تاریخ علمی جهان – بخش سیزدهم
بیگ بنگ: در قسمت قبل به انسان ابزار ساز و گونه هوموهابیلیس با قدمتی بین 1.6 تا 2.5 میلیون سال پیش رسیدیم،یعنی پیدایش عصر هومو یا انسان! اگر چه هوموهابیلیس هنوز خیلی شبیه میمونها و گونه لوسی ( استرالوپيتكوس) بود، اما یک تفاوت اساسی وجود داشت: مغز آنها حدود دو برابر بزرگتر شده بود، اما چرا پس از میلیونها سال، این افزایش حجم به شکلی نسبتا ناگهانی در حدود دو میلیون سال قبل اتفاق افتاد؟
دانشمندان سرتاسر آفریقا را برای یافتن پاسخ این پرسش جستجو کردند، سرانجام آنها درانتهای جنوبی دره گریت ریفت واقع درکنیا چیزهایی یافتند. لایه های سنگی این منطقه حکایت از فعالیتهای تکتونیکی فراوانی دارد که نتیجه آن نوسانات شدید و سریع آب و هواست. گاهی سبز با دریاچه ای عمیق و پرآب و گاهی خشک و بی آب و علف! دره گریت ریفت چندین بار به دریاچه ای بزرگ وپر از آب مبدل گشته و سپس خشک شده است. نتیجه این نوسانات، محیطی مرطوب همراه باجنگل و رودخانه بوده که پس از مدتی به چمنزارهای خشک تبدیل می شده و تکرار این تغییرات سریع در محیط نقش یک کاتالیزور را برای تکامل آدمی بازی کرده است!
بررسی لایه های رسوبی کف اقیانوسها نیز مهر تاییدی بر ناپایداری آب و هوای شرق آفریقا دارد. گرد و غبارهایی که توسط باد از آفریقا به سمت اقیانوسها پرواز کرده اند، در اعماق آبها رسوب کرده و اطلاعات جالبی را برای دانشمندان ذخیره نموده اند. در دوره مرطوب غبار کمتری بر می خواست و لایه های رسوبی نازکتری تشکیل میداد، اما در زمان خشکسالی این لایه ها ضخیم تر می شوند. با تعیین سن این لایه ها پرده از راز مهمی برداشته می شود!
به مدت سه میلیون سال بین تومای و سلام با مغز کوچکشان، آب و هوای آفریقا پایدار و نسبتا خشک بود، اما پس از آن به مدت 200 هزار سال آب و هوا ی منطقه وحشیو پرنوسان شد، به طوریکه به صورت غیر قابل پیش بینی مرطوب و سپس خشک می شد. در همین زمان بود که ابزارهای سنگی یافته شده و در واقع انسان ابزار ساز با مغز بزرگش پا به عرصه وجود گذاشته است! یک نتیجه گیری منطقی از این تحقیقات و همزمانی رشد ناگهانی مغز با تغییرات شدید آب و هوا به دست می آید: آفریقا گهواره گونه های انسان نمای فراوانی بوده است، اما آب و هوای وحشی و ناپایدار همچون آزمونی سخت، شرایط قبولی را دشوارتر می سازد. بدین ترتیب فیلترهای محیطی خشن تر شده و بسیاری از گونه ها همچون لوسی و سلام که نتوانستند سازگار شوند، از میان رفتند. در عوض گونه هایی همچون همو هابیلیس که از مغز بزرگتری برای حل مشکلات برخوردار بودند، به مسیر تکامل خود ادامه دادند!
بدین ترتیب در واقع پیدایش مغز بزرگ و گونه انسان، مدیون آب و هوای وحشی آفریقا بوده است! تغییر و سازگاری با این تغییرات، تکامل آدمی را رقم زده است. این تغییرات آب و هوایی در طی این دو میلیون سال نیز ادامه یافت و اجداد ما با موفقیت توانستند از تمامی این شرایط سخت عبور کنند. انسان امروزی به عنوان باهوش ترین موجود شناخته شده، در واقع محصول سخت ترین آزمونهای طبیعت در راستای تطبیق پذیری است! کاش می توانستیم بفهمیم که زمین، طبیعت، موجودات زنده و خود ما چه جواهرات بسیار کمیاب و شاید نایابی در کیهان هستیم!
دو میلیون سال قبل دره گریت ریفت شاهد پیدایش نخستین نیایی است که می توان آن را واقعا انسان نامید. در ادامه گونه ای آشکار می شود که به طرز شگفتی شبیه ماست: یک مهاجر دنیا، ابزار ساز، شکارچی و از همه مهم تر رام کننده آتش و برپا کننده نخستین جوامع انسانی! شگفت اینکه این گونه تمام عیار انسانی از شاخه خود ما یعنی همو ساپينسجدا بودند! گونه هومواراکتوس به عنوان اصلی ترین نیای ما حدود 1.5 میلیون سالقبل در همان دره گریت ریفت پا به عرصه وجود گذاشت.اسکلت کامل یک هوموراکتوس در شمال کنیا و نزدیک دریاچه تورکانا توسط ریچارد لیکی و تیمشکشف شد. قدیمی ترین اسکلت یک گونه کاملا انسانی موسوم به پسر تورکانا کشف شده بود!
با پیدایش گونه هومو، بازوها نسبت به میمونها باریکتر، پاها بلندتر و مغزها بزرگتر شد.با افزایش حجم مغز، هوش، خلاقیت و مراقبت از یکدیگر به گونه هومو گره خورد! هر چه مغز آدمی بزرگتر شد، دوران کودکی و زمان رسیدن به بلوغ افزایش یافت. شامپانزه ها حدود 7 سالگی بالغ می شوند، در حالیکه این عدد برای انسانها به بیش از 12 سال می رسد. اما چرا باید اینطور باشد؟ چرا فرگشت دوره ناتوانی و آسیب پذیری آدمی را تا رسیدن به بلوغ افزایش داد؟ پاسخ این است: برای رسیدن به مغز بزرگتر! داشتن هوش تمام نقص ها را جبران می کند و فرگشت نیز به خوبی این موضوع را فهمیده است. آدمی بزرگترین مغز را نسبت به بدنش در میان جانوران دارد. اگر قرار بود رشد مغز داخل رحم اتفاق بیفتد، مغز کودک متولد شده از لگن عبور نمی کرد! قطر لگن به طرز شگفت انگیزی تقریبا با مغز کودک در هنگام تولد برابری می کند!
پس از تولد، رشد مغز و تواناییهای یادگیری ادامه پیدا می کند و هرچه دوران رسیدن به بلوغ بیشتر باشد، رشد مغز کامل تر است. در مورد توانایی صحبت کردن گونههموراکتوس اختلاف نظر وجود دارد و برخی دانشمندان در این مورد شک و تردید دارند، اما در مورد ابزار سازی شکی نیست. ساختابزارهای سنگی در واقع نشانگر تولد تکنولوژی با این گونه می باشد. داشتن ابزار که نشاندهنده هوش بالاست، بسیاری از نقص های فیزیکی را جبران می کند. با ابزار به هر نوع خوراکی می توان دست یافت و هیمن تکنولوژی بسیار ابتدایی راز بقای گونه هوموست!
اما مغز بزرگ هزینه های پنهانی خاص خود را دارد و یکی از دردسرهای آن مصرف بیشتر انرژی است. امروزه مغز ما 25% انرژی بدن را به خود اختصاص می دهد. بنابراین هومو راکتوسها می بایست با مصرف کالری بیشتر، این هزینه را نیز جبران می کردند. طبعا گیاهان به تنهایی از عهده تامین این کالری بر نمی آمدند و در نتیجه گونه انسان به سمت منابع گوشتی کشیده شد. کالری گیاهی را باید پیدا کرد و خورد، اما منابع گوشتی را باید شکار کرد. شکار یک حیوان نیازمند قدرت و سرعت است. نیاکان ما هیچکدام را نداشتند! جانداری کند، بدون چنگال و دندان قوی که تنها می توانست شکار آسانی برای بقیه باشد! با این تفاسیر هموراکتوس چگونه می توانست گوشت خود را به دست آورد؟
پاسخ شگفت انگیز: آنها متخصص دوی استقامت بودند، حتی در وسط روز! همانند انسان امروزی، گونه هموراکتوس نسبت به اجداد خود راحت تر و طولانی تر می دوید. این گونه همچون ما بیشتر موهای خود را از دست داده بود و توسط عرق کردن خنک می شد، لذا مشکلی برای دویدن طولانی نداشت. غدد عرق کلید موفقیت آنها بوده است، اما دوی استقامت چه مزیت ویژه ای به هوموراکتوس بخشید؟
بگذارید قبل از پاسخ این پرسش به یک موضوع جالب بپردازیم. اگر چه برخی چشم بسته هر مطلب علمی را می پذیرند، برخی نیز چشم بسته واقعیتهای علمی را رد می کنند! زمانی به یکی از دوستان می گفتم که چند میلیارد سال قبل در تاریخ زمین، بیش از یک میلیون سال باران باریده است. وی با این استدلال که فهمیدن چنین چیزی امکان پذیر نیست، به راحتی از پذیرفتن آن امتناع کرد. مشکل این چشم بسته پذیرفتن یا رد کردن چیست؟ آنهایی که می پذیرند، اصولا نه شگفت زده می شوند، نه پرسشی برایشان پدید می آید و نه درگیر تحلیل ، تفکر و تحقیق علمی می شوند. افرادی که رد می کنند، هنوز با روشهای شگفت انگیز علمی برای درک و کشف واقعیتها آشنایی ندارند و حاضر نیستند حتی یک موضوع را مورد کنجکاوی قرار دهند.
حتی بزرگترین دانشمندان نیز از تمامی مکانیسم های کشف و درک وقایع علمی در شاخه های دیگر آگاه نیستند، اما می دانند که بهترین کار اعتماد به فکتهایی است که توسط روشهای علمی بدست می آیند. کاش می شد که همه ما در دوران دانش آموزی و دانشجویی حداقل با چند روش شگفت انگیز علمی برای اکتشاف به شکل عمیقی خو می گرفتیم تا راحت تر با این موضوع کنار بیاییم. با این مقدمه بد نیست نیست حداقل با مکانیسم یک واقعیت فرگشت که به آن اشاره شد بیشتر آشنا شویم. گفته شد گونه هومو بیشتر موهای خود را از دست داده بود. چگونه دانشمندان به این واقعیت رسیدند؟
ادامه دارد »»»
نویسنده و مولف: احمد مصدر / سایت علمی بیگ بنگ
منابع بیشتر: Homo erectus , Becoming Human Part 1 , Rift valley
عالی بود
بی صبرانه منتظر ادامه ش هستم
دست مریزاد
عالی
درود بسيار عالي
واقعا مطالب زیبایی داره این سایت.مرسی از نویسنده و مدیریت سایت
مثل همیشه دقیق و جذاب. ممنون آقای مصدر.