نامیرایی مجازی – قسمت پنجم
بیگ بنگ: نمیخواهم هر کدام از دلایل ذکر شده برای خودآگاهی را ارزیابی کنم. ( این کار نیازمند مقالهای بسیار طولانیتر است). در عوض برای هر دلیل بالقوه، پیآمدها را برای نامیرایی مجازی برآورد کرده و میپرسم آیا به طور کلی بقاء اولشخص واقعی ممکن است یا نه.
ولی اول برای آمادهکردن یک تحلیل سیستماتیک، موضوع مرتبط ولی کمتر پیچیدهای را مطرح خواهم کرد که آیا هوشهای غیرزیستی با هوشمصنوعی ابرقوی( پساتکینگی) میتوانند خودآگاه بوده و آگاهی درونی داشته باشند؟ به طوری که اگر بتوان هوشمصنوعی غیرزیستیای ساخت که خودآگاه باشد، آنوقت احتمال نامیرایی مجازی هم بیشتر میشود و اگر احتمال ساخت هوشمصنوعی غیرزیستی ضعیف باشد، آنوقت احتمال نامیرایی مجازی هم ضعیفتر میشود. بنابراین برای هر علّت خودآگاهی، آیا هوشهای غیرزیستی میتوانند به خودآگاهی دست یابند؟ لیست به صورت ذیل خواهد بود.
اگر فیزیکیگرایی/ مادیگرایی به صورت کامل خودآگاهی را توضیح دهد آن وقت میتوان با قطعیت تقریبی گفت که هوش غیرزیستی با هوشمصنوعی ابرقوی در نهایت همان خودآگاهی درونیای را خواهد داشت که انسانها دارند. به علاوه زمانی که هوشمصنوعی با سرعت از تکینگی عبور کرده و به صورت وصفناپذیری پیچیدهتر از مغز انسان شود، این احتمال وجود دارد که اشکالی از خودآگاهی بالاتر از ما را نشان دهد که امروزه حتی نمیتوانیم تصورش را بکنیم.
اگر همایندگرایی یا فیزیکیگرایی غیرفروکاستی صحیح باشد، آنوقت به احتمال خیلی زیاد هوشهای غیرزیستی میتوانند در نهایت خودآگاه باشند- اگرچه واقعیت رو به افزایش حالتهای ذهنی احتمال خودآگاهی درونی را( به صورت غیرقابلپیشبینی) کاهش میدهد- برهانی که خود، مخالف کارکردگرایی است( اگر کارکردگرایی درست باشد). روش مشابهی از استدلال میگوید فیزیک کوانتوم کلید حل مسئلهی خودخودآگاهی است- با یک تفاوت که محدودیتهای فیزیکیِ دستکاری هزاران رویداد کوانتومی با ناموجبیتهای ذاتیشان دلسردکنندهتر به نظر میرسد.
اگر خودآگاهی نیازمند مشخصهای مستقل و فروکاستناپذیر از واقعیت فیزیکی باشد- نیروی کوآلیا یا فضای کوآلیا- آنوقت این یک سوال حلنشده باقی خواهد ماند که هوشهای غیرزیستی میتوانند آگاهی درونی واقعی را تجربه کنند یا نه. (بستگی به ماهیت مرکزی خودآگاهی دارد- علّت ایجاد مشخصه نیروی کوآلیا یا فضای کوآلیا و اینکه این مشخصه را میتوان با فناوری کنترل کرد یا نه.) اگر روحینگری صحیح باشد و خودآگاهی مشخصهای فروکاستناپذیر از تمام میدانها و ذرات فیزیک بنیادی باشد، آنوقت به نظر محتمل است که هوشهای غیرزیستی با هوشمصنوعی ابرقوی بتوانند آگاهی درونی واقعی را تجربه کنند( چون خودآگاهی بخشی ذاتی از تار و پود واقعیت فیزیکی خواهد بود).
اگر دوگانهانگاری صحیح باشد و خودآگاهی نیازمند یک جوهرهی اساسا جداگانه و غیرفیزیکی باشد که به صورت علّی توسط دنیای فیزیکی تعیین نمیشود، آنوقت غیرممکن به نظر میرسد که هوشهای غیرزیستی( اهمیتی ندارد که هوشمصنوعی آنها ابرقوی باشد) هیچوقت بتوانند آگاهی درونی واقعی را تجربه کنند. ( یک استثناء میتواند در شرایط شدیدا بعید وجود داشته باشد که به نوعی کنشهای فیزیکی مغز بتوانند نیروی علّی روی جوهرهی غیرفیزیکی فرضشده اعمال کنند.)
اگر خودآگاهی حقیقت غایی باشد(آگاهی کیهانی)، آنوقت هر چیزی میتواند خودآگاه باشد(هر معنایی که میتواند داشته باشد) و این امر شامل هوشهای غیرزیستی هم میشود. به یاد داشته باشید در هر مورد، هیچکس نمیتواند با استفاده از هر نوع آزمایش علمی امکانپذیر کشف کند که هوشهای غیرزیستی با هوشمصنوعی ابرقوی، آگاهی درونیِ خودآگاهی حقیقی را دارند یا خیر. ( البته آنها این ادعا را به صورت متقاعدکنندهای میکنند و خواهند کرد.)
به نظر میرسد تمامی جنبههای رفتاری و ارتباطی این هوشهای غیرزیستی، مثل رباتهای استعمارکنندهی کیهان، مساوی( یا برتر از) انسانها باشد ولی در واقع اگر حس تجربهی درونی را نداشته باشند « مردهی متحرک( زامبی- م.)» خواهند بود( اگر بخواهیم دقیقتر صحبت کنیم « مردهی متحرک فلسفی» منظور است) و از بیرون با موجودات خودآگاه برابر هستند ولی هیچ محتوای ذهنیای ندارند و هیچچیزی درونشان وجود ندارد.
این دوگانگی شدید بین موجودیتهای خودآگاه و ناخودآگاه، توجهات را به سمت سوالات دال بر اثباتمان راجع به رباتهای خودجایگزین که در نهایت کیهان را استعمار خواهند کرد جلب میکند(مگر اینکه خودمان سیارهمان را نابود کنیم). آیا بعد از رسیدن به تکینگی، هوشمصنوعی ابرقویِ بدون آگاهی درونی، از تمامی جهات به قدرتمندی هوشمصنوعی ابرقوی با آگاهی درونی است و از هیچ نظری دارای کمبود نخواهد بود؟ به عبارت دیگر آیا نوعی از شناخت وجود دارد که ( به طور کلی یا در صورت نیاز) نیازمند خودآگاهی حقیقی باشد؟ جواب این سوال میتواند منظورمان از استعمار کیهان را تحتتاثیر قرار دهد.
بهعلاوه آیا تجربهی خودآگاه حقیقی و آگاهی درونی در این رباتهای کیهانپیما نشاندهندهی شکل بالاتری از ارزش ذاتی یا نوعی ارزش مطلق و جهانی است( هر چقدر شبهانسان به نظر برسد)؟ برای برآورد ماهیت بنیادی کاوشگران رباتیکی که کیهان را استعمار میکنند، سوال خودآگاهی بسیار عمیق و مهم است.
ادامه دارد »»»
نوشته رابرت لارنس کوهن نویسنده و سازنده مجموعه تلویزیونی نزدیکتر به حقیقت(Closer to Truth)
ترجمه: امیرحسین سلیمانی/ سایت علمی بیگ بنگ
مثلا اگر ضریب هوش انسان ۱۱۴ باشد به نظرم یک ضریب خودآگاهی برابر ۱۱۴ برای آن انسان میتوان در نظر گرفت.یا ضریب هوش گربه اگر ۶ باشد خودآگاهی برابر با ۶ میتواند داشته باشد.
به نظرم هر چه ضریب هوشی بالاتر بره ضریب خوداگاهی بالاتر میره و هوش مصنوعی هم وقتی کم کم به ضریب هوش انسانی نزدیکتر بشه ضریب خودآگاهیش بالاتر میره.وقتی ما بتونیم دراینده یک هوش مصنوعی با ضریب هوشی بی نهایت بسازیم در حقیقت یک ضریب خودآگاهی بی نهایت به وجود میاد.
این مسئله ماهیت خود آگاهی همیشه برای من جای سوال بوده که اصلا از کجا بوجود میاد و آیا قابل انتقال به موجودیت های فیزیکی دیگر هم هست یا نه. بنظر من خودآگاهی بین انسان و حیوانات دیگر در درجات مختلفی قرار داره یعنی از پایه ای ترین موجودات مانند حشرات و موجودات تک سلولی که دارای حیات هستند درجه پایینی از آگاهی وجود داره طوری که در مقیاس با انسان که در بالاترین درجه از آگاهی قرار داره اصلا خودآگاهی بنظر نمیاد اما وجود داره. پس احتمالش هست که با پیچیده شدن موجودات درجه خود آگاهی بالاتر بره و یا با تولید هوشهایی مصنوعی درجه ای از خود آگاهی بوجود بیاد. در عین حال نکته دیگه ای هم که وجود داره اینکه انسان یا حیوانات، تشکیل شده از مجموعه بسیار بزرگی از موجودات با آگاهی پایینتر هستند. حال این سوال مطرح میشه که آیا خودآگاهی ما نشات گرفته یا جمع آگاهی تک تک سلولهای تشکیل دهنده ما یا حداقل مغز ما هست؟ یا خودآگاهی انسانی چیزی کاملا جدا از آگاهی سلولهای ما هست. اگر آگاهی ما ربطی به آگاهی اجزای تشکیل دهنده ما داشته باشه پس شاید نشه انتظار داشت موجودی خوآگاه با عناصر غیر آگاه بسازیم. البته اینکه با تولید هوش مصنوعی حتی قویتر از انسان هم باز نمیشه اطمینان داشت که آیا خودآگاهی بوجود اومده یا نه گرچه خود اون موجود در هرصورت ادعای خودآگاهی خواهد کرد.
دمت گرم
بررسی درست به این میگن
مطلب مثل گذشته عالی و نزدیک به عالی بود..
به قول جناب ماکس پلانک آگاهی بک گراند همه چیز است و نمیتوان آنرا دور زد و ورای آگاهی رفت آگاهی ماهیتی بنیادین میباشد.نظریات فعلی هیچکدام راجع به ماهیت آگاهی حرفی ندارند و نمیتوانند آنرا با دیگر ماهیت ها توصیف کنند بلکه فقط ادعا میکنند که میتوانند توضیح دهند چگونه پدید می آید نهایت چیزی هم که گفته اند آنرا خاصیتی ظهور یافته از برهم کنش سازمان یافته سیستم نورونی مغز و نورون های آن با هم توصیف کرده اند چرا که آگاهی واقعا قابل توصیف نیست و برای توصیف آن باید از خود آن استفاده کرد.
نظرت تو نگاه اول خیلی پخته به نظر می رسه اما هیچ لزومی برای گفتن نداره ،چرا که بدون راه حل است.
به همین دلیل که نمیشه بار گذاری یا تقلیل کرد
سخنرانی آنیل ست:چگونه مغز شما واقعیتی که هشیارانه تجربه میکند را توهم میکند
خیلی جالب میگه و میگه چرا مغز بیولوژیک ما نمیشه کاملا تقلیل یا بار گذاری کرد
میگه ما موجودات خاص و منحصر به فرد هستیم که معنای خود با من فقط با بدن بیولوژیکی قابل تعریف که طی میلیون ها سال تکامل گرایش داشته
میگه هرچقدر هم کامپیوتر ها پیشرفته و پیچیده بشن ولی بازم خیلی فرق داره تا معنای زنده بودن و آگاهی معنا بخشیدن با هوش
هوش مصنوعی پیشرفته قابلیت تقلید تمام اعمال و حرکات انسانی رو داره