بیگ بنگ: پیت ادواردز اخترشناس دانشگاه دارهام در فیلمی کوتاه با مثال‌های قابل درکی بزرگی جهان هستی را تشریح کرده و تاکید می‌کند که هرگز نمی‌توان عظمت جهان هستی را متصور شد.


cosmic-inflation-don-dixon
بر اساس گزارش گاردین، ادواردز در این فیلم می‌گوید: هرگز نخواهید توانست به بزرگی جهان پی ببرید. جهان وسیع و عظیم است و هیچ راهی وجود ندارد که ذهن انسان بتواند عظمت حقیقی جهان هستی را درک کند. شاید بزرگی یک فیل، یک درخت و شاید عظمت کلیسای دارهام برای انسان به اندازه کافی جالب باشد، اما زمانی که ذهن به فراتر از این ابعاد می‌اندیشد، قدرت خود را از دست می‌دهد.

به گفته وی شاید درک عظمت جهان برای انسان‌ کاری دشوار باشد، اما این ضعف باعث نشده تا اخترشناسان از محاسبه ابعاد و مسافت‌های موجود درجهان دست بردارند. یکی از تکنیک‌هایی که برای انجام این محاسبات به کار گرفته می‌شود، تکنیک پارالکس نام دارد. هرکسی می‌تواند پارالکس را تجربه کند، اگر انگشت دست خود را در برابر صورت بالا گرفته و یکی از چشم‌هایتان را ببندید، خواهید دید که انگشت دست در مرکز صحنه پس‌زمینه قرار دارد. اما اگر چشم بسته را باز کرده و چشم دیگرتان را ببندید، به نظر می‌آید که انگشت دست به نسبت پس‌زمینه حرکت می‌کند.

همین اتفاق زمانی که به ستاره‌ها نگاه می‌کنیم رخ می‌دهد. زمانی که از زمین به ستاره‌ای نسبتا نزدیک نگاه می‌کنیم، به نظر می‌آید این ستاره متناسب با ستاره‌های پس‌زمینه در نقطه‌ای مرکزی قرار دارد. اما 6 ماه بعد، زمانی که زمین در نقطه‌ای متقابل نقطه قبلی در مدار خورشید قرار گرفته، همان ستاره متناسب با ستاره‌های پس‌زمینه در موقعیتی متفاوت دیده می‌شود. درست مانند باز و بسته کردن چشم‌ها یکی پس از دیگری، به نظر می‌آید ستاره درحال حرکت کردن باشد. با محاسبه این حرکت آشکار می‌توان موقعیت حقیقی ستاره را محاسبه کرد. روش دیگر استفاده از ستاره‌هایی مشخص در آسمان است که به شمع‌های استاندارد شهرت دارند. دانشمندان می‌دانند که این ستاره‌ها با چه شدتی می‌درخشند و متناسب با شدت درخشش این ستاره‌ها می‌توانند فواصل دیگر ستاره‌ها را از زمین محاسبه کنند، هرچه نور آنها ضعیف تر باشد،‌از زمین دورترند.
palalex

بر همین اساس،‌ نزدیک‌ترین ستاره به خورشید پروکسیما-قنطورس است که در فاصله 40 تریلیون کیلومتری قرار گرفته است، این یعنی 40 میلیون میلیون کیلومتر دورتر از زمین. از آنجایی که این اعداد به تدریج غیر قابل درک می‌شدند، اخترشناسان تصمیم گرفتند واحد اندازه‌گیری دیگری را اختیار کنند و به این شکل واحد سال نوری ایجاد شد. سال نوری مسافتی است که نور طی یک سال طی می‌کند. به گفته ادواردز،‌ اگر نور را درحال حرکت به دور زمین تصور کنید، طی یک ثانیه نور بیش از هفت بار به دور زمین حرکت می‌کند، و این بسیار سریع است. سرعت نور 300 هزار کیلومتر بر ثانیه است پس یک سال نوری درحدود 9 میلیون میلیون کیلومتر است. سرعت بالای نور زمانی که به ستاره‌ها نگاه می‌کنیم نیز منجر به ایجاد رویدادی نادر می‌شود. نور خورشید برای رسیدن به زمین هشت دقیقه زمان نیاز دارد و این به آن معنی است که با نگاه کردن به خورشید درحال نگاه کردن به گذشته هستید، و همواره چهره هشت دقیقه پیش خورشید را می‌بینید، به بیانی دیگر اگر خورشید هم‌اکنون به دلیلی ناپدید شود، ساکنان زمین تا هشت دقیقه متوجه غیبت خورشید نخواهند شد.

بر همین اساس، می‌توان گفت که تلسکوپ‌ها نوعی ماشین زمان هستند زیرا با استفاده از آنها به گذشته نگاه می‌کنیم و هرچه فاصله بیشتر باشد، گذشته دورتری در برابر چشمان انسان قرار می‌گیرد. خورشید،‌مانند بسیاری از ستاره‌هایی که می‌توان با کمک چشم غیر مسلح آنها را دید، در میان کهکشانی به نام راه شیری قرار گرفته است،‌اما راه شیری تنها کهکشانی نیست که در جهان وجود دارد. لزوما هرچه شبها در آسمان دیده می‌شود بخشی از کهکشان راه شیری نیست، برخی از نقطه‌های کم‌نوری که در آسمان دیده می‌شوند، خود کهکشان هستند.

andromeda

یکی از دورترین اجرامی که می‌توان با چشم غیرمسلح در آسمان دید، ‌کهکشان دیگری به نام اندرومدا است که رسیدن نور این کهکشان به زمین 2.25 میلیون سال زمان می‌برد. اگر این داستان وارونه شود و موجودی با استفاده از تلسکوپی پرقدرت از میان کهکشان اندرومدا به زمین نگاه کند، هیچ نشانه‌ای از شهرها و تمدن و یا حتی دیوار بزرگ چین بر روی زمین نخواهد دید و اگر خیلی خوش‌شانس باشد شاید بتواند چند انسان اولیه را ببیند که در دشت آفریقا درحال شکار هستند!

patch

اخترشناسان همواره خواسته‌اند با استفاده از تلسکوپ‌های بزرگتر و قدرتمند‌تر به فواصل دورافتاده‌تر چشم بدوزند تا دریابند چند کهکشان دیگر در جهان وجود دارد. تا درنهایت تلسکوپ هابل بخشی از آسمان شب که در ابتدا بخشی تاریک و کدر به نظر می‌آمد را هدف گرفت. این منطقه از آسمان دربرابر وسعت کل آسمان بسیار کوچک بود. تصور کنید یک دانه شن را بر روی انگشت دست خود رو به سوی آسمان نگه‌داشته‌اید، مقدار فضایی که این دانه شن از آسمان پس‌زمینه مسدود می‌کند،‌برابر میدان دید هابل بود و آنچه هابل در این فضا دید، شگفت‌انگیز بود. هابل بیش از 10 هزار کهکشان را در همان تکه کوچک و تاریک دید. اگر دیگر بخش‌های آسمان نیزمشابه این تکه کوچک باشند، می‌توان تعداد کهکشان‌های موجود در آسمان را محاسبه کرد. هر تکه نورانی در تصویر زیر یک کهکشان است.

Galaxy

ادواردز می‌گوید جهان مرئی حاوی صدها میلیارد کهکشان است که هریک از این کهکشان‌ها درحدود صدها میلیارد ستاره درخود گنجانده‌اند. این به آن معنی است که 10 هزار میلیون میلیون میلیون ستاره در جهان مرئی وجود دارند، به بیانی دیگر تعداد ستاره‌های موجود در آسمان از تعداد دانه‌های شن موجود بر روی زمین بیشتر است. نور برخی از این کهکشان‌های دورافتاده پس از 13 میلیارد سال به زمین می‌رسند و با درنظر گرفتن سرعت 300 هزار کیلومتری نور، این به آن معنی است که جهان مرئی تا فاصله 13 میلیارد سال نوری از زمین بسط یافته است.

Durham_Cathedral_and_Castle

اخترشناس دانشگاه دارهام مثالی می‌زند: برای اینکه بتوان بزرگی جهان را بهتر تصور کرد،‌ زمین را یک دانه شن درنظر بگیرید که بر روی انگشت دست فردی که در برابر کلیسای دارهام ایستاده قرار گرفته‌است. در این صورت بزرگی سامانه خورشیدی به نسبت زمین برابر بزرگی کلیسا به نسبت دانه شن خواهد بود. حال اگر سامانه خورشیدی را به اندازه همان دانه شن در همان موقعیت درنظر بگیریم، کهکشان راه شیری هزار برابر کلیسای دارهام خواهد بود. حال اگر همان دانه شن را کهکشان راه شیری درنظر بگیریم، کلیسای دارهام کل جهان مرئی خواهد بود.

ترجمه سمیرا مصطفی نژاد – همشهری آنلاین

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

12 دیدگاه

  1. به علت انبساط فضا، دورترین اجرام قابل رصد از زمین، بسیار دورتر از این مقادیر فاصله دارند. قطر جهان قابل مشاهده، هم اکنون به ۹۳ میلیارد سال نوری رسیده است و این به معنای این است که لبه‌های جهان قابل مشاهده دارند با سرعتی بسیار بیش‌تر از سرعت نور از ما دور می‌شوند.

  2. یکی از‌مهم ترین دلائل پیشرفت علوم بی‌نهایت‌بودن‌جهان است. اگر جهان حد‌و‌نهایتی‌داشت پیشرفت علوم معنائی نداشت.

  3. خوبه‌که‌جهان بی‌نهایت‌است چون همیشه چیزهای جدیدی‌برای ‌کشف شدن‌وجود دارد.

    1. در واقع نهایتی وجود دارد چون این جهان هم روزی به پایان می‌رسد ولی از آنجا که ما نمی‌توانیم اندازه و ابعاد و شبکه های مختلف و جور وا جور کیهان رو درک کنیم اسمش را گذاشتیم بی نهایت.
      جهان یا همان یونیورس مانند یک بادکنک همواره در حال بزرگ شدن هستش و ستاره ها هم دور و دور تر میروند تا به اندازه نهایی برسد و مانند یک بادکنک که بیش از حد باد شده منفجر میشود.
      در مورد چند جهانی یا مولتی ورس هم حرفی ندارم چون علم به این مرحله نرسیده ولی اگر هم وجود داشته باشد هم نهایت آسمان اول از هفت آسمان تا آمنی ورس هستش

      1. سخت است که بگوییم جهان یعنی همینکه ما با جیمز وب یا هابل درک کرده ایم یا بخش غیر مرئی که از افق 13.6 میلیارد سال دورشده و ما قطری معادل 92 میلیارد سال برایش قائل هستیم شاید و احتمالا حتما در آنسوت از بخش نامرئی جهان ما جهان های دیگر باشد شاید جهان‌هایی در حال زایش در آنسوی کرانه ها در نضج و پیدایی باشند هیچ چیز شبیه اتساع یک بادکنک و ترکیدن آن نیست شاید این بادکنک بازیچه آیی باشد در لب کودکی بازیگوش که در آن می‌دمد جهان مرئی و نامرئی که ما میشناسیم اینقدر در برابر هستی واقعی کم اهمیت کوچک و بی مقدار است

  4. سلام پس آن چیزی که نوری از آن به چشم ما نمیرسد تا درکش کنیم واقعی ترین موجود است!

  5. البته نور خیلی از اونها هنوز بما نرسیده در واقع میلیاردها سال به توان سرعت نور زمان میبره تا دیدشون زمانی که نه مایی هستیم نه خود اونها واضح تر بگم اون زمان احتمال یقین خورشید از بین خواهد رفت اما فرض اگر بودیم اونها از حضورشون میلیاردها سال نوری زمان برد لکن شاید وجود خارجی دیگه نداشته باشند این محتمل رو زمانی برآبر با همین اندازه باید داشت و این زمان از اندازه زمان عمر یک ستاره یا کهکشان به نظر و اگاهی ناچیز من بیشتره پس درواقع شاید راست باشه که جهان یک وهم و خیال در سایه یک واقعیت خیالی و در غالب یک واقعیت واقعی میباشد

      1. افرین معلومه تو هم مثله من تست ازمون استخدامی بانک زیاد شرکتی کردی .

    1. پیچیدگی جهان در انجا حیرت اور میشود که ما نمیتوانیم عدم وجود را تصور کنیم .بیاییم یک لحظه بیندیشیم که اصلا جهانی وجود نداشته باشد .میبینیم که کنکاش در تصور عدم وجود به اندازه کنکاش در هستی موجود و چه بسا بیشتر سخت و پیچیده است .جهان هستی همین سه بعدی بی انتها نیست.جهان همچون سازه ای بی انتها بر پایه ابعاد گوناگون است که هر بعد پایه افرینش است و اگر بعدی نباشد این سازه نخواهد بود .حال بیاییم تصور کنیم در جهانی به این وسعت هیچ موجود هوشمندی برای درک و کنکاش و تعمق در ان وجود ندارد .اساسا وجود چنین جهانی بی معنا میشود .از این تحلیل نتیجه میگیریم هوشمندی در ذات افرینش است و بند بند هستی از اگاهی برخوردار است .جاذبه و سنگینی در فضای سه بعدی انجا معنا میابد که حاکمیت بعدی دیگر را بپذیریم و گرنه وجود یک جرم در فضای سه بعدی نمیتواند باعث ایجاد جاذبه شود .این بعد همانیست که ما نمیتوانیم ببینیم .فضایی دوبعدی را تصور کنید که در ان ،ذره ای میتواند در صفحه بی انتهای جهان خود به هر طرف برود و هیچوقت همچون ما به انتهای جهان خود نرسد .حال اگر ما این صفحه را در فضای سه بعدیمان موجدار کنیم یا به هر طرفی خم و راست کنیم ان ذره همچنان یک افق مستقیم کشیده تا بی انتها را خواهد دید و پیچ و خمها و اعوجاج ایجاد شده توسط بعد سوم را نخواهد دید .از این دیدگاه بشریت به اشتباه مشغول کنکاش در وسعت فضای سه بعدیست واز نقش وتاثیر بعد چهارم به جد غافل است .در این خصوص حتی واضعان نظریات جاذبه و انحنای فضازمان و سیاهچاله تصور درستی از ان ندارند چون هیچوقت به ماهیت زمان به عنوان بعد چهارم نپرداخته اند و اساسا پرداختن به متا فیزیک را قبح میدانند .شاید این قباحت همان سد بین عوالم و ابعاد است که توسط اگاهیهای بالاتر انجام میشود تا خللی در کار کرد عالم ایجاد نگردد .شاید انسان پس از مرگ به ان عالم راه می یابد و در انجا که فضایی ۵ بعدیست مشغول کنکاش در عالم جدید خود میشود و تمام سوالات عالم ما برایش حل میشود اما همچنان سوالات بیشماری پیش رویش بوجود می اید .کسی چه میداند ،شاید اگاهی و هوشمندی در این جهان ابعاد تا بینهایت ادامه یابد ….