آیا ما در یک جهان هولوگرام زندگی می کنیم؟
بیگ بنگ: جهان می تواند یک هولوگرام بسیار بزرگ باشد و هر آنچه که می بینید، شامل این مقاله و ابزاری که با استفاده از آن این مقاله را می خوانید، می تواند یک تصویر ساختگی از واقعیت باشد. به ساده ترین شکل می توان گفت که واقعیتِ ما – یعنی بخشی از جهان که می توانیم مشاهده کنیم – می تواند فقط یک ترسیمِ سه بعدی از واقعیت باشد.
به گزارش بیگ بنگ، در ابتدا، یک درسِ مختصرِ فیزیک را مرور می کنیم. جهانی که در آن زندگی می کنیم دارای سه بعدِ فضایی است: طول، عرض و عمق. یک هولوگرام در واقع یک تصویرِ سه بعدی از یک شی است که بصورت لیرزی در یک فضای دو بعدی نقش بسته است؛ این فضای دو بعدی دارای طول و عرض است اما فاقد عمق می باشد – به عبارت دیگر، یک سطحِ صاف مانند کاغذ است. این تصویرِ سه بعدی وقتی ظاهر می شود که نور به سطحِ دوبعدی در یک زاویه ی معین برخورد می کند. اگرچه تصویرِ سه بعدی و تصویرِ دو بعدیِ مسطح بسیار متفاوت به نظر می رسند، اما هر دوی آنها ترسیمی از یک شیِ یکسان هستند.
بنابراین درونِ یک هولوگرام بودن به چه معناست؟ به بیانِ ساده می توان گفت که جهانِ شناخته شده مان – بخشی که در آن زندگی می کنیم و می توانیم به طور علمی آن را مشاهده کنیم – و بخشِ ساده ترِ آن یعنی یک منطقه ی دوبعدی در دور دست هر دو یک واقعیتِ یکسان را نشان می دهند. هیچکدام از آنها واقعی نیستند؛ هر دو تجلیِ از واقعیت می باشند. این نظریه عجیب به نظر می رسد اما توسط دو مطالعه توسط « یوشیفومی هیاکوتاک» ، فیزیکدانی از دانشگاهِ ایباراکی در نوامبرِ 2013 انتشار یافته است.
در یک مطالعه، او یک مدلِ کامپیوتری از جهانِ 10 بعدی را نشان می دهد که شامل یک سیاهچاله میباشد – منطقه ای که گرانش مانع از فرارِ هر چیزی، حتی نور می شود. وی سپس انرژیِ درونیِ سیاهچاله را با انرژی درونیِ یک منطقه ی خارجیِ تک بعدی و فاقدِ گرانش مقایسه کرده و آن را در مقاله ای جداگانه شرح داده است. این محاسبات با اطمینانِ کامل بر هم منطبق بودند. مدلِ هیاکوتاک کاملأ شبیهِ جهانمان نیست، اما به یک احتمالِ وسوسه انگیز اشاره می کند. مطالعات او نشان می دهد که، دو جهانِ بسیار متفاوت در مدلِ او می توانند یک واقعیتِ را نشان دهند و می تواند برای جهانِ شناخته شده ی سه بعدی و سطحِ بدون جاذبه ی دو بعدی در دوردست نیز صدق کنند.
یافته های هیاکوتاک باعث تحریکِ فیزیکدانان شد، زیرا ممکن است به یافتن «نظریه ی همه چیز» کمک کند؛ زیرا این نظریه در نهایت می تواند دو نظریه اصلی ترین فیزیک را با یکدیگر تطبیق دهد. اولین نظریه یعنی نسبیتِ عام را توضیح می دهد که جاذبه ی سیارات و دیگر اشیای عظیم چگونه می توانند فضا زمان را پوشش دهند. سپس، مکانیکِ کوانتوم، یعنی پدیده های اتمی و زیراتمی که رفتارِ بسیار متفاوتی دارند را توضیح می دهد – اما گرانش را توضیح نمی دهد. نظریه ی هولوگرافیک وی نشان می دهد که فضا، زمان، گرانش و تمام چیزهای پیچیده ی دیگر در جهانی که از قوانینِ نسبیتِ عام پیروی می کند برابر با یک مدلِ ساده تر و بدون گرانش است که بوسیله ی مکانیکِ کوانتوم اداره می شود. او میگوید که با این وجود، اثبات عددی این که این دو جهان ظاهراً متفاوت در واقع با هم یکی هستند امید میدهد که ویژگیهای گرانشی جهانِ ما میتواند روزی به وسیله کیهانی سادهتر و تنها از طریق نظریه کوانتمی توضیح داده شود.
این نتیجه گیری در مطابقت با مدلی بحث انگیز است که در سال 1997 توسط فیزیکدان نظری مالداسنا، از موسسه ی مطالعه ی پیشرفته نجومی مطرح شده است. این نظریه ی عجیب تا بحال مورد آزمون قرار نگرفته است اما مدل های ریاضی احتمال می دهند که این اصل تأمل برانگیز ممکن است درست باشد. اگر نظریه ی هولوگرافیک برای جهانمان بکار رود، آیا به معنای واقعیت است، همانطور که آن را یک توهم می پنداریم؟ مالداسنا، گفت: «بله، می توانید بگویید که ما یک توهم یا یک پدیده ی نوظهور هستیم. اگر ما در چنین جهانی زندگی می کردیم، می توانستیم یک توصیفِ تقریبی باشیم.» این فقط یک سخنِ بزرگ فیزیکی نیست، بلکه خود فیزیک است.
منبع ترجمه: بیگ بنگ / منبع: are we living in a hologram
مطالعه بیشتر در: nature , dailymail
مشاهده مقالات دانشمند ژاپنی:
http://arxiv.org/abs/1311.7526
من هر مقاله ای که در این رابطه به زبان فارسی خوندم همه یک املا داشتن با کلمات یکسان ودر واقع همه ترجمه یک مقاله زبان اصلی بودن غیر از مقاله شما که نشون میداد درک خودتون از موضوع هستش و در ضمن ماهیت علمی این نظریه رو بسادگی بیان کردین که مقالات دیگه متاسفانه طوری بیان شدن که جنبه فلسفی پیدا کرده و خوانندگان هم تو نظراتشون اونا رو به زندگی خودشون تامیم دادن
مطالب خیلی خوبی بودن و بدرد بخور اما از نظر من ۵۰ درصد این جهان هولوگرافی و ۵۰ درصد واقعی
به نظر من فیزیک و شیمی حقیقتی مجزا هستند اینکه شیمی را رابط انتقال تأثیر انرژی درنظر بگیریم وعامل فیزیکی شیمیایی این ارتباط را از هم جدا کنیم و حقیقت شیمیایی را همانند حقیقت فیزیکی خمیر ببینیم لاجرم میبینیم که بیشتر به نخود شناور در سوپی غلیظ هستیم نه نقشی دو بعدی در پهنه ای چند بعدی این نظریه جهان هلوگرافیک نمیتونه توصیف مناسبی از مفهوم حقیقت جاری باشه دیدگاهی الکترومغناطیسی به یک موضوع با نادیده گرفتن گرانش و نیروی هسته ای ضعیف و قوی نه بیشتر ،با فرض گرفتن اینکه در انسان خطای دید هست وازاینرو ممکنه هستی حاصل خطای دید هست نادیده گرفتن دیگر قوای موجود واثبات شده میشود ما انسانها اگر عمق نبود انرا نمیفهمیدم وحالا که فهمیدیم نمیتونیم برای انکار این دو عمق متفاوت بتراشیم به نظر من بیگ بنگ فقط ایجاد حباب روی سطح درحال جوش سوپ هستی بیش نیست مثل سوپ فرنی که مادری بجای شیرخودش برای بچه اش تهیه میکنه است
دوست عزیز موضوع دید ما نیست که ممکن باشه دقیق نباشه، بحث فرمولهای ریاضی و تفسیر ما از اون معادلاته، معادلات ریاضی به ما اینو نشون میدن اما ممکنه ما تفسیر کاملا روشنی ازش نداشته باشیم ولی مطمعنا ربطی به خطای دید انسانی نداره
در ادامه بحث بالا باید بگویم اگر شما خودتان را عادت بدهید که که تفکیکی به مسائل نگاه نکنید و این منطق را بر ذهن خود مستولی کنید که دیگر همه چیز را به صورت جز به جز نگاه نکنید (به مفهوم کلی ) که برای درک گفته من باید روش فکر کنید تا بفهمید منظورم چیست بعد از یک مدت متوجه خواهید شکه که از سیارات باهوش موجودات باهوش تر از ما با شما تماس می گیرند و واقعیت و علم خود را به شما انتقال میدهند این منطق انسانی است که که به خاطر شرایط جسمی خود به همه چیز جز به جز نگاه می کند و برای هر چیز یک قانون جداگانه می آورد در حالیکه آن جسم شامل قوانین متقعدد و بعضا” یک قانون بیشتر نیست که انسان آنرا به قوانین متعدد تقسیم کرده است در در قالب علم شناختی خود آن را تعریف کرده است و اگر انسانی بتواند با قوانین حاکم بر آن چیز آنرا تفسیز کنند شاهد اتفافات عجیب و بعضا” درک بعضی از مسائل می شود که دیگران متوجه آن نمی شوند و لزوما جهان اطراف آن چیزی که هست نیست بلکه چیزی که ما می بینیم و درک می کنیم هست ولی شکل و بعد آن با چیزی که ما می بینیم فرق می کند
ما انسانها عادت داریم بر اسال مغز و ذهن خود همه چیز را تفکیک کنیم و راجع به آن توضیح دهیم در حالیکه جهان ما در خیلی از بعدها تفکیک ناپذیر است و در هم تنیده است و تفکیک آن کار غلطی است (منشاء علم فیزیک و شیمی و غیره همین تفکیک پذیری است که ما انسانها بوجود آورده ایم که این قضیه باعث شده که یک بعد یا چند بعد به ابعاد جهان پیرامون ما بوجود بیاید که ناشی از ذهن ماست) و ما انسانها آنرا بوجود آورده ایم . در حالیکه جهان اطراف خود مجموعه ای از قوانین در هم تنیده و غیر قابل تفکیک می باشد . و باید بگویم در جهانی که انسان بوجود آورده است (ذهنی ) هر چیزی که انسان به آن باور داشته باشد و بصورت نظریه در آورده شود به طور ناخودآگاه در جهان و در این بعدی که انسان در آن زندگی می کند بوجود می آید. حال ما می خواهیم با ذهن تفکیک پذیر دنیای واقعی و یا شاید غیر واقعی را بررسی کنیم که هیچوقت امکان ندارد مگر اینکه علمی فیزیک غیر قابل تفکیک بوجود بیاید(در هر صورت جهان واقعی چیزی نیست که ما درک می کنیم و چیزی که می بینیم و یا لمس می کنیم صرفا” جهان تفکیک شده ذهنی ما انسانهاست) مثل خیلی از باورهایی که وجود دارد و عملا” وجود ندارد
من سخنان شما رو رد نمیکنم ولی باید خاطر نشان کنم که ما علوم رو تفکیک نکردیم، بلکه هر کدام رو از مسیر متفاوت طی کردیم و در اخر همه مسیرها به یک شاخه رسید، چنانکه میبینید اکنون علم فیزیک کاملا علم شیمی رو توضیح میده و علت واکنشها و رفتار عناصر رو در سطح زیر اتمی مشخص میکنه همینطور علوم زیست شناسی و زمین شناسی و نجوم و چه بسا اگر شناخت کافی بدست بیاریم حتی علوم اجتماعی رو هم بتونیم توضیح بدیم چون رفتار ما برگرفته از فعل و انفعالات شیمیایی درون مغز ماست، بطور کلی میشه گفت جهان ما بر مبنای قوانیین فیزیکی که توسط معادلات ریاضی تعریف میشه ساخته شده و بشر هم فارغ از آنچه میبینه برداشت خودشو از تفسیر معادلات حاکم برجهان بدست میاره
“فیزیکدانهای زیادی هستند که حدس میزنند شاید کل این جهان درون یک برنامهی شبیهسازی کامپیوتری باشد. شواهدی هم وجود دارد که میگوید ما درون یک هولوگرام کیهانی زندگی میکنیم”
این مطلب رو که خوندم سرچ زدم و مطالب اینجارو خوندم و گفتن نظر خودمم بگم
من درک و اطلاعات زیادی درباب این مسایل ندارم ولی صرفا علاقه مند هستم که بخونم پس اگه اشتباهی یه مطلبی رو فهمیده باشم به بزرگی خودتون ببخشید:
وقتی میگیم که حاصل یه برنامه کامپیوتری هستیم یاد جهان های موازی میافتم که شاید تو یکی از این جهان ها مرده باشیم شاید تو یکی هنوز متولد نشدیم و…
به نظر من سازنده های ما(خالق ما) تو بی نهایت جهان موازی که شبیه سازی کردن سعی کردن همه حالات ممکن رو پیاده کنن و ببینن نتیجه کار چی میشه
اگه این حرفی ک گفتم و درکی که از جهان های موازی دارم درست باشه یه جوری میشه گف که این دوتا همدیگه رو توضیح میدن و اثبات میکنن؟
برای درک بهتر پیشنهادم به علاقه مندان ذیدن مستند what’s realityهست که جواب بسیاری از پرسش هاست.
این نظریه شایدچیز زیاد جدیدی نیست و فلاسفه قدیدم و برخی ادیان هم اشاراتی به این نظریه دارند حال اینکه در حال حاضر مطالعات جامع تری پیرامون این موضوع صورت گرفته.
عالی بود
سایتتون فوق العادست….هر چی بگم بازم کم گفتم
صد هزار سال بودم در مطار همچو ذرات هوا بی اختیار
سئوال : آیا اندازه کوچکتر از طول پلانک هم وجود داره ؟!
جواب : خوب معلومه وجود داره ! . مگه میشه مثلا طول یا زمان 10 به توان منفی 240 نداشته باشیم ؟! . میشه واقعا ؟! جواب این سئوال خیلی بدیهیه ! . اینکه هنوز علم به اونجا نرسیده و از نظر تئوری ثابت نشده دلیل نمیشه که وجود نداشته باشه ! . درسته ؟! .
نه عزیز وجود نداره در واقع فضا کوانتیده هستش و اندازه هر کوانتوم فضا برابر طول پلانکه بخوام مثال ساده ای بزنم بافت فضا مانند پارچه ای توری میمونه که سوراخاش اندازه طول پلانکه، البته نه اینکه فضا سوراخ داشته باشه ها نه بلکه بافت فضا تشکیل شده از اجزایی به اندازه طول پلانک و از زمان بیگ بنگ همینطور داره گسترده میشه
سلام.
در صورت امکان یه بخشی رو تحت عنوان «آموزش» به سایتتون اضافه کنید تا بچه های علاقه مند به این حوزه ها ،در صورت تمایل، بتونند به صورت پایه ای اون مباحث رو (مثلا فیزیک کوانتوم یا…) «به صورت یک دوره» یاد بگیرند و این مطالب رو فقط به دیده ی پیشرفت علم نگاه نکنند.(مثلا میشه لینک pdf جزوات اساتید دانشگاه های تهران رو به عنوان منبع اعلام کرد.)
امروز، مشکل ما اینه که با علومی مثل فیزیک جدید در حد اطلاعات عمومی و سطحی آشنا هستیم و کار به مباحث پیشرفته و آماری و … که میرسه، پس میزنیم. ممنون
پس آیا ممکن است که خودآگاهی ما نیز وابسته به این جسم فیزیکی ما نباشد و چیزی ورای آن باشد؟؟؟
خیر این نظریه میگه که اطلاعات(جرم,انرژی,نیروها و البته موئلفه های آگاهی ما) روی جهان واقعی وجود دارد اما این جهان واقعی هندسه ای سه بعدی دارد(2 بعد فضا+زمان) اما مشکل این جاست که ما جهان را 4 بعدی یعنی با 3 بعد فضایی درک می کنیم پس خودآگاهی ما در جسم فیزیکی ماست اما هندسه ی جسم فیزیکی خود و دیگر جسم های فیزیکی را تحریف شده می بینیم
دقیقا همینطوره در واقع این آگاهی هست که بوجود آوردنده ی جهان وجسم هست و نه جسم بوجود آورنده آگاهی،فیزیک کوانتوم هم به خوبی این حقیقت رو اثبات میکنه که موج زمانی حالت ذره به خود میگیرد که مشاهده گر وآگاهی حضور داشته باشددرغیر اینصورت اجسام آنطور که میبینیم وجود خارجی نخواهند داشت درواقع جهان یک رویا وسرابیست که توسط آگاهی ایجاد شده تا آگاهی از طریق آن خود را تجربه وبه شناخت برساند
واقعا دركش سخته و چالش برانگيز. با مطالعه اين مطالب دارم به اين نتيجه مي رسم كه فلاسفه و متفكران قديمي كشور ما مثل ابوعلي سينا و شمس و مولانا هم در نوشته هاشون اشاراتي به اين معني داشته اند كه واقعا از سطح درك مردم زمانشون و حتي حالا بالاتره – اگه در اين زمينه (عقايد فلاسفه در مورد جهان و آفرينش) مطلبي بدست آوردين لطفا در سايت قرار بدين ممنون
چند بار خوندم اما درکش سخته
درسته ولی نیاز به خوندن با تمرکز بالا داره واقعا چون مطالب پیچیده ای هستن