کدام نوع اطلاعات عمومی به درد بخور است؟
بیگ بنگ: انسان در سراسر زندگی در معرض بی شمار اخبار و اطلاعات جدید است، از رویدادها و تحولات سیاسی؛ اقتصادی؛ علمی و اجتماعی جهان گرفته تا دانسته ها و آموزه های معمولی برای حل مسائل روزمره زندگی.
نتایج انتخابات یونان؛ مرگ شش نهنگ در سواحل جزیره یورک استرالیا؛ اعتصاب رانندگان قطار در آلمان؛ خبر تولید پیاز بدون اشک در بریتانیا از جمله اخباری است که معمولا از طریق رسانه ها به اطلاع ما می رسد. هر کدام از ما با تماشای تلویزیون ؛ مطالعه روزنامه یا گپ و گفت در جمع های دوستانه در معرض اخبار و اطلاعات روزمره هستیم. خبر فرود کاوشگر فیلای متعلق به فضاپیمای روزتا بر روی دنبالهدار یا پیش بینی وضع آب و هوای روزهای آینده تفاوتی نمی کند. مساله این است که همه ما به صرف انسان بودن و زندگی در محیط اجتماعی ؛ خواه ناخواه این اطلاعات را دریافت می کنیم و نسبت به تحولات جهان بی تفاوت نیستیم. البته درجه اهمیت این اطلاعات و طبقه بندی آنها بستگی به خودمان دارد. به عبارت دیگر بستگی به میزان توجه محیطی مان یا روحیه جستجوگرانه و نقادانه؛ یا حتی نقش اجتماعی؛ شغل یا مسوولیت مدنی مان.
پرسش اینجاست که کدام سنخ از اطلاعاتی که همه روزه از طریق رسانه ها؛ مطالعه کتاب؛ صحبت با دوستان یا در مدرسه و دانشگاه دریافت می کنیم ارزشمند است؟ اطلاعات مربوط به فیزیک؛ پزشکی؛ شیمی؛ تاریخ؛ زیست شناسی؛ جغرافیا؛ نجوم؛ زمین شناسی؛ حقوق یا ریاضیات؟ بعید است که از بین ما کسی بداند که مثلا میزان تولید گندم در مغولستان در سال ۲۰۱۱؛ چهارصد و سی هزار تن بوده یا اینکه کوه Ruapehu با ارتفاع ۲۷۹۷ متر؛ مرتفع ترین بخش جزیره شمالی در نیوزلاند و سرچشمه رود Waikato است و ۴۲۵ کیلومتر طول دارد. کدامیک از ما می داند که موتسیهوتو ؛ یکصد و بیست و دومین امپراتور ژاپن در روز ۳۰ جولای سال ۱۹۱۲ در توکیو درگذشته یا استرالیا در فصل زراعی۱۴-۲۰۱۳ از هر هکتار زمین زراعی زیر کشت پنبهی خود ۲,۱۰۷ کیلوگرم پنبه برداشت کرده است؟ آیا دانستن این آمار و ارقام و اطلاعات به صورت بنیادین اهمیت داشته و در رده اطلاعات عمومی طبقه بندی می شود؟
در بهترین حالت ؛ بعید است که یک جراح متخصص بسیار با سواد و حاذق؛ کمترین اطلاعی از روش اویلر در حل معادلات دیفرانسیل مرتبه اول داشته باشد. در مقابل یک نفر مهندس بسیار خبره کمترین اطلاعی از روش های جراحی مغز در درمان پارکینسون ندارد و به عبارتی نسبت به این موضوع کاملا بی سواد محسوب می شود. به سختی می توان تصور کرد که یک نفر مهندس برق و الکترونیک بداند که نزدیک ترین فاصله عطارد تا خورشید۴۶ میلیون کیلومتر است یا یک بیولوژیست خبره بداند که معادلات مربوط به نیروی کریولیس در سال ۱۸۳۵ توسط یک مهندس فرانسوی به نام گاسپارد گوستاو کوریولیس منتشر شده است.
عموما ما چنین انتظاری از متخصصین و عوام نداریم. هیچکسی مورخی که در کار خود متخصص است را بابت اینکه احیانا نمی داند “معادله کلاین گوردون ؛ فرم نسبیتی معادلهٔ شرودینگر برای ذرات با اسپین صفر است” بی سواد نخواهد دانست و یا یک فیزیکدان خبره را بابت اینکه نمی داند “خاندان رومانوف از سال ۱۶۱۳ تا ۱۹۱۷ میلادی بر روسیه حکومت می کرده و نیکلای دوم به نفع برادرش میخائیل الکساندرویچ از سلطنت کنارهگیری کرده است“ به بی سوادی یا کم اطلاعی متهم نمی کند.
در واقع مثال های فوق هیچکدام اطلاعات عمومی نبودند. در همه آنها کمی تا قسمتی اطلاعات تخصصی گنجانده بشده بود. عموما برای اطلاع داشتن از مباحث فیزیک ذرات در این سطح؛ لازم است که فرد درس و دوره دانشگاهی آکادمیک آن را پشت سر گذاشته باشد. به ندرت می توان بصورت خودآموز و از طریق اخبار و روزنامه؛ از معادله دیراک؛ کلاین گوردون یا شرودینگر سر درآورد. آمار تولید گندم در مغولستان در سال ۲۰۱۱ نیز؛ در رده اعداد و ارقام تخصصی است برای کسی که در زمینه تولید و برداشت یا اقتصاد کشاورزی فعالیت و پژوهش می کند. اما همه اطلاعاتی که از طریق روزنامه؛ تلویزیون؛ اینترنت؛ کتاب و سایر منابع در دسترس ما هستند از این سنخ نیستند. برخی اطلاعات به مراتب پایه ای تر و بنیادی ترند و از فرط وضوح و بداهت؛ از هر فرد انسانی که در اجتماع حاضر و از سلامت عقل بهره مند است انتظار می رود که از آن مطلع باشند.
برای نمونه دانستن این گزاره علمی که “زمین به دور خورشید می چرخد” مستلزم در اختیار داشتن دانش تخصصی نیست و از هر انسان قرن حاضر انتظار می رود که این گزاره را تصدیق کند. تحصیلات ابتدایی در کشور ما و در اغلب کشورهای جهان اجباری است و کسی نمی تواند بصورت سلیقه ای بگوید که نمی خواهم فرزندم را به مدرسه بفرستم. بنابراین هر فردی از نسل جدید در بدترین حالت ممکن؛ لااقل از سواد محاسبات ریاضی اولیه مثل جمع و تفریق و اطلاعات پایه ای علوم تجربی بهره مند است.
در گزارش سال ۲۰۰۵ موسسه Eurobarometer تعدادی از کشورهای جهان مورد پیمایش فهم عمومی از علم قرار گرفتند. یکی از پرسش ها چنین بود: دایناسورها همزمان با انسان ها زندگی می کرده اند. این گزاره غلط؛ در بین افراد مورد پژوهش نتایج زیر را در بر داشت. ۸۷ درصد از سوئدی ها؛ ۸۰ درصد از آلمانی ها؛ ۷۹ درصد از دانمارکی ها و ۵۰ درصد یونانی ها و …. به درستی این گزاره را غلط ارزیابی کردند. در قعر این جدول اما کشور ترکیه قرار دارد که در نهایت تعجب؛ ۴۲ درصد این گزاره را درست ارزیابی کرده اند و ۲۸ درصد نیز به آن با (نمی دانم) پاسخ داده اند.
در گزارشی دیگر؛ آمار اخیر منتشر شده بنیاد ملی علوم آمریکا نشان می دهد ۲۵ درصد از افراد مورد پرسش نظرسنجی اخیر این بنیاد؛ تصور می کنند خورشید به دور زمین می چرخد. به عبارتی از هر چهار آمریکایی؛ یک نفر کمترین اطلاعی از یکی از بنیادی ترین اطلاعات علوم پایه ندارد. در فارسی مثل مشهوری از بزرگمهر نقل شده که می گوید: همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند! در واقع قرار نیست که ما علامه دهر باشیم و بر همه علوم معلوم و منقول احاطه داشته باشیم. چنین چیزی با وجود گسترش و رشد فزاینده دانش در قرون اخیر قطعا و یقینا محال است. من در این یادداشت؛ “علم” و “دانش” را با اغماض در یک معنا به کار برده ام و تفاوتی بین این دو قائل نشده ام و مقصودم به صورت عمومی تر؛ معرفت بشری است.
بله، دانش ها و فناوری ها روز به روز تخصصی تر می شوند و هر کسی نهایتا می تواند در یک یا دو شاخه علمی حقیقتا متخصص باشد. به عبارتی همه ما نسبت به دانش های دیگر بی سواد هستیم . ممکن است یک کیهان شناس از جغرافیای آسیای جنوب شرقی هیچ نداند و یک مهندس مکانیک از دیالوگ دو نفر پزشک درباره نوار قلب یک بیمار حتی یک کلمه هم سر در نیاورد و یک پزشک هم یک جدول ترمودینامیک مهندسی را تنها به شکل خط خطی های درهم ببیند. این موضوع ابدا مهم نیست. مهم این است که همه ما با هر تخصص و دانشی که در کار خودمان داریم؛ از اطلاعات عمومی و پایه ای سایر علوم بهره مند باشیم و دستکم با مطالعه شخصی؛ درکی سطحی و عمومی از دیگر علوم در دست داشته باشیم.
سایت علمی بیگ بنگ /نویسنده: عرفان کسرایی – پژوهشگر مطالعات علم در دانشگاه کاسل آلمان
بسیار عالی بود اما خیلی از اطلاعاتی که اشاره کردید مثل نوار قلب یا جداول ترمودینامیکی و غیره اطلاعات عمومی به حساب نمی آیند
سلام.
مقاله خیلی مهمی بود و باعث میشه دیدگاه ما و انتظارات بی مورد از افراد در زمینه های غیر تخصصیشان کمتر بشه.
فقط من با این جمله مشکل دارم که :
“برای نمونه دانستن این گزاره علمی که “زمین به دور خورشید می چرخد” مستلزم در اختیار داشتن دانش تخصصی نیست و از هر انسان قرن حاضر انتظار می رود که این گزاره را تصدیق کند.”
یک استثناء وجود داره که در قرن 21 یک مفتی عربستانی از طریق رسانه ها با قاطعیت تمام حرکت زمین رو زیر سوال برد و علاوه بر ساکن بودن زمین گفت که خورشید به دور زمین می گردد و همه عالم عمری در اشتباه بوده اند !!!!
شاید درکش سخت باشه ولی واقعیت داره !!!