چون مدت زمان زیادی است که آنها را انجام می‌دهید به صورت روتین درآمده‌اند. به همین خاطر بیشتر کارها را بدون فکر کردن انجام داده و هر واحد زمانی شامل تجربیات به یادماندنی کمتری است. این تجربه عمق کمی دارد و در پایان روز به نظر می‌رسد که زمان به سرعت گذشته است. بنابریان در پایان روز از اینکه زمان خانه رفتن رسیده است تعجب می‌کنیم.

تحلیل حافظه‌ی اپیزودیگ یکی دیگر از دلایلی است که باعث می‌شود گذر زمان سریع به نظر برسد. این قضیه همه‌ی ما را همیشه تحت تاثیر قرار می‌دهد. خاطرات اتفاقات روتین که روز ما را پر می‌کنند به سرعت از بین می‌روند. اگر از شما بپرسند هفدهم ماه گذشته مشغول به چه کاری بوده‌اید فقط در صورتی آن را به خاطر می‌آورید که اتفاق خاصی در آن روز رخ داده باشد و در غیر این صورت هیچ چیزی از آن روز را به خاطر نمی‌آورید.

فراموشی گذشته‌های دورتر را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌دهد. در تحقیقی دیگر، از افراد حاضر در آزمایش می‌پرسیدم تا درکشان از گذر زمان را در روز گذشته، ماه گذشته و سال گذشته توصیف کنند. آنها احساس می‌کردند سال گذشته سریعتر از ماه گذشته و ماه گذشته سریعتر از روز گذشته سپری شده است. این به نظر منطقی نمی‌آید چرا که یک سال دوازده برابر یک سال است و یک ماه 30 برابر یک روز. اما چون خاطرات ما از گذشته تحلیل می‌رود عمق تجربیات در واحد زمانی استاندارد کاهش می‌یابد و باعث می‌شود احساس کنیم زمان به سرعت گذشته است.

ساعت همچنان فرمانروایی می‌کند

موقعیت‌هایی که در بالا توصیف شد خلاف قاعده بودند. ما در حالت عادی گذر زمان را کُند یا تند حس نمی‌کنیم. در شرایط عادی ده دقیقه‌ایی که توسط ساعت اندازه گرفته می‌شود، همان احساس ده دقیقه را می‌دهد. من می‌توانم با یکی برای ده دقیقه‌ی دیگر قرار بگذارم و بدون ساعت، به موقع برسم. این امکان‌پذیر است چون یادگرفته‌ایم تا تجربیات را به واحد استاندارد زمانی تبدیل کنیم و برعکس.

ما قادر به انجام این کار هستیم چرا که بین تجربیات روز به روزمان ثبات وجود دارد. ثباتی که توسط الگوهای تکراری و قابل پیش‌بینی جامعه به وجود آمده است. بیشتر زمان‌ها ما در سلول انفرادی یا در حال بازدید از یک کشور جدید نیستیم. عمق تجربه در واحد زمانی استاندارد هم آشناو هم متعادل است. ما یاد می‌گیریم که معمولا 10 دقیقه شامل چقدر تجربه می‌شود.

تنها چیزهایی که باعث تغییر روتین‌ها شوند – یک روز بسیار شلوغ خاص بر سرکار یا مکثی برای فکر کردن به اتفاقات سال گذشته- باعث کاهش عمق عادی تجربیات در واحد زمانی استاندارد می‌شود و به ما احساس سریع گذشتن زمان را می‌دهد. به همین ترتیب یک تصادف ماشین – حادثه‌ای نامطلوب که توجه ما را جلب می‌کند- هر واحد زمانی استاندارد را با تجربه‌ی شرایط پر می‌کند و باعث می‌شود به نظر برسد تصادف در حالت آهسته‌ای رخ می‌دهد.

ترجمه: معصومه رحیمی/ سایت علمی بیگ بنگ

منبع: Livescience.com

پاسخ دادن به بهنام طیبی لغو پاسخ

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

19 دیدگاه

  1. زمان ی مفهوم قراردادیه

    فرض کنید توی قطار در حال حرکت ایستادین و از پنجره قطار ب بیرون نگاه میکنید و شما در واگن وسط قطار هستین
    سرتون رو از پنجره بیرون میارین و واگن اول قطار نگاه میکنید یعنی حدود مثلاً ۵۰ متر جلوتر رو که مثلاً ۵۰ثانیه طول می‌کشه شما ب اونجا برسین ک منظره اونجا یه تخته سنگ هست
    و همون لحظه ب سمت عقب ب واگن آخر قطار نگاه میکنین ک ۵۰ متر عقب تر از شما هست و منظره اونجا یک درخت داره

    منظره اول آینده هست ک دیدین
    منظره دوم گذشته هست ک دیدین
    و خود شما در حال قرار دارین

    حالا فرض کنید کلا از قطار بیرون هستین و تمام منظره رو یکجا دارین تماشا می‌کنید
    منظره سنگ و درخت رو همزمان دارین میبینین
    درواقع شما بر زمان چیره شدین و همزمان دارین حال،گذشته و آینده رو مشاهده میکنید

    این قراردادی بودن زمان رو ب خوبی مثال میزنه

  2. سلام
    به نظره من بحث ماهیت و ساختار زمان که یه معمای بزرگ برای من و شما تا دانشمندان برجسته هستش درواقع شکل یه معما نداره
    اصلا بحث اینکه زمان در ساختاره طبیعی جهان وجود داره یا نداره و ساخته ذهنه ما هست….نیست
    زمان یه واحد شمارشه ثابته اما این واحد شمارش برای هر ذهنی با توجه به فیزیک و کالبده جسمش و ساختار و قوانین جایی که درونش زندگی میکنه متفاوته…که این تفاوت رو خوده ذهن با توجه به قوانینه حاکم بر موجودیتش(موارد بالا) یه جور پردازش میکنه
    مثلا ما انسانهای هوشمند میدونیم یه یک روز در حالت معمول و کلی به ساعت و دقیقه و ثانیه ثابت تقسیم میشه…هوشمندیم دیگه!!!! خوب تونستیم خوده ثانیه هم به پارامترهای کوچکتر تقسیم بندی کنیم…
    خوب حالا که چی!!!
    انسانهای اولیه هم که اینارو نمیدونستن بازم دقیقا مثله ما یک روزشون ۲۴ساعت بوده و ذهنشون به پردازشه دیگه ای ولی دقیقا مثله ما متوجه گذر تک تک میلی ثانیه ها هم میشده
    ما تو یه سیاره دیگه با همین ذهن و جسم بریم با توجه به قوانین حاکم بر اونجا ممکنه یه روز ۵۰ ساعت ۱۰۰ یا هزار ساعت یا حتی کمتر ۲۴ ساعت باشه
    ممکنه بیشتر یا کمتر عمر کنیم و همین باعث میشه نسلهای بعد ما نسبت به ساکنان کره زمین درکشون و پردازشه ذهنشون نسبت به زمان با ما فرق کنه خیلی تند مثال بزنم مثله درک انسان و درک مگس نسبت به زمان بشه
    ولی یه چیز وسه خودم سواله ایا اگر ما انسانهای فانی..جاودانه بودیم و برای بقا هیچ دغدغه ای نداشتیم و همه چیز در بهترین حالت وسمون محیا بود اصلا زمان وسمون معنی داشت؟؟؟
    در اخر
    من ارشد الکترونیک دارم و شخصیت علمی نیستم و دیدگاه خودم رو به بیانه خیلی ساده و بیشتر فلسفی بیان کردم تا پیچیده و علمی
    از تحریره گزارش,مقاله سپاسگذارم

  3. به نظر من زمان وجود نداره…
    و فقط ساخته تصورات ذهنیه ماست دقیقا مثل دیدگاه اقا سینا…
    ولی فکر کنم تنها زمانی میتونیم نبود زمان رو حس کنیم که جسمی وجود نداشته باشه
    در حقیقت به نظر من جسمه انسان رو محدود کرده و زمان رو ساخته…

  4. زمان برای هر موجودی فرق میکنه و هرچقد قلب سریع تر بزنه پیام های بیشتری مغز میتونه دریافت کنه و زمان کندتر میشه مثلا یک مگس کلا ده روز زندگی میکنه و از نوزادی بالغ میشه و کل مسیر زندگی رو میگذرونه و حرکت دست انسان رو که بطرفش میاد بصورت صحنه اهسته میبینه در انسانم ورزشکاران مخصوصا رزمی و بوکس در صدم ثانیه عکس العمل نشان میدن چون صربان قلب بالاست سریع تر پیام رو دریافت میکنند و…صدرصد زمان وجود داره اگر وجود نداشت و فقط ساخته ی ذهن ما بود پس باید دنیا و ستاره ها ابدی بودن پس روبه نابودی رفتن همه چی در دنیا بدلیل اینه که زمان وجود داره ولی زمان اونچیزی نیست که ما تصور میکنیم و فقط بصورت قراردادی با اعدادی مینویسیم البته خود زمان فعل انفعالات شیمیایی و اثر مواد هست در اصل مثلا اگر انسان در محیطی باشه که از تشعشعات خورشید و یکسری چیزها دور باشد دیر تر پیر میشه پیچیدس و هرکسی برداشت خودشو داره و بیانش سخت هست

  5. آیا این قضیه مربوط به انتقال پیام های عصبی بین نورون های مغزی نیست؟مثلا وقتی روی کار یا چیز خاصی متمرکز میشویم فقط قسمت های خاصی از مغز فعالیت دارند و تمرکز باعث انتقال سریعتر پیام اای عصبی میشه و طبق نسبیت انیشتین با افزایش سرعت زمان کند تر میشه و یا وقتی مغز تحت تاثیر موادی مثل thc قرار داره سرعت انتقال پیامهای عصبی ۵ برابر میشه و زمان برای ما کند تر میگذره ‌.‌‌.. اگه میشه پاسخ بدین چون خیلی ذهن منو درگیر کرده

  6. در واقع منظور من درک زمان در تمام طول زندگی نسبت به دیگر موجودات و یا نسبت به دیگر نقاط عالم است .مثلا یک لاک پشت گذشت زمان را نسبت به انسان کند درک میکند یا نه زمان طبیعی میگذرد واین انسان است که موجودی سریع است (از دید لاک پشت) به نظر من زمان زاییده درک ما از طبیعت است.

  7. بحث زمان یکی از جالبترین مقالات این سایت است مقاله فوق گذر زمان را از منظر احساسات شخص (عمق تجربه انسان) بررسی نموده و نمیتوان یک نتیجه کلی گرفت چون مثلا احساس کند شدن زمان هنگام درد و شکنجه برای هرکسی یکسان نیست.

  8. وقتی میگیم زمان چیست؟ همان اندازه به نظرم بیمعنی است که بپرسیم زمان چه چیزی نیست؟!یا وقتی من میشنوم در جواب این سوال که زمان ساخته و پرداخته ذهن انسان است خب فرض میکنیم چنین باشد خب ایا این پاسخ کوتاه میتونه یه جواب باشه؟ایا نمیتونیم بپرسیم که ذهن چطور این کار افرینش را انجام داد؟به نظرم انتقال دادن یک مفهوم عمیقی مانند زمان که در تار و پود هستی مان جریان دارد به تولیدگری ذهن انسان فرار از پرسش نخستین است!ما درمورد ذهن انسان مگه چه میدانیم!؟به باور من مهمترین و اساسی ترین مساله در تمام حوزه های علمی و فلسفی و اجتماعی ومذهبی و…کنکاش ذهن است.اینکه بفهمیم ذهن چیست

    1. شما دقت کنید که آیا ریاضیات در طبیعت وجود دارد یا خیر،
      ریاضیات هم ساخته ی ذهن است ولی در طبیعت قابل مشاهده نیست
      ولی چگونه ذهن ما توانسته به چنین ریاضیات عظیمی دست پیدا کند؟ انسانی که حتی در شمارش انگشتان دستش ناتوان بوده!
      به تدریج همانند زمان
      زمان در موجودات دیگر تفاوت زیادی با زمان ما دارد.به طور مثال علت سریع بودن مگس به این علت هست که زمان در ذهن او کند تر میگذرد
      ریاضیات در ذهن خود اگاه ما شکل گرفته است ولی زمان در ذهن نا خوداگاه ما
      در کل فرق چندانی ندارد چون هر دو در ذهن شکل گرفته اند تا دنیا را بهتر درک کنند همانند ابزاری که به ما کمک میکند تا چیزهای دیگر را بسازیم و درک کنیم
      بدون ریاضیات فیزیک قابل حل شدن نبود و بدون زمان درک ما از دنیای اطرافمان ممکن نبود
      البته به طور قطع هنوز پی نبرده شده که زمان واقعا چیست ولی بسیار شبیه بعد چهارم عمل میکند
      در مورد ذهن هم اینکه سوال پیچیده ای نیست. فقط ذهن ما بسیار پیچیده است
      هوش مصنوعی با سرعتی که پیشرفت میکند میتواند حتی ذهنی قویتر از ذهن ما بسازد
      این را هم بگم که هوش ما در موارد بسیاری خیلی ضعیف تر از هوش مصنوعی عمل میکند

  9. با توجه به نظریه ی نسبیت اینشتین مبنی بر اینکه زمان برای اجرام بزرگ تر، کندتر می گذره، آیا می شه نتیجه گرفت زمانی که خوشحال هستیم (و زمان زودتر می گذره)، جرم ماده‌ی ما کمتر می‌شه و زمانی که ناراحتیم، سنگین‌تر می‌شیم؟

    1. این مساله اصلا ربطی به نسبیت اینشتین ندارد
      خیلی از دانشمندان بر این باورند که اصلا زمان وجود ندارد و این تنها ساخته ذهن است
      ذهن ما تنها حرکت ماده در ابعاد را به صورت زمان تجسم میکند
      موجودات زنده برای بقای بهتر باید زمان را بهتر درک کنند
      مثلا شما یوزپلنگ را تصور کن که برای شکار بهتر باید زمان بندی بهتری داشته باشد تا به شکارش برسد ولی اگر نتواند فاصله و سرعتش را تخمین بزند تلف خواهد شد
      زمان همانند ریاضیات احتمالا ساخته ی ذهن باشد و در طبیعت وجود نداشته باشد
      اینکه گرانش بر زمان تاثیر میگذارد شاید فقط تاثیرش بر سرعتی که بر حرکت اجسام وارد میکند باشد
      یک ماده زمانی که میخواهد از یک گرانش عبور کند باید یک مسیر منحنی شکل را طی کند و زمان بیشتری نیاز دارد و ما ان را بصورت کند شدن زمان میبینیم

      1. یک ماده زمانی که میخواهد از یک گرانش عبور کند باید یک مسیر منحنی شکل را طی کند و مسافت بیشتری نیاز دارد و ما ان را بصورت کند شدن زمان میبینیم

        این قسمت تصحیح شد

    2. دقیقا وقتی خوشحالیم جرم ما چقدر کم میشه که بر زمان تاثیر بزار اصلا مگه جرم ما فرقی هم میکنه

  10. ولی نظر شخصی من اینکه اگه قانون دوم ترمودینامیک قطعی پس چرا انسان دنبال جاودانگی و نامیرایی یا اگه زندگی بدون مرگ دست یافتنی پس قانون دوم ترمودینامیک چیه.
    البته اینها سوالات شخصی من و به نظرم بحث در این موضوع یکی از اصلی ترین سوالات پیرامون علم.
    شاید در آینده به این جور سوالات مجهولی پاسخ داده بشه

  11. ولی مبحث انتروپی و قانون دوم ترمودینامیک و بردار زمان هم پیرامون این مباحث خیلی جالب
    چرا با گذشت زمان اجسام بسوی بی نظمی و مرگ میرن
    مگه در دل ماهیت زمان چی نهفته است که همه چی دستخوش نابودی و تعادل ترمودینامیک
    با تشکر از سایت بیگ بنگ