بیگ بنگ: اغلب ما انسان ها فکر می کنیم که داشتن ذهن قدرتمند به معنای داشتن تعادل روانی است اما این امر فقط یک سوءتفاهم است که برای عموم پیش میاید. در واقع می توان گفت که گاهی ذهن ما تمایل به محدود کردن توانایی هایمان دارد.

mind-
ما برای مشاهدۀ هر چه بهتر و روشن تر شرایطمان و دست یابی به راه حل های مناسب برای حل مشکلات باید از محدودۀ ذهن خود خارج شویم. تعادل روانی با ذهن نگران هیچ گونه سنخیتی ندارد و تنها با افزایش آگاهی است که این امر مهم و پر ارزش بدست می آید. ما با داشتن آگاهی کافی، دیگر قربانی گرایش ها و محدودیت های ذهنمان نخواهیم شد و در عین حال می توانیم به تعادل روانی و ذهنی نیز دست یابیم. ذهن انسان در هنگام استرس و تشویش، تولید شک و تردیدهای منفی می کند و از افکار مثبت می گریزد. اگر ما در چنین شرایطی به این شک و تردیدهای منفی توجه کنیم، در دام افسردگی و نگرانی های عمیقی خواهیم افتاد.

بنابراین دو راه برای ما باقی می ماند؛ یا به ورطه فشار و ناراحتی های بیشتر سقوط کنیم و یا برای فرار از ناراحتی و مشکل و دست یابی به راه حل مناسب با انعطاف پذیری از توانایی دیگر خودمان برای تبدیل شک و تردیدهای منفی به افکار مثبت و در نتیجه یافتن راه حلی مناسب استفاده کنیم. برای اجرای این امر و گسترش تعادل روانی، ما به بخش ویژه ای از ذهنمان نیاز داریم، بخشی که با تفکر متفاوت است و آن بخش آگاهی است.

حال پرسش این است که تفاوت بین تفکر و آگاهی چیست؟ تفکر به مفهوم فکر کردن متمرکز بر روی یک موضوع است، در حالی که آگاهی حضور و توجه به موضوع و درک شرایط در زمان حال حاضر است. تفکر؛ زمانی اتفاق می افتد که ذهن ما افکار را در شرایط و وضعیتی که در آن بسر می بریم تولید می کند. آگاهی؛ یعنی توجه و مشاهدۀ شرایط در همین وضعیت با استفاده از احساسات است. آگاهی انسان از طریق حواس پنجگانۀ او مانند دیدن، شنیدن، لمس کردن، بوییدن و چشیدن، بدست می آید. فراموش نکنیم که تفکر، ما را از وضعیت زمان حالمان مستقیماً جدا می سازد در حالی که آگاهی اجازۀ درک مستقیم، دقیق و صحیح از وضعیت موجود را به ما می دهد.

ترجمه و تلخیص: فرشاد سجادی
منبع: warriorsway

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

15 دیدگاه

  1. تفکر که همون فکر کردن در مورد هر موضوع یا هر چیزی ولی آگاهی شامل اطلاعاتی که مغز دارد میشه البته نمیدونم شامل درک و فهم وشعور هم میشه یا نه؟

  2. در ضمن این نوع اگاهی که از ان بحث میکنیم مربوط به حوضه زندگی و روان میشود وبا حوضه ساخت دست بشر فرق دارد ودران حوضه کسی منکر تفکر نیست.

  3. تفکراساسامربوط به گذشته است زیرا براساس برداشت هاوادراکات ما میشود.وایجاد فکربا ادراکات ما حاصل میشود.ولی اگاهی نوعی توجه ومشاهده افکار اعمال واحساسات میباشد .مثلا وقتی به احساس خشم خودم اگاه شدم بدون هیچ قضاوتی وبدون سرکوب این حس وبدون اینکه همراه این حس شوم ویا به ان پروبال بدهم فقط انرا مورد مشاهده قرار میدهم این نوع اگاهی مربوط به اکنون وزمان حال میشود واگر در مورد ان به فکر کردن بپردازم دوباره با داده وادراکات قدیم انرا سنجیده ام وباز از زمان حال وزندگی درلحظه با هوشیاری دور افتاده ایم.وتنهابامراقبه میتوانیم به اگاهی که از جنس شهود است دست یابیم.

    1. درودبرشما این جمله ازکریشنامورتی هست چون قبل اون کسی چنین جملاتی را به این وضوح نگفته هست

    2. سلام،ممنون از نظرتون،میتونید منو بیشتر راهنمایی کنید؟

  4. سلام (استاد دانشگاه در گروه اقتصاد و علاقه مند به کیهان شناسی و فلسفه علم ) به نظر من انسان برای تفکر یا فکر کردن نیازمند داده هایی است مانند یک موتور خودرو که برای تولید انرژی جهت به حرکت در آوردن خودرو نیاز به سوخت دارد ، مغز انسان که یک اجتماع از سلولهای خاص به نام نورون می باشد که هر نورون با بیش از 40000 دندریت (رشته های عصبی فوق العاده باریک) با نورون های همجوار خود ارتباط دارد ،تشکیل یک موتور تفکر را داده است اما این موتور به جز تفکر قابلیت های بیشتری نیز دارد اما دراین مورد مشاهداتی که از طریق حواس پنج گانه بدست می آید در خود ذخیره می کند و از برخی از این مشاهدات به عنوان داده هایی (سوخت برای موتور) برای تفکر استفاده می کند علی رغم اینکه ممکن است برخی از اطلاعاتی را که از طریق حواس بدست می آورد هیچ گاه در فرآیند تفکر به کا ر نبرد و برای همیشه بدون استفاده در نورون ها باقی بماند . مغز انسان یک سخت افزار است وقتی از طریق حواس داده هایی را جمع آوری می کند
    (که البته به این داده ها آگاهی می گوییم ) با کنار هم قرار دادن آنها و پردازش آنها (تفکر) به نتایج جدیدی می رسد و یا نتایج پردازش های قبلی را رد میکند ، افسرده می شود یا شاد ، خشمگین ، یا دارای عزمی راسخ برای تغییر جهان …

  5. اگاهی نوع خاص مرتبه بالاتر تفکر با خاصیت تر برای بقا ی موجود زنده است البت احتمالا

  6. با سلام
    پس از این مطلب من اینطور برداشت کردم که آگاهی ملزم تفکر است و پیش نیاز همدیگر هستند ولی با اینحال تفکر است که آینده انسان را مشخص می کند آگاهی که موارد واضحی هستند که روزانه با آنها سروکار داریم .

  7. باسلام ودرود
    عارف بزرگي مي گه تمامي اتفاقات كوچك وبزرگ ،بد و خوب دربستري از آگاهي اتفاق مي افته كه اين بستر همچون پرده سينما هميشه ثابته واتفاقات همچون طيفهاي نوري بروي اين پرده ظاهر ميشن و ازبين ميرن واين بستر همجاي جهان رو پركرده حالا ما اسمشو ميزاريم آگاهي كيهاني و انرژي زاده آگاهي يه وتفكر يك جريان انرژيكي كه با حضور اراده بروي يك موضوع تثبت مي شود.
    شاد وبانشاط باشيد

  8. به بیان دیگه تفکر یعنی ما راجع به نسل آینده هواپیماهای ضد جاذبه و بدون سرنشین یا ربات های فوق هوشمند و یا نسل آینده ژنراتور های مولد انرژی ( گداخت هسته ای ) و یا نسل بعدی شتاب گرهای ذرات یا ارتباطات هوشمند و یا ارتباط با تمدن های فوق بشری و فوق هوشمند و … فکر کنیم ولی آگاهی یعنی یادمون باشه امروز چهار شنبه 6 فروردین 1393 هجری شمسی هست و اگه یه آدم خیلی گیج ! پرسید امروز چند شنبه هست یا برج چندم هستیم یا سال چند میلادی هستیم ؟!!! گیج ! نزنیم و بتونیم جوابش رو سر ضرب و رو هوا بدیم ! .

    1. فکر نمیکنم فهم ماهیت آگاهی به سادگی فهم ذهن باشه. البته اگر فهم ذهن رو ساده فرض کنیم.
      وقتی برای چند ساعت نقاشی کنید، قادر نخواید بود ایرادهای کارتون رو تشخیص بدید. ولی وقتی برای چند دقیقه از تابلو و یا حتی تفکر به نقاشیتون فاصله بگیرید، زمانی که مجدداً به تابلو برمی گردید، به راحتی ایراد کار رو میشه تشخیص داد. شاید یه مثال گویا تر زمانی است که در بیابان و یا صحرا گم شویم. بعد از مدتی بدون اینکه شخص متوجه باشه، راه پیمایی از خط مستقیم تبديل به حرکت دورانی میشه.
      بنظر میرسه ذهن مولد تفکر باشه در حالیکه خودش هم میتونه از تفکر تاثیر بگیره و خواستگاهش مغز انسانه. ولی در مورد آگاهی، درسته که بنظر میاد از مجموع حواس انسان حاصل میشه ولی بعید میدونم تنها عامل آگاهی باشه