بیگ بنگ: هر گردی گردو نیست. بخش بزرگی از جهان از ذرّات بسیار ریز مافوق تصور گرفته تا بیکرانههای هستی، آن چیزی نیست که ما تصور میکنیم. کرانه جهان همیشه وسیعتر از دید محدود بشر است. در این بین آگاهی از چرخش زمین به دور خورشید، بارقهای بود که پیش از تابیدن، سالیان سال پشت ظلمت نا آگاهی پنهان مانده بود.
به گزارش بیگ بنگ به نقل از جام جم، ما هنوز در جنس و کیفیت گیتی حیرانیم. کمتر از دو قرن است که میدانیم واحد تشکیل دهنده حیات در زمین سلول است و حدود ۵۰ سال از آگاهی ما به وجود DNA میگذرد. زمانی که چارلز داروین نظریه انتخاب طبیعی را مطرح کرد، یار وفادارش، تی.اچ. هاکسلی در بهت فرو رفت و گفت: «چقدر عجیب که این مساله زودتر به فکر ما نرسیده بود!»
برخلاف سوءتفاهمها و پیشداوریهای اشتباه، شکاکیت چارلز داروین حاصل سطحینگری نبود. این خرمن گاو نری میخواست که شک و درنگ و تحقیق باشد و مردی کهن که از بذل حیاتش برای نیل به حقیقت ابایی نداشته باشد. پدیدههای اتمی، درون اتمی و کوانتومی در قیاس با سالیان طولانی که بشر بر سطح زمین راه رفته، خطوطی نوپا در بیلبورد دانش بشری هستند. بشر هنوز در درک و پذیرفتن حقایق، آنچنان که هستند هنوز دچار مشکل است. این پیشداوریها و کجداوریها است که از خیلی جهات دستان ما را میبندد. معیارهای اغلب ما برای توجیه منطق مان دارای اشکال است. با اتکا به همانهاست که در آفتاب روشن ترجیح میدهیم دست بر دیدگان بگذاریم و در ظلمتی خودساخته، کورمال کورمال دستهایمان را تکان بدهیم و در دل خود را امیدوار کنیم که پیش پا پرتگاه نیست! هر چیز که پیشداوری ما را اثبات کند، منطقی و هر چه که کمی از آن طفره برود، تصادف یا استثنا انگاشته میشود. عقل سلیم از آن الفاظ برنده است که از دهان اندیشمندان به کلام ما پا گذارده است. حیف که لوحه بسیاری از ابنای بشر گویی از سنگ است و میخ آهنین حقیقتجویی از رفتن در آن عاجز.
به عنوان نگارنده، پیش از هر کس، خود را مخاطب این حرف میدانم. ما انسانها عادت داریم هر چیزی که با باورهای قدیم ما منافات دارد در جا رد کرده و تقبیح کنیم. شاید برای بسیاری از افراد قابل هضم نباشد، اما حقیقت علم، نقطه مقابل لفظ عقل سلیم است. عقل سلیم مدام ما را میفریبد: «افق صاف است، پس حتما زمین هم صاف است!» «بعد از خوردن فلان داروی هومئوپاتیک، بیماریام بهتر شده، چون احساس بهتری دارم!» «عنکبوتها ترسناک هستند، پس خطرناکند!» «وقتی هنوز برف و یخبندان هست، پس حتما گرمایش زمین هم دروغ است!» قطعا مورد انتقاد قرار دادن عقیدهای که مبتنی بر دیدهها و شنیدههاست کار آسانی نیست، اما اینجاست که برش علم و منطق خود را نشان میدهد. کار این بُرش، ایجاد انقطاعی میان کاستیهای دانش بشر و حقایق مسلم است؛ معدومکردن پیشداوریهایی است که بر دوش ما سنگینی میکنند. احساس و روان ما سبک و سیاقی برای شناخت دنیا دارد که راحت میتواند به بیراهه برود. ذات علم، تحقیق بیطرفانه است که جایزالخطا بودن انسان را در راس حقایق قرار داده و سعی بر شناخت و زدودن کاستیهایش دارد.
به همین علت باید ذهن علمگرا را از بدو زندگی در فرد بارور کرد. وظیفه آموزش و پرورش این است که حقایق علمی و پیشینه کشف آنها را به دانشآموزان یاد بدهد، اما در کنار آن به گوهری گرانمایهتر هم نیاز داریم؛ گوهری که چیزی نیست جز جسارت تحقیق و حقطلبی. افق دید ما حدّی دارد و عمر ما حصری. تنها راه برای این که هنگام وداع با دار فانی حسرت نخوریم، این است که نسلهای آینده را به جستجو تشویق کنیم. خیلیها از این لفظ استفاده میکنند که «کودکان دانشمند به دنیا میآیند.» به این معنی که کنجکاوی آنها در بدو زندگی در اوج است و به مرور رو به زوال میرود.
کودکان شاید با خُلق دانشمندان به دنیا بیایند، اما دانشمند بار آمدن آنها مستلزم تلاش و هزینههایی است که سیستم آموزشی و والدین باید متحمل شوند. اندیشه، یک جور راه و رسم فکری و عقیدتی نیست، امری فطری هم نیست. اندیشه را شک بارور میکند و آموزش است که آن را پرورش میدهد. همین حالا کودکان بسیاری هستند که در آینده با اندیشه خود قادرند دنیا را تکان دهند و جایزه نوبل بگیرند. شاید درمانی برای یک بیماری لاعلاج بیابند، سیاره تازهای کشف کنند یا اعجازی را برملا کنند. اما اگر قرار باشد چنان اتفاقی بیفتد، در گرو این است که والدین و معلمانشان «اندیشه» را و نه فقط «دانش» را یادشان داده باشند و تشویقشان کرده باشند که به ظواهر امر اکتفا نکرده، ابزار لازم را در اختیارش قرار داده باشند که منتقدانه فکر کنند و جهان را وادار به برملا کردن رازهای نهفتهاش کنند.
مطالعهای انجام شده بود که در آن به اشتراک مبدأ نژادها اشاره شده و در اصل خط بطلانی بر واژه «نژاد» کشیده شده بود. جوابهای ناوارد بسیاری به آن داده شد. ازجمله فردی چنین گفته بود که: «معلوم است که نژاد وجود دارد. مگر ظاهر آدمها با هم فرق ندارد؟ همین تفاوتهاست که بر توصیفات نژادی صحه میگذارد و انسانها را به سیاهپوست، سفیدپوست و شرقی تقسیم میکند.»
چنین ادعایی اصلا صحیح نیست. قضاوت روی منشأ انسان و آدمیت با توجه به تفاوتهای ظاهری، اساس علمی ندارد. همچنان که تخت تصور کردن زمین با تکیه بر افق، باوری اشتباه بوده است. زندگی در دنیای منطق و تجربه واقعا سخت است. تصور اینکه هر چند سال یک فناوری دیگر به زندگی ما وارد میشود و باید کار با آن را یاد بگیریم سخت است؛ اما اتخاذ موضع و جبهه گرفتن علیه آن کار سادهای است! مطالعه روزانه و دوشادوش علم روز پیشرفتن سخت است؛ اما تکیه بر باورهای قدیمی و منسوخ، سادهترین کار است! شاید وقت آن رسیده که به ذات کودکی خود بازگردیم و آن کنجکاوی هیجانانگیزی را که با تشرهای والدین سرکوب شد دوباره شعلهور کنیم. در لاک خود فرو رفتن و واگذار کردن دنیا به دیگران آرامشی کاذب به همراه دارد، اما در کشف و یافتن است که بند بند بشر از لذت سرشار و باغش آباد میشود.
سایت علمی بیگ بنگ / منبع: theguardian - مترجم: سیاوش شهبازی
لینک کوتاه نوشته : http://bigbangpage.com/?p=27848
واقعا عالی بود مرسی
واقعا عالی..ای کاش مدرسه های ایران دست از یاد دادن خرافات به بچه ها مون بر میداشت اون وقت صددرصد ایران پر از دانشمند میشد
داغمون رو تازه کردین….
واقعا عالی بود
عالی بود تشکر
سلام می تونم ایمیلی ازتون داشته باشم ؟