بیگ بنگ: در قسمت پیشین با تعدادی از بازی های ذهنی که بر تجربه شخصی تاثیر می گذارند آشنا شدیم، اکنون می توانیم با وضوح بیشتری بیان کنیم که تجربه ی شخصی تا چه حد می تواند درباره ی واقعی بودن یا نبودن چیزی به ما جواب دهد: پذیرفتن تجربه ی شخصی به عنوان مدرکی اعتمادپذیر تنها هنگامی معقول است که هیچ دلیلی برای شک بر اعتماد پذیری آن در دست نباشد.

brain2
وقتی دلیلی هست که نسبت به تاثیرگذاری هر یک از محدودیت های مورد بحث مشکوک باشیم- مثلا هنگامی که چیزی را تجربه می کنیم که به ظاهر ناممکن است- آنگاه بهتر است تا زمانی که مدرک بیشتری به دست نیاورده ایم از قضاوت خودداری کنیم. وقتی دلیلی هست که فکر کنیم شاید هر یک از این محدودیت ها شرایط وجود داشته باشند، تجربه ی شخصی ما نمی تواند اثباتی بر درستی چیزی باشد. در واقع هنگامی که در موقعیت هایی هستیم که در آنها محدودیت های ذهنی ما ممکن است دست به کار باشند، تجربیات تحت تاثیر آن محدودیت ها نه فقط نمی توانند برای ما اثبات کنند که چیزی واقعی یا درست است، بلکه آنها حتی نمی توانند مدرکی کم ارزش را به ما عرضه دارند.

دلیل آن است که در آن لحظات نمی توانیم بگوییم تجربه ی ما از کی آغاز و محدودیت های ما به کجا ختم می شود. آیا این یک سفینه ی فضاییان است یا سیاره زهره در آسمان شب، که با سطح توقع بالای خودمان برای ما شاخ و برگ داده شده است؟ آیا آن پیوستگی شگفت احتمالات درست است؟ اگر محدودیت های ذهنی قادر به آشفته کردن تجربه ی ما باشند، مدرک شخصی ما شبهه دارد و اصلا نمی تواند چیزی به ما بگوید. به همین دلیل است که گواه فردی- مدرکی بر پایه شهادت شخصی- در وارسی های علمی از اهمیت ناچیز برخوردار است. وقتی نتوانیم ورای شکی معقول قانع شویم که شخصی تحت تاثیر این محدودیت ها نبوده است، برای باور کردن آنچه که از او واقعیت اش سخن می گوید توجیه ای نداریم.

18azlo1delz86jpg

علم کوششی است اسلوب مند برای بر آمدن از پس چنین محدودیت هایی؛ مجموعه ای از رویه های طراحی شده برای دور نگه داشتن ما از گول زدن خودمان. با انجام آزمایش هایی کنترل شده دانشمندان به دنبال تضمین آن هستند که آنچه را که مشاهده می کنیم تحت تاثیر این محدودیت ها قرار نداشته باشد. بدین ترتیب کار علمی عمدتا کسب و کار اشتباه نگرفتن حرف های فردی یک شخص به جای اوست. بیشتر دانشمندان از دست داشتن محدودیت هایی تجربیات تک و تنهای خودمان در طول زمان آگاهی دارند و داشتن ارج و قرب و خبرگی و خوش قلبی مصونیت زا نیست.

پس سعی علم زدودن عنصر تجربه ی شخصی نا اسلوب مند از فرایند علمی است؛ کوشش تا حد ممکن آن بر استفاده از اندازه گیری های عینی و نه قضاوت های انتزاعی، پافشاری آن بر تایید یافته ها توسط دیگر دانشمندان؛ درخواست آن به دسترسی همگانی برای وارسی مدرک همگانی، نه قرار داشتن داده های خصوصی برای گرفتن تایید شخصی مبتنی است. فاکت های علم نباید بر مبنای فلان گفته ی به همان خبره، بلکه باید بر پایه ی گواه عینی باشند. نفوذ محدودیت های ذهنی اغلب دلیل خطا رفتن دانشمندان است؛ هنگامی که علم گسترش می یابد، در مقیاس بزرگ است چون این محدودیت ها پشت سر گذاشته شده اند.

چنانچه ما تجربه ی شخصی فراموش نشدنی از رویدادهای خارق العاده داریم، می توانیم با آن سرگرم شویم، از آن بیاموزیم، تحت تاثیرش قرار بگیریم و از آن بعنوان سکوی آغاز وارسی های بیشتر بهره بگیریم. ولی مادامی که دلایل فراوان و پایدار برای تردید را منتفی ندانسته ایم، نمی توانیم از آن تجربه بعنوان مبنایی برای بناگذاری حقیقت سود بجوییم.

پایان

نویسنده: سمیر الله وردی- سایت علمی بیگ بنگ / مطالعه بیشتر در:

How to Think About Weird Things: Critical Thinking for a New Age

  Theodore Schick , Lewis Vaughn

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.