فرگشت:

آيا امكان پيدايش حيات و فرگشت آن از لحاظ فلسفي وجود دارد؟ اين پرسش را مي توان اينگونه گفت: آيا نظم يا سيستم منظم مي تواند خود به خود به وجود آيد؟ در مقاله آنتروپي به اين پرسش پاسخ داده شده است. اگر نيروي گزينشگري وجود داشته باشد، از دل تصادف نيز نظم حاصل مي شود. مثال آن حركات تصادفي يك جعبه ميوه است كه نيروي گزينشگر جاذبه سبب بالا آمدن ميوه هاي بزرگتر مي شود. به طوري كه هر بيننده اي احساس مي كند، اين يك چيدمان است نه حاصل تصادف! نمونه ديگر ريختن مقداري شن و ماسه در يك غربال و تكان دادن تصادفي آن است. تنها ماسه هايي كه از سوراخهاي غربال كوچكترند، از درون آن رد شده و بقيه فيلتر مي شوند. كار فرگشت چيست؟ عبور موجوداتي كه با شرايط محيط سازگارند و فيلتر كردن آنهايي كه ناسازگارند. مثال را مي توانيد تا حد امكان ساده كنيد. موجودات زنده اي را در نظر بگيريد كه هر چند وقت به درون غربالي هدايت و فيلتر مي شوند. يك سري از غربال عبور كرده و راه زندگي را پيش مي گيرند و بقيه كه درون غربال باقي مانده اند، نابود مي شوند.

ما با شنيدن نام غربال فقط اندازه در ذهنمان مرور مي شود. اما اين يك استعاره است. شرايط محيطي، فيلترهاي گوناگوني سر راه موجودات زنده قرار مي دهد: مقدار و نوع كالري، دما، اتمسفر، آب، خشكي، آفتاب، آتشفشان، سيل، زلزله، دشت، جنگل، كوير، كوهستان و بسياري ديگركه در ذهن ما نيز نمي گنجد! به قدري اين فيلترها متنوع و زيادند كه انتظار بر اين است كه تمامي موجودات زنده فيلتر شده و منقرض شوند، اما زندگي و حيات نيز حقه هاي خود را دارد: متنوع تر از فيلترها! چگونه؟ با جهش هاي ژنتيكي، شارش ژني و نيز جنسيت و نو تركيبي! موضوع جنسيت كه از صفات خود ماست، جالب تر است. جنسيت، بيخودي خلق نشده است. گونه هاي دو جنسيتي، تنوع بيشتري در ژنها ايجاد نموده و موفقيت بيشتري در بالا رفتن از شاخه هاي درخت تكامل از خود نشان مي دهند. با تنوعي كه موجودات زنده با اين روشها از خود مي سازند، موفق شده اند چند ميليارد سال از غربالهاي پيش روي خود در زمين عبور كنند. هر چند كه 99.9 % آنها فيلتر شدند و از ميان رفتند!

نظريه فرگشت:

اولين تئوري نوين و وسوسه انگيز تكامل در سال 1809 توسط ژان لامارك، زيست شناس فرانسوي بيان شد. وي باور داشت كه صفات و اندوخته هاي اكتسابي به فرزندان و نسلهاي بعدي به ارث مي رسد. در يك نگاه ساده، اين تئوري صحيح به نظر مي رسد. جانوري براي خوردن برگهاي درختان بلندتر تلاش مي كند و گردن و پاهايش كمي بلندتر مي شود. اين خصوصيات به فرزند او منتقل شده و او نيز آنها را تقويت كرده و به نسل بعد ارث مي دهد. پس از چندين نسل، سرانجام زرافه خلق مي شود!

اما اين تئوري جذاب از بنيان غلط است! امروزه يك شخص مستعد مي تواند همچون آرنولد، هر روز چند ساعت بدنسازي كار كند و ماهيچه هايش را تا چند برابر بزرگ و قوي كند، اما دريغا كه فرزند او ذره اي از اين همه تلاش را به ارث نخواهد برد! يك ماهيگير سفيدپوست جنوبي پس از ساعتها ماهيگيري در مقابل آفتاب، پوستش تيره مي شود، اما ذراه اي از اين تيرگي پوست به فرزند او منتقل نخواهد شد. آزمايش مشهوري كه لاماركيسم را باطل ساخت، بريدن دم چندين نسل از موشها توسط واهيمان زيست شناس بود. دم آخرين نسل اين موشها، هنوز طبيعي و به اندازه بود. اين موضوع البته جاي خوشبختي نيز دارد، چرا كه هرگونه جراحت و معلوليت به فرزندان منتقل نمي شود. موضوع بسيار بديهي است. ژنها كار خودشان را مي كنند! صفات اكتسابي و پرورشي در حافظه ژنها تاثيري نمي گذارد.

لاماركيسم كنار گذاشته شد و داروين در سال 1858 بنيان گذار علم فرگشت شد. البته نه در حد يك تئوري با اندكي شواهد، شبيه كاري كه آلفرد والاس همزمان با او انجام داد. وي با اشتياق فراوان و سفرهاي متعدد، تمام عمر خود را صرف گردآوري شواهد نمود. امروزه مو لاي درز نظريه فرگشت نمي رود! بنيان نظريه داروين بر خلاف فيزيك نيوتني، هر روز قوي تر و محكم تر شد. عصاره كتاب منشا انواع داروين به سه نكته اشاره مي كند: اول اينكه حيات از صدها ميليون سال قبل وجود داشته است. دوم اينكه حيات از يك يا تعداد كمي ارگانيسم ساده كار خود را آغاز كرده و به گوناگوني فزاينده اي رسيده است. شبيه بذري كه به درخت تبديل شده و هر شاخه آن بيانگر يك گونه مختلف است. سومين نكته اشاره مي كند كه فرآيند خلق و بقاي اين گونه ها ناشي از نيروي طبيعت است. اين فرآيند را داروين انتخاب طبيعي ناميد.

چارلز داروین

امروزه مي توان نظريه فرگشت یا تكامل را به صورت ساده و منطقي توضيح داد: گوناگوني ژنتيكي براي انواع ارگانيسمها وجود دارد. اين ارگانيسمها بيش از تعدادي كه بتوانند زنده بمانند، فرزند توليد مي كنند و اين فرزندان به همان دليل اختلاف ژنتيكي، در توانايي تطبيق خود با محيط و در نتيجه بقا و توليد مثل با يكديگر متفاوتند. اكنون محيط، عمليات فيلتر سازي را ميان اين فرزندان آغاز مي كند. آنهايي كه به خاطر ژنهاي ويژه سازگار پذيرترند، باقي مانده و ژنهاي موفقيت آميز خود را به نسل بعد منتقل مي سازند.

نكته اي كه گفتن آن همين جا ضروري است، در مورد شيوه گفتار علم فرگشت است. بسياري افراد و حتي دانشمندان، هنگام صحبت در مورد تكامل طوري حرف مي زنند كه آدمي را به ياد لاماركيسم مي اندازند! مثلا گفته مي شود كه در اين شرايط، گونه اي از شامپانزه ها ناچار شدند بر روي دو پا راه بروند و انشقاق آدمي از شامپانزه اتفاق افتاد. شايد اين شيوه گفتار منطقي نباشد، اما كاملا جا افتاده است و قطعا گوينده يا نويسنده به دنبال تاييد لاماركيسم نيست و ايشان براي خلاصه گويي به چنين گفتاري روي مي آورند. در واقع بايد گفته شود كه مثلا در ميان تنوع ژنتيكي انواع شامپانزه، آن گونه اي كه روي دو پا راه مي رفته با محيط پيرامون خود سازگارتر گشته و شاخه جديدي از يك گونه موفق به وجود آمد و به سمت انسان شدن پيش رفته است. در مثالي ديگر عنوان مي شود كه انسانها به تدريج موهاي خود را از دست دادند. آدمي با اراده خود مويي را از دست نداده است! آن گونه اي از انسانها كه به خاطر ژنتيك ويژه موي كمتري داشته و در واقع غدد عرقي بيشتري داشته است، موفق تر عمل كرده است و انواع پر مو فليتر شده اند.

اکسیژناينكه طبيعت چقدر سعي و خطا كرده و چقدر زمان صرف توليد اولين سلول زنده كرده است، به درستي مشخص نيست. به نظر مي رسد كه در ابتدا چندين نوع موجود زنده تك سلولي شبيه باكتريها در درياها زندگي مي كرده اند. اين باكتريها از تركيبات كربني موجود در درياها استفاده مي كردند، اما با گسترش آنها مواد غذايي آماده كمياب شد و تنها باكتريهايي موفق به ادامه زندگي شدند كه انرژي خود را از خورشيد مي گرفتند و بدين ترتيب فتوسنتز آغاز شد! فتوسنتز نياز به هيدروژن داشت كه از سولفيد هيدروژن آتشفشانها به دست مي آمد، اما محدوديت اين منبع هيدروژن راه را براي موجودات زنده پيچيده تري از باكتريها هموار كرد: سيانو باكتريها يا همان جلبكهاي آبي. اين جلبكها با دارا بودن كلروفيل توانايي آن را داشتند كه هيدروژن لازم براي فتوسنتز را از تجزيه آب بگيرند و در نتيجه …

اكسيژن توليد شد! كلروفيل، ماده اي شيميايي است كه تمامي گياهان امروزي با آن عمل فتوسنتز را انجام مي دهند. به طور خلاصه در فتوسنتز آب و دي اكسيد كربن به قند و اكسيژن تبديل مي شود. البته قند درادامه واكنشها در گياهان مي تواند به سلولز، نشاسته، پروتئين و چربي تبديل شود. بنابراين گياهان، منبع غذايي تمامي جانوران محسوب مي شوند. آثار جلبكهاي آبي هنوز نيز بر روي زمين قابل مشاهده است: استروماتوليت ها! اينها همان سنگهاي رسوبي حاصل از عملكرد سيانو باكتريها هستند كه همراه با برخي فسيلهاي ميكروسكوپي قاطعانه نشان مي دهند كه آثار حيات ابتدايي در گونه هاي تك سلولي بدون هسته، حتي در دوره پركامبرين و بيش از 3.5 ميليارد سال پيش وجود داشته است. به اين جانداران، پروكاريوت مي گويند كه شامل آركي ها و باكتريها مي شود.

22اين دو به لحاظ ساختاري و ژنتيكي از يكديگر متمايز مي شوند. به نظر مي رسد كه آركي ها كه حدود 100 گونه را تشكيل مي دهند، حتي قديمي تر از باكتريها با حدود 4000 گونه باشند. سلولهاي پروكاريوت، فاقد هسته و ميتوكندري بوده و اجزاي آنها همچون آنزيمها، ريبوزومها ، DNA و … در تماس مستقيم با مايع سيتوپلاسم قرار دارند. اين سلول هاي ابتدايي توانايي خلق گونه هاي پيچيده حيات را نداشتند. آنها ميلياردها و ميلياردها بار براي بيش از 1.5 ميليارد سال تشکيل شدند و از بين رفتند. در طول اين زمان بسيار طولاني، هيچ جاندار پيچيده تري خلق نشد تا اينکه سرانجام با يك جهش بزرگ در درخت حيات روبرو مي شويم: خلق سلول داراي هسته!

خلق سلول داراي هسته!

احتمالا با بلعيده شدن يك باكتري توسط يك آركي و تركيب اين دو با همديگر، در حدود 2 ميليارد سال قبل، سلول پيچيده و پيشرفته تري كه داراي هسته بود، ايجاد مي شود: يوكاريوت! البته اين زمان بر اساس شواهد فسيلي اعلام شده است، در حالي كه مدارك ژنتيكي، ايجاد يوكاريوت را تا 3 ميليارد سال عقب مي برد! اين نوع سلولها مي توانستند انرژي بيشتري از طريق باكتري بلعيده شده ذخيره كنند. در نتيجه اندازه سلول و تعداد ژنوم آن بزرگتر شده، سازگاري آنها با محيط افزايش يافته و قادر بودند مدت زمان بيشتري زنده مانده و توليد مثل کنند!

23از اين زمان به بعد علاوه بر يوكاريوتها يا آغازيان (تك سلولي هاي هسته دار)، شاهد پيدايش گياهان، قارچها و جانوران هستيم، به طوريكه توليد يوكاريوت را مي توان مبدا حيات پيشرفته و گونه هاي چند سلولي دانست. بهترين گواه در مورد تركيب شدن باكتري با آركي چيست؟ توالي ژنومي كه امروزه مثلا در سلول يك انسان وجود دارد. 200 ژن در اطراف كروموزومهاي ما وجود دارد كه مشابهت بالايي با ژنوم آركي ها دارد. در عوض DNA موجود در ميتوكندري شباهت زيادي به انواع موجود در باكتريها دارد.

حركت به سوي چند سلولي ها:

با افزايش توليد مثل، برخي از انواع تك سلولي ها گرد هم جمع شدند و کلوني سلولي را به وجود آوردند. به تدريج پس از گذشت 150 ميليون سال، ميان اين جمعيت تك سلولي تقسيم كار انجام گرفته و سرانجام آن خلق چند سلولي هاست! اين جريان تا تشكيل گياهان و قارچهاي چند سلولي و نيز جانوران چند سلولي پيش مي رود.

تكامل جانوران:

تكامل جانوران نيز همچون حيات در آبها آغاز شد. در پايان دوره پركامبرين يعني حدود 530 ميليون سال قبل ،اغلب بي مهرگان نظير اسفنجها، ستاره هاي دريايي، عروسهاي دريايي، طنابداران، كرمهاي حلقوي، بندپايان، کرمهاي پهن و… متكامل شده بودند. چون آنها فاقد پوشش سخت بيروني بودند، عملاً فسيل زيادي از اين دوران کشف نشده است. اين پرسش مطرح مي شود كه بدون فسيلهاي كافي چگونه مي توان اينگونه نظر داد؟ توسط اطلاعات جمع آوري شده از علم مورفولوژي (ريخت شناسي) و زمان سنجي ژنتيك.

انفجار كامبرين و جهش به سوي مهره داردان:

يكي از پرسشهاي مهم فرگشت اين است كه چگونه نرم تنان به مهره داران يا جانوراني كه ستون فقرات دارند، مانند ماهي ها، خزندگان، پرندگان و خود ما تبديل شدند؟ پاسخ اين معما در يك كرم دريايي كوچك به نام لنسلت يا آمفيوكسوس است كه در مرز جانوران بي مهره و مهره دار قرار دارد! اين جانور اگر چه استخوان ندارد، اما در پشت خود نوعي اسكلت تكامل نيافته شبيه شاسي يك مهره دار را يدك مي كشد. از طرفي رمز گشايي ژنتيك نشان مي دهد كه در 450 ميليون سال قبل يك جهش مهم و بنيادي در ژنتيك، باعث چهار برابر شدن زنجيره ژنوم برخي جانوران شده است. اين زمان طبق شواهد فسيلي، تقريبا معادل همان دوره اي است كه مهره داران پديد آمده و انفجار كامبرين را رقم زدند. اكنون به آخرين قطعه پازل مي رسيم. با نگاهي به توالي ژنوم آمفيوكسوس متوجه مي شويم كه ژنوم مهره داران و حتي خود ما، همان ژنوم آمفيوكسوس است كه 4 برابر شده است! ژنها يك حافظه قوي و غير قابل انكار در تاريخ فرگشت محسوب مي شوند. چهار برابر شدن ژنوم يك كرم معادل شد با خلق تمامي مهره داران زمين!

24ژنهاي اصلي دستور ساخت يك عضو بدن را مي دهند و ژنهاي مياني زمان بندي رشد اجزاي آن عضو را تعيين مي كنند. از اين رو مثلا جمجمه جانوراني همچون نهنگ، اسب آبي، شتر، خفاش، ميمون، تمساح، لاك پشت، انسان و … يك مشابهت كلي به يكديگر دارند كه ناشي از ژنهاي كنترل كننده يا هومئوباكس براي ساخت آنهاست. اما تفاوت جمجمه ها با هم به خاطر اختلاف در ژنهاي ميان رتبه مي باشد. اين ژنها ، طول زمان رشد نواحي مختلف جمجمه را تعيين مي كنند. بنابراين مثلا در يك جمجمه پيشاني كشيده تر مي شود و در ديگري بيني رشد بزرگتري خواهد داشت. ما مي دانيم كه اختلافهاي كوچك ژنتيكي حتي در يك گونه جانوري و خود ما نيز تفاوتهاي كمي را در اين زمينه ايجاد مي نمايد. همين اختلافهاي كوچك ژنتيكي كه توسط جهشها ايجاد مي شوند، يكي از مهمترين راهكارهاي فرگشت براي تطبيق جانوران با محيط زيست خويش است! اما جهشهاي ژنتيكي چگونه پدپد مي آيند؟ توسط كپي هايي كه شبيه اصل نيستند و اصولا كپي نمي تواند كاملا شبيه اصل باشد! كپي هاي ژنتيكي پر از اشتباهند كه انتخاب طبيعت، برخي از آنها را به سمت موفقيت و بقا رهنمون مي دارد!

مهاجرت از دريا به خشكي:

در دوره كامبرين، حيات وابستگي كامل به درياها داشت تا اينكه سرانجام در 420 ميليون سال پيش برخي از جلبكها با پوشش موميايي خود توانستند تا حدودي از درياها مستقل شوند! اما در واقع اولين گياهان خشكي به 400 ميليون سال قبل تعلق دارند. اين گياهان كه همچون خزه ها فاقد ريشه ، اما داراي آوندهاي گياهي بودند، فرشي سبز و انبوه را در كناره درياها و رودها تشكيل داده و به سمت خشكي گسترش يافتند.

نخستين جانوراني كه خود را تقريبا با خشكي وفق دادند مفصل داران (اجداد هزار پايان) بودند كه با پوشش زره مانند خود قادر به حفظ آب در بدن خود بودند. اينها در ميان همان خزه هاي مرطوب گسترش يافتند. اما يكي از مهمترين جهشهاي فرگشت در حدود 380 ميليون سال قبل رخ داد كه در طي آن برخي از ماهيها به عنوان نخستين مهره داران به خشكي نفوذ كردند. دوزيستان يادگار اين سفر هستند! اين مهاجرت سبب پيدايش تمامي جانوران خشكي و از جمله خود ما شد. فسيلي كه نشانگر مهاجرت گونه اي ماهي از دريا به خشكي است در سال 2004 توسط نيل شوبين ( Neil Shubin ) پس از 5 سال جستجو در يكي از جزاير كانادا كشف شد. نام اين جانور را تيك تاليك گذاشتند. جانوري داراي فلس، شبيه ماهي و داراي باله هايي شبيه پا براي راه رفتن. اما چرا چنين جانوراني به خشكي مهاجرت كردند؟ براي فرار از دست شكارچيهاي بي رحم! خشكي هاي آن زمان بسيار امن بود.

Beo_08_N_sch_Hand_Tiktaalik_8f5fbf08e2جهش مهم بعدي به جانوراني تعلق دارد كه با پوست و تخمهاي غير قابل نفوذ خود توانستند به معناي واقعي كلمه خشكي را جولانگاه خود سازند! اين جانوران خزندگان بودند! دايناسورها محصول همين گروه از جانوران بودند! حشرات حدود 350 ميليون سال قبل، یعنی در دوره کربونیفر پديد آمدند و تحقيقات نشان مي دهد كه گروه هاي اوليه آنها به سنجاقكها شباهت داشته اند! اما پس از مدتي در انواع گوناگون پديد آمدند و اغلب نيز از انواع امروزي بزرگتر بودند! يك سنجاقك مي توانسته بزرگی یک عقاب را داشته باشد! فراواني اكسيژن سبب اندازه بزرگ آنها بوده است. غلظت اکسیژن در بالاترین حد تاریخ زمین و تقریبا دو برابر امروز بوده و چون حشرات از طریق روزنه های بدن خود تنفس می کنند، می توانستند اکسیژن را به اندامهای داخلی بدن خود رسانده و تا این حد بزرگ شوند. حشرات بالدار اولين جاندارني بودند كه پرواز كردند و 100 ميليون سال در پرواز رقيب نداشتند! بزرگترين خطر براي آنها عنكبوتهاي دام گستر بود.

پرندگان جهش بعدي خزندگان هستند! فسيل آركئوپتريكس كه 140 ميليون سال قبل مي زيسته حد واسط خزندگان و پرندگان را نمايش مي دهد! تسلط خزندگان و به ويژه دايناسورها بر خشكي و حتي دريا حدود 185 ميليون سال به درازا كشيد تا اينكه حدود 65 ميليون سال پيش به يكباره ناپديد شدند! بيشتر دانشمندان دليل اين موضوع را برخورد يك شهاب سنگ بزرگ به زمين مي دانند! انقراض دايناسورها راه را براي فرگشت پستانداران و از جمله انسان هموار كرد!

ادامه دارد »»»

نویسنده : احمد مصدر / سایت علمی بیگ بنگ

منابع بیشتر: EvolutionMiller–Urey experiment , evolution.berkeley , Origin of life

فرگشت و ژنتیک، بهنام محمد پناه
تکامل چیست؟ ، ارنست مایر، ترجمه سلامت رنجبر

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

15 دیدگاه

  1. مهندس این دنیا ماشین مم است. نظم این دنیا برگرفته از یک بی نظمی بزرگ است. که تنها با تعریف یک الگوریتم کپی برداری، تنازع برای بقا و درنتیجه تولید مثل نسل نخبه و وراثت به بقای خود ادامه می دهد. ما فرزندان جهانی بی نظم بوده که به کپی برداری از خودمان ادامه خواهیم داد.

  2. من خیلی لذت بردم. فقط میخوام بگم. ی مهندس ی تکنیسین یا ی دکتر ودرمجموع ی عقل کل تمام این عالم راحساب شده و از قبل برنامه ریزی شده بوجود آورده و ازهمه این بوجود آورده ها اهداف خیلی بزرگتری داره که درمخیله درک و فهم ما نیست. همان خالق بی همتا یا مهندس کل عالم هستی

  3. ممنون از مقاله خوبتون اگه ميشه لطف كنيد منبع تصوير درخت گونه تكامل كه توي اين مقاله هست رو بديد چون نوشته هاش خوانا نيست وقتي زوم ميشه با تشكر

  4. با درود فراوان اینکه چرا این نیروی خلاق مطابق فکر ما عمل ننموده به خود آن نیروی خلاق مرتبط است و این مطلب خللی درموجودیت او وارد نمی نماید. سیستم گردش خون سیستمی هست که با حیات موجود زنده صاحب آن مرتبط است فرض کنیم یک موجود پر سلولی فاقد سیستم گردش خون میخواهد صاحب چنین سیستمی گردد باید صدها و هزاران جهش در زنجیره دی ان ای او رخ دهد و واضح است که تمام این جهش ها به صورت متوالی و یکجا باید رخ دهد والا حیات آن موجود به خطر خواهد افتاد یعنی حداقل سیستمی کارآمد در ابتدای کار باید پدید آید و آنگاه غربالگری طبیعت آنرا اپتیمایز نماید به نظر من تصور اینکه صدها و هزاران جهش متوالی در زنجیره ژنی یک موجود زنده به صورت تصادفی موجب ایجاد یک ارگان کاملا کارآمد شود بسیار مشکلتر از اعتقاد به یک موجود خلاق و هوشمند خواهد بود.

    1. اصلاً بنیاد تکامل یعنی این که امور طبیعت در طی ملیونها سال و به صورت تکه های یک پازل کامل میشوند نه این که یک موجود سریعاً به وجود بیاد تا مجبور بشیم براش همه چی دست و پا کنیم. بحث اصلی در تکامل کنار گذاشتن غایت از طبیعته و تا این مسئله فهم نشه اصلاً تکامل فهم نمیشه.

    2. نکته اصلی که شما فراموش کردید اینه که فرگشت یک گونه طی هزاران یا میلیون ها سال اتفاق میفته و کاملا تصادفی چون طی اون زمان شرایط محیطی میتونسته یکجور دیگه باشه و اصلا یک گونه دیگه فرگشت کنه

  5. البته که کسی نمیتواند ارتباط زنجیروار تمامی ارگانیسم های زنده را با هم انکار کند مثلا من حتی نمیتوانم گونه انسان را تافته جدا بافته ای بدانم و آنرا در وهله ای از سایر موجودات کاملا منقطع تصور نمایم ولی همچنین نمیتوان نیروی غربالگر کور طبیعت و جهش های گاه بی گاه و تصادفی ژنتیک حتی در گذر زیاد زمان را به تنهایی مسئول پدید آمدن ارگانهای بینهایت پیچیده موجودات زنده تصور نمود حداقل من یکی که نمیتوانم و فکر میکنم در طبیعت نیروی بینهایت خلاق و هوشمند و هدفداری جریان دارد و این نیرو مسئول پیدایش اینهمه شگفتی و پیچیدگی در جهان موجودات زنده میباشد.

    1. درود خوب بردارمن این سوال پیش میاد که چرا این نیروی به قول شما خلاق هوشمند وهدفدار در یک لحظه یا در چند سال اون موجود را که هدفش بوده خلق نکرده . اون چه که علم تونسته کشف بکنه این که نیروی جز طبیعت نیست

  6. گفتید ، حشرات حدود 350 میلیون سال پیش پدیدار شدند. ولی نگفتید از کدام جانور فرگشت یافتند؟ آیا از همان خزندگان!؟

  7. عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستم هر روز فقط سایت رو به هوای این مقاله چک می کنم