بیگ بنگ: اینشتین پس از موفقیت های بزرگ پی در پی و تحولات شگرفی که در عرصه فیزیک ایجاد کرد – از تبین حرکت براونی و اثر فتوالکتریک و مشارکت در پایه گذاری فیزیک کوانتومی گرفته تا ارائه نظریات نسبیت خاص و عام – به فکر یک اقدام بنیادین و اتقلابی در فیزیک افتاد. اینشتین چون معتقد بود طبیعت و کل جهان، ساختاری واحد و به هم پیوسته دارد، پس نظریات مطرح در فیزیک نیز که سعی دارند رفتار جهان را در قالب روابط ریاضی تبیین کنند اساسا نمی توانند نظریات مستقل و جدا از همی باشند و معتقد بود نیروهای الکتریسیته، مغناطیس و گرانش با هم رابطه ی مستقیم دارند و تفکیک ناپذیرند.

به عبارتی اینشتین به این نتیجه رسیده بود که بجای نظریات متفاوت و مستقل الکترومغناطیس، نسبیت عام و … باید نظریه ی واحدی در فیزیک وجود داشته باشد که بتواند رفتار تمامی پدیده های جهان را بطور یکپارچه توضیح دهد. به عنوان مثال این نظریه واحد باید بتواند رفتار تمامی نیروها و میدان های دخیل در جهان را با فرمول بندی ریاضی واحدی تبیین کند. بر همین اساس، اینشتین نام این نظریه آرمانی را « نظریه میدان واحد » گذاشته بود.

einstein2
اینشتین جست و جو برای کشف و فرمول بندی نظریه میدان واحد را از اوایل دهه 20 میلادی آغاز کرده و نخستین مقاله خود را نیز در این مورد در سال 1922 منتشر کرده بود. البته از آنجایی که در آن زمان، تنها نیروهای شناخته شده جهان ، دو نیروی گرانش و الکترومغناطیسی بودند و تنها ذرات کشف شده جهان نیز دو ذره الکترون و پروتون، طبیعی بود که نظریه ارائه شده اینشتین در آن زمان، نظریه جامع و کاملی نباشد. به موازان اینشتین، فیزیکدان های دیگری نیز نظیر هرمان وایل تئودور کالوزا نیز تلاش برای فرمول بندی نظریه میدان واحد را آغاز کردند هر چند آنها نیز به نتایج جالبی رسیدند اما با کشف نیروهای جدید و ناشناخته در جهان معلوم شد که هیچ کدام از این نظریات کامل نبوده اند.

در دهه 30 میلادی با کشف نیروی هسته ای مشخص شد که فرمول بندی نظریه میدان واحد، سخت تر از آن چیزی است که قبلا تصور می شد، چرا که رفتار این نیرو نسبت به نیروهای شناخته شده گرانش و الکترومغناطیسی بسیار متفاوت بود. با این حال اینشتین هیچ گاه از جست و جو برای کشف نظریه میدان واحد دست نکشید و تلاش برای فرمول بندی این نظریه آرمانی فیزیک تا واپسین روزهای زندگی خود ادامه داد. او همواره به مسائل بنیادین و مفاهیم عمیق فلسفی مرتبط با نظریات علمی علاقه بسیار داشت، بطوری که زمانی در جمله مشهوری ، هدف غایی خود از پژوهش علمی را چنین بیان کرد: « می خواهم اندیشه های خداوند را بشناسم، مابقی جزئیات است.»

44545دفتر کار دست نخوره ی آلبرت اینشتین در پرینستون چند ساعت پس از مرگش

شاید همین دیدگاه بود که او را قادر به فرمول بندی نظریه میدان واحد علاقمند کرده بود که تقریبا تمامی 30 سال پایانی عمرش را وقف یافتن چنین نظریه ای کرد. هر چند او در سال 1949 نسخه کامل تری از نظریه میدان واحد خود را متشر کرد، اما سرانجام نتوانست به نسخه جامع و کاملی از این نظریه اسرارآمیز دست پیدا کند. ولی خوشبختانه تلاشهای او- که از زمان خودش جلو بود – چند دهه پس از مرگش به باز نشست و به یکی از مهم ترین نگرش های علمی عصر حاضر جهان تبدیل شد، به گونه ای که اکنون فیزیکدان های بسیاری در تلاشند تا به کمک نظریات نوینی همانند نظریه ابر ریسمان و نسخه تعمیم یافته آن یعنی نظریه M ، آرزوی دیرینه اینشتین یعنی دستیابی به یک نظریه غایی در فیزیک که بتواند رفتار تمامی نیروهای جهان را در قالب ریاضی واحدی تبیین کند را محقق کنند.

دانستنی ها

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

15 دیدگاه

  1. همین نظریه به ظاهر ساده میتونه کلی کاربرد داشته باشه.
    به عنوان مثال یه نمونش آزمایش فیلادلفیا در آمریکا
    تو این آزمایش بر اساس همین نظریه با کمک یه میدان مغناطیسی قوی و الکتریسیته زیاد درون یک ناو تونستن گرانش رو هم تغییر بدن و یه جور پادگرانش ایجاد کنن.
    این گرانش یه میدان نیرو دور ناو ایجاد کرد و باعث شد ناو نامرئی بشه (در واقع گرانش باعث خم شدن نور شد) و علاوه بر اون اگر چیزی به طرف ناو پرتاب می شد میدان نیرو اونو پس می زد و کشتی هرگز آسیب نمی دید.
    اما عواقب اون بر روی خدمه کشتی (همه به طرز مشکوکی مردن یا دیوونه شدن) باعث شد که آمریکا بی خیال ادامه بشه و طرح رو نصفه کاره رها کنه.
    (هر چند هنوز ایالات متحده اصرار داره که این آزمایش هرگز انجام نشده و فقط شایعه است)

  2. همین نظریه به ظاهر ساده میتونه کلی کاربرد داشته باشه…
    یه نمونش آزمایش فیلادلفیا در آمریکا
    تو این آزمایش بر اساس همین نظریه با کمک یه میدان مغناطیسی قوی و الکتریسیته زیاد درون یک ناو تونستن گرانش رو هم تغییر بدن و یه جور پادگرانش ایجاد کنن.
    این گرانش یه میدان نیرو دور ناو ایجاد کرد و باعث شد ناو نامرئی بشه (در واقع گرانش باعث خم شدن نور شد) و علاوه بر اون اگر چیزی به طرف ناو پرتاب می شد میدان نیرو اونو پس می زد و کشتی هرگز آسیب نمی دید.
    اما عواقب اون بر روی خدمه کشتی (همه به طرز مشکوکی مردن یا دیوونه شدن) باعث شد که آمریکا بی خیال ادامه بشه و طرح رو نصفه کاره رها کنه.
    (هر چند هنوز ایالات متحده اصرار داره که این آزمایش هرگز انجام نشده و فقط شایعه است)

  3. من شخصا مدت ها ست به نظریه فرامولکولی معتقد شدم اینکه مولکول ها و بدنه اونها در اصل هسته کل دنیا به یک مولکول اصلی وصل هستند که مولکول مادره و سایر مولکول های دنیا از اون تغذیه میکنند نظریه که استیون هاوکینگ نتونسته ثابتش کنه علت انفجار اصلی وچسبندگی شدید مولکول ها به هم و ایجاد بیگ بنگ امیدوارم به جواب این سوال برسم

  4. سلام
    من هم 6 ماهی میشه درگیر این مسئله هستم واقعیتش شاید شما فکر کنید که من دارم دروغ میگم ولی قبل از اینکه اصلا بدونم چننین مسئله ای رو انیشتین اواخر عمرش دنبال میکرد جا خوردم که این قضیه چطور به ذهنم رسید.
    نظریه ای دارم که اگر اثباتش کنم سفر در زمان (برای مدت مثلا چند ساعت یا دقیقه )امکان پذیر میشه.

  5. اون قانونی که انیشتین به دنبالش بود اینه:
    هوشمندی
    این حقیقت که تمام کائنات و تمام ذرات اتم و مولکول ها و سلول ها توسط هوشیاری به وجود میان و هدایت میشن.
    همه چیز از شعور ساخته شده.همه چیز دارای هوشمندی و اراده ست.

  6. این فکر که دنیا خیلی پیچیده تر از چن تا فرموله دقیقا یعنی شما برعکس فکر میکنین
    این دنیا از یک قانون منشعب شده.اون فرمول واحد(منظورم این فرمول نیست)و بقیه چیز ها مثل پروانه و طوفان فرعه.
    اگه توی گردو ریز بشین میبینین از مغز تا پوست از قانون مشترکی پیروی میکنند.حالا اون قانون مهمه یا مغز گردو.

    1. دقیقا??
      فلسفه بافی و ماورایی جلوه دادن طبیعت و فیزیک انحراف محض و حرکت در جهت منفی علمه،
      شاید برای بعضیا جالب و دوست داشتنی باشه ولی در اصل یک توهمه،
      دوستمون در مورد عدالت و زیبایی حرف زدن و فجایع و بی عدالتی ها رو اصلا نخواستن ببینن،
      همونقد که پروانه قشنگه مرگ یک بره آهو توسط یک کفتار ناعادلانه و زشته،
      اصلا ربطی به ماورا ندارن و قوانین طبیعی هستن

  7. عالی بود مرسی
    البته اتاق کار انیشتین عین اتاق منه مو نمیزنه:))))
    به قول بزرگان ادم هرچی بیشتر میفهمه بیشتر خودشو خنگ میدونه و میفهمه چه نادونیه
    انیشتین همیشه الگوی منه
    به قول اون:چرا چیزی را که میتونم از کتاب ببینم باید حفظ کنم؟

  8. تا وقتی که داریم راجع به فیزیک نیوتنی و اتمی و کوانتومی حرف میزنیم میشه یه جورایی با ریاضی اتفاقات رو درک کرد ولی جهانی که ما داریم توش زندگی میکنیم خیلی خیلی عمیق تر و دقیق تر و جالب تر از این حرفاس . وقتی کار به قانون اثر پروانه ای و تئوری آشوب کشیده میشه دیگه به این راحتی ها نمیشه راجع به اتفاقات جهان صحبت کرد و نظر داد . وقتی که اثر بال زدن یه پروانه تو یه روز خوب و قشنگ آفتابی توی قلب جنگل های آمازون روی به جود اومدن یه طوفان قدرتمند تو اعماق اقیانوس اطلس و رفتنش به سمت سواحل جنوبی ایالات متحده و خرابی های وحشتناک اون تاثیر داشته باشه دیگه اگه حتی تمام ابر کامپیوتر های جهان هم دست به دست هم بدن و پردازش موازی داشته باشن هم نمیتونن پی به علت این گرد باد عظیم که همون بال زدن اون پروانه کوچولو بود ببرن و اینجا تازه اول و شروع ماجراس و این جهان (( بینهایت )) عمق داره و بینهایت قوانین علت و معلول در موردش صادقه و در عین حال بینهایت هم توش عدالت وجود داره و هر چیزی تو این جهان سر جای حقیقی خودش قرار داره و مسلما این چیزها باعث تعجب و حیرت هرچه بیشتر و بیشتر آلبرت اینشتین و بقیه دانشمندا بوده و هست و خواهد بود ! .

    1. اتفاقا و حقیقتا هرچی که توی جهان به سمت عمق فرو بریم چیزهای بیشتری واسه دونستن نصیبمون میشه و به قول استیون هاوکینگ ( کتاب جهان در پوست گردو ) ما داریم رو پوسته گردو زندگی میکنیم و همه خبرها تو اعماق و مغز گردو هست و اتفاقات اصلی اونجا داره میوفته وگرنه رو پوسته گردو اصلا و اساسا خبر خاصی غیر از چند تا فرمول ساده فیزیکی ( با استفاده از ریاضیات ) که اون هم با یه نظریه واحد یا نظریه (( همه چیز )) قابل توضیحه وجود نداره . فکری که تو سر من و شما هست و چیزهایی نا محسوس و از این دست و از این جنس و حتی نا محسوس تر و ریزتر و غیر قابل توضیح تر خیلی خیلی بیشتر از چیزهای بزرگ و ملموس و قابل مشاهده تو جهان اثر گذاره . مثلا اگه فکر آزاد کردن انرژی هسته اتم با استفاده از واکنش زنجیره ای و ساخت بمب اتم به ذهن یه دانشمند خطور نمیکرد که الان کره زمینی رو که داریم توش زندگی میکنیم این شکلی نبود و معادلات دیگه ای از نظر سیاسی و اجتماعی به اون حاکم بود . پس این عمق جهان هست که واسه سطح و ظاهر و پوسته جهان تعیین تکلیف میکنه نه ظاهر و پوسته جهان واسه عمق جهان . با تفکر راجع به علت ها و مبانی و مبادی جهان چیزهای خیلی بیشتری نصیبمون میشه تا فکر کردن راجع به رویدادها و اتفاقات مشهود و ملموس .