گالیله و دادگاه تفتیش عقاید – قسمت اول

(از سری مقالات تاریخ علم)

گالیله شخصی اجتماعی بود که در بین اشخاص با نفوذ، همراهان روشنفکری یافت.

با ارزش‌ترین دوستی او در این میان با جوان با استعداد و بلند همتی به نام «فیلیپو سالویاتی» (Filippo Salviati) بود. گالیله و دانشجویانش به طور منظم در ویلای زیبای سالویاتی واقع در ۱۵ مایلی فلورانس دیدار می‌کردند. اما گالیله حتی در این مکان شاد نیز ناآرام بود. او خواهان پذیرش و موفقیت در دنیای دیگری بود: یعنی رم (یا به عبارتی کلیسا).

Filippo Salviati

(Filippo Salviati)

در ۱۶۱۱ گالیله درخواستی را مبنی بر دیداری رسمی از رم جهت معرفی تلسکوپ و بیان اهمیت اکتشافات نجومی‌اش در واتیکان به منشی دوک ایالتی ارائه داد.

این برنامه مخاطرات خود را به همراه داشت. در میان اکتشافات گالیله، شواهد آزادهنده‌ای بر خلاف جزمیات کلیسا وجود داشت، مبنی بر اینکه زمین مرکز جهان است. این تفکر از جهان را منجم و ریاضی‌دان یونانی، بطلمیوس در قرن دوم ارائه داده بود و چنین عقیده‌ای در دراز مدت جزئی از باورهای راستین کلیسا به شمار می‌آمد. گالیله توانست در مشاهدات خود شواهدی دال بر حرکت اقمار مشتری به دور این سیاره و ناگوارتر از آن حرکت‌های انتقالی مریخ به دور خورشید بیابد. در قرن شانزدهم، منجمی لهستانی به نام «نیکولاس کوپرنیکوس» نظریه‌ای کیهان‌شناسی ارائه داد که بر اساس آن خورشید در مرکز عالم قرار دارد. گالیله هنگام سفر به رم در سال ۱۶۱۱ به طور کلی به نظریه‌ی کوپرنیک گراییده بود. از طرف دیگر، خورشید و ماه در متون مقدس، اجسامی کامل و بی‌نقص بودند. تلسکوپ گالیله وجود کوه‌ها و دره‌ها بر سطح ماه و لکه‌هایی بر سطح خورشید را تأیید می‌کرد.

اما در ۱۶۱۱ معارضه بین تلسکوپ و کلیسا موقتاً پنهان و خاموش بود و حضور گالیله در واتیکان موفقیتی بزرگ محسوب می‌شد. او با پاپ مقتدر، پل پنجم، دیدار کرد و مورد آمرزش و حمایت او قرار گرفت. در آن زمان و پس از آن، اقتدار علمی و فکری پاپ در اختیار کاردینال «رابرت بلارمین» (robert bellarmine) بود.

robert bellarmine

(robert bellarmine)

وظیفه‌ی او این بود که ادعاهای گالیله را بسنجد و رسماً سمتی اداری به او پیشنهاد کند. او در عوض نظر منجمان و ریاضی‌دانان کلیسای یسوعی کلگیو رومانو را جویا شد که در امکان رویت کوه‌ها بر سطح ماه با استفاده از تلسکوپ تردید داشتند. اما مهمتر از آن بر شواهد تلسکوپ مبنی بر حرکات ادواری مریخ و حرکات اقماری مشتری مهر تأیید نهادند.

گالیله حامی اشراف‌زاده‌ی جدیدی در رم یافت. او شاهزاده «فردریکو چزی» (Federico Cesi)، بنیانگذار و رئیس انجمن ببرها بود.

Federico Cesi

(Federico Cesi)

انجمن ببرها اجتماعی مخفی بود از دانشمندانی که اشتیاق و جسارت کافی جهت جستجوی دانش حقیقی را داشتند و زندگی را وقف مطالعه‌ی طبیعت و به ویژه ریاضی می‌کردند. اعضای انجمن، جوان و تندرو و در برابر دشمنان مانند ببر، تیزبین و بی‌رحم بودند. گالیله در مهمانی پرتجمل و باشکوهی که چزی برگزار کرد، مهمان افتخاری بود و مدتی بعد به عنوان عضو انجمن برگزیده شد.

گالیله دوستان با نفوذ بسیاری در رم و فلورانس پیدا کرد و البته به تحقیق، چند دشمن قسم خورده نیز داشت. سردسته‌ی آنان در فلورانس، «لودوویکو دلاکولومبه» بود که نهایتاً و خودخواسته، سردسته‌ی منتقدان گالیله شد. کولومبه در زبان ایتالیایی به معنای کبوتر است. گالیله این موضوع را با نامیدن کولومبه و همدستانش با عنوان «دسته‌ی کبوتر» به سخره می‌گرفت.

در اواخر ۱۶۱۱، کولومبه که صلاحیت علمی‌اش اندک بود، به جدال و مبارزه‌جویی با گالیله در قالب یک مبارزه‌ی فکری پرداخت:

مناظره‌ای عمومی درباره ی نظریه‌ی اجسام شناور به ویژه یخ.

یک استاد پیزایی، دعوت به مناظره رسمی را به گالیله ابلاغ کرد و گالیله با گشاده‌رویی پاسخ داد:

«« از آن رو که همواره آماده‌ی آموختن از هر کسی هستم، دعوت به بحث با دوست شما و طرح استدلال درباره‌ی موضوع مورد مناظره را همچون عنایتی از جانب شما می‌پذیرم.»

محل مناظره، قصر پیتی بود. دو کاردینال نیز در جمع حاضران بودند. یکی از آنها «مافئو باربرینی» بود که بعدها به سِمَت «پاپ اوربان هشتم» ارتقا یافت و نقشی اساسی در مرحله‌ی نهایی داستان گالیله را ایفا کرد.

گالیله در جریان مناظره این نظریه را پیش کشید که علت شناوری یخ و اجسام شناور دیگر به سبب سبک‌تر بودن آن‌ها از مایعی است که در آن غوطه‌ور شده‌اند. کولومبه از دیدگاه ارسطو دفاع کرد مبنی بر اینکه لایه‌ی نازک و تخت یخ به علت شکل خاصش بر روی آب شناور می‌شود. گالیله به طور معمول استدلال خود را با استفاده از جزئیات تبیین کرد. او با  رأی حاضران از جمله کاردینال باربرینی برنده اعلام شد. گالیله در جریان مناظره نشان داد که قطعاتی از آبنوس حتی در اشکال بسیار نازک همواره درآب غرق می‌شود، در حالی‌که یک قطعه‌ یخ عظیم روی سطح آب باقی می‌ماند و بدین‌ وسیله رأی قاطع و موافق ناظران را به دست آورد.

p16upv7jug184iuau1k8pmo1pqa0_50940

گالیله یک روز پس از پیروزی در مناظره به شدت بیمار شد و در ویلای سالویاتی مورد مداوا قرار گرفت تا سلامتی خود را بازیابد. او پس از بهبودی، دیدگاه خود درباره‌ی اجسام شناور را در رساله‌ای خلاصه کرد و به همراه سالویاتی به مطالعه‌ی لکه‌های خورشیدی پرداخت. آن‌ دو، حرکت لکه‌های بزرگ را ترسیم کردند که درکنار خط استوای خورشیدی از سمت غرب به شرق حرکت می‌کرد.

آن‌گاه در بهار ۱۶۱۲ معلوم شد که گالیله و سالویاتی رقیبی دارند. این شخص خود را «آپلس» می‌نامید (Apelles). بعدها معلوم شد که او پدر کریستوفر شاینر، استادی یسوعی از باواریا است. آنچه موجب نگرانی گالیله شد، این ادعای آپلس بود که می‌گفت او برای اولین بار لکه‌های خورشیدی را مشاهده کرده است و به گمان او، این لکه‌ها تصاویر ستارگان گذرنده از مقابل خورشیدند. او نه تنها بی‌شرمانه به ادعای پیشین گالیله دست‌درازی می‌کرد، بلکه تعبیر غلطی از لکه‌ها را نیز ارائه می‌داد. گالیله همواره آمادگی بدگمانی و سوءظن شدید به دیگران را داشت و اکنون چنین وضعیتی در او غالب بود.

او چند نامه با لحنی تند نوشت و برای آپلس فرستاد و طی توافقی با چزی قرار شد انجمن ببرها، نامه‌ها را در رم منتشر کند.

گالیله در این نامه‌ها برای اولین بار بر انسجام کیهان‌شناسی کوپرنیکی پای فشرد. او مشاهداتش درباره‌ی سیارات را شاهد آورد:

«« به شما می‌گویم (سیاره‌ی زحل) نیز مانند زهره‌ی شاخی‌شکل، تحسین‌برانگیز و دقیق، مطابق با نظام بزرگ کوپرنیکی حرکت می‌کند. اکنون بادهای مساعد در جهت تأیید این نظام می‌وزند و آنگاه که راهنما فرا می‌رسد، دلیل اندکی برای ترس از بادهای ناموافق و سایه‌ها وجود دارد.»»

ادامه دارد….

منبع: کتاب زندگی و زمانه‌ی فیزیک‌دانان پیشرو، نوشته‌ی ویلیام اچ.کراپر

لینک کوتاه نوشته : https://bigbangpage.com/?p=2284

(۸ نفر , میانگین : ۴,۷۵ از ۵)
اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.